Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

حقوق شرعی فقرا

حقوق شرعی فقرا

مهدی منتظر قائم[1]

 چکیده

امامان شیعه چهره زشت فقر را به خوبی دریافته و به آثار زیان­ بار دینی و دنیوی اش پی برده اند. اهتمام آنان به ریشه کنی فقر در جامعه اسلامی در آثار به جا مانده از ایشان مشهود است. با رویکرد حقوقی (نه تکلیفی) به بعضی از احادیث، می توان به توجه شرع به حقوق فقرا پی بُرد: حق غنی شدن و حق مؤاخذه مسبّبان فقر. فقرا حق دارند زندگی متوسطی داشته باشند؛ و اغنیا و حاکمان در جامعه اسلامی وظیفه دارند در رفع فقر آنان بکوشند. تا فقر هست افرادی هستند که به وظیفه خود عمل نکرده اند و فقرا می توانند از شخصیت های حقیقی (مثل اقارب) و حقوقی­ای (مثل حکومت) که سبب پیدایش فقر شده اند حق خود را مطالبه کنند و در صورت امتناع، در دادگاهی مستقل (که قاضی اش تحت تأثیر قدرت و ثروت نیست) علیه آنان اقامه دعوی کنند.

در این مقاله با نگاهی دوباره به ادله شرعی، برای دستیابی به نظر شریعت در مورد حقوق فقرا و حمایت از آنان تلاش شده است.

 واژگان کلیدی: حقوق فقرا، وظیفه اغنیا، مسئولیت حکومت.

مقدمه

الف- تبیین موضوع

فقرا، قشر قابل توجهی از جامعه اسلامی اند که مانند اقشار دیگر (کارگران، زنان، کودکان و...)، در نگاه امامان، از حقوقی برخوردارند. با این که، بدیِ فقر بر کسی پوشیده نیست و سخنان امامان شیعه در نمایاندن چهره زشت فقر، کم و بیش،‌ نقل می شود، اهتمام اسلام به غنی شدن فقرا، به رسمیت شناختن حقوق آنان، لزوم ریشه کنی فقر از جامعه و راه های عملی شدن آن کمتر مورد بحث جدّی قرار گرفته است. در این مقاله با نگاهی دوباره به ادله شرعی، برای دستیابی به نظر شریعت در مورد حقوق فقرا و حمایت از آنان تلاش شده است.

 ب- ضرورت تحقیق

برای رفع فقر از جامعه،‌ لازم است فقیران از حقوق خودشان آگاه شوند و مطالباتشان را پیگیری کنند. کسانی که طعم تلخ فقر را چشیده‏اند، اگر حقوق خود را بدانند، بیش از دیگران در استیفای آن و از بین رفتن چهره زشت فقر از جامعه تلاش خواهند کرد. بنابراین، به همان اندازه که رفع فقر ضرورت دارد،‌ طرح این بحث نیز لازم است.

 ج- فرضیه تحقیق

فقرا سه حق ویژه دارند: 1- حق غنی شدن، 2- حق اقامه دعوی علیه حکومت، 3- حق اقامه دعوی علیه اقارب غنی.

 د- پیشینه تحقیق

در مورد تکالیف اغنیا در پرداخت خمس و زکات، در فقه بسیار بحث شده و به آیات و روایات استناد شده است، اما در مورد این که، از آیات و روایات، چه حقوقی برای فقرا قابل استنباط است بحث نشده و جای خالی آن احساس می شود.

 هـ- معنای فقیر

فقیر یعنی محتاج (فراهیدی، 1409،ج 5/150)، کسی که گویا (از احتیاج) ستون فقراتش شکسته است (ابن فارس، 1404، ج4/ 443)، کسی که خلأی در او وجود دارد -مثل یک گودال- (راغب، 1412، ص642) و کسی که مالی که برای خانواده اش بس باشد ندارد (ابن منظور، 1414،ج 5/ 60). فقیر مطلق و نسبی (که یک اصطلاح جدید است) قابل انطباق بر فقیر و مسکین (که در قرآن و حدیث به کار رفته است) می باشد.[2] بنا به روایات صحیح،‌ همه­ی آنان که مخارج سال خود و خانواده خود را ندارند، مستحق گرفتن زکات اند (کلینی، 1407، ج3/ 560). از دو روایت دیگر نیز استنباط می شود که کسی که هزینه یک سال را ندارد و نمی تواند آن را تهیه کند فقیر است (صدوق، 1385، ج2/ 371؛ کلینی، پیشین، ج1/ 541). علت این که امامان کسی را که هزینه یک سال را ندارد فقیر و مستحق زکات می دانسته اند این است که در زمان آنان زکات سالی یک بار توزیع می شده است (صدوق، همان). بنابراین،‌ «یک سال» موضوعیت ندارد و اگر مخارج زندگی فقیران ماهانه توزیع شود، هر کس هزینه یک ماه را نداشته باشد فقیر است. از نظر امامان شیعه، فقیر کسی است که‌ نمی تواند نیازمندی های متعارف زندگی خود و خانواده اش را برآورده سازد. حتی داشتن خانه و خادم نیز (لزوماًرفع فقر نمی کند و) مانع استحقاق زکات نیست (صدوق، 1413، ج­2/ 33).

فقها نیز کسی را فقیر دانسته اند که غذا، پوشاک یا مسکن ندارد، یا هزینه بهداشت و درمان خانواده یا تحصیل و ازدواج فرزندانش را نمی تواند تأمین کند (انصاری، 1415، ص‌304) یا بدهی خود را نمی‏تواند بپردازد (عاملی، 1411، ج5/ 225) یا غرامت‏های لازم (نجفی، 1404، ج 15/ 356) یا هزینه های لازم دیگر را ندارد (شوشتری، 1406، ج4/ 86)، از قبیل وسایل منزل و وسیله نقلیه (منتظری، 1409، اثر اول،‌ ص 338).

و- آثار فقر

اسلام زهد را تحسین (کلینی، پیشین،‌ ج2/ 128) اما فقر را تقبیح می‏کند. فقر در جامعه­ی اسلامی باید ریشه کن شود؛ زیرا، به حسب روایاتِ امامان شیعه، فقر بزرگترین مرگ است (برقی، 1371، ج2/ 601)، مرگ بهتر از فقر است (کلینی، پیشین،‌ ج8/ 21)، فقر شدیدتر از کشته شدن است (شعیری،‌ بی تا، ص109)، از هر [چیز] تلخی تلخ تر است (کلینی، پیشین، ج4/ 22)، موجب ضعف یقین، نقصان عقل، سستی دین و کم شدن حیا در صورت فقیر می‏شود (شعیری، پیشین، ص110)، کمر انسان را می‏شکند (صدوق، 1413، ‏ج4/ 365) و آرامش زندگی را از بین می برد (کلینی، پیشین، ج‏5/ 89). مردم توان تحمل فقر را ندارند (شعیری، پیشین، ص109) و باید از آن به خدا پناه ببرند (سید رضی، 1414، ص531). فقیر اگر ناچار به سؤال شود آبرویش رفته است. تمام شب را به بیدار خوابى و ناراحتى می گذراند، و میان امید و نومیدى به سر می برد، بى‏ آن كه بداند براى نیاز خود به كجا رو كند (آرام، 1380، ج4/ 417) و اگر طرف مقابل همه اموالش را به او بدهد خسارت او جبران نمی شود (مجلسی،‌ 1403، ج‏71/ 414). به چشم خواری به او نگاه می شود (هود، 31)، تحقیر می‏شود (حرّانی، 1363، ص141)، سخنش شنیده نمی شود و کسی برای او مقامی قائل نیست (شعیری،‌ پیشین، ص110) و حتی در شهر خودش نیز غریب (سید رضی،‌پیشین، ص469) و تحقیر شده و خوار است‏ (آمدی،‌ 1366، ص365) و فراموش می شود (همان، ص365). اگر زرنگ و زیرک باشد، (به علت فقر) زبانش کند می شود و نمی تواند از خود دفاع کند و حقش (حق مالی، اجتماعی و سیاسی اش) را بگیرد (سید رضی،‌‍ پیشین، ص469) تا چه رسد به فقیر معمولی. اگر راست بگوید اغنیا می گویند دروغگوست و اگر زاهد باشد اغنیا می‏گویند نَفَهم است (شعیری، پیشین، ص110)؛ زندگی‏اش ناقص،‌ عقلش زایل و دچار دل‏ مشغولی می‏شود (صدوق، 1362، ج‏1/ 284)، نومید و موهون می‏شود (سید رضی،‌‍ پیشین،‌ ص497) و امیدی و فرصتی برای به فعلیت درآوردن استعدادهای خود ندارد و استعدادهایش از بین می‏رود (آرام‌، 1380،‌ ج4/ 431)؛ خطاهایش زیاد (شعیری، پیشین، ص110) و به گناه وادار می شود (کلینی، پیشین، ج‏5/ 72). اگر مشمول رحمت خدا نشود کافر می‏شود (مازندرانی، 1382، ج‏9/301)؛ زیرا فقر یک طرفِ کفر است (مجلسی، پیشین،ج‏12/752) و امام صادق (ع) از کفر و فقر به خدا پناه برده است (کلینی، پیشین، ج4/ 403). فقر، انسان را خشمگین می‏کند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص531). مسکنت نیز، کلید بدبختی است (مجلسی، پیشین، ج‏75/ 353).

با توجه به این که امامان شیعه به این آثار مخرب فقر اشاره کرده اند آیا می توان تصور کرد آنان به حقوق فقرا توجه نکرده باشند؟

 حقوق شرعی ویژه فقرا

1- حق غنی شدن

فقر نقص مالی در زندگی انسان است و آثار بدِ جسمی و روحی دارد. از طرف دیگر، انسان، بالطبع و بالفطره، طالب کمال و رفع نقص خود است. بنابراین، حق غنی شدن و غنی ماندن یک حق فطری است و سیره عقلا نیز بر آن دلالت دارد. علاوه بر این، امامان شیعه نیز این حق فطری و عقلایی را امضا کرده اند:

1) زکات از طلا، نقره و آن چه از زمین می روید برای فقرا مقرر شده است (برقی، 1371، ج2/ 304).[3]

2) اگر زکات و خمس، همه نیاز فقیران را برطرف نکرد، باید از اموالِ دیگرِ بیت‏المال، به قدری به آنان پرداخت شود که در طول سال در تنگنا قرار نگیرند (کلینی، پیشین، ج 1/ 539)[4]. کمبود زکات موجب رفع مسئولیت حکومت در رفع فقر نیست.

3) خدا زکات را برای تقویت فقرا (صدوق، 1413، ج2/ 8)[5] و غنی شدن آنان قرار داده است و اگر با آن مقدار فقر از بین نمی رفت، خدا بیشتر به آنان اختصاص می‏داد (کلینی، پیشین، ج3/ 498)[6].

4) فقرا حق دارند امکانات زندگی متوسط داشته باشند: ابوبصیر به امام صادق(ع) گفت: یکی از دوستان ما،‌ به نام عمر، نیازمند بود و از عیسی بن اعین درخواست کرد. عیسی به او گفت: مقداری زکات دارم ولی به تو نمی دهم؛ زیرا دیدم که تو گوشت و خرما خریدی. او گفت: یک درهم سود کردم و با آن گوشت و خرما خریدم. امام صادق(ع) مدتی دستش را روی پیشانی­اش گذاشت، بعد سرش را بالا گرفت و گفت: خدا به اموال اغنیا نظر کرد، بعد به فقرا نظر کرد و در اموال اغنیا به قدری حق فقرا قرارداد که برای آنان بس باشد. اگر برای آنان بس نبود آن را اضافه می کرد. عیسی باید به قدری به او بدهد که او بخورد،‌ بیاشامد، بپوشد، ازدواج کند، صدقه بدهد و حج به جا آورد (کلینی، پیشین، ج3/ 556)[7]. ابوبصیر،‌ بار دیگر، به امام گفت: دوستی داریم که خانه ای دارد که چهار هزار درهم می ارزد، کنیز دارد و غلامی دارد که هر روز با شتر برای او آبکشی می کند و بین دو تا چهار درهم (غیر از علف شتر) کسب می کند. آیا او می تواند از زکات بگیرد؟ امام فرمود: بله. ابوبصیر گفت: با این که این چیزها را دارد؟ امام فرمود: ای ابامحمد به من دستور
می دهی که به او امر کنم که خانه اش را بفروشد در حالی که با این خانه عزت او حفظ
می شود و محل تولد اوست! یا به او دستور دهم که کنیزش را،‌ که او را از سرما و گرما حفظ می کند و آبروی او و خانواده اش را حفظ می کند، بفروشد! یا به او امر کنم که غلام و شترش را بفروشد، در حالی که وسیله کسب معاش و غذای اوست! او می تواند زکات بگیرد، زکات برای او حلال است؛ و خانه، غلام و شترش را نفروشد (کلینی، پیشین، ج3/ 562).[8] از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در مورد پرداخت زکات به کسی که خانه و خادم و برده دارد پرسیده شد. اینان فرمودند: بله، خانه و خادم مال نیست [بنابراین، کسی که خانه و خادم دارد، ولی خرج زندگی معمولی اش را نمی تواند تأمین کند، غنی به حساب نمی آید] (صدوق، 1413، ج2/ 33)[9]؛ وکسی که باید برده ای به عنوان کفاره آزاد کند ولی توان آن را ندارد جایز است که به وسیله­ی زکات، از طرف او برده‏ای آزاد شود (طوسی، 1387، ج1/ 250).

5) با اجرای عدالت فقیران بی نیاز می شوند (کلینی، پیشین،ج 1/ 542)[10] و عدالت باید اجرا شود؛ زیرا اقامه قسط توسط مردم هدف پیامبران بوده است (حدید، 25).

6) در جامعه اسلامی نباید حتی یک فقیر باشد. وقتی حضرت امیر (ع) پیرمردی را دید که سؤال می کند با تعجب پرسید: این چیست؟ (طوسی، 1407، اثر دوم، ج‏6/ 293)[11] نپرسید: ‌این کیست؟ ‌نحوه­ی پرسش امام دلالت دارد بر این که از وجود سائل در کوفه تعجب کرده است (یعنی در حکومت او فقیر وجود نداشته است) و بدون این که تحقیق کند که او واقعاً فقیر است یا دروغ می گوید دستور می دهد از بیت المال برای او مقرری معین کنند تا در حکومت او یک فقیر (حتی غیر مسلمان) وجود نداشته باشد (شیرازی، 1426، ص247).

روشن است که، در جامعه ای که فقرا زیاد هستند و بعضی از آنان فقیر مطلق و بعضی دیگر فقیر نسبی (در سطوح مختلف) اند، و منابع مالی حکومت، برای رفع فقر، محدود است، ابتدا باید برای رفع فقر مطلق اقدام شود و بعد، در بین فقیران نسبی، به کسانی رسیدگی شود که از همه فقیرتراند؛ و این کار ادامه یابد تا این که همه فقرا به اغنیا ملحق شوند و کسی نباشد که پایین بودن سطح زندگی اش او را از دیگران متمایز کند.[12]

البته جامعه بدون فقر پدید نمی آید مگر این که مردم به امور مسلمین اهتمام داشته باشند (کلینی، پیشین، ج‏2/ 163)،[13]و علما به پیمانی که با خدا بسته اند عمل کنند و در برابر شکمبارگی اغنیای ظالم و گرسنگی فقیران مظلوم آرام نگیرند (سید رضی،‌‍ پیشین،ص50)؛[14] نه این که فقرا را از خود دور کنند و به اغنیا نزدیک شوند (ورام، 1410، ج1/ 301)[15] یا نسبت به آنان بی تفاوت باشند.

 2- حق اقامه دعوی علیه حکومت

فقرا در چهار صورت حق دارند علیه حکومت اقامه دعوی کنند:[16]

 2-1- در صورتی که حکومت سهم فقرا را نمی دهد

فقرا در اموال حکومت سهم دارند؛ زیرا پیامبر برای فقیری که از دنیا رفته و بدهکار است (غارم) نزد امام سهمی قائل شده و فرموده است اگر او نپردازد گناهکار است (کلینی، پیشین، ج‌5/ 93)[17]. غارمین در کنار فقرا و مساکین از کسانی اند که زکات به آنان تعلق می گیرد و از این جهت که سهمی در بیت المال دارند و باید حاکم به آنان بپردازد فرقی ندارند.

 2-2- در صورتی که اغنیا زکات نمی دهند[18]

در این صورت حکومت در برابر فقرا مسئول است و باید زکات را از اغنیا بگیرد و به فقرا بدهد:

1) یک سال بعد از آن که آیه زکات (توبه، 103) نازل شد پیامبر دستور داد جار بزنند: مسلمانان زکات بدهید تا نمازتان قبول شود. آن گاه عاملانش را برای گرفتن زکات فرستاد (صدوق، 1413، ج‌2/ 13).[19] پیامبر مأمور بود صدقات را از اغنیا بگیرد و به فقرا بدهد (صدوق، 1385، ج1/ 217)[20] و بر اغنیا واجب بود به پیامبر زکات بدهند (طوسی، 1407، اثر اول، ج4/ 225). اغنیایی که واجب است زکات بدهند باید آن را به مصارف شرعی برسانند یا به حاکم مسلمین بدهند. گرفتن زکات از کسانی که باید زکات بدهند ولی نمی دهند، بعد از پیامبر، به عهده امام و بعد از امام، به عهده حاکم مسلمین است (طوسی، 1407، اثر دوم، ج4/ 90).

2) امام (مسلمین) مردم را به پرداخت زکات مجبور می کند (ابن حیون، 1385، ج‏1/ 253)[21].

3) حاکم باید حقوق مردم را از کسانی که در پرداخت طلب دیگران امروز و فردا مى‏كنند بستاند (کلینی،پیشین، ج‏7/ 412).[22] وقتی فقرا حقوقی را که در مال اغنیا دارند (نوری، 1408، ج7/ 23)[23] از حاکم مطالبه کردند حاکم باید آن را از اغنیا (که به فقرا مدیون­اند) مطالبه کند و در صورت عدم پرداخت، از آنان بستاند. فقها با استناد به روایت سلمة بن کهیل (کلینی، پیشین، ج‏7/ 412) و امر رسول خدا (ص) به فروش طعام، وقتی طعام کمیاب شده بود (کلینی، پیشین،ج 5/ 164)[24]، و حقی که امام صادق(ع) برای حاکم در مورد تفریق بین زوجین قایل شده است (صدوق، 1413، ج3/ 441)[25]حاکم را ولیّ ممتنع می دانند. حاکم شرع ولیّ فقرا در استیفای اموال آنان است.[26]

ممکن است گفته شود: حضرت علی(ع) به عاملین زکات دستور داده است به مردم بگویند: ای بندگان خدا، ولی خدا و خلیفه او مرا برای گرفتن حق خداوند در اموال شما به سوی شما فرستاده است. پس آیا خداوند در اموال شما حقی دارد که آن را به ولی خدا بپردازید؟ و اگر کسی گفت: نه؛ به او مراجعه نکنند (سید رضی، پیشین، ص380؛[27] کلینی،پیشین، ج3/ 538). به نظر بعضی از فقها، اولًا این فرمایش حضرت یك حكم حكومتى است و نمى‏شود به آن فتوا داد، ثانیاً در مورد زكات است، در حالى كه حكومت اسلامى به وسیله خمس اداره مى‏شود. به علاوه، احتمال دارد حضرت به لحاظ وضع خاص منطقه چنین حكمى كرده باشند یا این كه علم داشته‏اند كه مردم آن منطقه افرادى راستگو و صادق هستند (امام خمینی، 1385، ج14/ 302).

 2-3- در صورتی که فعالیت اغنیا به زیان فقراست

1) بعضی از اغنیا منابع درآمد جامعه را در انحصار خود می گیرند و اموال عمومی را دست به دست می چرخانند (کلینی، پیشین، ج‏8/ 60)[28] و فقرا را از آن محروم می کنند (فیض، 1406، ج26/ 61)؛ و بعضی از آنان، علاوه بر آن، بندگان خدا را به بردگی و نوکری می‏گیرند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص 452)[29].

2) بعضی از آنان با جمع ثروت (زیاد)، طغیان می کنند (آمدی، 1366،ص 368)[30] و به طاغوت اقتصادی تبدیل می‏شوند. پیامبر از بروز چنین طبقه‏ای نگران بوده است (صدوق، 1362، ج 1/ 164)[31].

3) بعضی از آنان اموال خود را ذخیره می‏کنند، به عنوان کنز نگه می‏دارند و به جای این که از آن‏ها به عنوان وسیله و قوام زندگی (نساء، ‌5) استفاده کنند آن‏ها را هدف می‏پندارند (حکیمی، 1368، ج 4/ 171) و در راه خدا انفاق نمی کنند. خدا به اینان وعده عذاب داده است (توبه، 34). اینان به همان مقدار مالی که نگه می‏دارند و به نگهبانی آن می‏پردازند عذاب می­شوند (راوندی، 1409، ج‏2/ 753).[32]

4)‌ بعضی از اغنیا به اموال عمومی دست پیدا می کنند و مانند شتری که علف‏های بهاری را می خورد، از بیت‏المال می‏خورند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص49).[33] حاکمان باید در اولین فرصت اموال عمومی را که (به ناحق) به جیب اشخاص رفته است برگردانند (سید رضی،‌‍ پیشین، 235؛ کلینی، پیشین، ج‏5/ 106[34])، حضرت علی (ع) وقتی به حکومت رسید فرمود: اگر بفهمم اموال بیت المال به کسانی داده شده که حقی در آن نداشته اند از آنان باز می ستانم، حتی اگر آن را مهریه زنان کرده یا با آن برده خریده باشند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص57).[35] حاکم نباید در توزیع امکانات عمومی تبعیض قایل شود: رسول خدا(ص) بیت المال را به طور مساوی تقسیم می کرد (ابن حیون، 1385، ‏ج1/ 384).[36] امیرمؤمنان(ع) نیز می فرمود: اگر اموال خودم را می خواستم تقسیم کنم به طور مساوی بین مردم تقسیم می کردم تا چه رسد به مال خدا (سیدرضی،‌‍ پیشین، ص183).[37] حاکم نیز باید در تقسیم امکانات عمومی بین نژادها و اقشار مختلف فرق نگذارد و در تمام موارد به عدالت رفتار کند (طوسی، 1407، اثر دوم، ج‏6/ 227)[38] و همان طور که نزدیکان حاکم از اموال عمومی بهره مند می شوند آنان که در نقاط دوردست زندگی می‏کنند نیز امکان استفاده از آن‏ها را داشته باشند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص438)[39]. حاکم باید بین مردم چنان به طور مساوی رفتار کند که ضعیفان و فقیران از اجرای عدالت در جامعه مأیوس نشوند (همان، ص383)[40]. حاکم باید راهکاری بیاندیشد که سالمندان و ناتوانان (مسلمان یا کافر) نگران زندگی خود نباشند و منبع مستمر درآمد داشته باشند (طوسی، 1407، اثر دوم، ج‏6/ 293)[41]. حاکمان نباید از اموال بیت‏المال استفاده شخصی کنند (مجلسی، پیشین، ج‏41/ 116)[42]. حاکمان در حفظ بیت‏المال امین مردم‏اند، پس استفاده شخصی آنان از بیت‏المال خیانت به امت است؛ و بزرگترین خیانت، خیانت به امت است (سید رضی،‌‍ پیشین، ص383)[43].

5) حکومت باید با استناد به دستور پیامبر به کندن درخت سمرة بن جندب (کلینی، پیشین، ج5/ 292)[44] جلوی سوء استفاده اغنیا از امکانات خود را بگیرد[45] و برای رفع آثار زیان بار فقر در جامعه، با توجه به مصلحت مردم، دایره سلطه اغنیا بر اموالشان را محدود یا آنان را به پرداخت بیش از خمس و زکاتِ معمول ملزم کند. حضرت علی (ع) بر اسب دو دینار و بر برذون یک دینار وضع کرد (کلینی، پیشین، ج3/ 530)[46]. به نظر بعضی از فقها، حتی اگر با احکام اولی نتوان رفع فقر کرد باید به حکم ثانوی شرع برای اغنیا محدودیت هایی قرار داد؛ زیرا رفع فقر در حفظ نظام اسلامى [دخیل‏] است، یا ضرورت دارد، و با ترك آن خطرهاى عظیمى در كار است (امام خمینی، 1385، ج15/ 312).

حکومت اسلامی موظف است، با برنامه ریزی درست، اغنیا را به سمتی سوق دهد که اموال را در انحصار خود نگیرند و در بین خود دست به دست نچرخانند، از اموال زیاد خود کنز نسازند و از دایره تولید و تجارت خارج نکنند، از بیت المال سوء استفاده نکنند و از اموال خود به زیان فقرا بهره نبرند. اگر آنان به این راهکار تن ندادند، حکومت باید آنان را ملزم کند و اگر سرباززدند، حکومت باید (فاضل هندی، 1416، ج10/ 544)، یا حق دارد (نجفی، 1404، ج41/ 448). آنان را تعزیر کند. اگر حکومت اسلامی این وظایف را انجام ندهد فقیران حق دارند علیه او اقامه دعوی کنند.[47]

البته اغنیا، علاوه بر وظیفه واجب پرداخت خمس و زکات به فقرا، وظایف مستحبی (یا اخلاقی) دیگری نیز در برابر آنان دارند ولی حکومت نمی تواند آنان را به عمل به آن ها مجبور کند؛ فقیران نیز نمی توانند در این موارد علیه حکومت اقامه دعوی کنند: اگر کسی که همسایه اش گرسنه است سیر بخوابد از مؤمنان نیست (کلینی، پیشین، ج‏2/ 668) و اگر مال اضافی دارد و مسلمانانی نیازمندند و زکات به آنان نرسیده است باید با آنان ارتباط برقرار کند و به آنان کمک کند (کلینی، پیشین، ج‏4/ 50). اگر فقیری به یک غنی رجوع کند و او بتواند به او کمک کند ولی نکند او را کشته است (کلینی، پیشین، ج2/ 260). به حسب روایتی صحیح،‌ حق معلوم (معارج،‌ 24-25)[48]، ماعون (ماعون، 7)، اطعام طعام (انسان،‌ 8)، انفاق پیدا و پنهان (بقره، 273)[49] و صدقات (بقره، 271)[50] حقوق اخلاقی (یا مستحبی) فقرا بر اغنیاست (کلینی، پیشین، ج‏3/ 499) و اغنیا باید فقرا و مساکین را در زندگی خود شریک کنند (هلالی، 1405، ج2/ 926).

 2-4- در صورت سوء تدبیر حکومت (که منجر به فقر مردم می شود)

امام رضا (ع) به مأمون (که از فتح چند روستای اطراف کابل مسرور بود) فرمود: آیا فتح چند روستا اطراف کابل تو را خوشحال کرده است؟ [در حالی که در حکومت تو...] روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد و مخارجشان را نمی توانند تأمین کنند (صدوق، 1378، ج2/ 160).[51] به حسب این روایت، در زمان حکومت مأمون در جامعه اسلامی فقیر وجود داشته و امام رضا (ع) مأمون را نسبت به آن مسئول دانسته و از این که او نتوانسته است جامعه را به گونه ای اداره کند که فقیر نداشته باشد مذمت کرده است. حکومت اسلامی به جای این که به فکر کشورگشایی و توسعه قلمرو حکومتی خود باشد باید به ریشه کنی فقر بپردازد. در غیر این صورت، حقوق فقرا را تضییع کرده و آنان حق دارند علیه او اقامه دعوی کنند.

حکومت باید از سوء‌ تدبیری که موجب پیدایش فقر است بپرهیزد. سوء تدبیر کلید فقر (آمدی، 1410، ص399) و سبب هلاکت است (همان). او باید علم را از معدنش اقتباس کند و راه (دفع و رفع فقر) را از عالمان بپرسد تا کسی فقیر نشود (کلینی، پیشین، ج‏8/32)؛ به عدالت رفتار کند‌ تا فقیران غنی شوند (کلینی، پیشین، ج 1/ 542)؛ حق هر ذی حقی را بپردازد (کلینی، پیشین، ج‏2/ 331)؛ از افراط و تفریط بپرهیزد و اعتدال را رعایت کند (آمدی، 1410، ص444). از ایراد ضرر به اموال مسلمین جلوگیری کند (صدوق، 1362، ج‏1/ 310)؛ برای حفظ کمی و کیفی (ارزشی) اموال مردم تلاش کند و کاری نکند که اموال مردم از بین برود یا ارزشش کاهش پیدا کند و به فقر مردم منجر شود؛ نباید مردم را فقیر کند، که اگر آنان را فقیر کند آنان را به کفر سوق داده است (کلینی، پیشین، ج‏1/ 406)؛ به حسب روایتی صحیح، نباید اموال را به کسانی بسپارد که نحوه­ی به کارگیری آن را به درستی نمی‏دانند (کلینی، پیشین، ج‏4/ 25)، یا می دانند ولی توان اجرای آن را ندارند؛ نباید اموال مردم را به سفیهان (که به آنان اطمینان ندارد) (عياشي، 1380، ج‏1/ 220)[52] بدهد (نساء، ‌5). پیامبر از این نگران بود که امور مسلمانان به دست سفیهان بیفتد (سید رضی،‌‍ پیشین، ص452) و سفیهان به کارگرفته شوند (صدوق، 1378، ج‏2/ 126).[53]

حکومت باید در شرایط مختلف از بهترین راه (متناسب با زمان و مکان) برای از بین بردن فقر استفاده کند. رفع فقر منحصر به توزیع بیت المال بین فقرا نیست، بلکه این راه، در شرایطی، ممکن است موجب افزایش فقر شود. توزیع خمس و زکات و منابع مالی دیگر به عنوان یک راه‌ (که در زمان حضور معصومان بهترین راه بوده)، در متون اسلامی ذکر شده است و ممکن است در همه زمان­ها بهترین راه نباشد.

اگر حاکمان وظایفی را که برای رفع فقر بر دوششان گذاشته شده است انجام ندهند باید در برابر فقرا پاسخگو باشند؛ و اگر فقرا از آنان راضی نشدند حق دارند علیه آنان اقامه دعوی کنند؛ و در صورت محکومیت، خسارات وارد بر فقرا که ناشی از ترک وظایف حکومتی است باید جبران شود. در صورت قصور آنان، حکومت ضامن است و در صورت تقصیر، خودشان ضامن‏اند.[54]

فقها نیز، با الهام از سخنان امامان شیعه، حکومت را مسؤول رفع فقر در جامعه دانسته‏اند: اسلام حکومت را به عنوان سایه­ای می داند که از افراد مجتمع حمایت می کند و در برابر مشکل های اجتماعی و مطالبات مردم مسؤول است (شیرازی، پیشین، ص244). حدیث مشهور «مَنْ أصبحَ لَا‏یهْتَمُ‏ّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ» قوی ترین دلیل بر مسؤولیت جامعه در برابر فقیران است (همان). اگر حکومت این وظیفه اش را انجام ندهد ممکن است، به قول ابوذر، خشم فقیران دامن اغنیا را بگیرد و با شمشیرشان علیه آنان قیام کنند. ابوذر نمی خواهد فقرا را به جنگ با اغنیا تحریک کند اما تذکر می دهد که فقر، دشمنی بین فقرا و اغنیا ایجاد می کند و این حالت، برای جامعه خطرناک است (شیرازی، پیشین، ص238). یکی از مهم ترین امور حسبی که امام یا جانشین او باید به آن اقدام کند گرفتن حقوق فقرا از دست کسانی است که بر آن استیلا دارند... بلکه، اقدام به امور حسبی و تنظیم امور مردم، چیزی جز احقاق حق (یعنی گرفتن حق از کسی که در دست اوست و دادن به ذیحق) نیست (سبزواری، 1413، ج11/ 44). یکی از این مشکل های اجتماعی، فقر مردم است؛ پس بر حاکم لازم است از همه مردم حتی فاسقان و غیر مسلمانان رفع فقر کند (شاهرودی، پیشین، ج2/ 405). درست است که حکومت وظایف متعددی دارد و تأمین امنیت، آبادانی شهرها و مقابله با تجاوز دشمنان نیز از وظایف اوست ولی، با توجه به روایات، می توان گفت رفع فقر از اهمیت بسیاری برخوردار است و حکومت نمی تواند به بهانه انجام وظایف دیگر، در رفع فقر کوتاهی کند. اولین چیزی که باید ضرر از آن دفع شود حقوق فقراست (سید مرتضی، 1415، ص457). آنچه بسیارى از مالكین بزرگ عمل كرده و مى‏كنند و از عمل به قوانین اسلام راجع به حق فقرا خوددارى مى‏كنند... اگر با آن اموال چیزى بخرند مالك نمى‏شوند و نماز آنها در آنچه حق فقرا به آن تعلق گرفته باطل است و فقیه جامع شرایط فتوا مى‏تواند حق فقرا را از آنها بگیرد و به محل مقرر شرعى آن برساند (همان، ج21/ 486). اسلام رفع فقر را در رأس برنامه خود قرار داده (إِنَّما الْصَدَقاتُ لِلْفُقَراء) (توبه، 60) و توجه داشته است كه باید اول، كار فقرا و بیچاره ها را اصلاح كرد (امام خمینی، 1377، ص121). البته مصالح جامعه در هر زمان متغیر است و نمی‏توان یک مصلحت را به طور ثابت برای همه زمان‏ها مصلحت اولی دانست، ولی تأکید شارع در مورد رفع فقر بی نظیر است؛ بنابراین،‌ حاکم باید، بیش از امور دیگر، به آن اهتمام داشته باشد. درست است که حفظ امنیت جامعه نیز بسیار اهمیت دارد، ولی باید توجه داشت که بخشی از ناامنی ناشی از فقر است. پس رفع فقر به برقراری امنیت نیز کمک می کند.

 3- حق اقامه دعوی علیه اقارب غنی

از آن جا که نفقه اقارب (یعنی ابوین یا اولادِ) فقیر واجب است (کلینی، پیشین، ج‏4/ 13؛[55] طوسی، 1407، اثر دوم، ج‏6/ 293[56])، اگر کسی نفقه اقارب واجب النفقه اش را نپردازد، اینان می توانند علیه او اقامه دعوی کنند و نفقه را از او مطالبه کنند.

همان­طور که از تعالیم امامان فهمیده می شود، فقرا حق دارند غنی شوند و حق دارند در برابر عوامل انسانی فقر خود بایستند و حقشان را از آنان بگیرند. اگر فقرا در دنیا نتوانند حق خود را بگیرند، روز قیامت از اغنیا شکایت می کنند و می گویند پروردگارا اینان در پرداخت حقوق ما به ما ظلم کردند (دیلمی، 1412، ج1/ ‏36). بنا به روایت صحیح، روز قیامت فقرایی که حقشان (از خمس) پرداخت نشده است می ایستند، خدا را مخاطب قرار می دهند و حقشان را مطالبه می کنند. آن­گاه، اغنیایی که حق آنان را نپرداخته اند در سخت‏ترین وضعیت گرفتار می‏شوند (کلینی، پیشین، ج1/ 547). هر کس حقوق فقیران را نپردازد، روز قیامت از کسانی خواهد بود که بیش از همه دشمن دارند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص382)؛ و کسی که فقرا و مساکین، در پیشگاه، خدا با او دشمنی کنند حال بدی خواهد داشت (همان، ص383). کسی که فقرا با او مخاصمه می‏کنند ممکن است از اغنیا باشد، که حقوق فقرا را نداده است، یا از حاکمان باشد که حقوق فقرا را از اغنیا نگرفته و به فقرا نداده یا برای رفع فقر تلاش نکرده است، و ممکن است از عالمانی باشد که به تعهد خود عمل نکرده و در اعتراض به گرسنگی فقیران و سیری ثروتمندان فریاد نزده‏اند.

 نتیجه گیری و پیشنهاد

اسلام نخواسته است در جامعه اسلامی فقیر نسبی وجود داشته باشد (تا چه برسد به فقیر مطلق). اسلام حکومت و اغنیا را مسؤول فقر فقیران می داند و از آنان می‏خواهد فقرزدایی کنند. اسلام برخورداری از امکانات متوسط زندگی و دستیابی به پایین‏ترین سطح غنی شدن را حق فقیران می داند و به آنان حق می دهد که علیه حکومت (که موظف است برای رفع فقر در جامعه تلاش کند) اقامه دعوی کنند.

فقر، به طور معمول، موجب محرومیت از حقوق سیاسی، اجتماعی و قضایی می‏شود و محرومیت از این حقوق موجب دوام و افزایش فقر می شود. اما اسلام فقر را مانع دستیابی به این حقوق نمی داند و فقرا را در استفاده از این حقوق مساوی با اغنیا می داند. بنا به روایتی از امام صادق(ع)، مردم مثل دندانه های شانه باهم مساوی‏اند (صدوق، 1413، ج4/ 379) و بنا به روایتی از پیامبر، مؤمنان در حقوق مانند دندانه‏هاى شانه با هم مساوی‏اند (نوری، 1408، ج8/ 327).

از این رو، پیشنهاد می شود:‌

1- فقیران برای این که بهتر بتوانند به هدف اصلی خود (که رفع فقر است) برسند از حقوق مشترک خود با اغنیا استفاده کنند و با تشکیل انجمن، اتحادیه و حزب، مطالبات خود را پیگیری کنند. اینان با تشکیل حزب «رفع فقر» می توانند در قدرت سهیم شوند و برای ریشه کنی فقر از جامعه اقدام کنند. اینان با داشتن یک یا چند تشکل می توانند به عنوان یک شخصیت حقوقی علیه عاملان انسانی فقر اقامه دعوی کنند. هم چنین، با توجه به این که اسلام، بنا بر دو روایت صحیح، اغنیا را از توهین به فقیران و تحقیر آنان به شدت برحذر داشته (کلینی، پیشین، ج‏8/ 8؛ همان، ص353) و روایات دیگر نیز در این باره وارد شده است (برقی، 1371، ج‏1/ 97؛ کلینی، ج ‏2/ 262[57])، اینان می توانند اغنیایی را که گفتار و رفتارشان توهین به فقیران است به دادگاه بکشانند و خواستار اعاده حیثیت خود شوند. هیچ کس نمی تواند فقیران را، به علت فقرشان، از بهره بردن از این حقوق محروم کند.

2- قوه مجریه برای اجرایی شدن بند دوازدهم اصل سوم قانون اساسی[58] لایحه ای به مجلس بدهد. همان طور که برای کودکان و زنان (که بیش از دیگران در معرض آسیب قرار دارند) به طور ویژه قانون تصویب می شود و حمایت از آنان در دستور کار حکومت قرار می گیرد،‌ «قانون حمایت از فقرا» نیز تصویب شود. این قانون می تواند به این امور توجه داشته باشد:‌

1) کمیته امداد، سازمان بهزیستی، بنیاد مسکن، بنیاد مستضعفان و بنیاد پانزده خرداد با مرکزیت واحد اداره شود و علاوه بر تقویت آن‏ها، ارتباط نزدیک تری بین آن‏ها برقرار شود. کمک به این نهادها نباید مانع اعطای تسهیلات به تشکیلات خیریه مردمی شود.

2) دولت موظف شود برای تشکیل انجمن ها،‌ اتحادیه ها و حزب، به فقرا تسهیلات بدهد.

3) آمار واقعی تعداد فقرای ایران سالانه استخراج و منتشر شود.

4) در صورت رشد تعداد فقرا، عوامل آن، توسط مجلس بررسی و منتشر شود.

5) مراکزی تأسیس شود که برای یافتن کار، به بیکاران کمک کند.

6) برای اقامه دعوی علیه شخصیت‏های حقیقی و حقوقیِ عامل افزایش فقر، تسهیلات فراهم شود.

7) راههای رفع فقر و پیشگیری از افزایش آن، توسط مجلس، شناسایی و به مسئولان اجرایی و مردم اعلام شود.

باشد که جامعه اسلامی با عملی کردن این راهکارها (و راهکارهای دیگر) بتواند در این جهت، از شعار اسلامی بودن بگذرد و در عمل، اسلامی شود.

 

فهرست منابع

الف- کتاب ها

قرآن کریم.

ابن ادریس، محمد، (1410ق)، السرائر، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

ابن حیّون، نعمان،‌ (1385ق)، دعائم الإسلام، قم: مؤسسة آل البیت.

ابن فارس، احمد،‌ (1404ق)، معجم مقاییس اللغة، قم: مکتب الأعلام الإسلامی.

ابن منظور، محمد، ‌(1414ق)، لسان العرب، بیروت: دارالفکر.

اردبیلی، احمد،‌ (1403ق)، مجمع الفائدة والبرهان،‌ قم: دفتر انتشارات اسلامی.

آرام، احمد، (1380ش)، ترجمه الحیاة، تهران: ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

آشتیانی، محمد حسن، (1426ق)، کتاب الزکاة، قم: زهیر.

آمدی (تمیمی)، عبدالواحد، (1366ش)، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،‌ قم: دفترتبلیغات اسلامی.

آمدی (تمیمی)، عبدالواحد ،‌(1410ق)، غرر الحکم و درر الکلم، ‌تهران: ‌دارالکتاب الإسلامی.

انصاری، مرتضی، (1415ق)،کتاب الزکاة،‌ قم: ‌کنگره جهانی بزرگداشت شیخ انصاری.

انصاری،مرتضی،‌ (1415ق)، القضاء و الشهادات، قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ انصاری.

برقی، ‌احمد،‌‌ (1371ق)، المحاسن، تهران: ‌دار الکتب الاسلامیة.

تودارو، مایکل،‌ (1377ش)، توسعه اقتصادی در جهان سوم، مترجم: غلام علی فرجادی،‌ تهران: ‌مؤسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه؛ (به نقل از یوسفی، مقایسه مفاهیم فقر و مسکنت با دو مفهوم فقر مطلق و نسبی، نامه مفید، ش 16، ص217).

حرّانی (ابن شعبة)، حسن، (1363ش)، تحف العقول،‌ قم: دفتر انتشارات اسلامی.

حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، (1409ق)، تأویل الآیات الظاهرة، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

حکیمی، محمدرضا (و دیگران)، (1368ش)، الحیاة، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

حلّی (علامه)، حسن، (1413ق)، قواعد الأحکام، ‌قم: ‌دفتر تبلیغات اسلامی.

حلّی (علامه)، حسن، (1413ق)، الرسالة السعدیة، بیروت: دارالصفوة.

حلّی (علامه)، حسن، (1420ق)، تحریر الأحکام الشرعیة، قم: مؤسسه امام صادق (ع).

حلّی (محقق)، جعفر، (1407ق)، المعتبر فی شرح المختصر، قم: مؤسسه سید الشهدا.

خمینی (موسوی)، سید روح الله، (1421ق)، کتاب البیع، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).

خمینی (موسوی)، سید روح الله ،(1377ش)، ولایت فقیه،تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).

خمینی (موسوی)، سید روح الله ،(1385ش)، صحیفه امام، ‌تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).

خویی، سیدابوالقاسم، (1418ق)، موسوعة الإمام الخویی، قم:مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخویی.

دیلمی، حسن، (1412ق)، ارشاد القلوب الی الصواب، قم: انتشارات رضی.

راغب اصفهانی، حسین، (1412ق)، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دار القلم.

راوندی (قطب الدین)، سعید، (1407ق)، الدعوات، ‌قم:انتشارات مدرسه امام مهدی.

راوندی (قطب الدین)، سعید ،(1409ق)، الخرائج و الجرائح، قم:مؤسسه امام مهدی.

‌رشاد، علی‌اکبر، (1387ش)، دانشنامه امام علی (ع)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

زین العابدین (امام)، علی، (1376ش)، الصحیفةالسجادیة، قم: دفتر نشر الهادی.

سبزواری، سیدعبدالاعلی، (1413ق)، مهذب الأحکام، قم: مؤسسة المنار.

سبزواری، محمد، (1247ق)، ذخیرة المعاد فی شرح الإرشاد، قم: مؤسسة آل البیت.

سیدرضی، محمد،(1414ق)، نهج البلاغة (صبحی صالح)، ‌قم:هجرت.

سیدمرتضی، علی، (1415ق)، الإنتصار، قم:دفتر انتشارات اسلامی.

شاهرودی، سیدمحمود،(1425ق)، کتاب الخمس،‌ قم: موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی.

شعیری، محمد،(بی تا)، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حیدریة.

شوشتری، محمدتقی،(1406ق)، النجعة فی شرح اللمعة، تهران:کتاب فروشی صدوق.

شیرازی، سیدمحمد،(1426ق)، الفقه السلم و السلام، بیروت: دار العلوم.

صادق (امام-ع)[59]، جعفر، (1400ق)، مصباح الشریعة، بیروت: أعلمی.

صدوق، محمد،(1362ش)، الخصال، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

صدوق، محمد ،(1378ق)، عیون اخبار الرضا (ع)، تهران:نشر جهان.

صدوق، محمد ،(1385ش)، علل الشرائع،‌ قم:کتابفروشی داوری.

صدوق، محمد ، (1403ق)،معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

صدوق، محمد ،(1413ق)،کتاب من لا یحضره الفقیه (الفقیه)، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

طوسی، محمد، (1387ق)، المبسوط، تهران: المکتبة المرتضویة.

طوسی،محمد ،‌(1407ق)، الخلاف، ‌قم:دفتر انتشارات اسلامی.

طوسی،محمد ،(1407ق)، تهذیب الأحکام، تهران: ‌دار الکتب الاسلامیة.

عاملی (موسوی)، (1411ق)، مدارک الأحکام، بیروت: موسسة آل البیت.

عیاشی، محمد،(1380ق)، تفسیرالعیاشی، تهران: المطبعة العلمیة.

فاضل هندی، محمد، (1416ق)،کشف اللثام، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

فتال نیشابوری، محمد،(1375ش)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم: انتشارات رضی.

فراهیدی، خلیل،(1409ق)،کتاب العین، قم: نشر هجرت.

فیض کاشانی، محمد محسن، (1406ق)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام امیرالمومنین (ع).

قمی، علی، (1404ق)، تفسیر القمی، قم: دار الکتاب.

کلینی، محمد، (1407ق)، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

مازندرانی، محمد صالح، (1382ش)، شرح الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة.

مجلسی، محمدباقر، (1403ق)، بحار الأنوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

مجلسی، محمد تقی، (1406ق)، روضة المتقین، قم: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشان پور.

محقق داماد، سید مصطفی، (1406ق)، قواعد فقه، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

مطهری، مرتضی، (بی تا)، مجموعه آثار، تهران: صدرا.

مفید، محمد، (1413ق)، الأمالی، قم:کنگره شیخ مفید.

مفید، محمد،(1413ق)، المقنعة، قم:کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.

مکارم شیرازی، ناصر، (1421ق)، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع).

منتظری، حسینعلی، (1409ق)، کتاب الزکاة، ‌قم: مرکز جهانی مطالعات اسلامی.

منتظری، حسینعلی، (1409ق)، دراسات فی ولایة الفقیه، قم: تفکر.

مؤمن، محمد، (1425ق)، الولایة الالهیة، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم، (1423ق)، فقه القضاء، قم: انتشارات دانشگاه مفید.

موسوی همدانی، سید محمد باقر، (1374ش)، ترجمه تفسیر المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

نجفی، محمدحسن،(1404ق)، جواهرالکلام، بیروت:دار احیاء التراث.

نراقی، احمد، ‌(1415ق)، مستند الشیعة، ‌قم: مؤسسة آل البیت.

نوری، حسین،(1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البیت.

ورّام، حسن، (1410ق)، مجموعة ‌ورّام، قم:مکتبه فقیه.

وحید خراسانی، حسین، (1428ق)، منهاج الصالحین، قم: مدرسه امام باقر (ع).

هانت،‌ دایانا،‌(1376ش)، نظریه های اقتصاد توسعه، مترجم:غلام رضا آزاد، تهران: نشر نی. (به نقل از یوسفی، مقایسه مفاهیم فقر و مسکنت با دو مفهوم فقر مطلق و نسبی، نامه مفید، ش 16، ص216).

هلالی، سلیم بن قیس، (1405ق)، کتاب سلیم بن قیس، قم: الهادی.

ب- مقاله ها

مهریار، ‌امیرهوشنگ، (تابستان 1373)، فقر تعریف و اندازه گیری، مجله برنامه و توسعه،‌ش 8 (به نقل از مجله نامه مفید، فصلنامه دانشگاه مفید، قم، ش 16،‌ زمستان 1377).

یوسفی، محمدرضا، (زمستان 1377)، مقایسه مفاهیم فقر و مسکنت با دو مفهوم فقر مطلق و نسبی، مجله نامه مفید،‌ قم، ش 16.

منبع: فصلنامه¬ی دیدگاه‌های حقوق قضایی، شماره 67، پاییز 1393، صفحات 161تا 188

یادداشت ها:

[1]. استادیار فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری.

Email:این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

[2]. یعنی اگر آن را بر نظر مشهور منطبق کنیم، «فقیر» بر «فقیر نسبی» و «مسکین» بر «فقیر مطلق» منطبق می شود.

[3]. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): مِنَ الْخُفِّ وَ الظِّلْفِ يُدْفَعُ إِلَى الْمُتَجَمِّلِينَ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ مَا أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ فَلِلْفُقَرَاءِ فَقُلْتُ وَ لِمَ صَارَ هَذَا هَكَذَا قَالَ لِأَنَّ هَؤُلَاءِ يَتَجَمَّلُونَ يَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فَيُدْفَعُ أَجْمَلُ الْأَمْرَيْنِ عِنْدَ الصَّدَقَةِ وَ كُلٌّ صَدَقَةٌ.

[4]. عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ (موسی بن جعفر -ع) قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ... سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ يُقْسَمُ بَيْنَهُمْ عَلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ مَا يَسْتَغْنُونَ بِهِ فِي سَنَتِهِمْ فَإِنْ فَضَلَ عَنْهُمْ شَيْ‏ءٌ فَهُوَ لِلْوَالِي وَ إِنْ عَجَزَ أَوْ نَقَصَ عَنِ اسْتِغْنَائِهِمْ كَانَ عَلَى الْوَالِي أَنْ يُنْفِقَ مِنْ عِنْدِهِ بِقَدْرِ مَا يَسْتَغْنُونَ بِهِ وَ إِنَّمَا صَارَ عَلَيْهِ أَنْ يَمُونَهُمْ‏ لِأَنَّ لَهُ مَا فَضَلَ عَنْهُمْ... فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْعُشْرَ مِنَ الْجَمِيعِ... يَقْسِمُ بَيْنَهُمْ فِي مَوَاضِعِهِمْ بِقَدْرِ مَا يَسْتَغْنُونَ بِهِ فِي سَنَتِهِمْ بِلَا ضِيقٍ وَ لَا تَقْتِيرٍ فَإِنْ فَضَلَ مِنْ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ رُدَّ إِلَى الْوَالِي وَ إِنْ نَقَصَ مِنْ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ وَ لَمْ يَكْتَفُوا بِهِ كَانَ عَلَى الْوَالِي أَنْ يَمُونَهُمْ مِنْ عِنْدِهِ بِقَدْرِ سَعَتِهِمْ حَتَّى يَسْتَغْنُوا... . ضعف این روایت با عمل فقها (نظیر مفید، 1413، اثر دوم، 288؛ طوسی، 1407، ج4/ 129) و اتقان متن جبران شده است.

[5]. كَتَبَ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (ع) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِيمَا كَتَبَ إِلَيْهِ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ‏ أَنَّ عِلَّةَ الزَّكَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ ... وَ الْعَطْفِ عَلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَى الْمُوَاسَاةِ وَ تَقْوِيَةِ الْفُقَرَاء... . این روایت صحیح است.

[6]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ الصَّلَاةَ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا حَمَلَ الزَّكَاةَ فَأَعْطَاهَا عَلَانِيَةً لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ عَيْبٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ‏ فِي‏ أَمْوَالِ‏ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ مَا يَكْتَفُونَ بِهِ الْفُقَرَاءُ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِي فَرَضَ لَهُمْ لَا يَكْفِيهِمْ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى الْفُقَرَاءُ فِيمَا أُتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حُقُوقَهُمْ لَا مِنَ الْفَرِيضَةِ. این روایت صحیح است.

[7]. عن أبي بصير: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ شيخا من أصحابنا يقال له: عمر: سأل عيسى بن أعين و هو محتاج، فقال له عيسى: أما إنّ عندي من الزكاة و لكن لا أعطيك منها، فقال له: و لم؟ فقال لأنّي رأيتك اشتريت لحما و تمرا، فقال: إنّما ربحت درهما فاشتريت بدانقين لحما و بدانقين تمرا، ثمّ رجعت بدانقين لحاجة، قال: فوضع أبو عبد اللّه عليه السّلام يده على جبهته ساعة ثمّ رفع رأسه، ثمّ قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى نظر في أموال الأغنياء ثمّ نظر في الفقراء فجعل في أموال الأغنياء ما يكتفون به و لو لم يكفهم لزادهم بل يعطيه ما يأكل و يشرب و يكتسي و يتزوّج و يتصدّق و يحجّ. این روایت صحیح است.

[8]. عن عبد العزيز قال: دخلت أنا و أبو بصير على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقال له أبو بصير: إنّ لنا صديقا- إلى- له دار تساوي أربعة آلاف درهم، و له جارية و له غلام يستقى على الجمل كلّ يوم ما بين الدّرهمين الأربعة سوى علف الجمل و له عيال‌ أ له أن يأخذ من الزكاة، قال: نعم، قال: و له هذه العروض؟ فقال: يا أبا محمّد فتأمرني أن آمره ببيع داره و هي عزّه و مسقط رأسه، أو ببيع جاريته الّتي تقيه الحرّ و البرد و تصون وجهه و وجه عياله، أو آمره إلى بيع غلامه و جمله و هو معيشته و قوته بل يأخذ الزكاة و هي له حلال و لا يبيع داره و لا غلامه و لا جمله. در سند این روایت، اسماعیل بن عبدالعزیز مجهول است؛ ولی موثوق به است و مضمون آن با روایات دیگر تأیید شده است (اردبیلی، 1403، ج 4/ 155).

[9]. سئل الباقر و الصّادق عليهما السّلام عن الرّجل له دار و خادم و عبد أ يقبل الزكاة؟ قالا: نعم إنّ الدّار و الخادم ليسا بمال. این روایت مرفوع ولی موثوق به است. محقق حلی طرق متعدد برای مفاد آن قایل شده و به آن استناد کرده است (حلّی، 1407،ج 2/ 615).

[10]. عن العبد الصالح (موسی بن جعفر -ع):... إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِنْ صُنُوفِ الْأَمْوَالِ إِلَّا وَ قَدْ قَسَمَهُ وَ أَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ الْخَاصَّةَ وَ الْعَامَّةَ وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْمَسَاكِينَ وَ كُلَّ صِنْفٍ مِنْ صُنُوفِ النَّاسِ فَقَالَ لَوْ عُدِلَ‏ فِي‏ النَّاسِ‏ لَاسْتَغْنَوْا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْعَدْلَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ لَا يَعْدِلُ إِلَّا مَنْ يُحْسِنُ الْعَدْل‏... . این روایت مرسل ولی موثوق به است. فقها (نظیر سبزواری،1247،ج 2/ 486؛ انصاری، 1415، اثر دوم، ص 106) به آن عمل کرده اند و اتقان متن دارد.

[11] عَنْ رَجُلٍ بَلَغَ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: مَرَّ شَيْخٌ‏ مَكْفُوفٌ‏ كَبِيرٌ يَسْأَلُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) مَا هَذَا فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ. مرحوم مجلسی این روایت را از محمد بن ابی حمزه نقل کرده و آن را صحیح دانسته است (مجلسی، 1406، ج6/ 272).

با توجه به این روایت این سؤال پیش می آید:‌ آیا ادعای فقر نیازمند اثبات نیست؟ در پاسخ باید گفت: اگر مردم راستگو باشند و حاکم به درستیِ ادعای آنان اطمینان داشته باشد نیازی به بینه ندارد اما اگر احتمال عقلایی کذب داده می شود حاکم برای پرداخت زکات به او باید (به گونه ای که آبروی کسی آسیب نبیند) صحت ادعایش را بررسی کند؛ زیرا حاکم در مورد مصرف بیت المال نیز مسئول است.

[12]. به نظر بعضی از فقها، احكام اسلام، مسأله فقر و فقرا را حل كرده است (امام خمینی، 1377، ص18) و در رأس برنامه خود قرار داده و توجه داشته که باید اول کار فقرا را اصلاح کرد (همان، ص121). اگر جامعه اسلامی طبقاتی باشد و دو طبقه اشراف و فقرا وجود داشته باشند، براى حكومت اسلامی و اسلام و قانون اساسى بايد فاتحه خواند (امام خمینی، 1385، ج 15/ 312).

[13]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ لَا يَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ. این روایت صحیح است.

[14]. عن علی (ع):... أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ‏ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا.

[15]. رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ‏ سَيَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ عُلَمَاءُ يُزَهِّدُونَ فِي الدُّنْيَا وَ لَا يَزْهَدُونَ وَ يُرَغِّبُونَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَا يَرْغَبُونَ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الدُّخُولِ عَلَى الْوُلَاةِ وَ لَا يَنْتَهُونَ وَ يُبَاعِدُونَ الْفُقَرَاءَ وَ يَقْرُبُونَ الْأَغْنِيَاءَ أُولَئِكَ هُمُ الْجَبَّارُونَ أَعْدَاءُ اللَّه.

[16]. در صورتی که فقیر (به علت تنبلی و خواب زیاد) عامل فقر خود باشد هیچ کس جز خودش را نباید ملامت کند و مورد بغض و کینه خدا قراردارد (صدوق، 1413، ج‏3/ 169).

[17]. عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ (ع) مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ غُلِبَ عَلَيْهِ فَلْيَسْتَدِنْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ مَا يَقُوتُ بِهِ عِيَالَهُ فَإِنْ مَاتَ وَ لَمْ يَقْضِهِ كَانَ عَلَى الْإِمَامِ قَضَاؤُهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها إِلَى قَوْلِهِ- وَ الْغارِمِينَ فَهُوَ فَقِيرٌ مِسْكِينٌ مُغْرَمٌ.

[18]. بعضی از اغنیا خمس و زکات نمی دهند و بخشی از اموالشان سهم فقیران است (صدوق، 1385، ج‏2/ 371؛ سید رضی،‌‍ پیشین، 533؛ طوسی، 1407، اثر دوم،ج‏9/ 177؛ شعیری، پیشین، ص80). دست کم، بخشی از احتیاج،‌ گرسنگی و برهنگی فقرا به سبب این است که اغنیا حق آنان را خورده اند (صدوق، 1413، ج‏2/ 7. در این روایت، دو راوی «عبدالله بن احمد و فضل بن اسماعیل» مجهول اند؛ ولی روایت موثوق به است، اتقان متن دارد و فقها، نظیر حلی،‌ 1413، اثر دوم،ص 157؛ عاملی، 1411، ج5/ 8، به آن عمل کرده اند). و مایحتاج آنان را به سرقت برده اند (نوری، 1408،‏ج11/ 380). اگر اینان مانع رسیدن فقرا به حق خود نمی‏شدند (فتال نیشابوری، 1375،ج‏2/ 454) و سهم فقرا را می دادند، فقر در جامعه از بین می رفت (ابن حیون، 1385، ج‏1/ 245).

[19]. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) أُنْزِلَتْ إِلَيْهِ آيَةُ الزَّكَاةِ خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مُنَادِيَهُ فَنَادَى فِي النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ‌ فَرَضَ عَلَيْكُمُ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الصَّلَاةَ فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ نَادَى فِيهِمْ بِذَلِكَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ عَفَا لَهُمْ عَمَّا سِوَى ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ لَمْ يَتَعَرَّضْ لِشَيْ‌ءٍ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَتَّى حَالَ عَلَيْهِمُ الْحَوْلُ مِنْ قَابِلٍ فَصَامُوا وَ أَفْطَرُوا فَأَمَرَ (ع) مُنَادِيَهُ فَنَادَى فِي الْمُسْلِمِينَ أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ زَكُّوا أَمْوَالَكُمْ تُقْبَلْ صَلَاتُكُمْ قَالَ ثُمَّ وَجَّهَ عُمَّالَ الصَّدَقَةِ وَ عُمَّالَ الطَّسُوقِ.

[20]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي الصَّدَقَةِ أُمِرْتُ‏ أَنْ‏ آخُذَهَا مِنْ‏ أَغْنِيَائِكُمْ وَ أَرُدَّهَا فِي فُقَرَائِكُمْ.

[21]. عَنْ علی (ع) أَنَّهُ قَالَ: يَجْبُرُ الْإِمَامُ‏ النَّاسَ عَلَى أَخْذِ الزَّكَاةِ مِنْ أَمْوَالِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ- خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً.

[22]. عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً (ص) يَقُولُ لِشُرَيْحٍ انْظُرْ إِلَى أَهْلِ الْمَعْكِ وَ الْمَطْلِ‏ وَ دَفْعِ حُقُوقِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْمَقْدُرَةِ وَ الْيَسَارِ مِمَّنْ يُدْلِي بِأَمْوَالِ الْمُسْلِمِينَ إِلَى الْحُكَّامِ فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ وَ بِعْ فِيهَا الْعَقَارَ وَ الدِّيَارَ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ مَطْلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِم‏... . همه راویان این روایت ثقه و معتبراند، به جز ابوالمقدام که وثاقتش ثابت نشده است. ولی چون حسن بن محبوب از او نقل کرده است از قوت روایت کاسته نمی شود.

[23]. عَنْهُ (ص) أَنَّهُ قَالَ‏ مَنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَلَمْ يُزَكِّهِ يُبَشِّرُهُ كُلَّ يَوْمٍ أَلْفُ مَلَكٍ بِالنَّارِ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ أَرْزَاقَ الْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ فَإِنْ جَاعُوا وَ عَرُوا فَبِذَنْبِ الْأَغْنِيَاءِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكِبَّهُمْ فِي نَارِ جَهَنَّم.

[24]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: نَفِدَ الطَّعَامُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَتَاهُ الْمُسْلِمُونَ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ نَفِدَ الطَّعَامُ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا عِنْدَ فُلَانٍ فَمُرْهُ يَبِيعُهُ النَّاسَ قَالَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا فُلَانُ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ ذَكَرُوا أَنَّ الطَّعَامَ قَدْ نَفِدَ إِلَّا شَيْئاً عِنْدَكَ فَأَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ كَيْفَ شِئْتَ وَ لَا تَحْبِسْهُ.

[25]. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ‏ مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ يَكْسُهَا مَا يُوَارِي عَوْرَتَهَا وَ يُطْعِمْهَا مَا يُقِيمُ صُلْبَهَا كَانَ حَقّاً عَلَى الْإِمَامِ أَنْ‏ يُفَرِّقَ‏ بَيْنَهُمَا.

[26]. بعضی از فقها نیز به این امر تصریح کرده اند (خویی، 1418، ج23/ 125).

[27]. کان امیرالمؤمنین (ع) یکتب لمن یستعمله علی الصدقات:‌ انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ‏... (سید رضی،‌‍ پیشین،‌ص 380).

[28]. خطب امیرالمؤمنین (ع):... وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ‏ الْأَغْنِيَاء.

[29]. عن امیرالمؤمنین (ع):... وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ‏ اللَّهِ‏ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلا.

[30]. عن علی (ع): ثَرْوَةُ الْمَالِ تُرْدِي‏ وَ تُطْغِي‏ وَ تَفْنَى (آمدی، 1366، ص368).

[31]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّمَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي ثَلَاثَ خِصَالٍ أَنْ يَتَأَوَّلُوا الْقُرْآنَ عَلَى غَيْرِ تَأْوِيلِهِ أَوْ يَتَّبِعُوا زَلَّةَ الْعَالِمِ أَوْ يَظْهَرَ فِيهِمُ‏ الْمَالُ‏ حَتَّى يَطْغَوْا وَ يَبْطَرُوا... .

[32]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ‏ دَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَقَالَ ابْتِدَاءً قَبْلَ أَنْ يُسْأَلَ مَنْ‏ جَمَعَ‏ مَالًا يَحْرُسُهُ‏ عَذَّبَهُ اللَّهُ عَلَى مِقْدَارِهِ فَقَالُوا لَهُ بِالْفَارِسِيَّةِ لَا نَفْهَمُ بِالْعَرَبِيَّةِ فَقَالَ لَهُمْ «هر كه درم اندوزد جزايش دوزخ باشد»...

[33]. عن علی (ع):... إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ‏ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ‏] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع‏...

[34]. عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ لِي اسْتَأْذِنْ لِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا أَنْ دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ... فَاخْرُجْ‏ مِنْ‏ جَمِيعِ‏ مَا اكْتَسَبْتَ فِي دِيوَانِهِمْ فَمَنْ عَرَفْتَ مِنْهُمْ رَدَدْتَ عَلَيْهِ مَالَهُ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفْ تَصَدَّقْتَ بِهِ وَ أَنَا أَضْمَنُ لَكَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّة... . این روایت صحیح است.

[35]. عن علی (ع): وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ‏ بِهِ‏ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَق.

[36]. عن علی (ع):... فَقَالَ أَ لَيْسَ كَانَ (ص) يَقْسِمُ‏ بِالسَّوِيَّةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ‏ مِنْ غَيْرِ زِيَادَة...

[37]. عن علی (ع):... لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ‏ بَيْنَهُمْ‏ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه...

[38]. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ ثَلَاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ بِهِنَّ كَفَتْكَ مَا سِوَاهُنَّ وَ إِنْ تَرَكْتَهُنَّ لَمْ يَنْفَعْكَ شَيْ‏ءٌ سِوَاهُنَّ قَالَ وَ مَا هُنَّ يَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ... الْقَسْمُ‏ بِالْعَدْلِ‏ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَد... . این روایت صحیح است.

[39]. عن علی (ع):... ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى... وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَ‏ لِلْأَقْصَى‏ مِنْهُمْ‏ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى...

.[40] عن علی (ع): فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ‏ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِم‏...

[41]. عَنْ رَجُلٍ بَلَغَ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: مَرَّ شَيْخٌ‏ مَكْفُوفٌ‏ كَبِيرٌ يَسْأَلُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) مَا هَذَا فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ.

[42]. دَخَلَ عَلَيْهِ [علی بن ابی طالب (ع)] عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لَيْلَةً وَ هُوَ فِي بَيْتِ الْمَالِ فَطَفِئَ السِّرَاجَ وَ جَلَسَ فِي ضَوْءِ الْقَمَرِ وَ لَمْ‏ يَسْتَحِلَ‏ أَنْ‏ يَجْلِسَ‏ فِي الضَّوْءِ بِغَيْرِ اسْتِحْقَاق‏...

[43]. عن علی (ع):... إِنَّ أَعْظَمَ‏ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّة...

[44]. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ كَانَ لَهُ عَذْقٌ‏[44] فِي حَائِطٍ لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ كَانَ مَنْزِلُ الْأَنْصَارِيِّ بِبَابِ الْبُسْتَانِ وَ كَانَ يَمُرُّ بِهِ إِلَى نَخْلَتِهِ وَ لَا يَسْتَأْذِنُ فَكَلَّمَهُ الْأَنْصَارِيُّ أَنْ يَسْتَأْذِنَ إِذَا جَاءَ فَأَبَى سَمُرَةُ فَلَمَّا تَأَبَّى جَاءَ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَشَكَا إِلَيْهِ وَ خَبَّرَهُ الْخَبَرَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ خَبَّرَهُ بِقَوْلِ الْأَنْصَارِيِّ وَ مَا شَكَا وَ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ الثَّمَنِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَبَى أَنْ يَبِيعَ فَقَالَ لَكَ بِهَا عَذْقٌ يُمَدُّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلْأَنْصَارِيِ‏اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار.

[45]. به نظر بعضی از فقها حدیث لا ضرر بیانگر یک امر حکومتی است (امام خمینی، 1421، ج2/ 307) و به نظر بعضی دیگر از علما این حدیث بر لزوم جلوگیری از سوء استفاده از حق دلالت دارد (محقق داماد، 1406، ج1/ 141).

[46]. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْهُمَا جَمِيعاً (ع) قَالا وَضَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ص) عَلَى‏ الْخَيْلِ‏ الْعِتَاقِ‏ الرَّاعِيَةِ فِي كُلِّ فَرَسٍ فِي كُلِّ عَامٍ دِينَارَيْنِ وَ جَعَلَ عَلَى الْبَرَاذِينِ دِينَاراً. به نظر بعضی از فقها وضع زکات (یا مالیات) بر اسب حکم حکومتی بوده است (مطهری، مجموعه آثار، ج21/ 318).

[47]. البته هیچ فقیری نمی تواند در برابر یک غنی بایستد و حقوقش را از او مطالبه کند، از اموالش تقاص کند (بعضی از فقها نیز به این حکم فتوا داده اند: سبزواری، 1413، ج11/ 304.) یا علیه او اقامه دعوی کند؛ زیرا دلیلی وجود ندارد که اثبات کند که این غنی حق این فقیر را خورده است. هم چنین،‌ فقیران نمی توانند علیه همه یا بعضی از اغنیا اقامه دعوی کنند، زیرا اغنیا شخصیت حقوقی ندارند. حکومت در برابر فقیران مسؤول است و اغنیا در برابر حکومت.

البته، به حسب این روایت، اغنیا در برابر فقرا نیز مسؤول اند: دو زن نزد علی(ع) آمدند و گفتند: ای امیرمؤمنان! ما فقیر و مسکین هستیم. فرمود: حق شما بر عهده ما و مسلمانان توانمند واجب شده است. اگر در گفتار خویش راستگو باشید (رشاد، 1387، ج7/ 224)؛ ولی از این روایت نمی توان استنباط کرد که هر فقیری می تواند علیه هر غنی اقامه دعوی کند؛ زیرا مطالبه زکات از اغنیا فقط حق پیامبر و حاکمان اسلامی است و فقرا نمی توانند از اغنیا زکات مطالبه کنند. این روایت فقط دلالت دارد بر این که زمامداران و مسلمانان توانمند باید برای رفع فقر تلاش کنند؛ ولی در مورد این که چه کسی می تواند حق فقرا را از اغنیا بگیرد ساکت است.

[48]. خدا در این سوره می فرماید:‌ «انسان حریص (و ناشکیبا) آفریده شده است. وقتی به او شری رسد بی­قرار
می شود و وقتی به خیری رسد به دیگران نمی دهد». بعد هشت طایفه را استثنا می کند. یکی از آنان نمازگزارانی هستند که بر نمازشان مداومت دارند و در اموالشان حق معلومی برای سائل و محروم وجود دارد. در بعضی از روایات، از «حق معلوم» به عنوان فریضه یاد شده (کلینی،‌ پیشین، ج3/ 498) ولی از ذیل همان روایات و روایات دیگر معلوم می شود که مقدار این حق را شارع معین نکرده، بلکه صاحبان مال معین می کنند. هر کس، با توجه به دارایی‏اش، بر خودش مقرر می کند که روزانه،‌ هفتگی یا ماهانه مقداری از امکاناتش را به سائل و محروم بدهد. بعضی از مفسران آن را زکات واجب دانسته اند، در حالی که این آیه مکی است و حکم زکات در مدینه نازل شده است (مکارم،‌ 1421، ج19/ 24). موارد مصرف زکات نیز در قرآن معین شده است و منحصر به سائل و محروم نیست (موسوی همدانی، 1374،‌ ج20/ 22). بعضی از مفسران نیز حق معلوم را به خمس تفسیر کرده‏اند (حسینی استرآبادی، 1409، ج1/ 700).

[49]. قرآن مکرر به انفاق سفارش کرده است. انفاق مصادیق متعدد دارد و انفاق واجب (انفاق زوج به زوجه و انفاق به اقربا) و مستحب (انفاق به دیگران) را شامل می شود.

[50]. در بعضی از کاربردها صدقه در مورد زکات و در بعضی از کاربردها در مورد انفاق مستحبی استعمال شده است.

[51]. قَالَ يَاسِرٌ الْخَادِمُ فَبَيْنَا نَحْنُ عِنْدَهُ يَوْماً إِذْ سَمِعْنَا وَقْعَ الْقُفْلِ الَّذِي كَانَ عَلَى بَابِ الْمَأْمُونِ إِلَى دَارِ أَبِي الْحَسَنِ( ع) فَقَالَ لَنَا الرِّضَا (ع) قُومُوا تَفَرَّقُوا فَقُمْنَا عَنْهُ فَجَاءَ الْمَأْمُونُ وَ مَعَهُ كِتَابٌ طَوِيلٌ فَأَرَادَ الرِّضَا (ع) أَنْ يَقُومَ فَأَقْسَمَ عَلَيْهِ الْمَأْمُونُ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) أَلَّا يَقُومَ إِلَيْهِ ثُمَّ جَاءَ حَتَّى انْكَبَّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) وَ قَبَّلَ وَجْهَهُ‏ وَ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَى وِسَادَةٍ فَقَرَأَ ذَلِكَ الْكِتَابَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ فَتْحٌ لِبَعْضِ قُرَى كَابُلَ فِيهِ إِنَّا فَتَحْنَا قَرْيَةَ كَذَا وَ كَذَا فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) وَ سَرَّكَ فَتْحُ قَرْيَةٍ مِنْ قُرَى الشِّرْكِ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَ وَ لَيْسَ فِي ذَلِكَ سُرُورٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اتَّقِ اللَّهَ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ مَا وَلَّاكَ اللَّهُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خَصَّكَ بِهِ فَإِنَّكَ قَدْ ضَيَّعْتَ أُمُورَ الْمُسْلِمِينَ وَ فَوَّضْتَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِكَ يَحْكُمُ فِيهِمْ بِغَيْرِ حُكْمِ اللَّهِ وَ قَعَدْتَ فِي هَذِهِ الْبِلَادِ وَ تَرَكْتَ بَيْتَ الْهِجْرَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ إِنَّ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ يُظْلَمُونَ‏ دُونَكَ وَ لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً وَ يَأْتِي عَلَى الْمَظْلُومِ دَهْرٌ يُتْعِبُ فِيهِ نَفْسَهُ وَ يَعْجِزُ عَنْ نَفَقَتِهِ وَ لَا يَجِدُ مَنْ يَشْكُو إِلَيْهِ حَالَهُ وَ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي أُمُورِ الْمُسْلِمِين‏... .

[52].عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ )ع( فِي قَوْلِ اللَّهِ: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‏» قَالَ: مَنْ لَا تَثِقُ بِه.

[53]. در صورتی حکومت می تواند به فقر زدایی اهتمام و حسن تدبیر داشته باشد که حاکمان این گونه باشند:‌ در سختی ها و چشیدن طعم فقر با فقیران مشارکت (سید رضی،‌‍ پیشین، ص 418) و همراهی داشته باشند (مجلسی، پیشین، ج‏14/ 252) و در زندگی، خوراک و پوشاک مثل ضعیفان عمل کنند (کلینی، پیشین، ج1/ 410) تا این که فقر فقیر، او را به شورش واندارد (همان). حاکمان نباید در مهمانی هایی شرکت کنند که اغنیا حضور دارند اما فقرا غایب اند (سید رضی،‌‍ پیشین، ص416)، نباید صورتشان را از نیازمندان برگردانند و به آنان بی اعتنایی کنند (همان، ص438) و نباید هیچ نیازمندی را از ملاقات با خود محروم کنند (همان،ص 425 و 457). حاکمان باید متعهد باشند که به یتیمان و نیازمندان رسیدگی کنند (همان، ص439) و به آنان که دستشان نمی رسد توجه داشته باشند (همان، ص438) و نگهبانی نگذارند که فقرا را رد کند (ورام، 1410، ج‏2/ 198). کسانی باید به حکومت برسند که فقرا و مساکین را دوست بدارند (مجلسی، پیشین، ج‏67/ 26)، همان طور که پیامبر نیز آنان را دوست می داشت و با آنان نشست و برخاست داشت (مجلسی، پیشین، ج‏69/ 2؛ مفید، 1413، اثر اول، ص221؛ راوندی، 1407، ص224؛ زین العابدین -ع، 1376، ص 138)؛ و از طرف دیگر، باید اغنیا را (که از اموال عمومی سوء استفاده می کنند یا حقوق فقرا را نمی پردازند) از اطراف خود دور کنند‌ (مجلسی، پیشین، ‏ج74/ 23).

امام خمینی نیز به این حقوق اخلاقی توجه داشت و از روزی می ترسید که حاکمان به دفاع از محرومین پشت کنند و به حمایت از سرمایه­دارها رو آورند. به نظر وی حاکمان باید در غم و شادی و مشکلات مردم شریک باشند و خدمت به محرومین را که بالاترین عبادت است وظیفه خود بدانند (امام خمینی، 1385، ج‏20/ 341). به نظر وی، سلاطين جور كه همه كاخ‏نشين تقريباً بودند، نمى‏توانستند به فكر مردم باشند، نمى‏توانستند احساس كنند فقر يعنى چه، بيخانمانى يعنى چه. وقتى كسى احساس نكند كه فقر معنايش چى است، گرسنگى معنايش چى است، نمى‏تواند به فكر گشنه‏ها و مستمندان باشد (همان، ج17/ 377). وی همه مديران و كارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل را موظف می دانست كه با فقرا و مستمندان و پابرهنه‏ها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين (همان، ج20/ 341). وی در انتخابات مجلس به مردم سفارش می کرد به کسانی رأی دهند که طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه اسلام ناب محمدی (ص) باشند؛ و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه داری،‌ اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد،‌ اسلام منافقین، اسلام راحت­طلبان، اسلام فرصت­طلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند (همان،‌ ج21/ 11). به نظر او نمایندگان مجلس باید کسانی باشند که در تفکر خود خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرارداده اند (همان). وی معتقد بود اگر دولتی حق فقرا را نداد ملت باید تودهنی به او بزند (همان،ج 6/ 461).

[54]. ممکن است گفته شود: حاکم نسبت به بیت المالی که در اختیار دارد امین است و اگر تلفِ آن، ناشی از تقصیر او نباشد ضامن نیست؛ ولی در پاسخ می توان گفت: تلف بیت المال با تلف مال مردم فرق دارد. حاکم نسبت به تصرف در بیت المال و اداره امور امین است ولی نسبت به تصرف در اموال شخصی مردم و فقرا مجاز نیست و اگر با سوء تدبیر (بدون تقصیر)، موجب ازبین­رفتن سرمایه مردم و فقیر شدن آنان شود، مجازات ندارد ولی ضامن است. به طور مثال، اگر کاهش ارزش پول ناشی از سوء تدبیر نباشد، یعنی مقدمه رونق اقتصادی و لازمه حرکت درست موتور اقتصاد کشور باشد، هیچ کس ضامن نیست؛ اما اگر ناشی از سوء تدبیر باشد و کاهش زیاد آن، عرفاً، تلف مال مردم به حساب آید، مشمول قاعده ضمان می شود. قاعده ضمان مطلق است و شامل قاضی و حاکم نیز می شود. اما ضمان بیت المال نسبت به خطای قاضی استثنای این قاعده است و قصور حاکم نیز، از این جهت، در حکم خطای قاضی است.

[55]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَنْ‏ يَلْزَمُ‏ الرَّجُلَ‏ مِنْ قَرَابَتِهِ مِمَّنْ يُنْفِقُ عَلَيْهِ قَالَ الْوَالِدَانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ. این روایت صحیح است.

[56]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: أُتِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بِيَتِيمٍ فَقَالَ خُذُوا بِنَفَقَتِهِ‏ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنْهُ مِنَ الْعَشِيرَةِ كَمَا يَأْكُلُ مِيرَاثَهُ. این روایت صحیح است.

[57]. این روایت مرسل است، ولی مورد استناد بعضی از فقها (نظیر وحید خراسانی، 1428، ج1/ 101) قرار گرفته و موثوق به است.

[58]. پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.

[59]. «مصباح الشریعه» منسوب به امام صادق (ع) است.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم