بسم الله الرحمن الرحیم
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه ( زمر/17)
تاریخ فکر و اندیشه در اسلام، عمدتا، تاریخ تبادل آرا و تضارب افکار بوده و هیچگاه عالمان دین، فقیهان، متکلمان و مفسران یکسان نیندیشیده و باب اجتهاد و ژرف اندیشی، بهویژه در حوزههای شیعی به روی همگان باز بوده است. وجود فرقههای کلامی، نحلههای فلسفی و مذاهب فقهی بیانگر این واقعیت است که حوزههای اندیشه اسلامی هنگام مواجهه با متفکران غیرمسلمان باب تضارب افکار را گشوده میداشتند که ازجمله میتوان به مناظرات کلامی پیشوایان دین با مخالفان و دگراندیشان اشاره کرد. (جلد 8 و 9 بحارالانوار و کتب دیگر)
تمدن اسلامی برآمده از گفتگوهای علمی است. چیزی که حوزههای علمی اسلامی بالاخص شیعی را از حوزههای دینی و فرهنگی همانند کلیسا در قرون وسطی جدا میکند، این است که ارباب کلیسا اجازه اندیشیدن را به جز آنچه بزرگان کلیسا میگفتند به کسی نمیدادند و تفتیش عقاید از برنامههای جاری و جدی کلیساها بود .
با وجود این، در بعضی از دوره ها رواج شیوه تکفیر و تحقیر دگراندیشان و آزاداندیشان و جایگزینی مخاصمه به جای مفاهمه میان فقیهان، فیلسوفان، عارفان، اخباریان و اصولیان، تمدن اسلامی را رو به افول برد. در آن زمانها بعضیها خود را حق پنداشتند و کفر و گمراهی به دیگران نسبت دادند. چنین شیوههایی چون برخلاف آموزههای اصیل قرآن، تعالیم پیامبر و امامان معصوم بود، چندان در حوزهها پایدار نماند و حوزهها به استقلال فکری و سیاسی خویش بازگشتند و مایه افتخار شدند. به حسب روایت امام علی (ع) توانایی سلطان «دلیل» بیشتر از توانایی سلطان «قدرت» است (غرر الحکم، 501). امام سجاد (ع) نیز در نامهای به محمد بن مسلم زهری به عنوان یک عالم دینی او را توبیخ میکند که چرا دانش دینی خود را به دربار حاکمان گره زده و رسالت خود را رها کرده است. (تحف العقول، ج۲، ص۲۷۴)
حق داوری در حوزههای فکری و علمی با منطق و استدلال است نه با زور و تحکم و نسحهپیچی از بالا به شکل امر و نهی. اگر حوزهها بخواهند روش بالندگی و فرازندگی خود را حفظ نمایند، باید گفتگو را بر تحکم و هیاهو حاکم کنند و مرجع خاص فکری و سیاسی برای صاحبان اندشه تعیین ننمایند؛ چیزی که در این ایام متاسفانه بعضی از حوزویان و بعضی از تشکلهای حوزوی به آن متوسل شده و به جای بحث استدلالی به طرد و تخطئه یکی از فقها پرداخته و درصدد تعیین مرجع فکری و سیاسی خاصی برای حوزه برآمدهاند. در حالی که این برخلاف روش مراجع پیشین و مرحوم امام خمینی (ره) است.
اگر کسی اندیشهای بر خلاف مشهور داشت و به تعبیر معروف نظری غیر مشهور ارائه کرد، نباید درباره آن جنجال آفرید و بیانیههای دور از شان حوزه صادر کرد؛ بلکه باید منطق گفتگو را ترویج نمود. در طول تاریخ علوم اسلامی بسیاری از نظرهای غیر مشهور بیان شده و بسیاری از عالمان آنها را به شیوه علمی نقد کردهاند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم بر این باور است که تکفیر، تحقیر و مسدود کردن باب گفتگو نتیجهبخش نیست و بر خلاف منطق امام صادق (ع) و دیگر ائمه شیعه و فلسفه وجودی حوزههای علمیه است. روند تحکمآمیزی که در سالهای اخیر عدهای به دنبال آن هستند جایگاه مرجعیت دین و علمای دینی را در اذهان جوانان و فرهیختگان تضیعف میکند. تنها مرجع علمی و فکری حوزهها باید همان روش مباحثه و گفتگو باشد و کسی به خاطر فکرش، تحقیر و تکفیر نشود و هیچ نسخهای از بیرون برای حوزهها تدوین نگردد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱۳۹۹/۸/۱۷
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه ( زمر/17)
تاریخ فکر و اندیشه در اسلام، عمدتا، تاریخ تبادل آرا و تضارب افکار بوده و هیچگاه عالمان دین، فقیهان، متکلمان و مفسران یکسان نیندیشیده و باب اجتهاد و ژرف اندیشی، بهویژه در حوزههای شیعی به روی همگان باز بوده است. وجود فرقههای کلامی، نحلههای فلسفی و مذاهب فقهی بیانگر این واقعیت است که حوزههای اندیشه اسلامی هنگام مواجهه با متفکران غیرمسلمان باب تضارب افکار را گشوده میداشتند که ازجمله میتوان به مناظرات کلامی پیشوایان دین با مخالفان و دگراندیشان اشاره کرد. (جلد 8 و 9 بحارالانوار و کتب دیگر)
تمدن اسلامی برآمده از گفتگوهای علمی است. چیزی که حوزههای علمی اسلامی بالاخص شیعی را از حوزههای دینی و فرهنگی همانند کلیسا در قرون وسطی جدا میکند، این است که ارباب کلیسا اجازه اندیشیدن را به جز آنچه بزرگان کلیسا میگفتند به کسی نمیدادند و تفتیش عقاید از برنامههای جاری و جدی کلیساها بود .
با وجود این، در بعضی از دوره ها رواج شیوه تکفیر و تحقیر دگراندیشان و آزاداندیشان و جایگزینی مخاصمه به جای مفاهمه میان فقیهان، فیلسوفان، عارفان، اخباریان و اصولیان، تمدن اسلامی را رو به افول برد. در آن زمانها بعضیها خود را حق پنداشتند و کفر و گمراهی به دیگران نسبت دادند. چنین شیوههایی چون برخلاف آموزههای اصیل قرآن، تعالیم پیامبر و امامان معصوم بود، چندان در حوزهها پایدار نماند و حوزهها به استقلال فکری و سیاسی خویش بازگشتند و مایه افتخار شدند. به حسب روایت امام علی (ع) توانایی سلطان «دلیل» بیشتر از توانایی سلطان «قدرت» است (غرر الحکم، 501). امام سجاد (ع) نیز در نامهای به محمد بن مسلم زهری به عنوان یک عالم دینی او را توبیخ میکند که چرا دانش دینی خود را به دربار حاکمان گره زده و رسالت خود را رها کرده است. (تحف العقول، ج۲، ص۲۷۴)
حق داوری در حوزههای فکری و علمی با منطق و استدلال است نه با زور و تحکم و نسحهپیچی از بالا به شکل امر و نهی. اگر حوزهها بخواهند روش بالندگی و فرازندگی خود را حفظ نمایند، باید گفتگو را بر تحکم و هیاهو حاکم کنند و مرجع خاص فکری و سیاسی برای صاحبان اندشه تعیین ننمایند؛ چیزی که در این ایام متاسفانه بعضی از حوزویان و بعضی از تشکلهای حوزوی به آن متوسل شده و به جای بحث استدلالی به طرد و تخطئه یکی از فقها پرداخته و درصدد تعیین مرجع فکری و سیاسی خاصی برای حوزه برآمدهاند. در حالی که این برخلاف روش مراجع پیشین و مرحوم امام خمینی (ره) است.
اگر کسی اندیشهای بر خلاف مشهور داشت و به تعبیر معروف نظری غیر مشهور ارائه کرد، نباید درباره آن جنجال آفرید و بیانیههای دور از شان حوزه صادر کرد؛ بلکه باید منطق گفتگو را ترویج نمود. در طول تاریخ علوم اسلامی بسیاری از نظرهای غیر مشهور بیان شده و بسیاری از عالمان آنها را به شیوه علمی نقد کردهاند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم بر این باور است که تکفیر، تحقیر و مسدود کردن باب گفتگو نتیجهبخش نیست و بر خلاف منطق امام صادق (ع) و دیگر ائمه شیعه و فلسفه وجودی حوزههای علمیه است. روند تحکمآمیزی که در سالهای اخیر عدهای به دنبال آن هستند جایگاه مرجعیت دین و علمای دینی را در اذهان جوانان و فرهیختگان تضیعف میکند. تنها مرجع علمی و فکری حوزهها باید همان روش مباحثه و گفتگو باشد و کسی به خاطر فکرش، تحقیر و تکفیر نشود و هیچ نسخهای از بیرون برای حوزهها تدوین نگردد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱۳۹۹/۸/۱۷