گزارش سفر حجة الاسلام والمسلمین حاج آقای سعیدیان از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم پیرامون تجربه مسافرت به آدلاید در جنوب استرالیا
س: انگیزه مسافرت شما به استرالیا چه بود؟ توضیح بفرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار من گذاشتید که بتوانم گوشه ای از خاطرات این سفر را مطرح کنم؛ انگیزه مسافرت دیدار با پسر بزرگ من که آنجا هستند و تولد اولین نوه مان بود. این سفر یک سفر شخصی خانوادگی بود و هزینه سفر هم به عهده خودمان بود و برای صله رحم انجام شد. در تاریخ دوشنبه 16مرداد ماه 96چهار دهم ذی القعده 1438 هفتم آگوست2017میلادی به دعوت پسرم همراه همسرم به جنوب استرالیا رفتیم.
س: انگیزه مهاجرت جوانان متخصص به خارج از ایران را چگونه دیدید؟ با توجه به اینکه استرالیا جزء دومین یا سومین منطقه مهاجرپذیر هست.
ج: البته این نکته بسیار مهم هست من در شهری که بودم، چهار ماه و چند روزی مسافرت طول کشید و به نکات قابل توجهی رسیدم
س: چه شهری بود؟
ج: آدلاید Adelaide بود مرکز و پرجمعیتترین شهر ایالت استرالیای جنوبی و پنجمین شهر پرجمعیت استرالیا است جمعیت این شهر در ژوئن ۲۰۱۴ حدود ۱/۳ میلیون نفر تخمین زده شد. به ساکنان شهر آدلاید «آدلایدین» میگویند آدلاید شهری است که مرکز جنوب استرالیاست. مثلاً مثل اصفهان که مرکز استان هست آنجا هم مرکز جنوب استرالیاست. استرالیا جنوب دارد شمال دارد و مرکز دارد و این مرکز جنوب است و این شهر تنها شهری است که میگویند خود انگلیسی ها آنجا آمدند، زندانی و نمیدونم این چیزها رو نیاوردند و لذا این شهر از نظر استانداردهای شهری و رفاه و زندگی چند سال است از طرف سازمان ملل اول یا دوم اعلام می شود، وامسال سال -2017- که ما آنجا بودیم هم اول اعلام شد شهر بسیار زیبایی است از نظر طبیعی و از نظر روابط مردم هم بسیار قواعد شهری در آن رعایت می شود یعنی واقعاً مردم شهروند هستند.
اما راجع به این سؤال که چرا مهاجرت، وانگیزه مهاجرت چیه؟ ما باید اول ببینیم آنجا چه محیطی هست؟ که جاذب این مهاجرت است،
اولین چیزی که آنجا به چشم می خورد، رواداری مذهبی بود قانون اساسی استرالیا غیر مذهبی است و با این که اکثریت با مسیحیان است همه مذاهب درآزادی کامل به سر می برند و معابد خود را دارند وحتی دولت به صورت شفاف به همه معابد و مراکز دینی کمک مالی هم می کند و امنیت معابد و مراکز دینی به عهده دولت است. فقط هیچ دین و اعتقادی حق تعرض به ادیان دیگر و برخوردهای خشونت آمیز را ندارد. حتی زمانی که ما آنجا بودیم یک نماینده از یک حزب کوچک که افکار نژاد پرستی دارد با مقنعه وارد پارلمان شده وگفته بود مسلمانها را راه ندهید چون فرهنگ ما را ازمیان می برند. بلافاصله دولت و وزرا و حتی رئیس پارلمان این رفتار را محکوم کردند وگفتند خلاف قانون اساسی است و استرالیا کشور همه است نه براساس مذهب. دراستخدام ها سئوال از سه چیز ممنوع است یک مذهب دو عضویت احزاب سه جنسیت. زن و مرد حقوق برابر و کار برابر دارند. لذا درآگهی استخدامی نیروی کار مطرح است و نه جنسیت. زن ها درکنار مردها سخت و سنگین ترین کارها را انجام می دهند. یکی از دوستان ایرانی می گفت "این جا زن و مرد اگر حقوق برابر دارند کار برابر هم انجام می دهند. ولی درکشور ما اگر زن ها از حقوق برابر صحبت می کنند حاضر نیستند کار برابر انجام دهند، این جا در معدن های ذغال سنگ و معادن دگر ما شاهدیم که زنان کنار مردان حتی کلنگ به دست سخترین کارها را انجام می دهند".
مساجد:
ازاول که به آدلاید آمدم مایل بودم مراکز مذهبی ادیان مختلف و مساجد را ازنزدیک ببینم. ازنظر رواداری مذهبی درباره مسلمانان وعبادتگاه های آنان شهر آدلاید 6 تا مسجد داشت دوتا از مساجد برای اهل سنّت بود که قدیمی ترین مسجد اهل سنت در خیابان لیتل گیلبرت آدلاید واقع شده است مسجد آدلاید یکی از قدیمی ترین مساجد استرالیا است. که با نام مسجد افغان ها نیز شناخته می شود درسال 1888 ساخته شده و دارای چهار مناره بلند است که در سال 1903 به آن اضافه گردیده است. چهار مناره بلند واقعا رواداری مذهبی این جا را درحد اعلا به نمایش گذاشته است و یک
یک مسجد دیگر هم اهل سنت داشتند که محل تجمعشان بود در یک محله دیگری، اما شیعیان؛ هم سه تا مرکز داشتند یک: مرکز ولی عصر. این مرکز هم مربوط به برادران افغان است مرکزی بسیار بزرگ و باشکوه شب عاشورای-96- برای شرکت درمراسم به این مسجد رفتیم و جمعیت زیادی حضور داشتند که گوینده به نام آقای جاوید می گفت الان دوهزار نفردرمسجد حاضرند وگلایه داشت چراقول های کمک مالی که مردم برای نوسازی وتوسعه مرکز داده اند عمل نمی کنند و می گفت دولت استرالیا صد هزار دلار به ما کمک کرده شما هم باید به وعده هایتان عمل کنید چون بنا داریم یک غسالخانه هم بسازیم. از طرف آیت الله فیاض که از مراجع نجف و افغان هستند نقل کرد که اجازه دارند سهم امام را خرج مرکز کنند. آن قسمت صحبت ایشان که ما رسیدیم بد نبود. دعوت به وحدت و انسجام کرد و گفت دعواها وگروه بازی هائی که در افغانستان است را به این جا منتقل نکنید و از افراطی گرائی دوری کنید. این مرکز بزرگترین مرکز شیعیان است که توسط افغانها تاسیس شده. هیجده هزار افغان در آدیلاید زندگی می کنند. وهمه این مراکز شیعیان بیرون شهر و در شهرکهای اطراف است. دلیلش هم این است داخل شهر زمین خیلی گران است و در بیرون شهر این ها می توانند چنین مراکزی داشته باشند و زمین آن را خریداری کنند. جالب این بود که دولت شفاف به مراکز ادیان وان جی یوها کمک می کرد و سالانه بر روی سایت دولت ریز بودجه اعم از درامدها و هزینه ها و از جمله ارقام کمک به ادیان اقلیت اعلام می شود. زیرا درچاچوب رواداری مذهبی که جزء فرهنگ عمومی مردم شده این مسئله کاملا پذیرفته شده است.