Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

طالقانی از شبهات فرار نمی‌کرد

مژگان مدرس علوم
جرس: حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از جمله روحانیون نواندیشی است که تلاش می‌کند چهره روشن‌تر و مدرن‌تری از اسلام به جهان ارائه دهد.
وی با اشاره بر تلاش آیت الله طالقانی بر ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه تاکید می‌کند که در مکتب طالقانی بحث تحمیل یکی بر دیگری نبود، بحث درک یکدیگر بود. به نظر من مشکل حوزه و دانشگاه این است که مبانی اندیشه باید بازنگری شود و تا این بازنگری صورت نگیرد این مسائل هم حل نخواهد شد.
متن کامل گفتگوی «جرس» با حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه در دیدگاه آیت الله سید محمود طالقانی در پی می‌آید:
آیت الله طالقانی در حقیقت یکی از پیشگامان جنبش روشنفکری دینی محسوب می‌شوند رویکرد ایشان در نواندیشی دینی چه بود؟
مرحوم آیت الله طالقانی تنها روحانی بود که در سالهای دهه بیست یک جریان روشنفکری مذهبی در برابر جریان سرمایه داری غرب (که حکومت پهلوی دنبال می‌کرد) و جریان کمونیستی شرق را فعال کرد و به هر حال نواندیشی دینی از راه قرآن وارد فرهنگ جامعه دینی ایران کرد. البته پیش از آیت الله طالقانی، مرحوم سید اسدالله خرقانی این کار را در زمان مشروطیت انجام داده بود و کتابی هم با نام «محو الموهوم» داشتند یعنی خرافاتی که در دین وارد شده بود و پاره‌ای روحانیون حدیث‌های جعلی را می‌خواندند و آیت الله خرقانی با نوشتن این کتاب نواندیشی دینی را رواج داد.
مرحوم شریعت سنگلجی هم معروف است که بعد از آقای خرقانی یک نوع جریان روشنفکری دینی را در ایران دنبال کرد. اما آیت الله طالقانی به علت اینکه از سواد حوزوی بالایی برخوردار بود و شعار بازگشت به قرآن را داد و با احترامی هم که برای خود او و خانواده پدری‌اش که از اهل علم و روحانیت قائل بودند، توانست جریان روشنفکری دینی را در ایران جا بیاندازد. البته همکارانی مانند مرحوم آقایان بازرگان و دکتر سحابی هم داشت که در این مسیر او را کمک می‌کردند و در حقیقت یک نوع توافق و تعامل بین فرهنگ علم در دنیای امروز فرهنگ مذهبی ایجاد کردند به این گونه که مذهب و قرآن هیچگاه در برابر علم نیست.
به نظرم تمام جریانات روشنفکری دینی که در ایران وجود دارد منشاء و مبنای آن مرحوم آقایان طالقانی، بازرگان و سحابی بودند و سالیان زیادی در برابر چپ مارکسیستی حرف برای گفتن داشتند. مرحوم آیت الله طالقانی معتقد بود که با این علومی که در حوزه‌ها رواج دارد نمی‌توان در برابر جریان مارکسیستی قد علم کرد و سخن گفت. ایشان با رویکرد جدیدی که به قرآن داشت و تفسیر نویی که از قرآن ارائه داد، توانست جریان نواندیشی در ایران را ابداع و رهبری کند. اخیرا کتابی با نام «راهی که نرفته‌ایم» از آقای مهدی غنی می‌خواندم که در آن نوشته شده بود در جلسه‌ای در سال ۱۳۵۱ مرحوم شهید مطهری و شریعتی با هم بودند عده‌ای می‌گفتند که نخستین کسی که نسل جوان را با دین آشنا کرد شریعتی بود و عده‌ای هم گفتند نخیر آقای مطهری این کار را کرده است.
در همانجا مرحوم آقای مطهری به صراحت می‌گوید نه من بودم و نه آقای شریعتی، بلکه پایه گذار آن آقای طالقانی بوده است. آقای شریعتی هم حرفهای آقای مطهری را تایید می‌کند و پیشگامی آقای طالقانی را در دو حوزه اندیشه نو در قرآن پژوهی و حوزه عمل مطرح می‌کند. دکتر علی شریعتی در کتاب «کویر» تعبیر زیبایی بکار می‌برد و می‌گوید که در سال‌های خفقان پس از کودتا ۲۸ مرداد، تنها طالقانی و مسجد هدایت، همچون مناره‌ای در کویر، می‌درخشیدند.
