سیدسراج الدین موسوی
پایگاه خبری جماران: در پی اظهارات اخیر حمیدرضا مقدم فر مشاور فرهنگی و رسانه ای فرمانده کل سپاه پاسداران در خصوص نامه یادگار امام به مرجع عالیقدر شیعه آیت الله العظمی شبیری زنجانی، حجت الاسلام و المسلمین سید سراج الدین موسوی عضو دفتر امام خمینی طی یادداشتی نوشت:
در کمال ناباوری مطلبی از آقای مقدم فر که عنوان مشاور فرهنگی و رسانه ای فرمانده کل سپاه را در کارنامه دارد منتشر شد که به راستی عجیب می نمود. این برادر که در روزگاری بر خلاف صریح وصیت نامه امام و فرمان حکومتی ایشان، از پیشتازان ورود نیروهای نظامی به سیاست بوده، به یاد امام افتاده و در کمال بی احترامی یادگار امام را به صفاتی ناپسند متهم کرده است.
این سخنان نکته تازه ای در بر نداشت. زیرا علیرغم اینکه آقای مقدم فر گفته که به خاطر احترام امام تا کنون با یادگار امام مماشات کرده، ولی بطلان این سخن برهمگان روشن است. تاکنون، برخی دوستان و جریان ایشان، کدام بی احترامی را نسبت به بیت امام فروگذاشته اند که این بار دم از آن می زنند؟ کم به بیت امام جفا کرده اند؟ در حرم امام به خاطر حمایت از کسی که خود اکنون از آن خجل هستند، مراسم سالگرد امام را خراب نکردند؟ در رسانه هایشان به یادگار امام دشنام نداده اند؟ راستی جای سؤال دارد که این گروه از کدام فهم و بینش سیاسی برخوردارند که نتیجه اش آن است که امروز خجالت می کشند از منتخب خویش یاد کنند؟ و در همان حال، از ضعف بینش سیاسی یادگار امام سخن می گویند؟
قسمت دوم سخن آقای مقدم فر بسیار تعجب آور است. ایشان گفته که حاج حسن آقا هر چه دارد به سبب امام است. این سخن اگر چه درست است، ولی گویا ایشان فراموش کرده که این حرف درباره همه نیروهای انقلاب، به همین وضوح و صحت است. واقعیت آن است که انقلاب و انقلابیون هر چه دارند به سبب امام است. راستی آقای مقدم فر نمی داند که بقیه هم از خود چیزی ندارند و در پرتو امام رنگ و قابلیت یافته اند؟ شاید ایشان تصور می کند که ایشان و رؤسا و دوستانشان بوده اند که امام را امام کرده اند؟ مگر شخص جناب ایشان، اگر جدّ حاج سید حسن آقا نبود، امروز محلی از اِعراب داشتند؟
اینها که نوشته ام را در حکم مقدمه برای اصل سخنم تلقی کنید. مقدمه ای که به آن باز خواهم گشت...
اصل سخن من آن است که چرا نامه ای به این اندازه اشتباه خطاب به حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی نوشته می شود؟ آیا با خود فکر کرده اید که مگر طراحان این امر نمی دانسته اند که با یک هجوم سنگین از ناحیه حوزویان و حتی دوستان متعادلشان واقع می شوند؟ تا جایی که یک نفر از خودشان نمی تواند از محتوای نامه دفاع کند و آنها که به دفاع برمی خیزند هم تنها به اینکه نیت آقای یزدی خیر بوده و قصد صیانت داشته اکتفا می کنند و جرأت ورود به محتوای آن را ندارند.
البته در همین جا خوب است اشاره کنم که دیدار یاد شده به دعوت برادر عزیزم حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری اولین بار نبود که با حضور این مرجع عالیقدر و سایر بزرگواران برگزار می شد، بلکه یک بار دیگر نیز این جمع گرد هم آمده بودند که اینجانب افتخار حضور در آن را داشتم؛ هرچند که این بار به رغم دعوت از سوی برادر جناب آقای نوری توفیق نیافتم در آن حاضر باشم.
حقیقت آن است که احساس می کنم طراحان زبر دست، برای دست یابی به هدفی دراز مدت، با آبروی آیت الله یزدی بازی کرده اند. هدف ایشان هم، ترساندن بزرگان حوزه از ورود به عرصه سیاست است. دقت کنید که دیر زمانی است که این گروه با دشنام و بی ادبی محترمین را به سکوت واداشته اند. بزرگان که از احترام خویش واهمه دارند، طبیعی است که از دهان به دهان شدن با کسانی که ساده به هتک حرمت ایشان اقدام می کنند، ابا دارند.
این گروه با خود اندیشیده اند که این بار آیت الله یزدی را جلو می اندازند و ایشان هم لطمه خواهد دید، ولی همین باعث می شود که در آینده با موج فراگیر سخنان و رفتارهای بزرگان حوزه، همانند آنچه از مرجع عالیقدر شیعه دیده شد، کمتر مواجه شوند.
«دشنام»، یکی از حربه های همیشگی برای ساکت کردن صاحبان کرامت و احترام است.
بگذارید به مقدمه سخن برگردم. سالهاست که این گروه ، همین روش را و بعضا سخت تر و عملیاتی تر شده اش را، با بیت امام در پیش گرفته اند، اما سید حسن آقا به تأسی از جد بزرگوارش امام که از دشنام و دشنام گو نمی هراسید و به پیروی از جد اعلایش سید الشهداء(ع)، در مسیر خود از این حربه ها نمی ترسد. مگر امام را در همین حوزه با بدترین تعابیر هدف قرار ندادند؟ مگر به فرزندانش تهمت نزدند؟ مگر کوزه فرزندش را آب نکشیدند؟ مگر رشیدی مطلق ها در نشریات او را به صفات زشت ننواختند؟ اما چه شد؟ امام راسخ تر شد و مانند کوه ایستاد. تیر بدخواهان بیت امام نیز تا کنون از این رهگذر به سنگ خورده است. لابد در روزهای آینده از جانبی دیگر خواهند آمد؛ «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین».
امروزهم طراحان این سناریو در حوزه، ان شاء الله با شجاعت بزرگان و توجه به خدا و تن دادن به آنچه رضایت او را در بر دارد، و گوش نسپردن به دشنام ها و توهین ها و اعتماد به فهم مردم که از رسانه هایی فراگیر برخوردارند، از نیل به مقصود خویش باز خواهند ماند.
و آخرین سخن آنکه ای کاش آیت الله یزدی که از سابقین انقلاب است و به همین جهت برای ما مورد احترام است، نمی گذاشتند مورد طمع خنّاسان واقع شوند.
برای من که از روزهای قبل از مبارزه در رودبار با ایشان آشنا شدم و شاهد حزن و شعفشان در روزهای سخت مبارزه بودم، برای من که به یاد دارم بعد از اینکه به ایشان خبر اعتصاب غذای پاریس در دفاع از امام و زندانیان سیاسی را که به ابتکاراستاد شهید محمد منتظری برگزار شده بود را دادم چه مقدار خوشحال شدند، برای من که از زحمات بسیار ایشان در روزهای سختی آگاهم، سخت است که شاهد این روزهای آیت الله یزدی باشم؛ ای کاش از ایشان صیانت می شد.
پایگاه خبری جماران: در پی اظهارات اخیر حمیدرضا مقدم فر مشاور فرهنگی و رسانه ای فرمانده کل سپاه پاسداران در خصوص نامه یادگار امام به مرجع عالیقدر شیعه آیت الله العظمی شبیری زنجانی، حجت الاسلام و المسلمین سید سراج الدین موسوی عضو دفتر امام خمینی طی یادداشتی نوشت:
در کمال ناباوری مطلبی از آقای مقدم فر که عنوان مشاور فرهنگی و رسانه ای فرمانده کل سپاه را در کارنامه دارد منتشر شد که به راستی عجیب می نمود. این برادر که در روزگاری بر خلاف صریح وصیت نامه امام و فرمان حکومتی ایشان، از پیشتازان ورود نیروهای نظامی به سیاست بوده، به یاد امام افتاده و در کمال بی احترامی یادگار امام را به صفاتی ناپسند متهم کرده است.
این سخنان نکته تازه ای در بر نداشت. زیرا علیرغم اینکه آقای مقدم فر گفته که به خاطر احترام امام تا کنون با یادگار امام مماشات کرده، ولی بطلان این سخن برهمگان روشن است. تاکنون، برخی دوستان و جریان ایشان، کدام بی احترامی را نسبت به بیت امام فروگذاشته اند که این بار دم از آن می زنند؟ کم به بیت امام جفا کرده اند؟ در حرم امام به خاطر حمایت از کسی که خود اکنون از آن خجل هستند، مراسم سالگرد امام را خراب نکردند؟ در رسانه هایشان به یادگار امام دشنام نداده اند؟ راستی جای سؤال دارد که این گروه از کدام فهم و بینش سیاسی برخوردارند که نتیجه اش آن است که امروز خجالت می کشند از منتخب خویش یاد کنند؟ و در همان حال، از ضعف بینش سیاسی یادگار امام سخن می گویند؟
قسمت دوم سخن آقای مقدم فر بسیار تعجب آور است. ایشان گفته که حاج حسن آقا هر چه دارد به سبب امام است. این سخن اگر چه درست است، ولی گویا ایشان فراموش کرده که این حرف درباره همه نیروهای انقلاب، به همین وضوح و صحت است. واقعیت آن است که انقلاب و انقلابیون هر چه دارند به سبب امام است. راستی آقای مقدم فر نمی داند که بقیه هم از خود چیزی ندارند و در پرتو امام رنگ و قابلیت یافته اند؟ شاید ایشان تصور می کند که ایشان و رؤسا و دوستانشان بوده اند که امام را امام کرده اند؟ مگر شخص جناب ایشان، اگر جدّ حاج سید حسن آقا نبود، امروز محلی از اِعراب داشتند؟
اینها که نوشته ام را در حکم مقدمه برای اصل سخنم تلقی کنید. مقدمه ای که به آن باز خواهم گشت...
اصل سخن من آن است که چرا نامه ای به این اندازه اشتباه خطاب به حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی نوشته می شود؟ آیا با خود فکر کرده اید که مگر طراحان این امر نمی دانسته اند که با یک هجوم سنگین از ناحیه حوزویان و حتی دوستان متعادلشان واقع می شوند؟ تا جایی که یک نفر از خودشان نمی تواند از محتوای نامه دفاع کند و آنها که به دفاع برمی خیزند هم تنها به اینکه نیت آقای یزدی خیر بوده و قصد صیانت داشته اکتفا می کنند و جرأت ورود به محتوای آن را ندارند.
البته در همین جا خوب است اشاره کنم که دیدار یاد شده به دعوت برادر عزیزم حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری اولین بار نبود که با حضور این مرجع عالیقدر و سایر بزرگواران برگزار می شد، بلکه یک بار دیگر نیز این جمع گرد هم آمده بودند که اینجانب افتخار حضور در آن را داشتم؛ هرچند که این بار به رغم دعوت از سوی برادر جناب آقای نوری توفیق نیافتم در آن حاضر باشم.
حقیقت آن است که احساس می کنم طراحان زبر دست، برای دست یابی به هدفی دراز مدت، با آبروی آیت الله یزدی بازی کرده اند. هدف ایشان هم، ترساندن بزرگان حوزه از ورود به عرصه سیاست است. دقت کنید که دیر زمانی است که این گروه با دشنام و بی ادبی محترمین را به سکوت واداشته اند. بزرگان که از احترام خویش واهمه دارند، طبیعی است که از دهان به دهان شدن با کسانی که ساده به هتک حرمت ایشان اقدام می کنند، ابا دارند.
این گروه با خود اندیشیده اند که این بار آیت الله یزدی را جلو می اندازند و ایشان هم لطمه خواهد دید، ولی همین باعث می شود که در آینده با موج فراگیر سخنان و رفتارهای بزرگان حوزه، همانند آنچه از مرجع عالیقدر شیعه دیده شد، کمتر مواجه شوند.
«دشنام»، یکی از حربه های همیشگی برای ساکت کردن صاحبان کرامت و احترام است.
بگذارید به مقدمه سخن برگردم. سالهاست که این گروه ، همین روش را و بعضا سخت تر و عملیاتی تر شده اش را، با بیت امام در پیش گرفته اند، اما سید حسن آقا به تأسی از جد بزرگوارش امام که از دشنام و دشنام گو نمی هراسید و به پیروی از جد اعلایش سید الشهداء(ع)، در مسیر خود از این حربه ها نمی ترسد. مگر امام را در همین حوزه با بدترین تعابیر هدف قرار ندادند؟ مگر به فرزندانش تهمت نزدند؟ مگر کوزه فرزندش را آب نکشیدند؟ مگر رشیدی مطلق ها در نشریات او را به صفات زشت ننواختند؟ اما چه شد؟ امام راسخ تر شد و مانند کوه ایستاد. تیر بدخواهان بیت امام نیز تا کنون از این رهگذر به سنگ خورده است. لابد در روزهای آینده از جانبی دیگر خواهند آمد؛ «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین».
امروزهم طراحان این سناریو در حوزه، ان شاء الله با شجاعت بزرگان و توجه به خدا و تن دادن به آنچه رضایت او را در بر دارد، و گوش نسپردن به دشنام ها و توهین ها و اعتماد به فهم مردم که از رسانه هایی فراگیر برخوردارند، از نیل به مقصود خویش باز خواهند ماند.
و آخرین سخن آنکه ای کاش آیت الله یزدی که از سابقین انقلاب است و به همین جهت برای ما مورد احترام است، نمی گذاشتند مورد طمع خنّاسان واقع شوند.
برای من که از روزهای قبل از مبارزه در رودبار با ایشان آشنا شدم و شاهد حزن و شعفشان در روزهای سخت مبارزه بودم، برای من که به یاد دارم بعد از اینکه به ایشان خبر اعتصاب غذای پاریس در دفاع از امام و زندانیان سیاسی را که به ابتکاراستاد شهید محمد منتظری برگزار شده بود را دادم چه مقدار خوشحال شدند، برای من که از زحمات بسیار ایشان در روزهای سختی آگاهم، سخت است که شاهد این روزهای آیت الله یزدی باشم؛ ای کاش از ایشان صیانت می شد.