محمدجعفر سعیدیان فر
اعتدال از مفاهيم اخلاقى است كه هم در نظام توصيفى و جهانبينى بكار رفته و هم در حوزه تربيتى. در كتب اخلاقى بخش مهمى از آموزهها به ايجاد اعتدال و ميانه روى در رفتارهاى فردى و اجتماعى اختصاص يافته است. از سوى ديگر يكى از مهارتهاى زندگى، به ويژه در حوزه تبيين دين و دعوت به حق، دستيابى به روش همگون و متناسب و موزون و به تعبيرى اعتدال است. اين صفت اخلاقى به عنوان يكى از عوامل سعادتبخش و ايجاد كننده موفقيت در زندگى، جامعه و مصلح اجتماعى و فراهم آورنده شرايط تعامل با ديگران شمرده شده و بكارگيرى آن در حوزه دين و فرهنگ مىتواند به اصلاح امور به صورت تدريجى و آرام آرام همراه با برنامه بيانجامد. مثلا از دو رفتار افراطى و تفريطى تهور و ترسويى پرهيز داده و بر شجاعت به عنوان رفتارى عقلانى، معتدلانه و عادلانه - نه ترس و نه تهور - تأكيد شود. از همينرو گفته شده كه مثلا اعتدال در «غضب»، «شجاعت»، اعتدال در «شهوت»، «عفت» و اعتدال در «عقلانيت»، «حكمت» است.
در قرآن به جاى استعمال كلمه اعتدال و تعادل، از واژههايى چون «وسطيت، بين ذلك، لاالى هولاء و لاالى هولاء،» «استواء،» «سوى،» «موزون »استفاده شده و يا با تعبيرهاى سلبى معناى ايجابى آن روشن مىشود. در يك حوزه معنايى گسترده از قبيل عدل (مفهوم اخلاقى) انصاف و مانند آن بكار رفته و معنا و مفهومى نزديك با تعادل دارد. در قرآن كريم، موضوع اعتدال به شيوههاى مختلف و با سبك مخصوص تربيتى و هدايتى بيان شده، گاه مصاديق آن بيان شده است، و گاه معنايى بيان كه با نفى يك طرف و طرف مقابل اين وسطيت را نشان مىدهد. اما در مرحله نخست واژههاى مستقيم اين كلمه بايد مدنظر باشد مثل كلمه وسطيت كه در آيات قرآنى استعمال شده است. مثلا در آنجا كه در باره جامعه اسلامى سخن مىگويد، جامعهاى در ميان جوامع دينى اهل كتاب يهود و نصارى و يا در شيوه مرزبندى مىگويد: «وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدٰاءَ عَلَى النّٰاسِ....» (بقره (۲) آيه: ۱۴۳) و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد.... خداوند به صراحت در وصف امت اسلام و جامعه ايمانى و قرآنى كه بايد اسوه جوامع ديگر بشرى باشد، سخن از اعتدال در شريعت و گرايش به معنويت سخن مىگويد.
در جايى ديگر اين معنا با توصيف عينى بيان شده كه مردم سه گروه هستند، كسانى كه ستمگر به خود هستند و گروهى پيشى گيرنده به خيرات و كسانى در ميان اين دوگروه: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتٰابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سٰابِقٌ بِالْخَيْرٰاتِ بِإِذْنِ اللّٰهِ ذٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ». (فاطر: (۳۵) آيه: ۳۲). سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانه رو و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگام اند و اين خود توفيق بزرگ است.
الزام پيامبر اکرم (ص) به اعتدال و ميانهروى:
برخلاف قرائت تمامیت خواهان اقتدار گرا که باخشونت ابزاری دینی چهره ای نازیبا از دین معرفی می کنند وبا این قرائت متحجرانه جان هزاران انسان را به خطر می اندازند وباایمان جاهلانه ناامنی روحی برای انسان ها وموءمنان ایجاد می کنند از آنجا كه قرآن كتاب هدايت است، بخشهاى مهم اعتدال را نشان می دهد.ودر یک آیه درباره اين معنا به صورت كلى سخن مىگويد«خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ: (اعراف آيه: ۱۹۹).» دراین آیه پیامبر(ص) مامور به اعتدال درروابط اجتماعی وبرخورد بادیگران گردیده وروش عملی پیامبر(ص) باید «عَفو»گذشت وامر به هنجارهای متعارف پسندیده وشناخته شده« وَ أْمُرْ ِالْعُرْفِ» درمیان مردم باشد وازارتکاب اعمالی همسا ن جاهلان دوری گزیند« وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ:» ودر آياتى از قرآن نسبت به زیاده روی درامر تبلیغ ورساندن پیام دعوت توحیدی به مردم به پیامبر(ص) هشدار می دهد ویا توبیخ می کند كه چرا خود را اين گونه به زحمت مىاندازى؟ وبر ميانه روى در تبليغ دين و اين كه تبليغ دين نيز بايد با تعادل همراه باشد تاکید می کندو از اين كه پيامبر(ص) با همه حرص و شدت اراده و تلاش باز نمى تواند موفق بشودو بسيارى از مردم ايمان نمىآورند نباید دچار تاسف جانکاه شود: «وَ ما أَكْثَرُ النّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ: يوسف آيه: ۱۰۳».
البته رفتارهاى پيامبر بر پايه عشق و محبت به نوع بشر و هدايت آنان بود و تاكيد براى نشان دادن جهت بوده و تاآن حدی كه دچار اندوه مىشده كه چرا ايشان هدايت نمىشوند، باتوجه به همین اندوه پیامبر(ص) خداوند به ایشان می فرماید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً». (كهف آیه:۶) مبادا اگر به این سخن [قرآن] ایمان نیاورند تو درپی آنان ازاندوه خودرا هلاک کنی اما اين مسئله دليل نمىشود كه خدا به او هشدار ندهد و نخواهد كه بىخودى خود را به زحمت نياندازد. نكته ديگر از آنجا كه افراد جامعه را سليقهها و گرايشهاى مختلف تشكيل مىدهد.همان گونه که درخلقت انسان ها متفاوتند در اندیشه وتفکر وایمان وپذیرش دعوت توحید یکسان نیستند وخداوند دریک آیه این گوناگونی انسانها رابراساس اصل اختیار وانتخاب برسمیت شناخته ومی گوید:اگر پروردگار تو می خواست، کسانی که درزمینند یکسره [به اجبار] ایمان می آوردند پس آیا تو مردم را مجبور می کنی که مؤمن شوند؟! «وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»( يونس آيه: (۹۹)
اصولا هرگونه حركت و دعوت اصلاحى، و پيام تكاملى و نفوذ اجتماعى كه حد وسط ميان اين افراد باشد، جز به رفتارهاى سالم و درست و پسنديده، وباشیوه های اقناعی اعتدالی ممكن و شدنى نيست. وجبر وخشونت که خروج از اعتدال است دردعوت به توحید وایمان هیج جایگاه مطلوبی ندارد وبرهمین اساس خداوند به پیامبراکرمِ یاد آور می شود:توهرگزبرآنان سلطه نداری [ وبه جبر،زور وادارنده آنان نیستی تابر پذیرش حق مجبورشان کنی] «وَ مٰا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبّٰارٍ» ٍ: ق آيه: ۴۵») و تذکر ده ویادآوری کن که توپند دهنده ویادآوری کننده ای، نیستی تو برآنان مسلط« فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ" لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»: (الغاشيه آيه: ۲۲) در حوزه نفوذ اجتماعى، رهبران دينى مىبايست براساس رفتارهاى پسنديده مقبول در پيش اكثر جامعه عمل كنند. آرمان خواهى به اين نيست كه يكشبه همه تحولات انجام بگيرد، بلكه آن است كه به ذائقه آنان به صورت آرامآرام مطلوب آيد و زمينه پذيرش فراهم شود. از اين رو در باره علت نفوذ اجتماعى پيامبر در جامعه آن روز به مسئله رفتارها و خلق عظيم آن حضرت و محبت و مهر ايشان نسبت به همگان حتى دشمنان اشاره مىشود. همين خلق و خوى بزرگوار آن حضرت بود كه همگان را در پيرامون وجود آن حضرت گرد آورد. وگرنه هرگونه تندخوئى حتى نسبت به دشمنان موجب مىشود تا دوستان نيز دور شوند. «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...» (آل عمران آيه: ۱۵۹).
اعتدال در عبادت و احكام:
از جمله مواردى كه قرآن در زندگى بر اعتدال و ميانه روى در آن تاكيد مىكند، اعتدال در امور عبادى است. با آن كه براساس نگرش و بينش قرآنى و تحليل آن، آفرينش انسان براى عبادت و پرستش خداوندى است، با اين همه ميانه روى در اين حوزه نيز مورد تاكيد و تشويق قرار مىگيرد.وجالب این که مخاطب آیه پیامبراست که سیره ایشان الگویی برای همه موءمنان است«وَ لاٰ تَجْهَرْ بِصَلاٰتِكَ وَ لاٰ تُخٰافِتْ بِهٰا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذٰلِكَ سَبِيلاً:» (اسراء: آيه: ۱۱۰) قرآن در مسئله اعتدال در عبادت، به مفهوم خاص آن توجه دارد؛ زيرا در تحليل كلى و عام قرآن هرگونه عملى عبادت تلقى مىشود، به شرط آن كه در راستاى تكامل بشر باشد. اما در عبادت به معناى خاص آن كه شامل نماز و روزه و امور ديگر عبادى مثل انفاق و پرداخت صدقات است، مىبايست اعتدال را رعايت نمايد. حتى در شيوهها و چگونگى به جا آوردن عبادات نيز اين مسئله مورد توجه و تاكيد است. از اين رو به صراحت بر لزوم پرهيز از افراط و تفريط در قرائت نمازهاى مستحبى و خستهكننده و يا در باره برخى خصوصيات اشاره مىكند. به عنوان نمونه مىفرمايد كه قرائت، آن چنان بلند و يا خيلى كوتاه نباشد. از اين رو بايد انسان از جهر و اخفات در نماز به شكلى كه ديگران را متوجه سازد و يا اصولا به گوش كسى نرسد، خوددارى ورزد و راه ميانه را در اين مسئله بجويد.
قرآن براى بيان اين معنا پس از ذكر نهى از جهر و اخفات به جستن راه ميانه با گزاره اشاره مىكند[بَيْنَ ذٰلِكَ] كه به معناى جستن راهى ميان اين دو است «وَ لاٰ تَجْهَرْ بِصَلاٰتِكَ وَ لاٰ تُخٰافِتْ بِهٰا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذٰلِكَ سَبِيلاً» (اسراء (۱۷) آيه: ۱۱۰) و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهستهاش مكن، و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى. البته برخى با توجه به معناى لغوى صلات كه به معناى دعاست آن را به نماز اختصاص نداده و گفتهاند كه مراد از آيه آن است كه شخص در دعا و نيايش، شيوه اعتدال و ميانه روى در آهنگ دعا را در پيش گيرد. (مجمع البيان ج ۵ و۶ ص ۶۸۹)
بنابراين در مسئله دعا و نيايش كه از اصول اساسى عبادى است نيز بر لزوم رعايت اعتدال در آهنگ دعا و نيايش به درگاه خداوند اشاره شده است.هرچند امروز با فربهی مناسک درمراسم های مختلف متاسفانه ازسیره قرآنی نبوی دور شدیم وبا افراط ودوری ازتعادل انواع مزاحمت صوتی وسد معبر واسراف وتبذیر انجام می دهیم وجاهلانه باجهل مقدس این اعمال را مرتکب می شویم وآسایش وامنیت روانی مردم را به خطر می اندازیم وحق الناس زیادی را تضییع می کنیم.
اعتدال در رفتار اقتصادی معیشتی:
يكى از مصاديق اعتدال كه با تعبيرهاى مختلف از آن سخن گفته شده، ميانه روى در معيشيت و اقتصاد در زندگى و به تعبيرى در توليد و توزيع و مصرف است. از نظر قرآن، رفتار اقتصادى مى بايست معتدل و مبتنى بر قواميت اقتصادى براى جامعه «وَ لاٰ تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّٰهُ لَكُمْ قِيٰاماً...» (نساء، آيه: ۵) و به دور از هرگونه افراطى چون تبذير و ريختوپاش و اسراف، يا در حوزه فردى مانند تقتير، بخل، خساست و مانند آن باشد. در برخى از آيات، هرچند به ظاهر در انفاق است اززبان هنرى تمثيل استفاده شده پيامبر(ص) مامور به رعايت اعتدال درهمه انفاقها و دادو ستدهاى اقتصادى در جامعه گردیده است «وَ لاٰ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلىٰ عُنُقِكَ وَ لاٰ تَبْسُطْهٰا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء آيه: ۲۹).و پيامبر(ص) موظف به اداى حقوق خويشاوندان، مسكينان و در راه ماندگان، بارعايت اعتدال و دورى از اسراف و تبذير گردیده است: «آتِ ذَا الْقُرْبىٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لاٰ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً». ( اسراء آيه: ۲۹).