فاضل میبدی در گفتوگو با ایکنا: منتقدان سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی معمولاً انسانهای خیرخواهی بودند، اما در عین حال برخی مخالفان تندرو هم داشت که در حق او جفا کردند، زیرا حق ایشان به گردن این مردم بیشتر از اینها بود که حتی در رسانهها بیان شد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیتهای مطرح دوران معاصر ایران است که در دوران حیات خود منشأ خدمات گستردهای بود، ولی در عین حال انتقاداتی نیز به او وارد است. ایشان قبل از انقلاب و در جریان مبارزات علیه رژیم شاره به رهبری امام خمینی(ره) حضوری فعال داشته و سالها نیز طعم زندان و شکنجه ساواک را چشیده بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز آیتالله هاشمی نقش موثری در تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشت و در سمتهای مختلف نظیر چند دوره ریاست مجلس شورای اسلامی، هشت سال ریاست جمهوری اسلامی ایران، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس خبرگان رهبری و ... ایفای نقش کرد. خبرنگار ایکنا به مناسبت ۱۹ دیماه سالروز درگذشت ایشان گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ آیتالله هاشمی رفسنجانی چه نقشی در دوران مبارزات علیه رژیم شاه و همچنین پیروزی انقلاب داشت؟
بنده از سال ۱۳۵۰ که اکنون ۵۰ سال از آن زمان میگذرد و در جریان برخی امور بودم، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بعد از مرحوم آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری مطرح بود و زندانهای خیلی طولانی را هم تحمل کرد و شکنجههای زیادی دید و از مشاهیر برجسته مبارزین بود. ایشان در میان انبوه خط و خطوطهای سیاسی که قبل از انقلاب وجود داشت، خط خودش را ادامه داد و مورد اعتماد امام خمینی(ره) نیز بود. انقلاب که پیروز شد و امام(ره) نیز به ایران آمدند و جمهوری اسلامی تأسیس شد، مرحوم هاشمی حضور پررنگی در کنار امام(ره)، در رسانهها و در سخنرانیها داشت و خیلی دیده میشد و بعد هم رئیس اولین مجلس شورای اسلامی بود و علاوه بر این، در نماز جمعه نیز خطبه میخواند. بعد هم که حضور ایشان در جبهه و جنگ نیز بر همگان واضح و روشن بود.
ایکنا ـ ایشان در عرصههای مختلف به خصوص در دوران هشت سال دفاع مقدس چه خدماتی از خود برجای گذاشت؟
در زمان جنگ با اینکه خود امام(ره) در رأس امور بودند، ولی بعضاً در میان برخی فرماندهان اختلافاتی وجود داشت که صلاح نبود بسیاری از آن اختلافات آشکار شود. مرحوم هاشمی در رفع آن اختلافات نقش بزرگی داشت. یعنی اگر مرحوم هاشمی در جنگ نمیبود، برخی اختلافات باعث میشد که شاید جنگ وضع بسیار بدتری پیدا کند. ایشان از طرف امام(ره) مامور شد که اختلافات را برطرف کند تا رزمندگان به خاطر برخی اختلافات دلسرد نشوند. بنابراین مرحوم هاشمی نقش مثبتی در حل اختلافات بین نیروهای جبهه و جنگ داشت.
ایکنا ـ مرحوم هاشمی با اینکه روحانی بوده و سالها در حوزه علمیه تحصیل کرده بود، بیشتر در کسوت یک سیاستمدار شناخته شده و کمتر درباره ابعاد علمی و شخصیت حوزی ایشان گفته میشود. به نظر شما، ایشان به لحاظ علمی و حوزوی چه جایگاهی داشت؟
مرحوم هاشمی چند ویژگی مهم داشت؛ از نظر درسی، طلبه باهوشی بود. یعنی از همان سالهای اول به عنوان طلبه باهوش شناخته میشده، در مجلات مقاله مینوشته، کسانی که با ایشان همدرس بودند، از هوش و ذکاوت ایشان تعریف میکنند. در زندان که هم بودند، بیکار نمینشسته، همین تفسیر قرآنی را که به نام «تفسیر راهنما» از ایشان منتشر شده، در زندان نوشته است و این نشان میدهد که همواره اهل مطالعه و کتاب خواندن بوده است. در خاطراتشان هم نوشته که هیچ وقت از خواندن کتابهای دینی و حوزوی جدا نبوده، بنابراین به این لحاظ نسبت به خیلی از کسانی که اکنون مطرح هستند و در عالم سیاست به عنوان روحانی نقش دارند، کمتر از آنها نبوده، بلکه بیشتر هم بوده است. سواد حوزوی ایشان را هم قبول داشتند. مرحوم هاشمی مرجع تقلید نبود، ولی در مسائل اسلامی مرتبط با مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر بود.
ایکنا ـ برخی به مرحوم هاشمی نسبت اشرافیگری میدهند و معتقدند اشرافیت در کشور و در بین مسئولان از ایشان شروع شد. به نظر شما این نسبت تا چه اندازه درباره ایشان صدق میکرد؟
مرحوم هاشمی در جامعه انسانی بزرگ و شناخته شده بود. معمولاً انسانها و شخصیتهای بزرگ و شناخته شده، رقبای حسوی دارند و این طبیعی است، یعنی کسی که در عرصه سیاست، کار بزرگی انجام میدهد، شاید کارهای او برای برخی خوشایند نباشد. مرحوم هاشمی جهتگیری خاصی داشت که این برای برخیها جالب نبود. قبلاً نیز برخی از روحانیون سنتی با ایشان مخالفت میکردند.
آیت الله هاشمی سیاستمداری انتقادپذیر بود / قیاس هاشمی با امیرکبیر درست نیست
مرحوم هاشمی زندگی اشرافی به آن معنا که میگویند نداشت، مرحوم هاشمی کسی بود که میخواست مردم زندگی راحتی داشته باشند و شاد زندگی کنند. به نظرم این دغدغه نیز منطقی بود، یعنی نباید مردم را تنها به زهد، گوشهگیری و انزوا سوق داد. او دغدغه این را داشت که تحریمها برطرف شود تا مردم راحت زندگی کنند. به هر حال هر کسی در جایگاه مرحوم هاشمی منتقدان سیاسی هم دارد، به همین دلیل برخی انتقاد میکنند که اگر مثلاً ایشان در دوره سازندگی این کار را انجام میداد و یا انجام نمیداد، بهتر بود و این طبیعی است. منتقدان سیاسی مرحوم هاشمی معمولاً انسانهای خیرخواهی هم بودند، اما در عین حال برخی مخالفان تندرو هم داشت که در حق او جفا کردند. حق آقای هاشمی به گردن این مردم بیشتر از اینها بود که حتی در رسانهها بیان شد. به هر حال ایشان کسی بود که امام(ره) خیلی به او اعتماد داشتند و حتی موقعی که ترور شد، برایشان گوسفند نذر کردند. بنابراین به نظر می رسد اگر انتقادی هم به او داشتیم، باید با احترام بیشتری بیان میکردیم تا اینکه بخواهیم او را نفی و یا معاندانه با او مخالفت کنیم و به نظر من این جفایی بود که در حق او شد.
نقد و انتقاد کردن حق هر انسان است، بنده نیز انتقاداتی به برخی سیاستها و اقدامات آن مرحوم داشتم و معتقدم بسیاری از آنها قابل نقد است و میشود آنها را زیر سوال برد. خودشان هم ممکن بود برخی سیاستهایشان را زیر سوال ببرند. من خودم وقتی بارها با ایشان صحبت میکردم، میپذیرفت مثلاً اگر در دهه ۷۰ و یا دهه ۶۰ فلان کار را انجام میدادم، مطلوبتر بود. آیتالله هاشمی نقدپذیر بود، ولی برخی نیز با سیاستهای ایشان مخالفت میکردند که از قِبل این تحریمها به منافعی برسند.
ایکنا ـ نقدهایی که شما به مرحوم هاشمی وارد میدانید، در چه زمینههایی است؟
این بحث مفصل است و باید در زمان دیگری به آن پرداخته شود، ولی ایشان در دوره ریاستجمهوری خود، یکسری فشارها بر برخی شخصیتهای آزاد اندیش اعمال کرد، یعنی با اینکه میتوانست جلوی برخی از این فشارها را بگیرد، ولی این کار را انجام نداد. طبیعتاً برخی نیز به پارهای از سیاستهای اقتصادی ایشان نقد داشتند، ولی ایشان سعی میکرد برخی افکار منتقد را به نوعی سرکوب کند. منتقدانی در دهه ۷۰ بودند که با آنها برخورد شد و این به پای مرحوم هاشمی نوشته میشود؛ به هر صورت این اشکالات و انتقادات به آقای هاشمی وارد است، ولی ایشان از دهه هشتاد، افکار سیاسی دیگری پیدا کرد.
ایکنا ـ نگاه و رویکرد آیتالله هاشمی به غرب چگونه بود. آیا در مواجهه با غرب برخورد سلبی داشت؟
بله در اوایل انقلاب و در دهه ۶۰ نسبت به غرب، رویکرد سلبی داشت، یعنی آنطوری که در دهه ۷۰ و یا در دهه ۸۰ درباره این مسئله فکر میکرد، در هه ۶۰ اینطور فکر نمیکرد و گفتم که آن موقع رویکردش بیشتر سلبی بود. بعداً به این موضوع پی برد که با این نگاه سلبی نمیشود در دنیا زندگی کرد. بالاخره رابطه خوبی که توانست بعد از آن هشدار عربستان سعودی با ملک عبدالله برقرار کند و ایران و عربستان سیاست مسالمتآمیزی پیدا کنند، خودش نوعی هنر بود. او حتی میخواست که به آمریکا هم نزدیک شود. آقای هاشمی دهه ۸۰ غیر از هاشمی دهه ۷۰ و یا دهه ۶۰ بود. بنابراین نمیتوان درباره نگاه او به این مسئله، قضاوت یکسانی داشت.
ایکنا ـ برخی به دلیل سیاستها و فعالیتهای سازندگی مرحوم هاشمی لقب امیرکبیر به او میدهند. شما تا چه اندازه با این عنوان و مقایسه کردن موافق هستید؟
من با این لقبسازیها خیلی موافق نیستم، چون امیرکبیر در جایگاه خودش هست، مرحوم هاشمی نیز در جایگاه خودش بود. بنده مقایسه کردن افراد و شباهتسازی تاریخی را خیلی قبول ندارم.
امیرکبیر در آن دوره سه ساله، خیلی به این کشور خدمت کرد و مرد خیلی بزرگی بود. یعنی امیرکبیر را باید در زمان خودش نگاه کنیم، آن هم در زمانی که کشورمان خیلی عقب افتاده و استبدادزده و متاثر از حکومت ناصری بود و اینکه در این شرایط استبدادزده، مردی مثل امیرکبیر حاضر شود و از آزادی و دانش بگوید و دانشگاه و دارالفنون به وجود بیاورد، خیلی کار بزرگی است. اما در زمان آقای هاشمی، وضع اینطور نبود، بلکه شخصیت بزرگی مانند امام خمینی(ه) حضور داشت، افکار آزاد، قانون اساسی و مجلس نیز بود، آقای هاشمی هم در این شرایط رشد کرد، ولی امیرکبیر زمانی که این حرفها و دغدغهها را داشت، هیچ کدام از این فرصتها برای او فراهم نبود. چون در زمان امیرکبیر، کسی مثل ناصرالدین شاه مستبد حکومت میکرد، مجلسی در کار نبود و حتی روحانیونی بودند که خود را به حکومت فروخته بودند، یعنی امیرکبیر در یکی از سیاهترین دورانها سربرآورد که در آن شرایط صحبت از قانون و مجلس خیلی سخت بود. امیرکبیر همان زمان در جمله معروفی گفته که فرق ما با غرب این است که در غرب قانون حکومت میکند، در کشور ما ناصرالدین شاه. امیرکبیر به این موضوع پیبرد تا زمانی که این مملکت شخصمحور است، وضع آن اصلاح نمیشود و مملکت زمانی درست میشود که قانون در آن محور باشد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیتهای مطرح دوران معاصر ایران است که در دوران حیات خود منشأ خدمات گستردهای بود، ولی در عین حال انتقاداتی نیز به او وارد است. ایشان قبل از انقلاب و در جریان مبارزات علیه رژیم شاره به رهبری امام خمینی(ره) حضوری فعال داشته و سالها نیز طعم زندان و شکنجه ساواک را چشیده بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز آیتالله هاشمی نقش موثری در تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشت و در سمتهای مختلف نظیر چند دوره ریاست مجلس شورای اسلامی، هشت سال ریاست جمهوری اسلامی ایران، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس خبرگان رهبری و ... ایفای نقش کرد. خبرنگار ایکنا به مناسبت ۱۹ دیماه سالروز درگذشت ایشان گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ آیتالله هاشمی رفسنجانی چه نقشی در دوران مبارزات علیه رژیم شاه و همچنین پیروزی انقلاب داشت؟
بنده از سال ۱۳۵۰ که اکنون ۵۰ سال از آن زمان میگذرد و در جریان برخی امور بودم، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بعد از مرحوم آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری مطرح بود و زندانهای خیلی طولانی را هم تحمل کرد و شکنجههای زیادی دید و از مشاهیر برجسته مبارزین بود. ایشان در میان انبوه خط و خطوطهای سیاسی که قبل از انقلاب وجود داشت، خط خودش را ادامه داد و مورد اعتماد امام خمینی(ره) نیز بود. انقلاب که پیروز شد و امام(ره) نیز به ایران آمدند و جمهوری اسلامی تأسیس شد، مرحوم هاشمی حضور پررنگی در کنار امام(ره)، در رسانهها و در سخنرانیها داشت و خیلی دیده میشد و بعد هم رئیس اولین مجلس شورای اسلامی بود و علاوه بر این، در نماز جمعه نیز خطبه میخواند. بعد هم که حضور ایشان در جبهه و جنگ نیز بر همگان واضح و روشن بود.
ایکنا ـ ایشان در عرصههای مختلف به خصوص در دوران هشت سال دفاع مقدس چه خدماتی از خود برجای گذاشت؟
در زمان جنگ با اینکه خود امام(ره) در رأس امور بودند، ولی بعضاً در میان برخی فرماندهان اختلافاتی وجود داشت که صلاح نبود بسیاری از آن اختلافات آشکار شود. مرحوم هاشمی در رفع آن اختلافات نقش بزرگی داشت. یعنی اگر مرحوم هاشمی در جنگ نمیبود، برخی اختلافات باعث میشد که شاید جنگ وضع بسیار بدتری پیدا کند. ایشان از طرف امام(ره) مامور شد که اختلافات را برطرف کند تا رزمندگان به خاطر برخی اختلافات دلسرد نشوند. بنابراین مرحوم هاشمی نقش مثبتی در حل اختلافات بین نیروهای جبهه و جنگ داشت.
ایکنا ـ مرحوم هاشمی با اینکه روحانی بوده و سالها در حوزه علمیه تحصیل کرده بود، بیشتر در کسوت یک سیاستمدار شناخته شده و کمتر درباره ابعاد علمی و شخصیت حوزی ایشان گفته میشود. به نظر شما، ایشان به لحاظ علمی و حوزوی چه جایگاهی داشت؟
مرحوم هاشمی چند ویژگی مهم داشت؛ از نظر درسی، طلبه باهوشی بود. یعنی از همان سالهای اول به عنوان طلبه باهوش شناخته میشده، در مجلات مقاله مینوشته، کسانی که با ایشان همدرس بودند، از هوش و ذکاوت ایشان تعریف میکنند. در زندان که هم بودند، بیکار نمینشسته، همین تفسیر قرآنی را که به نام «تفسیر راهنما» از ایشان منتشر شده، در زندان نوشته است و این نشان میدهد که همواره اهل مطالعه و کتاب خواندن بوده است. در خاطراتشان هم نوشته که هیچ وقت از خواندن کتابهای دینی و حوزوی جدا نبوده، بنابراین به این لحاظ نسبت به خیلی از کسانی که اکنون مطرح هستند و در عالم سیاست به عنوان روحانی نقش دارند، کمتر از آنها نبوده، بلکه بیشتر هم بوده است. سواد حوزوی ایشان را هم قبول داشتند. مرحوم هاشمی مرجع تقلید نبود، ولی در مسائل اسلامی مرتبط با مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر بود.
ایکنا ـ برخی به مرحوم هاشمی نسبت اشرافیگری میدهند و معتقدند اشرافیت در کشور و در بین مسئولان از ایشان شروع شد. به نظر شما این نسبت تا چه اندازه درباره ایشان صدق میکرد؟
مرحوم هاشمی در جامعه انسانی بزرگ و شناخته شده بود. معمولاً انسانها و شخصیتهای بزرگ و شناخته شده، رقبای حسوی دارند و این طبیعی است، یعنی کسی که در عرصه سیاست، کار بزرگی انجام میدهد، شاید کارهای او برای برخی خوشایند نباشد. مرحوم هاشمی جهتگیری خاصی داشت که این برای برخیها جالب نبود. قبلاً نیز برخی از روحانیون سنتی با ایشان مخالفت میکردند.
آیت الله هاشمی سیاستمداری انتقادپذیر بود / قیاس هاشمی با امیرکبیر درست نیست
مرحوم هاشمی زندگی اشرافی به آن معنا که میگویند نداشت، مرحوم هاشمی کسی بود که میخواست مردم زندگی راحتی داشته باشند و شاد زندگی کنند. به نظرم این دغدغه نیز منطقی بود، یعنی نباید مردم را تنها به زهد، گوشهگیری و انزوا سوق داد. او دغدغه این را داشت که تحریمها برطرف شود تا مردم راحت زندگی کنند. به هر حال هر کسی در جایگاه مرحوم هاشمی منتقدان سیاسی هم دارد، به همین دلیل برخی انتقاد میکنند که اگر مثلاً ایشان در دوره سازندگی این کار را انجام میداد و یا انجام نمیداد، بهتر بود و این طبیعی است. منتقدان سیاسی مرحوم هاشمی معمولاً انسانهای خیرخواهی هم بودند، اما در عین حال برخی مخالفان تندرو هم داشت که در حق او جفا کردند. حق آقای هاشمی به گردن این مردم بیشتر از اینها بود که حتی در رسانهها بیان شد. به هر حال ایشان کسی بود که امام(ره) خیلی به او اعتماد داشتند و حتی موقعی که ترور شد، برایشان گوسفند نذر کردند. بنابراین به نظر می رسد اگر انتقادی هم به او داشتیم، باید با احترام بیشتری بیان میکردیم تا اینکه بخواهیم او را نفی و یا معاندانه با او مخالفت کنیم و به نظر من این جفایی بود که در حق او شد.
نقد و انتقاد کردن حق هر انسان است، بنده نیز انتقاداتی به برخی سیاستها و اقدامات آن مرحوم داشتم و معتقدم بسیاری از آنها قابل نقد است و میشود آنها را زیر سوال برد. خودشان هم ممکن بود برخی سیاستهایشان را زیر سوال ببرند. من خودم وقتی بارها با ایشان صحبت میکردم، میپذیرفت مثلاً اگر در دهه ۷۰ و یا دهه ۶۰ فلان کار را انجام میدادم، مطلوبتر بود. آیتالله هاشمی نقدپذیر بود، ولی برخی نیز با سیاستهای ایشان مخالفت میکردند که از قِبل این تحریمها به منافعی برسند.
ایکنا ـ نقدهایی که شما به مرحوم هاشمی وارد میدانید، در چه زمینههایی است؟
این بحث مفصل است و باید در زمان دیگری به آن پرداخته شود، ولی ایشان در دوره ریاستجمهوری خود، یکسری فشارها بر برخی شخصیتهای آزاد اندیش اعمال کرد، یعنی با اینکه میتوانست جلوی برخی از این فشارها را بگیرد، ولی این کار را انجام نداد. طبیعتاً برخی نیز به پارهای از سیاستهای اقتصادی ایشان نقد داشتند، ولی ایشان سعی میکرد برخی افکار منتقد را به نوعی سرکوب کند. منتقدانی در دهه ۷۰ بودند که با آنها برخورد شد و این به پای مرحوم هاشمی نوشته میشود؛ به هر صورت این اشکالات و انتقادات به آقای هاشمی وارد است، ولی ایشان از دهه هشتاد، افکار سیاسی دیگری پیدا کرد.
ایکنا ـ نگاه و رویکرد آیتالله هاشمی به غرب چگونه بود. آیا در مواجهه با غرب برخورد سلبی داشت؟
بله در اوایل انقلاب و در دهه ۶۰ نسبت به غرب، رویکرد سلبی داشت، یعنی آنطوری که در دهه ۷۰ و یا در دهه ۸۰ درباره این مسئله فکر میکرد، در هه ۶۰ اینطور فکر نمیکرد و گفتم که آن موقع رویکردش بیشتر سلبی بود. بعداً به این موضوع پی برد که با این نگاه سلبی نمیشود در دنیا زندگی کرد. بالاخره رابطه خوبی که توانست بعد از آن هشدار عربستان سعودی با ملک عبدالله برقرار کند و ایران و عربستان سیاست مسالمتآمیزی پیدا کنند، خودش نوعی هنر بود. او حتی میخواست که به آمریکا هم نزدیک شود. آقای هاشمی دهه ۸۰ غیر از هاشمی دهه ۷۰ و یا دهه ۶۰ بود. بنابراین نمیتوان درباره نگاه او به این مسئله، قضاوت یکسانی داشت.
ایکنا ـ برخی به دلیل سیاستها و فعالیتهای سازندگی مرحوم هاشمی لقب امیرکبیر به او میدهند. شما تا چه اندازه با این عنوان و مقایسه کردن موافق هستید؟
من با این لقبسازیها خیلی موافق نیستم، چون امیرکبیر در جایگاه خودش هست، مرحوم هاشمی نیز در جایگاه خودش بود. بنده مقایسه کردن افراد و شباهتسازی تاریخی را خیلی قبول ندارم.
امیرکبیر در آن دوره سه ساله، خیلی به این کشور خدمت کرد و مرد خیلی بزرگی بود. یعنی امیرکبیر را باید در زمان خودش نگاه کنیم، آن هم در زمانی که کشورمان خیلی عقب افتاده و استبدادزده و متاثر از حکومت ناصری بود و اینکه در این شرایط استبدادزده، مردی مثل امیرکبیر حاضر شود و از آزادی و دانش بگوید و دانشگاه و دارالفنون به وجود بیاورد، خیلی کار بزرگی است. اما در زمان آقای هاشمی، وضع اینطور نبود، بلکه شخصیت بزرگی مانند امام خمینی(ه) حضور داشت، افکار آزاد، قانون اساسی و مجلس نیز بود، آقای هاشمی هم در این شرایط رشد کرد، ولی امیرکبیر زمانی که این حرفها و دغدغهها را داشت، هیچ کدام از این فرصتها برای او فراهم نبود. چون در زمان امیرکبیر، کسی مثل ناصرالدین شاه مستبد حکومت میکرد، مجلسی در کار نبود و حتی روحانیونی بودند که خود را به حکومت فروخته بودند، یعنی امیرکبیر در یکی از سیاهترین دورانها سربرآورد که در آن شرایط صحبت از قانون و مجلس خیلی سخت بود. امیرکبیر همان زمان در جمله معروفی گفته که فرق ما با غرب این است که در غرب قانون حکومت میکند، در کشور ما ناصرالدین شاه. امیرکبیر به این موضوع پیبرد تا زمانی که این مملکت شخصمحور است، وضع آن اصلاح نمیشود و مملکت زمانی درست میشود که قانون در آن محور باشد.