عبد الرحيم سليماني
سخن زیر بخشی از روایتی از امام حسین(ع) است که شبیه آن از امام علی(ع) نیز نقل شده است. از این سخن امام(ع) فضای فساد آلود آن زمان که باعث قیام آن حضرت شده است و اینکه عالمان دین چه میزان نسبت به انجام وظایف کوتاهی کرده اند، آشکار می شود
«...شما اي گروه به هم پيوسته؛ گروهي نامور به دانش و نامدار به نكويي و معروف به خيرخواهي! به لطف خدا در دل مردم، شكوهمند هستيد. بزرگ، از شما پروا ميكند و ناتوان، گراميتان دارد و آن كه بر او برتري نداريد واحساني به او نكردهايد، شما را بر خويش، مقدم ميدارد. هرگاه نيازمندان از رسيدن به نياز خود محروم بمانند، شما راشفيع قرار ميدهند و شما به شكوهي، همچون شوكت شهرياران و بزرگواري بزرگان، در راه گام برميداريد. آيا اين همه، از آن رو نيست كه شما به جايگاهي رسيدهايد كه مردم از شما اميد دارند تا به حق خدا قيام كنيد؟ اگرچه از قيام به بيشتر حقوق الهي كوتاهيكردهايد، حق امامان را خوار شمردهايد و حق ناتوانان را تباه ساختهايد، ولي آنچه را حق خود ميپنداريد، دنبال كردهايد. نه مالي بذل كردهايد و نه جاني را در راه جانآفرين به خطر افكندهايد و نه براي خدا با گروهي در افتادهايد.
شما از خدا، آرزوي بهشت و همجواري پيامبران و امان از كيفرش را داريد. اي كساني كه چنين آرزويي از خداوند داريد! من بر شما از آن ميترسم كه انتقامي از انتقامهاي خدايي بر شما فرود آيد؛ زيرا شما از كرم الهی به این جایگاه برتر دست یافتید؛ ولی مردان الهی را بزرگ نمیدارید. از شكسته شدن برخی از پیمانهای پدرانتان هراسان میشوید، ولی با اینكه میبینید پیمانهای الهی شكسته شده، هراسان نمیگردید؛ حال آنكه عهد (ولایت) پیامبر(ص) خوار شمرده شده است و نابینایان و گنگها و زمینگیران، در همه شهرها درماندهاند و بر آنها ترحمی نمیشود. شما به اندازه منزلتی كه از آن برخوردارید، كاری نمیكنید و به کسانی که کاری می کنند مددی نمیرسانید، و با چرب زبانی و سازش با ستمگران، خود را آسوده میسازید.
همه اینها از چیزهایی است كه خداوند، شما را به جلوگیری از آنها فرمان داده و یا از شما خواسته است که دیگران را در این راه یاری دهید، و شما غافلید. مصیبت شما از همه مردم، بزرگتر است، اگر نیك بدانید و این، بدان جهت است كه در پاسداشت جایگاه دانشمندان، كوتاهی كردید؛ زیرا گردش امور و جریان احكام به دست دانشمندان الهی است كه برحلال و حرامش امیناند و این جایگاه، از شما گرفته شده است و این سلب منزلت، جز به سبب پراكندگی از حق و اختلافتان در سنت پیامبر(ص) پس از دلیلی روشن نیست.
اگر در مقابل فشارها شكیبایی میكردید و در راه خدا، تحمل به خرج میدادید، امور خدا بر شما وارد و از شما صادر میشد و به شما بازمیگشت؛ ولی شما، ستمكاران را در جایگاه خویش جای دادید و زمام امور خدایی را به دست آنان سپردید، تا به شبهه عمل كنند و به راه خواهشهای نفسانی بروند. گریز شما از مرگ و خوش داشتن این زندگی، كه به هر حال از شما جدا میشود، آنان را بر این مقام، مسلط كرد. شما ناتوانان را به چنگال آنها سپردید كه برخی را بنده و مقهور كنند و پارهای را درمانده از تامین معیشت و مغلوب سازند، مملكترا با خودكامگی، زیر و رو كنند و به پیروی از تبهكاران و جسارت بر خدای جبار، رسوایی هوسرانیهایشان را برخویش، هموار دارند.
به هر شهری، سخنرانی زبانباز بر منبر دارند و تمام سرزمین اسلام، بی دفاع، زیر پایشان افتاده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم، بردهوار در اختیار آناناند و دست درازی آنان را نمیتوانند از خود، دور كنند. برخی زورگو و سر سختند كه بر ناتوان به سختی حمله میبرند و پارهای فرمانروایانی هستند كه از خدا و قیامت پروایی ندارند.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه مملکت، در دست ستمگری دغلپیشه و باجگیری ستمگر و كارگزاری است كه بر مومنان، رحم نمیآورد»(رهاورد خرد «ترجمه تحف العقول» ص 238-239 با اندکی تصرف در ترجمه).
منبع:نگاشتها