مهدی منتظرقائم
دومین مطالبه اصلاحی: «اجازه دفاع به متهمان»
در طول چند سال گذشته بعضی از مسؤولان جمهوری اسلامی و حامیان آنان، به طور مکرّر، علیه معترضان و اصلاح طلبان صحبت کرده و نوشته اند؛ و گفته ها و نوشته هایشان توسط رسانه های عمومی منعکس شده است. اینان اگر می خواستند بر طبق شرع و قانون عمل کنند حق این بود که از آنان شکایت می کردند و با حضور آنان در دادگاه اتهاماتشان را مطرح می کردند و در حضور قاضی پاسخ آنان را می شنیدند و قاضی، با استقلال کامل و بدون این که از هیچ قدرتی دستور بگیرد، بین آنان حکم می کرد. کاری که اینان کردند و می کنند هیچ وجه شرعی یا قانونی ندارد و به مصلحت کشور نیز نبوده و نیست. غیبت کردن و تهمت زدن ترور شخصیت است و به حسب روایت امام کاظم (ع) ملعون است، ملعون است هر کس که برادرش را متهم کند (وسائل الشیعة -آل البیت-، 12، 37)؛ و به تعبیر امام صادق (ع) ایمان در قلب او حل می شود همان طور که نمک در آب حل می شود (الکافی، 2، 361). البته نقد عملکرد عمومی (یعنی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) اصلاح طلبان و دیگران (نه مسایل شخصی و خانوادگی شان) در رسانه های عمومی در شرایط مساوی اشکالی ندارد و مطلوب است؛ به-خصوص وقتی که راه دیگری برای اعلام نظر مؤثر وجود نداشته باشد. اما وقتی که دهان نقادان باز و دهان نقد شدگان بسته است نقادی از عدالت دور و به استبداد نزدیک است. در این مدت، متهم شدگان، از نظر انسانی، قانونی و شرعی حق داشته و دارند که در سطح گسترده جامعه بتوانند از خود دفاع کنند؛ علاوه براین، آنان موظّف اند در حفظ آبروی خود بکوشند بیش از این که در حفظ مال خود می کوشند. به حسب روایتی از امام صادق (ع) خدا به مؤمن اجازه نداده است که خود را ذلیل کند (الکافی، 5، 63). بعضی از مسؤولان در حالی به افشاگری ها و بیان تحلیل های خود پرداخته اند که صدای آنان توسط رسانه های عمومی به دورترین نقاط کشور رسیده و همه از آن آگاه شده اند؛ ولی به هیچ یک از آنان اجازه داده نشده است که از خود دفاع کنند و دفاعشان توسط همان رسانه ها به گوش مردم برسد. مسؤولیت این ظلمی را که از سوی بعضی از مسؤولان و حامیان آنان به عده ای از مردم شده است چه کسی به عهده می گیرد؟ حاکمانی که خود مرتکب این خطا شده اند یا توان جلوگیری از آن را داشته ولی اقدام نکرده اند، چه پاسخی به خدا و مردم می توانند بدهند؟ اگر فقط آن چه که به معترضان نسبت داده شده و توسط بعضی از نهادها، رسانه ها و تریبون ها منتشر شده است جمع آوری شود چه حجم عظیمی را در بر می گیرد؟! اگر همه کسانی که این ادعاها علیه آنان شده است بخواهند از خود دفاع کنند، چقدر از این امکانات باید در اختیار آنان قرار بگیرد تا بتوانند به آن ها پاسخ دهند؟
قدم دومی که حاکمان باید بردارند جبران این حقِ تضییع شده است. به عنوان نمونه فقط به دو مورد از این حقوق اشاره می شود: 1- در یکی از مناظره های تلویزیونی انتخاباتی قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری توسط یکی از نامزدها اتهاماتی علیه دیگران مطرح شد. دادستان کل انقلاب وقت در مورد آن گفت: نه تنها حیثیت افراد مورد هتک قرار گرفته است بلکه دستاوردهای نظام مورد هجمه قرار گرفته است. پنجاه نفر از علما (از جمله آیت الله جوادی آملی و رضا استادی) و فضلای حوزه علمیه قم نیز علیه آن نحوه تبلیغات اطلاعیه دادند و آن را خلاف شرع دانستند، اما نه دادستان کل انقلاب به سخنش جامه عمل پوشاند و نه به اعتراض علما توجهی شد. 2- در دادگاه های عمومی که در سال 88 برگزار شد و چند جلسه آن از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد اتهاماتی علیه افرادی مطرح شد ولی به آنان، چه آنان که در دادگاه حضور داشتند و چه آنان که در دادگاه حضور نداشتند، اجازه داده نشد که از خود دفاع کنند. بعد از وارد کردن آن همه اتهام ها و پخش آن ها از سیما قوه قضائیه اعلام کرد که پخش آن ها از سیما خلاف قانون است و رییس جدید قوه قضائیه از افتخارات خود می داند که جلو ادامه این دادگاهها را گرفته است. مرحبا به قوه قضائیه ای که بالاخره فهمید این کار خلاف قانون است، هرچند که برای جبران آن هیچ کاری نکرد. بعضی از رسانه ها، منابر و خطبه های نماز جمعه، دست کم، از بعد از انتخابات 88، ابزاری شدند برای واردکردن اتهام به شخصیت های انقلاب و نظام که اکنون بسیاری از آنان در دایره اصلاح طلبان قرار دارند؛ ولی هنوز اجازه دفاع به آنان در همان منابر و تریبون ها داده نشده است. آنان که به خود حق دادند که علیه دیگران سخن بگویند و به دیگران حق ندادند که از خود دفاع کنند، در ترور شخصیت خیل عظیم نیروهای انقلاب و نظام سهیم شدند؛ و آنان که می توانستند جلو این کار ضد اخلاق و خلاف شرع و قانون را بگیرند و نگرفتند در آینده ای نه چندان دور، به ناچار، باید پاسخگو باشند.
بعضی از حاکمان، گویا، به بعضی از اشتباهات خودشان و هوادارانشان آگاه بودند ولی آن ها را در مقایسه با اشتباهات سران اصلاح طلب کوچک می دانستند و لازم نمی دیدند که آن ها را جبران کنند. به نظر آنان اتهام تقلب در انتخابات ظلم بزرگ بود و اشتباهات حکومت کوچک بود. به فرض که چنین باشد، حکومت در مقابل این اتهام بارها و بارها از خود دفاع کرده ولی به آنان اجازه نداده است که در برابر انبوه اتهاماتی که به آنان زده شده است از خود دفاع کنند. شاید بعضی از حاکمان صلاح نمی دانستند که به آنان اجازه دفاع بدهند و از آن جا که صلاح مملکت خویش خسروان دانند به آنان اجازه دفاع ندادند. اما اینان توجه نداشتند که سر و کلّه استبداد با رعایت این مصلحت اندیشی ها پیدا می شود و مثل خوره به جان جمهوریت نظام می افتد و همیشه به ضرر نظام است. اگر حاکمان به تبلیغ اندیشه خود می پرداختند و (به خیال خودشان) برای حفظ نظام اصلاح طلبان را محکوم می کردند ولی در کنار آن به مردمی که حقشان تضییع شده بود اجازه می دادند که با زبان و قلم خود از خود دفاع کنند چه شکستی برای نظام به وجود می آمد؟ اکنون که حاکمان هر چه خواستند علیه معترضان و اصلاح طلبان گفتند و امکان دفاع به آنان ندادند، آیا مردم حق ندارند بگویند که صاحبان قدرت یک¬طرفه به قاضی رفته اند؟ حق دفاع از خود، از ابتدایی ترین حقوق انسان است. همان طور که انسان حق دارد از جان و مال خود دفاع کند حق دارد از آبرو، عقاید و اعمال خود دفاع کند و نگذارد مورد تعرّض قرار بگیرد. هر کس در هر جا و هر رسانه مورد اتهام قرار گیرد حق دارد که در همان جا و در همان رسانه به آن چه که علیه او گفته شده است پاسخ دهد و از خود دفاع کند. حق پاسخ گویی مطلق است و همیشه به مصلحت جامعه و نظام جمهوری است، هرچند که ممکن است به نفع حاکمان نباشد. حاکمان باید حق مردم را زود به آنان بدهند و در این کار تاخیر روا مدارند؛ چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: امام على «ع»: آگاه باشيد! حقّ شما بر من است كه ... پرداختن حق را از موقع آن به تأخير نيفكنم، و تا آن را نرسانم وقفهاى در آن روا ندانم، و همه شما را در حقّ برابر شمارم (نهج البلاغة- صبحی صالح-، 424).
جای تعجب این جاست که بعضی از مجلسیان نیز به همین بلا گرفتار شدند، با این که مرحوم امام خمینی به طور خاص آنان را مورد خطاب قرار داده بود و از این ظلم برحذر داشته بود: "نمايندگان محترم و خواهران و برادران گرامى، مسأله بسيار مهم است. آبرو و حيثيت يك مسلمان يا يك انسان در كار است. چه بسا با يك انحراف شما يك انسان آبرومند در جامعه ساقط شود و شرف يك مؤمن خدشهدار گردد. اگر انحرافى ديديد، نخست بدون سر و صدا دنبال تحقيق رويد. پس از آنكه مسلّماً معلوم شد، قبل از كشيده شدن به مجلس با طرف به گفتگو بنشينيد، و مسأله را حتى الامكان با خود او حل كنيد. اگر در اين مرحله توفيق حاصل نشد، در كميسيون مربوط او را بخواهيد، و با كمك دوستان فيصله دهيد. و اگر فيصله نشد و شخص مذكور مىخواهد بر خلاف مصالح اسلام و كشور و ملت عمل كند و در انحراف پافشارى نمايد، حفظ مصلحت عمومى و اسلام مقدّم است بر حفظ مصلحت شخص، هر كس باشد؛ در اين صورت تقاضا كنيد و با استدلال و منطق، بدون كوچكترين اهانت، مطلب را عرضه كنيد. و مهلت دهيد تا در محيطى آرام و بىتشنج از خود دفاع كند. در اين موقع مجلس به هر چه تكليف قانونى و شرعى دارد عمل كند، بىكوچكترين توهين. و ما همه بايد بدانيم كه مجرمى كه بالاترين جرم را دارد و به سوى چوبه دار مىرود، جز اجراى حد شرعى احدى حق آزار او را لفظاً و عملًا ندارد؛ و مرتكب، خود ظالم است و مستحق كيفر" (صحیفه امام، 18، 466). "اين نكته نيز قابل ذكر است كه اگر در مجلس به كسى كه حاضر نيست و راه به مجلس ندارد كه از خود دفاع نمايد حملهاى شد، به او اجازه داده شود يا در مجلس از خود دفاع كند و اگر قانوناً اشكالى در اين عمل مىبينند، راديو- تلويزيون و مطبوعات اين وظيفه سنگين را به دوش كشند؛ تا حق مظلومى ضايع نشود و شخصيتى بىدليل خُرد نگردد و راهگشاى اين امر خود نمايندگان و رئيس محترم مجلس هستند كه با تعهدى كه دارند و مسئوليتى كه بر دوش آنهاست اين حق را به اشخاص غايب بدهند؛ تا به وسيله مجلس، كه نگهدار مصالح كشور و ملت است، حقى ضايع نشود و انسانى مظلوم نگردد" (صحیفه امام، 18، 468).
سومین مطالبه اصلاحی: «مسؤولیت پذیری مسؤولان»
مسؤول بودن یعنی مورد سؤال واقع شدن. نمی توان مسؤول بود ولی مسؤولیت نپذیرفت و در معرض سؤال مردم قرار نگرفت. حاکمی که به سؤال مردم پاسخ نمی دهد مستبدی است که مسؤولیت نمی پذیرد. سؤال از حاکمان و نقد عملکرد آنان حق مردم است. لازمه دستیابی کامل مردم به این حق این است که: اولا، حاکمان در اتاق شیشه ای کار کنند تا همه بتوانند از کار آنان مطلع شوند. تنها استثنای این حکم تصمیم حاکمان در کمّ و کیف حمله در زمان جنگ است؛ چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: حقّ شما بر من است كه چيزى- جز راز جنگ- را از شما نپوشانم (نهج البلاغة –صبحی صالح-، 424). ثانیا، رسانه های منتقد مثل شبکه های رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات آزاد باشد تا روزنامه نگاران بتوانند سؤال هایشان را منتشر کنند. مسؤولان نیز باید بتوانند پاسخ هایشان را به اطلاع عموم برسانند. ثالثا، گروه ها، انجمن ها و احزاب منتقد آزاد باشند تا بتوانند در ارزیابی کارها و پاسخ های مسؤولان به بحث و مشورت بپردازند. رابعا، تجمع ها و راهپیمایی ها آزاد باشد تا، در صورت عدم پاسخ مسؤولان یا قانع نشدن از پاسخ آنان، عموم مردم بتوانند انتقاد خود را از این طریق بیان کنند و به مسؤولان هشدار دهند که باید به قواعد مسؤولیت پای بند باشند. به نظر مرحوم میرزای نائینی باید نسبت به حاکمان مراقبه و محاسبه داشت (تنبیه الامة). مرحوم امام خمینی نیز در این باره می گوید: مسئوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسئوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتى؟ بايد هجوم كنيد، نهى كنيد كه چرا؟ اگر خداى نخواسته يك معمّم در يك جا پايش را كج گذاشت، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند (صحيفه امام، 8، 488). وی در مورد لزوم مراقبت مردم از اعمال مسؤولان نیز می گوید: اين مسأله مهم است. و آقايان توجه كنند همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور. نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى، خودت را حفظ كن (صحیفه امام، 8، 5). به نظر وی، اگر انسان خودش را ساخته بود، هيچ بدش نمىآمد كه يك رعيتى هم به او انتقاد كند؛ اصلًا بدش نمىآمد، از انتقاد بدش نمىآمد (صحیفه امام، 13، 198). به اعتقاد مرحوم شهید مطهری، هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد قرار گیرد هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام (مطهری، مجموعهآثار، 19، 622) به نظر مرحوم نائینی سخن حضرت امیر (ع) در صفین (که فرمود با من آن طور که با جباران سخن گفته می شود سخن نگویید) برای رفع ابهت و هیبت مقام خلافت از قلوب امت و تکمیل اعلی درجات آزادی آنان و ترغیب و تحریصشان بر عرض هر گونه اعتراض و مشورت و برای حفظ اساس مسؤولیت و شورویت بوده است (تنبیه الامة). پیامبر و امامان خودشان را در برابر مردم مسؤول می دانسته اند، کاری (جز تدبیر در جنگ) را از آنان مخفی نمی کرده اند، آزادی همه را در سؤال و انتقاد از آنان به رسمیت می شناخته اند و هیبت خود را می شکسته اند تا مردم بتوانند راحت حرفشان را بزنند. پیامبر می دانست که هیبت داشتن حاکمان چه آفاتی دارد و خود در از بین بردن آن پیشقدم شد تا برای حاکمان بعدی سنت بشود. او برای این کار تا زنده بود روی زمین می نشست و با بردگان غذا می خورد، به صورت دو نفری سوار الاغ می شد، با دست های خود از بز شیر می دوشید، لباس زبر می پوشید و به بچه ها سلام می کرد (الخصال، 271). حضرت علی (ع) نیز به مالک اشتر دستور می دهد که: براى كسانى كه به ديدار تو نياز دارند، زمانى را معين كن كه شخص خود به سخنان ايشان گوش فرا دارى، و در مجلس عامى بنشينى، و در آن در برابر خدايى كه تو را آفريده است تواضع كنى، و لشكريان و دستياران و پاسداران خود را چنان دور كنى كه صاحبان حاجت بدون احساس ترس و لرز و لكنت زبان با راحتى كامل بتوانند مطالب خود را بيان كنند، زيرا كه من از پيامبر خدا «ص» بارها شنيدم كه مىگفت: «امتى كه ضعيف آن نتواند حق خويش را بىلكنت زبان از قوى بگيرد، قابل احترام نيست». سپس درشت گفتن و ناتوانى آنان را در بيان مطلب خود تحمل كن، با تنگ خلقى و باد بينى با مردم رو به رو مشو، تا خدا رحمت خود را بر تو بگستراند، و پاداش طاعت به تو بدهد (الحیاة، ترجمه احمد آرام، 2، 711). درست است که اکنون با وجود جمعیت زیاد، برای همه مردم مقدور نیست که بتوانند با والی کشور اسلامی ملاقات کنند و مطالب خود را بیان کنند ولی به این بهانه نباید دستور حضرت امیر (ع) را به کلی نادیده گرفت و زیر پا گذاشت؛ بلکه تا جایی که عمل به آن ممکن است باید به آن عمل کرد. اکنون باید مردم بتوانند بدون ترس و لرز و لکنت زبان سخن خود را از طریق رسانه ها به حاکمان خود برسانند و هیبت و قدرت والی موجب ترس مردم نشود و جلو بیان آنان را نگیرد. حاکمان نیز موظف اند که به سؤال های مردم پاسخ دهند. حضرت علی (ع) به مالک اشتر دستور داد: اگر كارى كنى كه رعيت چنان گمان كنند كه ستم كردهاى، عذر خود را براى ايشان به روشنى بيان كن، و با اين بيان كردن بدگمانى آنان را از خود دور ساز، كه در اين كار رياضتى براى نفس تو و رأفتى نسبت به رعيت است. و پوزشخواهيى است كه به وسيله آن مىتوانى پيوسته آنان را بر راه حق نگاه دارى (الحیاة، ترجمه احمد آرام، 2، 698). روشن است که اگر حاکمان نگذارند مردم از آنان انتقاد کنند یا به اعتراض های آنان توجه نکنند یا پاسخ قانع کننده به آنان ندهند و نتوانند اعتماد آنان را جلب کنند مشروعیتشان متزلزل می شود و نمی توانند مردم را به عمل به حق دستور دهند. پیامبر (ص) نیز در صلح حدیبیه به معترضان به صلح فرمود که صلح دستور الهی بوده و او از پیش خود تصمیم نگرفته است. آنان نیز قانع شدند. هم چنین، وقتی که آن حضرت در تقسیم اموال، به هر یک از اشراف قریش 100 شتر داد و به انصار چیزی نرسید، عده ای به آن حضرت انتقاد کردند و گفتند پیامبر عدالت را رعایت نکرده و اموال را به قبیله خودش داده است. آن حضرت به سعد بن عباده گفت انصار را جمع کند. وقتی که جمع شدند آن حضرت آمد و حمد و ثنای خدا گفت و ضمن یک خطبه رسا و قاطع علت کارش را به وضوح به مردم گفت. مردم قانع شدند و گریه کردند و گفتند به تقسیم رسول خدا راضی شدیم (خویی، منهاج البراعة، 20، 295).
حضرت علی (ع) به فایده دیگر این آزادی ملاقات مردم با والی و بیان مطالب خود نیز اشاره می کند: خودت را زیاد از مردم در حجاب قرار نده که در حجاب قرار گرفتن والیان موجب می شود که آنان در تنگنا و جهل قرار گیرند و شناخت درستی از کار خود و دیگر مسؤولان پیدا نکنند (نهج البلاغة- صبحی صالح-، 441). مهم نیست که مسؤولان به هواداری حامیانشان و به تعریف و تمجید آنان بها بدهند و دل خوش کنند؛ مهم این است که به نقادی ها، حتی اگر از جانب دشمنانشان باشد، توجه کنند و پاسخی مناسب آن ها داشته باشند و ارائه دهند. مرحوم امام خمینی نیز به این نکته توجه کرده و گفته است: انسان خودش هم نمىتواند بفهمد كه چه كاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست، تا عيبهاى خودش را بتواند بفهمد. انسان نمىتواند از دوستان خودش تعليم بگيرد. انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد. وقتى كه يك صحبتى مىكند ببيند دشمنها چه مىگويند؛ و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مىفهمند. دوستها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم، براى اينكه حق را براى حق نمىخواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مىآيند و به شما مىآيند و مىگويند كه چه قدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى؛ چه مقاله كوبندهاى بود اين؛ چطور حريف خودت را منزوى كردى؛ چطور حرفهاى حريف خودت را و لو هم صحيح بود، باطل كردى! دوستان انسان، دشمنان واقعى انساناند. و دشمنان انسان، دوستان واقعى انساناند. انسان بايد از كسانى كه بر او خرده مىگيرند از آنها ياد بگيرد. كسانى كه از او تعريف مىكنند بداند كه اين زبان؛ زبان تعريف؛ خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مىكنند، اين همان زبان شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است (صحیفه امام، 14، 145). اگر همه نتوانند حاکمان را ارزیابی کنند و نتیجه ارزیابی شان را به گوش آنان برسانند، حاکمان نمی توانند شناخت درستی از خود داشته باشند. وجود مجلس خبرگان رهبری حق پرسشگری را از عموم مردم سلب نمی کند. بنا بر تعالیم دینی همه مردم حق دارند که از والی و والیان سؤال کنند و وظیفه دارند که اگر به خطای آنان مطمئن شدند به نصیحت آنان بپردازند و اگر آنان پند نگرفتند به امر و نهی آنان روبیاورند. در تعالیم دینی این حقوق و وظایف برای افراد خاصی نیست و هیچ کس را، به بهانه عدم مصلحت، نمی توان از آن ها محروم کرد. مصلحت در رعایت همین احکام شرعی و به رسمیت شناختن حقوق شرعی مردم است.
اکنون جادارد مسؤولیت پذیری حاکمان جمهوری اسلامی را با معیارهای مذکور محک بزنیم. آیا در این نظام، همه حاکمان، در اتاق شیشه ای کار می کنند و عملکردشان شفاف است یا بعضی از آنان در مورد کارشان هیچ توضیحی به مردم نمی دهند و هیچ¬کس نمی تواند از کارشان سردربیاورد؟ آیا آنان خود را در برابر مردم مسؤول می دانند و به سؤال آنان پاسخ می دهند یا بعضی از آنان چنین اند که هیچ¬وقت به مصاحبه با خبرنگاران و نمایندگان احزاب غیر وابسته به خودشان تن نمی دهند؟ آیا بعضی از آنان که قلمرو قدرت و حاکمیتشان بیشتر است، بیشتر در دسترس سؤال کنندگان و نقادان قرار دارند یا کمتر؟ آیا همه حاکمان در نشست و برخاست با مردم مواظبت اند که هیبت آنان مردم را تحت تأثیر قرار ندهد و در آنان لکنت زبان ایجاد نکند یا این که بعضی از آنان در هاله قداستی قرار گرفته اند که بعضی از جاهلان یا مکّاران به دورشان کشیده اند؟ آیا همه حاکمان به پرسش های مردم توجه می کنند یا بعضی از آنان به هیچ کدام از دهها نامه که به آنان نوشته می شود اعتنا نمی کنند و به سؤال های مطرح شده در آن ها هیچ پاسخی نمی دهند؟ آیا مردم می توانند در محلی گردهم آیند و حاکمان خود را مورد خطاب قرار دهند یا نمی توانند صدای خود را با تجمعات و راهپیمایی ها، هرچند در کویر لوت، به گوش آنان برسانند؟ آیا بسیاری از مردم که نسبت به چند انتخابات اخیر سؤال ها و ابهام های زیادی در ذهن دارند می توانند حاکمان را به جد مورد خطاب قرار دهند و از آنان توضیح بخواهند و آیا آنان تا کنون توانسته اند مردم را قانع و ابهام های آنان را برطرف کنند؟ آیا این همه حرف و حدیثی که در مورد حضور نیروهای نظامی در صحنه های سیاسی و اقتصادی و انجام تخلفات بسیار در بین مردم وجود دارد می تواند در رسانه های کشور مطرح شود و مسؤولان، خود را موظف می دانند که مردم را قانع کنند و اعتماد آنان را جلب کنند؟ آیا قضات حاضراند آرای قضایی خود را (با حذف اسامی مجرمان) در اختیار وکلا، استادان و دانشجویان حقوق قرار دهند تا مورد ارزیابی آنان قرار گیرد و بعد به ایرادهای آنان پاسخ دهند یا از پاسخ گویی طفره می روند؟ آیا مسؤولان زندان ها به سؤال های زندانیان و خانواده آنان در مورد نقض حقوق شهروندی در زندان ها و تضییقات وارد بر خانواده های آنان پاسخ می دهند یا پاسخ گویی به آنان را وظیفه خود نمی دانند؟ چه بسا اگر هیچ یک از مسؤولان جمهوری اسلامی این مشکلات را نداشتند کشور نیز این همه مشکلات نداشت و در رشد اقتصادی، کاهش فقر و افزایش بیکاری و فقدان غارت و اختلاس اموال عمومی، سرآمد بسیاری از کشورها شده بود.
...ادامه دارد