و جالب اینکه تمام این مراکز پارکینگ دارد از خودش یعنی این جمعیت عظیمی که می آیند همه اشان پارکینگهای مختلف وجود دارد مثل اینجا نیست که آدم دنبال پارکینگ بگردد هر ساختمانی، هر مرکزی باید فکر پارکینگش را از قبل بکند،
دو: مسجد امام علی(ع) امشب { شنبه۱۸ شهریور ۹۶ مطابق شنبه ۱۸ذی الحجه ۱۴۳ 9دسامبر ۲۰۱۷} به مسجد امام علی(ع) رفتیم که یکی ازمساجد فعال شیعیان است که هم درفیس بوک اطلاع رسانی می کنند و هم از طریق ایمیل در ارتباطند. امشب چون نوشته بود مراسم بعد از نماز است و ساعت نداشت بعد ازخواندن نماز در منزل باپسرم یاسر به طرف مسجد رفتیم. با ماشین حدود بیست دقیقه راه بود. با جی پی اس محل راپیداکردیم. مسجد حیات بزرگی داشت با ماشین داخل حیات مسجد رفتیم. ساختمان مسجد ازنظر معماری ازبیرون شبیه یک سوله بزرگ بود. ولی داخل آن با معماری اسلامی به شکل زیبائی طراحی شده بود. درب ورودی آقایان و خانمها جدا بود. تا خواستیم درب را بازکنیم یک آقائی که هم کت و هم پیراهن سفید محلی افغانی داشت به ما خوش آمد گفت. پرسیدیم مراسم تمام شده گفت نه هنوز شروع نشده. رفتیم داخل. درگوشه ای نشستیم. ولی دو نفر آمدند به سمت ما وبا اصرار ما را بلند کردند و بردند بالای مجلس و خیلی به ما احترام کردند. پذیرائی با چای سبز و سیاه بود که ما چای سبز برداشتیم و در ضمن یک بشقاب شیرینی هم آوردند مقابل ما گذاشتند. البته پذیرائی مال همه بود ولی به ما به عنوان میهمان احترام زیادی گذاشتند. آقائی که بغل ما نشسته بود و فارسی را بدون لهجه صحبت می کرد با ما خوش و بش کرد. ازاو پرسیدیم این مسجد کی بنا شده گفت این مسجد توسط برادران شیعه افغان 7سال است احداث شده. و دو مرکز دیگر هم شیعیا ن دارند: یکی به نام ولی عصر و یکی هم فاطمه زهرا. که دومی بیشتر حالت حسینیه دارد.آقایی به نام آقای نوری که بعد فهمیدیم خودش معلم قرآن است وکار روحانی مرکز را هم انجام می دهد به ما گفت جمعیت افغان ها در آدیلاید هیجده هزار هست ولی نزدیک به 80 نفر در مسجد بودند. او مشکل این مراکز را در این می دانست که که روحانی روشن و به روزی ندارند. پرسیدم از قم یا افغانستان چرا روحانی نمی آید؟ گفت: آنها که می آیند افراطی هستند و همه چیز را تحریم و همه کس را تکفیر می کنند و نجس می دانند. در نتیجه با فرهنگ مردمی که این جا زندگی می کنند هیچ تناسبی ندارند. همچنین روحانی روشن و آگاهی اگر بخواهد بیاید هیچ گونه حمایتی نمی شود. بهر حال اعلام برنامه شد و مجری باصدای الکن تعدادی شعر بی محتوا در وصف امام علی(ع) خواند که بعضی ابیات آن غلو آمیز هم بود. سپس نوجوانی به نام احمدی دعوت شد برای قرائت قرآن که معلوم شد از شاگردان کلاس همین آقای نوری است. سپس مجری از دانشمند محترم حجة الاسلام نوری برای سخنرانی دعوت کرد که دیدیم همین آقای هم صحبت ما است. ایشان با این که من با لباس شخصی بود وهویت خودم را هم افشا نکرده بودم خیلی به من اصرار کرد که شما برنامه را اجرا کنید و یا سخنرانی کنید. بهر حال ایشان رفتند پشت تریبون و سخنرانی معمولی داشتند. از غدیر گفتند و نصب و فضائل امام علی(ع ) که تکرار مکررات بود. چون بعضی افراد گوش نمی دادند ایشان گفت اول که ما از ایران آمده بودیم خوب ما را تحویل می گرفتید ولی حالا دیگر ما را تحویل نمی گیرید و به صحبت های ما گوش نمی دهیید. البته درآخر صحبتش هم درباره این که شهروند خوبی باشید و افراط نکنید و به بزرگان اهل سنت لعن نفرستید هم صحبت کرد. بعدا با صدای خوبی که داشت مداحی هم کرد. وقتی که پیش ما آمد و نشست به اوطیب الله گفتیم و پرسیدم شما کدام شهر ایران بودید؟ گفت قم و از دانشگاه تهران هم فارغ التحصیل شده ام. بعد ا از این برنامه بنا بود مقاله به زبان انگلیسی خوانده شود چون بچه های این مهاجرین انگلیسی را بهتر از زبان مادری می فهمند و صحبت می کنند.ازنظر مرجعیت تقلید هم طرفدار آیت الله محقق کابلی بودند از علمای افغان مقیم قم به هر حال ما خداحافظی کردیم و جلسه را ترک کردیم. آقای نوری و بعضی افراد دیگر از ما دعوت کردند که بمانیم چون در آخر آش نذری هم دادند. ولی ما نماندیم و برای مراسم محرم هم دعوتمان کردند. در راه همه اش با تاسف به حرف این آقا فکر می کردم که چرا این همه روحانی و فضلای ایران که روشنفکرند و به روز هستند همگی منزویند. چرا حتی روحانیون روشن فکر خود افغانستان را کسی یاری نمی کند که لااقل بطور فصلی و یا دائم به این محافل مذهبی بیایند. شاید با آمدن روحانیون با سواد و روشنفکر و مداحان غیر خرافی و غلوکننده دین گریزی هم ایجاد نشود.
سه: مسجدالرسول
امشب شب تاسوعای امام حسین(ع) است.{ جمعه ۷مهرماه ۹۶ ۸ محرم۱۴۳۹ ۲۹ سبتامبر}۲۰۱۷ به همراه همسرم وپسرم برای شرکت درمراسم اباعبدالله(ع) به مسجد الرسول رفتیم این مرکز درشهرکهای اطراف آدیلاید نزدیک فرودگاه قدیم آدیلاید بود. چهل دقیقه در راه بودیم. رسیدیم. حیات مسجد بدکی نبود. اما خود مسجد کوچک بود. چراغ ها را خاموش کرده بودند و با نور خیلی کم قرمز زیارت عاشورا می خواندند. مداحی که می خواند صدای خوبی داشت و برروی لعن ها خیلی بیش از سلام مانور می داد. جمعیت کمی هم که بودند با او هم خوانی می کرد. یک روحانی سیدی هم بود که درفیس بوک دیده بودم عربی روضه می خواند. متوجه شدم که این مسجد مربوطه به عرب های ولایتی طیف جناب آقای شیرازی است البته ترکیب جمعیتی عرب وافغان بودما در این مسجد زیاد نماندیم چون در این جو داعشی گری که در دنیا چهره اسلام را مخدوش کرده افراطی گری چه از شیعه و چه سنی قابل قبول نیست.دربازگشت سری هم به مسجد امام علی(ع) زدیم شب چون شب تاسوعا بود مجلس باشکوهی بود وسخنان روحانی به نام حاج آقا نوری جالب بود درباره شهروندی ورواداری مذهبی وپرهیز ازخشونت سخن می گفت ومی گفت دراین محیط قمه زدن معنی ندارد برای اینکه خشونت حساب می شود. حتی زنجیر زدن اینجا سمبل خشونت است، می گفت: روز عاشورا که میخواهیم بریم با دسته عزاداری به خیابان برویم و پلیس به ما اجازه داده، نمودِ جالبی نداره که بخواهیم این کارها را بکنیم،
آیا ایرانیان هم مسجد داشتند:
متاسفانه با اینکه حدود چهار هزار ایرانی در این شهر بودند هیچ هویت مذهبی نداشتند یعنی هیچ جایی که، مثلاً مسجدی، جای خاصی، باهویت مذهبی ایرانی نبود پخش بودند، درمساجدموجود شاید بعضی ایرانی ها می آمدندو دلیلش به نظر من اول عملکرد های متاسفانه بدی که ما به نام اسلام داشته ایم آنها را زده کرده یعنی دین گریزی ایجاد شده و دوم اینکه تخصص بالای ایرانیان و پاسخگو نبودن ما درمقابل شبهه ها وتبلیغات وسیع برعلیه مذهب که دردنیای ارتباط آزاد وجوددارد.ایرانیان از تخصص بالایی برخوردار بودند، افغانی ها بیشتر، نیروهای خدماتی بودند و مثلاً سوپری ها، مواد غذایی، اینها مال افغانها وتعداد متخصص درمیان آنان اندک بود بود، ولی ایرانی ها عمدتاً هرجا کارشناس های مهم بودند، ایرانی ها جزء اولین ها بودند در پروژه هایی که اجرا می شد و لذا هیچ هویت مذهبی که بگوییم یک تجمع مذهبی داشته باشند، نداشتند. جز روز عاشورا که شام عاشورا، شام غریبان که یک جلسه ای در یک انجمن یک مدرسه ای ظاهراً بود که صندوق رأی هم پسرم گفت آنجا بوده است. آنجا در سایتشان اعلام کرده بودند که امشب انجمن ایرانیان که یک اسم خاصی هم داشت اسمش را یادم رفته یک اسم مخفف انگلیسی داشت، امشب برای امام حسین (ع) مجلس هست که من وهمسرم به آن مجلس رفتیم داخل آن محفل، حدود دویست نفری بودند، زن و مرد، معلوم بود افراد تحصیلکرده ودانشگاهی هستند ودرمیان بانوان شرکت کننده تک و توک بی حجاب هم بود دختر خانمی مقاله ای برای امام حسین خواند بعدا یک مقاله به زبان انگلیسی برای امام حسین خوانده شد. چون کودکان و نوجوانان و جوانانی که این جا بدنیا آمده اند با زبان انگلیسی راحت ترند تا فارسی. البته مقاله ها بیشتر حالت انشائی احساسی داشت تا تحلیلی بعد کلیبی هم اجراشد و بچه ها شمع بدست درمجلس چرخیدند. زیبا بود. بعد زیارت عاشورا خوانده شد. قسمت جالب این که قسمت لعن به خلفا اصلا خوانده نشد که این حکایت از فضای عقلانیت حاکم برجلسه داشت. بعد هم چند دقیقه کوتاه سینه زدند وکاغذ و قلم هم میان افراد توزیع کردند که هرکس مایل است حرف دلش را طی یک جمله با امام حسین بنویسد. سپس مجری بعضی از نوشته ها را پشت تریبون خواند و اعلام کرد سه ویژگی منحصر به فرد امام حسین را چه کسی می داند که هر کس جوابی می داد و ایشان می گفت نه این ها نیست. بعد خودش توضیح داد یک تربت امام حسین را می شود خورد، دو بر تربت ایشان سجده کردن مستحب است، سه ایشان هم پسر امام است هم برادر امام و هم پدر امام.. وقتی آمدیم دیدیم بچه ها مشغول شام خوردن هستند. قبل از بقیه که این هم سنت حسنه ای است. دراین جا در این جلسه نزدیک دویست نفر شرکت کرده بودند. جلسه خوبی بود اما افسوس که فقط یک مراسم بود و جای یک سخنرانی تحلیلی درباره اهداف امام حسین و یا قرائت گوشه ای از کلمات و خطبه ها وگفتمان جهانی امام حسین خالی بود. جای تاسف داشت و من هم که ناشناس بودم وبه دلائلی صلاح نبود خودم پیشنهاد صحبت کردن بدهم جلسه تمام شد. وهمین نکته را من به آن آقای عالم افغان آقای نوری که درمسجد امام علی(ع) امام جماعت گفتم: که چرا شما روز عاشورا که دسته بیرون می برید یک سری پیام های انگلیسی از امام حسین، پیامهای جهانی، ایشان را بصورت کوتاه و خلاصه،برروی پارچه وپرچم هایتان نمی نویسید؟ که مردم غیرمسلمان که برنامه را درخیابان می بینند بدانند که چه می گذرد،
کلیساها:
مذهب اکثریت مردم استرالیا مسیحی ودرهمه جا کلیسا وجود دارد کوچک وبزرگ؛ آدیلاید معروف است به شهر کلیساها. کلیسای بزرگ قدیمی آن به نام سن پیتر است که نام یکی ارحواریون عیسی مسیح بوده است. برای بازدید از کلیسا {یکشنبه 5 شهریورماه 96 5ذی الحجه1438} با ماشین پسرم همراه همسرم به کلیسا سن پیتر رفتیم. مراسم نماز و دعای روز یکشنبه بود. شبیه نماز جمعه ما اما غیر سیاسی تقریبا صندلی ها پر بود. میانگین سنی پنجاه به بالا بود و به جز معدودی از جوانان خبری نبود. همان بلای دین گریزی و دین زدگی که متاسفانه به سر مساجد کشورمان و مراسم نماز جمعه و نماز جماعت آمده است. آن چه جالب بود گروه کشیشی بود که مراسم را اجرا می کردند. ترکیب جالبی داشتند از سفید، سیاه، دو رگه های هندی تبار و حتی دو کشیش زن هم درمیان آنان بود. جالبتر این که اسقفی که برنامه اجرا می کرد سنش بالای شصت سال بود ولی بقیه در سنین مختلف حتی جوان حدود بیست سال هم درمیان آن ها بود. از دو کشیش زن یکی مسن بود و یکی جوان بودند و هرکدام هم قسمتی از اجرای برنامه را بعهده داشتند. که این خود پیام خوبی از دین مسیح برای برابری انسانها است. گروه کُرِ کلیسا درطول برنامه موسیقی های آرام و سرود اجرا می کردند. آن گونه که آقا یاسر-پسرم- ترجمه کرد آن اسقف عمده سخنان و دعاها بعهده اش بود و همه اش از صلح مهربانی و برادری و از مصیبت ها و بلاهائی که عیسی مسیح برای بخشیده شدن گناهان مردم تحمل کرده است. در آخر هم یک عدد نان مثل نان بستنی خودمان را در دست گرفت، دونیم کرد و گفت: و همان گونه که عیسی درشام آخر از جام شرابی خورد و به همه حواریون نوشاند، شما هم حلول روح وحدت و برابری از این جام که دعا برآن خوانده شده و متبرک است بنوشید. تعدادی برای نوشیدن درصف ایستادند. عجیب این که همه دهانشان را به همان یک جام می گذاشتند که کاملا غیر بهداشتی بود. به یاد هیئت های خودمان افتادم که سابق همه استکان ها را فقط داخل یک طشت آب می گردادند. تنها تفاوتی هم که داشت اینبود که این جا کشیشِ جام بدست، جای دهان هر نفر که دهان به جام می گذاشت را با یک دستمال برای هر نفر پاک می کرد و به نفر بعد می داد. این موضوع باعث تعجب بود که این چگونه میکرب زدائی است؟! بگذریم که درنذزی دادن ها ومراسم مذهبی خودمان و غذاهای انبوه اعمال غیر بهداشتی زیاد است. یک ویژگی مثبت آزادی حضور در مراسم بود. همه درکنار هم زن و مرد و پیر جوان و بچه ها آزادانه حضور داشتند وکس کاری به آنها نداشت. حتی برای آنها وسائل سرگرمی، نقاشی وکمک آموزشی هم گذاشته بودند و یک نفر از کارکنان کلیسا مراقب بود. فقط مردها باید به هنگام ورود به کلیسا کلاه از سر برمی داشتند ولی زن ها هم بی حجاب بودند وهم باروسری نازک و ازهمه جالب تر این دو تا سگ هم در بین شرکت کنندگان در مراسم بر روی یک چیزی شبیه زیرانداز چمباتمه زده بودند بدون این حرکت کنند یا صدائی از خود داشه باشند. گویا درمراسم شرکت دارند. که از پسرمان در این مورد سئوال کردم. گفتند این ها سگ راهنما برای نابینایان و ناتوانها هستند که ورود این سگ ها به همه جا مجاز است. اگرچه که با این که در این جا اکثرخانواده ها سگ دارند ولی ورود سگ به فروشگاهها و یا اتوبوس ها وعبادت گاهها مجاز نیست و فقط این سگ های راهنما مجاز به ورود به همه جا هستند. عجیب این که افراد خَیِر املاک و اموالی را برای تربیت و أهدا این سگ ها به نابینایان بی بضاعت وقف می کنند. حتی درمیان بازار مهم راندلمال دکه ای چادری زده بودند که یک نفر از مردم برای تربیت و اهدا این نوع سگها اعانه جمع می کرد. چه کار خداپسندانه ای. از داخل کلیسا هنگام مراسم اصلا مجاز نبودیم که عکس بگیریم اما باید گفت که معماری بسیاز زیبا وکهنی داشت. سر در و محوطه کلیسا نقش و نگارها ی ساده و بسیار زیبایی داشت که از بیرون چند عکس گرفتیم درآخر مراسم هم کلاه شامپوئی دست به دست می گشت که شرکت کنند گان درآن پول می ریختند. از یاسر پسرم پرسیدم این برای چیست. گفت این همان کاری است که درایران برای هزینه مسجد از مردم پول جمع می کنند. ولی من تعجبم کلیسا با آن همه ثروت و موقوفات چه نیاز ی به این کار دارد. حالا در ایران بسیاری از مسجدها برای هزینه های آن هیچ موقوفه و درآمدی ندارند. البته بعد فکر کردم شاید با این کار می خواهند حس مشارکت موءمنان در امور کلیسا را تقویت کنند.
معبد بودائیان:
دومین جمعیت مذهبی دراسترالیا بودائیان هستند ودرچهارچوب سیاست رواداری مذهبی درشهر مختلف معابد خودرا دارندامروز بعد ازظهر{ یکشنبه۱۹شهریورماه ۹۶ ۱۹ذی الققعده۱۴۳۸ - ۱۰ستبامبر2017} هم به دیدن معبد درحال ساخت بودا درساحل شهرآدلاید رفتیم. از دو شهر ساحلی زیبا به نام آلدینگا و نورولانگا که بندری زیبا هم داشتند بازدید کردیم. بسیار زیبا بود و روح افزا. معبد درحال ساخت بود. چون بودائیان پس از مسیحیان اکثریت و دومین جمعیت را دارا هستند یکی از بهترین مکان های لب ساحل را گرفته اند. پایه های یک معبد از ستون های سنگی گذاشته بودند که معماری زیبایی به سبک معماری کهن معابد بودائیان در هند و چین داشت. فعلا یک معبد کوچک موقتی سرپا بود که ما داخل آن رفتیم ولی یک کاهن سر تراشیده به ما گفت که عکس برداری ممنوع است. آنجا پر از مجسمه ها کوچک و بزرگ از بودا بود. جالب این که جلوی مجسمه بزرگ ظروف غذای هندی چینی گذاشته شده بودند که نذری ها و میوه های عالی ازطرف موءمنان بودائی بودند. آقا یاسر-پسرم- می گفت این ها به کام این کاهنان معبد است وگرنه مجسمه که غذا نمی خواهد. وقتی که بیرون آمدیم نیکی کوچولو نیاز به شیر و تعویض پوشاک داشت. یک شبه رستوران در محوطه مقابل معبد بود که اجازه گرفتیم و داخل شدیم. اتفاقا دیدیم همان کاهنان سرتراشیده با یکی دو خانواده مشغول خوردن همان میوه های عالی بودند. متاسفانه همه جا مثل برخی امام زاده های خود مان مردم عمدتا فقیر و متدین از شکم خود می زنند و نذر می کنند و عده ای مفتخور هم باسوء استفاده شکم خودرا پر می کنند. به قول مرحوم طالقانی به نام خدا و به کام ارباب معابد ازروی جهالت به نام دین ومذهب
دومین مسئله که خیلی تأثیر دارد، این است که همه چیز بر اساس علم و تخصص،ارزشیابی و قدردانی می شود. حتی پایه حقوق، براساس تخصص است یک کارگر ساده ساعتی بیست دلار استرالیا حقوق می گیرد وهرچه نیروی کار فنی تر شود وتخصص بالا برود حقوق هم بالا می رود واصولا مهاجرپذیری استرالیا بر اساس دو چیز است: یا سرمایه یا تخصص، یا شما سرمایه می آوری یا تخصص. سرمایه هم اندازه اش زیاد است و تازه باید در کارخانه هایی سرمایه گزاری کنید که ریسک هست یعنی ممکن است سود هم ندهد، اولین سرمایه ات را باید آنجا بگذاری. و تخصص هم آنها با سابقه کاری مشخص، مثلاً کسی که حداقل سه سال کار در جای تخصصی داشته باشد، متخصص را خیلی سریع جذب می کنندوبرایشان خیلی مهم است و قدردانی می کنند در همه رشته ها و در هر قسمتی که هست، البته اینطوری نیست فوری هم کار بهشان بدهند، طول می کشد، مثلاً یک متخصص که میرود آنجا یک مدت ممکن است در کار غیر خودش کار بکند تا محیط یابی کند خودش باید تلاش بکند تابتواند خودش رابگونه ای عرضه کند که کار مناسب بارشته اش پیدا کند
پایان قسمت اول
ادامه دارد
س: انگیزه مسافرت شما به استرالیا چه بود؟ توضیح بفرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار من گذاشتید که بتوانم گوشه ای از خاطرات این سفر را مطرح کنم؛ انگیزه مسافرت دیدار با پسر بزرگ من که آنجا هستند و تولد اولین نوه مان بود. این سفر یک سفر شخصی خانوادگی بود و هزینه سفر هم به عهده خودمان بود و برای صله رحم انجام شد. در تاریخ دوشنبه 16مرداد ماه 96چهار دهم ذی القعده 1438 هفتم آگوست2017میلادی به دعوت پسرم همراه همسرم به جنوب استرالیا رفتیم.
س: انگیزه مهاجرت جوانان متخصص به خارج از ایران را چگونه دیدید؟ با توجه به اینکه استرالیا جزء دومین یا سومین منطقه مهاجرپذیر هست.
ج: البته این نکته بسیار مهم هست من در شهری که بودم، چهار ماه و چند روزی مسافرت طول کشید و به نکات قابل توجهی رسیدم
س: چه شهری بود؟
ج: آدلاید Adelaide بود مرکز و پرجمعیتترین شهر ایالت استرالیای جنوبی و پنجمین شهر پرجمعیت استرالیا است جمعیت این شهر در ژوئن ۲۰۱۴ حدود ۱/۳ میلیون نفر تخمین زده شد. به ساکنان شهر آدلاید «آدلایدین» میگویند آدلاید شهری است که مرکز جنوب استرالیاست. مثلاً مثل اصفهان که مرکز استان هست آنجا هم مرکز جنوب استرالیاست. استرالیا جنوب دارد شمال دارد و مرکز دارد و این مرکز جنوب است و این شهر تنها شهری است که میگویند خود انگلیسی ها آنجا آمدند، زندانی و نمیدونم این چیزها رو نیاوردند و لذا این شهر از نظر استانداردهای شهری و رفاه و زندگی چند سال است از طرف سازمان ملل اول یا دوم اعلام می شود، وامسال سال -2017- که ما آنجا بودیم هم اول اعلام شد شهر بسیار زیبایی است از نظر طبیعی و از نظر روابط مردم هم بسیار قواعد شهری در آن رعایت می شود یعنی واقعاً مردم شهروند هستند.
اما راجع به این سؤال که چرا مهاجرت، وانگیزه مهاجرت چیه؟ ما باید اول ببینیم آنجا چه محیطی هست؟ که جاذب این مهاجرت است،
اولین چیزی که آنجا به چشم می خورد، رواداری مذهبی بود قانون اساسی استرالیا غیر مذهبی است و با این که اکثریت با مسیحیان است همه مذاهب درآزادی کامل به سر می برند و معابد خود را دارند وحتی دولت به صورت شفاف به همه معابد و مراکز دینی کمک مالی هم می کند و امنیت معابد و مراکز دینی به عهده دولت است. فقط هیچ دین و اعتقادی حق تعرض به ادیان دیگر و برخوردهای خشونت آمیز را ندارد. حتی زمانی که ما آنجا بودیم یک نماینده از یک حزب کوچک که افکار نژاد پرستی دارد با مقنعه وارد پارلمان شده وگفته بود مسلمانها را راه ندهید چون فرهنگ ما را ازمیان می برند. بلافاصله دولت و وزرا و حتی رئیس پارلمان این رفتار را محکوم کردند وگفتند خلاف قانون اساسی است و استرالیا کشور همه است نه براساس مذهب. دراستخدام ها سئوال از سه چیز ممنوع است یک مذهب دو عضویت احزاب سه جنسیت. زن و مرد حقوق برابر و کار برابر دارند. لذا درآگهی استخدامی نیروی کار مطرح است و نه جنسیت. زن ها درکنار مردها سخت و سنگین ترین کارها را انجام می دهند. یکی از دوستان ایرانی می گفت "این جا زن و مرد اگر حقوق برابر دارند کار برابر هم انجام می دهند. ولی درکشور ما اگر زن ها از حقوق برابر صحبت می کنند حاضر نیستند کار برابر انجام دهند، این جا در معدن های ذغال سنگ و معادن دگر ما شاهدیم که زنان کنار مردان حتی کلنگ به دست سخترین کارها را انجام می دهند".
مساجد:
ازاول که به آدلاید آمدم مایل بودم مراکز مذهبی ادیان مختلف و مساجد را ازنزدیک ببینم. ازنظر رواداری مذهبی درباره مسلمانان وعبادتگاه های آنان شهر آدلاید 6 تا مسجد داشت دوتا از مساجد برای اهل سنّت بود که قدیمی ترین مسجد اهل سنت در خیابان لیتل گیلبرت آدلاید واقع شده است مسجد آدلاید یکی از قدیمی ترین مساجد استرالیا است. که با نام مسجد افغان ها نیز شناخته می شود درسال 1888 ساخته شده و دارای چهار مناره بلند است که در سال 1903 به آن اضافه گردیده است. چهار مناره بلند واقعا رواداری مذهبی این جا را درحد اعلا به نمایش گذاشته است و یک
یک مسجد دیگر هم اهل سنت داشتند که محل تجمعشان بود در یک محله دیگری، اما شیعیان؛ هم سه تا مرکز داشتند یک: مرکز ولی عصر. این مرکز هم مربوط به برادران افغان است مرکزی بسیار بزرگ و باشکوه شب عاشورای-96- برای شرکت درمراسم به این مسجد رفتیم و جمعیت زیادی حضور داشتند که گوینده به نام آقای جاوید می گفت الان دوهزار نفردرمسجد حاضرند وگلایه داشت چراقول های کمک مالی که مردم برای نوسازی وتوسعه مرکز داده اند عمل نمی کنند و می گفت دولت استرالیا صد هزار دلار به ما کمک کرده شما هم باید به وعده هایتان عمل کنید چون بنا داریم یک غسالخانه هم بسازیم. از طرف آیت الله فیاض که از مراجع نجف و افغان هستند نقل کرد که اجازه دارند سهم امام را خرج مرکز کنند. آن قسمت صحبت ایشان که ما رسیدیم بد نبود. دعوت به وحدت و انسجام کرد و گفت دعواها وگروه بازی هائی که در افغانستان است را به این جا منتقل نکنید و از افراطی گرائی دوری کنید. این مرکز بزرگترین مرکز شیعیان است که توسط افغانها تاسیس شده. هیجده هزار افغان در آدیلاید زندگی می کنند. وهمه این مراکز شیعیان بیرون شهر و در شهرکهای اطراف است. دلیلش هم این است داخل شهر زمین خیلی گران است و در بیرون شهر این ها می توانند چنین مراکزی داشته باشند و زمین آن را خریداری کنند. جالب این بود که دولت شفاف به مراکز ادیان وان جی یوها کمک می کرد و سالانه بر روی سایت دولت ریز بودجه اعم از درامدها و هزینه ها و از جمله ارقام کمک به ادیان اقلیت اعلام می شود. زیرا درچاچوب رواداری مذهبی که جزء فرهنگ عمومی مردم شده این مسئله کاملا پذیرفته شده است.و جالب اینکه تمام این مراکز پارکینگ دارد از خودش یعنی این جمعیت عظیمی که می آیند همه اشان پارکینگهای مختلف وجود دارد مثل اینجا نیست که آدم دنبال پارکینگ بگردد هر ساختمانی، هر مرکزی باید فکر پارکینگش را از قبل بکند،
دو: مسجد امام علی(ع) امشب { شنبه۱۸ شهریور ۹۶ مطابق شنبه ۱۸ذی الحجه ۱۴۳ 9دسامبر ۲۰۱۷} به مسجد امام علی(ع) رفتیم که یکی ازمساجد فعال شیعیان است که هم درفیس بوک اطلاع رسانی می کنند و هم از طریق ایمیل در ارتباطند. امشب چون نوشته بود مراسم بعد از نماز است و ساعت نداشت بعد ازخواندن نماز در منزل باپسرم یاسر به طرف مسجد رفتیم. با ماشین حدود بیست دقیقه راه بود. با جی پی اس محل راپیداکردیم. مسجد حیات بزرگی داشت با ماشین داخل حیات مسجد رفتیم. ساختمان مسجد ازنظر معماری ازبیرون شبیه یک سوله بزرگ بود. ولی داخل آن با معماری اسلامی به شکل زیبائی طراحی شده بود. درب ورودی آقایان و خانمها جدا بود. تا خواستیم درب را بازکنیم یک آقائی که هم کت و هم پیراهن سفید محلی افغانی داشت به ما خوش آمد گفت. پرسیدیم مراسم تمام شده گفت نه هنوز شروع نشده. رفتیم داخل. درگوشه ای نشستیم. ولی دو نفر آمدند به سمت ما وبا اصرار ما را بلند کردند و بردند بالای مجلس و خیلی به ما احترام کردند. پذیرائی با چای سبز و سیاه بود که ما چای سبز برداشتیم و در ضمن یک بشقاب شیرینی هم آوردند مقابل ما گذاشتند. البته پذیرائی مال همه بود ولی به ما به عنوان میهمان احترام زیادی گذاشتند. آقائی که بغل ما نشسته بود و فارسی را بدون لهجه صحبت می کرد با ما خوش و بش کرد. ازاو پرسیدیم این مسجد کی بنا شده گفت این مسجد توسط برادران شیعه افغان 7سال است احداث شده. و دو مرکز دیگر هم شیعیا ن دارند: یکی به نام ولی عصر و یکی هم فاطمه زهرا. که دومی بیشتر حالت حسینیه دارد.آقایی به نام آقای نوری که بعد فهمیدیم خودش معلم قرآن است وکار روحانی مرکز را هم انجام می دهد به ما گفت جمعیت افغان ها در آدیلاید هیجده هزار هست ولی نزدیک به 80 نفر در مسجد بودند. او مشکل این مراکز را در این می دانست که که روحانی روشن و به روزی ندارند. پرسیدم از قم یا افغانستان چرا روحانی نمی آید؟ گفت: آنها که می آیند افراطی هستند و همه چیز را تحریم و همه کس را تکفیر می کنند و نجس می دانند. در نتیجه با فرهنگ مردمی که این جا زندگی می کنند هیچ تناسبی ندارند. همچنین روحانی روشن و آگاهی اگر بخواهد بیاید هیچ گونه حمایتی نمی شود. بهر حال اعلام برنامه شد و مجری باصدای الکن تعدادی شعر بی محتوا در وصف امام علی(ع) خواند که بعضی ابیات آن غلو آمیز هم بود. سپس نوجوانی به نام احمدی دعوت شد برای قرائت قرآن که معلوم شد از شاگردان کلاس همین آقای نوری است. سپس مجری از دانشمند محترم حجة الاسلام نوری برای سخنرانی دعوت کرد که دیدیم همین آقای هم صحبت ما است. ایشان با این که من با لباس شخصی بود وهویت خودم را هم افشا نکرده بودم خیلی به من اصرار کرد که شما برنامه را اجرا کنید و یا سخنرانی کنید. بهر حال ایشان رفتند پشت تریبون و سخنرانی معمولی داشتند. از غدیر گفتند و نصب و فضائل امام علی(ع ) که تکرار مکررات بود. چون بعضی افراد گوش نمی دادند ایشان گفت اول که ما از ایران آمده بودیم خوب ما را تحویل می گرفتید ولی حالا دیگر ما را تحویل نمی گیرید و به صحبت های ما گوش نمی دهیید. البته درآخر صحبتش هم درباره این که شهروند خوبی باشید و افراط نکنید و به بزرگان اهل سنت لعن نفرستید هم صحبت کرد. بعدا با صدای خوبی که داشت مداحی هم کرد. وقتی که پیش ما آمد و نشست به اوطیب الله گفتیم و پرسیدم شما کدام شهر ایران بودید؟ گفت قم و از دانشگاه تهران هم فارغ التحصیل شده ام. بعد ا از این برنامه بنا بود مقاله به زبان انگلیسی خوانده شود چون بچه های این مهاجرین انگلیسی را بهتر از زبان مادری می فهمند و صحبت می کنند.ازنظر مرجعیت تقلید هم طرفدار آیت الله محقق کابلی بودند از علمای افغان مقیم قم به هر حال ما خداحافظی کردیم و جلسه را ترک کردیم. آقای نوری و بعضی افراد دیگر از ما دعوت کردند که بمانیم چون در آخر آش نذری هم دادند. ولی ما نماندیم و برای مراسم محرم هم دعوتمان کردند. در راه همه اش با تاسف به حرف این آقا فکر می کردم که چرا این همه روحانی و فضلای ایران که روشنفکرند و به روز هستند همگی منزویند. چرا حتی روحانیون روشن فکر خود افغانستان را کسی یاری نمی کند که لااقل بطور فصلی و یا دائم به این محافل مذهبی بیایند. شاید با آمدن روحانیون با سواد و روشنفکر و مداحان غیر خرافی و غلوکننده دین گریزی هم ایجاد نشود.
سه: مسجدالرسول
امشب شب تاسوعای امام حسین(ع) است.{ جمعه ۷مهرماه ۹۶ ۸ محرم۱۴۳۹ ۲۹ سبتامبر}۲۰۱۷ به همراه همسرم وپسرم برای شرکت درمراسم اباعبدالله(ع) به مسجد الرسول رفتیم این مرکز درشهرکهای اطراف آدیلاید نزدیک فرودگاه قدیم آدیلاید بود. چهل دقیقه در راه بودیم. رسیدیم. حیات مسجد بدکی نبود. اما خود مسجد کوچک بود. چراغ ها را خاموش کرده بودند و با نور خیلی کم قرمز زیارت عاشورا می خواندند. مداحی که می خواند صدای خوبی داشت و برروی لعن ها خیلی بیش از سلام مانور می داد. جمعیت کمی هم که بودند با او هم خوانی می کرد. یک روحانی سیدی هم بود که درفیس بوک دیده بودم عربی روضه می خواند. متوجه شدم که این مسجد مربوطه به عرب های ولایتی طیف جناب آقای شیرازی است البته ترکیب جمعیتی عرب وافغان بودما در این مسجد زیاد نماندیم چون در این جو داعشی گری که در دنیا چهره اسلام را مخدوش کرده افراطی گری چه از شیعه و چه سنی قابل قبول نیست.دربازگشت سری هم به مسجد امام علی(ع) زدیم شب چون شب تاسوعا بود مجلس باشکوهی بود وسخنان روحانی به نام حاج آقا نوری جالب بود درباره شهروندی ورواداری مذهبی وپرهیز ازخشونت سخن می گفت ومی گفت دراین محیط قمه زدن معنی ندارد برای اینکه خشونت حساب می شود. حتی زنجیر زدن اینجا سمبل خشونت است، می گفت: روز عاشورا که میخواهیم بریم با دسته عزاداری به خیابان برویم و پلیس به ما اجازه داده، نمودِ جالبی نداره که بخواهیم این کارها را بکنیم،
آیا ایرانیان هم مسجد داشتند:
متاسفانه با اینکه حدود چهار هزار ایرانی در این شهر بودند هیچ هویت مذهبی نداشتند یعنی هیچ جایی که، مثلاً مسجدی، جای خاصی، باهویت مذهبی ایرانی نبود پخش بودند، درمساجدموجود شاید بعضی ایرانی ها می آمدندو دلیلش به نظر من اول عملکرد های متاسفانه بدی که ما به نام اسلام داشته ایم آنها را زده کرده یعنی دین گریزی ایجاد شده و دوم اینکه تخصص بالای ایرانیان و پاسخگو نبودن ما درمقابل شبهه ها وتبلیغات وسیع برعلیه مذهب که دردنیای ارتباط آزاد وجوددارد.ایرانیان از تخصص بالایی برخوردار بودند، افغانی ها بیشتر، نیروهای خدماتی بودند و مثلاً سوپری ها، مواد غذایی، اینها مال افغانها وتعداد متخصص درمیان آنان اندک بود بود، ولی ایرانی ها عمدتاً هرجا کارشناس های مهم بودند، ایرانی ها جزء اولین ها بودند در پروژه هایی که اجرا می شد و لذا هیچ هویت مذهبی که بگوییم یک تجمع مذهبی داشته باشند، نداشتند. جز روز عاشورا که شام عاشورا، شام غریبان که یک جلسه ای در یک انجمن یک مدرسه ای ظاهراً بود که صندوق رأی هم پسرم گفت آنجا بوده است. آنجا در سایتشان اعلام کرده بودند که امشب انجمن ایرانیان که یک اسم خاصی هم داشت اسمش را یادم رفته یک اسم مخفف انگلیسی داشت، امشب برای امام حسین (ع) مجلس هست که من وهمسرم به آن مجلس رفتیم داخل آن محفل، حدود دویست نفری بودند، زن و مرد، معلوم بود افراد تحصیلکرده ودانشگاهی هستند ودرمیان بانوان شرکت کننده تک و توک بی حجاب هم بود دختر خانمی مقاله ای برای امام حسین خواند بعدا یک مقاله به زبان انگلیسی برای امام حسین خوانده شد. چون کودکان و نوجوانان و جوانانی که این جا بدنیا آمده اند با زبان انگلیسی راحت ترند تا فارسی. البته مقاله ها بیشتر حالت انشائی احساسی داشت تا تحلیلی بعد کلیبی هم اجراشد و بچه ها شمع بدست درمجلس چرخیدند. زیبا بود. بعد زیارت عاشورا خوانده شد. قسمت جالب این که قسمت لعن به خلفا اصلا خوانده نشد که این حکایت از فضای عقلانیت حاکم برجلسه داشت. بعد هم چند دقیقه کوتاه سینه زدند وکاغذ و قلم هم میان افراد توزیع کردند که هرکس مایل است حرف دلش را طی یک جمله با امام حسین بنویسد. سپس مجری بعضی از نوشته ها را پشت تریبون خواند و اعلام کرد سه ویژگی منحصر به فرد امام حسین را چه کسی می داند که هر کس جوابی می داد و ایشان می گفت نه این ها نیست. بعد خودش توضیح داد یک تربت امام حسین را می شود خورد، دو بر تربت ایشان سجده کردن مستحب است، سه ایشان هم پسر امام است هم برادر امام و هم پدر امام.. وقتی آمدیم دیدیم بچه ها مشغول شام خوردن هستند. قبل از بقیه که این هم سنت حسنه ای است. دراین جا در این جلسه نزدیک دویست نفر شرکت کرده بودند. جلسه خوبی بود اما افسوس که فقط یک مراسم بود و جای یک سخنرانی تحلیلی درباره اهداف امام حسین و یا قرائت گوشه ای از کلمات و خطبه ها وگفتمان جهانی امام حسین خالی بود. جای تاسف داشت و من هم که ناشناس بودم وبه دلائلی صلاح نبود خودم پیشنهاد صحبت کردن بدهم جلسه تمام شد. وهمین نکته را من به آن آقای عالم افغان آقای نوری که درمسجد امام علی(ع) امام جماعت گفتم: که چرا شما روز عاشورا که دسته بیرون می برید یک سری پیام های انگلیسی از امام حسین، پیامهای جهانی، ایشان را بصورت کوتاه و خلاصه،برروی پارچه وپرچم هایتان نمی نویسید؟ که مردم غیرمسلمان که برنامه را درخیابان می بینند بدانند که چه می گذرد،
کلیساها:
مذهب اکثریت مردم استرالیا مسیحی ودرهمه جا کلیسا وجود دارد کوچک وبزرگ؛ آدیلاید معروف است به شهر کلیساها. کلیسای بزرگ قدیمی آن به نام سن پیتر است که نام یکی ارحواریون عیسی مسیح بوده است. برای بازدید از کلیسا {یکشنبه 5 شهریورماه 96 5ذی الحجه1438} با ماشین پسرم همراه همسرم به کلیسا سن پیتر رفتیم. مراسم نماز و دعای روز یکشنبه بود. شبیه نماز جمعه ما اما غیر سیاسی تقریبا صندلی ها پر بود. میانگین سنی پنجاه به بالا بود و به جز معدودی از جوانان خبری نبود. همان بلای دین گریزی و دین زدگی که متاسفانه به سر مساجد کشورمان و مراسم نماز جمعه و نماز جماعت آمده است. آن چه جالب بود گروه کشیشی بود که مراسم را اجرا می کردند. ترکیب جالبی داشتند از سفید، سیاه، دو رگه های هندی تبار و حتی دو کشیش زن هم درمیان آنان بود. جالبتر این که اسقفی که برنامه اجرا می کرد سنش بالای شصت سال بود ولی بقیه در سنین مختلف حتی جوان حدود بیست سال هم درمیان آن ها بود. از دو کشیش زن یکی مسن بود و یکی جوان بودند و هرکدام هم قسمتی از اجرای برنامه را بعهده داشتند. که این خود پیام خوبی از دین مسیح