مسعود ادیب (مراسم اربعین حسینی در محل مجمع)
فَامَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وَاَمّا مَا یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض (رعد17)
یکی از ارمغان هایی که انبیاء از جانب خدا برای بشر آورده اند گشودن چشم انسان به حقایقی در عالم بوده که اگر انبیاء نمی آمدند شاید انسان به ساحت درک این حقایق راه نمی یافت انبیاء به ما آموختند که همه عالم هستی را مشیت خدا ببینیم و بدانیم که هرچه در عالم است فعل و حکمت و تدبیر اوست . البته این مساله گاهی غلط برداشت شده است بعضی گمان کرد ه اند که فاعلیت خدا یعنی اینکه خدا گهگاهی در کار عالم مداخله می کند . بعضی از متکلمان مسیحی گفته اند گاهی خدا در تاریخ و جهان مداخله می کند در غیر آن مواقع تاریخ و عالم راه خود را می رود و کار خودش را می کند گاهی که با مشکل مواجه می شود خدا مداخله می کند این تلقی برداشت اسلامی نیست فاعلیت خدا در عالم فاعلیت لحظه به لحظه است خدا نه علی رغم قوانین طبیعت بلکه به وسیله قوانین طبیعت در عالم تصرف می کند خدا می فرماید " وَ اَرسَلنَا الرِیاحَ لَواقِح " بادها از قانون و نظام خود تبعیت می کنند ولی قرآن می گوید در همین قانون طبیعت دست خدا را ببینیم و توحیدی به آن نگاه کنیم حوادث خدا هم به فعل خدا رقم می خورد اما خارج از خواست و اراده ما انسان ها نیست . همان طور که وزش باد از مجرای علل طبیعی خودش حرکت می کند انسان ها هم با اراده خود حرکت می کنند و البته در هر دو مورد مشیت الهی هم لازم است مشیت الهی ممکن است با حرکت و بیداری انسان به گونه ای رقم بخورد و اگر انسان ها خمود و جمود داشته باشند مشیت الهی به گونه دیگری رقم بخورد همان گونه که طبیعت جلوه گاه قدرت و اراده و علم خداست تاریخ هم جلوه گاه قدرت و اراده و علم اوست .
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم
در مورد انسان و تاریخ هم همین طور است که با نگاه به آن می توان خدا را دید . حضرت امیر المومنین در نامه 31 خطاب به امام حسن مجتبی می فرماید " اَی بُنَیَّ اِنِّی وَ اِن لَم اَکُن عُمِّرتُ مَن کانَ قَبلی فَقَد نَظَرتُ فی اَعمَالِهِم وَ فَکَّرتُ فی اَخبارِهِم و سِرتُ فی اثارِهِم حتی عُدتُ کَاَحَدِهِم " هرچند من با همه پیشینیان نزیسته ام اما در اعمال گذشته گان نظر کردم و از آنچه از آنها رسید تامل کردم و در میان آنچه از آنها مانده سیر کردم تا وقتی که من هم مثل مردانی شدم که گویا در همه تاریخ زیسته ام بلکه نه بالاتر از یکی از آنها من با همه تاریخ زیست ام ، منظور از آثار شاید گفته ها و نقل تاریخ است و شاید آثار تاریخی که در طبیعت بجا مانده است .
" بَل کَانّی بِما اِنتَهی اِلیّ مِن اُمُورِهِم قَد عُمِّرتُ مَعَ اَوَّلِهِم اِلی آخِرِهِم "
حوادث تاریخی از نزدیک بخوبی قابل مشاهده نیستند حوادث امروز در بسط تاریخی خودشان را نشان می دهند یک قیام و قعود و یک مبارزه و یک جنگ صلح قاعدتا باید 20 الی30 سال از آن بگذرد تا حقیقتش آشکار شود شاید اگر روز 11 محرم کسی به عاشورا نگاه می کرد چیزی جز زجرو شکست و... نمی دید اما روز 20 صفر که به آن نگاه می کند می فهمد چه کسی پیروز شده است .
حضرت امیر (ع) می فرماید :وقتی این بصیرت را پیدا کرده ام آن آموزه های زلال تاریخ را از آن تاریکی ها و پوشالی ها و دروغ ها تشخیص دادم و جدا کردم و فهمیدم کدام جهت سودمند و کدام زیان بار است در هر موردی آن خلاصه و زبده و برگزیده اش را برای تو انتخاب کردم و بهترین ها را برای تو خواسته ام .
هم چنین در خطبه 16 آمده در سال 36 بعد از هجرت روز 13 ذی الحجه در مدینه پس از یک شورش دراز مدت، خلیفه سوم در خانه اش کشته شد و حضرت با اصرار مردم مجبور به قبول حکومت شد حضرت می فرماید : مردم هجوم آوردند و زیر دست و پای مردم رفتم در آن زمان حسنین در چشم مردم عزیزتر از امام علی بودند چون امام سابقه جنگ داشت ولی آن دو امام فرزندان پیامبر بودند و بسیار محترم ولی هیچ توجهی به آن دو عزیز نشد و مورد فشار زیادی قرار گرفتند پس من احساس کردم که باید در مقابل ظلم و ستم جوابگو باشم ولی می دانستم که کار پیش نمی رود و مجبور به قبول آن بودم در اولین خطبه امام پس از خلافت ایشان می فرمایند:کسی که از حوادث پیش آمده عبرت های صریح بگیرد و حوادث را درست تحلیل کند تقوایی برای او ایجاد می شود که این تقوا او را از فرو افتادن در کج راهه ها باز می دارد .
بدانید که مشکلات جامعه شما باز گشته است به ابتدای رسالت یعنی جامعه در آن افراطی گری ، خشونت ، شرک ،زورگویی و بی قانونی موج می زند جامعه ای که دهان عالمان را بسته اند و جاهلان را تکریم می کنند پر از دشمنی است ،باهم دشمن بودند ولی به نعمت وجود پیامبر بینشان دوستی برقرار شد اینها ویژگی های جامعه ای بود که پیامبر در آن مبعوث شد .حضرت علی (ع) می فرمایند :باز همان وضعیت برگشته است بعد از پیامبر زاویه ای درست شد که در آغاز خلافت حضرت امیر وضعیت قبل از رسالت پیدا شد و حتی بعدها بدتر از آن شد زیرا در آن جامعه کسی مانند حجاج به نام دین کسی را نمی کشت در این زمان مردم یک بعثت جدید می خواهند به همین علت امام می فرمایند " باید ساختار غلط در هم بریزد نظامی که خلیفه، ما یشاء است به عمویش و برادرناتنی اش و ... می دهد این نظام باید غربال شود و بر اساس نظام حق و توحید آرایش پیدا کند . حضرت قبل از آن پیش عثمان می رفت و تلاش می کرد که این وضعیت پیش نیاید حضرت به عثمان می فرمایند: می دانستم که روزی به این جا می رسی من بارها به نفع تو عمل کرده ام و جلوی قتل تو را گرفتم خطا و اشتباه کردی اما تقوا مانند مرکب راهواری است که افسارش در دست راکبش است . بعد حضرت به یکی از سنت های تاریخ اشاره می کند :این فکر که بتوانیم یک جامعه استیریل درست کنیم که در آن هیچ دروغ و غیبت نباشد و عدالت کاملا تحقق یابد در این دنیا تحقق آن امکان ندارد .
