گفتگوی نشریه صفیر با حجت الاسلام والمسلمین دکتر سلیمانی
صفیر: در آستانه سال نوی شمسی و بهار طبیعت قرار داریم مناسب این است در گفتگو با حضرت عالی تحت عنوان شادی و نشاط از منظر ادیان، واکاوی مختصری در این باره داشته باشیم، به عنوان اولین سؤال بفرمایید نگاهی که ادیان مختلف، اسلام، مسیحیت، یهودیّت و زردتشتیت از نشاط و شادی دارند، و تعریفی که از آن ارائه چگونه است؟
بسم الله الرحمن الرحیم، در ادیان مختلف به گونههای متفاوتی به شادی و نشاط توجه شده است. ادیان بسته به اینکه خدایشان، خدای شخصوار باشد یا خدای غیرشخصوار، رویکرد اعمال دینیشان متفاوت میشود. در ادیانی که خدایشان خدای شخصوار نیست به معنایی که در دین ما هست شکرگزاری وجود ندارد، سپاسگزاری وجود ندارد، چون با یک شخص خاصی روبرو نیستند. ولی در عمدهی ادیان خدا یک موجود شخصوار است که میشود با او گفت وگو کرد و با او به راز و نیاز پرداخت. در این ادیان سپاسگزاری و تشکر در دین غلبه دارد، سپاس از نعمت¬های که به ما داده شده، و سپاسگزاری به طور طبیعی همراه با شعف، خوشحالی و شادی است. پس میتوانیم بگوئیم جوهرهی دینداری در این ادیان، که اکثریت ادیان هستند، همراه با شادی و شعف است، یعنی در واقع اصل عمل دینیشان به خاطر سپاس از چیزی است که باعث خوشحالی او شده و همراه با شادی و شعف و خوشحالی است. بنابراین باید بگوئیم که در غالب ادیان از این جهت دینداری با خوشحالی، شادی و شعف شروع میشود، و به عبارتی تظاهرات دیندارانه با شور و شعف شروع میشود.
در واقع همه ادیان آمدهاند و میخواهند به انسان بگویند تو دارای نعمتهایی هستی و خداوند یک راه نجات و رستگاری برای تو فراهم کرده و جلوی روی تو قرار داده، همهی اینها با شادی و شعف همراه است. بنابراین یک بار دیگر عرض کنم که شادی و شعف اصل است. با اینکه تظاهرات انسان ممکن است به صورت غم یا شادی باشد و انسان وقتی میخواهد به طور طبیعی ابراز احساسات کند این گاهی با شور و شعف است و گاهی با غم است اما در دین شادی غلبه داشته است. با اینکه غمگین بودن هم در تاریخ ادیان مختلف بوده است، چرا که بهر حال در تاریخ دین اموری پیش میآید که دیندار دوست داشت که این حادثه پیش نیاید یا بهر حال در زمان خودش غصه آور بوده، مثل رحلت یا شهادت کسی، شکست در یک جنگ یا در یک حادثهای و امثال اینها. هر چند اینها هم در تاریخ ادیان هست و دیندار وقتی تاریخ خودش را مرور میکند به این امور غمناک هم میرسد و غمگین میشود، ولیکن آنچه که غلبه دارد و با گوهر دین ارتباط دارد شادی و شعف است.
صفیر: آیا در تعریف شادی، تفاوتی در دیدگاه ادیان وجود دارد؟
تعریف شادی روشن است منتهی شیوهی ابراز شادی و اینکه چطور شادی کنیم متنوع است. مثلاً در شیوهی ابراز شادی و شعف چه نوع لباسی بپوشیم، چه کارها و آداب و اعمالی انجام بدهیم، ، از عطریات استفاده کنیم، از لباس نو استفاده کنیم، غذا به همدیگر پیشکش کنیم، یا به پیشگاه خداوند هدیه بدهیم ، یا پایکوبی یا امور متنوع دیگر. اما تعریف اصل شادی روشن است و در آن بحثی نیست.
صفیر: آیا در ادیان مختلف مناسبتهایی هم بوده که مردم را به شادی و شعف ترغیب کرده باشند مثلاً در این ایام و روز خاص شادی و نشاط کنید و جشن بگیرید.
در ادیان مختلف مناسبتهای مختلفی برای شادی هست، برای مثال در دینی مثل یهودیّت که دین قومی است و تاریخ این قوم برایشان مهم است، آنها معتقد هستند که خداوند در تاریخ بارها و بارها به قوم کمک کرده، مثلاً بنی اسرائیل را از مصر نجات داده، از دریا عبور داده و موارد متعدد دیگری. موارد دیگری هم بوده که قوم به مهلکه افتاده و خداوند نجاتشان داده، از این گونه موارد داریم که به اعتقاد آنها خداوند دخالت کرده و قوم را نجات داده و سربلند کرده، در جنگها پیروزشان کرده و امثال اینها. در این مناسبتها روزهای متعددی در سال وجود دارد که برای یهود جشن است. در آیین یهودیّت این نوع شادی غلبه دارد. نوع دومی که در ادیان دیگری بیشتر غلبه دارد ولی در همین یهودیّت هم هست اینست که در فصول سال و به مناسبت نعمتهایی که خداوند در طول سال به انسان میدهد جشن گرفته می شود. این در آیین زردشت غلبه دارد، هر ماه جشن دارند، مثلاً جشن مهرگان، در ایام سال و مناسبتهای سال جشن گرفته میشود و عموماً این جشنها همراه با شادی است. این هم نوع دوم است یعنی در واقع با چرخش سال شکرگزاری میشود به خاطر نعمتهایی که خدا به انسان داده. باز نوع دیگری از جشن¬ها داریم که مثل این دو مورد زمینی نیست. برخی از جشنها در ایران باستان بوده که زیاد به فصول سال ارتباط نداشته ولی انجام میشده و باز نوعی شکرگزاری بوده است مثلاً تکریم عالم نور، چون خدا و خوبیها را از عالم نور میدانستند و آتش را نماد نور بر روی زمین میدانستند مراسمی مثل چهارشنبهسوری را به عنوان جشنی که یک نوع تکریم بوده انجام میدادند.
صفیر: در مسیحیت چطور؟
در مسیحیت نوع دیگری از شادی است، ولی در آنجا بزرگترین نعمتی که به انسان داده شده، که اصل دین همین است، اصل آمدنِ مسیح بر روی زمین است که در واقع خدا جسم شد و آمد فدا شد تا نجات را برای انسان ممکن سازد. و جالب اینجاست که هدف از جسم گرفتنش و آمدنش این بود که نجات و رستگاری را برای انسان ممکن کند، هم آمدنش برای این بود و هم روزی که به صلیب کشیده شد، بالاترین نعمت به انسان داده شد، چرا؟ چون با صلیب کشیدن او رستگاری انسان ممکن گشت.
مهمترین حادثهای که ممکن است برای مسیحیت غمبار باشد به صلیب کشیده شدن است و این خیلی غمبار است و تأثر هم دارد ولی یادمان باشد که آنها میگویند مهمترین منّتی که خدا بر انسان گذاشت این بود که به صلیب رفت، هیچ نعمتی در طول تاریخ بشر خدا به بشر نداده مثل صلیبش، چرا؟ چون قبل از صلیب نجات و رستگاری برای انسان ممکن نبود و با صلیب نجات و رستگاری ممکن شد. همین شد شکرگزاری، همین که شکل صلیب را روی سینه خود می¬کشند یک حالت شکرگزاری است، کما اینکه وقتی دیده باشید فوتبالیست وقتی گل میزند این کار را انجام میدهد، این در موقع شادیاش است، این کار را موقع شکرگزاری انجام می دهند. پس مهمترین حادثهای که در آن دین رخ داده که میتواند غمبار باشد صلیب است و از این جهت میگویم شادی غلبه دارد، حتی یک دینی مثل مسیحیّت که فرجام مؤسس آن غمبار بوده، تراژیک بوده به یک معنا، سرانجام به صلیب رفته و به صورت خیلی دردآوری از دنیا رفته، در عین حال در نگاه یک مسیحی خدایی که میتوانست به صلیب نرود و میتوانست اصلاً به زمین نیاید! به اختیار خود آمد و رفت بالای صلیب که این انسانها را نجات بدهد، بنابراین تمام عیدهایی که هست عید شکرگزاری و شادی است.
صفیر: آیا شادی وشعف در اسلام مانند دیگر ادیان یک نوع شکر گذاری استدر اسلام چطور؟
در دین مبین اسلام هم روایات متعددی داریم، اولاً اعیاد متعددی داریم که همراه با شادی و شعف است، به مسلمانها دستور داده شده در این اعیاد لباس زیبا بپوشند، از عطریات استفاده کنند و به دیدن همدیگر بروند. اسلام آمده و اعیاد دیگری که در خودش نبوده ولی در جای دیگر مثل ایران بوده و عید شادی و شعف بوده را تأیید و امضاء کرده است. هیچ مشکلی با این نداشته، البته گفته حدود رعایت بشود ولی اصل شادی وجشن را امضاء کرده است. این در اعیاد است، خود اسلام هم اعیادی داشت، علاوه بر این روایات بسیار پرشماری داریم که به مردم درباره شادی دستور داده شده است. آمده است که دین ما دین عبوس و غمگین نیست، در روایت داریم شوخی با هم میکنید یا نه؟
خیلی زیاد حدیث داریم که دستور داده شده و ظاهراً معصوم میپرسد که آیا شما با هم شوخی هم میکنید یا نه؟جواب میدهد که کم، میگوید بد کاری میکنید، شاد باشید و غمگین نباشید، بازی کنید.
بنابراین در اسلام علاوه بر آن که دین سپاسگزاری است و در جوهر و سرشت آن شادی وجود دارد، دستور صریح زیاد داده شده بر اینکه به صورتهای مختلف شادی کنید، بازی و تفریح کنید، در برخورد با همدیگر شاد باشید. از این که بگذریم اسلام به معنای حقپرستی است، یک مسلمان عاشق حقیقت است و همراه با موفقیتهای کاروان حقپرستی باید شادی کند، خوشحال باشد و اگر کسی بگوید غلبه بر غم و غصه است به این معناست که حقپرستی در طول تاریخ بیشتر شکست خورده. معنای این سخن اینست که زحمات انبیاء موفقیتآمیز نبوده، اگر بخواهیم بگوئیم رسالت انبیاء موفقیت آمیز بوده و حق را پیروز کرده¬اند باید بگوییم غلبه با شادی است. پس مناسبت شادی در تاریخ هم بیشتر است. علاوه بر این اگر انبیاء و اولیاء شهادتها و رحلتهایی دارند، تولدهایی هم دارند. پس در مجموع میخواهم بگویم شادی و شعف در اسلام بسیار بیشتر بر غم و غصه غلبه دارد.
صفیر: کدام یک از این ادیان اهمیت بیشتری به شادی دادند؟ و مردم را بیشتر به شادی و نشاط دعوت کردند؟
به نظر من دین مبین اسلام به شادی توجه ویژهای کرده و بعد از اسلام هم دین زردشتی بیشتر از بقیه، چون شکرگزاری و سپاسگزاری در آن بیشتر است. ولی اسلام بسیار تأکید کرده و تصریح کرده که دین ما دین عبوس و غمگین نیست.
صفیر:آیا در احکام و مناسکی که ادیان برای پیروانشان قرار داده¬اند، شادی و نشاط جایگاهی دارد تا انسان را بیشتر به خدا نزدیک کند یا نه؟
در دینی مثل اسلام، یک آئینی که مرتب و مکرر انجام میشود نماز است، آیا این نماز همراه با شادی هست یا نیست؟ یا همراه با غم است، به ما دستور دادند که موقعی که میخواهید در نماز جماعت بایستید بهترین لباس خود را بپوشید و عطر بزنید، خودتان را معطر کنید . این نماز یومیه است که یاد خداست و ذکر اوست. نماز هم به این معنا نیست که طرف با غمگینی نماز بخواند، احترام خداوند یک چیز دیگری است. به همین دلیل عرفایی که نماز میخواندند با حالت شادی و شعف وارد آن می¬شدند. البته افراد با توجه به روحیّاتشان متفاوت بوده و در برخی غم غلبه داشته و در برخی هم شادی. به هر حال به نظر میرسد که مطلوب بیشتر شادی است و این مسئله در ادیان دیگر هم هست.
در مسیحیت مراسمی دارند به نام عشاء ربانی ، این عشاء ربانی چیست؟ به ظاهر نان و شراب را دعا میخواند و میخورند، ولی این عمل به این معناست که با آن نان، بدن مسیح در بدن ما ساکن میشود، با آن شراب خون مسیح در بدن ما ساکن میشود. بهرحال همهی اینها همراه با شادی و شعف و نشاط است، این گونه نیست که غم و غصه غلبه داشته باشد.
صفیر: با این توصیفاتی که ارائه دادید، کمی جزئیتر به مساله نگاه کنیم، در مذهب شیعه بین مذاهب اسلامی؛ معمولاً به عزاداری خیلی اهمیت میدهند بخصوص از طرف علما و مردم عامی هم که از علما تقلید میکنند در عزاداری خیلی هم خرج میکنند و هم اهمیت میدهند ولی در مراسم نشاط و شادی مثل تولد ائمه آن چنان که شاید و باید بروز و ظهور ندارد دلیل غلبه این فرهنگ در مذهب شیعه چیست ؟
قبل از آن عرض کنم که در مذهب شیعه یک وقت صحبت از روایاتمان می¬کنیم، که در روایاتمان آمده که در شادیهای ما شاد باشید و در غمهای ما غمگین باشید، در اصل دین اینطور نیست، در روایات که نگاه میکنیم اینطور نیست که غم و غصه و عزا غلبه داشته باشد و اگر میبینیم غلبه پیدا کرده یک انحراف است. در روایات ما اینطور نیست که غلبه داشته باشد، بله باید در عزای امام حسین هم غمگین بود، ولی به این معنا نیست که غم داریم و غم غلبه دارد و بیشتر هست و باید همهی دین را فرا بگیرد. ما این را نداریم، این یک انحراف است که به وجود آمده. ولی اینکه این انحراف از کجا به وجود میآید، این یک مسئلهی روان شناختی است. انسانها در عزاداریهایشان از خودشان بیشتر بیخود میشوند! مقصودم این است که در عزاداریشان کارهایی میکنند، هزینههایی میکنند در آن چنان از خودش بیخود و بیاختیار میشوند که هزینه میکنند، پول میدهند و بیشتر کار میکند. کسانی (به باور من) که میخواستند از تودههای مردم استفاده کنند بیشتر از جنبهی غم استفاده کردند، دلیلش اینست که در این حالت بهتر مردم هزینه میکنند تا شادی، و این باعث شده که متأسفانه در شیعه فرض بفرمایید کسی که سخنرانی میکند در شب مبعث یا شب تولد پیامبر، این غلبه دارد که روضهخوانها آخرش بگویند بالأخره بنی امیه شادی برای ما نگذاشتند.
صفیر: همین میشود دلیل باشد بر اینکه غم غلبه پیدا کرده؟
بله، همین مسئله باعث شده غلبه پیدا کند، یعنی در واقع کسانی که این انحراف را به وجود آوردند، باز هم این نکته را تأکید کنم مقصودم این نیست که نباید برای امام حسین عزاداری کرد، عزاداری مسلم است و باید عزاداری کرد ولی آیا باید کاری کرد که چهرهی دین بیشتر عزاداری باشد؟ همهی سال عزاداری باشد؟ آیا ما باید به بهانههای مختلف مردم را به غم ببریم؟ این امر با روح دین چطور سازگاری دارد و به لحاظ روانی چه تأثیری دارد؟ هم با چهرهی دین سازگاری ندارد و هم آثار منفی روانی زیادی برای مردم دارد. ما در عین حفظ عزاداری باید شادابی را در دین حفظ کنیم و غلبهی شادی و شعف را مراعات کنیم. البته اینکه میگوییم به این معنا نیست که حدود الهی را رعایت نکنیم! در چارچوب حدود الهی میتوان شاد بود.
صفیر: وقتی که اسلام وارد ایران شد، دین رسمی ایران زردشت بود، و در ایران باستان جشنهای بسیار زیادی داشتیم، در ابتدای بحث هم اشاره فرمودید بخصوص در هر ماهی برای خودش یک جشن مخصوصی داشتند و غیر از این اعیاد مختلفی داشتند، جشن خردادگان، سپندگان، تیردادگان، مهرگان، و احتمالاً فضای شادی بر جامعه حاکم بوده ولیکن بعد از ورود اسلام به مرور زمان این جشنها رو به زوال نهاده یا اینکه خیلی کمرنگ شده و خیلی به آن توجه نمیشود، آیا زوال این جشنها و کمرنگ شدن آن، علّتش ورود اسلام بود یا اینکه نه؟ علل دیگری داشت.
به طور طبیعی با ورود اسلام بسیاری از اعمال دینی که قبلاً بود کمرنگ میشد، چرا؟ چون با آمدن اسلام به صورت عجیبی ایرانیها گرایش به اسلام پیدا کردند و به سرعت و به صورت غیر قابل باور به اسلام گرویدند، وقتی دین مردم عوض میشود اعمال دینی هم قاعدتاً جایگزین میشود، شادیهایی که در اسلام هست جایگزین میشود، مخصوصاً در ایران که تشیّع آمده، شادیهایی که در تشیع هست، اعیادی که در تشیع هست جای آن را گرفته.
صفیر: یعنی این جشنها مخصوص دین زردشت بود؟
بهر حال اگر ملی هم بود، ولی جایگزین شد. برخی از آن که خیلی مهمتر بود باقی ماند.
صفیر: اعیادی که دین اسلام تأیید کرد کدام یک بود؟
آنچه مسلم در روایات عید نوروز تأیید شده است ولی باقی را نداریم، قاعدتاً اگر کسی بگوید مثلاً عید شکرگزاری محصول، عید فلان، الآن هم اگر کسی بخواهد چنین عیدی راه بیندازد اسلام منع نمی کند، بگوید من خرداد ماه و در فصل برداشت گندم، که خوراک اصلی منطقه ما است، در فصل برداشت گندم میخواهم جشن راه بیندازم، این جشنشان جشن شکرگزاری است و اصلاً دلیل و مدرک نمیخواهد، جوهرهی دین تأییدش میکند. فقط مردم قرار میگذارند که روز خاصی با اعمال خاصی که البته چارچوب اعمالشان معلوم شده جشن بگیرند. این اعمال دلیل و تایید خاص نمی¬خواهد.
صفیر: اسلام چه چیزهایی را جایگزین آنها کرد؟ آیا مناسبتهای مخصوصی هست که جایگزین کرده باشد؟
اسلام عیدی را جایگزین خصوص آنها نکرده است. اسلام برای مناسبتهای سال یا برای نعمتها عیدی تعریف نکرده است. برخلاف بعضی از ادیان مثل زردشت، عید خاصی برای فصول نداریم. عید داریم بعد از ماه مبارک رمضان به شکرانهی موفقیت در ماه رمضان، عید قربان داریم که شکرانه بندگی است و در تشیّع عید غدیر را داریم،. ولی عید آن گونه که جایگزین عید دیگری بوده باشد تعریف نشده.
صفیر: اشاره داشتید به حدود و آدابی که ادیان برای شادی داشتند، این حدود و ادیان را میشود واضحتر بیان کنید؟ چه حدود و آدابی برای جشن و شادی و نشاط گذاشته شده؟
معمولاً بیعفّتی (مقصودم حجاب نیست) در همهی ادیان ممنوع است، عفیف بودن نکتهای است که در همهی ادیان مورد تأکید قرار گرفته، اصل عفیف بودن. حالا در اعیادشان جشن و شادی دارند ولی همهی ادیان هم میگویند در عین حالی که باید شادی کنی عفّت را رعایت کن، عفیف باید باشی، مسائل دیگری هم هست، حقوق دیگران را نباید ضایع کنی، این معلوم است، در دین وقتی میگوید کاری که باعث آزار و ادیت دیگران می شود انجام نده، هر چه میخواهد باشد. در همهی ادیان گفته¬اند حقوق دیگران را باید رعایت کنی و کاری نکنی که باعث آزار و اذیت شوی، در جشنها هم همین حدّ را باید رعایت کنی.