سید_حمید_موسویان
فمینیستهای مسلمان با این اتهام در جوامع اسلامی مواجه هستند که آنچه توسط آنان مطرح میشود تکرار مباحث غربیهاست و تنها تفاوت کار آنها در اضافه کردن برخی آیات یا روایات برای توجیه مباحث خود است. در واقع این نوع نوشتهها به تجدیدنظرطلبی متهم میشوند و اشکالاتی مانند «ناآگاهی یا تجاهل نسبت به منابع اجتهاد» و «غفلت از مبانی اجتهاد» به آنها وارد میشود.
در بیانی دیگر این گروه را دنبالهروی سکولارها دانستهاند که مراجعهشان به کتاب و سنت هم تنها برای توجیه همان مواضع سکولارهاست و در جایی دیده نشده که این گروه با مخالفان دین، تقابلی داشته باشند.
اما آیا واقعا فمینیستهای مسلمان عامل اندیشههای غرب برای نفوذ در جامعه مسلمان هستند یا مسلمانانی دغدغهمند نسبت به رشد و توسعه جامعه خود؟ برای تحلیل این موضوع لازم است دو زاویه از بحث کاویده شود: نگاه فمینیستها به میراث اسلامی؛ رویکرد آنها در برابر غرب.
آمنه ودود به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان فمینیسم اسلامی ضمن تأکید بر اینکه تغییر نگاه نسبت به زنان، برآمده از دوره جدید و تحولات جامعه جهانی است اشاره میکند جوامع مسلمانی که هویت قویای از خود بروز میدهند نسبت به مشارکت بیشتر زنان و توسعه آنها انعطاف بیشتری دارند. کشورهایی که خود را دچار ضعف میبینند شرایط جدید را به عنوان تهدیدی برای زنان معرفی میکنند و به دنبال محافظت از آنها هستند که البته نتیجه آن محدودیت بیشتر برای زنان است.
ودود بر این باور است که نهضتهای اسلامی به دنبال تعریف هویت دینی در شرایط جهان امروز هستند که یک مبنای پارادایمی برآمده از سنت اسلامی ارایه دهد. جوامع مسلمان هرچند از استعمار ظاهری رها شدهاند اما تفکر اروپامحور، سیطره خود را تحمیل میکند و لذا بازسازی اندیشه دینی، مسئلهای حیاتی و فوری برای مسلمانان است. اما برای دستیابی به این هدف یک عجله هم دیده میشود که به نگاههای فرهنگی، محلی و منطقهای خاص انجامیده است در حالی که همه آنها ادعای اسلامی بودن دارند.
به نظر ودود باید مبنا را قرآن قرار داد و هر چیزی که در تقابل با آن است طرد کرد و اجازه نداد که به عنوان اسلام عرضه شود. برای رفع تبعیض علیه زنان به باور ودود نیازی به نهادهای بینالمللی و کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان نیست؛ هرچند با آنها هم تقابل نباید کرد. اما متن قرآن باید محور توجه باشد. قرآن با مفهوم کرامت انسان، پتانسیل زیادی برای بهبود شرایط زنان مسلمان دارد.
در طرف دیگر بحث اینگونه نیست که اندیشمندان فمینیست مسلمان از سوء استفاده قدرتهای سیاسی، غافل باشند. عایشه هدایتالله اشاره میکند قدرتهای سیاسی غربی از نگاه فمینیستی برای تحمیل دموکراسی و مدرنیسم بر جوامع مسلمان که آنها را عقبافتاده و زنستیز معرفی میکنند بهره میگیرند. از طرفی مسلمانان این اندیشه را امری وارداتی از غرب برای استحاله سنتهای خود تلقی میکنند.
این نکات باعث میشود هر سخنی از برابری جنسیتی و اصلاح رویکردهای جامعه به زنان با یک حالت تدافعی سخت مواجه شود. همین مقاومت، باعث تقویت فرضیه قدرتهای غربی میشود که اسلام به طور ذاتی با اصلاحات جنسیتی سازگار نیست و باید به صورت قهری آن را مجبور به تغییر کرد. اتخاذ رویکرد جبری نیز مسلمانان را در موضع دفاعیشان تقویت میکند. این چرخه معیوب، همواره ادامه دارد و به سمت تند و رادیکال شدن حرکت میکند.
در این میانه، فمینیستهای مسلمان از دو طرف مورد حمله قرار میگیرند: مردسالاران (اعم از دیندار و غیر دیندار) و فمینیستهای سکولار نژادپرست (در کنار دولتهای استعماری). نتیجه فعالیت هر دو گروه این است که اسلام را شیطانی و به طور ذاتی ضد زن معرفی کنند.
فمینیستهای مسلمان به دلیل سیاسی شدن مباحثشان و تضاد فزایندهای که مطرح شد همواره قربانی شدهاند و مورد حمله هر دو گروه قرار گرفتهاند. او بر این باور است که برای زنده ماندن این جریان، باید میراث گذشته را حفظ کرد، در آن تأمل کرد و از تحولات پیشآمده در آن تجلیل کرد.
راه بقای نگاه اسلامی برابریطلب، بندبازی در این میانه است. باید از بهرهبرداری نادرست قدرتها جلوگیری کرد؛ میراث گذشته را ارج نهاد و روشهای جدید و پیشتاز اندیشهورزی را با آغوش باز پذیرفت.