محمود شفیعی
اکنون در ایام چهارمین سالگرد پرواز ملکوتی روح استاد والا مقام جناب حجه الاسلام دکتر فیرحی به سوگ از دست دادن آن فقیه و انديشمند دورانديش حوزه فقه و سیاست نشستهایم. اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من ** دل من داند و من دانم و دل داند و من *** خاک من گل شود و گل شکفد از گل من ** تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من. توصيف، شرح و تحلیل محاسن اخلاقی استاد مالال از مهر و کرامت، صفا و صداقت، صلح و سلامت، عشق به خداوند و انسانیت، و در یک کلام دلبستگی و همنشینی با تک تک آیات اخلاق و فضیلت، خارج از توان این قلم است. حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی یا شنیدن کی بود مانند دیدن. بنابراین ورود به این حوزه از مقامات اخلاقي-معنوي استاد سفركرده را باید به اهلش واگذاشت و دل بر سوی دیگر داشت.
آنچه در یادداشت کنونی به اختصار خواهم پرداخت بعضی از عناصر قابل توجه در روش شناسی خاص استاد فقید است که آن مولفهها را در حوزه مطالعات اندیشه سیاسی اسلام، به ویژه در قلمرو فقه و سیاست بکار گرفت و تحولی شگرف هم در روششناسی رایج در آن حوزه رقم زد و هم پيامدهاي بسندهاي در پاسخ مناسب به مسائل و نيازهاي كنوني جوامع اسلامي بهبار آورد. همچنان استفاده مسلمانان داخل و خارج ايران از يافته هاي معرفتي اين استاد آگاه بر مسائل تاريخي-اجتماعي امروز جهان اسلام در راستاي حل حوزههاي مساله خيز و بحرانهاي سياسي چيره گشته بر جوامع اسلامي، ميتواند مفيد و موثر واقع گردد. از جمله مولفههاي مهم روششناختي استاد در حوزه مطالعات فقه و سياست حکمشناسی عقلانی-تاریخی است که در ذیل بدان اشاره میکنیم.
- بازنگری در ماهيت حکمهاي سياسي: در یک نگاه کلی، همه گزارههای فقهی از دو عنصر اساسی "حکم "و "موضوع" تشکیل شدهاند. منظور از حکم در ادبیات فقهی، مجموعه حقها و تکلیفهایی است که خداوند متعال برای تنظیم همهجانبه زندگی انسان در شکل فردی و اجتماعی، خصوصی و عمومی، دنیوی و اخروی، در مقام اعتبار، قانونگذاری کرده است. همانطور که خداوند متعال در عرصه تکوین، جهان هستی را از نیستی آفرید، در عرصه اعتبار نیز مجموعهای از قوانین را از زندان عدم خارج ساخته و همچون یک قانونگذار در راستای برترین مصالح بندگان آنها را تشریع فرمودهاند. آنچه در قرآن کریم و روایات معتبر از پیامبر گرامی اسلام صلوات علیه و آله، و اهل بیت علیهم السلام بازتاب یافته، مانند ظرفهایی مناسباند که اراده تشریعی خداوند را در خود جاي داده، آن پيامهاي الهي را به جهانِ زبان انساني تبديل كرده و به مناسبترین شکل ممکن در اختیار انسانها در روی زمین قرار دادهاند.
بخشی از این احکام الهی، مولوی و تعبدی هستند. احکام مولوی آن دسته از دستورات خداوند، شارع مقدس، را میگویند که مصالح عمیق، دقیق و همهجانبه آن فرمانهاي الهي، فراتر از درک بشر بوده و انسان مومن در این عرصه فقط به اعتبار ایمان دینی و به خاطر مقام بينهايت والای صادر کننده حکم، خداوند دانا بر همه حقايق بيانتهاي جهان هستي از ازل تا ابد، اعتبار آنها را، بیچون و چرا، میپذیرد. در همین چارچوب، احکام تعبدی آن دسته از دستورات تشریعی خداوند بهشمار ميروند که مصلحتهای جزئی آنها در دسترس نبوده و روشن نیستند.
در مقابل، بخش دیگری از احکام الهی، ارشادی و توسلی نامیده میشوند. این احکام بر خلاف احکام مولوی قبل از آنکه اصالت آسمانی داشته باشند، مربوط به دستوراتی است که انسانها از آن جهت که انساناند و از عقل و شعور فردی و جمعی برخوردارند، به آن احکام، قبل از تشریع آنها از سوی خداوند متعال و انعکاس آن احکام در متون دینی، شناخت کافی داشته و آنها را در زندگی خود اجرا کردهاند و خداوند منتگذار هم برای تایید آن احکام و راهنمایی کردن بندگان به سوی همان احکام دوباره آنها را در عرصه تشریع مورد اعتبار قرار داده است. گاهی احکام ارشادی، مومنان را به آن دسته از احکام مولوی راهنمایی میکنند که از پیش به صورت مولوي تشریع شدهاند. اما اغلبِ احکام ارشادی، افراد جامعه را به سوی احکام مورد شناخت قبلی خود آنها، احکامی که به خاطر عرفی بودن یا عقلی بودن، از قبل، عموم مردم آنها را هم میشناسند و هم بر اساس آن احکام زندگی روزمره خود را تنظیم میکنند، رهنمون ميسازند. در همین راستا احکام توسلی احکامی را میگویند که معیار آن احکام مجهول نیست و بهخاطر عرفی یا عقلی بودن آن حکمها، مصالح و مفاسد آنها بر فقیه و حتی توده مردم، به صورت بالفعل یا بالقوه، با تحلیل دقیق یا به صورت بدیهی، آشکار است. اکثر احکام حوزه معاملات، بر خلاف حوزه عبادات، از جنس احکام ارشادی و توسلی هستند و اجتهاد در این حوزه نه براساس نگاه تعبدی، بلکه باید با نگاه تعقلی صورت گیرد و نباید با ادله احکام معاملاتی اسلام (قرآن و روایات) همچون امری تعبدی مواجهه پیدا کرد؛ بلکه باید در این حیطه اصالت را بر درک عرفی و عقلی داد و از صدور فتوا به شکل تعبدی پرهيز كرد.
-خطای روششناختی رایج: از آنجا که درون صناعت فقه کلاسیک، عموم فقیهان به بسط حوزه عبادات پرداختهاند و اکثر احکام آن حوزه مولوی و تعبدی هستند، در عرصه استنباط و استخراج احکام الهی از قرآن و روایات، در روششناسی فقه سنتی، نگاه تعبدی بر نگاه توسلی غلبه کرده است. از این رو، چه بسا عموم فقیهان آیات و روایات مربوط به حوزه معاملات را با همان عینک آیات و روایات مربوط به حوزه عبادات، به شکل تعبدی، مورد ملاحظه قرار داده و از ارشادی و توسلی بودن آنها غفلت کردهاند. نگاه تعبدی به ادله احکامی که ذاتا به حوزه معاملات مربوطاند، چه بسا در عمل، سر از صدور احکامی فراتاریخی و غیرقابل عمل در عرصه زندگی واقعی اجتماعی درآورده است كه نه تنها بر مسائل عيني مسلمانان پاسخي مناسب ندادهاند كه آنها را دچار رنجهاي طاقت فرساي بيسابقهاي ساختهاند. كوشش نافرجام مسلمانان براي احياي خلافت، بعد از فروپاشي آن در آغازين دهههاي قرن بيستم، 1923، كه سر از جريان نامبارك داعش درآورد و انحرافي گسترده در دينداري و مفاسدي بزرگ در زندگاني همگاني در پي داشت، تنها يك نمونه از آخرين آنها در جهان اسلام سني است. بخشي از تقابلهاي نارواي علماي شيعه در دوره مشروطه را نيز ميتوان از همين زاويهی فتوا بر سبيل تعبد، در حوزه امور ذاتا توسلي تحليل كرد.
برخلاف سنت رایج، استاد فقید، با هوشیاری نسبت به تفاوت پیش گفته، در همه بحثها، آموزشها، نوشتهها و مناظرههای خود به این مساله توجه کردهاند و احکام معاملات را، که مسائل بسیار گسترده قلمرو سیاست نیز از روشنترین مصداقهای آن به حساب میآیند، با معیار تعبدی حاکم بر حوزه عبادات پیش نبردهاند. درک و فهم درست احکام این حوزه با صرف متصلب شدن بر متن و غفلت از زمینههای تاریخی-اجتماعی امکانپذیر نیست. احکامی که در قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السلام درباره مشورت، بیعت، امر به معروف و نهی از منکر، دوستی یا مقابله با کفار، نصیحت حاکمان اسلامی، حقوق مردم و حکمرانان، صلح و جنگ، امانتداری و اطاعت و مسائل گوناگون سیاسی دیگر وارد شدهاند، از جمله مهمترین مسائل حوزه معاملات بهشمار میروند که در درک و فهم این قبیل آموزههای دینی نمیتوان بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی-اجتماعی حاکم بر آنها و استخراج اصول عام و خاص عرفی و عقلی، به درستی، چنين دستورات ذاتا عرفي و عقلي را مورد فهم قرار داد و آن رهنمودهای عقل و عرف پسند الهی را برای پاسخ به نیازهای امروزین دوباره به شکل مناسب و براي حل مسائل كنوني بهکار بست. از این رو مشاهده میشود که، تنها به عنوان یک مثال، استاد فقید در کتاب "فقه و حکمرانی حزبی"، بخش دوم کتاب را در سه فصل، به حکم شناسی حزب اختصاص میدهند و در این بخش به تفصیل و با نگاهی تاریخی-اجتماعی برای اجتهاد درست و استنباط دقیق حکم دینی درباره مشروعیت حزب و تحزب در معنای جدید، وارد بحث نظریه عمومی قرارداد میگردند. در ادامه، چگونگی زایش حقوق نوعی را مورد توجه قرار میدهند. همچنین، فرآیند ظهور داراییهای ملی را، برای درک بهتر حکم حزب که به گونهای در راستای حفاظت از منافع ملی ظهور یافتهاند، به بحث میگذارند. بهعلاوه، برای فهمیدن حکم حزب بحث خطابات عمومی شرع را بررسی میکنند. به این ترتیب، در قلمرو متون دینی، با فرارفتن از تمرکز بر معنای محدود مندرج در متن، تحلیلی عقلانی-تاریخی از خطابات مربوط به موضوع حزب ارائه میدهند و از این طریق حکم مناسب برای مشروعیت حزب در معنای جدید را به دست میآورند. در کل نگاه عقلانی-تاریخی حاکم بر کتابهای استاد در حوزه فقه سیاسی در دیگر آثار او نيز، از قبیل کتاب فقه و سیاست، تاریخ تحول دولت در اسلام، نظام سیاسی و دولت در اسلام، قابل ردیابی است.
آنچه در اين ياداشت مورد اشاره قرار گرفت، تنها يك مولفه از مولفههاي روششناختي چند وجهی است كه استاد فقيد در مباحث فقهي بدان توجه كرده و از این راه، آثار خود را ممتاز ساختهاند. مولفههاي روششناختی ديگر، حاکم بر آثار استاد فقید، چون "موضوعشناسی سياسي"، بهرهگيري از "ادبيات استعاره" براي بازفهمي تاريخي-اجتماعي آموزههاي سياسي، و گرايش به "تحلیل تفهمی و انتقادی میراث فقه اسلامي" را، انشاءالله در يادداشتهاي بعدی پي خواهيم گرفت.