پاسخ جناب ایازی به پرسش های خود را، زمانی دریافت کردم که غوغایی از درون، مرا به سمت واکاوی چندوچون های بجای مانده از زندان های بی دلیل هموطنانمان ترغیب می نمود. گرچه پاسخ این دانشمند نیک نگر، بلحاظ انتشار شامل مرور زمان شده است، اما صمیمانه اعتراف می کنم که ذات پرسش ها و تروتازگی پاسخ های ایشان نه فرسودگی می پذیرد و نه کهنگی. با پوزش از جناب ایشان به انتشار پرسش های خود و پاسخ های ایشان اقدام می شود.
پرسش های من، گرچه گاه از حوزه ی متداول مراجعات دینی مردم دور می افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می نشود که داٌب دین براو بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسش های من، برآمده، وگزیده ی مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینه ی مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می ورزد، از دست داده اند . اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید، به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید . مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی :
یک : دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟
کمتر استان و شهری از ایران است که بارها سفر نکرده باشم. فکر می کنم در این قسمت اضافه بر سفر به همه استان ها، شهرها و روستاهای فرامرزی، به برخی کشورهای خارجی آفریقایی، اروپایی، آسیا، خاورمیانه کشورهای عربی بخش عظیمی را سفر رفته ام و به برخی از کشورها مانند لبنان، سوریه بارها سفر کرده و مدت زیادی مانده ام.
دو : از نقطه نظر جنابعالی، چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان یک مرجع تقلید، و یک استاد کهنسال و کم نظیرفیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، ویک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟ آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان علما و مراجع ما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با آنان همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و مراجع ما و علمای ما در متن مستقیم آن باشند؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، ومثلا مراجع ما از هرشکایت، مصون و درامان باشند؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وعمده ی علمای ما و بویژه مراجع ما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اند؟ چرا باید یک مرجع، وحتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشند، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان ؟
به دلیل موقعیت دینی مرجعیت است. ظاهرا این مسئله گذشته تاریخی ممتدی دارد. از نامه امام سجاد به زهری، از علمای عصر خود، استفاده می شود که این موقعیت اختصاص به عالم اسلام ندارد و در همه ادیان چنین موقعیتی مربوط به پیوند شخص با دین است. خودم مدتی که در لبنان بودم، تعجب می کردم که چگونه در میان مسیحیان لبنان به من احترام می کردند، یا در حتی برخی کشور های اروپایی با این لباس. این مسأله بحثی مفصل می طلبد.
سه : معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی درهمان خصوص پاسخ گوید. از نگاه شما، برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه مراجع ما و علمای ما در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفشان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برآنان تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، آنان را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
مراجع را باید به دو بخش تقسیم کرد. مراجعی که اندیشه های اجتماعی دارند و بیشتر مراجعی که ندارند و دغدغده های آنان چیز دیگری است. بدون شک در مراجعی که این دغدغه ها وجود داشته باشد، حتی اگر این تجربه را لمس نکرده باشند احساس مسئولیت می کنند تا چه رسد به این که خودشان لمس کنند مانند آیة الله منتظری که در سطح مرجعیت هم قبل از انقلاب زندان و شکنجه و تبعید را لمس کرده بود (و جالب این بود که زندگی با مخالف و یا غیرمسلمان را در زندان تجربه کرده بود) و هم پس از انقلاب که مدت ۵ سال در حبس خانگی بود. به همین دلیل اینجانب خودم شاهد بودم که گاهی می گفت: این شب ها برای زندانیان خوابم نمی برد (حتی آن زندانیانی که در این مدت ۲۰ سال با او رفتار خوبی نداشتند و بر اساس امور ساختگی و واهی با او قطع رابطه کرده بودند؛ یا نسبت به گروهی که فرزندش را کشته بودند، به مصداق “ولا یجرمنکم شنآن قوم علی ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی”، حاضر نبود که بدرفتاری و خلاف عدالت شود و در این زمینه تا آنجا پیش رفت که او را متهم به حمایت از منافقین و لیبرال ها کردند، اما از این اتهام ها نهراسید و حجم انبوهی از نوشته های نظری و بیانیه های تاریخی بر جای گذاشت.
چهار: از نگاه شما، آیا جهان بینی مراجع ما، اگرکه عمر شریفشان را در بیت و شهر خود سپری کنند، با جهان بینی همانان، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایند و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوند، تفاوت می کند یا نه؟ اگرنه، به چه دلیل؟ واگر بله، چرا مراجع ما تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اند و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اند؟
البته اینجانب مقاله ای دارم درباره نقش شخصیت مفسر در تفسیر که به عوامل روانی، شخصیتی و تربیتی و تاریخی و جغرافیایی مفسر اشاره کرده و نشان داده ام که چگونه این فاکتورها در فهم مفسر در تفسیر تأثیر داشته و شهید مطهری هم در بحث از نقش جغرافیایی فقیه می گوید فقیه عرب، فتوای او بوی عربی می دهد و فقیه دهاتی فتواهای او دهاتی است و…
پنج : به نظرشما، اگر که طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نباشید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای یک مرجع تاثیر دارد یا ندارد؟
بدون شک تأثیر دارد، اما به نظر من یکی از چیزهایی که می تواند تأثیر ذهنی برای تلطیف روح داشته باشد، خواندن رمان های بسیار خوب است، دیدن فیلم های بسیار خوب بویژه در حوزه هنر و ادیان جهان است که نگاه او را به مردم جهان و اندیشه آنان دگرگون می کند و روح بردباری دینی و تحمل عقاید دیگران را در او بوجود می آورد. از سوی دیگر موجب آن می شود که با فرهنگ ها و ملل دیگر آشنا شود و درکی درست از اتفاقات جهان داشته باشد. مثلا مرحوم مطهری در علل گرایش به مادیگری بحثی در علل گرایش غرب به مادی گرایی (علل اجتماعی) می کند و شیوه برخورد کلیسا را با خواسته های طبیعی مردم عامل بسیار مهم در گریز غرب از دین در دوره های پس از تفتیش عقاید و رنسانس می داند.
شش :
اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند مراجع ما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، آیا شما از ذات و برآیند این سفر استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
البته، اما نیازی نیست که این گونه رفتار شود. می توان به صورت مستقیم آنها را دعوت به دنیا کرد همان کاری که پاپ هر از گاهی به دنیا سفر می کند. و یا مردم علاقه مند به او از سراسر دنیا به ملاقات او می آیند و بعضا مسائل خود را مطرح می کنند.
هفت : خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
البته، اینجانب شخصی مانند علامه سید محمد حسین فضل الله را دیده بودم و افکار باز و روشن و اندیشه های فقهی خلاق او نتیجه حیات اجتماعی او در لبنان و مسافرت های فراوان او به دنیا بود. این مسئله درباره شخصیت شهید بهشتی و موسی صدر هم صادق بود.
هشت : مراجع ما عمدتا در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برند. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای مراجع در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود آنان مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد وداغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.
یکی از مسائل امروز دگرگونی ادبیات برخورد با مردم است که سوگمندانه مراجع ما آن را نشناخته و نمی دانند که مخاطب شناسی یکی از فاکتورهای مهم تبلیغ دین و تأثیرگذاری است. این که قرآن می گوید : “ادع إلی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی أحسن” به پیامبر خطاب می کند که در دعوت به راه پروردگارت از حکمت استفاده کن. حکمت، دلیل متقن متناسب با مخاطب است. موعظه حسنه هم زبان تأثیر گذار است که گاه باید از هنر هفتم استفاده برد و کمتر فن مستقیم بکار گرفت. و جدال احسن هم (در جایی که ضرورت اقتضا می کند و طرف مقابل مجادله می کند)، باید نحوه آن احسن باشد. درباره نکات این آیه در کتاب آزادی در قرآن به تفصیل سخن گفته ام (بیش از ۱۵ سال پیش).
نه : علما و مراجع ما، بارها درجانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض کرده اند. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم همانان، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردند؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به حاکمان عربستان سعودی نبوده ونیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
برای این که قاعده زرین علم اخلاق، در وصیت امام علی به فرزندش را فراموش کرده اند که گفت : “آنچه برای خودت دوست داری برای دیگران دوست داشته باش و آنچه برای خودت اکراه داری، برای دیگران اکراه داشته باش.” به نظر اینجانب این مسئله ریشه در جهان بینی جوامع دینی و علما و مراجع ما دارد و داستانی تاریخی و فرهنگی است. اینجانب در شب نوزدهم ماه رمضان در حسینیه ارشاد به سه عامل اعتقادی، اخلاقی و تربیتی نسبت به این سوال توضیح دادم و گفتم تا این سه، تغییر پیدا نکند، همچنان، رواداری و شمول نگری که در آیات ۶۲ بقره، ۶۹ مائده و ۸ ممتحنه مطرح شده است ایجاد نمی شود.
ده : درنگاه شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟ از نگاه شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .
در توضیح پرسش های پیشین اندکی به آن اشاره کردم.
یازده : چرا علما و مراجع ما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسند، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستند؟ آیا الام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟
از مشکلات قدرت هم که بگذریم و تأثیر عطف به قدرت را در بزرگ و کوچک کردن احکام و حساسیت نسبت به صورت شریعت توجه کنیم، از مسائل اخلاقی یاد کنیم که در نسبت میان اخلاق و شریعت، چگونه اخلاق در نگاه مراجع جایگاه کوچکی دارد. اخلاقی که پیامبر می گوید بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و پایه دین اخلاق است. حتی مسائل اعتقادی در قرآن وصف اخلاقی دارد، آنهم اخلاق اجتماعی. شریعت و نسک برای رسیدن به اخلاق است. چگونه حساسیت نسبت به آن کم است و یا از این اخلاق، به مسائل فردی آن توجه می شود و حقوق اجتماعی و ضرورت پایبندی به آن کمتر مورد تأکید قرار می گیرد. این مسئله در باره حق حیات که امام علی در نهج البلاغه به آن اشاره می کند یا عِرض و آبروی مردم، یا نقش عدالت در گسترش معنویت (این مباحث جای توضیح بیشتری دارد) یا نقش آزادی در رشد علمی و معنوی مردم و تأثیر در صیانت و توان خود نگهداری کمتر به آن توجه می شود.
دوازده : چرا مراجع و علمای برجسته ی ما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اند و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنند؟ آیا شما معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیراست؟
در این باره اینجانب کتابی دارم به عنوان ملاکات احکام و روش استکشاف آن که به تفصیل توضیح داده ام و مقاله ای در مجله ی علوم حدیث دارم به عنوان تاریخمندی و فهم نصوص که به تفصیل در این باره سخن گفته ام. در کتاب قرآن و فرهنگ زمانه هم این مباحث را توضیح داده ام که برخی را برای شما ارسال می کنم.
سیزده : دستگاه قضایی ما، هراز گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. به نظر شما چرا مراجع ما و دستگاه های دینی ما– مثل حوزه های علمیه – به صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنند؟
برای این که در این زمینه نص گرا هستند، نوعی اخباری گری؛ و به قرآن توجه نکرده اند که نه تنها سنگسار را نیاورده بلکه حکمی دیگر آورده است، که تفصیل آن بماند.
چهارده : آیا مراجع ما از ماموران امنیتی ای که به بیت آنان رفت و آمد دارند، می ترسند؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را برای تحکم می کنند؟ خود جنابعالی آیا درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت و محل کار شما هجوم بیاورند؟ آیا با این همه سنگینی هزینه برای نقد کردن، موافقید؟
البته در این زمینه مشکلات فراوانی است؛ یکی از آن ها درست کردن پرونده برای آقازاده ها و اطرافیان که می تواند تأثیر گذار باشد، یا مشکلات دیگر. اما به نظر اینجانب اگر همه مراجع متحد می بودند کار به این جا نمی رسید. از سوی دیگر نمی توان فراموش کرد روحیه مسئولیت پذیری اجتماعی نوعی تربیت و ممارست می خواهد. مانند کسی که می خواهد وزن سنگینی را بردارد، اگر در طی زمان تمرین نکرده باشد، اگر هم بخواهد و معتقد باشد، نمی تواند.
این گونه نیست که فضائل اخلاقی به نفس اعتقاد برای شخص کافی باشد تا شخص بروز دهد. این خودش تجربه می خواهد. شناخت موقعیت و شیوه ی برخورد می خواهد و این یک روزه بوجود نمی آید و مانند بروز فضائل اخلاقی برای متقی شدن شخص پروسه ای لازم دارد که از هر شخص ساخته نیست. صفت آگاهی، هوشیاری، شجاعت و موقعیت شناسی از اوصاف لازم برای این کار است که کمتر در مراجع موجود دیده می شود.
پانزده : شما قطعا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید. و خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد. آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟ به نظر شما چرا اینهمه سانسور شدید بر رسانه ها وحتی برمنابر ما حاکم شده است.
هر چند نقش قدرت و استبداد دینی و تجربه های کسی که خود این شیوه ها را می شناخته و بر خلاف دولت شاه همه راه و رسم های آخوندی را می شناسد که چگونه تطمیع و تهدید کند و به زندان افکند [روشن است]، اما نمی توان از جامعه کنونی و استبداد تاریخی و روحیه ایرانی و فرهنگ خودسانسوری غافل شد.
شانزده : مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را ومردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟ چرا؟
خودشان نمی خواهند، چنان که ما خودمان نمی خواستیم و ناخودآگاه مبتلا شدیم. روزهای نخست، آجر به آجر کج گذاشتیم و نفهمیدیم که این دیوار دارد کج می شود و حال که نگاه می کنیم این دیوار کج به ثریا هم که برود کج است و آن هایی که این تجربه را داشتند گوش شنوایی برای شنیدن حرف های آنان نبود.
هفده : صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد قاتل، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
یکی از حقوق انسان ها و یکی از مظاهر عدالت در خبررسانی و خبرگیری است. نه تنها رسانه ای که از جیب مردم تغذیه می شود، اخبار را کج و معوج می کند، مردم را از دسترسی به اطلاعات آزاد هم محروم می کند و حد اقل نتیجه ای که این روش دارد بی اعتمادی یا واکنش های تند در جهت گرایش به فرهنگ های لائیک یا ضد دین است.
هجده : درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده، از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟ پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا “سردار رادان” در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، آیا با آموزه های دینی ما سازگاری دارد؟
در این کار یک اتفاق افتاده است به اسم صیانت اخلاقی (که با بستن و ممنوع کردن حل نمی شود و نیاز به مصونیت سازی های درونی است). ماهواره ممنوع شده و تأیید مراجع را گرفته اند، هرچند به لحاظ حقوقی قانونی وجود ندارد و قانون اولیه وقتش تمام شده است. افزون بر این که ممنوع کردن، دلیل شرعی و قانونی ندارد. چنین روش هایی از باب “الانسان حریص علی ما منع” شوق و تشنگی می آورد. این جانب مردم ترکیه را که دو شبکه به تمام سکس دارند، اخلاقی تر از مردم ایران دیدم. علاقه به حجاب در کشورهای مانند ترکیه روز به روز در حال افزایش است، ولی در ایران حتی در خانواده های مذهبی و سنتی روز به روز در حال کاهش است. اعتماد به اخبار ایران حتی در میان خانواده های اهل حکومت کاهش پیدا کرده و مسئولین صدا و سیما در جلسات خصوصی این شرایط را درباره این رسانه ی به اسم ملی قبول ندارند. امروز “فارسی وان” و “من و تو” موقعیت بهتری از صدا و سیما دارند و اینجانب شخصا از برخی مسئولین صدا و سیما این مسأله را شنیده ام.
بنابراین، عدم ممنوعیت ماهواره از چند جهت است: ۱) دلیلی بر منع نداریم. ۲) اگر داشتیم این شیوه موجب حرص شدید می شود و باید به راه های غیر مستقیم جلوگیری (مانند مسائل تربیتی و بیدارسازی اخلاقی نسبت به شبکه های غیر اخلاقی) روی آورد. ۳) این روش ها کارساز نیست. ما در دنیایی زندگی می کنیم که این روش ها کارساز نیست.
نوزده : چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، آیا مراجع ما به صدور یک چنین فتوایی دست می بردند؟
برای این که صدور فتوای جدید هزینه می طلبد و مراجعی که این شهامت را به خرج می دهند، هزینه های سنگین می پردازند. فضای فرهنگ های دینی به قول آقای هاشمی نسبت به قبل از انقلاب بسیار تنگ تر شده است، لذا این مسئولیت به نسل بعدی مراجع افتاده است و هم اکنون شاهد نظریه پردازی های خوبی هستیم.
بیست : آیا در باور ایمانی شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ اگر موافق این دستورالعمل قرآنی هستید، به ادامه ی پرسش من پاسخ بفرمایید: طبق اسناد موجود، و اقرار خود آقای محمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟
قطع دست دزد بر فرض که امروز تنها راه پیشگیری از جرم باشد [مشروع است]، چون قرآن نگفته است که برای جلوگیری از دزدی تنها راه، قطع دست اوست… اما همین قطع دست، متوقف بر شرایطی است و امروز تا حل مشکلات اقتصادی اجراپذیر نیست.
بیست و یک : حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای رحیمی، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟
این بحث دو جنبه دارد، یکی بحث کیفری دارد و یک بحث سیاسی. و به نظر می رسد برای پیشگیری از فساد مالی ارکان حکومت، نیازمند به نهادهای مستقل، احزاب قوی و رسانه های آزاد هستیم؛ و با قطع دست یک نفر مشکل فساد ارکان حکومت حل نمی شود.
بیست و دو : زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه شخصی و ایمانی شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه کرده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟
خیر، موضع خود را بارها در مصاحبه ها و بیانیه های مجمع مدرسین و محققین ابراز داشته ایم.
بیست و سه : هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معترضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟ خیر، روشن است.
بیست و چهار: در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟
آزمون به این معنی که یک تجربه است که باید از این تجربه پند گرفت و نقاط آسیب پذیر آن را شناخت.
بیست و پنج : اوباشان مذهبی قم، جلوی چشم همه ما به منزل آیت الله صانعی حمله کردند و به حریم خصوصی وی هجوم بردند. مراجع ما درمقام عمل چه کردند؟ تایید یا تقبیح؟ متاسفانه جامعه ی دینی ما هیچ عکس العملی از آنان ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما درافتید، با شما این می کنیم؟ چرا هیچ عالم و مرجعی مخاطره نمی کند و عمامه از سر نمی گیرد و پای برهنه برای احقاق حق خروج نمی کند؟
؟ (ایشان به این پرسش پاسخ نداده اند.)