محمدعلی کوشا
سبک و اسلوب قرآن کریم با سبک و اسلوب دیگر کتاب های آسمانی و بشری به کلی متفاوت و به گونه دیگر است. این تفاوت هم در بعد لفظی و هم در بعد محتوانی است و کاملا متمایز از غیر خود می باشد. چینش حروف در کلمات و ترتیب کلمه در جملات به گونه ای است که وزن و سجع طبیعی آن به دور از هر گونه ثقالت و تصنّع و تکلف در این ترکیب شگرف، ذوق و سلیقه کمترین سخن شناس را به خود جلب می کند. قرآن نه شعر است و نه نثری چون دیگر نثرها، بلکه لطافت شعر و ظرافت و قوت و امتیاز هر دوی آنها در خود دارد به اضافه روحی ویژه که گویی قالب الفاظ آن روح آدمی را تحت سیطره نوازش خود قرار می دهد و در اعماق نفوس او رسوخ و نفوذ می کند. موسیقی حاصل از کلمات قرآن و ترنّمی که از قرائت آیات حاصل می شود گویای وجود چنین حقیقتی است.
اما بعد محتوایی قرآن و سبک بیانی آن رابطه مستقیمی با فطرت آدمی و جوهره وجودی او دارد، و از همین رو تلاوت مکرر و قرائت پی گیر آن روح را مجذوب ادب و هنر خود می گرداند. قرآن رنگ و بوی هیچ سبک و اسلوبی از سبک ها و اسلوب های بشری را ندارد نه به شیوه و سبک فلسفی فیلسوفان و نه به اسلوب تضادهای کلامی متکلمان و نه به شیوه فروعات تلمبار شده فقهی فقیهان و نه به طریق رنگ و لعاب قالبی عرفان و نه به شیوه علمی تجربی پیشگامان است. بلکه اسلوب وعظ و خطابه و برهان با صلابت و استواری در هم تنیده اند به گونه ای که خواننده را سخت تحت تأثیر خود قرار می دهد و مستقیم او را در بیان هر موضوعی با خدایش مرتبط و دمساز می گرداند و هر گونه مخاطبی را در همان راستای درون مایه اش به سوی خود می کشاند و حقیقتی که در خور فهم و درک اوست به او القاء می نماید. چه زیباست سخنی که در این باره از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرموده اند: « کتاب الله علی أربعة أشیاء: العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق: العبارة للعوام، و الإشارة للخواص، و اللطائف للأولیاء و الحقائق للأنبیاء، کتاب خدا بر چهار گونه است: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق. عبارت قرآن برای عموم مردم، اشاره آن برای خواص، لطائفش برای اولیاء و حقائقش برای انبیاء است» (بحار الانوار، ج 7، ص 278، روایت 112 باب 23).
بنابراین سبک و اسلوب قرآن، خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد و با هیچ کتابی قابل مقایسه نیست.
جالب این است که در قرآن هم به «برهان عقلی» توجه شده و هم به «ذوق هنری» بها داده شه و هم اینک به «کشف و مشاهده قلبی» برای شناخت حقیقت هستی و شناخت مبدأ فیض، عنایت خاصی لحاظ گردیده است. و به همین جهت است که مخاطب قرآن محدود به محدوده خاص جغرافیایی، نژادی، قومی، ملی و منطقه ای نیست بلکه مخاطب او «انسان» است در هر نقطه روی زمین و با هر شرائط زندگانی و محیط زیستی که داشته باشد. سبک قرآن، سبکی ویژه برای «هدایت کردن» است. و هدایتگری آن هم شامل هر دو نوع هدایت (ارائه طریق و ایصال إلی المطلوب) می شود. در قرآن نگاه تاریخ با فلسفه تاریخ و تحلیل آن و همچنین تاریخ با عبرت آموزش های آن درباره اقوام گذشته و چگونگی اوج و انحطاط آنها، یک نوع پیوستگی را در میان اجزاء در هم تنیده آن به وجود می آورد که برای تحلیل گران و تاریخ شناسان بسی مایه تعلیم است.
آیات مربوط به بنی اسرائیل در این باره بسیار عبرت آموز است. ارتباطی که خدا در قرآن میان انسان و فرشتگاه و نیروهای غیبی در قالب آیات برقرار می سازد، گویای اسلوب ویژه دیگری از این کتاب آسمانی است. گاه از توحید به داستان های تاریخی و از آن به عالم غیب و فرشتگان و آخرت و بهشت و جهنم و از آنجا به عبادات مانند نماز، روزه، حج، زکات، و احکام معاملات و سپس به بیان مکارم اخلاقی و صفات خاص مؤمنان می پردازد. بر اساس تعدد این موضوعات و مفاهیم، اسالیب بیانی و ابزارهای فنی گوناگونی به کار رفته است و این امر در سوره های کوتاه و بلند و در آیات به هم پیوسته و یا در موضوعات متفرقه به یکسان مشاهده می شود. با وجود تعدد موضوعات و تنوع و اسالیب و سبک های بیان، هر موضوعی از این موضوعات با شیوه معین و خاصی بیان نمی شود بلکه قرآن شأن و منهج بی نظیری در بیان موضوعات دارد، به گونه ای که در برگی از برگ های قرآن هیچ موضوعی مستقلا و جدای از سایر موضوعات مطرح نشده است. موضوعات قرآن آن چنان در هم مداخل گشته که گویا عملا نمی خواهد که خواننده اش فقط فی نفسه به آن موضوعات توجه نماید، بلکه هر موضوعی را در چاچوبی هماهنگ و مرتبط با هدف اصلی آن قرار داده است. بنابراین قرآن می خواهد موضوعات به صورت جمعی در فرد القاء شوند. هر سوره قرآن تابع لحن موسیقی بیان و فواصل و مقاصد خاص خود است، به گونه ای که می توان تمایز هر سوره را با سوره دیگر به روشنی بیان کرد؛ اما روح حاکم بر همه سوره ها و آیات یکی است، آن هم «هدایتگری» و «بیدارباش» از ایستایی.
قرآن روح و جان آدمی را می لرزاند و می جنباند که همیشه پویا و پرتحرک باشد و او را از رکود و سستی و خمود جمود به آگاهی و پویایی سوق می دهد.
از ویژگی های بیان قرآن، تکرار شماری از آیات به گونه ای معنا دار است. مانند آیاتی که در سوره الرحمن و المرسلات تکرار شده اند که به راستی خواننده را به تدبر وا می دارد تا حکمت این تکرار را بفهمد. این ویژگی سبک بیانی قرآن نشان از «رمز زبانی» قرآن دارد.
نگاه جامع نگرانه قرآن به جهان و انسان یکی دیگر از اسولب های منحصر به فرد آن است. ذکر وعده همراه با وعید نیز از دیگر اسلوب های پندآموز آن است. اختلاط علم توحید و علم احکام و علم قصص با یکدیگر نیز از دیگر ویژگی های این کتاب است. یکی از اصول مورد نیاز، آگاهی بر ویژگی های ساختاری و سبک بیان قرآن کریم است که می تواند پژوهشگر را در این مسیر دشوار و پیچیده یاری رساند و او را از همسان گرفتن کلام الهی با متون بشری پرهیز دهد و تفاوت های آن دو را در هنگام تفسیر متن در نظر داشته باشد (قرآن در آئینه پژوهش، ج 3، ص 97-103).
اما ساختارهای نحوی قرآن به سه دسته تقسیم می شود:
1. ساختارهای عام
2. ساختارهای خاص
3. ساختارهای استثنایی
ساختارهای عام، ساختارهایی هستند که غالبا آیات قرآن کریم بر اساس آن، نظم و انسجام یافته و بر قواعد نحو زبان عربی منطبق است. در مقابل آن، ساختارهای استثنایی است که کابرد آن در قرآن، نادر است و در ظاهر مخالف ساختارهای عام هستند. ساختارهای خاص، ساختارهایی هستندکه نه در سطح ساختارهای عام عمومیت دارند و نه مثل ساختارهای استثنایی نادراند. بنابراین بخش ساختارهای خاص لزوما مخالف قواعد عربی نیستند. اما ساختارهای استثنایی در ظاهر مخالف قواعد عام عربی هستند. ولی در این مورد هم نحویون توجیهاتی کرده اند اگرچه می توان به توجیهات بهتری هم دست یازید (قرآن در آئینه پروهش، ج 4، ص 134).
زبان قرآن زبان دین و ایمان است، زبان هدایت جان و دل مردم است. توصیه یک رویکرد روحانی، خداپرستانه، و آخرت گرایانه در کلّ حیات و در متن و بحبوحه زندگی دنیوی و مادی است. گشودن دید رس ها و چشم اندازهای متعالی، و برانگیختن احساس مسئولیت و وظیفه مندی انسان در پیشگاه حریم کبریایی است. زبان اصلی قرآن، زبان تذکر به مبدأ و معاد و معارف و مقاصد و مرضیات خدایی، و احیای روح عبودیت، پرهیزگاری و فضیلیت اخلاقی و ارزش گرایی معنوی در مناسبات اجتماعی است.
آیات قرآن حقائق و معانی فرازین را با تعابیری ملموس و زبانی مبین برای مردمانِ مخاطب خویش بیان و تبیین می کند. در سطح معرفت و عقول آنان با آنان سخن می گوید و محیط و مختصات پیرامون و اندازه معلومات آنان را ملاحظه می دارد و می کوشد تا آنان را از هر نظر پیش برد و برتر آورد. (زبان قرآن، ص 27-28).
مآخذ:
1. قرآن کریم
2. قرآن در آئینه پژوهش، گروه نویسندگان زیر نظر دکرت محمد کاظم شاکر، نشر هستی نما، تهران، 1383 ش.
3. دانشنامه قرآن، گروه نویسندگان، زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، تهران، نشر ناهید، دوستان، چاپ اول، 1377 ش.
4. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم، بی تا.
5. مجلسی ، محمد باقر، بحار الانوار، دار احیآء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق.