مهدی منتظرقایم
اصلاحات تمام عیار (1)
1- اصلاحات مطالبه عموم معترضان است.
حرکت اعتراضی مردم در طول چند سال گذشته، با نگاه های مختلف تفسیر شده است. ضد انقلاب های خارج از کشور، که سال هاست در خواب و خیال تغییر رژیم ایران زندگی می کنند، آن را برای تغییر نظام جمهوری اسلامی معرّفی کردند.(2) حاکمان نیز، همسو با آنان، آن را یک حرکت انقلابی و براندازانه توصیف کردند و با این تحلیل، به قلع و قمع معترضان پرداختند و برای تأیید تفسیر خود به تحلیل ضد انقلاب استناد کردند. در مقابلِ اینان، سران اصلاحات و شخصیت های برجسته ای این حرکت اعتراضی بر اصلاح طلبی و مسالمت آمیز بودن آن تصریح و تأکید کردند. در هیچ یک از بیانیه ها، سخنرانی ها، مصاحبه ها و نامه های آنان کلمه ای نمی توان یافت که بیانگر ضدّیت با جمهوریت یا اسلامیت نظام باشد. مرحوم عزّت الله سحابی نیز، که از نظر حاکمان فعلی سال ها بود که جزء شخصیت های جمهوری اسلامی به حساب نمی آمد و مغضوب آنان بود، در نامه ای به ایرانیان خارج از کشور، تأکید کرد که این حرکت، اصلاحی، تدریجی و مسالمت آمیز است و به دنبال انقلاب نیست. اگر نامه هایی که بعضی از چهره های برجسته این حرکت به سران جمهوری اسلامی نوشته اند اجازه انتشار می یافت معلوم می شد که اینان، شخص رهبر جمهوری اسلامی و منصوبانش را نیز به رسمیت شناخته اند و، با کمال احترام، از آنان و دیگر مدیران کشور خواسته اند که خود به اصلاح مفاسد سیاسی، مدیریتی و اقتصادی بپردازند؛ و آن گاه که از آنان ناامید شده اند دست به دامان مراجع تقلید و حوزه-های علمیه شده و آنان را واسطه قرارداده اند (هر چند که انتظار می رفت حوزه های علمیه در این حرکت اصلاحی گام های بلندتری بردارند).
انبوه معترضان، که گه گاه در خیابان ها قدم زدند و خواسته هایشان را اظهار کردند به دنبال اصلاح جمهوری اسلامی بودند. بنا بر گزارش ها، بیشترین شعار مردم الله اکبر و بالاترین مطالبه شان نفی دیکتاتوری بود. این دو، به روشنی، دلالت دارد بر این که میلیون ها معترضی که جرأت کردند و به خیابان ها آمدند به اسلامیت و جمهوریت نظام پای بنداند؛ ولی مقابله خشونت باری که با آنان شد موجب شد که در ذهن بعضی از آنان این سؤال پدید آید که آیا از جمهوریت و اسلامیت نظام چیزی باقی مانده است؟ آنان از حکومتی که به اسلام منتسب است و در رأس آن ولیّ فقیه است انتظار نداشتند که به معترضان نسبتِ برانداز بدهد و با خشونت کور با آنان رفتار کند؛ رفتاری که نه با جمهوریت سازگار است و نه با اسلامیت؛ و نه به نفع حاکمان است؛ هر چند که موجب می شود چند صباحی بیشتر، با دلهره و اضطراب، بر تخت قدرت باقی بمانند. البته این ذهنیت نیز مانع ادامه حرکت اصلاحی مردم نیست؛ هرچند که، موجب می شود که آنان به اصلاحات سطحی و ناقص راضی نشوند. شاید بعضی ها می خواستند با إعمال خشونت، معترضان و سران آنان را عصبانی کنند تا از شعارهای اصلاحی به شعارهای انقلابی روی آورند و بعد با خیال راحت به قلع و قمع بیشتر بپردازند، ولی خوشبختانه آنان در این دام نیفتادند و از مواضع اصلاحی خود ذرّه ای عدول نکردند؛ نه عقب نشستند و نه به مواضع انقلابی روی آوردند.
نهایتِ سوژه ای که حاکمان برای براندازانه بودن این حرکت ارائه دادند فیلمی بود که، از پشت سر، چند نفری را نشان می داد که راه می رفتند و شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر ولایت فقیه نیز شنیده می شد. صَرف نظر از صحت و سقم آن فیلم، استناد به آن برای این که به میلیون ها مردم معترض نسبتِ برانداز بدهند حاکی از این است که چقدر حاکمان برای اثبات این ادعا دستشان خالی است.
قدم دیگری که آنان برداشتند تا این حرکت اصلاحی را از بین ببرند تخریب چهره های اصلاح طلبان بود. آنان، برای این کار، زمین و زمان را به هم دوختند ولی نتوانستند سوء استفاده سیاسی، مالی یا اخلاقی سران و شخصیت های اصلاحات یا وابستگی آنان به خارج را اثبات کنند. دو روحانی، یکی در پُست وزارت اطلاعات و دیگری در مقام امامت جمعه تهران و عضویت شورای نگهبان، آشکارا ادعا کردند که اینان یک میلیارد دلار از آمریکا گرفته اند و پنجاه میلیاردِ دیگر نیز قرار بوده است آمریکا به آنان بدهد؛ ولی هیچ وقت آن ادعا اثبات نشد و به متهمان اجازه داده نشد که در همان تریبون ها به اتهام خود پاسخ دهند. البته، این طرفند نیز جواب نداد و نتوانست معترضان را از سران اصلاح طلب رویگردان کند؛ از طرف دیگر، این ادعای بی دلیل دامان آنان را لکه دار و اعتبار دولت و امامت جمعه را مخدوش کرد. علاوه بر این، در اختلاف اخیر بین سران جمهوری اسلامی و افشاگری های خودشان حقانیت اصلاح طلبان بیش از پیش آشکار شد.
بدون شک در دوران اصلاحات قدم های بزرگی برای برطرف شدن بعضی از اشکال های این جمهوری اسلامی برداشته شد ولی ناتمام ماند. شاید بعضی از اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده باشند که با حضور در قلمرو قدرت نمی توان اصلاحات را کامل کرد؛ ولی در این تردید نیست که وقتی که عموم مردم خواهان اصلاحات باشند و همیشه در صحنه اصلاح طلبی بمانند می توانند به مطالباتشان برسند.
2- اصلاحات مقدس نیست.
بسیاری از مشکلات کنونی ایران ناشی از قداستی است که به بعضی از افراد و نهاد ها داده شده و چنان وانمود شده است که آنان مصون از خطا، تالی تِلوِ معصوم و از دسترس نظارت و نقادی مردم دوراند. باید توجه داشت که قداست ملازم با عصمت است و معصومان، به جز انبیا، بیش از سیزده نفر نیستند. هیچ یک از «نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، دفاع هشت ساله و حوزه های علمیه» مقدس نیست. هیچ کدام از آسمان نیامده و هیچ معصومیت و مصونیتی ندارد و هیچ کس کشور را به اشاره خدا و امام زمان اداره نمی کند. هر وقت برای اینان کشف و کرامتی نقل می شود باید به دیده تردید به آن نگاه کرد؛ زیرا ممکن است کاسه ای زیر نیم کاسه باشد. در جمهوری اسلامی برای برتر نشاندن حاکمان، بسیار از دین هزینه شده و آنان را به قداست الهی وصل کرده است. اگر اصلاحات نیز به این خرافات گرایش پیدا کند به ضد خود تبدیل می شود. نه اصلاحات مقدس است و نه اصلاح طلبان را هاله ای از نور فراگرفته است و نه تافته جدا بافته اند. همگی فرزندان این آب و خاکیم و حکومت 2500 ساله شاهان در گرایش اغلب ما به شاه شدن بی تأثیر نبوده است. از زمانی که حرکت اصلاحی در ایران شروع شده، در همه فراز و فرودهایش با نقص ها و اشکال ها همراه بوده است. اصلاحات همه عیب ها را در دیگران جستجو نمی کند؛ و خود را از هر عیبی بری نمی داند. پیشنهاد آن نجیبِ نجیب زاده به عفو یک¬دیگر ، به همین ویژگی اشاره داشت. اصلاحات نه می تواند ادعای بی عیبی کند و نه می تواند به مدینه فاضله وعده دهد. اصلاح طلبان نه می توانند ادعا کنند که در مواضع و عملکرد خود اشتباه نکرده اند و نه می توانند از آینده بدون اشتباه خود خبر دهند. خطای اصلاحات با تداومِ آن (یعنی نظارت همگانی و فشار قدرت غیر رسمی بر قدرت رسمی برای اصلاح خود) کم می شود. با وجود این، بدون شک اصلاحات بهترین گزینه است.
3- اصلاحات به دنبال حذف نیست.
مخالفان اصلاحات محاسنی دارند و موافقان اصلاحات معایبی. هنر اصلاحات در این است که مخالفان خود را در موقعیتی قرار دهد که، با بازنگری، از محاسن خویش بهره گیرند و به حلّ مشکلات خود بپردازند و به جمع اصلاح طلبان بپیوندند. سوز و گدازهای آن هنرمند دردمند در نامه هایی که می نویسد نشانه همین هنر است. اصلاح از درون، کمال مطلوب اصلاحات است؛ زیرا به هزینه زیادی نیازمند نیست و به حذف کسی منجر نمی شود. لازمه اصلاحات تمام عیار این است که اصلاح طلبان، ابتدا، حتی خواستار برکناری سران جمهوری اسلامی و منصوبان آنان نیز نباشند. اصلاحات تمام عیار یک ایده حذفی نیست، در پی مرگ کسی نیست و مرگ کسی را از خدا طلب نمی کند. اصلاح طلبان می خواهند سران کشور و رؤسای همه نهادها نسبت به حوزه اختیارات و وظایفشان در برابر مردم پاسخ گو باشند. در جمهوری اسلامیِ اصلاح شده هر کسی که به قدرت رسیده است وظیفه خود می داند که در قلمرو قدرتش به پرسش های مردم پاسخ دهد. در این صورت هیچ مقامی، منتخب یا منصوب، نمی تواند خود را از چشم خبرنگاران پنهان دارد و به پرسش های آنان پاسخ ندهد. اصلاح طلبِ تمام عیار نمی خواهد کسی بمیرد تا شرّش به مردم نرسد، بلکه می خواهد زنده باشد و به پرسش های مردم پاسخ دهد. با حذف شدن، فرار کردن یا مردن صورت مسأله پاک می شود نه این که مسأله حل شود؛ و در آن صورت باز کشور به همین گرفتاری و بیماری دچار خواهد شد. اصلاح طلبان دعا می کنند که رؤسا، خودشان، به این شیوه تن دهند، عملکرد گذشته و حال خود را در معرض نقادی مردم قرار دهند و به دفاع از خود بپردازند؛ و اگر نتوانستند مردم را قانع کنند بار این مسؤولیت را از روی شانه های خود بردارند، یا این که مردم را قانع کنند که می توانند به شیوه جدید به کشور خدمت کنند. حذف، بیانگر مرگ اصلاحات است. اخراج یک دانش آموز از کلاس به معنای عجز معلم از اصلاح اوست. قبل از این که معلم، دانش آموز را از کلاس بیرون کند خودش را از کلاس بیرون کرده و در عمل اعلام کرده است که نمی تواند معلمِ او باشد. هیچ کس گزارش نکرده است که پیامبر و امامان در طول زندگی دویست و پنجاه ساله شان یک بار کسی را از حوزه تعلیم خود اخراج یا ممنوع الورود کرده باشند. حضرت علی (ع) هیچ وقت کسی را از مجلس وعظ و خطابه اش بیرون نکرد و نگهبانی درِ مسجد نگذاشت که از ورود بعضی ها (حتی خوارج) جلوگیری کند. به همین علت بود که گاهی وسط سخنرانی اش کسی به او اشکال می کرد و گاهی کسی وقت نماز از نماینده ی او شکایت می کرد. آن حضرت وقتی که به خلافت رسید به معاویه اعلان جنگ نداد، بلکه به او نوشت: گذشته ها گذشته و آینده در پیش است. با اطرافیانت بیعت کن و نزد من آی (3)(نهج البلاغة، نامه 75). و در نامه دیگری از او خواست که به انتخاب مهاجران و انصار احترام بگزارد و حکومت مرکزی را به رسمیت بشناسد، یا جنگ را انتخاب کند(4) (نهج البلاغة، نامه 8). او چقدر تلاش کرد که معاویه جنگ را شروع نکند (5)(نهج، نامه 58) این قدر به او نامه نوشت و نامه هایش را پاسخ داد که احتمال داد که سست رأی و خطاکار شده است (6)(نهج، نامه 73). حضرت موسی (ع) نیز نه در صدد حذف فرعون بود و نه با او اعلان جنگ داد. خدا به او و برادرش دستور داده بود که پیش فرعون طغیانگر بروند و به نرمی با او صحبت کنند، شاید دعوت خدا و فریاد مردم را بشنود یا عظمت آنان او را به کرنش وادارد.(7) حرکت اصلاحی مردم ایران در سال های اخیر اوج گرفته ولی اغلب آرام بوده و عمده بروز و ظهورش در روش حکیمانه و موعظه حسنه و جدال احسن بوده است. البته اصلاحات در این قدم متوقف نمی شود و ناامیدانه از حرکت بازنمی ایستد. اصلاحات به راه خود ادامه می دهد و آن قدر بر حرکت خود پا می فشارد تا حاکمیت به سودِ تن دادن به آن پی ببرد و بالاخره اصلاحات به درون حکومت راه یابد. در وضعیت کنونی، هیچ مسئولی نمی تواند این حرکت اصلاحی را نادیده بگیرد و باید خودش را برای پاسخ گویی به انبوه سؤال های مردم آماده کند و اگر این آمادگی را ندارد هر چه زودتر بار مسئولیت را از دوش خود بردارد وزر و وبالش کمتر است. البته اصلاحات با جابه جایی افراد محقق نمی شود. اگر ساختار نیازمند اصلاح باشد با کنار رفتن یک مسئول و روی کار آمدن فرد دیگر اصلاحات انجام نمی شود؛ زیرا احتمال این که فرد بعدی نیز همان راه مسئول قبلی را برود زیاد است. ما نباید مسئولان را مشأ همه¬ی اشتباهات بدانیم. چه بسا اگر همین مسئولان در یک ساختار اصلاح شده قرار می گرفتند مرتکب اشتباه نمی شدند و چه بسا همینان بتوانند در یک ساختار اصلاح شده به مردم خدمت کنند. هرکس (حتی اصلاح طلب) اگر در رأس هرم قدرت قرار بگیرد و مشاورانش را خودش انتخاب کند و دور از چشم و زبان مردم تصمیم بگیرد و برای حفظ اقتدارش خشونت بورزد در خطاهای بزرگ درافتاده و در مسند مستبدان نشسته است.
4- اصلاحات به دنبال انتقام نیست.
گاهی مستبدان برای اجرای مقاصد خود از گروه فشار استفاده می کنند. اینان با تربیت و تقویت این گروه به مجازات نامرئی مخالفان خود می پردازند و از آنان انتقام می گیرند. اما اصلاحات به دنبال انتقام نیست، گروه فشار ندارد و به کسی اجازه نمی دهد که خودسرانه دیگری را مجازات کند و او را در تنگنا قراردهد. با پیروزی انقلاب، دادگاه انقلاب تشکیل شد ولی با پیروزی اصلاحات دادگاه انقلاب تشکیل نمی شود که در طول چند ماه بسیاری از رؤسای قبل از اصلاحات را به اعدام، مصادره اموال و زندان های بلند مدت محکوم کند. اولین دادگاه اصلاحات دادگاهی است که دادستانش خبرنگاران و قضاتش مردم اند. تمام تلاش اصلاح طلبان، قبل از پیروزی و بعد از آن، این است که حاکمان با تن دادن به نظارت و نقادی مردم اصلاح شوند. اولین خواسته آنان مجازات حاکمان نیست. با مجازات مستبدان مشکل استبداد حل نمی شود؛ زیرا ممکن است مجازات کنندگان نیز به تدریج به صف مستبدان ملحق شوند. اصلاح طلبان عقده مجازات ندارند و اصلاح طلبی عقده گشایی نیست. تجربه به ما نشان داده است که با مجازات محوری جرایم کم نمی شود. دادسراها و دادگاههای شلوغ عمومی و انقلاب، افزایش سالانه جذب قضات و زندان های پر کدام یک از جرایم را توانسته است ریشه کن کند یا کاهش دهد؟ بدون شک مجازات ضامن اجرای قوانین است و هیچ حکومتی بدون داشتن قوانین جزایی و اجرای آن کامل نیست و نمی تواند امنیت را برقرار و از حقوق مردم دفاع کند؛ اما دغدغه اصلی اصلاح طلبان اصلاح مستبدان است نه مجازات آنان. مجازات، با حکم دادگاه صالح، آخرین دواست.(8) اصلاح طلبان با اجرای حکم مجازات شاد نمی شوند و احساس پیروزی نمی کنند، بلکه غصه می خورند و احساس شکست می کنند، که چرا نتوانسته اند انسانی را، به طریقی دیگر، اصلاح کنند. اصلاحات به مردم توصیه می کند که اگر به آینده سالم مستبدی که حق شما را تضییع کرده است اطمینان دارید، از درخواست مجازات او صرف نظر کنید. اصلاحات در ذات خود بدون خشونت است و برای حال و آینده برنامه ریزی می کند. البته مستبدان باید نسبت به گذشته خود پاسخ گو باشند، سهم خود را در رساندن کشور به وضعیت اسف¬بار امروز بپذیرند و برای جبران گذشته همه ی توان خود را به کار گیرند.
5- اصلاحات بعد از پیروزی هم ادامه می یابد.
اصلاحات مثل انقلاب نیست که با پیروزی تمام شود بلکه با پیروزی نیز ادامه پیدا می کند. اشکال انقلاب هایی که فرزندان خود را می خورند این است که با پیروزی، همه قدرت در دست حاکمان متمرکز می شود و مردم، به جای این که به عنوان قدرت غیر رسمی بر آنان نظارت کنند به حمایت از آنان ملزم می شوند. مردم باید مراقب باشند که حاکمان با لطایف الحیل آنان را از نظارت بر حکومت بازندارند. هر وقت که مردم به حاکم به چشم فصل الخطاب نگاه کردند و از عیوبش چشم پوشیدند اصلاحات مرده است. انقلاب، به معنای تغییر رژیم سیاسی، مستمر نیست، ولی اصلاحات دائمی است. همه آنان که در دوران پیروزی اصلاحات به قدرت می رسند باید این آمادگی را داشته باشند که هیچ کاری را دور از چشم مردم انجام ندهند و هیچ سؤالی را بی پاسخ نگذارند. با هیچ بهانه ای، حتی بهانه تمسک به مصلحت دین، نمی توان در برابر حرکت اصلاحی مردم قرار گرفت و آن را از بین برد.
امروز اصلاح طلبان روسفید تر، سربلندتر و امیدوارتر از همیشه به حرکت مسالمت آمیز خود ادامه می دهند و مطالباتشان را بر محور اصلاحات در جمهوری اسلامی پی می گیرند. اینان ایمان دارند که روش استبدادی دوام نمی آورد و دیر یا زود از بین می رود. در این صورت، تنها حرکت اینان است که می تواند جمهوری اسلامی را حفظ کند. اگر حرکتِ اصلاحی نباشد، با از بین رفتن این روش، چه بسا جمهوری اسلامی نیز از بین برود و حکومت غیر دینی جایگزین آن شود. به همین دلیل است که اصلاحات بسیار مهم است و تحمل سختی اش به آثار مطلوبش می ارزد. ای کاش همه شخصیت هایی که در فهم و تشخیص توده مردم تأثیر دارند به این اهمیت بیشتر توجه می کردند.
یادداشت ها:
1.منظور از اصلاحات تمام عیار اصلاحاتی است که مطالبه کنونی بسیاری از مردم ایران است. اصلاحات (در این نوشته) جریانی است که از بعد از دوران سازندگی رونق گرفت و اکنون نیز به شکلی دیگر به حیات خود ادامه می دهد. اصلاحات سیاسی در برابر انقلاب (به معنای تغییر رژیم سیاسی) است و محور مطالبات مردم را تشکیل می دهد؛ هر چند که بعضی از خواسته های بعضی از اصلاح طلبان اصلاحات فرهنگی-اجتماعی, مذهبی و اقتصادی نیز می باشد.
2.درست است که از ابتدای انقلاب ضد انقلاب نیز وجود داشته است و اکنون نیز افرادی هستند که ضد جمهوری اسلامی اند. معترضان معنای عامی دارد و اینان را نیز دربرمی گیرد؛ ولی منظور از عموم معترضان اکثر قریب به اتفاق آنان است. البته این تخمینی بیش نیست و هیچ نهادی در این مورد آماری ارائه نداده است. به نظر می رسد می توان ادعا کرد که اگر اشکال های جمهوری اسلامی برطرف شود و مطالبات اصلاحات داده شود حکومت آن قدر مردمی می شود که ضد انقلاب ها نیز اگر خواهان حکومت مردم باشند آن را خواهند پذیرفت. اما اگر آنان به دنبال قدرت و دیکتاتوری جدید باشند همیشه با اصلاح طلبان مشکل خواهند داشت. اصلاح طلبان در هر شرایطی اصلاح طلب اند نه قدرت طلب و تلاش می کنند که از ظرفیت حکومت و جامعه برای دستیابی به مطالبات اصلاحی استفاده کنند.
3.وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِك
4.فَإِذَا أَتَاكَ كِتَابِي فَاحْمِلْ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ الْجَزْمِ ثُمَّ خَيِّرْهُ بَيْنَ حَرْبٍ مُجْلِيَةٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِيَةٍ فَإِنِ اخْتَارَ الْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَيْهِ وَ إِنِ اخْتَارَ السِّلْمَ فَخُذْ بَيْعَتَه
5.فَقُلْنَا تَعَالَوْا نُدَاوِ مَا لَا يُدْرَكُ الْيَوْمَ بِإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ تَسْكِينِ الْعَامَّةِ حَتَّى يَشْتَدَّ الْأَمْرُ وَ يَسْتَجْمِعَ فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ فَقَالُوا بَلْ نُدَاوِيهِ بِالْمُكَابَرَةِ فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ الْحَرْب.
6.فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي.
7.اذهب إلي فرعون إنه طغي (طه 24)... اذهب أنت وأخوك بآياتي ولاتنيا في ذكري (طه 42) اذهبا إلي فرعون إنه طغي (طه 43) فقولا له قولا لينا لعله يتذكر أو يخشي (طه 44).فأتياه فقولا إنا رسولا ربك فأرسل معنا بني إسرائيل ولا تعذبهم قد جئناك بآية من ربك والسلام علي من اتبع الهدي (طه 47) إنا قد أوحي إلينا أن العذاب علي من كذب وتولي (طه 48). اذهب إلي فرعون إنه طغي (نازعات 17) فقل هل لك إلي أن تزكي (نازعات 18) وأهديك إلي ربك فتخشي (نازعات 19)
8.آخر الدواء الکَیّ، آخرین دوا داغ کردن است