محمدجعفر سعیدیانفر
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»- بقره (2) آیه :183
«ای کسانی ایمان آوردید روزه برشما مقرر گردیده چنان که برکسانی که پیش ازشما بودند مقرر گردیده بود باشد که تقوا پیشه کنید.»
زندهیاد آیت الله طالقانی(ه) در تفسیر آیه مینویسند «كَما كُتِبَ» بيان مشابهت در اصل روزه است، نه چگونگى و مقدار آن. «مِنْ قَبْلِكُمْ» ظهور در پيروان اديان الهى «يهوديت و مسيحيت» دارد. در تورات به وجوب روزه و حدود آن تصريحى نيست ولى روزهداران را ستوده است. موسى پيش از دريافت وحى چهل روز روزه گرفت. يهود بياد خرابى اورشليم و يك روز از ماه آب روزه ميگيرند. روزه ديگری هم دارند. در اناجيل نيز به وجوب روزه تصريح نشده و روزهدار را ستوده و از ريا برحذرش داشته. روزه مشهور مسيحيان پيش از عيد فصح است. روزه ديگری هم دارند كه حيوانى نميخورند. از اينگونه روزههاى پراكنده كه در ميان يهوديان و مسيحيان معمول بوده، معلوم ميشود كه اصل روزه از اركان عبادات آنها شمرده ميشده. گويند:در مذاهب قديم مصر و روم و يونان و هند نيز انواع روزه معمول بوده. لغزنده و نشيبها، چرخهاى آن را بهرسو ميكشانند. گويا روزه، پيش از وجوب در اديان الهى، انگيزه فطرى داشته است. زيرا بشر تعالى طلب كه نميخواسته در سطح حيوانات پائين آيد و يكسر محكوم تمايلات و شهوات حيوانى گردد، روزه را وسيله و سپرى براى مقاومت در برابر اينگونه تمايلات شناخته تا خود را برتر آرد و قهرمانى نمايد. همين حكمت اصلى روزه است «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
روزه چون ناشى از مبدء ايمان و امر خدا: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ ...» باشد، نيروى مقاومت را افزايش ميدهد تا به مقام تقوا رساند و شخصيت برتر انسان محقق گردد. اين حكمت اصلى و برتر روزه است روزه هر چه آثار و فوائد بدنى و اخلاقى و اجتماعى دارد در طريق تقوا است نه حكمت اصلى آن.چون روحيات با بدن و هر دو در چگونگى روابط اجتماعى وابسته و از هم متأثر ميباشند.( پرتوى از قرآن، ج2، ص: 62) توجه من دراین نوشته برتقوا دراجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار وفوائد بدنی واخلاقی واجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم. عنوان تقوای اجتماعی را از این آیه در سوره اعراف الهام گرفتهام که میفرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف(7)آیه: 96 اگر اهل اجتماعات ایمان آورده و تقوی داشته باشند، ما درهای برکات را از آسمان و زمین، بروی آنها میگشاییم. اما آنها، این چنین نبودند، حقايق را تكذيب كردند، ما هم آنانرا به كيفر اعمالشان مجازات كرديم. و به علت آن اخلاقیاتی که کسب کرده بودند دچار انحطاط و عقبماندگی و فقر شده و میشوند. «بَركات» در اصل به معناى ثبات و استقرار چيزى است؛ از اين رو به هر نعمتپايدارى «بركت» گفته مىشود، در برابر موجودات بىبركت كه فانى و بىاثر هستند (مفردات راغب ماده برک ص44)
توجه من در این نوشته بر تقوا در اجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار و فوائد بدنی و اخلاقی و اجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم.
یکی دیگر از آیاتی که عنوان تقوای اجتماعی را ازآن الهام گرفته ام آیات (65-66) سوره مائده است که میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ: مائده(5)آیات :65- 66» اگر اهل کتب ایمان آورند و تقوی پیشه کنند، از گناهانشان درمیگذریم و آنها را به باغهای نعمتزا وارد مینماییم. یعنی اگر ایمان و تقوی باشد، آرامآرام گناهان و نقایص و خصلتهای ناپسندشان هم پوشانیده میشوند. « وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» اگر آنها تورات و انجیل را که کتب آسمانی خودشان است، به پا دارند، یعنی به نیکویی به آنها عمل نمایند و به آنچه که از سوی پروردگار بر آنها نازل شده پایبند باشند «… لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ …» از بالا و پایین تغذیه میشوند؛ و برکات دنیایی یا مادی و اقتصادی برایشان فرو میبارد « مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ » برخی از این اهل کتاب اهل میانهروی و اعتدا لند ولی بسیاری از آنها عملکردی چه بس سیاه دارند.همین که میفرماید « لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ » قرینهای است بر اینکه منظور از آن برکاتی که در اینجا و در سوره اعراف(7) آیه : (۹۶) به آنها و مسلمانان وعده داده شده است، برکات دنیایی است. همان گونه که مرحوم علامه طباطبایی درپیرامون آیه می نویسند: «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» مراد از خوردن در اين آيه مطلق تنعم و تمتع است چه اينكه از راه خوردن باشد و يا از راههاى ديگر، و استعمال خوردن در مطلق تصرفات و تنعمهاى بدون مزاحم، در لغت عرب شايع و متداول است، و مراد از بالا و پائين، آسمان و زمين است، بنا بر اين، آيه شريفه بجاى اينكه بفرمايد: اگر اهل كتاب به دستوراتى كه در دست داشتند عمل مىكردند به نعمتهاى آسمانى و زمينى متنعم مىشدند، بطور كنايه مىفرمايد: از بالاى سر و زير پاى خود مىخوردند. در حقيقت اين آيه شريفه مطلبى را بيان مىكند كه آيه زير در مقام بيان آنست« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف (7 )آیه :96» وهمان گونه که قبلا یاد آورشدیم در دررابطه باتقوای اجتماعی انوا ع روابط انسان هامطرح می شود انسان با شناخت صحیح از خود و جهان هستی و نیز هدف خلقت، همه وابستگیها را در شعاع وابستگی وجودی خود به خدا میداندولی باتوجه به نیاز های مختلف فطری وطبیعی چهار رابطه برای انسان تعریف می شود: 1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خداوند3- ارتباط انسان با هم نوع خود -جامعه- 4- ارتباط با هستی طبیعت و جهان
در ارتباط انسان باجامعه اولین اصلی که درتقوی اجتماعی مطرح میشود به رسمیت شناختن حقوق دیگران ورعایت آ ن است پرهیز اززورگویی وتضیع حق دیگران با تنازع وخود خواهی است اصول اخلاقی باید راهنمای عمل انسانها باشد که خداوند پیامبرش را با اخلاقی بس بزرگ و وا لا ستوده است «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ : القلم (68)آیه:4» وبراخلاق مدارا ونرمی دررابطه بامردم این گونه تاکید کرده است پس به سبب رحمتی که از جانب خدااست با آنان نرمخو شده ای« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ : آلعمران(3) آیه : 159 » و امام علی(ع) یکی از اهداف بنیادی دین را رویکرد اخلاقی و فضیلت محور در تدبیر امور و اداره ی ارکان مختلف زندگی می داند. از این رو در خط مشی زیستی وعملی امام علی(ع) پای بندی به ارزشهای اخلاقی و دینی درتحقق حاکمیت دینی، به مفهوم حقیقی آن، جلوه ای برجسته دارد. نهج البلاغه محصول چا لش های فکری- عملی دوران کوتاه حکومت امام (ع) بوده و سیمای اخلاق راستین دینی و ارزشهای معنوی و انسانی در آن، به طور دقیق انعکاس یافته، ودرجای جای صفحات زرین آن موضوعات اخلاقی فردی واجتماعی مطرح گردیده است: وامام (ع) درخطبه 192 نهج البلاغه زمانی که عصبیت ها وتعصب های مذموم وتفاخرهای جاهلی را مطرح می کنند می فرمایند. بارى، اگر از تعصب ورزیدن درزندگی گريزى نيست، « فَإِنْ كَانَ لاَ بُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ» پس در خصايل والا، كارهاى ستوده و زيباييها ی مکارم اخلاق تعصب ورزيد، وبرآن ایستادگی کنید« فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ» ونمونه هایی ازآن اخلاق اجتماعی والا را مطرح می فرمایند.
امام (ع ) سپس نمونه هایی از ویژه گی های ده گانه زیست اخلاقی را این گونه برمی شمارند: درجایگاه اخلاق بر این صفات ورفتارهای اخلاقی تعصب بورزید، «فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ» وبكوشيد كه درجایگاه چنین ارزشهايى ستوده ایستادگی کنید ،
۱. « مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ». همانند پايبندى به حقوق همسايه، زیبایی سخن امام (ع) در این است که اخلاق با پاسداشت حقوق باید شکل بگیرد. شاید مهمترین مسأله اخلاق هم همین پاسداشت حقوق باشد.استادما فقیه عالیقدر رحمت ورضوان خدا براوباد درذیل این جمله می نویسند.«جِوار» و«جَوار» هردو صحیح است ودارای دو معنا ست: یکی پناه دادن ، که انسان پناهگاهی باشد برای بی پناهان اگر فردی درمعرض خطر قرار گرفته وتو درجامعه درموقعیتی قرار داری که می توانی اورا پناه بدهی وحفظ کنی اورا پناه بده وممکن هم هست .«جِوار» یا «جَوار» به معنی همسایگی باشد؛ واین که همسایه را «جار» گویند یعنی درپناه شما ست،وآنقدر خداوند وپیامبراکرم (ص) سفارش همسایه را کرده اند که امام علی(ع) درنهج البلاغه می فرماید: وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ » «پیامبر اکرم (ص) همواره درباره همسایگان سفارش می فرمود تا جایی که گمان کردیم برای آنان میراث قرار داده شده است » پس حفظ جوار ازسنت های خوب است حقوق همسایه را حفظ کنی یا سنت پناهند گی را»
۲. «وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ» و به پیمانها وفا کردن اعتمادوهمبستگی اجتماعی با وفای به پیمان ها میان مردم وبه ویژه پیمان میان حاکمان ومردم که دراین زمان قانون اساسی نامیده می شود بدست می آید.
۳. «وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ» و نیکی را فرمان بردن زیست اخلاقی زیر بار غیرنیکی نرفتن،است مهم نیست چه کسی فرمان میدهد یا از کجا انسان در تنگنا مانده است به جرم و تعدی باید نه گفت وتن نداد.
۴. «وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ» روى برتافتن از كبر ونافرمانی نسبت به تکبر و خودکامگی که این از مسائل محوری درخطبه 192 نهجالبلاغه است.
۵. «وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ» روى آوردن به فضيلت و به فضیلت ها آراسته بودن.
۶. «وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَغْيِ» خوددارى از تجاوز،.ستمگری را پس زدن. از خود و از دیگران. تن به ظلم ندهد و ستمگری نکند. و از ستم بازایستد.
۷. «وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ» بزرگ شمردن قتل وخونریزی این مورد مانند یک خط قرمز میماند و هیچکس نباید به سمتش برود. اگر خون یک بیگناه ریخته شود، گویی خون همه جامعه ریخته شده است. امیرمؤمنان(ع) در نامه 53 نهج البلاغه میفرمایند: «از خون و خونريزى ناروا سخت بپرهيز كه آن به خشم خدا نزديكترين باشد و بزرگتر كيفرى را پىآمد دارد و هم زوال نعمت و سرنگونى را زمينه سازترين باشد: إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا ».
۸. «وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ» انصاف در بارهى خلق،.و داد مردمان را دادن. و با انصاف رفتارکردن نسبت به آنان.
۹. «وَ الْكَظْمِ لِلْغَيْظِ» وفرو خوردن خشم جامعهای که دلهای مردمان آن پر از کینه و دشمنی و خشم نسبت بهیکدیگر است، اخلاقی نیست.
۱۰. «وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْض» و اجتناب از تباهی کردن وفساد روی زمین این هانمونه هایی از فضائل اخلاقی وهنجارهایی است که امام علی (ع) درخطبه قاصعه مطرح می کند و با عمل به آن وتطبیق گفتار ورفتارمان با این رهنمودهای زرین ده گانه می توانیم تقوا را درجامعه نهادینه کنیم وحکمت مهم روزه داری را تحقق بخشیم که قرآن روزه داری را درجهت تقوا یادآوری می کند« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»- بقره (2) آیه :183
«ای کسانی ایمان آوردید روزه برشما مقرر گردیده چنان که برکسانی که پیش ازشما بودند مقرر گردیده بود باشد که تقوا پیشه کنید.»
زندهیاد آیت الله طالقانی(ه) در تفسیر آیه مینویسند «كَما كُتِبَ» بيان مشابهت در اصل روزه است، نه چگونگى و مقدار آن. «مِنْ قَبْلِكُمْ» ظهور در پيروان اديان الهى «يهوديت و مسيحيت» دارد. در تورات به وجوب روزه و حدود آن تصريحى نيست ولى روزهداران را ستوده است. موسى پيش از دريافت وحى چهل روز روزه گرفت. يهود بياد خرابى اورشليم و يك روز از ماه آب روزه ميگيرند. روزه ديگری هم دارند. در اناجيل نيز به وجوب روزه تصريح نشده و روزهدار را ستوده و از ريا برحذرش داشته. روزه مشهور مسيحيان پيش از عيد فصح است. روزه ديگری هم دارند كه حيوانى نميخورند. از اينگونه روزههاى پراكنده كه در ميان يهوديان و مسيحيان معمول بوده، معلوم ميشود كه اصل روزه از اركان عبادات آنها شمرده ميشده. گويند:در مذاهب قديم مصر و روم و يونان و هند نيز انواع روزه معمول بوده. لغزنده و نشيبها، چرخهاى آن را بهرسو ميكشانند. گويا روزه، پيش از وجوب در اديان الهى، انگيزه فطرى داشته است. زيرا بشر تعالى طلب كه نميخواسته در سطح حيوانات پائين آيد و يكسر محكوم تمايلات و شهوات حيوانى گردد، روزه را وسيله و سپرى براى مقاومت در برابر اينگونه تمايلات شناخته تا خود را برتر آرد و قهرمانى نمايد. همين حكمت اصلى روزه است «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
روزه چون ناشى از مبدء ايمان و امر خدا: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ ...» باشد، نيروى مقاومت را افزايش ميدهد تا به مقام تقوا رساند و شخصيت برتر انسان محقق گردد. اين حكمت اصلى و برتر روزه است روزه هر چه آثار و فوائد بدنى و اخلاقى و اجتماعى دارد در طريق تقوا است نه حكمت اصلى آن.چون روحيات با بدن و هر دو در چگونگى روابط اجتماعى وابسته و از هم متأثر ميباشند.( پرتوى از قرآن، ج2، ص: 62) توجه من دراین نوشته برتقوا دراجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار وفوائد بدنی واخلاقی واجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم. عنوان تقوای اجتماعی را از این آیه در سوره اعراف الهام گرفتهام که میفرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف(7)آیه: 96 اگر اهل اجتماعات ایمان آورده و تقوی داشته باشند، ما درهای برکات را از آسمان و زمین، بروی آنها میگشاییم. اما آنها، این چنین نبودند، حقايق را تكذيب كردند، ما هم آنانرا به كيفر اعمالشان مجازات كرديم. و به علت آن اخلاقیاتی که کسب کرده بودند دچار انحطاط و عقبماندگی و فقر شده و میشوند. «بَركات» در اصل به معناى ثبات و استقرار چيزى است؛ از اين رو به هر نعمتپايدارى «بركت» گفته مىشود، در برابر موجودات بىبركت كه فانى و بىاثر هستند (مفردات راغب ماده برک ص44)
توجه من در این نوشته بر تقوا در اجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار و فوائد بدنی و اخلاقی و اجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم.
یکی دیگر از آیاتی که عنوان تقوای اجتماعی را ازآن الهام گرفته ام آیات (65-66) سوره مائده است که میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ: مائده(5)آیات :65- 66» اگر اهل کتب ایمان آورند و تقوی پیشه کنند، از گناهانشان درمیگذریم و آنها را به باغهای نعمتزا وارد مینماییم. یعنی اگر ایمان و تقوی باشد، آرامآرام گناهان و نقایص و خصلتهای ناپسندشان هم پوشانیده میشوند. « وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» اگر آنها تورات و انجیل را که کتب آسمانی خودشان است، به پا دارند، یعنی به نیکویی به آنها عمل نمایند و به آنچه که از سوی پروردگار بر آنها نازل شده پایبند باشند «… لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ …» از بالا و پایین تغذیه میشوند؛ و برکات دنیایی یا مادی و اقتصادی برایشان فرو میبارد « مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ » برخی از این اهل کتاب اهل میانهروی و اعتدا لند ولی بسیاری از آنها عملکردی چه بس سیاه دارند.همین که میفرماید « لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ » قرینهای است بر اینکه منظور از آن برکاتی که در اینجا و در سوره اعراف(7) آیه : (۹۶) به آنها و مسلمانان وعده داده شده است، برکات دنیایی است. همان گونه که مرحوم علامه طباطبایی درپیرامون آیه می نویسند: «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» مراد از خوردن در اين آيه مطلق تنعم و تمتع است چه اينكه از راه خوردن باشد و يا از راههاى ديگر، و استعمال خوردن در مطلق تصرفات و تنعمهاى بدون مزاحم، در لغت عرب شايع و متداول است، و مراد از بالا و پائين، آسمان و زمين است، بنا بر اين، آيه شريفه بجاى اينكه بفرمايد: اگر اهل كتاب به دستوراتى كه در دست داشتند عمل مىكردند به نعمتهاى آسمانى و زمينى متنعم مىشدند، بطور كنايه مىفرمايد: از بالاى سر و زير پاى خود مىخوردند. در حقيقت اين آيه شريفه مطلبى را بيان مىكند كه آيه زير در مقام بيان آنست« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف (7 )آیه :96» وهمان گونه که قبلا یاد آورشدیم در دررابطه باتقوای اجتماعی انوا ع روابط انسان هامطرح می شود انسان با شناخت صحیح از خود و جهان هستی و نیز هدف خلقت، همه وابستگیها را در شعاع وابستگی وجودی خود به خدا میداندولی باتوجه به نیاز های مختلف فطری وطبیعی چهار رابطه برای انسان تعریف می شود: 1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خداوند3- ارتباط انسان با هم نوع خود -جامعه- 4- ارتباط با هستی طبیعت و جهان
در ارتباط انسان باجامعه اولین اصلی که درتقوی اجتماعی مطرح میشود به رسمیت شناختن حقوق دیگران ورعایت آ ن است پرهیز اززورگویی وتضیع حق دیگران با تنازع وخود خواهی است اصول اخلاقی باید راهنمای عمل انسانها باشد که خداوند پیامبرش را با اخلاقی بس بزرگ و وا لا ستوده است «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ : القلم (68)آیه:4» وبراخلاق مدارا ونرمی دررابطه بامردم این گونه تاکید کرده است پس به سبب رحمتی که از جانب خدااست با آنان نرمخو شده ای« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ : آلعمران(3) آیه : 159 » و امام علی(ع) یکی از اهداف بنیادی دین را رویکرد اخلاقی و فضیلت محور در تدبیر امور و اداره ی ارکان مختلف زندگی می داند. از این رو در خط مشی زیستی وعملی امام علی(ع) پای بندی به ارزشهای اخلاقی و دینی درتحقق حاکمیت دینی، به مفهوم حقیقی آن، جلوه ای برجسته دارد. نهج البلاغه محصول چا لش های فکری- عملی دوران کوتاه حکومت امام (ع) بوده و سیمای اخلاق راستین دینی و ارزشهای معنوی و انسانی در آن، به طور دقیق انعکاس یافته، ودرجای جای صفحات زرین آن موضوعات اخلاقی فردی واجتماعی مطرح گردیده است: وامام (ع) درخطبه 192 نهج البلاغه زمانی که عصبیت ها وتعصب های مذموم وتفاخرهای جاهلی را مطرح می کنند می فرمایند. بارى، اگر از تعصب ورزیدن درزندگی گريزى نيست، « فَإِنْ كَانَ لاَ بُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ» پس در خصايل والا، كارهاى ستوده و زيباييها ی مکارم اخلاق تعصب ورزيد، وبرآن ایستادگی کنید« فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ» ونمونه هایی ازآن اخلاق اجتماعی والا را مطرح می فرمایند.
امام (ع ) سپس نمونه هایی از ویژه گی های ده گانه زیست اخلاقی را این گونه برمی شمارند: درجایگاه اخلاق بر این صفات ورفتارهای اخلاقی تعصب بورزید، «فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ» وبكوشيد كه درجایگاه چنین ارزشهايى ستوده ایستادگی کنید ،
۱. « مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ». همانند پايبندى به حقوق همسايه، زیبایی سخن امام (ع) در این است که اخلاق با پاسداشت حقوق باید شکل بگیرد. شاید مهمترین مسأله اخلاق هم همین پاسداشت حقوق باشد.استادما فقیه عالیقدر رحمت ورضوان خدا براوباد درذیل این جمله می نویسند.«جِوار» و«جَوار» هردو صحیح است ودارای دو معنا ست: یکی پناه دادن ، که انسان پناهگاهی باشد برای بی پناهان اگر فردی درمعرض خطر قرار گرفته وتو درجامعه درموقعیتی قرار داری که می توانی اورا پناه بدهی وحفظ کنی اورا پناه بده وممکن هم هست .«جِوار» یا «جَوار» به معنی همسایگی باشد؛ واین که همسایه را «جار» گویند یعنی درپناه شما ست،وآنقدر خداوند وپیامبراکرم (ص) سفارش همسایه را کرده اند که امام علی(ع) درنهج البلاغه می فرماید: وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ » «پیامبر اکرم (ص) همواره درباره همسایگان سفارش می فرمود تا جایی که گمان کردیم برای آنان میراث قرار داده شده است » پس حفظ جوار ازسنت های خوب است حقوق همسایه را حفظ کنی یا سنت پناهند گی را»
۲. «وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ» و به پیمانها وفا کردن اعتمادوهمبستگی اجتماعی با وفای به پیمان ها میان مردم وبه ویژه پیمان میان حاکمان ومردم که دراین زمان قانون اساسی نامیده می شود بدست می آید.
۳. «وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ» و نیکی را فرمان بردن زیست اخلاقی زیر بار غیرنیکی نرفتن،است مهم نیست چه کسی فرمان میدهد یا از کجا انسان در تنگنا مانده است به جرم و تعدی باید نه گفت وتن نداد.
۴. «وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ» روى برتافتن از كبر ونافرمانی نسبت به تکبر و خودکامگی که این از مسائل محوری درخطبه 192 نهجالبلاغه است.
۵. «وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ» روى آوردن به فضيلت و به فضیلت ها آراسته بودن.
۶. «وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَغْيِ» خوددارى از تجاوز،.ستمگری را پس زدن. از خود و از دیگران. تن به ظلم ندهد و ستمگری نکند. و از ستم بازایستد.
۷. «وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ» بزرگ شمردن قتل وخونریزی این مورد مانند یک خط قرمز میماند و هیچکس نباید به سمتش برود. اگر خون یک بیگناه ریخته شود، گویی خون همه جامعه ریخته شده است. امیرمؤمنان(ع) در نامه 53 نهج البلاغه میفرمایند: «از خون و خونريزى ناروا سخت بپرهيز كه آن به خشم خدا نزديكترين باشد و بزرگتر كيفرى را پىآمد دارد و هم زوال نعمت و سرنگونى را زمينه سازترين باشد: إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا ».
۸. «وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ» انصاف در بارهى خلق،.و داد مردمان را دادن. و با انصاف رفتارکردن نسبت به آنان.
۹. «وَ الْكَظْمِ لِلْغَيْظِ» وفرو خوردن خشم جامعهای که دلهای مردمان آن پر از کینه و دشمنی و خشم نسبت بهیکدیگر است، اخلاقی نیست.
۱۰. «وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْض» و اجتناب از تباهی کردن وفساد روی زمین این هانمونه هایی از فضائل اخلاقی وهنجارهایی است که امام علی (ع) درخطبه قاصعه مطرح می کند و با عمل به آن وتطبیق گفتار ورفتارمان با این رهنمودهای زرین ده گانه می توانیم تقوا را درجامعه نهادینه کنیم وحکمت مهم روزه داری را تحقق بخشیم که قرآن روزه داری را درجهت تقوا یادآوری می کند« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»