برای برابری انسانها است. گروه کُرِ کلیسا درطول برنامه موسیقی های آرام و سرود اجرا می کردند. آن گونه که آقا یاسر-پسرم- ترجمه کرد آن اسقف عمده سخنان و دعاها بعهده اش بود و همه اش از صلح مهربانی و برادری و از مصیبت ها و بلاهائی که عیسی مسیح برای بخشیده شدن گناهان مردم تحمل کرده است. در آخر هم یک عدد نان مثل نان بستنی خودمان را در دست گرفت، دونیم کرد و گفت: و همان گونه که عیسی درشام آخر از جام شرابی خورد و به همه حواریون نوشاند، شما هم حلول روح وحدت و برابری از این جام که دعا برآن خوانده شده و متبرک است بنوشید. تعدادی برای نوشیدن درصف ایستادند. عجیب این که همه دهانشان را به همان یک جام می گذاشتند که کاملا غیر بهداشتی بود. به یاد هیئت های خودمان افتادم که سابق همه استکان ها را فقط داخل یک طشت آب می گردادند. تنها تفاوتی هم که داشت اینبود که این جا کشیشِ جام بدست، جای دهان هر نفر که دهان به جام می گذاشت را با یک دستمال برای هر نفر پاک می کرد و به نفر بعد می داد. این موضوع باعث تعجب بود که این چگونه میکرب زدائی است؟! بگذریم که درنذزی دادن ها ومراسم مذهبی خودمان و غذاهای انبوه اعمال غیر بهداشتی زیاد است. یک ویژگی مثبت آزادی حضور در مراسم بود. همه درکنار هم زن و مرد و پیر جوان و بچه ها آزادانه حضور داشتند وکس کاری به آنها نداشت. حتی برای آنها وسائل سرگرمی، نقاشی وکمک آموزشی هم گذاشته بودند و یک نفر از کارکنان کلیسا مراقب بود. فقط مردها باید به هنگام ورود به کلیسا کلاه از سر برمی داشتند ولی زن ها هم بی حجاب بودند وهم باروسری نازک و ازهمه جالب تر این دو تا سگ هم در بین شرکت کنندگان در مراسم بر روی یک چیزی شبیه زیرانداز چمباتمه زده بودند بدون این حرکت کنند یا صدائی از خود داشه باشند. گویا درمراسم شرکت دارند. که از پسرمان در این مورد سئوال کردم. گفتند این ها سگ راهنما برای نابینایان و ناتوانها هستند که ورود این سگ ها به همه جا مجاز است. اگرچه که با این که در این جا اکثرخانواده ها سگ دارند ولی ورود سگ به فروشگاهها و یا اتوبوس ها وعبادت گاهها مجاز نیست و فقط این سگ های راهنما مجاز به ورود به همه جا هستند. عجیب این که افراد خَیِر املاک و اموالی را برای تربیت و أهدا این سگ ها به نابینایان بی بضاعت وقف می کنند. حتی درمیان بازار مهم راندلمال دکه ای چادری زده بودند که یک نفر از مردم برای تربیت و اهدا این نوع سگها اعانه جمع می کرد. چه کار خداپسندانه ای. از داخل کلیسا هنگام مراسم اصلا مجاز نبودیم که عکس بگیریم اما باید گفت که معماری بسیاز زیبا وکهنی داشت. سر در و محوطه کلیسا نقش و نگارها ی ساده و بسیار زیبایی داشت که از بیرون چند عکس گرفتیم درآخر مراسم هم کلاه شامپوئی دست به دست می گشت که شرکت کنند گان درآن پول می ریختند. از یاسر پسرم پرسیدم این برای چیست. گفت این همان کاری است که درایران برای هزینه مسجد از مردم پول جمع می کنند. ولی من تعجبم کلیسا با آن همه ثروت و موقوفات چه نیاز ی به این کار دارد. حالا در ایران بسیاری از مسجدها برای هزینه های آن هیچ موقوفه و درآمدی ندارند. البته بعد فکر کردم شاید با این کار می خواهند حس مشارکت موءمنان در امور کلیسا را تقویت کنند.
معبد بودائیان:
دومین جمعیت مذهبی دراسترالیا بودائیان هستند ودرچهارچوب سیاست رواداری مذهبی درشهر مختلف معابد خودرا دارندامروز بعد ازظهر{ یکشنبه۱۹شهریورماه ۹۶ ۱۹ذی الققعده۱۴۳۸ - ۱۰ستبامبر2017} هم به دیدن معبد درحال ساخت بودا درساحل شهرآدلاید رفتیم. از دو شهر ساحلی زیبا به نام آلدینگا و نورولانگا که بندری زیبا هم داشتند بازدید کردیم. بسیار زیبا بود و روح افزا. معبد درحال ساخت بود. چون بودائیان پس از مسیحیان اکثریت و دومین جمعیت را دارا هستند یکی از بهترین مکان های لب ساحل را گرفته اند. پایه های یک معبد از ستون های سنگی گذاشته بودند که معماری زیبایی به سبک معماری کهن معابد بودائیان در هند و چین داشت. فعلا یک معبد کوچک موقتی سرپا بود که ما داخل آن رفتیم ولی یک کاهن سر تراشیده به ما گفت که عکس برداری ممنوع است. آنجا پر از مجسمه ها کوچک و بزرگ از بودا بود. جالب این که جلوی مجسمه بزرگ ظروف غذای هندی چینی گذاشته شده بودند که نذری ها و میوه های عالی ازطرف موءمنان بودائی بودند. آقا یاسر-پسرم- می گفت این ها به کام این کاهنان معبد است وگرنه مجسمه که غذا نمی خواهد. وقتی که بیرون آمدیم نیکی کوچولو نیاز به شیر و تعویض پوشاک داشت. یک شبه رستوران در محوطه مقابل معبد بود که اجازه گرفتیم و داخل شدیم. اتفاقا دیدیم همان کاهنان سرتراشیده با یکی دو خانواده مشغول خوردن همان میوه های عالی بودند. متاسفانه همه جا مثل برخی امام زاده های خود مان مردم عمدتا فقیر و متدین از شکم خود می زنند و نذر می کنند و عده ای مفتخور هم باسوء استفاده شکم خودرا پر می کنند. به قول مرحوم طالقانی به نام خدا و به کام ارباب معابد ازروی جهالت به نام دین ومذهب
دومین مسئله که خیلی تأثیر دارد، این است که همه چیز بر اساس علم و تخصص،ارزشیابی و قدردانی می شود. حتی پایه حقوق، براساس تخصص است یک کارگر ساده ساعتی بیست دلار استرالیا حقوق می گیرد وهرچه نیروی کار فنی تر شود وتخصص بالا برود حقوق هم بالا می رود واصولا مهاجرپذیری استرالیا بر اساس دو چیز است: یا سرمایه یا تخصص، یا شما سرمایه می آوری یا تخصص. سرمایه هم اندازه اش زیاد است و تازه باید در کارخانه هایی سرمایه گزاری کنید که ریسک هست یعنی ممکن است سود هم ندهد، اولین سرمایه ات را باید آنجا بگذاری. و تخصص هم آنها با سابقه کاری مشخص، مثلاً کسی که حداقل سه سال کار در جای تخصصی داشته باشد، متخصص را خیلی سریع جذب می کنندوبرایشان خیلی مهم است و قدردانی می کنند در همه رشته ها و در هر قسمتی که هست، البته اینطوری نیست فوری هم کار بهشان بدهند، طول می کشد، مثلاً یک متخصص که میرود آنجا یک مدت ممکن است در کار غیر خودش کار بکند تا محیط یابی کند خودش باید تلاش بکند تابتواند خودش رابگونه ای عرضه کند که کار مناسب بارشته اش پیدا کند
پایان قسمت اول
ادامه دارد