محمدصادق پورابراهیم اهوازی
- مقدمه
سلفیون آنقدرها هم که فکر میکنیم دور از ما زندگی نمیکنند و لزوماً در بیابانها و اردوگاههای جهادی به سر نمیبرند. گاهی برخی از آنان در لابلای خلایق و شهروندان و در شهر و مدنیت مدرن میگردند و از مواهب آن بهرهمند میشوند و همزمان علیه آن موضع میگیرند. اغلب ما وقتی نام سلفیون به گوشمان میرسد؛ سریعاً یاد عملیات انتحاری میافتیم و از این نکته غافل هستیم که در بعضی اوقات، واکنش برخی از آنان به پویایی، سرزندگی و حیات جاری شهر، انتحار نیست بلکه تئوریزه کردن غیریتسازی با شهر و شهروندی، و مدنیت و مدرنیته است. براین اساس، نوشتار حاضر درصدد است تا جریانی از سلفیون را معرفی کند که با انتحار و خشونت فیزیکی میانهای ندارد اما تفکر و نظام فکریای که تئوریزه و ترویج میکند این ظرفیت را دارد که نهایتاً به تکفیر و خشونت فکری منتهی شود هر چند که در ظاهر چنین ادعایی نداشته باشد.
جریان مذکور، فرهنگستان علوم اسلامی نام دارد. فرهنگستان را سیدمنیرالدین حسینی شیرازی بنیان نهاد. پس از او، شاگردش، سیدمحمدمهدی میرباقری ریاست فرهنگستان را برعهده گرفت. نوشته حاضر میکوشد تا مخاطبان را با نگاه فرهنگستان به مدرنیته، و علم دینی آشنا کرده و ظرفیت سلفیگری را در آن برملا سازد.
- نشانههای سلفیگری
در سطح کلان، برخی از وجوه مشترک جریانات سلفی عبارتند از نقلگرایی افراطی؛ دشمنی با مدرنیته و مظاهر تمدن غرب؛ و دوگانهانگاری(دوئالیسم) مبتنی بر خیر و شر(حق و باطل). این سه مورد، در آثار فرهنگستان، ادعاها و اندیشههای آنان نیز وجود دارد که در ادامه به این شاخصها اشاره میشود.
2-1- نقلگرایی افراطی
جریان فرهنگستان، مانند دیگر سلفیون دایره استفاده از اخبار را به قدری گسترده میکند که جایی برای عقلانیت و تجربه مشترک بشری در زندگی باقی نمیگذارد. جریاناتی مانند فرهنگستان «اساس معرفتشناسی خود را بر نفی حجیت عقل و خرد آدمی و اثبات ناتوانی مطلق عقل در فهم مستقل حقیقت و شریعت»(موسوی،1403) میگذارند و «با تعطیل کردن عقل و تقلیلگرایی معرفتی و اصرار بر ایمانگرایی نقلی، راه را بر تأملات عقلی و نظری فقاهت و اجتهاد میبندند و با نفی حجیت میراث فقهی و منطق اصولی، از ساخت فقه و اصول دیگری سخن به میان میآورند»(همان) و با علم به مخالفت برميخیزند. شاهد این ادعا، محتوای منابر متعدد و بیشمار رئیس فرهنگستان علوم اسلامی جناب میرباقری است که نوعاً نقلگرا، غیرعقلانی یا ضدعقلانی و ضد علمی است. در واقع، وی بعضاً با استناد به روایات و آیات به سخنان ضد علمی و ضد عقلی روی میآورد. به طور مثال ایشان در یک سخنرانی بیان میکند که «این که گمان کنیم حضرت میآیند از موبایل و ماهواره و اینترنت استفاده میکنند، اوهام است. اینها بساط شیطان است، وقتی بساط نور میخواهد در عالم پهن بشود این بساط جمع میشود(میرباقری، سخنرانی در شهر شاهرود، ۴ مرداد ۱۳۹۲).
مثال دیگر این رویکرد، سخنان میرباقری در هنگام فراگیری کرونا در قم است که شیوع آن را توطئه علیه مذهب عنوان کرد و اذعان داشت که دستهای پنهانی میخواستند با شیوع کرونا بر اساس پروتکلهای بهداشت جهانی، تمام تجمعات مذهبی را تعطیل کنند(میرباقری،1399)
2-2- دشمنی با مدرنیته
علاوه بر اخباریگری و نقلگرایی افراطی، ضدیت با مدرنیته وجه مشترک دیگر جریانات سلفی است. فرهنگستان نيز در همین راستا، به مخالفت با مدرنیته میپردازد و از آن بابت كه میخواهد با دشمن خود مبارزه کند، در تلاش است تا غرب جدید را به طور کامل بشناسد. درحقیقت، فرهنگستان «غربشناسی را به مثابه دشمنشناسی»(میرباقری1387: 43) میداند تا بتواند علیه مدرنیته افشاگری كند. به عقیده فرهنگستان ميبايست تمدن رقيب را كه گوهرش، پرستش نفس و دنياست؛ شناخت و چهرههاي مختلف آن را معرفي نمود. چرا كه اگر الآن نتوانيم غرب و ماهيت حقيقي او را كه در همه ابعاد آن(در علم، تكنولوژي، رفاه، مدنيت و مناسبات و ساختارهاي مدنيت مدرن) ريشه دوانيده است، نشان دهيم حتماً محكوم به شكست خواهيم بود(همان). در مطلب زیر، دیدگاه بسیار منفی فرهنگستان به غرب و مدرنیته مشخص است:
وراي اين جاذبههايي كه اين تمدن ايجاد ميكند اگر نتوانيم آن روح شيطاني و روح اغواگري و آن شيطنت و ضلالت و تاريكي و ظلمت و مردگي و عدم حيات انساني و تنزّلدادن انسان در حدّ بهائم را نشان بدهيم و اگر به خوبي تبيين نكنيم كه نتيجه اين استكبار علياللّه، كبر نسبت به عباد است. استضعاف، تحقير، استثمار و استعمار آنهاست و به تعبيري نتوانيم نفرت عمومي را نسبت به تمدن مادي غرب بالا ببريم، بدون ترديد در توسعه انقلاب اسلامي با بن بست و شكست مواجه خواهيم شد(همان: 43-44).
فرهنگستان رسالتی چون «نجات بشریت از چنگال غرب» را برای خود قائل است و ميخواهد طريق برون رفت از وضعیتی را که بشریت به آن آلوده شده را معرفي كند. از نظر فرهنگستان، تمدن مادي غرب تلاش كرده كه به بشر بفهماند يك راه بيشتر پيش روي بشر وجود ندارد و آن هم راه دنياپرستي است. فرهنگستانيها معتقدند که ما در صورتي ميتوانيم بشريت را نجات بدهيم كه افشاگري كنيم، افشاگري نسبت به كل آنچه آنها ميپرستند.
از نظر آنان، بت امروزي «تكنولوژي، علم و دموكراسي» است و بت فرهنگي همان علم و نظام مفاهيم مدرن است. به عقيده فرهنگستانیها، ابليس در تلون خودش بت جديد درست ميكند. علم سكولار، تكنولوژي و ليبرال دموكراسي بتهاي جديد ابليس هستند كه به وسيله آنها دنيا را اداره ميكنند. بنابراين بايد ابتدا اين بتها شكسته شود و ثابت گردد كه دموكراسي دروغ و شيطنت است و بدترين نوع حكومت است و علم مدرن ابزار استثمار نوين بشر است(همان: 45 و 46).
بنابراين افشاگري عليه ابليس، از ضروريات پيروزي كلمه توحيد است. اين افشاگري هم جز با شناخت دقيق و قاعدهمند ممكن نيست. آنها معتقدند که بايد مكائد ابليس را بشناسيم و نشان دهيم كه اغواگريهاي او چيست و نتايج آن كدام است. غرض از غربشناسي هم جز اين نيست(ميرباقري،1387: 47). این عبارات، توانایی نهفتهای در ایجاد خشونت برای نوجوانان و جوانان دارند تا آنان را مانند داعشیان و دیگر سلفیون به جمراتالارض(اخگرهای زمین) تبدیل کرده و علیه مدنیت بشورانند.
2-2-1- ضدیت با علم مدرن
همان طور که گفته شد فرهنگستان علم مدرن را ابزار استثمار نوين بشر ميداند و آن را چنین تعریف میکند: «علم جدید موضوعش، تبیین و توصیف مادی از طبیعت، روش آن ریاضی و تجربی، و غایت آن در جهت تصرف و کنترل طبیعت(طبیعتی که در آن بعد قدسی و متافیزیکی طبیعت انکار شده است) است(خاکیقراملکی،1390: 58-59).
در علم مدرن، انسان طوق بندگی و سرسپردگی به هرگونه ارادة فرا انسانی را از گردن رها کرده و به ایفای نقش خدایگونهي خود میپردازد و به تصرف و تغییر در هر حوزه و عرصهای دست میزند. انسان مدرن، با انرژی نهفتهای که با رهایی از قید و بند سنتهای دینی، به دست آورده بود؛ ظرفیت و توان هر نوع تغییر و تصرف در عالم را در خود احساس کرد(همان: 132).
به زعم فرهنگستان، عقلانیت علمی مدرن با فقدان معرفت حقیقی دست و پنجه نرم میکند. انسان مدرن در عصر جدید، پرسش از چرایی و غایت را در سیر شناخت انسان و جهان و تولید علوم کاربردی رها کرده و کشف غایت و هدف را امری بیهوده میداند. طبعاً انسانی که در دستگاه ادراکی خود غایت و هدفی فراتر از نفسانیت مادی دنبال نکند، شاهد بحرانهایی اساسی در عقلانیت خود خواهد بود(همان:179).
عقلانیت علمی مدرن علاوه بر فقدان معرفت حقیقی، دچار سطحینگری و تکساحتی بودن شده است. با جهتگیری مادی و دنیوی عقلانیت انسان مدرن، عقلانیت سکولار معطوف به کسب قدرت، ثروت، لذت و سود، تنها عقلانیت معیار و الگو معرفی میشود. در چنین شرایطی وقتی واقعیت صرفاً به بعد فیزیکی و محسوس عالم معطوف شد، طبیعی است که مقیاس ارزشگذاری نیز تحت تأثیر آثار و نتایج مادی محسوس آن خواهد بود. در چنین وضعی، اوج انحطاط فکری آن جایی است که مفهوم حقیقت نیز با مفهوم سودمندی و رفاه گره بخورد(همان:182).
نقد دیگر علم مدرن، به پیامدهای دینی آن ارتباط پیدا میکند. عصر انقلاب علمی خواه ناخواه در عمل، اصل وجود خدا و حضورش را طرد کرده(همان:202)؛ باعث ترویج اعتقاد به بیهدفی پدیدههای جهان شده که این موضوع، نه تنها ضربه به یک نظام دینی محسوب میگردد، بلکه ضربهای بر نظام روانی و روحی بشر وارد کرده زیرا انسان بدون هدف و غایت، دچار بحران هویت و معنا در زندگی میگردد و به احساس بیهودگی و پوچی در زندگی دامن میزند. با نفی اصل هدفداری عالم توسط علم جدید، اصل وجود نظام اخلاقی در جهان، نيز نفی میگردد(همان:203). انكار اين اصل باعث تنزّل منزلت انسان و غروب معنويت و افول اخلاق و همه شؤون مربوط به ايمان ميشود(حسيني،1385: 5).
از نظر فرهنگستان علوم اسلامی، علم مدرن، خدای انسان امروز است. انسان مدرن هر روز و هر لحظه در حال پرستش و بندگی علم جدید است. انسانها گریزی از عبادت ندارند و فقط معبود آنها تغییر کرده است و بتهاي سنگی و چوبی جای خود را به ساینس و زندگی تکنولوژیکال داده است. انسان مدرن به علم ایمان دارد و دانشمندان تجربهگرا مدعی جایگاه پیامبری و نشان دادن مسیر هدایت هستند و سبک زندگی اروپایی- آمریکایی مناسک بندگی این دین خودساخته بشری است(خاکیقراملکی،1390). اين جنس از تفكر و تحليل پیرامون علم مدرن به تحلیل سلفیها از علم مدرن نزدیک است و حاصلی جز خشونت و فرارفتن از مدنیت نخواهد داشت.
2-3- دوگانهانگاریها
یکی از اصول مهم جریانات سلفی، دوگانهسازی و دوگانهانگاریهای حق و باطل، و خیر و شری است که باعث بازتولید خشونت میشود. فرهنگستان هم مانند دیگر جریانات سلفی چنین دیدگاههایی دارد که در بحث تمدن مدرن و علم مدرن، و نیز در تقسیم بندی جوامع خود را نشان می دهد.
2-3-1- جوامع الهی و الحادی
یکی از مظاهر دوئالیسم فرهنگستان در تقسیم جوامع به جوامع الهی و الحادی رخ مینماید که بر مبنای پیروی از حق یا باطل صورت میگیرد. برایناساس، فرهنگستان اولاً غرب و تمدن آن را به صورت یک کل واحد مبتنی بر ماتریالیسم میپندارد، و ثانیاً آن را آغشته به شر میداند. در نتیجه برای خویش رسالتی برای زدودن شر، و آزادی بشر از اسارت مادی و اتصال به دریای الوهیت قائل است.
فرهنگستان با رد نظری که مرزبندی و تقسیم جوامع به توسعه یافته و توسعه نیافته را مبنای تحلیل خود قرار میدهد، بدیل خود را با توجه به آیات پایانی سوره حمد بیان میکند. از نظر فرهنگستان، مرزبندیهای اصلی كه بین جوامع وجود دارد، مرزبندی به «مؤمنین» از یك طرف و «كفار» و «منافقین» از طرف دیگر است. به تعبیر قرآنی، مردم به «منعم علیهم» که از نعمت هدایت و ولایت خدای متعال برخوردارند و به «مغضوبین» و «ضالین» تقسیم میشوند. دلیل چنین تقسیمبندی و افتراقی به مبانی، اهداف و فرهنگ هر یک از این دو طیف بزرگ مرتبط است(میرباقری:106). معیار تقسیمبندی و مرزبندی فیمابین جوامع الهی و الحادی این است:
همچنان که «گرایش، اندیشه و رفتار» در مقیاس انسان، حق و باطل پیدا میکند، جامعهای که با پیوند و تقوم این گرایشها، اندیشهها و رفتارها و از «همدلی، همفکری و همکاری» انسانها پدید میآید نیز جهتگیری حق و باطل دارد. چراکه با توجه به اختیار انسان و وجود دو نظام ولایت حق و باطل پیش روی او، دو نحو تولي حق و باطل نیز خواهيم داشت. دراین صورت دو نوع فعل پدید میآید: يكي طاعت و ديگری عصيان. جامعه ایمانی جامعهای است که عناصر تشکیلدهنده آن اهل ایمان بوده و مقصد و هدف غایی آنها عبودیت و پرستش خداوند متعال است. در مقابل نیز در جامعه الحادی، «نفوسِ» به هم گره خورده موجب رشد و تکامل نفسانیات و شهوات انسانها میشود که بر محور توسعه تلذذ و ابتهاج از دنیا گرد هم آمدهاند(میرباقری1 :6).
نگاه به دنیا از این زاویه، به احتمال زیاد به بازتولید خشونت ختم میشود. معيار اين نگاه دوگانه نه توحید یا وحی یا یکی بودن قبله بلکه ولایت است. در منطق فرهنگستان، ولايت معیار شناسایی حق و باطل است و اساساً قبل از ولايت الهيه، حق و باطلي وجود ندارد بلكه حق به خداي متعال و ولايت الهيه و باطل هم به طاغوت و ولايتش معنا ميشود(همان: 89). وقتي يك طرف باطل محض قلمداد شود و طرف دیگر حق مطلق، نتیجه مشخص است و در ساحت عمل، خشونت حداقل در سطح کلامی بازتولید خواهد شد.
2-3-2- جهتداری علوم
قسمت پیشین، دیدگاه دوگانهگرای فرهنگستان در تقسیمبندی جوامع به الهی و الحادی بود. این دیدگاه، در علم و معرفتشناسی به جعل اصطلاحی به نام «جهتداری علوم» منجر شده است. در ادامه، مراد فرهنگستان از این اصطلاح شرح داده میشود. از این دیدگاه، «در پژوهش نه تنها انگيزه، كه فرآيند پژوهش نيز بايد نوراني باشد. فهم، حق و باطل و نوراني و ظلماني دارد»(میرباقری1389: 142).
بايد ادراکات به جای صدق و کذب - که مربوط به معرفتشناسی است که کاشفیت مطلق برای علم قائل است- به حق و باطل تقسیم شوند. در این حالت، معیار حقانیت نظریههای علمی هماهنگی آنها با جهت حق خواهد بود(حسنی و همکاران1386: 161). مراد از تقسیم ادراکات به حق و باطل ادراکاتی هستند که محصول جریان تولی و ولایت حق یا محصول جریان تولی و ولایت باطل باشند. در نتیجه معیار حق بودن ادراک، هماهنگی با وحی میشود(دفتر فرهنگستان1380: 111).
2-3-2-1- علم دینی
با اين اوصاف، با علوم انساني غربي نميتوان براي جامعة مؤمنين برنامهريزي كرد و آنها را به غايت خلقتشان رساند بلكه بايد با علم دینی این کار را انجام داد. اما اين علم دینی چیست؟ و علم به چه معنا است؟ فرهنگستانیها تعاریف مرسومی چون تعریف علم به «حضور صوره الشیء عندالعقل او عندالنفس»، یا تعریف علم به «مجموعهای از تصورات و تصدیقات و علوم حصولی و حضوری»، و یا «علم نظامی از گزارههای حصولی در علوم تجربی، تاریخی و . . .» را نمیپذیرند و در مقابل این تعاریف، معتقدند که علم؛ «تناسبات فهم انسان از اشیای عینی است» و بدین ترتیب، با این تعریف از علم، کاشفیت تطابقی علم را نقض میکنند(خاکی قراملکی1390: 300و301).
قید دینی در اصطلاح علم دینی، اشاره به مبانی ارزشی و گزارههای پایة دین دارد که در چارچوب آن، انسان متفکر مؤمن در فضای فکری تحلیلی خود، مفاهیم بنیادی را در جهت تصرفِ عینیت تولید میکند. از این رو علم دینی مجموعه تعاریف کاربردی است که با تکیه بر نظام ارزشی دین، اهداف اجتماعی دین را محقق میکند. بنابراین دینی بودن علم دینی ناشی از دو چیز است؛ از یک سو علم دینی از چارچوب ارزشی خود برخاسته که در کل فرایند فهم، علم و تولید علوم کاربردی جریان دارد. از سوی دیگر کارآمدی آن در راستای تحقق هدف و غایت نزول دین میباشد، یعنی علم دینی معطوف به توسعة تعبد و پرستش اجتماعی میباشد(همان).
- جمعبندی
نوشتار حاضر به قصد بررسي شاخصهاي سلفيگری در آثار فرهنگستان علوم اسلامی شکل گرفت. در ابتدا، چند نشانه بارز از سلفیگری بیان شد که عبارت بودند از: نقلگرایی افراطی؛ دشمنی با مدرنتیه؛ و دوگانهانگاریهای مبتنی بر خیر و شر. سپس تلاش شد تا هر یک از این نشانهها در آثار مکتوب و شفاهی فرهنگستان رهگیری گردد. در اخباریگری و نقلگرایی افراطی گفته شد که این جریان، با تعطیل کردن عقل و تقلیلگرایی معرفتی و اصرار بر ایمانگرایی نقلی، راه را بر تأملات عقلی و نظری فقاهت و اجتهاد میبندند و با علم به مخالفت برميخیزد.
وجه مشترک دیگر فرهنگستان با جریانات سلفی، دشمنی با مدرنیته و ضدیت با علم مدرن است. این جریان، به غربشناسی به دیده دشمنشناسی مینگرد و رسالت خود را نجات بشریت از چنگال غرب(مدرنیته) میداند. ضدیتش با علم مدرن نیز به این دلیل است که علم مدرن را ابزار استثمار بشر میداند.
منبع مهم دیگر تولید خشونت در جریانات سلفی، نگاه دوگانهانگاری است که در قضاوت و داوری نسبت به افراد و پدیدهها و مکاتب فکری دارند. فرهنگستان نیز این گونه است و با تقسیم جوامع به الهی و الحادی با معیار پیروی از حق یا باطل به نحوی مجوز خشونت را صادر کرده و آن را تئوریزه میکند. کاربرد معیار حق و باطل برای فرهنگستان تا آنجا پیش میرود که حتی علم را هم جهتدار میبیند و معتقد است صادق یا کاذب بودن گزارههای علمی، کشف مطابقت آنها با واقع نیست و اصلاً و اساساً در اینجا بحث صدق و کذب مطرح نیست بلکه حقانیت مهم است و معیار حقانیت نظریههای علمی هم هماهنگی آنها با جهت حق است نه چیز دیگر.
برای پیشگیری از خطر عملیاتی و انتحاری نیروهای سلفی، تنها هوشیاری و آمادگی دستگاههای امنیتی کافی نیست. برای گسترش امنیت، باید مراقب شکلگیری و گسترش تفکرات رادیکال دینی نیز بود. تا بُعد تئوریک و نظری جریانات سلفی شناسایی نشود و برای مقابله با آنان راهکاری ارائه نشود، برخورد قهری با آنان کافی نخواهد بود. معرفی مبانی فکری این جریانات، پاسخ به شبهات آنان، و برجستهسازی ضدیت آنان با عقل، مدنیت و اسلام مترقی و عقلگرا بهترین راه مقابله با آنان است.
- منابع
حسنی، سیدحمیدرضا و دیگران(1386)، علم دینی دیدگاهها و ملاحظات: گزارش، تبیین و سنجش دیدگاههای برخی از متفکران ایرانی در باب چیستی، امکان و ضرورت علم دینی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم.
حسینی شیرازی، سیدمنیرالدین(1385)، از نسبیت گرایی مادی تا نسبیت گرایی الهی، قم: تکثیر داخلی فرهنگستان علوم اسلامی
خاکی قراملکی، محمدرضا(1390)، تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن، قم:کتاب فردا، چاپ دوم.
دفتر فرهنگستان علوم اسلامی(1380)، یادی از استاد، مؤسسه فرهنگی فجر ولایت، چاپ اول.
موسوی، سیدمهدی(1403)، امتداد حکمت در نقش رویارویی نظری با اشعریگری و اخباریگری، کانال ایتای «امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی»: eitaa.com/hekmat121
میرباقری، سیدمحمدمهدی(1392)، سخنرانی در شهر شاهرود، ۴ مرداد ۱۳۹۲، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی نامبرده به نشانی: https://mirbaqeri.ir
میرباقری، سیدمحمدمهدی(1399)، سخنان در برنامه مکث صدا و سیما، 19 اردیبهشت 1399، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی عصر ایران: https://www.asriran.com
ميرباقري، سیدمحمدمهدی (1389)، گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی، قم: مؤسسه فرهنگی فجر ولایت، چاپ اول.
ميرباقري، سیدمحمدمهدی(1387)، در شناخت غرب، قم: مؤسسه فرهنگی فجر ولایت، چاپ هفتم.
ميرباقري، سیدمحمدمهدی، مبانی جریانشناسی جوامع بشری بر محور حق و باطل، قم: تکثیر داخلی فرهنگستان علوم اسلامی
ميرباقري، سیدمحمدمهدی، مبانی کلامی و جامعه شناسی ولایت فقیه، قم: تکثیر داخلی فرهنگستان علوم اسلامی:{میرباقری1}.