نکته مهم در کلام حضرت امیر تشخیص است و تشخیص هم فرد محور نیست و لو این که آن فرد حضرت علی باشد در جنگ جمل کسی به آن حضرت گفت من به این جنگ شک دارم یک طرف شما و عمار یاسر و ... هستید و طرف دیگر طلحه و عایشه اند چه کنم ؟امام نفرمودند من خلیفه ام و پیامبر فرموده هر جا علی باشد حق آن جاست نفرمود شما با من بیعت کرده اید حضرت نخواست جواب موضعی بدهد فرمود : اِنّکَ تَشتَبِهَ عَلیکَ اَلامر اشتباه تو این است که حق و باطل را با افراد می خواهی بسنجی تو باید بفهمی حق و باطل چیست معیار داشته باشی و به تشخیص برسی . اَعرِفِ الحَقَّ تَعرِف اَهلَه ... اگر باطل عمارت و قدرتی پیدا کرد چیز ناروایی نیست فکر نکنید قیامت نزدیک شده است در طول تاریخ بارها باطل توانسته است حق را کنار بزند .قدرت نشان حقانیت نیست.این جا آزمایشگاه و میدان عمل است قرار بوده وهست که انسان در زمین زندگی کند و این انسان ظلوم و جهول هم است اگر جایی باطل به قدرت رسید قدرت نشانه حق نیست اگر حق قدرتش کم شود امید است بعدا درست شود ما باید وظیفه مان را عمل بکنیم البته فرصت ها همیشه در اختیار نیست و کم اتفاق می افتد که آب رفته به جوی باز گردد ، این ها سنت الهی است .
سوره مبارکه رعد اواخر آیه 16 به بعد خداوند می فرماید:
"قُل اللهُ خالقُ کُلِّ شیءٍ وهُو الواحِدُ القَهّار..." خداوند خالق هر چیزی است واحد قهار است و تعدد و تکثر در او راه ندارد خداوند بر امر خودش مسلط است کار خدایی این است که همیشه میدان امتحان گشوده باشد پس خداوند از آسمان آب می رساند و هر وادیی را به اندازه خودش آب می رساند.
گاهی سیل راه می افتد در روی سیل کف و ناخالصی ها وجود دارد و خالصی ها را می پوشاند ولی این کف و آشغال ها رفتنی است و آنچه بر جای می ماند و ذخیره می شود آب خالص است که ممکن است از یک بارندگی به مدت زیادی آب برداشت شود "کَذلِکَ یَضرِبُ اللهُ الاَمثال" خداوند اینطور حق و باطل را مثال می زند .
ما چه باید بکنیم ؟باید تماشاچی سنت های الهی باشیم تادست قدرت خداوند را ببینیم چه کسی باورش می شد که صدام بماند و امام برود آن روز آرزو و دعای همه مااین بود که صدام هلاک شود و امام بماند ولی بعدا می بینیم که امام عزیز ماند و صدام به دار کشیده شد . البته عده ای سعی می کنند چهره امام را مخدوش کنند ولی واقعا نام امام با عظمت مانده است ولی صدام منفور شد و او را از چاله در آوردند.
گام دیگر این است که مافقط تماشاگر نباشیم ما به بازیگری هم دعوت شده ایم " لِلذینَ اَستَجابُو لِرَبِّهِمُ الحُسنی"کسانی که به دعوت خدا پاسخ می دهند به بهشت خواهند رفت و کسانی که دعوت او را پاسخ ندهند و می خواهند راحت زندگی کنند بعدا همه عالم را می خواهند بدهند و فایده ای ندارد پس از دست رفته باز نمی گردد .
یاران امام حسین (ع) فرصت طلایی یافتند و از آن استفاده کردند و جوی کوچک خود را به رودخانه امام حسین وصل کردند کسانی هم از آن فرصت استفاه نکردند امام از جابر بن یزید جوفی دعوت کردند ولی او قبول نکرد و اسبش را به امام هدیه کرد ولی امام قبول نکرد بعد از حادثه کربلا زندگی بدی پیدا کرد و بیابانگرد شد و همیشه افسوس می خورد که چرا آن دعوت را قبول نکرد .
هنوز 40 روز از حادثه کربلا نگذشته بود معلوم شد که خون پاک و به ناحق ریخته شده آرام نمی ماند. البته رنج ها و دردهایی که اهل بیت کشیدند نیاید مغفول بماند .به حسب بعضی از نقل ها کاروانی که به شام رفته بود و در آنجا قدرت اندیشه حق را به پادشاهی اموی نشان داده بود به کربلا رسیدند . کاروانی که 40 روز پیش این صحنه را ترک کرده بود چند تا قبر بود قبر سید الشهدا و... این کاروان به یاد می آورد آن لحظه هایی که با این شهدا بود و لحظه هایی که این جا را ترک کرد...