Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص)

وفای به عهد، امانت داری و راستگویی خصلت های انبیاء است و اصل دین و گوهر دین همین خصلت های زیبا و پسندیده است. خداوند نیز به طول سجود و رکوع و عبادت زیاد انبیاء و به خصوص حضرت محمد(ص) اشاره نمی کند بلکه به امانت داری، راست گویی و مدارا و اخلاق پسندیده او اشاره می کند و این خصلت ها باعث شده بود که رحلت پیامبر(ص) و دوری او از مردم باعث غم و حزن فراوان آن مردم شود که با رفتن پیامبر(ص) رابطه بین زمین و آسمان قطع می شد.
سخنرانی حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کاملان در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
بسم الله الرحمن الرحیم
« وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ‏» (آل عمران:144)
شب 28 ماه صفر شب رحلت رسول گرامی اسلام(ص) و خاتم الانبیاء و شهادت سبط اکبرش حسن بن علی (ع) است.
رسول گرامی اسلام(ص) خاتم همه انبیاء الهی است و خلاصه وجود همه انبیاء و سلسله اوصیاء خداوند است. او از چنان ظرفیت وجودی برخوردار است که هیچ رسولی و نبیی و هیچ یک از پیامبران اولوالعزم از آن ظرفیت وجودی برخوردار نبودند. به همین دلیل وحیی که بر رسول خدا (ص) شد، تمام وحی و خلاصه همه وحی¬هایی بود که بر سلسله انبیاء (علهیم السلام) نازل شد. به همین دلیل او خاتم الانبیاء است و با او سلسله انبیاء ختم می شود. با رفتن او وحی الهی منقطع میشود و رابطه الهی آسمان با زمین قطع می شود و کلام رسول و وحی رسول چراغ هدایت همه انسان ها در همه زمان ها تا ابد خواهد بود.
بنابراین فقدان رسول خدا (ص) یعنی اینکه بعد از آن دیگر وحی و هدایتی از سوی خداوند به سوی انسان ها نمی آید، لذا فقدان حضرت محمد(ص)در مدینه الرسول و در عالم اسلام بسیار مهم است و مدینه الرسول سراسر عزا و ماتم شد.
در این آیه شریفه که در ابتدا تلاوت کردم، سوال خداوند از من و شما این است که رسول خدا (ص)، رسولی از سلسله انبیاء بود که به سوی شما فرستادیم « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ». پیش از او هم ما سلسله انبیاء را پی در پی و به قول قرآن متواتر به سوی شما فرستادیم. بنابراین سلسله انبیاء تا رسول گرامی اسلام(ص)، ادامه داشت و او رسولی از سلسله انبیاء بود. آیا با رفتن او جامعه اسلامی به سوی فرهنگ جاهلیت بر می گردد؟ ماندن رسول خدا(ص) در دنیا مورد سوال خداوند نیست و بحث از اینکه او همیشه می ماند نیست و این مسئله مهمی هم نیست . انسان ها به دنیا می آیند و از دنیا می¬روند و این سنت الهی است، هیچ پیامبر و امام و کسی باقی نمی ماند.«كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» فقط وجه الله است که باقی می ماند و قابل بقاء است. موجودات دیگر و به قول فیلسوفان ممکن الوجودند و قابل بقاء و ابدیت نیستند. لذا در این آیه شریفه می فرماید که پیامبر گرامی اسلام(ص) هم یکی از انبیاء الهی است که فرستاده شد. « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ» آنچه که از رسالت رسول و سلسله انبیاء مهم است پیام انبیاء است. وحی الهی که برای هدایت انسان فرستاده شده، مهم است، شخص مهم نیست؛ آیا اگر رسول از دنیا برود شما به فرهنگ جاهلیت بر می گردید؟ یعنی زحمات 23 ساله رسول گرامی همه از بین می رود و یا نه، شما در صراط مستقیم باقی می مانید؟ این سوالی است که در این آیه مطرح شده است. رسول خدا(ص) مدت 23 سال (13 سال در مکه و 10 سال در مدینه) زحمات طاقت فرسایی کشید. حضرت محمد(ص) بر جامعه ای مبعوث شد که همه افتخاراتش بر قدرت بازو، شمشیر، توانایی های فیزیکی و غلبه بر قبیله رقیب و دشمن، چپاول کردن اموال رقیب و به اسارت گرفتن زن و فرزند قبیله رقیب و دشمن بود.« أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر:1و2).
آنقدر تکاثر و فخرفروشی در مورد اموال و اولاد و تعداد قبیله و حسب و نسب برای عرب آن جامعه مهم است تا جایی که«حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»اگر در تعداد افراد قبیله کم می آوردند حاضرند به قبرستان بروند و بگویند که تعداد مردگان ما از تعداد مردگان شما بیشتر است. این مسئله نیز در شعرهای دوران جاهلیت منعکس شده است. افتخار عرب جاهلیت بر این است. لذا دختر در آن جامعه مایه ننگ است. به خاطر اینکه قبایل دائم به جنگ و ستیز مشغول بودند و دختر نمی تواند در جنگ ها نقش فعالی داشته باشد و بالاخره اسیر دشمن می شود « وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ»(نحل:58) هنگامی که به او (عرب جاهلی) خبر دادند که خانمت دختری به دنیا آورده است، از شدت ناراحتی رنگ چهره اش آنچنان متغیر می شود. «يَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ» (نحل:59) رسول گرامی اسلام(ص) در این چنین جامعه ای مبعوث شد. ایشان باید نظر و دیدگاه مردم را نسبت به آفرینش، خدا، انسان، دنیا، مال و منال، زندگی دنیا، زن و فرزند و نسبت به معیارهای اخلاقی و انسانی و... باید تحول و انقلاب ایجاد کند و در این کار طاقت فرسا پیروز شد و آن جامعه را متحول ساخت. جامعه ای که پیامبر اسلام(ص) آن را متحول کرد، جامعه ای بود که اگر از یک قبیله ای خونی ریخته می شد، تا این خون را تلافی نمی¬کردند و انتقام این خون را از قبیله مقابل با شمشیر نمی گرفتند، دست بردار نبودند.
اما جامعه اسلامی به جایی رسید که یک زن به نام هنده(این زن غیر از هنده، همسر ابوسفیان است. دختر عبدالله بن هذال، در جنگ احد جنگی که به دلیل تخلف بعضی از اصحاب جنگ مغلوب می شود و مسلمانان شکست می خورند) از مدینه به احد آمده است. در این جنگ او شوهرش عبدالله بن جموح، پسرش جوانش به نام جلاد و برادرش عبدالله بن عمرو، پدر جابر بن عبدالله انصاری را از دست داده بود و این سه تن در این جنگ شهید شده بودند. او آنها را پشت شتر گذاشته و بسته است. در آن هنگام شایعه شده بود که پیامبر کشته شده است. شایعه کشته شدن رسول خدا (ص) به مدینه رسیده بود. همسران پیامبر(ص) با نگرانی به طرف احد در حال حرکت بودند برای اینکه از سلامتی رسول(ص) خبر بگیرند که آیا زنده است یا نه؛ آنها در بین راه با هنده برخورد می کنند و درباره سلامتی پیامبر(ص) از او سوال می کنند و او در جواب می گوید: خبر خوشی دارم، رسول خدا (ص) زنده است. آنها سوال می کنند که اینها که بر پشت شتر بسته ای چیست؟ هنده در جواب می گوید: جسد شوهرم عبدالله بن جموح، پسرم جلاد و برادرم عبدالله بن عمرو است. این در حالی بود که اگر قطره¬ای خون از قبیله ای ریخته می شد تا انتقام این خون را نگیرند دست بردار نبودند و جنگ های میان قبایل عرب، عمدتاً بر سر این موارد بود؛ در حالیکه آن زن (هنده) سه نفر از عزیزترین کسان خود را از دست داده است ولی خوشحال است، چون پیامبر اسلام(ص) زنده است و می گفت همین برای من کافی است .زن دیگری از بنی دینار به احد آمده بود. او پدر و شوهر و پسرش را از دست داده بود. هنگامی که خبر شهادت آنها را به او دادند اعتنایی نکرد و می گفت: آیا رسول خدا زنده است؟ می گویند بله؛ او می گوید تا خودم نبینم دلم آرام نمی گیرد؛ بالاخره او را خدمت رسول خدا(ص) می برند و او پیامبر(ص) را می بیند و آرام می گیرد.
تحول به دست آمده به حدی است که دختری که « وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ»(نحل:58) به گلی از گل های بهشت تبدیل می شود. رابطه بین زن و مرد که معمولاً با مرد سالاری همراه بود مخصوصاً در جریان جامعه عرب، به عنوان دو انسان که «مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ»(اعراف:189) آفریده شدند، دراسلام تبیین و تفسیر می شود. قرآن گوید: همه شما از یک حقیقت هستید. مرد و زن بودن شما مربوط به فیزیک و بدن و جسم انسان ها است. حقیقت انسان از نفس و روح او که « نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»(حجر:29) تشکیل می شود. حقیقت انسان روح و نفس اوست و در واقع روح او پاسخگو است. اگر بین زن و مرد دعوا می شد، شعار اسلام مصالحه است.
ملاک امتیاز در این جامعه چیست؟ اموال، موقعیت سیاسی، قدرت، زوربازو، داشتن قبیله توانمند؛ در طول تاریخ اینگونه بوده است تا آنجایی که قرآن نقل می کند: اشراف قوم نوح(ع) به او می گویند که اینها چه کسانی هستند که دورو برت جمع کردی «ان هم الی أراذلنا بادي الرأي » یک مشت آدم فرومایه، آستین کهنه، ضعیف و...آنها را از اطراف خود دور کن تا ما به تو نزدیک شویم و اطرافت جمع شویم. اشکال و اعتراض مشرکان به نبوت رسول خدا(ص) این بود که چرا نبوت به یکی از دو رئیس قبیله بزرگ عرب داده نشد و نبوت به کسی داده شده که هنگامی که به دنیا نیامده بود پدرش را از دست می دهد. در شش سالگی مادرش را هم از دست می دهد. تحت تکفل عمویش است. وضعیت مالی خوبی ندارد. بالاخره محتاج به پول خدیجه (س) است و با پول دیگران کسب و کار و تجارت می کند چرا به اونبوت داده شده آن هم ختم نبوت؟
در جریان حضرت موسی(ع) و فرعون هم داستان به همین شکل است. بعد از اینکه فرعون به موسی(ع) می گوید: مگر ما تو را تربیت نکردیم، به تو کمک نکردیم، مگر در دربار ما بزرگ نشدی؛ حالا علیه ما چنین می کنی؟ « وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ»(شعرا:22) موسی(ع) می فرماید: فرعون، تو با پول و قدرت سیاسی، منت بر من می گذاری، در حالی که یک عده انسان را به استضعاف کشاندی «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»(قصص:4) فرعون جامعه را به دو بخش تقسیم کرده بودجامعه مقربان و مستضعفان. او خویشاوندان خود را جز مقربان قرار داده بود و آنها از همه امکانات برخوردار بودند و در مقابل طایفه بنی اسرائیل را بیچاره کرده بود. مثل اینکه خداوند آنها را خلق کرده برای بیگاری کردن برای غبطیان و اینکه که کارگری کنند و دیگران خوب زندگی کنند. بنی اسرائیل را به استضعاف کشانده بود. فرعون حتی قدرت فکر کردن را به آنها نمی دهد. او می گوید: دین چیزی است که ما برای شما بیان می کنیم. لذا به ساحرانی که بنا بود در مقابل موسی(ع) بایستند و مبارزه کنند؛ وقتی که به خدای موسی ایمان آوردند می گوید: قبل از اینکه من به شما اجازه بدهم تغییر عقیده دادید. عقیده، قلب، عشق، خواستن، نخواستن، همه چیز باید طبق خواسته ما انجام بگیرد. جزای ایمان آوردن بدون اجازه ما این است که شما را نابود کنیم. دست ها و پاهایتان را قطع کنیم و بر شاخه های نخل به دار می¬آویزیم.
فرعون مبلغین خود را به اقصا نقاط مصر فرستاد که به مردم بگویند، بنی اسرائیل گروه کوچک و خار وذلیلی هستند که من آنها را از این سرزمین اخراج کردم. این منطق انسان مستبد است.
جامعه¬ای که پیغمبر اسلام(ص) با آن مواجه است، تحت سلطه روسای قبایل اداره می شودو هر قبیله¬ای برای خود اخلاق، منش، فرهنگ و خدای خاص دارد. پیامبر(ص) آمده تا فرهنگ و اخلاق قبیله ها را تغییر دهد. خدایانی که می پرستیدند را نفی کند و به خدای واحد تبدیل کند. او به وسیله دلیل و برهان برای مشرکان، خداوند متعال را معرفی می¬کند و بالاترین خصلتی که همگان را بدور خود جذب می کرد، اخلاق خوب و پسندیده او بود «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ»(قلم:4). خداوند متعال می فرمایید:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(آل عمران:159) و بخاطر رحمت خداوندی است که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند.
در کتاب گران¬سنگ اصول کافی، چندین روایت در رابطه با ویژگی¬های انبیا و به خصوص حضرت محمد(ص) آورده است. در یکی از روایات به 10 خصلت پسندیده پیامبران اشاره کرده است. اولین خصلتی که به آن اشاره شده است مدارای با مردم است. باید با مردم مدارا کرد و با آنها کنار آمد و در مقابل¬شان فروتنی و تواضع داشت.به حرف¬هایشان گوش داد و سخنان مخالفین را تحمل کرد. حلم یعنی ظرفیت گوش دادن و تحمل و هضم کردن سخنان مردم است. از ویژگی¬های دیگر انبیا که می¬توان اشاره کرد: حسن خلق، صبر، بی اعتنایی به قدرت و مال دنیا، امانت داری و راستگویی است.
پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شده بود تا فرهنگ جامعه را تغییر دهد و انقلابی در آن ایجاد کند. او برای آنها گزارشاتی از پیامبران گذشته بیان می کند. از جمله داستان حضرت نوح(ع)، آدم و فرزندانش، ابراهیم و قومش، موسی، عیسی بن مریم و ...سنت هایی که جامعه را متحول می کند.
سنت خداوند بر این است که با ایمان و عمل صالح جامعه متحول می شود. صرف ایمان، جامعه ای تعییر نمی کند و عمل منافقانه یعنی عملی که مطابق با موازین باشد ولی از دل انسان بی ایمان برخیزد و عمل منافقانه باعث انقلاب نمی¬شود.
ایمان و عمل صالح پیامبر(ص) و اصحابش بود که در جنگ بدر پیروز شدند. بطوری¬که 313 نفر از اصحاب پیامبر(ص) در مقابل 950نفر از مشرکان ایستادند و آنها را شکست دادند. مسلمانان 7 یا 8 اسب بیشتر نداشتند. برخی از آنها زره یا شمشیر هم نداشتند و در این حال در یک مصاف غیر متوازن، لشکر اسلام پیروز می شود. این تحول بزرگ را رسول خدا بوجود آورده است.
وقتی که پیغمبر به مدینه مهاجرت کرد، مردم مدینه از او استقبال کردند.مهاجرین خانه و زندگی خود را در مکه گذاشتند و برای حفظ ایمان خود و همراهی با حرکت پیامبر راهی مدینه شدند. در مقابل انصار هم با تمام توان به یاری آنها برخاستند و خانه و کاشانه خود را در اختیار مهاجرین قرار دادند. به این دلیل آنها بر سایر ملت¬هابرتری دارند نه اینکه با تخیل و توهم خود را بر سایر ملل و امت ها برتر بدانند. قرآن کریم از این توهمات به امنیه تعبیر می کند.
یهودیان نیز از این امنیه ها و تخیلات داشتند و می¬گفتند هیچ کس جز ما وارد بهشت نمی شو. ما مقربان درگاه خداوند هستیم؛ ما ابناء الله هستیم. ما مسلمانان نیز خود را قوم برتر می دانیم.
امروز ما درباره بهار عربی اینچنین می گوییم: ما سی سال از عرب ها جلوتریم و سی سال پیش علیه دیکتاتورها قیام کردیم این حرف ها را در رسانه هایمان بسیار می زنیم و بعضی از مواقع خود را الگوی آنها قرار می دهیم.
آیا آن ارزش هایی را که برای آن انقلاب کردیم باقی مانده است؟ و یا اینکه جز شعار چیزی باقی نمانده است؟
نزدیک انتخابات که می شود، تبل رسوایی ها را به صدا در می آوریم و علیه یکدیگر شعار می دهیم. مثلاً این گروه چند هزار میلیارد اختلاس کرده است. آن یکی می گوید پاک ترین دولت، دولت ما است.
جایگاه ما پس از 32 سال انقلاب کجاست؟ آیا با مردم خود صادق هستیم و با آنها صبر و مدارا می کنیم؟ آیا ما به تعهدات بین المللی خود پایبندیم؟ آیا پس از 32 سال به ارزش های انقلاب پایبندیم؟
امروزه جوانانی که دوران شاهنشاهی را ندیده اند کار ما و انقلاب ما را زیر سوال می برند. انقلاب با شعارهای کاملا ارزشی مطابق با موازین فطرت و اسلام و دین آغاز و بالنده شد و به پیروزی رسید و در ادامه آیا ما دوباره به عقب برگشتیم «انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ» ؟
هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه وارد شد میان مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و مشرکان معاهده ای نوشت که می توان با معیارهای حقوق بشری امروز مقایسه اش کرد و پیامبر(ص) بر این معاهده پایبند بود و از طرف یهودیان نقض شد.
وفای به عهد، امانت داری و راستگویی خصلت های انبیاء است و اصل دین و گوهر دین همین خصلت های زیبا و پسندیده است. خداوند نیز به طول سجود و رکوع و عبادت زیاد انبیاء و به خصوص حضرت محمد(ص) اشاره نمی کند بلکه به امانت داری، راست گویی و مدارا و اخلاق پسندیده او اشاره می کند و این خصلت ها باعث شده بود که رحلت پیامبر(ص) و دوری او از مردم باعث غم و حزن فراوان آن مردم شود که با رفتن پیامبر(ص) رابطه بین زمین و آسمان قطع می شد.
در آن موقع عزرائیل به هیئت انسان متمثل بود همانطوری که جبرئیل برای حضرت مریم(س)شده بود «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا»(مریم:17)؛ درب خانه پیامبر(ص) را می زند. فاطمه(س) درب را باز می کند و می فرماید چه می خواهی. عرض می کند که می خواهم رسول خدا(ص) را ملاقات کنم. حضرت فاطمه(س) می فرماید: حال پدرم خوب نیست، برو یک وقت دیگر بیا و برمی گردد. عزرائیل که به شکل یک مرد عرب میان سال در آمده بود دوباره در می زند؛ دوباره حضرت فاطمه(س) درب را باز می کند و آن مرد عرب تقاضای ملاقات با پیامبر (ص) می کند. رسول خدا(ص) از حضرت فاطمه(س) می پرسد کیست؟ در جواب می گوید یک مرد عرب اصرار دارد که با شما ملاقات کند. حضرت می فرماید فاطمه جان او عزرائیل است. به خانه هیچ کس با اجازه وارد نمی شود ولی به احترام ما اجازه می گیرد. درب را باز کن؛ عزرائیل وارد می شود و پیامبر(ص) را ناراحت می بیند. او سبب ناراحتی پیامبر(ص) را می پرسد. پیامبر (ص) در جواب می گوید نگران امتم هستم بالاخره عزرائیل به پیامبر بشارت می دهد ما در قیامت آنچنان از امت شما خواهیم بخشید تا رضایت تو را حاصل کنیم «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»(ضحی:5). پیامبر با شنیدن این بشارت جان به جان آفرین تسلیم پروردگار شد.
 

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم