ابراهیم منهاج دشتی
ممکن است این عنوان به نگاه اولی شگفت انگیز و شاید که مضحک به نظر برسد. چون جریان وهابیت بر اساس مبارزه با خرافات به وجود آمد و شکل گرفت و تدریجا توسعه یافت. ولی با نگاه دقیق تر و برسی جریانات و بحث و جدل ها و کشمکش ها پیرامون این مساله واقعیت این امر کاملا روشن و مبرهن می شود.
هرچند به نظر وهابیت همه مسلمین دچار انحراف و باورها و اعتقاداتی شرک آلود شده اند و انحرافات و خرافات مورد نظر آنها اختصاص به شیعیان ندارد و لذا همه زیارتگاه ها و قبور واقعی یا وهمی منسوب به انبیا و بزرگان مذهبی را تخریب کردند و بر خلاف تصور بسیاری این تخریب منحصر به قبور ائمه شیعه نبود، ولی حملات سخت شان عمدتا به سوی شیعیان نشانه گرفته شد و درگیری شدیدی بین آنها و سایر مسلمین به وجود نیامد. چون پیروان سایر مذاهب اهل سنت، اگر چه با نظرات و برخوردهای آنان موافق نبودند، در برابر آنها موضع سختی در پیش نگرفتند و جدال سختی بین آنها به وجود نیامد. تنها شیعیان بودند که تخریب قبور ائمه بقیع توسط وهابیون را اهانت شدیدی به مذهب خود تلقی کرده و با آنها به مبارزه برخاستند و ستیز و جدال بین وهابیت و مذهب شیعه شدت گرفت و ادامه یافت.
از مهمترین عواملی که باعث شدت هرچه بیشتر این مقابله و خصومت شد حوادث برخواسته از جنگ جهانی اول بود. چون در آن جنگ علمای نجف به عنوان دفاع از اسلام از حکومت عثمانی که با آلمان هم پیمان شده بود حمایت کردند و آل سعود که پرچمدار ترویج وهابیت بودند در پی استقلال از حکومت عثمانی بودند، از انگلیس و امریکا حمایت کردند که در نتیجه، بعد از شکست عثمانی و از دست دادن تسلط بر کشورهای عربی، حکومت مکه و مدینه به دست آل سعود افتاد. در اثر این حوادث فتنه تقابل و کدورت بین علمای شیعه و علمای وهابیت ساکن در مکه و مدینه به اوج خود رسید و ریشه دار شد و به همه ی زوایای جامعه سرایت کرد و تبدیل به یک موضوع محوری داغ برای اهل منبر و خطابه و روضه و مداحی شد.
کاملا واضح است که منابع نفت و گاز خاور میانه و حضور شرکت های بزرگ نفتی و تجاری و همین طور کارخانه های بزرگ اسلحه سازی و دلال های بین المللی و همین طور تاسیس دولت اسرائیل در تشدید این جریان نقش بسیار فعالی داشته و دارند.
طبیعی است که در این آب گل آلود بلکه در این باتلاق کثیف و پر از همه ی انواع شکار هر سیاستی و هر تجارتی در فکر شکار خویش و پیگیر صلاح و منفعت خود باشد، صلاح و منفعتی که در گرو حفظ همین فضای آشفته و مه آلود و پر از فتنه است. چون اگر اقوام مسلمان ساکن در این منطقه با هم دوست باشند و علمای سنی و شیعه و به تبعیت از آنها حاکان منطقه به هم اعتماد کنند و با هم به گفتگو بنشینند همه ی شکار چیان منطقه و سودجویان به هراس می افتند و دچار دلهره می شوند. بنا بر این اتفاق و تفاهم بین دول و ساکنان منطقه را بر ضرر خود می بینند.
اصلاح گری در این شرائط
در این فضای پر از فتنه و مملو از بد بینی و بی اعتمادی و شک و وسوسه هر گونه قدم و قلم و حرکتی در جهت اصلاح و پالایش تفکرات مذهبی از خرافات توسط متعصبان و متحجران نا آگاه و بی خبر در معرض اتهام به تاثر پذیری از وهابیت قرار می گیرد. متعصبانی که اطلاعات درستی از جریانات منطقه ندارند، نه از وهابیت و نظرات و افکار آنان چیز قابل توجهی می دانند و نه از ریزه کاریهای سیاست ها و کارتل ها و فتنه انگیزی های جهانی در منطقه. در این فضا طبیعی است که بسیاری از این متعصبان مذهبی دانسته یا ندانسته از عوامل سیاست بازان بین المللی در منطقه باشند و به عنوان مدافع دین و مذهب در بین مردم جا باز کنند و بعضا به موقعیت و مقامی هم نائل شوند. این گونه افراد و گروه ها یک سری مطالب غلط یا ناقص را طوطی وار از بر کرده و همان ها را علم کامل دانسته و گفته های دیگران را بر مبنای همان معلومات خود می آزمایند و به محض اینکه مطلبی در چهار چوب تصورات خود نبینند به آن برچسپ وهابیت یا سنی گری می زنند و با اعتماد به نفس محکمی که برخاسته از جهل مرکب است در برابر هر تفکر اصلاح طلبانه ای محکم می ایستند. از این جا است که اصلاحگران بیش از اینکه از دشمن بترسند از دوستان نادان و بی خبر خود می ترسند. وای به حال کسانی که در این فضای مملو از خرافات و اوهام چیزی می فهمند و مسوولیتی بر دوش خود احساس می کنند از دست جاهلان متنسک و متعصبان بی تدبیر و بی اندیشه.
دردناک تر و مصیبت بارتر از این برخوردهای متعصبانه ی جاهلان متنسک، برخوردهای بعضی از همفکران و همکاران به اصطلاح روشن فکر است که راه اصلاح گری را به گفتن و نوشتن و تایید تفکر اصلاحی نمی دانند. بلکه با نعل وارونه زدن و نفی تفکرات اصلاحی چهره ی سنت گرائی و به اصطلاح ولایتی به خود می گیرند و خود را در صف سنتگرایان و متعصبان جا می زنند و به جای اینکه به یاری همفکران خود بشتابند آنها را نکوهش کرده و از آنها فاصله می گیرند که خود را از اتهام گرایش به وهابی گری شیعه مبرا سازند. و از این بدتر در بعضی موارد اطرافیان متعصب و خشن خود را بر علیه همفکران اصلاحگر خود می شورانند که خود را هرچه بیشتر ولایتی و امام زمانی نشان دهند. به عبارت دیگر دوستان و همفکران خود را جلوی پای متعصبان قربانی می کنند. و سیعلم الذین ظلمو أیّ منقلب ینقلبون.
این است نقش وهابیت در تایید و ترویج خرافات مذهبی در جامعه ی ما که با برخوردهای خشن و نابخردانه ی خود شرائط و زمینه ی هرگونه اصلاح تفکر مذهبی را ضایع کرده و از بین برده و هر چه بیشتر بر وسعت خرافات افزوده اند. إنا لله و إنا إلیه راجعون.
ممکن است این عنوان به نگاه اولی شگفت انگیز و شاید که مضحک به نظر برسد. چون جریان وهابیت بر اساس مبارزه با خرافات به وجود آمد و شکل گرفت و تدریجا توسعه یافت. ولی با نگاه دقیق تر و برسی جریانات و بحث و جدل ها و کشمکش ها پیرامون این مساله واقعیت این امر کاملا روشن و مبرهن می شود.
هرچند به نظر وهابیت همه مسلمین دچار انحراف و باورها و اعتقاداتی شرک آلود شده اند و انحرافات و خرافات مورد نظر آنها اختصاص به شیعیان ندارد و لذا همه زیارتگاه ها و قبور واقعی یا وهمی منسوب به انبیا و بزرگان مذهبی را تخریب کردند و بر خلاف تصور بسیاری این تخریب منحصر به قبور ائمه شیعه نبود، ولی حملات سخت شان عمدتا به سوی شیعیان نشانه گرفته شد و درگیری شدیدی بین آنها و سایر مسلمین به وجود نیامد. چون پیروان سایر مذاهب اهل سنت، اگر چه با نظرات و برخوردهای آنان موافق نبودند، در برابر آنها موضع سختی در پیش نگرفتند و جدال سختی بین آنها به وجود نیامد. تنها شیعیان بودند که تخریب قبور ائمه بقیع توسط وهابیون را اهانت شدیدی به مذهب خود تلقی کرده و با آنها به مبارزه برخاستند و ستیز و جدال بین وهابیت و مذهب شیعه شدت گرفت و ادامه یافت.
از مهمترین عواملی که باعث شدت هرچه بیشتر این مقابله و خصومت شد حوادث برخواسته از جنگ جهانی اول بود. چون در آن جنگ علمای نجف به عنوان دفاع از اسلام از حکومت عثمانی که با آلمان هم پیمان شده بود حمایت کردند و آل سعود که پرچمدار ترویج وهابیت بودند در پی استقلال از حکومت عثمانی بودند، از انگلیس و امریکا حمایت کردند که در نتیجه، بعد از شکست عثمانی و از دست دادن تسلط بر کشورهای عربی، حکومت مکه و مدینه به دست آل سعود افتاد. در اثر این حوادث فتنه تقابل و کدورت بین علمای شیعه و علمای وهابیت ساکن در مکه و مدینه به اوج خود رسید و ریشه دار شد و به همه ی زوایای جامعه سرایت کرد و تبدیل به یک موضوع محوری داغ برای اهل منبر و خطابه و روضه و مداحی شد.
کاملا واضح است که منابع نفت و گاز خاور میانه و حضور شرکت های بزرگ نفتی و تجاری و همین طور کارخانه های بزرگ اسلحه سازی و دلال های بین المللی و همین طور تاسیس دولت اسرائیل در تشدید این جریان نقش بسیار فعالی داشته و دارند.
طبیعی است که در این آب گل آلود بلکه در این باتلاق کثیف و پر از همه ی انواع شکار هر سیاستی و هر تجارتی در فکر شکار خویش و پیگیر صلاح و منفعت خود باشد، صلاح و منفعتی که در گرو حفظ همین فضای آشفته و مه آلود و پر از فتنه است. چون اگر اقوام مسلمان ساکن در این منطقه با هم دوست باشند و علمای سنی و شیعه و به تبعیت از آنها حاکان منطقه به هم اعتماد کنند و با هم به گفتگو بنشینند همه ی شکار چیان منطقه و سودجویان به هراس می افتند و دچار دلهره می شوند. بنا بر این اتفاق و تفاهم بین دول و ساکنان منطقه را بر ضرر خود می بینند.
اصلاح گری در این شرائط
در این فضای پر از فتنه و مملو از بد بینی و بی اعتمادی و شک و وسوسه هر گونه قدم و قلم و حرکتی در جهت اصلاح و پالایش تفکرات مذهبی از خرافات توسط متعصبان و متحجران نا آگاه و بی خبر در معرض اتهام به تاثر پذیری از وهابیت قرار می گیرد. متعصبانی که اطلاعات درستی از جریانات منطقه ندارند، نه از وهابیت و نظرات و افکار آنان چیز قابل توجهی می دانند و نه از ریزه کاریهای سیاست ها و کارتل ها و فتنه انگیزی های جهانی در منطقه. در این فضا طبیعی است که بسیاری از این متعصبان مذهبی دانسته یا ندانسته از عوامل سیاست بازان بین المللی در منطقه باشند و به عنوان مدافع دین و مذهب در بین مردم جا باز کنند و بعضا به موقعیت و مقامی هم نائل شوند. این گونه افراد و گروه ها یک سری مطالب غلط یا ناقص را طوطی وار از بر کرده و همان ها را علم کامل دانسته و گفته های دیگران را بر مبنای همان معلومات خود می آزمایند و به محض اینکه مطلبی در چهار چوب تصورات خود نبینند به آن برچسپ وهابیت یا سنی گری می زنند و با اعتماد به نفس محکمی که برخاسته از جهل مرکب است در برابر هر تفکر اصلاح طلبانه ای محکم می ایستند. از این جا است که اصلاحگران بیش از اینکه از دشمن بترسند از دوستان نادان و بی خبر خود می ترسند. وای به حال کسانی که در این فضای مملو از خرافات و اوهام چیزی می فهمند و مسوولیتی بر دوش خود احساس می کنند از دست جاهلان متنسک و متعصبان بی تدبیر و بی اندیشه.
دردناک تر و مصیبت بارتر از این برخوردهای متعصبانه ی جاهلان متنسک، برخوردهای بعضی از همفکران و همکاران به اصطلاح روشن فکر است که راه اصلاح گری را به گفتن و نوشتن و تایید تفکر اصلاحی نمی دانند. بلکه با نعل وارونه زدن و نفی تفکرات اصلاحی چهره ی سنت گرائی و به اصطلاح ولایتی به خود می گیرند و خود را در صف سنتگرایان و متعصبان جا می زنند و به جای اینکه به یاری همفکران خود بشتابند آنها را نکوهش کرده و از آنها فاصله می گیرند که خود را از اتهام گرایش به وهابی گری شیعه مبرا سازند. و از این بدتر در بعضی موارد اطرافیان متعصب و خشن خود را بر علیه همفکران اصلاحگر خود می شورانند که خود را هرچه بیشتر ولایتی و امام زمانی نشان دهند. به عبارت دیگر دوستان و همفکران خود را جلوی پای متعصبان قربانی می کنند. و سیعلم الذین ظلمو أیّ منقلب ینقلبون.
این است نقش وهابیت در تایید و ترویج خرافات مذهبی در جامعه ی ما که با برخوردهای خشن و نابخردانه ی خود شرائط و زمینه ی هرگونه اصلاح تفکر مذهبی را ضایع کرده و از بین برده و هر چه بیشتر بر وسعت خرافات افزوده اند. إنا لله و إنا إلیه راجعون.