عبدالرحیم سلیمانی
امام رضا (ع) ميفرمايد:
«لا يستكمل عبد حقيقه الايمان حتي تكون فيه خصال ثلاث: التفقه في الدين و حسن التقدير في المعيشه و الصبر علي الرزايا؛ هيچ بندهاي به حقيقت كمال ايمان نميرسد تا اينكه سه ويژگي را در خود ايجاد كند: شناخت عميق دين، مديريت درست در معيشت و زندگي دنيوي و صبر و استقامت در مقابل مشكلات و بلاها» (تحف العقول، كوتاه سخنان امام رضا).
دين هميشه در زندگي بشر جايگاهي خاص داشته و اين عنصر در تاريخ زندگي انسان، نه تنها تا جايي كه آثار باستانشناسي آشكار ميسازد، حضور فعال و مؤثر داشته است. اين عنصر و ميزان آن در همه اديان و جوامع يكسان نبوده و از اين جهت نوع تأثير تنوع زيادي در كار بوده است. بنابراين پرسشي را كه امروزه به صورتي بسيار جدي مطرح ميشود و آن اينكه: «بشر چه انتظاري از دين دارد؟» يا «بشر چه نيازي به دين دارد؟» يا «دين چه تأثيري در زندگي انسان دارد؟» به راحتي نميتوان پاسخ داد. پاسخ به اين پرسش از اين جهت بسيار مشكل است كه در همه اديان اين خود دين است كه انسان را تعريف، و در نتيجه نيازهاي او را معين ميكند. بنابراين، وقتي به اديان مختلف نگاه ميكنيم با تنوعي از تعريف انسان و نيازهاي او روبرو ميشويم. در واقع هر دين مدعي است كه نيازهايي از انسان را برآورده ميكند كه هيچ عامل ديگري نميتواند اين مهم را انجام دهد. اما نيازهاي كه او مدعي تأمين آنهاست، نيازهاي انساني است كه خود او تعريف ميكند. بنابراين هرگز نميتوانيم از اديان موجود، يا ادياني كه در تاريخ بودهاند و از بين رفتهاند، پاسخ يكساني براي اين پرسش بگيريم كه: «انسان چه نيازي به دين دارد؟».
براي مثال، مسيحيت انسان را و وضعيت كنوني او را به گونهاي تعريف ميكند كه نيازهايي خاص دارد كه همان دين آن را برآورده ميكند. انسان سقوط كرده است و در واقع اكنون در تبعيدگاه به سر ميبرد. همه تلاش او بايد اين باشد كه رنگ اين تبعيدگاه را نگيرد تا اينكه از آن خلاص شود و به وضعيت قبل از سقوط خود بازگردد. اين نگاه به انسان و وضعيت كنوني او رهبانيت و نگاه منفي به زندگي دنيوي را ميطلبد. مهمترين نياز اين انسان اين است كه يك منجي بيايد و او را از وضعيت او، و در نتيجه نياز او، متفاوت است. براي انسان هيچ سقوطي رخ نداده است. او به بهترين شكل و صورت خلق شده و اكنون نيز همين وضعيت را دارد. او در اين دنيا قرار گرفته تا با عقل و فكر و انديشه خود آينده خود را بسازد. او بايد در همين جهان زندگي كند اما نوع زندگي او در اين دنيا، زندگي آينده او را معين ميكند. نگاه او هرگز نبايد به اين دنيا به كلي منفي باشد، چرا كه اين دنيا نعمتي براي او و مزرعهاي براي برگرفتن توشه براي زندگي آينده او است. او نياز به نجي ندارد، بلكه نياز به راهنمايي دارد كه او را در مسير استفاده درست از نعمت دنيا قرار دهد. او كه داراي عقلي سالم و درست است كه ميتواند او را به سوي سرمنزل مقصود راهنمايي كند و نيز داراي فطرت و سرشت سالمي است كه چون آينه حقايق را نشان ميدهد و حق را از باطل متمايز ميسازد، نياز به وحي نيز دارد تا هم اين عقل و فطرت را بيدار سازد و هم اموري را كه تفصيل آنها در اختيار عقل و فطرت نيست به او عطا كند.
با اين مقدمه به سخن امام رضا(ع) باز ميگرديم. اين سخن را بايد از منظر انسانشناسي اسلامي و قرآني مورد مطالعه قرار داد. آن حضرت ميفرمايد: كه دينداري انسان و ايمان او در صورتي درست و كامل ميگردد كه سه عنصر مهم: شناخت درست، اجراي درست و صبر و استقامت مناسب موجود باشد. اگر اين سه عنصر يا يكي از آنها در كار نباشد، يا كامل و كافي نباشد، دين و دينداري ناقص است و كاركرد خود را ندارد و آن انتظاري را كه از دين ميرود برآورده نميسازد.
اين سه عنصر اساسي دينداري را كامل و بينقص ميگردانند و در نتيجه توجهي ويژه را ميطلبند.
1- فهم درست دين؛ يكي از آفاتي كه بيش از هر چيز ديگر به دين لطمه زده و جلو كارايي آن را، چه در افراد و چه در جامعه، گرفته، فهم سطحي و نادرست از دين است. با فهم نادرست از دين است كه كساني براي دفاع از دين به شيوههايي عمل ميكنند كه بيش از هر مهاجمي و دشمني به ان لطمه ميزنند. كسي يا كساني در گوشهاي از دنيا به ساحت قدسي پيامبر خدا(ص) جسارت ميكنند و كساني دفاع از حريم آن حضرت را وظيفه ديني خود تشخيص ميدهند. اما از آنجا كه فهم درستي از خود دين ندارند در همين دفاع خود مرزها و خطوط قرمز دين را زيرپا ميگذارند و لطمههايي جبرانناپذير به چهره نوراني آن وارد ميكنند. دين امري قدسي و لطيف است و تنها با ابزاري قدسي و لطيف ميتوان از آن دفاع كرد. به همين جهت پيامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) هرگز با كساني كه به آنان جسارت ميكردهاند با خشونت برخورد نميكردهاند و بلكه روشي را در پيش ميگرفتهاند تا قلب و دل آنان را تسخير نمايند.
هيچ وظيفهاي در دين بالاتر و برتر از مطالعه دقيق دين و تفكر و تأمل درباره آن نيست. كجفهمي و سطحينگري در امر دين نه تنها جلوي كارايي دين را ميگيرد، بلكه بسيار زيانبار است. به همين جهت بر اين تأكيد شده است كه در امر دين، ارزش هيچ عملي به اندازه تفكر در آن نيست. امام رضا(ع) در حديثي ديگر ميفرمايد: «ليس العباده كثرة الصيام و الصلاه. وانما العباد كثره التفكر في امرالله؛ عبادت به زيادي روزه و نماز نيست، بلكه عبادت در زياد انديشه كردن در امر خداست» (تحف العقول، كوتاه سخنان امام رضا(ع).
2-تدبير معيشت و زندگي؛ همانطور كه بيان شد نگاه اسلام به زندگي اين دنيا يك نگاه منفي نيست، بلكه اين دنيا مزرعه انسان است و بايد از اين نعمت استفاده درست بنمايد. بنابراين برنامهريزي درست در اين زندگي مهم و اساسي است. امام جمعهاي كه ميگويد مردم تورم را بر بدحجابي ترجيح ميدهند، هرگز فهم درستي از دين ندارد. او نميداند كه فقر و بدبختي، خود باعث چه فسادهايي در جامعه ميشود.
فقر و بدبختي و تنگستي فرد و اجتماع را به نابودي ميكشاند و باعث فساد و تباهي ميشود و چيزي از معنويت باقي نميگذارد. پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «نزديك است كه فقر به كفار انجامد» (كافي، ج2، ص307) آن حضرت ميفرمايد: بار خدايا من از كفر و فقر به تو پناه ميبرم. مردي عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند؟ فرمود: آري (كنز العمال، ح 16687).
امام علي(ع) به فرزند خود حسن(ع) ميفرمايد: «كسي را كه در پي تحصيل خوراك روزانه خود است، سرزنش مكن؛ زيرا كسي كه قوت خود را نداشته باشد، خطاهايش بسيار است. فرزندم! آدم فقير، حقير است. سخنش خريدار ندارد و مقام و مرتبش شناخته و دانسته نميشود... فرزندم! هر كس به فقر گرفتار آيد، به چهار خصلت مبتلا شود: به سستي در يقين و كاستي در خرد و شكنندگي در دين و كمي شرم و حيا در چهره. پس، پناه ميبريم به خدا از فقر» (جامع الاخبار، ص300). آن حضرت به فرزند ديگرش محمد، ميفرمايد: «فرزندم! من از فقر و ناداري براي تو بيمناكم. پس، از آن به خدا پناه بر؛ زيرا كه فقر باعث كاستي در دين و سرگشتگي فرد است و مايه كينه و دشمني» (نهج البلاغه، حكمت 319)
پس زندگي و معيشت دنيوي ارتباط تنگاتنگي با معنويت و ديانت دارد و فرد ديندار بايد در زندگي شخصي خود براي معيشت خود برنامهريزي دقيقي داشته باشد و مسئولان اجتماعي كه مسئوليت اجراي دين را دارند بايد در سياستگذاري و برنامهريزي خود توجه ويژهاي به معيشت مردم داشته باشند. حكومت و نظامي كه خود را ديني بخواند و در پشت ظواهر مذهبي و شعارهاي عبادي پنهان شود، اما سياستگذاريها و برنامهريزيها و اعمالش جز فقر و بيكاري و بيچارگي براي مردم نداشته باشد، هرگز نبايد خود را ديني و اسلامي بخواند.
3- صبر و استقامت در راه هدف؛ سومين عنصري كه در كمال دينداري نقش مهمي دارد؛ استقامت است. مهمترين مانع بر سر راه دينداريان، كه باعث كوتاهي در انجام وظايف ميشده است، مشكلات و سختيهايي بوده كه براي آنان پيش ميآمده است. عبور درست و صحيح از اين دنيا بدون سختيها و مشكلات و بلاها نيست. برخي از اين بلاها و مشكلات طبيعي هستند و برخي اخلاقي، كه به اراده انسانها مرتبطند. انسان ديندار كه هدفمندانه از اين دنيا عبور ميكند، بايد آماده باشد كه بر اين مشكلات فائق آيد و آنها را بپذيرد. بسياري از وقتها انجام وظيفه ديني هزينههاي سنگيني را براي انسان دارد. كسي ميتواند وظايف ديني خود را انجام دهد كه آمادگي پرداخت اين هزينهها را داشته باشد. انسان دو راه پيش رو دارد. يا وظايف ديني و انساني خود را انجام دهد و از اين دنيا به سلامت عبور كند و يا اينكه از انجام وظايف خود به خاطر هزينههاي آنها سرباز زند. اين انسان دوم مطابق ديدگاه اسلامي، ديندارانه از دنيا عبور نكرده و از دنيا استفاده درست نكرده است.
پس بايد نتيجه بگيريم كه دينداري و ايمان با صبر و استقامت همراه و قرين است و هيچ دينداري بدون استقامت وجود ندارد. كسي كه ظلم و ستم و تباهي و فساد را ميبيند و از اعتراض نسبت به آن و مبارزه با آن، كه وظيفه مسلم و قطعي ديني اوست، به خاطر هزينههايي كه براش دارد، سرباز ميزند، هرگز ديندار نيست. امام علي(ع) بر اين نكته اينگونه تأكيد ميورزد: «بر شما باد بر صبر و استقامت؛ چرا كه نسبت صبر و استقامت با ايمان مثل نسبت سر با بدن است و همانطور كه هيچ خيري در بدن بيسر نيست هيچ خيري در ايمان بدون استقامت هم نيست» (نهج البلاغه، حكمت 82).