این ویژگی منحصر به فرد آیت الله طالقانی چه بود؟
یک ویژگی که آیت الله طالقانی داشت و من کمتر در کسی دیده بودم و مرحوم آیت الله منتظری هم خودشان برای من نقل کردند، این بود که آقای طالقانی در زندان اخلاقی داشت که به همه گروه‌ها احترام می‌گذاشت و شعار آقای طالقانی در زندان این بود که إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ ما باید به انسان احترام بگذاریم از هر آیین و اندیشه‌ای که باشد. ایشان به همه احترام می‌گذاشت و به خاطر همین اخلاق جذابی که داشت، همه جوان‌ها با تفکرات متفاوت را زیر بال و پر خود می‌گرفت و جذب می‌کرد. به عبارت دیگر آیت الله طالقانی علاوه بر اینکه مرد اندیشه بود، مرد عمل هم بود و واقعا به آنچه که معتقد بود عمل می‌کرد.
زمانی که آیت الله طالقانی از قم به تهران آمدند و بیشتر وقتشان با نواندیشان دینی دانشگاهی آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی می‌گذشت، آیا ارتباط خود را کاملا با حوزه قطع کردند؟
ارتباطی به آن معنا که در حوزه باشند ظاهرا نداشتند.
علتش چه بود؟
آقای طالقانی روح مواجی داشت که علوم رایج حوزه او را قانع نمی‌کرد. خاطرم نیست در کجا خواندم که ایشان گفتند «در آن روز‌ها با خود می‌اندیشیدم که این بحث‌های دقیق در فروع و احکام مگر برای عمل و سعادت فرد در اجتماع نیست. مردمی که یک فرد یا یک دسته بی‌پروا این گونه بر آن‌ها حکومت و ستم کنند آیا روی صلاح و سعادت خواهند دید؟ آیا نباید بیشتر نیروی فکری و عمل را برای ایجاد محیط مساعد و جلوگیری از اراده‌های خودخواهانه متوجه نمود.» البته من قضاوت نمی‌کنم اما علوم حوزه آن روز مرحوم آقای طالقانی را قانع نمی‌کرد و به همین دلیل از حوزه بیرون آمد.
سالهای زیادی هم ایشان در زندان بودند و مواجهه با افکار مختلف ممکن است در اندیشه ایشان بی‌تاثیر نبوده باشد. اندیشه‌های مختلف و مارکسیستی که در زندان بود را نمی‌شد با یکسری مسائل فرعی و فقهی پاسخ داد و یک نوع نگاه دیگر می‌طلبید، دقیقا‌‌ همان نگاهی که آقای مطهری هم داشتند. ایشان هم زمانی که از حوزه به دانشگاه تهران برگشتند و با افکار نو مواجهه شدند یک نوع نگرش در او ایجاد شد و جریان دیگری در حوزه اندیشه دینی دنبال کردند.
یکی از دغدغه‌های آیت اللّه طالقانی تلاش برای برقراری وحدت بین دانشجویان علوم جدید و طلاب علوم قدیم بود. عامل اصلی فاصله و واگرایی حوزه و دانشگاه از نظر ایشان چه بود؟
یک جریانی در حوزه بود که کلا نسبت به علوم روز بدبینی داشت. زیرا فکر می‌کردند هر چه علوم جدید توسعه پیدا کند عرصه را بر فرهنگ دینی تنگ می‌کند. این تلقی بود که حتی در میان علمای صد سال پیش‌تر هم وجود داشته است؛ لذا بسیاری از آن‌ها علم جدید را تحریم می‌کردند. یادم هست که بسیاری از آقایان پنجاه سال پیش‌تر فرزندان خود را به دبیرستان نمی‌فرستادند. پدر خود من می‌گفتند که می‌روید مدرسه و یاد می‌گیرید که انسان از نسل میمون است. یعنی یک نوع تعارض و دعوایی بین علوم جدید و علوم قدیم وجود داشت و همین باعث اختلاف بین حوزه و دانشگاه شده بود. مرحوم طالقانی چنین نگاهی به دنیای علم جدید نداشت. شما اگر به کتاب «باد و باران در قرآن» از آقای مهدی بازرگان نگاه کنید می‌بینید که می‌خواهند بین علم جدید و علم قدیم یعنی بین حوزه و دانشگاه آشتی برقرار کنند و متاسفانه این به شکل جریان یا قاعده نشد. درست است که می‌گوییم وحدت حوزه و دانشگاه اما هنوز حوزه می‌خواهد نظر خود را بر دانشگاه تحمیل کند و یا برعکس. اما در مکتب طالقانی بحث تحمیل یکی بر دیگری نبود، بحث درک یکدیگر بود. اگر تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله طالقانی را هم مطالعه کنید می‌بینید که در آن تاکید شده از دانش امروز فرار نکنید.
تقی ارانی شیمی‌دان و نخستین متفکر مارکسیست ایران در زمان پهلوی اول همه چیز را توصیف مادی می‌کرد و معتقد به روح ماوراء الطبیعه نبود. اولین کسی که آن را مطرح کرد و به دنبال پاسخگویی آن بود، مرحوم آیت الله طالقانی و بعد طباطبایی و مطهری بودند. آن‌ها با متفکران خارج از حوزه ارتباط داشتند و همین باعث می‌شد که در بحث‌ها همدیگر را درک کنند. اما در حوزه می‌گفتند هر فکری که خارج از حوزه باشد باید طرد شود زیرا در تعارض با دین است. لذا مرحوم آقای طالقانی وارد این عرصه شد که ما نباید از دانش روز و کسی که امروزی می‌اندیشد فرار کنیم. ما اگر قرآن را با روش نو تفسیر کنیم و اخلاق اجتماعی داشته باشیم و با جوانان روبرو شویم، می‌توانیم آنان را جذب کنیم.
به هر حال اسلام در این قرن بیست و یکم که می‌گوییم حرف برای گفتن دارد، اما اسلام زمانی حرف برای گفتن دارد که مبلغ و مفسر اسلام، اسلام را در ظرف زمان بشناسد. یک مقاله‌ای هم با عنوان «طالقانی در ظرف زمان» در این زمینه نوشته‌ام و مفصلا توضیح داده‌ام. همین چند روز پیش در خبر‌ها خواندم که یک عضو مجلس خبرگان رهبری به انتخاب یک زن به عنوان سخنگوی وزارت خارجه اشاره کرده و گفته است که در دیدارش با روحانی به آیه هجده سوره مبارکه زخرف اشاره کرده است. خب، با چنین تفسیرهایی است که زنان را از دین فراری می‌دهیم. اما یک نوع تفسیر هم تفسیر آیت الله طالقانی می‌شود که جوانان مارکسیست را به اسلام دعوت می‌کند. پس می‌بینید برداشت‌ها از دین چقدر با هم فرق می‌کند. یک برداشت از دین فرار می‌دهد و یک برداشت هم به دین جذب می‌کند. این بود که مرحوم آیت الله طالقانی از شبهاتی که در دنیای امروز نسبت به دین و اسلام وارد می‌شود فرار نمی‌کرد و در دل آن شبهات قرار می‌گرفت و با اخلاق خیلی خوش بحث می‌کرد.
انتقادی هم که به حوزه داشتند بخاطر همین نگرش حوزه بود؟
البته ندیدم که کتبا انتقادی کنند اما در تفسیر جاهایی هست که نشان می‌دهد ایشان در آن روزگار دل پری از حوزه‌ها داشته که گزارش نمی‌کرده است. ایشان با آن هوش و دانشی که داشت اگر در حوزه می‌ماندند یکی از مراجع طراز اول می‌شدند اما می‌گفت جامعه دنبال چیز دیگری است و مشکل جامعه ما کمبود منطق نیست، بلکه کمبود کسی است که اسلام را در ظرف زمان خود بشناسد.
علت اینکه در حوزه آیت الله طالقانی را به عنوان یک متفکر دینی قبول ندارند، چیست؟ این دقیقا‌‌ همان اشکالی است که من می‌گویم. ببینید مرحوم آقای مطهری را خیلی تبلیغ می‌کنند اما شیوه‌هایی که آقایان مطهری و طالقانی دنبال کردند در حوزه‌ها دنبال نمی‌شود. برای همین گفتم اگر روش و شیوه آقای طالقانی به صورت قاعده شده بود، ما الان در حوزه‌ها امثال طالقانی و مطهری زیاد داشتیم. این هم به این علت است که در حوزه‌ها فرهنگ فقه و اصولی که هست سایه خود را انداخته و اندیشه دینی در هر زمانی مظلوم واقع شده، حتی در روزگاری هم که امثال آیت الله طالقانی اندیشه‌های نو را مطرح می‌کردند تکفیر می‌شدند.
برخی از حوزویان به متد تفسیری آیت الله طالقانی ایراد می‌گرفتند. آیا متدلوژی ایشان با آنچه مد نظر حوزه بود، قرابتی داشت؟
البته تفسیر هیچوقت در حوزه علمیه قم رایج نبوده است. مرحوم علامه طباطبایی هم که تفسیر کردند خودش بود وخودش. در آن زمان ایشان را در حوزه علمیه قبول نمی‌کردند و می‌گفتند فقط تفسیر می‌گوید. بنابراین هیچوقت در حوزه تفسیر به شکل روشمندی مطرح نبود و الان هم مطرح نیست. تفسیرهای کسانی مانند تفسیر «نوین» مرحوم محمد تقی شریعتی، تفسیر «پرتوی از قرآن» مرحوم آیت الله طالقانی و تفسیر «المیزان» مرحوم طباطبایی هم تفسیرهایی بوده که بر اساس روش‌های خودشان نوشته‌اند. مرحوم آیت الله طالقانی روشی که برای تفسیر قرآن داشت، روشی بود که می‌خواست قرآن را با جامعه پیوند دهد و به اصطلاح قرآن را از خانه‌ها بیرون بیاورد و با اجتماع و سیاست پیوند بزند. بدین ترتیب هر چه که در حوزه‌ها تازه و نو باشد تحملش کمتر است یا مثلا خود امام خمینی هم می‌گفتند که در زمانی که ما فلسفه می‌خوانیدم ما را تکفیر می‌کردند و مثلا می‌گفتند این کتاب را باید با انبر برداشت. در حوزه‌ها معمولا تفسیر و عرفان یک علوم غریب و مذمون بوده است، این است که روش آیت الله طالقانی روشی بود که از طرف خیلی‌ها طرد می‌شد. به هر حال این تفکراتی بود که در جامعه فرهنگی ما وجود داشت و این طرد‌ها و طعنه‌ها در فرهنگ حوزه با کسانیکه به شکل دیگری می‌اندیشیدند وجود داشته و هنوز هم دارد
آشنایی با آراء و اندیشه‌های آیت الله طالقانی در مراکز آموزشی و علمی تا چه حد رایج است؟ گویا در مدارس ممنوع است. آیا این ممنوعیت بخاطر‌‌ همان ساختارشکنی‌های ایشان در فهم دین است؟
البته تدریس نمی‌شود اما ندیدم بگویند ممنوع است. الان خوشبختانه در حوزه‌ها یکسری طلبه‌های جوان هستند که تقریبا‌‌ همان روش آقای طالقانی را دارند و نواندیشی دینی را مطرح می‌کنند و امیدوارم این نوع تفکر در حوزه‌ها رشد کند و تبدیل به یک قاعده شود. به نظر من روش آیت الله طالقانی تاثیر خود را گذاشته است و الان در حوزه‌ها مسئله فقه و اخلاق و فلسفه مورد بررسی قرار می‌گیرد و در میان طلاب جوان شخصیتهایی مانند آیت الله طالقانی محبوبیت زیادی دارند.
با توجه به دغدغه و تلاش‌هایی که آیت الله طالقانی برای وحدت حوزه و دانشگاه داشتند، امروز رابطه حوزه و دانشگاه را چطور می‌بینید؟
من هنوز این رابطه را موفق نمی‌بینم. متاسفانه یکسری تنگ نظری‌هایی هم در دانشگاه و هم در حوزه وجود دارد و اساسا بحث طرز فکر مطرح نیست، بلکه بحث طرد فکر است. من معتقدم تا این تنگ نظری‌ها از میان برداشته نشود، رابطه بین حوزه و دانشگاه ایجاد نمی‌شود. اگر یک طلبه در دانشگاه درس دهد و یا برعکس یک دانشگاهی در حوزه درس دهد، نمی‌شود گفت وحدت حوزه و دانشگاه ایجاد شده است. مهم این است که ما بپذیریم در دنیای امروز در مسائل انسانی، دین، اخلاق و حقوق یک حرفهای تازه‌ای مطرح است و این حرفهای نو را هم نمی‌شود با فقه سنتی آشتی داد. برای نمونه الان بحث حقوق بشر و حقوق زن مطرح است که اگر بخواهیم بر اساس فقه سنتی قدیم این‌ها را مورد بررسی قرار دهیم، طبیعی است که آشتی پذیر نیست. برای مثال اگر شما بحث کنید که زن از حق قضاوت، حقوق سیاسی و اجتماعی برخوردار است باید ابتدا یک نوآوری در فقه داشته باشیم. بنابراین، به نظر من مشکل حوزه و دانشگاه این است که مبانی اندیشه باید بازنگری شود و تا این بازنگری صورت نگیرد این مسائل هم حل نخواهد شد.
به عنوان آخرین پرسش، آیت الله طالقانی شارح و معرف «تنبیه الامة و تنزیه الملة» نائینی بودند. چه مسئله‌ای باعث توجه ایشان به این کتاب شد و چه قرابت فکری با مرحوم نائینی داشتند؟
قرابت فکری آیت الله طالقانی و آقای نائینی استبداد ستیزی بود، زیرا آیت الله طالقانی خیلی از استبداد رنج می‌برد و مرحوم نائینی هم این بحث استبداد را در کتابش مطرح کرده بود. آیت الله طالقانی هم نگران نوعی از استبداد دینی بود و اینکه اسلام هم می‌تواند با حکومت‌های امروز آشتی کند. در این مسائل آیت الله طالقانی و مرحوم نائینی با هم نزدیکی و قرابت فکری داشتند.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم