علی الله بداشتی (دانشیار دانشگاه قم)
مقدمه
یکی از مفاهیمی که در ادبیات جامعه ما و دیگر جوامع دینی اعم از اسلام، مسیحیت و یهودیت مورد توجه دین شناسان بویژه آنان که که نگاه درد مندانه به دین و دین داری دارند مساله دین داری و دین گریزی است. چرا جمعی به دین اقبال می کنند. گروهی دیگر از مطلق دین یا دین خاص می گریزند.
آیا دین داری امر بسیطی است یا مرکب ؟ آیا می توان گفت جامعه ای مطلقا دین دار یا مطلقا دین گریز است؟ آیا دینداری و دین گریزی دارای مراتب مختلف است یا همچون دو مهره سیاه و سفید است؟ آیا می توان آدمیان را در دو گروه دین دار مطلق و بی دین مطلق تقسیم کرد یا دین داری و بی دینی عرض عریضی دارد که بین دین دار کامل و کمال دین داری و کمال بی دینی یا دین گریزی مطلق مراتبی وجود دارد. پر شماری از آدمیان هستند که هر یک در یکی از پله های این نردبان نشسته است و برای داوری در اینکه چه کسی دین دار و چه کسی بی دین یا دین گریز است مستلزم فهم دقیق دین، دینداری و دین گریزی است. در این مجال کوتاه تأملی بر معناشناسی دینداری و دین گریزی می شود. ثمره تأمل در این باب یک نتیجه اخلاقی به دنبال خواهد داشت و آن اینکه بیاموزیم به سادگی کسی را به دین گریزی و دین ستیزی متهم نکنیم و هر کس هم که تشبه به دین داران پیدا کرد دین دار و دین شناس ندانیم.
۱. مفهوم دین:
مفهوم اصطلاحی دین ریشه در مفهوم لغوی دین دارد، که در مقاله اکراه ناپذیری دین به آن اشاره شده است.[1]
جهت یادآوری گفته می شود که دین به معنای اطاعت و انقیاد و جزا و پاداش آمده است. در این مقاله معنای اطاعت و انقیاد مورد توجه است و اعتقاد و اطاعت از خدای سبحان، جوهره ی دین داری در ادیان الهی است.[2] دین در معنای اصطلاحی خودش معانی پرشماری دارد و برخی از نگاه روانشناختی[3] و برخی از منظر اجتماعی و برخی از نگاهی جامع تر به آن نگریسته و همه شئون فردی و اجتماعی از جهت اعتقادی، اخلاقی، عبادی و حقوقی مورد توجه قرار داده اند.[4] در اینجا مراد ما از دین دین حق و دین توحیدی است
دین از نگاه هستی شناختی جعل الهی است[5] که مجموعه ای از معارف اعتقادی و احکام اخلاقی و فرامین فردی و اجتماعی و شعائر الهی است. بر مبنای این تعریف پایه اول دینداری باور صادق است که شامل اعتقاد به خدای یکتای یگانه و صاحب همه صفات کمال و منزه از صفات نقص و اعتقاد به پیامبران الهی و کتابهای آسمانی و حیات اخروی و ملائکه الهی است و پایه دوم آن تن دادن به عبودیت و بندگی خداست و پایه سوم آن آراستگی به فضائل اخلاقی و آداب دینی و پایه چهارم آن آراستگی به رفتار ها و اعمال شایسته دینی است. و پایه پنجم آن پذیرش و عمل به شعائر الهی است.
در نتیجه دین امری چند وجهی است که در «عقیده» و «اخلاق» و «عمل» تجلی پیدا می کند.
۲. دینداری:
دیندار فردی است که این مجموعه پیش گفته را بشناسد ، باور کند و به آن التزام قلبی، اخلاقی و عملی داشته باشد.
مراتب دینداری: دینداری امری ذو مراتب است یعنی یک مرتبه ابتدایی دارد که اصطلاحاً کف دینداری است:
«قالتِ الأعرابُ اَمّنا قُولُوا اَسْلَمنا وَ لَمّا یَدخلِ الایمانُ فی قُلُوبِکم»[6]؛ اعراب گفتند: ایمان آوردیم بگو اسلام آوردید اما هنوز ایمان در قلبتان وارد نشده است.
بنابراین، اسلام آوردن یعنی شهادت زبانی به توحید و رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم)، است و این کف دینداری است. مرتبه بعد ایمان است که امری قلبی و فعلی اختیاری است و لازمه پذیرش آن در نزد خدا اخلاص در نیت است که نفاق و ریا و اکراه در آن راه ندارد.
علامه طباطبایی ذیل آیه: «اِذ قالَ رَبُّه اَسلم قالَ اَسلمتُ لِربِّ العالَمینَ»[7]، آنگاه که پروردگارش به او [ابراهیم] گفت تسلیم باش گفت تسلیم پروردگار جهانیان هستم؛ می فرماید: اسلام و ایمان هر یک چهار مرتبه دارد[8] که اینگونه ترسیم می شود.
اسلام ← ایمان ← اسلام مرتبه دوم ← ایمان مرتبه دوم ← اسلام مرتبه سوم ← ایمان مرتبه سوم ← اسلام مرتبه چهارم ← ایمان مرتبه چهارم
که در این مرتبه انسان از نظر معرفت به مرتبه حق الیقین و از نظر قلب به مقام اطمینان و سکون و آرامش می رسد و مخاطب «یا ایّتها اَلنّفسُ المُطمِئِنَة اِرجِعی إِلی رَبّکِ راضِیةً مَرضیة فادخلی فِی عِبادِی وَ ادخُلی جَنتی»[9] می شود.
هر یک از این مراتب، معرفت، و اخلاق و اعمال خاص خودش را دارد. پس کمال دینداری، ایمان مرتبه چهارم و مصداق آن انبیاء و اولیای الهی هستند. همان گونه که آغاز آن اسلام مرتبه اول و مصداق آن همه کسانی هستند که به یگانگی خدا و صدق نبوت یا رسالت انبیا و پیام های آنان شهادت داده اند.
۳. دین گریزی:
گریز از چیزی به معنای روی گردانی و فرار از دین یعنی حرکت در جهت مخالف اصول و اخلاق و احکام دینی. گفتنی است که دین گریزی غیر از دین ستیزی است، دین گریز، خود از دین روی گردان و بی اعتناست اما دین ستیز در جهت نابودی دین تلاش می کند؛ هر دین ستیزی دین گریز است اما ممکن است کسی دین گریز باشد ولی دین ستیز نباشد یعنی رابطه عام و خاص دارند.
3 ـ 1. ابعاد دین گریزی: همان گونه که اشاره شد دین مجموعه ای چند بعدی است، پس دین گریزی هم می تواند پدیده ای چند وجهی باشد، ممکن است کسی اعتقادات یک دین مثلاً اسلام یا مسیحیت را داشته باشد و برخی از شعائر و اخلاقیات و آداب دینی را رعایت کند اما به احکام عبادی بی اعتنا باشد، یا بعضی از اصول اخلاقی را رعایت نماید و به برخی دیگر بی اعتنا باشد یا برخی از اعتقادات را پذیرفته و برخی دیگر را نپذیرفته باشد. هر یک از اینها در جهتی از جهات دینی دین گریز به حساب می آیند.
گفتنی است که روی گردانی از اعتقادات دینی مانند توحید، نبوت و معاد که قبول و پذیرش آنها مستلزم دینداری حداقلی است در اصطلاح شرعی کفر است، اما بی توجهی به سایر ابعاد مانند اخلاق دینی و آداب دینی و احکام عبادی و اجتماعی و شعائر دینی کفر محسوب نمی شود. اگرچه گریز از عبادات و انکار آن ها اگر به انکار خدا و رسول بر گردد نیز کفر محسوب می گردد اما اگر از روی غفلت و سهل انگاری باشد مستلزم کفر نیست.
3 ـ 2. مراتب دین گریزی: همان گونه که دینداری مراتبی دارد که پیشتر اشاره شد بر همین مبنا دین گریزی نیز مراتبی دارد. به عنوان مثال گفته شد اسلام به عنوان کامل ترین و آخرین دین الهی مراتبی دارد که مرتبه اول آن اسلام سپس ایمان و به همین ترتیب تا چهار مرتبه بر شمردیم.
دین گریزی نیز مراتبی دارد یعنی ممکن است کسی خواسته یا ناخواسته از مرتبه چهارم ایمان گریزان باشد و کسی از مرتبه چهارم اسلام و به همین ترتیب تا مرتبه اول ایمان و اسلام، که اشاره شد کسی اگر به مرتبه اول اسلام هم وارد نشود و از آن روی گردان باشد یعنی پس از آنکه فهمید دینی الهی است و آورنده اش صادق مصدق و آنچه آورده است و آنچه می گوید بر حق می باشد با این حال آن را نپذیرد و مصداق آیه شریفه: «وجَحَدُوا بها و استَیقَنتها اَنفُسُهم»[10]، انکار آن کردند در حالی که از درون جانشان به حقانیت آن یقین داشتند؛ باشد چنین شخصی کافر در اصطلاح فقهی است. اما اگر کسی در مرتبه اول دینداری باقی ماند یعنی به توحید و نبوت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) و آنچه که آورده است اقرار نمود اگر چه در زمره متدینان قرار می گیرد اما هنوز در حصار ایمان داخل نشده است چنانکه علامه طباطبایی در بحث از مراتب اسلام و ایمان می نویسد که هر مرتبه از اسلام و ایمان در مقابلش معنایی از شرک و کفر است ... بدیهی است که هر مرتبه از مراتب پایین اسلام و ایمان با کفر و شرک نسبت به مراتب عالی اسلام و ایمان منافاتی ندارد.[11]
از سوی دیگر اگر کسی اسلام آورد و سپس از اسلام رو گرداند و این روی گردانی را برای مبارزه با دین آشکارا اعلام نماید و به عبارت دیگری از دین گریزی به دین ستیزی برسد حکم مرتد را پیدا می کند (که احکام خاص خود را پیدا می کند)
کثرت دینی و تعارض در فهم ها:
آیا اگر کسی در تفسیر دین با تفسیر رسمی حاکم در جامعه یا تفسیر عامه مردم یا تفسیر گروه خاصی مخالفت کند دین گریز محسوب می شود؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است مقام هستی شناختی دین از مقام معنا شناختی و معرفت دینی تفکیک گردد.
دین در مقام هستی شناختی حقیقتی آسمانی است که بر پیامبر الهی فرود آمده است آنچه پیامبر برای مردم می خواند حقیقت دین است و نیز آنچه پیامبر و اوصیای معصوم او در تبیین دین و تفسیر و تأویل آموزه های دینی بیان می دارند عین حقیقت دین است و مخالفت با آن مخالفت با خدای سبحان و روی گردانی از آن دین گریزی است: «اَطیعُوا اللهَ و اطیعُوا الرَّسولَ وَ اوُلوالامِر مِنکُم».[12] اما آنچه مبلغان و مفسران دینی در مقام تبیین و تفسیر دین می گویند، تفسیر دین است و اگر با دلایل روشن عقلی و نقلی همراه باشد به عنوان دین پذیرفتنی است و مخالفت با آن بدون ارائه دلیلی محکم سبب دین گریزی است اما مخالفت با تفسیر رسمی از دین یا مخالفت با تفسیری که برخی به عنوان دین شناس معرفی می کنند نمی توان آن را دین گریزی نامید.
چون مخالفت با تفسیر خاصی از دین مخالفت با مفسر دین است نه مخالفت با آنچه خدای سبحان بر رسولش فرستاده است، چون ممکن است تقسیر مفسران و مبلغان از دین مطابق با دین باشد و ممکن است مغایر با آن باشد.
پس مخالفت با یک تفسیر از دین با مخالفت با دین در مقام هستی شناختی دو چیز است. در طول تاریخ ادیان می بینیم که تفسیر های مختلف از دین سبب پیدایش نحله های مختلف از دین شده است.
بنابراین کسی حق ندارد دیگری را به جرم مخالفت با تفسیر رسمی مبلغان خاص از هر دین، دین گریز بنامد چرا که فهم غیر معصومان از دین با حقیقت دین دوتاست.
جزم اندیشی و تصلب بر افکار خاص و تفسیر خاص از دین دو آفت دارد:
یکی اینکه جزم اندیشان، دیگران را با این نگاه تنگ نظرانه شان از دین بیرون می دانند و اتهام بی دین و دین گریز و ملحد به آنان می چسبانند.
دوم اینکه، این گونه یکسو نگری خودش موجب گریز از دین در سطح جامعه خواهد شد چنانکه برخی الحاد جدید را واکنشی به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی می دانند. (علی شهبازی و دیگران، الحاد جدید ... پژوهشنامه فلسفه دین پاییز و زمستان 95 تهران دانشگاه امام صادق(علیه السلام)).
پس انجماد بر تفسیر خاص از دین و باطل دانستن هر تفسیری غیر از آن بدون دلیل عقلی بر ابطال سایر تفاسیر و یا اثبات نفسیر مختار نه تنها کمکی به گسترش دینداری نخواهد کرد بلکه خود موجب دین گریزی خواهد شد.
مهم ترین عوامل پذیرش دین:
عوامل پرشمار روانشناختی، جامعه شناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی، معنا شناختی، اخلاقی و ... می تواند در پذیرش یک دین آنگاه که به مخاطبان عرضه می شود نقش داشته باشد که در اینجا تنها به برخی از آنها فهرست وار اشاره می شود.
۱. هماهنگی آموزه های دین با فطرت آدمی
۲.خلوص و بی پیرایگی دین
۳. خرد پذیر بودن آموزه های دینی
۴. پاکی فطرت مخاطبان
۵. آراستگی اخلاقی به ویژه حق پذیری و تواضع در برابر حق
۶. دل و زبان و عمل مبلغان دین یعنی اگر مبلغ دینی آنچه را به نام دین تبلیغ می کند اول خودش عمیقاً باور داشته باشد، دوم با زبان نرم سخن بگوید چنانکه خدای سبحان به حضرت موسی(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) می فرماید: «و قُولا لَه قولاً لَیّنا»[13] و در نهایت خود عامل به گفته های خویش باشد می تواند در گرایش مردم به دین تاثیر بسزایی داشته باشد.
عوامل گریز از دین:
گریز از دین نیز دلایل پر شماری دارد که برخی از آنها می تواند روانشناختی، جامعه شناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و ... باشد. قرآن کریم و روایات معصومین(ع) بسیاری از این عوامل را بر می شمرند که برخی از آنها را نام می بریم:
۱. نفس پرستی، قرآن می فرماید «أَفَرايَت من اتَّخَذ ِالهَهُ هواه»
۲. خرد گریز بودن برخی از آموزه های دینی مانند تثلیث مسیحی
۳. عوامل اجتماعی مانند همنوایی با خانواده و قوم و ملت و ...
۴. تقلید از آباء و اجداد، ملت ها و شخصیت های اجتماعی گمراه، دوستان گمراه
۵. دلبستگی به دنیا
۶. حق ناپذیری و تکبر
۷. ظلم و ستمکاری
ثمره بحث دین داری و دین گریزی:
دینداری و دین گریزی هر کدام ویژگی های خاص خودشان را دارند، اگر کف دین داری را لحاظ کنیم اولین مشخصه آن شهادت به یگانگی خدای سبحان و رسالت پیامبر مبعوث شده از جانب خداست و ایمان به روز قیامت است. مرتبه بعدی آن با معرفت و ایمان و عبودیت و تقوی و اخلاق شایسته و عمل صالح و حفظ اخلاص در هر عملی است و هریک از اینها مراتبی دارد که صعود به آنها صعود به پله های نردبان دینداری است.
دین گریز کسی است که یاد خدا و کلام خدا را دوست نمی دارد و از پذیرش توحید و رسالت پیامبر عصرش و پذیرش روز جزا سر باز می زند، این بالاترین مرتبه دین گریزی است که در مقابل کف اسلام قرار دارد.
اما در مراتب پایین تر همان گونه که اسلام و ایمان مراتب و جنبه های متعدد داشت دین گریزی نیز مراتب و جنبه های مختلف دارد بعضی در مرتبه ایمان و اعتقاد به توحید و سایر اصول اعتقادی دین گریزند و برخی معتقدات ایمانی را می پذیرند اما از تن دادن به مسئولیت های عبادی، اخلاقی، احکام و ... سر باز می زنند و یا به یک مرتبه پایین قانع هستند و از عروج به مراتب بالاتر اسلام و ایمان سستی می ورزند. برخی در اخلاق و آداب بسیار کوشایند اما در عبادات سهل انگارند و ... .
خلاصه اینکه دین داری و دین گریزی امری ذو وجوه و مراتب است و بین دین دار مطلق و دین گریز مطلق طیف وسیعی از آدمیان هستند که هرکدام بر پله ای از نردبان ایمان سوارند و از پله فراتر گریزان مگر آنکه برای رشد و تعالی خویش همواره در نبرد با هوا های نفسانی و سر کشان بیرونی و درونی هستند.
منابع
1. آذربایجانی، مسعود، روانشناسی دین از نگاه ویلیام جیمز، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
2. احمد بن فارس، ترتیب مقاییس اللغه، ترتیب سعید رضا علی عسگری و حیدر مسجدی، قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
3. جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء، 1386.
4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دمشق، دار القلم، 1412 ه.ق، 1992 م.
5. شهبازی، علی، الحاد جدید، پژوهشنامه فلسفه دین، پاییز و زمستان 95، تهران، دانشگاه امام صادق(علیه السلام).
6. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
7. طباطبایی، سید محمد حسین، فراز هایی از اسلام، قم، نشر جهان آرا، بی تا.
-----------
[1]. ر. ک: صغیر حیات، شماره 16-17، ص 19.
[2]. احمد بن فارس، ترتیب مقاییس اللغه، 1387 - راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 1412 ه.ق، 1992 م.
[3]. آذربایجانی، مسعود، روانشناسی دین، ص 52.
[4]. طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 24.
[5]. جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 19.
[6]. حجرات، 14.
[7]. بقره، 131.
[8]. المیزان، ج 1، ص 229.
[9]. فجر، 27 – 30.
[10]. نمل، 14.
[11]. المیزان، ج 1، ص 308.
[12]. نساء، 59.
[13]. طه، 44.
مقدمه
یکی از مفاهیمی که در ادبیات جامعه ما و دیگر جوامع دینی اعم از اسلام، مسیحیت و یهودیت مورد توجه دین شناسان بویژه آنان که که نگاه درد مندانه به دین و دین داری دارند مساله دین داری و دین گریزی است. چرا جمعی به دین اقبال می کنند. گروهی دیگر از مطلق دین یا دین خاص می گریزند.
آیا دین داری امر بسیطی است یا مرکب ؟ آیا می توان گفت جامعه ای مطلقا دین دار یا مطلقا دین گریز است؟ آیا دینداری و دین گریزی دارای مراتب مختلف است یا همچون دو مهره سیاه و سفید است؟ آیا می توان آدمیان را در دو گروه دین دار مطلق و بی دین مطلق تقسیم کرد یا دین داری و بی دینی عرض عریضی دارد که بین دین دار کامل و کمال دین داری و کمال بی دینی یا دین گریزی مطلق مراتبی وجود دارد. پر شماری از آدمیان هستند که هر یک در یکی از پله های این نردبان نشسته است و برای داوری در اینکه چه کسی دین دار و چه کسی بی دین یا دین گریز است مستلزم فهم دقیق دین، دینداری و دین گریزی است. در این مجال کوتاه تأملی بر معناشناسی دینداری و دین گریزی می شود. ثمره تأمل در این باب یک نتیجه اخلاقی به دنبال خواهد داشت و آن اینکه بیاموزیم به سادگی کسی را به دین گریزی و دین ستیزی متهم نکنیم و هر کس هم که تشبه به دین داران پیدا کرد دین دار و دین شناس ندانیم.
۱. مفهوم دین:
مفهوم اصطلاحی دین ریشه در مفهوم لغوی دین دارد، که در مقاله اکراه ناپذیری دین به آن اشاره شده است.[1]
جهت یادآوری گفته می شود که دین به معنای اطاعت و انقیاد و جزا و پاداش آمده است. در این مقاله معنای اطاعت و انقیاد مورد توجه است و اعتقاد و اطاعت از خدای سبحان، جوهره ی دین داری در ادیان الهی است.[2] دین در معنای اصطلاحی خودش معانی پرشماری دارد و برخی از نگاه روانشناختی[3] و برخی از منظر اجتماعی و برخی از نگاهی جامع تر به آن نگریسته و همه شئون فردی و اجتماعی از جهت اعتقادی، اخلاقی، عبادی و حقوقی مورد توجه قرار داده اند.[4] در اینجا مراد ما از دین دین حق و دین توحیدی است
دین از نگاه هستی شناختی جعل الهی است[5] که مجموعه ای از معارف اعتقادی و احکام اخلاقی و فرامین فردی و اجتماعی و شعائر الهی است. بر مبنای این تعریف پایه اول دینداری باور صادق است که شامل اعتقاد به خدای یکتای یگانه و صاحب همه صفات کمال و منزه از صفات نقص و اعتقاد به پیامبران الهی و کتابهای آسمانی و حیات اخروی و ملائکه الهی است و پایه دوم آن تن دادن به عبودیت و بندگی خداست و پایه سوم آن آراستگی به فضائل اخلاقی و آداب دینی و پایه چهارم آن آراستگی به رفتار ها و اعمال شایسته دینی است. و پایه پنجم آن پذیرش و عمل به شعائر الهی است.
در نتیجه دین امری چند وجهی است که در «عقیده» و «اخلاق» و «عمل» تجلی پیدا می کند.
۲. دینداری:
دیندار فردی است که این مجموعه پیش گفته را بشناسد ، باور کند و به آن التزام قلبی، اخلاقی و عملی داشته باشد.
مراتب دینداری: دینداری امری ذو مراتب است یعنی یک مرتبه ابتدایی دارد که اصطلاحاً کف دینداری است:
«قالتِ الأعرابُ اَمّنا قُولُوا اَسْلَمنا وَ لَمّا یَدخلِ الایمانُ فی قُلُوبِکم»[6]؛ اعراب گفتند: ایمان آوردیم بگو اسلام آوردید اما هنوز ایمان در قلبتان وارد نشده است.
بنابراین، اسلام آوردن یعنی شهادت زبانی به توحید و رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم)، است و این کف دینداری است. مرتبه بعد ایمان است که امری قلبی و فعلی اختیاری است و لازمه پذیرش آن در نزد خدا اخلاص در نیت است که نفاق و ریا و اکراه در آن راه ندارد.
علامه طباطبایی ذیل آیه: «اِذ قالَ رَبُّه اَسلم قالَ اَسلمتُ لِربِّ العالَمینَ»[7]، آنگاه که پروردگارش به او [ابراهیم] گفت تسلیم باش گفت تسلیم پروردگار جهانیان هستم؛ می فرماید: اسلام و ایمان هر یک چهار مرتبه دارد[8] که اینگونه ترسیم می شود.
اسلام ← ایمان ← اسلام مرتبه دوم ← ایمان مرتبه دوم ← اسلام مرتبه سوم ← ایمان مرتبه سوم ← اسلام مرتبه چهارم ← ایمان مرتبه چهارم
که در این مرتبه انسان از نظر معرفت به مرتبه حق الیقین و از نظر قلب به مقام اطمینان و سکون و آرامش می رسد و مخاطب «یا ایّتها اَلنّفسُ المُطمِئِنَة اِرجِعی إِلی رَبّکِ راضِیةً مَرضیة فادخلی فِی عِبادِی وَ ادخُلی جَنتی»[9] می شود.
هر یک از این مراتب، معرفت، و اخلاق و اعمال خاص خودش را دارد. پس کمال دینداری، ایمان مرتبه چهارم و مصداق آن انبیاء و اولیای الهی هستند. همان گونه که آغاز آن اسلام مرتبه اول و مصداق آن همه کسانی هستند که به یگانگی خدا و صدق نبوت یا رسالت انبیا و پیام های آنان شهادت داده اند.
۳. دین گریزی:
گریز از چیزی به معنای روی گردانی و فرار از دین یعنی حرکت در جهت مخالف اصول و اخلاق و احکام دینی. گفتنی است که دین گریزی غیر از دین ستیزی است، دین گریز، خود از دین روی گردان و بی اعتناست اما دین ستیز در جهت نابودی دین تلاش می کند؛ هر دین ستیزی دین گریز است اما ممکن است کسی دین گریز باشد ولی دین ستیز نباشد یعنی رابطه عام و خاص دارند.
3 ـ 1. ابعاد دین گریزی: همان گونه که اشاره شد دین مجموعه ای چند بعدی است، پس دین گریزی هم می تواند پدیده ای چند وجهی باشد، ممکن است کسی اعتقادات یک دین مثلاً اسلام یا مسیحیت را داشته باشد و برخی از شعائر و اخلاقیات و آداب دینی را رعایت کند اما به احکام عبادی بی اعتنا باشد، یا بعضی از اصول اخلاقی را رعایت نماید و به برخی دیگر بی اعتنا باشد یا برخی از اعتقادات را پذیرفته و برخی دیگر را نپذیرفته باشد. هر یک از اینها در جهتی از جهات دینی دین گریز به حساب می آیند.
گفتنی است که روی گردانی از اعتقادات دینی مانند توحید، نبوت و معاد که قبول و پذیرش آنها مستلزم دینداری حداقلی است در اصطلاح شرعی کفر است، اما بی توجهی به سایر ابعاد مانند اخلاق دینی و آداب دینی و احکام عبادی و اجتماعی و شعائر دینی کفر محسوب نمی شود. اگرچه گریز از عبادات و انکار آن ها اگر به انکار خدا و رسول بر گردد نیز کفر محسوب می گردد اما اگر از روی غفلت و سهل انگاری باشد مستلزم کفر نیست.
3 ـ 2. مراتب دین گریزی: همان گونه که دینداری مراتبی دارد که پیشتر اشاره شد بر همین مبنا دین گریزی نیز مراتبی دارد. به عنوان مثال گفته شد اسلام به عنوان کامل ترین و آخرین دین الهی مراتبی دارد که مرتبه اول آن اسلام سپس ایمان و به همین ترتیب تا چهار مرتبه بر شمردیم.
دین گریزی نیز مراتبی دارد یعنی ممکن است کسی خواسته یا ناخواسته از مرتبه چهارم ایمان گریزان باشد و کسی از مرتبه چهارم اسلام و به همین ترتیب تا مرتبه اول ایمان و اسلام، که اشاره شد کسی اگر به مرتبه اول اسلام هم وارد نشود و از آن روی گردان باشد یعنی پس از آنکه فهمید دینی الهی است و آورنده اش صادق مصدق و آنچه آورده است و آنچه می گوید بر حق می باشد با این حال آن را نپذیرد و مصداق آیه شریفه: «وجَحَدُوا بها و استَیقَنتها اَنفُسُهم»[10]، انکار آن کردند در حالی که از درون جانشان به حقانیت آن یقین داشتند؛ باشد چنین شخصی کافر در اصطلاح فقهی است. اما اگر کسی در مرتبه اول دینداری باقی ماند یعنی به توحید و نبوت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) و آنچه که آورده است اقرار نمود اگر چه در زمره متدینان قرار می گیرد اما هنوز در حصار ایمان داخل نشده است چنانکه علامه طباطبایی در بحث از مراتب اسلام و ایمان می نویسد که هر مرتبه از اسلام و ایمان در مقابلش معنایی از شرک و کفر است ... بدیهی است که هر مرتبه از مراتب پایین اسلام و ایمان با کفر و شرک نسبت به مراتب عالی اسلام و ایمان منافاتی ندارد.[11]
از سوی دیگر اگر کسی اسلام آورد و سپس از اسلام رو گرداند و این روی گردانی را برای مبارزه با دین آشکارا اعلام نماید و به عبارت دیگری از دین گریزی به دین ستیزی برسد حکم مرتد را پیدا می کند (که احکام خاص خود را پیدا می کند)
کثرت دینی و تعارض در فهم ها:
آیا اگر کسی در تفسیر دین با تفسیر رسمی حاکم در جامعه یا تفسیر عامه مردم یا تفسیر گروه خاصی مخالفت کند دین گریز محسوب می شود؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است مقام هستی شناختی دین از مقام معنا شناختی و معرفت دینی تفکیک گردد.
دین در مقام هستی شناختی حقیقتی آسمانی است که بر پیامبر الهی فرود آمده است آنچه پیامبر برای مردم می خواند حقیقت دین است و نیز آنچه پیامبر و اوصیای معصوم او در تبیین دین و تفسیر و تأویل آموزه های دینی بیان می دارند عین حقیقت دین است و مخالفت با آن مخالفت با خدای سبحان و روی گردانی از آن دین گریزی است: «اَطیعُوا اللهَ و اطیعُوا الرَّسولَ وَ اوُلوالامِر مِنکُم».[12] اما آنچه مبلغان و مفسران دینی در مقام تبیین و تفسیر دین می گویند، تفسیر دین است و اگر با دلایل روشن عقلی و نقلی همراه باشد به عنوان دین پذیرفتنی است و مخالفت با آن بدون ارائه دلیلی محکم سبب دین گریزی است اما مخالفت با تفسیر رسمی از دین یا مخالفت با تفسیری که برخی به عنوان دین شناس معرفی می کنند نمی توان آن را دین گریزی نامید.
چون مخالفت با تفسیر خاصی از دین مخالفت با مفسر دین است نه مخالفت با آنچه خدای سبحان بر رسولش فرستاده است، چون ممکن است تقسیر مفسران و مبلغان از دین مطابق با دین باشد و ممکن است مغایر با آن باشد.
پس مخالفت با یک تفسیر از دین با مخالفت با دین در مقام هستی شناختی دو چیز است. در طول تاریخ ادیان می بینیم که تفسیر های مختلف از دین سبب پیدایش نحله های مختلف از دین شده است.
بنابراین کسی حق ندارد دیگری را به جرم مخالفت با تفسیر رسمی مبلغان خاص از هر دین، دین گریز بنامد چرا که فهم غیر معصومان از دین با حقیقت دین دوتاست.
جزم اندیشی و تصلب بر افکار خاص و تفسیر خاص از دین دو آفت دارد:
یکی اینکه جزم اندیشان، دیگران را با این نگاه تنگ نظرانه شان از دین بیرون می دانند و اتهام بی دین و دین گریز و ملحد به آنان می چسبانند.
دوم اینکه، این گونه یکسو نگری خودش موجب گریز از دین در سطح جامعه خواهد شد چنانکه برخی الحاد جدید را واکنشی به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی می دانند. (علی شهبازی و دیگران، الحاد جدید ... پژوهشنامه فلسفه دین پاییز و زمستان 95 تهران دانشگاه امام صادق(علیه السلام)).
پس انجماد بر تفسیر خاص از دین و باطل دانستن هر تفسیری غیر از آن بدون دلیل عقلی بر ابطال سایر تفاسیر و یا اثبات نفسیر مختار نه تنها کمکی به گسترش دینداری نخواهد کرد بلکه خود موجب دین گریزی خواهد شد.
مهم ترین عوامل پذیرش دین:
عوامل پرشمار روانشناختی، جامعه شناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی، معنا شناختی، اخلاقی و ... می تواند در پذیرش یک دین آنگاه که به مخاطبان عرضه می شود نقش داشته باشد که در اینجا تنها به برخی از آنها فهرست وار اشاره می شود.
۱. هماهنگی آموزه های دین با فطرت آدمی
۲.خلوص و بی پیرایگی دین
۳. خرد پذیر بودن آموزه های دینی
۴. پاکی فطرت مخاطبان
۵. آراستگی اخلاقی به ویژه حق پذیری و تواضع در برابر حق
۶. دل و زبان و عمل مبلغان دین یعنی اگر مبلغ دینی آنچه را به نام دین تبلیغ می کند اول خودش عمیقاً باور داشته باشد، دوم با زبان نرم سخن بگوید چنانکه خدای سبحان به حضرت موسی(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) می فرماید: «و قُولا لَه قولاً لَیّنا»[13] و در نهایت خود عامل به گفته های خویش باشد می تواند در گرایش مردم به دین تاثیر بسزایی داشته باشد.
عوامل گریز از دین:
گریز از دین نیز دلایل پر شماری دارد که برخی از آنها می تواند روانشناختی، جامعه شناختی، معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و ... باشد. قرآن کریم و روایات معصومین(ع) بسیاری از این عوامل را بر می شمرند که برخی از آنها را نام می بریم:
۱. نفس پرستی، قرآن می فرماید «أَفَرايَت من اتَّخَذ ِالهَهُ هواه»
۲. خرد گریز بودن برخی از آموزه های دینی مانند تثلیث مسیحی
۳. عوامل اجتماعی مانند همنوایی با خانواده و قوم و ملت و ...
۴. تقلید از آباء و اجداد، ملت ها و شخصیت های اجتماعی گمراه، دوستان گمراه
۵. دلبستگی به دنیا
۶. حق ناپذیری و تکبر
۷. ظلم و ستمکاری
ثمره بحث دین داری و دین گریزی:
دینداری و دین گریزی هر کدام ویژگی های خاص خودشان را دارند، اگر کف دین داری را لحاظ کنیم اولین مشخصه آن شهادت به یگانگی خدای سبحان و رسالت پیامبر مبعوث شده از جانب خداست و ایمان به روز قیامت است. مرتبه بعدی آن با معرفت و ایمان و عبودیت و تقوی و اخلاق شایسته و عمل صالح و حفظ اخلاص در هر عملی است و هریک از اینها مراتبی دارد که صعود به آنها صعود به پله های نردبان دینداری است.
دین گریز کسی است که یاد خدا و کلام خدا را دوست نمی دارد و از پذیرش توحید و رسالت پیامبر عصرش و پذیرش روز جزا سر باز می زند، این بالاترین مرتبه دین گریزی است که در مقابل کف اسلام قرار دارد.
اما در مراتب پایین تر همان گونه که اسلام و ایمان مراتب و جنبه های متعدد داشت دین گریزی نیز مراتب و جنبه های مختلف دارد بعضی در مرتبه ایمان و اعتقاد به توحید و سایر اصول اعتقادی دین گریزند و برخی معتقدات ایمانی را می پذیرند اما از تن دادن به مسئولیت های عبادی، اخلاقی، احکام و ... سر باز می زنند و یا به یک مرتبه پایین قانع هستند و از عروج به مراتب بالاتر اسلام و ایمان سستی می ورزند. برخی در اخلاق و آداب بسیار کوشایند اما در عبادات سهل انگارند و ... .
خلاصه اینکه دین داری و دین گریزی امری ذو وجوه و مراتب است و بین دین دار مطلق و دین گریز مطلق طیف وسیعی از آدمیان هستند که هرکدام بر پله ای از نردبان ایمان سوارند و از پله فراتر گریزان مگر آنکه برای رشد و تعالی خویش همواره در نبرد با هوا های نفسانی و سر کشان بیرونی و درونی هستند.
منابع
1. آذربایجانی، مسعود، روانشناسی دین از نگاه ویلیام جیمز، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
2. احمد بن فارس، ترتیب مقاییس اللغه، ترتیب سعید رضا علی عسگری و حیدر مسجدی، قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
3. جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء، 1386.
4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دمشق، دار القلم، 1412 ه.ق، 1992 م.
5. شهبازی، علی، الحاد جدید، پژوهشنامه فلسفه دین، پاییز و زمستان 95، تهران، دانشگاه امام صادق(علیه السلام).
6. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.
7. طباطبایی، سید محمد حسین، فراز هایی از اسلام، قم، نشر جهان آرا، بی تا.
-----------
[1]. ر. ک: صغیر حیات، شماره 16-17، ص 19.
[2]. احمد بن فارس، ترتیب مقاییس اللغه، 1387 - راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 1412 ه.ق، 1992 م.
[3]. آذربایجانی، مسعود، روانشناسی دین، ص 52.
[4]. طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 24.
[5]. جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 19.
[6]. حجرات، 14.
[7]. بقره، 131.
[8]. المیزان، ج 1، ص 229.
[9]. فجر، 27 – 30.
[10]. نمل، 14.
[11]. المیزان، ج 1، ص 308.
[12]. نساء، 59.
[13]. طه، 44.