آیت الله سيد حسين موسوي تبريزي در گفتوگو با «اعتماد»
محمدحسين مهرزاد/ گفتوگو با آیت الله سيد حسين موسوي تبريزي، از آن جهت فرصت غنيمتي است كه او از سالهاي ابتداي انقلاب كه در كسوت دادستان مشغول فعاليت بود تا همين سالهاي گذشته كه رياست خانه احزاب را به عهده داشت هميشه در متن وقايع سياسي ايران حاضر و ناظر بوده است. در سفر يك روزه به قم شرايط به گونهاي فراهم شد كه بدون هماهنگي و آمادگي قبلي با همكاران روزنامه توقيف شده «مردم امروز» به ملاقات او برويم. قرارمان هم اين بود كه هر كدام پرسش و پاسخهايي كه مطرح ميكنيم را در رسانه خود منتشر كنيم. به همين دليل هم از علي مطهري، خانه احزاب و انتخابات مجلس تا مصاحبه آيتالله محمد خامنهاي و تاريخچه انقلاب و امام راحل عظيمالشأن از او سوال پرسيديم. با اين حال چند روزي پس از انجام اين مصاحبه روزنامه مردم امروز به محاق توقيف رفت و با رضايت همكاران اين روزنامه كل مصاحبه به روزنامه اعتماد سپرده شد.
علت هجمههايي را كه به آقاي مطهري ميشود، چه ميدانيد؟
من خودم دو دوره نماينده بودهام. نماينده ولو اينكه در بخش كوچكي از جامعه كانديدا شود و ٥٠ هزار راي آورده باشد و به مجلس راه يابد، نماينده همه ملت است و بايد مدافع حقوق همه ملت باشد. در آن قسمنامهاي كه در ابتداي دوره ميخوانند دفاع از حقوق همه ملت ايران آمده است. يك مسلمان عادل متدين بايد به قسمش عمل كند. قسم را شكستن گناه بزرگي است و خداوند براي آن كفاره قرار داده و تقريبا ايمان داشتن را مساوي با وفاي به عهد قرار داده است. الذينهم في عهدهم و اماناتهم. . . نمايندهها هم با خدا و مردم پيمان دارند و امانت بزرگي گرفتهاند. علي ايحال نماينده هركس باشد چه رسد به اينكه اطلاعات كافي داشته باشد، پدرش آيتالله مطهري باشد و سوابق درخشاني در فداكاري داشته باشد. طبيعي است كه چنين حركتي كند. ايشان هم رعايت ادب و احترام ميكند و در چارچوب قانون اساسي صحبت ميكند. من اكثر تذكرات و صحبتها و نامههاي اخير ايشان را مطالعه كردهام. اين وظيفه اوست و فضيلت اضافي از مسووليت مجلس نيست. اما اينكه ديگران چرا به او حمله ميكنند، مشخص است. چون آنها منافع خود را در خطر ميبينند. آنها هم اگر حتي يقين كنند آقاي مطهري در مجلس بي ربط حرف ميزند بايد وقت بگيرند و در وقتي كه اختصاص داده ميشود پاسخ دهند، يا در رسانهها و تريبونهاي ديگري كه در اختيار دارند صحبت خود را مطرح كنند. آن هم بدون تهمت و فحاشي صحبت كنند. در حد صحبت و بيان باشد به شرطي كه حق بيان را از ديگري نگيرند، حق دارند. اما چرا عوض پاسخ، فحاشي ميكنند و تريبون مجلس بسته ميشود؟ اگر صرفا به خاطر صحبتهاي مطهري تريبون را بسته باشند به نظر من كار خلاف قانون انجام شده است. اما اگر به خاطر اين باشد كه در آنجا حرمتها شكسته ميشود و نايب رييس مجلس نخواسته مجلس كوچك شود ايرادي به اين كار وارد نيست و ميتواند دستور دهد بلندگو را قطع كند. من قضاوت نميكنم چون نميدانم به چه دليل اين كار انجام شده است. در عين حال حتي رييس مجلس بايد حق بدهد نمايندهاي كه حرفش قطع شده صحبتهاي خود را انجام دهد. آنها منطقي ندارند كه با آن پاسخ دهند. اين كارها البته در كشور ما سابقه داشته است.
بعد از اتفاقات سياسياي كه در كشور رخ ميدهد و افكار سياسي به نوعي مقابل يكديگر قرار ميگيرند، مشاهده ميكنيم كه عموما از جانب علما و بزرگان حوزه علميه قم واكنشي صورت نميگيرد. علت اين مساله چيست؟ مسلما علما از وضعيت سياسي كشور آگاهي دارند اما اينكه ترجيح ميدهند وارد اين فضاها نشوند چه علتي دارد؟
در قم افرادي هستند كه معتقدند امثال آقاي مطهري حرف خوب ميزند عدهاي هم معتقدند او نبايد اين حرفها را بزند. ميخواهم عرض كنم قم هم تابعي از كل كشور است. افكار گوناگون وجود دارند. بزرگان و مراجع اگر بخواهند هر روز اطلاعيه بدهند نميشود. آن وقت هر روز بايد از قم اطلاعيه و بيانيه صادر شود.
اگر موافقيد به مسائل و مشكلات دولت روحاني هم بپردازيم. همين طيفي كه تحمل شنيدن مطهري را ندارند با دولت هم مساله دارند. فكر ميكنيد روحاني چگونه بايد با اين رويكرد مقابله كند كه هم نشاط سياسي كشور حفظ شود و هم تهمتزنيهاي بدون منطق ادامه نيابد؟
من معتقدم روحاني هيچ برخوردي نبايد با اينها بكند. بهترين مواجهه اين است كه آقاي روحاني اعصابش خرد نشود و برنامههايش را پيش ببرد. اينها ميخواهند مردم را از روحاني جدا كنند تا در انتخابات آينده حرف داشته باشند و بگويند روحاني نتوانست كاري بكند. البته اگر حرف قانوني بزنند آدم حرف دشمن را هم گوش ميكند. مثلا فرض كنيد اينها خبري بهشان آمده بود كه بر مبناي آن گفتند دولت برداشت غيرقانوني از صندوق توسعه ارزي داشته است. در مجلس هم تحقيق كردند و گفتند كه اشتباه جابهجايي بوده است. خب مجلس وظيفه خود را عمل كرده است در اين موضوع. اما دولت اگر روحاني بخواهد هرچه اينها ميگويند را خودش جواب دهد اشتباه است. اينها ميخواهند دولت را به روزمرّگي دچار كنند. مثلا فرض كنيد برنامه سلامت را اگر با آن مشكلات كه وجود دارد انجام دهد يك قدم بسيار بزرگ براي خداست و پشتوانه راي دارد، اگر بتواند فسادهاي اداري را جمع كند، صادرات و واردات انحصاري را لغو كند. اينها ميتواند به روحاني كمك كند. هر چه مخالفت كنند نميتواند مفيد باشد. من معتقدم بايد كمتر به سروصدا و فحاشي توجه كنند.
در پنج سال گذشته با ركود فعاليت احزاب مواجه بوده ايم و اخيرا هم برخي اصولگرايان مثل آقايان حبيبي و غفوريفرد اعلام كردهاند با بازگشايي خانه احزاب مخالفيم.
آقاي غفوريفرد هم چنين حرفي زدهاند؟
بله.
شايد نظرش برگشته است. مگر با مردمسالاري مخالفند؟ يك انتخاباتي بود كه ٨٠ حزب بيشتر نداشتيم و موتلفه و دوستان ديگر هم بودند حتي بعضي از اين اصلاحطلبان هم پروانه نگرفته بودند. همه اينها جمع شدند و حدود دو ماه با هم در مورد پيشنويس اساسنامه صحبت كرديم آن وقت كنگره برگزار كرديم. مجمع عمومي گذاشته شد و همهشان هم بودند. بادامچيان، حبيبي، غفوريفرد، كريمي و... هم بودند. طبق مصوبهاي كه تاييد كرديم. آن موقع هيات رييسه ١٥ نفر بودند و عدهاي هم انتخاب شدند كه از راست و چپ در آن حضور داشتند. من هم رييس بودم و از هر دو طيف حضور داشتند. دوباره انتخابات شد و همين آقاي غفوريفرد رييس شد. از دوره سوم تا پنجم در يك مجمع عمومي آزاد من انتخاب شدم. بعضيها كه راي نميآوردند شروع به غر زدن ميكردند. آخرين مجمع عمومي من كانديدا نشدم و چهار تا ليست پخش شد. يكي را بادامچيان رهبري ميكرد، يكي را روحالاميني هدايت ميكرد، يكي اصلاحطلبان مثل مشاركت و مجاهدين بودند يك طيف هم متمايل به اصلاحات اما مستقل بود. در ميان اينها عدهاي براي شوراي مركزي انتخاب شدند. البته آن موقع ٢٥ نفر بايد انتخاب ميشدند. حالا اينهاميگويند چرا اصلاحطلبان اكثريت هستند. خب بروند صد تا حزب تشكيل دهند تا اكثريت شوند. با راي همين احزاب عضو شدهاند، با راي همين احزاب حق راي گرفتهاند و حالا نميتوانند تعيين تكليف كنند. قانون اين است كه شوراي مركزي همين خانه احزاب دعوت كنند. نماينده احزاب شركت كنند، آن موقع راي بياورند. اصلاحطلبان در زمان احمدينژاد و در ميان بيش از صد حزب زوري نداشتند كه بخواهند در انتخابات شوراي مركزي خانه احزاب تقلب كنند. راي احزاب كه قابل تقلب نيست. ناظر داشتند و هيات رييسه بوده است. اينكه ميگويند ما به آن شكل خانه احزاب موافق نيستيم يعني چه؟ من چند ماه قبل با همين آقاي غفوريفرد نامهاي را امضا كرديم با چند نفر ديگر و بنا شد كه ٧٠ تا ٨٠ حزب به ما وكالت دهند تا از احزاب دعوت كنيم. چون دوسوم احزاب ميتوانند درخواست برگزاري مجمع عمومي فوقالعاده بدهند. آقاي
غفوريفرد و ميرمحمدي اين نامه را امضا كردهاند. يعني به اين معنا راضياند. بفرمايند به چه صورت راضياند؟ ميخواهند فقط خودشان باشند؟ حتي اين آقايان اگر با آن شكل مخالفند هيچ اشكالي ندارد مجمع عمومي تشكيل دهند شوراي مركزي تشكيل شود و دوباره شوراي مركزي جديد به مجمع عمومي فوقالعاده دعوت كند در آن مجمع شكلي كه ميپسندند را مطرح كنند. اساسنامه را عوض كنند. مثلا انتخابات را به جاي فردي، جناحي كنند. اگر راي آورد اشكال ندارد. با هر صورتي كه مخالفند بايد فعلا با اين صورت مجمع تشكيل دهند.
در جبهه اصلاحات شاهد تشكيل احزاب جديدي هستيم. نظر شما در مورد احزاب جديد چيست؟
اصلاحطلبان بايد در ميان خودشان اصلاحطلب باشند. آنچه مسلم است اگر گفتهاند دو حزب محروم شدهاند بايد طبق قانون آن را حل كنند. ما هم بايد حمايت كنيم كه برخوردها قانوني باشد و قوه قضاييه بگويد طبق كدام دادگاه تصميم گرفته شده است. اما اين دليل نميشود كه حزب ديگري تشكيل نشود. در زمان آقاي خاتمي مدام احزاب درخواست پروانه ميكردند و ما خودمان در خانه احزاب ميپذيرفتيم. اشكالي ندارد. اصول اين احزاب هم ميتواند با ما مخالف باشد اما نميتوانيم بگوييم حزب تشكيل ندهيد. از حالا هم نبايد كسي را محكوم كنيم. ما اگر اين كار را بكنيم اختلافاندازي كردهايم. يك وقتي آقاي حجاريان گفته بود مشاركت از عباس تا عباس است. منظورش عباس دوزدوزاني و عباس عبدي بود. تازه همان عباس عبدي سالهاي قبل، آدم امروز نيست. خود آقاي حجاريان هم تفاوت كرده است. احزاب بايد برنامههايشان را بگويند. اصلاحطلبي در چارچوب قانون اساسي و انقلاب است. اين ميتواند مراتب داشته باشد. اصولگراها هم در هر فكري متحد نيستند. اصولگراي منطقي و غيرمنطقي هم داريم و نبايد با يك چوب همه را برانيم و بخواهيم همه مثل ما فكر كنند. ما نوشتهايم چارچوب اصلاحطلبي چيست؛ چه كسي حق دارد اصولگرايي يا اصلاحطلبي را مصادره كند؛ نظر من اين است كه نبايد از راهاندازي حزب توسط افرادي شناخته شده ناراحت باشيم. بايد اعمالشان را ببينيم و آنها هم در عمل، خودشان را نشان دهند. بهتر از اينكه ميگويند آقاي خاتمي را قبول دارند چه چيزي لازم است. احزابي درخواست كردهاند و عضو شوراي هماهنگي شدهاند. اگر شوراي هماهنگي اصلاحات آن را پذيرفت و دوسوم اعضا راي مثبت دادند هيچ مشكلي نيست و نبايد به اينهادامن زد. همين دامن زدن بيشتر از مسائل ديگر موجب اختلاف ميشود.
سال آينده انتخابات مجلس را در پيش داريم. فكر ميكنيد اصلاحطلبان چگونه ميتوانند اكثريت مجلس را به دست بياورند؟
با اجماع و اتفاق و معقولانه برخورد كردن. البته اين بعد از گذشتن از موانع است.
اتحاد و انسجام در حال حاضر وجود دارد؟
فعلا وجود دارد.
با موانعي كه قابل پيشبيني هم هست چگونه بايد مواجه شد؟
ما بايد كاري كنيم كه براي هر روز و هر احتمال برنامه داشته باشيم. سياستمدار اين نيست كه نوك دماغش را ببيند. ما در اين كشور زندگي ميكنيم. در اين كشور مسائلي هست كه ما هم قبول نداريم و عدهاي قبول دارند و آن را قانوني ميدانند. مثل همين نحوه احراز صلاحيت. من قبول ندارم و آن را خلاف قانون و شرع ميدانم. من ميدانم چرا و چگونه اين تفسير از قانون اساسي بعد از امام مطرح شد.
ميتوانيد بگوييد؟
نه، اما حالا كه شده است. وقتي اين تصميم انجام شده امروز نميتوانيم بگوييم شوراي نگهبان فلان. بايد تذكر بدهيم كه اين طور برخورد بي دليل كه اعلام هم نميكنند اشتباه است و معقول نيست و حقوق مردم را ضايع ميكند ولي حالا وضعيت به اين شكل است. ما بايد عاقلانه برخورد كنيم و كار خودمان را انجام دهيم. يك عقل ميگويد به جاي پنج نفر ٥٠ نفر ثبت نام كنيم. هر ٥٠ نفر كه نميشود رد شوند. حالا بعد از اينكه عدهاي رد شدند،
ردشدهها از تاييدشدهها حمايت كنند مثل برادر ميشود كار كرد. برنامهريزي هم ميشود. الان اتحاد هست، بايد آن را حفظ كنيم. بعد از
تاييد صلاحيتها هم حتي فرض كنيد ما در قم دو نماينده ميخواهيم اما ١٠ كانديدايمان تاييد صلاحيت شدند. ممكن است برنامه اين باشد كه به جان هم بيفتيم. آنقدر بايد بالغ باشيم كه همان كاري كه آقاي عارف كرد را انجام دهيم و هشت نفر به نفع آن دو نفر كنار بروند.
شما خودتان براي قم برنامهاي داريد؟
براي همه جا برنامه داريم. من نميخواهم نامزد انتخابات شوم و به اندازه كافي اين كارها را كردهايم اما كمك ميكنيم، برنامه داريم و مسلما شركت خواهيم كرد.
در مورد قانوني كه مجلس پيرامون امر به معروف تصويب كرد و شوراي نگهبان آن را رد كرد اطلاعي از جزييات داريد؟
نه، من اطلاع ندارم. معتقدم مراحل امر به معروف را بايد در قانون ببينند. امر به معروفكننده چه كسي باشد، فرد مورد امر و نهي در چه وضعيتي باشد و مراتب ديگر هست كه بايد به آن توجه كرد. مسلما اشكال شرعي داشته كه شوراي نگهبان آن را رد كرده است.
در جريان مصاحبه آقاي محمد خامنهاي و پاسخ آيتالله هاشمي هستيد؟
بله. مطالب را خواندهام. من آن زمان در جماران منزلم ديوار به ديوار حاج احمد آقا بود. در كنار امام هم بودم. اطلاعات دقيق دارم كه تمام آن صحبتها در ماجراي مك فارلين با اذن امام بوده ولي اينطور صحبتها مسلم است كه فقط با امام مطرح ميشد و حتي مرحوم آيتالله منتظري هم طرف مشورت قرار نميگرفتند. يكي از گلايههايي كه وارد نبود همين بود كه آقاي منتظري ميگفت چرا به من نگفتيد. الان هم همينطور است. مثلا وزير اطلاعات به امام نامه نوشته بود در مورد اين مذاكرات و امام جواب داده بود كه دخالت نكنيد. بعد هم دوباره نامه نوشت و باز امام از طريق احمد آقا نوشتند كه مسوولان عزت و مصلحت را در مذاكرات رعايت كنيد. در مرحله اول آقاي هاشمي و حاج احمد آقا بودند و بعد هم آيتالله خامنهاي اطلاع پيداكردند و كاملا هماهنگ بودند. حالا برخي نميخواستند اين مساله انجام شود. اما از جاهايي درز كرد و آنهايي كه خبر را بردند خيانت بزرگي كردند. آن موقع ميشد موضوع مك فارلين را خيلي خوب حل كرد. مقدار زيادي اسلحه استراتژيك خريديم و با همانها فاو را گرفتيم كه بعدا متاسفانه پس گرفته شد. به علاوه بر خلاف واقع بودن، ادبيات خوبي هم نداشت. شخصيت بزرگي كه قبل از سال ٤٢ با امام بوده و خيليها معناي اسراييل را نميدانستند او مقابله ميكرد و به خاطر انقلاب اين همه هزينه داده معلوم است كه از انصاف دور است.
آيتالله هاشمي امروز در جايگاه كسي هستند كه بيشترين خاطره را از امام دارند و برخي ميخواهند جايگاه هاشمي را خدشهدار كنند.
ممكن است عدهاي در اين نظر باشند، عدهاي هم كينه شخصي دارند. در اين مطالبي كه من ديدم و قبلا هم بعضي ديگر گفته بودند اينهاتوهين به امام است كه او را هيچ كاره اعلام كنند. ما امام را ميشناختيم. امام آقاي هاشمي را خيلي دوست داشت و خيلي از مشكلاتي كه كسي نميتوانست با امام مطرح كند هاشمي ميتوانست حتي اگر امام مخالفت ميكرد آقاي هاشمي با امام صحبت ميكرد حتي گاهي با گريه و تضرع صحبت ميكرد.
اما در نهايت اين خود حضرت امام بودند كه تصميم ميگرفتند.
مسلما اين طور بود. گاهي هم حرف آقاي هاشمي را قبول نميكردند.
اين حد از ناآگاهي افراد براي شما قابل قبول است؟
اين حد از خود را به ناآگاهي زدن قابل قبول است. آدم ميتواند ديروز يك طور باشد و امروز طور ديگر. از اينها خيلي زياد ديديم.
فرموديد با احمد آقاي خميني همسايه بوديد. بعضيها هم ميگويند امام تحت تاثير حاج احمد آقا بود. شما هم معتقديد كه اين سخن اشتباه بود؟
اين حرف تازهاي نيست. همان موقع هم ميگفتند. يكي از علما، من و آقاي عبايي عضو شوراي عالي تبليغات بوديم. روزي بود كه ميخواستند محمد هاشمي را از راديو، تلويزيون بركنار كنند. امام برخورد كرد و گفت بايد همانجا باشد. در آن ماجرا همان آقا گفت امام تحت تاثير حاج احمد آقاست من ميدانستم امام خودشان برنامهها را دنبال ميكرد و قطعا اينطور نبود و امام نامهاي به احمد آقا نوشت و گفت الان كه من زنده هستم اين همه به شما تهمت ميزنند. حتي در جلسات خصوصي ما كه شركت ميكرد من آن موقع دادستان كل انقلاب بودم و هفتهاي يكبار جلساتي داشتيم با حضور آقاي هاشمي، آيتالله خامنهاي، ميرحسين موسوي، آقاي موسوي اردبيلي و برخي ديگر به تناسب بحثها مسوولان مربوطه هم حضور مييافتند.
احمدآقا در آن جلسات شركت و مسائل را يادداشت ميكرد كه عين صحبتها را به امام منتقل كند و عين عبارتهاي امام را به ما ميگفت. حتي اعلاميهها را كه بعد از سال ٦٦ يكي، دو سال بود كه بعضي نوشتهها را امام املا ميكرد و احمد آقا مينوشت. بعد امام آن را ميخواندند و من ديده بودم كه بعضي كلمات را كم و زياد و اصلاح و امضا ميكردند. حتي در برخي نامهها مثل نامههاي نهضت آزادي و نامه معروف ششم فروردين ٦٧ كه خط احمد آقاست و خودش به من اينها را گفت امضاي امام بود.
خود ايشان به شما گفتند؟
عين عبارات اين دو نامه مورد تاييد امام بود. آقاي بازرگان شكايت كرده بود و خط منتسب به امام را مورد تشكيك قرار داده بود. آقاي محتشمي شكايت را پيش احمد آقا آورد. من آن شب آنجا بودم. آنجا صحبت شد و احمد آقا گفت واقعش اين است كه امضاي امام است. من هم گفتم كه همين را اعلام كنيد. من نسبت نميدهم حرف احمد آقا را ميزنم. امضا متعلق به امام است و خط متعلق احمد آقاست