لزوم بازگشت روحانیت به شؤون اصلی خود

لزوم بازگشت روحانیت به شؤون اصلی خود

گزارش جلسه مشترک مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم و انجمن محققان و مدرسان روحانی اصفهان

به نام خدا

صبح روز ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴ به دعوت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، جلسه مشترکی میان اعضای این مجمع با اعضای انجمن محققان و مدرسان روحانی اصفهان و همچنین شماری از علمای حوزه در شهر قم تشکیل شد.

در این جلسه، وضعیت دینداری و منزلت روحانیت در جامعه مورد بحث قرار گرفت و هر یک از اعضای محترم جنبه های مختلف این موضوع را بررسی کردند.

در آغاز جلسه، آیت ‌الله ایازی ضمن خوش ‌آمدگویی به حاضران، اساتید و مدرسان و محققان حاضر در جلسه با نگرانی از وضعیت دینداری و مشکلات حوزه  ها، بهترین راه برای بازگشت به منزلت روحانیت و اصلاح نگرش جامعه نسبت به دین را ایجاد ارتباط صمیمانه روحانیان با مردم، همانند دوران پیش از انقلاب دانست و افزود: روحانیان باید علاوه بر موعظه، ارتباط خود را با مردم افزایش دهند و از آن جمله در کنار مردم قرار گیرند و به امور خیریه و رفع مشکلات مردم نیز بپردازند.

ایشان با اشاره به حدیث نبوی مورد اتفاق فریقین:

«كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ اَلْوَرَعَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصَّلاَةَ وَ اَلْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ» (الکافی، جلد ۲، ص ۷۸)

بخشی از نارضایتی مردم از روحانیت را ناشی از ناکارآمدی حکومتی به نام دین و مشکلات مالی و معیشتی مردم دانست.

او تأکید کرد که ارائه خدمات اجتماعی از سوی روحانیت می‌تواند زمینه اعتمادسازی و تقویت ارتباط با مردم را فراهم آورد و به انتقال پیام‌های دینی کمک کند.

در ادامه، آقای دکتر محمد نصر دبیر انجمن محققان و مدرسان روحانی اصفهان گفت:

عمده دلیل نگاه منفی به دین مربوط به عملکرد متولیان دین یعنی روحانیت است و نقدهایی که جریان های فکری بر روحانیت وارد دانسته اند می‌تواند ابعاد آن را مشخص کند. این نقدها باید بررسی شده و روشن گردد که تا چه حد وارد هستند؟

نقد اول مربوط به روحانیت سنتی است و اینکه به لحاظ نظری جمهوری اسلامی غیر اسلامی و غیر شیعی است چون در اسلام چیزی به نام حاکمیت مردم و جمهوریت نداریم.

نقد دوم آنها این است که روحانیت با جمهوری اسلامی باعث شده است که هم به اعتبار اسلام و تشیع ضربه بخورد هم مسلمانان و شیعیان جهان متضرر شوند.

نقدی که از جانب روشنفکران وارد شده این است که به لحاظ نظری جمع جمهوریت و اسلامیت ممکن نیست و این دو به اصطلاح پرودوکسیکال هستند. حاکمیت مردم، با حاکمیت خدا و معصوم و تالی تلو معصوم قابل جمع نیست.

نقد دیگر این جریان این است که روحانیت موفق به تحقق حاکمیت عادلانه و مردمی نشده است، بلکه بی تخصصی انها جامعه را از قافله تمدن نیز عقب انداخته است. روحانیت افکار عمومی را با شعار جمهوریت به میدان آورد تا خود را به قدرت برساند.

شعار آزادی و اینکه میزان رای ملت است را داد که در حد شعار ماند و نهاد روحانیت سیاسی  به خوبی می‌داند که اگر نظم و سازوکار عادلانه، آزادانه اعمال شود احتمال این وجود دارد که قدرت از روحانیت گرفته شود و مردم اسلامیت نظام را نخواهند و آن را با چالش روبرو سازند. به همین جهت همواره برای آزادی آنها مانع ایجاد کرده و می کند.در این نشست همچنین یکی دیگر از اساتید تأکید کرد که وضعیت مالی مردم به ‌شدت بحرانی شده و رکود و تورم فراگیر، موجب نارضایتی عمومی توده  ها و طبقات متوسط شده است. جامعه با بحران اخلاقی روبه ‌روست؛ اختلافات خانوادگی افزایش یافته، دادگاه‌ها شلوغ و زندان‌ها پر شده است.

با وجود آن‌که سهم روحانیت در قدرت اندک است، بسیاری از مردم تمام مشکلات را به حساب آنان می‌گذارند؛ در حالی‌که خود روحانیان نیز با مشکلات مالی و نبود امنیت کافی روبه ‌رو هستند.

امکانات تبلیغ دینی و ساختار دستوری و سازمان یافته در اختیار گروه محدودی از روحانیان قرار دارد.

یکی از سخنرانان اظهار داشت:

جامعه امروز در کنار بحران‌های اقتصادی و سیاسی، دچار بحران دینی و ملی نیز هست. این بحران دو عامل اصلی دارد:

1.مشکلات اقتصادی و سیاسی: تا زمانی که حکومت سیاست‌گذاری‌های خود را اصلاح نکند، گروهی از مردم دین ‌گریز می‌شوند و برخی مهاجرت می‌کنند.

2.شبهات نظری: در فضای نابسامان سیاسی و اقتصادی، شبهاتی که در شبکه ‌های مجازی منتشر می‌شود اثرگذار شده و برخی جوانان، سخنان غیرمنطقی را نیز می‌پذیرند.

یکی دیگر از اساتید به ضرورت ها و بایسته  های تبلیغی پرداخت و گفت: متأسفانه پایگاه فکری منسجمی که درد مردم و جوانان را بیان کند و بر پایه تعقل دینی سخن بگوید، وجود ندارد. پیش از انقلاب، شخصیت های بسیاری به این مسئله می پرداختند و مروج عقلانیت و منطق علمی بودند. دکتر شریعتی درد مردم را می‌فهمید و با زبان نسل جوان سخن می‌گفت و آیت ‌الله مطهری با تکیه بر فلسفه و متون اسلامی پاسخ شبهات را می‌داد.اما امروز با محدودیت‌های موجود، چنین پایگاهی

دیده نمی‌شود. جوان امروز دین ‌ستیز نیست؛ بلکه در بحران قرار دارد و به ‌دنبال جایی می‌گردد که دردش را بفهمد و با او هم‌زبانی کند. روحانیت باید شجاعانه حاکمیت را نقد کند تا خطاهای آن به همه روحانیان تعمیم داده نشود.

یکی دیگر از اساتید گفت: حرکت انقلاب اسلامی بیش از آن‌که مبتنی بر تعقل باشد، بر احساسات استوار بوده است و حکومت نیز اسلام مناسکی و احساسی را ترویج کرده است. در نتیجه، بعد عقلانی دین کم‌رنگ شده و بستر مناسبی برای طرح آن وجود ندارد. امروز جامعه ایران در پیوند مشکلات مالی و شبهات دینی، دچار بحرانی چندلایه است.

از نیمه دوم قرن بیستم، نویسندگان متعددی درباره رسالت روحانیت سه نکته اساسی را مطرح کرده ‌اند:

1.روحانیت باید مردم را به معنویت و اخلاق دعوت کند.

2.روحانیت باید نسبت به مشکلات اقتصادی مردم حساس باشد و در برابر سیاست‌گذاری ‌هایی که موجب فقر می‌شود، اعتراض کند تا نشان دهد در آن‌ها سهیم نیست.

3.روحانیت باید در عمل نیز نشان دهد با بی ‌عدالتی مخالف است و در حد توان خود به امور خیریه و رفع نیازهای مردم بپردازد.

یکی دیگر از سخنرانان مسئله دین  گریزی را مسئله امروز ندانست. از زمان ورود تمدن جدید به ایران، نسل جوان در پذیرش آموزه ‌های دینی با چالش جدی مواجه شده است. پس از ناکامی مشروطه، پدیده دین ‌گریزی شکل گرفت و اکنون نیز پس از گذشت قریب پنجاه سال از انقلاب اسلامی، با تحقق نیافتن اهداف مطلوب، موج جدید دین ‌گریزی اوج گرفته و امروز در اشکال مختلف پدید آمده است.

روحانیت باید عوامل این پدیده را بشناسد و به جای دفاع از خطاهای حکومت، در کنار مردم بایستد.

روحانیان باید ارتباطات میان ‌خود و با مردم را افزایش دهند و از تک‌روی پرهیز کنند.

علاوه بر آن، باید میان گفتار و رفتارشان هماهنگی وجود داشته باشد؛ زیرا عمل روحانیت برای مردم شاخص ارزش‌گذاری است:

«کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ.»

امروزه امکانات، پول، قدرت و فضای رسانه ‌ای در اختیار حکومت است و دین احساسی و مناسکی ترویج می‌شود. ولی روحانیت نباید با آن مقابله احساسی کند، بلکه باید در فضای محدود رسانه ‌ای موجود، بعد عقلانی و معرفتی دین را ترویج نماید و اندیشه ‌های نوین دینی را مطرح سازد تا به ‌تدریج اثرگذار شود.

حکومت به نام روحانیت شناخته می‌شود، اما در واقع دیگران تصمیم می‌گیرند و اجرا می‌کنند. ثروت و رانت و قدرت در همه کانون های قدرت در اختیار آنان است. در ایران فعلی، دانش و علما جایگاه واقعی ندارند و تصمیمات عمدتاً در دست نظامیان و همراهان آنان است.

در نتیجه، روحانیت بهای خطاهای حکومت را می‌پردازد. لازم است روحانیت تکلیف خود را با مداخله در قدرت روشن کند.

در پایان جمع ‌بندی شد:

روی‌گردانی مردم از دین تنها ناشی از شبهات نظری نیست؛ بلکه چون حکومت دینی شده است تمام ضعف های حکومت به حساب دین گذاشته می شود. و مردم در عمل این گونه تلقی دارند که روحانیان در عرصه عمل امتحان خوبی نداده ‌اند و حکومت دینی نتایج مطلوبی به بار نیاورده است، اعتماد عمومی آسیب دیده است. مردم انتظار دارند روحانیت نسبت به فقر و ناامنی و فساد و رانت  خواری حساس باشد، فریاد عدالت‌خواهی سر دهد و برای رفع فقر و ایجاد امنیت بکوشد: «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ.» اما هنوز دیده می‌شود برخی روحانیان در برابر بی ‌عدالتی اقتصادی و محدودیت آزادی‌های عمومی سکوت می‌کنند، در حالی‌که در برابر بی ‌حجابی واکنش شدید نشان می‌دهند.

شرکت ‌کنندگان در جلسه تأکید کردند که این رویکرد باید اصلاح شود تا منزلت و تأثیر روحانیت در جامعه بازیابی گردد.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم