محمدجعفر سعیدیان فر
بعثت نقطه آغاز و كانونى دين و نشر معارف الهى به شمار مى رود. قرآن كريم در آياتى به بيان اهداف بعثت به صورت صريح يا ضمنى پرداخته است. همچنين خود پيامبر بارها از اهداف بعثت سخن گفته است . هدف اصلى، پیامبران هدايت مردم، سعادت، نجات، خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مردم است. شكى نيست كه انبيا براى هدايت مردم به راه راست و براى سعادت و نجات و خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مردم مبعوث شدهاند، اما در ساختار كلى بعثت انبيا تفاوت نيست و همه از اصول واحدى تبعيت مىكنند، اختلاف در برنامه و شيوه رسيدن به مقصود متناسب با مخاطبان و عصر رسالت است؛ تفاوت در منسك و روش از اين آيه استفاده مىشود: ««لِكُلٍّ جَعَلْنٰا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهٰاجاً» (مائده (۵) آيه: ۴۸) ودر قرآن اهداف را مىتوان به چند دسته اوليه و ثانويه، يا اصلى و فرعى تقسيم كرد. زيرا نبوت جزئى از نظام هستى و آفريننده آن است و مقصد و هدف آخرين درجه نبوت است، نه اولين درجه آن. نبوت طبق سنت الهى تدريجا كمال مى يابد آن چنان كه يك عمارت به تدريج ساخته مىشود ، بنابراين پايهها و ديوارها هدف نيست، بلكه مقصود صورت كامل بناست.. البته توحيد يكتايى و يگانگى و يكتاپرستى خداوند و نقش پيامبر(ص) در اين دعوت اساسى است، و نه اصل اعتقاد به خداوند كه حتى مشركان آن را مىپذيرفتند. بىگمان توحيد، نوعى نگرش به جهانبينى است كه همه پيامبران و از آن جمله پيامبر اسلام منادى آن بوده، تا جايى كه قرآن به صراحت مىگويد كه دعوت همه پيامبران(ع)، پرستش خدا و نفى بندگى طاغوت بوده است: ««وَ لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ اف پیامبر(ص) وَ اجْتَنِبُوا الطّٰاغُوتَ: نحل (۱۶) ۳۶» از سوى ديگر بيش از هر چيز در قرآن و بلكه ۹۷%، آيات تكيه بر پرستش خدا دارد و تأكيد بر بندگى خدا بيشتر از بُعد سلبى آن، يعنى مبارزه با شرك و نفى معبودهاى بشرى و تغيير جهت حركت زندگى و معنابخشى به حيات انسان دارد، تا اثبات صانع و اعتقاد به اصل خدا، كه حتى مشركان آن را پذيرفته بودند. همه ترجيع بند كلام پيامبران اين شعار بوده است: «مٰا لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ.» * در باره پيامبر اسلام هم باز اين جمله تكرار شده است «قُلْ أَ غَيْرَ اللّٰهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ». (انعام (۶):۱۶۴) و هنگامى كه از تكرار پيامها به مرز نا اميدی نزدیک مىشود، مىگويد، بگو: «فَلاٰ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمّٰا يَعْبُدُ هٰؤُلاٰءِ مٰا يَعْبُدُونَ إِلاّٰ كَمٰا يَعْبُدُ آبٰاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّٰا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ» (هود (۱۱)109).آنچه از همه پيامبران از دعوت به توحيد خواسته مىشود، جهتگيرى در هدف و آرمان الهى و توحيدى و به صورت عملى، نديدن غير خدا در كارها است. اين كه به جز خدا هيچ معبودى پرستش نشود، هيچ عمل صالح و خدمت و خير تا همراه با ايمان به خدا و تنها به خاطر او نباشد، مقبول درگاه و موجب رستگارى و ثواب براى صاحبش نخواهد بود: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخٰاسِرِينَ * بَلِ اللّٰهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّٰاكِرِينَ». (زمر (۳۹):64-65 و البته آثار معنوى و روحى توحيدى كه پيامبر منادى آن بود و زمانی که توحيد را پذيرفت، به دنبال آن عشق به كمال مطلق هم مىرود، زيرا انسان در نهاد خود مىيابد كه كمال را دوست دارد و بلكه نهايت آن را مىخواهد. از سوى ديگر اميد به آينده پيدا مىكند؛ چون انسان در لحظههاى سخت و شكننده و بحرانهاى زندگى كه از همه اسباب و علل طبيعى قطع اميد مىكند، ايمان به خدا قدرتى فراتر را به وجود مىآورد، كه مىتواند با اميد به او، خود را نجات دهد. برای تحقق اهداف پیامبران و رسول گرامی خاتم(ص) توجه به متون مقدس وسیره رفتاری وگفتاری آنان که برگرفته از متون وتفسیر آن ها است لازم است.
آزادی مدارا رواداری سیره عملی پیامبر اکرم(ص)
[1] آزادى:
منظور از اين كليد واژه تمام تعاليمى است كه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم به مدارا و عدم اجبار در دين و نفى سيطرهگرى دينى تأكيد شده و محدوده پيام رسول را تبليغ و تبيين و تشويق و انذار مىداند و به صراحت از پيامبر(ص) خواسته شده كه زمينه انتخاب و اختيار ديگران را فراهم كند و نه اينكه اجبار و چيرهگرى كند.
الف: اصول و مبانى آزادى
منظور از اصول، مبانى و نگرشهاى بنيادين آزادى و رهنمودهايى است كه نتيجه و لازمه آن آزادى و حق انتخاب و عدم اجبار انسانها در پذيرفتن دين حق است
[۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: (يونس (۱۰) آيه: ۹۹).
نكته: مشيت حق آن است كه همه مردم مؤمن نباشند و ايمان با اراده و انتخاب انجام گيرد و در نتيجه كسى مجبور نشود و از اين جهت پيامبر نمىتواند مجبور كند.
[۲] قُلْ يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدىٰ فَإِنَّمٰا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا يَضِلُّ عَلَيْهٰا: (يونس (۱۰) آيه: ۱۰۸).
[۳] هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كٰافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: (تغابن (۶۴) آيه: ۲).
[۴] فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ: (كهف (۱۸) آيه: ۲۹).
[۵] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷).
[۶] إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِينَ: (شعراء (۲۶) آيه:4)
نتيجه: در اين آيات اين نكته ها مطرح گرديده و نتيجه به دست مىآيد: ۱ - توجه به مشيت حق در دعوت به دين «وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْجَمِيعاً». ۲ - توجه دادن و هدايت كردن به اينكه دعوت پيامبر براى خودشان است و بس: «قُلْ يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدىٰ فَإِنَّمٰا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ...» ۳ - پيامبر دعوت مىكند خواه كسى مىخواهد مؤمن شود و مىخواهد كافر. «فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ» ۴ - مشيت حق برايمان همه مردم نيست «وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا» و لذا عدهاى مؤمن و عدهاى كافر مىشوند. ۵ - پيامبر مسئول و وكيل گمراهى ديگران نيست: «وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» ۶ - واقعيت اختلاف و چندگانگى عقيده مبنا و روش پيامبردر دعوت ديگران. ۷ - مشيت حق در راهنمايى و هدايت، بر زور و اجبار و بكارگيرى روشهاى غير اختيارى (تكوينى) براى ايمان آوردن نيست: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِينَ».
ب: قلمرو رسالت پيامبرى
[۱] يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۵).
نكته: گويى خداوند حكمى داده كه قلمرو رسالت پيامبرى بشارت و انذار مشخص شده است:
[۲] وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۶).
نكته: وظيفه پيامبرى دعوت گرى و نشان دادن چراغ و روشنايى بخشى است
[۳] رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاّٰ يَكُونَ لِلنّٰاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَزِيزاً حَكِيماً: (نساء (۴) آيه: ۱۶۵). تا آنجا تبليغ و بشارت و انذار مىدهد كه حجت را بر ديگران تمام كند
[۴] فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاٰغُ الْمُبِينُ: (نحل (۱۶) آيه: ۳۵). وظيفهاى جز رساندن پيام به صورت آشكار ندارد
[۵] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش او در دعوت (به جاى زور و تحكم و خشونت) با حكمت و موعظه نيك و در صورت جدال، جدال احسن است:
[۶] قُلْ هٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي: (يوسف (۱۲) آيه: ۱۰۸). راهنمايى وهدايت و دعوت به بصيرت روش اصلى پيامبر
[۷] قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً: (اسراء (۱۷) آيه: ۱۹۳)
نتيجه: در اين آيات اين نكته ها مطرح گرديده و نتيجه به دست مىآيد: ۱ - توجه به مشيت حق در دعوت به دين «وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْجَمِيعاً». ۲ - توجه دادن و هدايت كردن به اينكه دعوت پيامبر براى خودشان است و بس: «قُلْ يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدىٰ فَإِنَّمٰا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ...» ۳ - پيامبر دعوت مىكند خواه كسى مىخواهد مؤمن شود و مىخواهد كافر. «فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ» ۴ - مشيت حق برايمان همه مردم نيست «وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا» و لذا عدهاى مؤمن و عدهاى كافر مىشوند. ۵ - پيامبر مسئول و وكيل گمراهى ديگران نيست: «وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» ۶ - واقعيت اختلاف و چندگانگى عقيده مبنا و روش پيامبردر دعوت ديگران. ۷ - مشيت حق در راهنمايى و هدايت، بر زور و اجبار و بكارگيرى روشهاى غير اختيارى (تكوينى) براى ايمان آوردن نيست: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِينَ»
ب: قلمرو رسالت پيامبرى
[۱] يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۵).
نكته: گويى خداوند حكمى داده كه قلمرو رسالت پيامبرى بشارت و انذار مشخص شده است:
[۲] وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً: (احزاب (۳۳) آيه: ۴۶).
نكته: وظيفه پيامبرى دعوت گرى و نشان دادن چراغ و روشنايى بخشى است
[۳] رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاّٰ يَكُونَ لِلنّٰاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَزِيزاً حَكِيماً: (نساء (۴) آيه: ۱۶۵). تا آنجا تبليغ و بشارت و انذار مىدهد كه حجت را بر ديگران تمام كند
[۴] فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاٰغُ الْمُبِينُ: (نحل (۱۶) آيه: ۳۵). وظيفهاى جز رساندن پيام به صورت آشكار ندارد
[۵] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش او در دعوت (به جاى زور و تحكم و خشونت) با حكمت و موعظه نيك و در صورت جدال، جدال احسن است:
[۶] قُلْ هٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي: (يوسف (۱۲) آيه: ۱۰۸). راهنمايى و
هدايت و دعوت به بصيرت روش اصلى پيامبر
[۷] قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً: (اسراء (۱۷) آيه: ۱۹۳)
نكته: پيامبر كسى جز انسانى فرستاده شده، نيست كه از ترتيبات بشرى براى هدايت استفاده مىكند و در اين آيات فلسفه دعوت پيامبرو شيوه برخورد او با مخالفان و قلمرو مسئوليت ايشان مطرح گرديده كه همه جا روح حق انتخاب و آزادى و عدم بهرهگيرى از روش اجبار در آن جلوگراست.
ج: پيامبر و آزادى عقيده
[۱] وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ: يونس (۱۰) آيه: ۹۹
[۲] لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ: (الغاشيه (۸۸) آيه: ۲۲)
[۳] وَ لَوْ شٰاءَ اللّٰهُ مٰا أَشْرَكُوا وَ مٰا جَعَلْنٰاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: (انعام (۶) آيه: ۱۰۷) پيامبر وكيل و نگهدارنده ايمان مردم نيست.
[۴] وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵).
[۵] لاٰ إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ: (بقره (۲) آيه: ۲۵۶).
[۶] بِالْبَيِّنٰاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ: (نحل (۱۶) آيه: ۴۴).
نكات: از اين آيات اين مطالب استفاده مىشود: ۱ - توجه به مشيت حق در دعوت به دين و قدرت اختيار انسان كه خداوند او را مختار آفريده است «وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً» ووظيفه پيامبر در هدايت و رسالت دين، بيان دين و وحى الهى و بشارت و هشدار است. ۲ - پيامبر در رسالت دعوت به دين، چيرهگرى ندارد: «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» ۳ - كراهت در دين چون عقيده ناظر به قلب و دل است، و در دل تصرف ممكن نيست، بىفايده و بىثمر است: «لاٰ إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» ۴ - پيامبر در رسالت خود جبّار و مجبور كننده و تحميل كننده نيست: «وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ». ۵ - وظيفه پيامبر هدايت با دليل آشكار و توضيح و تبيين ما انزل الله است: «بِالْبَيِّنٰاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»
پيامبر و آزادى سياسى:
از آنجا كه همراه با دعوت دينى لازم است شرايطى فراهم مىشود كه قدرت دينى در جامعه مستقر شود، در اين صورت لازمه استقرار، توجه به آراى مردم و رعايت حقوق اجتماعى آنان و از اين رو به پيامبر فرمان مى رسد كه با مردم تعامل داشته باشد و از آراى آنان استفاده كند. --> شورى - مردم سالارى - حق انتقاد - امر به معروف ونهى از منكر - سرفصل هاى آزادى سياسى هستند.
[۱] فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شٰاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۵۹) ضرورت بهرهگيرى پيامبر از آراى مردم
[۲] وَ الَّذِينَ اسْتَجٰابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورىٰ بَيْنَهُمْ: (شورى (۴۲) آيه: ۳۸) جامعه ايمانى ساخته پيامبر جامعهاى است كه شور و مشورت نهادينه شده است
[۳] كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ: (آل عمران (۳) آيه: ۱۱۰) يكى از مهم ترين مصداق امر به معروف و نهى از منكر نصيحت حاكمان بااستفاده از برخى روايات كه مىگويد: «افضل الجهاد كلمة عدلٍ عند امام جائر» . (بحار الانوار، ج ۱۰۰، صص ۷۵ و ۸۹ و ۹۳).
[۴] إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ: (توبه (۹) آيه: ۹۱) نصيحت به پيامبر نبايد پى آمدى داشته باشد و كسى مؤاخذه شود:
"نكات: از اين آيات استفاده مىشود: ۱ - مردم داراى حق رأى و شخصيت مستقل هستند و لذا پيامبر وظيفه دارد كه با همه آنها، حتى خطا كاران بخشيده شده و مورد استغفار مشورت كند و منزلت اجتماعى مورد مشورت واقع شدن آنها را رعايت كند: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شٰاوِرْهُمْ». ۲ - حق نظارت برحاكمان و و ظيفه امر و نهى كردن آنها در برابر كارهاى نيك و ديدن كارهاى زشت و منكر و امر و نهى كردن آنها وظيفهاى كه پيامبر تأكيد مىكند و لذا حق اعتراض و انتقاد دارند. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ». ۳ - مسلمانانى كه انتقاد مىكنند مصونييت دارند: «إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»
پيامبر و آزادى اقليت هاى مذهبى
[۱] وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ: (توبه (۹) آيه: ۶). امكان تحقيق براى مخالفان و ايجاد امنيت حتى در جنگ
[۲] اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (نحل (۱۶) آيه: ۱۲۵). روش گفتگو و مجادله احسن براى دعوت به دين
[۴] نَحْنُ أَعْلَمُ بِمٰا يَقُولُونَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخٰافُ وَعِيدِ: (ق (۵۰) آيه: ۴۵). جبار نبودن پيامبر
[۵] لاٰ يَنْهٰاكُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ: (ممتحنه (۶۰) آيه: ۸). همزيستى مسالمت آميز با اقليت هاى دينى و نيكى و عدالت با مخالفان
[۶] وَ لاٰ تُجٰادِلُوا أَهْلَ الْكِتٰابِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: (عنكبوت (۲۹) آيه: ۴۶).
[۷] لاٰ إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ: (بقره (۲) آيه: ۲۵۶).
نکات از اين آيات استفاده مىشود: ۱ - پيامبر اقليتهاى مذهبى را پذيرفته است و با آنها تعامل مىكند: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» ۲ - پيامبر مأمور است كه با آنها (در صورت عدم محاربه) گفتگوكند و حقايق دين را بيان كند: «اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ». ۳ - پيامبر وظيفه دارد كه اگر با آنها مجادله مىكند، مجادله احسن كند: «وَ لاٰ تُجٰادِلُوا أَهْلَ الْكِتٰابِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ». ۴ - با كسانى كه نمى جنگند از هر دينى كه باشند، نه تنها حق آزادى دارند، بلكه پيامبر وظيفه دارد، با نيكى و قسط برخورد كند. «لاٰ يَنْهٰاكُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ»
2مدارا - رواداری :
. سیره عملی پیامبر درابلاغ پیام توحید ورابطه باانسانهای پیام پذیر ومخالفان دعوت توحید برنرمی وملایمت تساهل وتسامح واقناع بود که خداوند خطاب به پیامبر(ص) می فرمایدبه برکت رحمت الهی است که باآنان نرمخو وپر مهر شدی واگر تند خو و سختدل بودی ازپیرامون تو پراکنده می شدند پس ازآنان درگذر وبرایشان آمرزش بخواه ودرکار اداره جامعه با آنان مشورت کن . «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَىى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ : آلعمران[3]آیه : 159»
روادارى دينى :
تساهل از ماده سهل و تسامح از ريشه سمح هر دو به معنى آسان گرفتن مدارا كرد ن و سهل گرفتن بر يكديگر است و در اين قسمت آياتى را كه پيامبر از طرف خداوند مأمور به تحمل مخالفان عقيدتى مانند اهل كتاب و مدارا كردن با آنان از روى اختيار بدون دست كشيدن از عقائد و اصول خويش است و يا سيره عملى پيامبر اين گونه با تسامح و تساهل است را می آوریم وسیره رواداری پیامبر را اززبا ن وحی می آموزیم:
[۱]خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ:اعراف(7)آیه: 199
دراین آیه سه روش برای چگونگی تعامل با دیگران به پیامبر داده شده است 1-
در طرز رفتار با مردم سختگير مباش، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال «با آنها مدارا كن» (خُذِ الْعَفْوَ).2- «مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مىشناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده، دستور ده» (وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ).3- دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده، مىگويد:«از جاهلان روى بگردان و با آنها ستيزه مكن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ).رهبران و مبلّغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بىخبر،و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پايين است، رو برو مىشوند، از آنها دشنام مىشنوند، هدف تهمتشان قرار مىگيرند، سنگ در راهشان مىافكنند.راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارهاست، و تجربه نشان مىدهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است. فشرده پیام اخلاقی آیه این که اهل عفو و مدارا باشيد و با نابخردان با تسامح برخورد كنيد. در جامعهى اسلامى نيكىهاى عقلپسند و شرعمدار را ترويج كنيد وخود را با مكارم اخلاقى آراسته سازيد.
[2] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ * يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ مٰا أُنْزِلَتِ التَّوْرٰاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ * هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ حٰاجَجْتُمْ فِيمٰا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ: (آل عمران (۳) آيات: ۶۴-۶۵-۶۶).
[3] وَ لاٰ تُجٰادِلُوا أَهْلَ الْكِتٰابِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...: (عنكبوت (۲۹) آيه: ۴۶).
[4] يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ...: مائده (۵) آيه: ۱۵).
[5] وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمٰانِكُمْ كُفّٰاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّٰى يَأْتِيَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: (بقره (۲) آيه: ۱۰۹).
[6] قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ: (آل عمران (۳) آيه: ۶۴).
[7] وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعٰا إِلَى اللّٰهِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ قٰالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَ لاٰ تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدٰاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ: (فصلت (۴۱) آيات: ۳۳-۳۴).
[8] وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ: (سبأ (۳۴) آيه: ۲۴).
[9] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ النَّصٰارىٰ وَ الصّٰابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (البقرة (۲) آِيه: ۶۲).
[10] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ الصّٰابِئُونَ وَ النَّصٰارىٰ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۹).
[۱1] وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ سٰاءَ مٰا يَعْمَلُونَ: (المائدة (۵) آيه: ۶۶).
نكته: از ديدگاه قرآن كريم، عمل نمودن يهوديان و مسيحيان به همين تورات و انجيل موجود عصر نزول، متضمن سعادت دنيوى و اخروى آنان مىباشد. «وَ لَوْ
أَنَّهُمْ أَقٰامُوا التَّوْرٰاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ». كه البته در اين فاصله انجيل ديگرى از قرن چهارم ميلادى به بعد نبوده، زيرا در عصر پيامبر انجيل ديگرى نبوده كه قرآن به آن اشاره بكند.
[۱2] إِنَّ الَّذِينَ تَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ قٰالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قٰالُوا كُنّٰا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قٰالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِيهٰا فَأُولٰئِكَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً * إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً * فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَفُوًّا غَفُوراً: (نساء (۴) آيات: ۹۷-۹۹).
نکته: در اين آيات بر اساس واقعيت انسانهاى ضعيف شمرده شده و درمانده: «لاٰ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاٰ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً» كه در محيط سخت و فشار نمىتوانند خارج شوند و با سماحت از آنان گذشت شده است: «فَأُولٰئِكَ عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ».
[۱3] وَ لَنْ تَرْضىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصٰارىٰ حَتّٰى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّٰهِ هُوَ الْهُدىٰ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ: (بقره (۲) آيه: ۱۲۰).
[۱4] قُلْ يٰا أَيُّهَا الْكٰافِرُونَ * لاٰ أَعْبُدُ مٰا تَعْبُدُونَ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * وَ لاٰ أَنٰا عٰابِدٌ مٰا عَبَدْتُّمْ * وَ لاٰ أَنْتُمْ عٰابِدُونَ مٰا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ * (كافرون: (۱۰۹) آيات: ۱-۶).
نتیجه: در آيات فوق اين موضوعات مطرح گرديده است: ۱ - تسامح و تساهل در شنيدن سخنان مخالفان و دادن جوابهاى مناسب، با رعايت بهترين شيوه بحث و تكيه بر موضوعات مورد اتفاق: «قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ.» ۲ - تكيه در گفتمان بر تعقل: - أَ فَلا تَعْقِلُونَ - و علم و دورى از گفتمان بىخرد و جاهلانه: «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ.» ۳ - تسامح و تساهل پيامبر با اهل كتاب با افشا نكردن برخى حقايق كتمان شده از جانب آنان: «يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ قَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولُنٰا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمّٰا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتٰابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ.» ۴ - مسلمانان در عين تسامح و تساهل با اهل كتاب، موظف به اعلام تسليم در برابر خداوند: «فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ» ۵ - تسامح و تساهل پيامبر با مخالفان در سخن گفتن و احتجاج باآنها: «وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ.»۶ - ممنوعيت تسامح و تساهل در اصول و مبانى دين و هشدار درباره سازش با مخالفان در اصول: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ... وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاٰ نَصِيرٍ»
منبع: فرهنگنامه دوجلدی پیامبر(ص) درقرآن موءلفان محمد جعفر سعیدیان فر – سید محمد علی ایاذی