Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

رمضان، سي گام در راه خود سازي

محمود صلواتی
رمضان کتاب کار است؛ کار خودسازیِ شبانه روزی. در این سلسله مقالات سعی کرده‌ایم با الهام از دعاهای روزانه‌ی این ماه، در راه خودسازی، سی‌گام را نشان دهیم.
بي‌ترديد بارزترين ويژگي روزه‌ گرفتن در ماه مبارك رمضان، تصفيه‌ی نفس، تقرّب به خدا و تلاش در راه خود‌سازي است؛ چنان‌چه از پيامبر خدا (ص) روايت شده است: «الصوم نصف الصبر»(1)، «روزه نيمي از صبر است» و خداوند متعال فرمود: «انما يوفّي الصابرون أجرهم بغير حساب»(زمر:۱۰)؛ و در جاي ديگر از «روزه» به «سپر»ی تعبير شده است كه در ميدان كارزار و براي دفع ضربات دشمن، كارساز است.
هم‌چنین، از آن پیامبر (ص) روايت شده است كه فرمود: «الصوم جُنّة من النار»(2)، «روزه سپر آتش است». از امام صادق (ع) نیز روايت شده است كه در تفسير آيه‌ی شريفه‌ی «استعينوا بالصبر و الصلاة» فرمود: مراد از «صبر»، «روزه» است.(3) در واقع بالاترين و والاترين روزه ها از نظر ثواب و پاداش، روزه‌ی ماه مبارك رمضان است؛ چنان‌که در روايتي از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود: «هر كس ماه رمضان را از روي ايمان و خويشتن‌داري و مراقبت از گوش و چشم و زبان خود روزه بدارد، خدا روزه‌اش را می پذيرد، گناهان گذشته و آينده اش را مي آمرزد و پاداش شكيبايان به او می‌بخشد.» (4)
اگر در روزه چيزي جز صعود انسان از مرتبه‌ی حيوانی به مقامات والا و تشبّه به فرشتگان نباشد، همين در فضيلت آن كافي است. روزه مبارزه با نفس و بازداشتن خويش از اشباع غریزه‌ها و خواسته هاي نفساني است و اين برخلاف ديگر فرايض، عملی دروني و پنهاني است كه كسي جز خدا از آن آگاه نيست. انسان با روزه‌داري و تحمل گرسنگي، به گونه‌اي با شيطان به مبارزه برمي‌خيزد و با پرهيز از خوراك و شهوت‌ها، راه ورود شيطان را سد می‌کند؛ از اين روست كه روزه، سپر آتش قلمداد شده است.
مراتب روزه‌داري
علماي اخلاق براي روزه‌داري سه مرتبه بيان کرده‌اند: ۱. روزه‌ی عموم ۲. روزه‌ی خواص و ۳. روزه‌ی خواص خواص. روزه‌ی «عموم»، كه اكثر مردم موفّق به انجام آن مي‌شوند، همان روزه‌اي است كه از طلوع فجر تا غروب آفتاب از خوردن و آشاميدن و چيزهايي كه روزه را باطل مي‌كند، اجتناب كنند. روزه‌ی «خواص»، بازداشتن گوش، چشم، زبان، دست، پا و ديگر اعضاي بدن از ارتكاب گناه است؛ چنان‌كه از امام صادق (ع) روایت شده است است كه فرمود: «آن‌گاه كه روزه گرفتي، بايد گوش، چشم، مو و پوست تو نيز روزه باشد... و نبايد روزي كه روزه‌داري، با ديگر روزهايت برابر باشد.» (5)
اما روزه‌ی «خواص خواص»، روزه‌ی دل است؛ به این صورت که دل از هر آنچه غير خداست خالي شود، افكار دنيوي را از خاطر خود بزدايد و به چيزي جز خداوند نينديشد؛ اگر به كار دنيا و امرار معاش مي‌پردازد، به نيت كسب روزي حلال و آباداني آخرت باشد. از پيامبر خدا (ص) در حديثي قدسي روايت شده است كه فرمود: «روزه براي من است و من پاداش‌دهنده‌ی آن هستم» و يا به تعبير ديگر: «من خود پاداش آن هستم.» (6)
از اين روست كه روزه موجب صفاي دل، پاكي اعضاء و جوارح، آباداني ظاهر و باطن، زمينه‌ساز سپاس‌گزاري از نعمت‌هاي خدا و احسان به نيازمندان و بيچارگان است؛ در حقیقت، روزه، روزه‌دار را از كژ‌ی‌ها و آلودگي‌ها مي‌پالايد در صورتي كه به شرايط ظاهري و باطني آن عمل كند. (7)
رمضان يك دوره‌ی كامل خودسازي
بي‌ترديد اين ‌كه خداي متعال در هر سال يك ماه كامل را به روزه اختصاص داده است و از مردم خواسته كه پشت سر هم اين ماه را روزه‌دار باشند، بي‌حكمت نيست. در واقع، در اين برنامه‌ی خودسازي، هر روز اين ماه از جايگاه ويژه‌اي بر خوردار است. روزه‌دار با روزه گرفتن در اين ماه، برای اصلاح نفس، تزكيه‌ی درون و پالايش كژي‌هاي نفساني، گام برمي‌دارد و پله‌هايي از نردبان تعالي و تكامل را مي‌پيمايد. ما در اين مقال با الهام از دعاهاي روزانه‌ی ماه مبارك رمضان، كه از مضامين بسيار ژرف و والایی برخوردار است، گام‌هايي را در این راه تکامل ترسيم كرده‌ايم. (8)با استناد به آيات و روايات و نوشته‌ها و رهنمودهاي علماي اخلاق به ويژه كتاب «منازل السايرين » و «صد ميدان» اثر عارف وارسته خواجه عبدالله انصاري، مطالبي را بازگفته‌ايم كه خوانندگان را براي استفاده‌ی معنوي هر چه بيشتر از ماه مبارك رمضان ياري مي‌رساند. به اين اميد كه مورد استفاده اهل بصيرت و ره‌جويان معرفت قرار گيرد.
و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب.
يادداشتها:
۱. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۲۶۰؛ و در بيهقي آمده است: «الصيام نصف الصبر.»
۲. ابن بابویه قمی، الفقيه، ج۲، ص ۷۴.
۳. شیخ کلینی، الكافي، ج ۴، ص ۶۳.
۴. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة, ج۱۰, ص۱۶۴: «من صام شهر رمضان ايمانا و احتسابا و كف سمعه و بصره و لسانه عن الناس قبل الله صومه و غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر و اعطاه ثواب الصابرین.»
۵. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۷: عن الصادق (ع) «اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك...و لا يكون يوم صومك كيوم فطرك.»
۶. قال الله عزوجل: «الصوم لي و انا أجزِي به (انا اُجزَي به).» اين روايت از طرق عامه و خاصه رسيده است و احمد آن‌را در مسند خود (۱، ۱۹۵) آورده است.
۷. براي آگاهي بيشتر ر.ك.به: فیض کاشانی، محسن، محجة البيضاء، ج۲، ص۱۲۱.
۸. اين دعاها در كتاب مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمي به نقل از زاد المعاد مرحوم علامه مجلسي به نقل از ابن عباس و از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است.

گام اول: تنبّه (بيداري)
«و نبهني فيه عن نومة الغافلين»، «بار خدايا مرا در اين روز از خواب غفلت بيدار گردان.» (1)
نخستين گام در راه خود‌سازي، به خود آمدن و بيدار شدن از خواب غفلت است. علماي اخلاق به اين حالت «يقظه» مي‌گويند. یعنی بيدار شدن از خواب غفلت، آماده شدن براي پيشرفت و حركت و بيرون آمدن از حالت سستي و فترت. در آیه‌ی كريمه‌ آمده است: «قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله»(سبأ:۴۶)، یعنی «من شما را به يك چيز انذار مي‌دهم و آن اين‌كه براي خدا بپاخيزيد.»
نخستين جرقه‌ی حيات معنوي در زندگي انسان با بيداري پديدار مي‌شود؛ بيداري آن است كه از يك سو به نعمت‌هاي بي‌كران خداوند بنگري و خود را از شمارش آن و از آگاهي بر كرانه‌هاي آن نااميد احساس كني. «وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها»(نحل:۱۸)، و خود را از سپاس‌گزاري ناتوان ببيني؛ «از دست و زبان كه بر آيد كز عهده شكرش به درآيد»(2). از سوي ديگر به خطر گناهان خود وافق شوي و براي جبران آن آستين همت بالا زني و گردن از بار گران آن برهاني.
و از ديگر سو، از ضايع كردن نعمت‌ها بپرهيزي و آن‌چه را از نعمت‌ها در اختيار داري، غنيمت شماري و براي جبران از دست رفته‌ها و بهره‌برداري از آن‌چه باقي مانده، بپاخيزي.
پير هرات، خواجه عبدالله انصاري مي‌گويد:
شناخت نعمت‌هاي بي‌كران خداوند با سه چيز حاصل مي‌شود: ۱. چراغ عقل را در پيش ديدگان برافروختن ۲. نسيم نعمت‌هاي خدا را احساس كردن و ۳. از گرفتاري گرفتاران عبرت گرفتن.
و گناهان را با سه چيز مي توان چاره كرد: ۱. به اين‌كه ذات حق را از همه چيز بزرگتر داني ۲. نفس اماره را به خوبي بشناسي و ۳. بيم و اندرز‌هاي خدا را به درستي تصديق كني.
و درك نعمت‌ها جز با سه چيز حاصل نمی‌شود: ۱. دانش‌آموزي ۲. تجربه‌اندوزي و ۳. معاشرت و همنشيني با نيكان.
و ملاك اين‌همه اين است كه در گام نخست مصمم باشي و خود را از عادت‌هاي ناپسند وارهاني(3).
يادداشتها:
۱. دعاي روز اول ماه رمضان: «اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين و قيامي فيه قيام القائمين و نبهني فيه عن نومة الغافلين و هب لي جرمي فيه يا اله العالمين و اعف عني يا عافيا عن المجرمين.»
۲. سعدی شیرازی، گلستان.
۳. خواجه عبدالله انصاري، منازل السائرين، ص ۲۵

گام دوّم: تقرّب (نزدیک شدن به خدا)
«و قربنی الی مرضاتک»، «بار خدایا مرا به آن چه مورد خشنودی توست نزدیک کن»
پس از بیداری از خواب غفلت، ضروری‌ترین کار مشخص کردن هدف است؛ تا انسان بداند می‌خواهد به کدامین سو حرکت کند و به دنبال چه می‌گردد.
باید ابتدا نیت کرد و برای تحوّل و خودسازی تصمیم گرفت؛ باید جایگاه را مشخص و زوایه‌ی دید را روشن کرد تا مشخص شود هدف رسیدن به دنیاست و یا آخرت. چراکه تعیین هدف در جهت‌گیری انسان و در نهایت در تک‌ تک اعمال و رفتارش مؤثر است
نیت دارای سه درجه است: درجه‌ی نخست نیّتی است که انسان را به سوی اطاعت خدا برانگیزد، از تردید خلاص کرده و به کنار گذاشتن موانع دعوت کند. درجه‌ی دوم نیّتی است که با موانع مبارزه کند، ریشه‌های مشکلات را بخشکاند و تحمل دشواری‌ها را در راه هدف ممکن کند. اما درجه‌ی عالی نیت، درجه‌ی تسلیم است که بنده خود را تسلیم حق کند، بر خاک افتد تا امر حق به گرده اش فرود آید و خویش را در دریای فنا غوطه‌ور کند.
در معنای قُرب گفته‌اند: قُرب عبارتست از سِیر قطره به جانب دریا و وصول به مقصد حقیقی و اتصاف به صفات الهی . برخی گفته‌اند: قُرب عبارتست از انقطاع از ماسوی الله (بریدن از آن‌چه غیر از خداست). قُرب بر دو قسم است: یکی قُرب نوافل، که زوال صفت بشریت است و ظهور صفات الوهیت بر بشر و دیگر قرب فرايضي ، که فنای عبد است از تعلق به همه‌ی موجودات حتی نفس خود و نماند او را مگر وجود حق.
در قرآن کریم درباره حضرت موسی (ع) آمده است: «وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» «ما او را از وادی طور فراخواندیم و به مقام قرب خود برای شنیدن کلام خویش برگزیدیم.»(مریم:۵۲) و در این بود که مقام ربوبي به حضرت موسی فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»، «کفش‌هایت را، که رمز وابستگی به دنیاست بکن که تو به جایگاهی مقدس درآمده‌ای»(طه:۱۲).
قرب به خدا دارای مراتبی است همان‌گونه که مولانا می‌گوید:
قرب نه بالا و پستی جستنی است قرب حق از حبس هستي رستني است
کارگاه قرب حق در نیستی است غرّة هستی، چه دانی نيست چیست؟
جان به تو نزدیک و تو دوری از او قرب حق را چون بدانی ای عمو
دان که حق است اقرب از حبل‌الورید تو فکندی تیر فکرت را بعید

گام سوم: تدبّر (هوشیاری و اندیشه‌ورزی)
««اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِيهَ وَ أَبْعِدْنِي فِيهِ عَنِ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِيهِ»، «بار خدایا در این روز هوشیاری و بیداری را سیره‌ام فرما و از سفاهت و نادانی دورم گردان
سومین گام در راه خودسازی، هوشیاری و اندیشه‌ورزی است. پس از بیدار شدن از خواب غفلت و تصمیم گرفتن برای اصلاح خویشتن، باید اندیشیدن و خود را از جهالت و نادانی رهانیدن از خدا طلب کرد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»، «ما این قرآن را بر تو فرود آوردیم تا برای مردم آن‌چه را برای‌شان فرود آمده آشکار سازی؛ شاید بیندیشند.»
از پیامبر اکرم (ص) نیز روایت است که فرمود: «ألا أنبّئكم بأكيس الكيّسين و احمق الحمقاء؟ قالوا: بلى يا رسول اللَّه! قال: أكيس الكيّسين من حاسب نفسه، و عمل لما بعد الموت، و أحمق الحمقاء من أتبع نفسه هواه، و تمنّى على اللَّه»، «آیا شما را آگاه نسازم از زیرک‌ترینِ زیرک‌ها و کودن‌ترینِ کودن‌ها؟ گفتند: آری، ای فرستاده‌ی خدا. فرمود: زیرک‌ترینِ زیرک‌ها کسی است که نفس خود را حسابرسی کند و برای پس از مرگش کارهای نیک انجام دهد و کودن‌ترینِ کودن‌ها کسی است که از هوای نفسش پیروی کرده و برای انجام نافرمانی خدا آرزوی امنیت کند.»


گام چهارم: استمداد (یاری‌خواهی)
«اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِک»،«بار خدایا در این روز مرا بر انجام فرمانت یاری بخش.»
سالک الی الله بدون یاری خدا و استمداد از او راه به جایی نمی‌برد:
«دام سخت است مگر یار شود لطف الهی ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم»[1]
در دعای کمیل می‌خوانیم: «قو على خدمتك جوارحي و اشدد على العزيمة جوانحي»، «بار خدایا اعضایم را برای خدمتت نیرو بخش و اعصاب و افکارم را بر عزم و استواری محکم فرما.»
هر کار باید به نام خدا و با استعانت از خدا آغاز شود (بسم الله الرحمن الرحیم) و برای خدا و به سوی خدا ادامه یابد (انّا الیه راجعون)؛ کسی که فکر کند خودش کسی است و خودش به یاری خود می‌تواند کاری بکند، مغرور و متکبر است.
«لا حول و لا قوة الّا بالله»، هر نیرو قوتی نیست مگر با قوت و نیروی الهی. صفات خدا محکمات وجود است و قدرت خدا منشاء همه قدرت‌هاست. هیچ سنگی از جای خود حرکت نمی‌کند مگر به اراده و خواست او. این چنین نیست که انسان فکر کند بدون استمداد از او می‌تواند کاری انجام دهد و بدون یاری او می‌تواند در جهت خودسازی و برطرف کردن خصلت‌های زشت و خوش اخلاق شدن، کاری انجام دهد. بنابراین باید توفیق خوب شدن را نیز از خدا خواست و توفیق استمرار به خوبی‌ها را نیز از او انتظار داشت. همواره باید این دعا را زیر لب زمزمه کرد که: خدایا هیچ‌گاه ما را به خودمان وامگذار و نظر لطف و رحمتت را از ما مگیر.
برای استمداد از خدا باید به ریسمان محکم الهی چنگ زد که فرمود:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً»(آل‌‌عمران:۱۰۳)، «به ریسمان محکم الهی چنگ زنید» و نیز فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ»(حج:۷۸)، «به خدا متوسل شوید که او سرور شماست.»
پیر هرات گوید:
پناه جستنی، چنگ زدن به ریسمان خدا و پایداری در فرمانبرداری است.
پناه جستنی بر سه وجه است: پناه جستنی عوام، پناه جستنی خواص و پناه جستنی خواصِ خواص.
پناه جستن عوام، تصدیق وعده و وعید، تعظیم امر و نهی و معامله کردن با دیگران براساس یقین و انصاف است. پناه جستن خواص، اراده را در اختیار گرفتن، کار خلق به خلق واگذاشتن و تعلقات را فروگذاردن است و پناه جستن خواصِ خواص، تنها خدا را دیدن، به خاطر بزرگی خدا به امر او گردن نهادن و برای نزدیک شدن به او با وی دمساز شدن است.[2]
1. لسان‌الغیب حافظ شیرازی، دیوان اشعار، غزل شماره ۳۶۷.
2. خواجه عبدالله انصاری، منازل السایرین، ص۴۱.

گام پنجم: استغفار
«اللهم اجعلنی فیه من المستغفرین»،[1] «بار خدایا در این روز مرا از آمرزش‌خواهان قرار ده.»
گام دیگر در جهت اصلاح نفس و جبران خطاهای گذشته، استغفار است؛ آن‌گاه که انسان به عواقب و پیامد گناهش پی می‌برد و درصدد اصلاح و علاج برمی‌آید، به درگاه الهی رو می‌کند و آمرزش گناه‌اش را از او می‌خواهد.
«اللهم لا أجد لذنوبي غافرا و لا لقبائحي ساترا و لا لشي‏ء من عملي القبيح بالحسن مبدلا غيرك»،[2] «بار خدایا، برای گناهانم آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابم، برای زشتی‌هایم پوشاننده‌ای جز تو نمی‌شناسم و برای کردار زشتم دگرگون‌کننده‌ای جز تو نمی‌دانم.»
پیامبر خدا (ص) فرمود: «برای هر دردی درمانی است و درمان گناهان، آمرزش‌خواهی است.»[3]
استفغار امری درونی و قلبی است و استغفارکننده باید با تمام وجود از گناهان خود پشیمان باشد و از خداوند طلب آمرزش و غفران کند. اما علاوه بر آن باید آن‌را به زیان نیز بیاورد. از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: «هر کس کار ناشایستی انجام دهد، خدای متعال تا هفت ساعت به وی مهلت می‌دهد. پس اگر سه مرتبه گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ اتوبُ اِلَیه»، بر وی چیزی نوشته نمی‌شود.»[4]
1. دعای روز پنجم ماه رمضان: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيَائِكَ الْمُتَّقِينَ بِرَأْفَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
۲. فرازهایی از دعای کمیل.
۳. «لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ.» وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص۳۵۴.
۴. «من عمل سیئة اجّل فیها سبع ساعات من النهار، فان قال «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ و اتوب الیه ثلاث مرات، لم تکتب علیه.» الکافی، ج 2، ص 437.

گام ششم: تنزَّه (معصیت‌گریزی)
« اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ»،[1] «بار خدایا در این روز مرا با ارتکاب نافرمانیت خوار مگردان.»
پزشکان قدیم با دیدن زبان بیماران، بیماری‌های جسمی آن‌ها را تشخیص می‌دادند و علمای اخلاق و عرفان، با دقت در گفتار افراد، بیماری‌های روحی آن‌ها را تشخیص می‌دادند. همان‌گونه که جسم به انواع بیماری‌ها مبتلا می‌شود، روح انسان نیز به انواع بیماری‌ها از قبیل حرص، حسد، طمع (آز)، خودبزرگ‌بینی (استکبار)، عُجبْ (خود برتربینی)، یأس از رحمت خدا
(خودکم‌بینی و احساس حقارت)، کسالت و تنبلی از انجام وظیفه و عبادت، بد زبانی (از قبیل دروغ و غیبت و تهمت و فهاشی و) ... مبتلا می‌شود. آلوده شدن به هر یک از این‌ بیماری‌ها، باعث خفت و خواری انسان در دنیا و آخرت می‌شود. عیب‌یابی و کشف بیماری‌ها، خود کار دشواری است و برنامه‌ریزی برای درمان آن، کاری است دشوارتر. هرکس برای سلامت روح و روان خود باید برنامه‌ریزی کند و از پرتگاه‌هایی که انسان را به گرداب گناه می‌اندازد، دوری کند.
«دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم.»
«اللهم لا تخذلني...»؛ «خذلان» از دیدگاه عارفان، دوران بدبختی سالک است که گاهی به خاطر گناه یا ترک اولایی، از سیر و سلوک باز می‌ماند. زمینه‌های این گناهان به خود انسان بازمی‌گردد و به طور طبیعی محرومیت از رحمت خدا را به دنبال دارد. خدای متعال می‌فرماید: «اِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.»،[2] «اگر به یاری خدا بشتابید، کسی بر شما غالب نمی‌شود. و اگر خدا شما را به خواری واگذارد، چه کسی است که بتواند شما را یاری رساند و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند.» و در جای دیگر شیطان مایه‌ی خواری و گمراهی انسان معرفی شده است: «و کان الشیطان للانسان خذولاً»،[3] «شیطان مایه‌ی خواری و بدبختی انسان است.»
بدترین حالت برای انسان این است که به خاطر آلوده شدن به گناه، خدای متعال او را به حال خود واگذارد.
۱. دعای روز ششم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَلاتَضْرِبْنى بِسِياطِ نَقِمَتِكَ وَ زَحْزِحْنى فيهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِكَ بِمَنِّكَ وَاَياديكَ يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبينَ.»
۲. قرآن، آل عمران: ۱۵۹.
۳. قرآن، فرقان: ۲۹.

گام هفتم: تذکر (یادآوری
وَ ارْزُقْنِي فِيهِ ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ بِدَوَامِهِ»، «بارخدایا، در این روز تداوم ذکرت را روزیم فرما«.»
مداومت در ذکر و همواره به یاد خدا بودن، از گام‌های دیگر تکامل و از مراحل مهمّ خودسازی است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»، «پرهیزگاران چون وسوسه‌های شیطانی به سراغ‌شان آید متذکر می‌شوند و بینا می‌گردند.»(اعراف:۲۰۱)
از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: «شخصی تصمیم به گناه می‌گیرد اما هنگامی که به یاد خدا می‌افتد از گناه صرف‌نظر می‌کند.»
تذکر دارای انواع و اقسامی است:
۱- یادآوری خداوند به هنگام روبه‌رو شدن با گناهان، ۲- یادآوری خداوند به هنگام برخوردار شدن از نعمت‌های خداوند، ۳- یادآوری خداوند به هنگام خشم و به هنگام شهوت، ۴- یادآوری خداوند پس از ارتکاب گناه برای انجام توبه، ۵- یادآوری خداوند به هنگام مواجه شدن با دنیاداران و ...
انسان باید همواره واعظی در درون داشته باشد:
«هر‌که را خوابگه آخر مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را»[1]
مرحوم امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث خویش در شرح حدیث هجدهم می‌نویسد:
«بدان که تذکر از نتایج تفکر است و لهذا منزل تفکر را مقدم بر منزل تذکّر دانسته‌اند. جناب خواجه عبدالله فرماید: «تذکر فوق تفکر است، زیرا این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان به دنبال جستجو است، از مطلوب محجوب است و با وصول مطلوب، از تعب تحصیل فارغ آید. و قوت و کمال تذکر بسته به قوت و کمال تفکر است و آن تفکر که نتیجه‌اش تذکّر نام معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید و با آن‌ها در فضیلت مقایسه نشود؛ چنان‌چه در روایات شریفه از عبادت یک سال و شصت سال و هفتاد سال، تفکر یک ساعت را بهتر شمرده‌اند و چون ثمره‌ی مهم عبادات حصول تذکر از معبود حق است و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر حاصل می‌شود. پس اگر طالب کمالات صوریّه و معنویه و سالک طریق آخرت و مهاجر الی الله هستی، قلب را عادت بده به تذکّر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تعالی.»[2]
در مورد تذکر روایاتی وجود دارد که برخی را یادآور می‌شویم:
۱- در کافی به سند صحیح از فضیل‌ بن یسار روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: «مَا مِنْ مَجْلِسٍ يَجْتَمِعُ فِيهِ أَبْرَارٌ وَ فُجَّارٌ فَيَقُومُونَ عَلَى غَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا كَانَ حَسْرَةً عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَه»، «هیچ مجلسی نیست که در آن نیکان و بدانی گرد هم آیند، آن‌گاه بدون ذکر خدا برخیزند مگر آن‌که برای آن‌ها در روز قیامت مایه‌ی حسرت گردد.»
۲- باز در کافی به سند خود از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: «إنّ اللَّه عزوجلّ يقول: من شغل بذكري عن مسألتي أعطيته أفضل ما اعطي من سألني»، «هر کس به خاطر ذکر من از درخواست از من باز بماند، او را بیشتر از آن‌چه کسی از من درخواست کرده عطا خواهم کرد.»[3]
۳- در کتاب عدة‌الداعی از پیامبر خدا (ص) روایت است که فرمود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ خَيْرَ أَعْمَالِكُمْ وَ أَزْكَاهَا وَ أَرْفَعَهَا فِي دَرَجَاتِكُمْ وَ خَيْرَ مَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ ذِكْرُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقَالَ أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي...»، «بدانید که بهترین اعمال شما نزد پروردگارتان و پاکیزه‌ترین و رفیع‌ترین آن‌ها و بهترین چیزی که بر آن آفتاب طلوع کرده، یاد خداوند سبحان است چراکه وی از خودش خبر داده و فرموده: من همنشین کسی هستم که یادم باشد.»[4]
1. لسان‌الغیب حافظ شیرازی، دیوان اشعار، غزل ۹.
2. امام خمینی، چهل حدیث، ص۲۴۹.
3. الکافی، ج۲، ص501.
4. عدة‌الداعی، ص۲۳۸.

گام هشتم: تعهد (مسئولیت‌‌پذیری)
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ» 1، «بار خدایا در این روز مهرورزی به یتیمان و خوراک‌ دادن به دیگران را روزیم فرما.»
گام دیگر از پلّه‌های صعود در مراتب خودسازی، فراتر رفتن از منافع شخص خود و خیر رساندن به دیگران است و پایین‌ترین مراتب آن این است که دیگران از دست و زبان انسان در امان باشند؛ «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»، «مسلمان کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان وی در امان باشند» و این‌که وظایف خود را خود انجام دهد و بار زندگی خود را بر دیگری نیندازد؛ «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاس»، «مطرود خداوند است کسی که بار خود را بر دیگران تحمیل کند.» مراتب بالاتر تعهد، خیر رساندن به دیگران و مهرورزی به این و آن است تا عالی‌ترین مراتب آن که ایثار و فداکاری با جان و مال برای رفاه و آسایش و سربلندی و سعادتمندی جامعه است که شهدا و صلما از این جمله‌اند.
در دعای روز هشتم به دو مورد از این موارد به عنوان نمونه اشاره شده است: مهرورزی به یتیمان و خوراک خوراندن به دیگران.
در روایتی از پیامبر خدا (ص) آمده است که فرمود:
«خير بيوتكم بيت فيه يتيم يحسن إليه و شرّ بيوتكم بيت فيه يتيم يساء إليه»،2 «بهترین خانه‌های شما خانه‌ای است که در آن یتیمی مورد احسان و مهربانی قرار گیرد و بدترین خانه‌های شما خانه‌ای است که در آن با یتیمی بدرفتاری شود.»
در قران نیز آیاتی در این مورد آمده است: «فامّا الیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر و اما بنعمة ربک فحدث»(ضحی:۱۱)، «پس یتیم را میازارش و سائل را مران از خویش و از نعمت پروردگارت فراوان گوی.» در جای دیگر فرماید «و فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم»(معارج:۲۵)، «در اموال‌شان حقی است معلوم برای افراد نیازمند و محروم.» اما مرتبه‌ی والای ایثار آن‌جاست که در شأن اهل‌بیت فرمود: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(انسان:۸)، «و طعام را، با آن‌که دوستش دارند، به بینوا و یتیم و اسیر خورانند و گویند ما شما را برای خدا اطعام کرده‌ایم و از شم
۱. دعای روز هشتم ماه رمضان: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ وَ مُجَانَبَةَ اللِّئَامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَامِ بِطَوْلِكَ يَا مَلْجَأَ الْآمِلِينَ.»
۲. مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۴۸.

گام نهم: تفویض (رضا‌مندی)
«وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَه» 1، «بار خدایا در این روز مرا به کارهایی که از هر سو مورد خرسندی توست وادار.»
به رضای الهی رضایت دادن، به خرسندی او خرسند بودن و کارها را به وی سپردن از عالی‌ترین مراتب پرهیزگاری است. خداوند متعال در قرآن کریم به نقل از زن فرعون می‌فرماید: «وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»، «کارهایم را به خدا می‌سپارم که خداوند همواره به کار بندگان بیناست.»(غافر:۴۴)
خواجه عبدالله در بیان معنی تفویض فرماید:
« تفویض را اشارتی است لطیف‌تر از توکل و معنایی است وسیع‌تر از آن چرا که توکل پس از وقوع سبب است و تفویض پیش از وقوع سبب است و پس از آن، و آن عینی تسلیم به پیشگاه خدای متعال است متوکل شعبه‌ای از آن است.»
تفویض دارای سه درجه است:
درجه نخست، آن‌که بدانی بنده در برابر عمل خویش توانایی ندارد، پس از مکر در امان نباشد و از دستیاری ناامید نشود و از عمل خویش دل‌خوش نگردد. درجه دوم آن‌که نیازمندی خود را همواره در برابر دیدگانت بنگری. گس عملی را نجات‌بخش خود ندانی و گناهی را تباه کننده خود مشماری و سببی را به انجام رساننده‌ی کارهای خود مپنداری. درجه‌ی سوم آن‌که در هر کار خدا را به تنهایی بینی. که حرکت و سکون به فرمان اوست و پراکندگی و ناگراکندگی تنها در اختیار اوست.» 2
۱. دعای روز نهم ماه رمضان: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ.»
۲. خواجه عبدالله انصاری، منازل‌السائرین، ص۷۹.

گام دهم: توکّل (واگذار کردن امور به خدا)
«اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ»،[1] «بار خدایا در این روز مرا از توکل‌کنندگان بر خود قرار ده.»
توکل به دنبال کار رفتن با تکیه بر خداوند متعال است. توکل لازمه‌ی توحید افعالی است، ذکر آن «لا حول و لا قوة الا بالله» است و طبق برخی روایات کلید در بهشت است.
توکل در سه چیز حاصل می‌شود: توکل در بینش، توکل در پویش و توکل در کوشش. خداوند متعال فرماید: «انّه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون»،[2] «برای شیطان به ایمان‌باورانی که به خدا گرویده و بر پروردگارشان توکل کنند راهی نیست.»
خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل‌السائرین فرماید: «خدای عزوجل می‌فرماید: «وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»(مائده:۲۳)، «بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.» توکل سپردن همه کارهاست به دارنده‌ی آن و دل آرام داشتن است بر وکالت وی و این از دشوارترین کارهاست نزد عوام و از ابتدایی‌ترین کارهاست نزد خواص. چراکه خدای متعال همه‌ی امور را خود به دست گرفته و چیزی از آن را به مردم واگذار نکرده‌است.
توکل بر سه وجه است:
در درجه‌ی نخست در پی کار رفتن و از اسباب استفاده کردن است؛ بایستی که انسان را به کار مشغول سازد، خلق را بهره دهد و درخواست‌های نابه‌جا را واگذارد.
درجه‌ی دوم توکل، کنار گذاردن طلب، چشم‌پوشی از سبب و فارغ ساختن اوقات خود برای انجام واجبات است.
درجه سوم، درک حقیقت توکل است که انسان را از علت توکل رها سازد و آن این‌که بداند مالکیت حق تعالی بر اشیاء مالکیت عزت است؛ هیچ چیز را در مالکیت وی انبازی نیست تا وی را شریک خود سازد و کارهایش را به وی واگذارد. هر چه هست از اوست، به اوست و برای اوست.»[3]
1 .دعای روز دهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْفاَّئِزينَ لَدَيْكَ وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُقَرَّبينَ اِلَيْكَ بِاِحْسانِكَ يا غايَةَ الطّالِبينَ.»
2 .قرآن، نحل: ۹۹.
3. خواجه عبدالله انصاری، منازل‌السائرین، ص۷۷.

گام یازدهم: تبتّل (پلیدی‌گریزی
«اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الفسوق الْعِصْيَانَ»، (1) «بار خدای در این روز نیکی‌ها را نزدم محبوب گردان و گناه و نافرمانی را برایم ناپسند دان.»
از گام‌های دیگر برای رسیدن به تکامل و خودسازی انسان، دوری از گناهان و به طور کلی پلیدی‌گریزی است. گناهان به دو دسته تقسیم می‌شوند: گناهان بدنی و گناهان قلبی. گناه بدنیة گناهی است که با اعضاء و جوارح انجام می‌شود مانند دزدی، غیبت و دروغ‌گویی. گناه قلبی، گناهی است که در دل انجام می‌شود و اثرات آن در ظاهر بروز می‌کند؛ مانند حسد، ریا، تکبّر، دشمنی با نیکی‌ها و دوست‌داشتن بدی‌ها. در دعای امروز، رهایی از این گناهان را از خدا می‌طلبیم چراکه خداوند متعال فرمود: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»،[2] «بی‌گمان گوش و چشم و دست‌ها در پیشگاه خدای متعال مسئولند.»
در روایتی از امیر مؤمنان علی (ع) آمده است که فرمود:
«مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ يَعْلَمَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ»،[3] «اگر کسی می‌خواهد بداند جایگاهش در پیشگاه خدا چگونه است، باید ببیند جایگاه خدا نزد وی به هنگام گناه چگونه است.»
و در جای دیگر فرماید:
«مَا أَعْظَمَ وِزْرَ مَنْ طَلَبَ رِضَى الْمَخْلُوقِينَ بِسَخَطِ الْخَالِقِ»،[4] «هیچ گناهی بزرگ‌تر از این نیست که بنده‌ای رضایت آفریدگان را با خشم آفریدگار مبادله کند.»
در فرهنگ اسلامی و قرآن به گناه‌گریزی و پلیدی‌ستیزی اصطلاحاً «تبتّل» گفته می‌شود. تبتّل بریدن از بهره‌ها و چشم‌داشت‌ از جهان است؛ در قرآن کریم آمده است: «و اذکر اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا»، «خدای خویش را یاد کن و از کارهای بازگسستنی به سوی او باز گسل.»(مزمل:۸)
تبتّل- از همه چیز جز یاد دوست بریدن- از مقامات روندگان است که در سلوک الی‌الله به آن می‌رسند و تا آن‌جا پیش می‌روند که بهشت با همه‌ی نهرها و درختان، در جمال خیال آنان نیاید. دوزخ با همه‌ی غل‌ها و زنجیرها از سوز سینه‌ی آنان بلرزد و افعی حرص دنیا، هرگز زیان به روزگار خوش آنان نرساند و خاری از بیشه‌ی حسد و کبر، دامن آنان را نگیرد. گردی از بیابان نفس اماره بر گوشه‌ی ردای آنان ننشیند و دودی از هاویه‌ی هوا به دیده‌ی دل آنان نرسد. به چشم عبرت به مردم نگرند، به زبان شفقت با دیگران سخن گویند و از سر الفت مهر آنان را به دل گیرند.
در کتاب صد میدان درباره «تبتّل» آمده است:
«میدان بیست و ششم تبتّل است و از میدان اخلاص میدان تبتّل زاید؛ قوله تعالی: «و تبتل الیه تبتیلاً.» تبتّل [بریدن و] بازگشتنی است و آن از سه چیز است به سه چیز: از دوزخ به بهشت، از دنیا به آخرت و از خود به حق. از دوزخ به بهشت رسیدن سه چیز است: از حرام به حلال پیوستن، از کینه و عداوت به نصیحت بازگشتن و از دلیری به پرهیزگاری گشتن. از دنیا به آخرت آمدن سه چیز است: از حرص به قناعت آمدن، از علایق به فراغت آمدن و از اشتغال به انابت آمدن. از خود به حق گشتن سه چیز است: از ادّعا به نیاز آمدن، از لجاج به تسلیم آمدن و از اختیار به تفویض آمدن.»[5]
1. دعای روز یازدهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فيهِ الاِْحْسانَ وَكَرِّهْ اِلَىَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ وَحَرِّمْ عَلَىَّ فيهِ السَّخَطَ وَالنّيرانَ بِعَوْنِكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ.»
2. قرآن، اسرا:۳۶.
3. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۰.
4. محدث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج12، ص210.
5. خواجه عبدالله انصاری، منازل‌السائرین، ص۳۰۲.

گام دوازدهم: تزیّن (آراستگی)
«اَللّهُمَّ زَيِّنّى فيهِ بِالسَِّتْرِ وَالْعَفافِ»، « خدايا در اين ماه مرا به زيور پوشش از گناه و پاكدامنى بياراى.»
پس از آن‌که انسان خود را از زنگاه گناه پاک کرد و دامن از آلودگی‌ها و پلیدی‌ها شست، نوبت آراسته شدن به زیور و زینت‌های رفتار و کردار پسندیده است. به گفته مولانا:
«اول اى جان دفع شرّ موش كن وانگهان در جمع گندم جوش كن»
اکنون که موش‌های دزد و ویران‌گر را از انبار غلّه‌ی خود دور کرده‌ایم، باید در فضایی سالم، به جمع‌آوری دانه‌های پاکدامنی و پرهیزگاری، کردار و رفتار شایسته و پسندیده بپردازیم. پس از استحمام و دور کردن کثیفی‌ها، خود را به انواع آرایش‌ها بیاراییم؛ آراسته شدن به پوشش عفاف و پاکدامنی.
خواجه نصیر‌الدین طوسی در معنای عفت گوید: «عفت آن است که قوت شهوت، مطیع نفس ناطقه باشد، تا نصرت او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریّت در او ظاهر شود و از تعبّد هوای نفس و استخدام لذّات فارغ گردد.»[2]
از امام باقر (ع) نیز روایت است که فرمود: «مَا عِنْدَ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»،[3] «خداوند به چیزی بهتر از پاکدامن داشتن شکم و فرج عبادت نشده است.»
1.دعای روز دوازدهم ماه رمضان: « اَللّهُمَّ زَيِّنّى فيهِ بِالسَِّتْرِ وَالْعَفافِ وَاسْتُرْنى فيهِ بِلِباسِ الْقُنُوعِ وَالْكِفافِ وَاحْمِلْنى فيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَالاِْنْصافِ وَ امِنّى فيهِ مِنْ كُلِّ ما اَخافُ بِعِصْمَتِكَ يا عِصْمَةَ الْخاَّئِفينَ.»
2. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص۴
محمد کلینی، الکافی، ج۳، ص3.۱۲۹

گام سیزدهم: صبر (شکیبایی)
«وَ صَبِّرْنِي فِيهِ عَلَى كَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، (1) «و شكيبايم كن بر مقدراتى كه خواهد شد.»
صبر، شکیبایی در اقامه‌ی فرمان‌های خداوند است. صبر دارای انواعی است: صبر بر مصیبت، صبر در طاعت و صبر بر معصیت.
پیر هرات [خواجه عبدالله انصاری] در تفسیر آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(آل‌عمران:۲۰۰)، گوید: «ای کسانی که گرویدید، شکیبایی کنید در راه انجام احکام شرع و شکیبایی کنید در راه جنگ با مشرکان. لشکر سواره مسلمانان را آماده در مرزها نگهدارید تا آزار کافران را بازدارید و از خشم خداوند بپرهیزید تا رستگاری یابید.»
وی در بیان عرفانی آیه می‌نویسد:
«یا ایها الذین آمنوا اصبروا .... یکی خطاب به نفس است، دیگری خطاب به دل و سومی خطاب به جان. نفس را می‌گوید: به طاعت و خدمت صبر کن. دل را می‌گوید: بر بلا و سختی شکیبا باش. سومی را گوید: با سوز و شوق درد بسازد. گفته‌اند: صبر عابدان در مقام خدمت بر امید ثواب است. صبر عارفان در مقام حرمت بر آرزوی وصال است. صبر دوستداران و عاشقان در حال مشاهدت در وقت تجلی است.»
و در کتاب صد میدان گوید:
«میدان هفتم صبر است قوله تعالی «و ان تصبروا خیر لکم.» صبر را سه رکن است: یکی بر بلا که «اصبروا» آن است. دیگری از معصیت که «و رابطوا» آن است. صبر بر بلا، با «دوست‌داری» توان و از آن سه چیز زاید: یکتای دل، باریکی علم و نور فراست. صبر بر معصیت به «ترس» توان و از آن سه چیز زاید: الهام دل‌ها، قبول دعا و نور عصمت. و صبر بر طاعت با «امید» توان و از آن سه چیز زاید: بازداشت بلا، روزی ناپیدا و گراییدن به نیکی‌ها.»[2]
1دعای روز سیزدهم ماه رمضان: «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِي فِيهِ عَلَى كَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ عَلَى الْتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعِزَّتِكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَسَاكِينِ.»
.2 خواجه عبدالله انصاری، کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، جزء چهارم، در تفسیر آیه ۲۰۰ سوره‌ی آل عمران، و همچنین منازل‌السایرین، ص۳۴۲.

گام چهاردهم: مراقبه (خود‌نگهبان بودن)
« وَاَقِلْنى فيهِ مِنَ الْخَطايا وَالْهَفَواتِ »، (1) «بار خدای در این روز در مورد خطاها و لغزش‌هایم عذرم را پذیرا باش.»
یکی دیگر از گام‌ها به سوی خودسازی، مراقبت از خویش در مورد خطاها و گناهان است؛ مراقبت از خویش برای آلوده نشدن به گناه و مراقبت برای استغفار و پوزش‌خواهی از خداوند در صورت آلوده شدن بدان.
نفس انسان سرکش و خودسر است و اگر به حال خویش رها شود، همانند حیوانی تربیت نایافته به هر سو می‌رود و از هر علوفه‌ای که سر راه اوست می‌خورد. این آدمی است که باید با مراقبه، همواره عنان نفس را در ا ختیار داشته باشد و به آن راهی که می‌خواهد برود، هدایتش کند و آن‌چه را می‌تواند و مجاز است مصرف کند، در اختیار او بگذارد. مراقبه عمل همیشگی مؤمن است که نمی‌تواند در هیچ مرحله از زندگی و در هر مقامی، از آن غفلت کند:
«نفس، اژدرهاست او كى مرده است از غم بى آلتى افسرده است‏»[2]
مراقبت از نفس این است که اگر حیوان سرکش نفس به راه خطا رفت و یا ناخواسته خطایی از او سر زد، با استغفار و پوزش‌خواهی وی را به راه راست و صراط مستقیم بازگرداند؛ «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا»،[3] «پروردگارا، اگر از روی خطا یا به اشتباه خطایی مرتکب شدیم مگیر بر ما.»
پیر هرات گوید:
«مراقبه دوام ملاحظه است مقصود را و آن بر سه درجه است: درجه نخستین مراقبه، حق است در ره نور دیدنی پیوسته به سویش، میان بزرگداشتی که دلبسته‌‌ات کند، نزدیکی‌ای که بر گیردت و شادمانی‌ای که برانگیزدت. درجه دوم، توجه به این نکته است که حق مراقب توست با فروگذاشتن معارضه و دوری جستن از شکستن حریم گناه. درجه سوم، مراقبه ازل است با مطالعه‌‌پیشگان در برافراشتن پرچم یکتایی؛ مراقبه ظهور اشارات تنهائی و نفخه‌های جاودانی و مراقبه رهایی از بندهای دیده‌بانی.[4]
و در کتاب صد میدان گوید:
«میدان پنجاه و سیم مراقبت است. از میدان طمأنینه میدان مراقبت زاید. مراقبت به کوشیدن است و آن سه چیز است: مراقبت خدمت، مراقبت زمان و مراقبت سِرّ. مراقبت خدمت به سه چیز توان یافت: بزرگ آمدن فرمان، آگاهی از سنتِ [پروردگار جهانیان] و شناختن ریا [عمل کردن و برای این و آن]. مراقبت زمان به سه چیز توان یافت: بر فنای شهوات، صفای خطرات و غلبه محبت. مراقبت سِرّ به سه چیز توان یافت: به گم شدن از گیتی، رها شدن از خودپرستی و دل بریدن از وابستگی.»[5]
دعای روز چهاردهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ لا تُؤ اخِذْنى فيهِ بِالْعَثَراتِ وَاَقِلْنى فيهِ مِنَ الْخَطايا وَالْهَفَواتِ وَلا تَجْعَلْنى فيهِ غَرَضاً لِلْبَلايا وَالاْفاتِ بِعِزَّتِكَ يا عِزَّ الْمُسْلِمينَ1..»
2. مولانا، مثنوی معنوی.
3. قرآن، بقره:۲۸۶.
4. خواجه عبدالله انصاری، منازل‌السایرین، ص۶۷.
5. همان، همان‌جا، ص۳۱۶ به نقل از کتاب صد میدان.

گام پانزدهم: شرح صدر (گشودگی سینه)
(1)« وَاشْرَحْ فيهِ صَدْرى بِاِنابَةِ الْمُخْبِتينَ»، «بارخدایا سینه‌ام را به توبه‌ی فروتنان فراخی بخش.»
راندن تیرگی‌ها از دل و گشودن سینه به انوار الهی، رها شدن از تنگِ توانایی‌ها، سطحی‌نگری‌ها، خودخواهی‌ها، دنیا‌بینی‌ها و دنیاطلبی‌ها، از آثار گشودگی سینه است؛ تا انسان در بند خود و اسیر دل است، به جایی نخواهد رسید.
حضرت موسی از خدا گشودگی سینه می‌خواهد: «ربّ اشرح لی صدری ویسرّلی امری»،[2] «پروردگارا سینه‌ام را گشایش بخش و کارم را برایم آسان فرما.»
خواجه عبدالله انصاری گوید:
«موسی شرح صدر خواست نه شرح قلب، از آن جهت که حرج و تنگی به سینه رسد نه به دل؛ صدر دیگر است و قلب دیگر. صدر در چیز است و قلب در نظر. در کریمه شریفه نیز به پیامبر اسلام شرح صدر داده شده است: «الم نشرح لک صدرک ووضعنا عنک وزرک.»[3] «آیا به سینه‌ات گشودگی عطا نکردیم و بار سنگینت را از تو باز ننهادیم؟»
و این گشودگی سینه بود که پیامبر را دریادل کرد و رحمةللعالمین و صاحب اخلاق پسندیده شد که فرمود: «وَإِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ.»
دعای روز پانزدهم ماه رمضان: « اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ طاعَةَ الْخاشِعينَ وَاشْرَحْ فيهِ صَدْرى بِاِنابَةِ الْمُخْبِتينَ بِاَمانِكَ يا اَمانَ الْخاَّئِفينَ.1
2. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، تفسیر منسوب به خواجه عبدالله انصاری، ج۲، ص۴۲.
3. قرآن، انشراح:۲.

گام شانزدهم: مرافقه (همراه نيك گزيدن
«اَللّهُمَّ وَفِّقْنى فيهِ لِمُوافَقَةِ الاْبْرار»، (1) «بار خدايا در اين روز به همراهي با نيكان موفقم گردان.»
از گام‌هاي ديگر خودسازي، دوستي با افراد صالح و شايسته و همراهي با نيكان است که گزیدن همراه نيك در سعادت دنيا و آخرت انسان بسيار مؤثر است؛ گفته‌اند:
«همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيفزايد» (مثنوی مولوی)
در قرآن كريم آمده است كه مؤمنان عاقبت به خيري و مرگ با نيكان را از خداوند می‌خواهند؛ «وتوفََََنا مع الابرار»،[1] «ما را با نيكان بميران.» اين نتیجه‌ي زندگي و عاقبت كار است؛ در حقیقت، تا انسان در طول زندگي با نيكان زندگي نكند، نمي‌تواند با آن‌ها بميرد. در روايتي آمده است: «هر كس آن‌گونه مي‌ميرد كه زندگي مي‌كند و آن‌گونه برانگيخته مي‌شود كه مي‌ميرد.»
از امام صادق (ع) روايت است كه فرمود: « استكثروا من الاخوان فانَََ لكلََ ََمؤمن شفاعة»، «با برادران ديني خود زیاد ارتباط برقرار كنيد، چراكه هر مؤمني دعاي مستجابي نزد خدا دارد.»[2]
از ابن‌عباس نيز روايت است كه گفت: « قيل يا رسول الله: اي الجلساء خير؟ قال: من تذكركم الله رؤيته، ويزيد في علمكم منطقة، ويرغبكم في الاخرة عمله»، «به پيامبر خدا (ص) گفته شد كدام‌يك از دوستان بهترين‌اند؟ فرمود: كسي كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، گفتارش دانش شما را بيفزايد و كردارش شما را به آخرت تشويق كند.»[3]
در قرآن كريم خداوند متعال پيامبرش را از اين‌كه با ديگر مردم با مهر و محبت رفتار مي‌كند و با آنان مشورت مي‌كند، مورد تقدير قرار مي‌دهد و مي‌فرمايد: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظَََأغليظ القلب لا نفضََوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في الامر»،[4] «به لطف خدا با آنان نرم‌خو شدي و اگر درشت‌خو و سخت‌دل بودي از پيرامونت پراكنده مي‌شدند. پس آنان را ببخشاي و براي‌شان آمرزش بخواه و در كار با آنان مشورت نما.»
يكي از اصحاب پيامبر خدا گويد: «ما در جنگ بدر با يكديگر مشورت كرديم و پيروز شديم. اما در جنگ احد مشورت نكرديم و شكست خورديم.»
دعای روز شانزدهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ وَفِّقْنى فيهِ لِمُوافَقَةِ الاْبْرارِ وَجَنِّبْنى فيهِ مُرافَقَةَ الاْشْرارِ وَآوِنى فيهِ بِرَحْمَتِكَ اِلى دارِ الْقَرارِ بِاِلهِيَّتِكَ يا اِلهَ الْعالَمينَ.1»
2. قرآن، آل‌عمران:۱۹۳.
3. شیخ حرّ عاملی، وسايل‌الشيعه، كتاب العشره، ج۵، ص۴۰۸.
4. همان، همان‌جا، ص۴۱۲.
5. قرآن، آل‌عمران:۱۵۹.

گام هفدهم: عمل صالح (انجام شايسته‌ترين کار)
«اَللّهُمَّ اهْدِنى فيهِ لِصالِحِ الاْعْمالِ»، (1) «بار خدايا در اين روز مرا به شايسته ترين كارها هدايت فرما.»
انسان دريك زمان، مي‌تواند كارهاي مختلفی انجام دهد. اما تشخيص بهترين و درست‌ترين كار و انجام آن، چيزي است كه بدان عمل صالح گفته مي‌شود. اولويت‌بندي كارها و از ميان دو كار خوب، ‌انتخاب بهترين و از ميان دو كار بد، كه انسان مجبور به انجام يكي از آن‌هاست، انتخاب كم‌ زيان‌ترين، از چیزهایی است كه انسان در طول زندگي همواره با آن روبروست. مهم‌ترين ملاك در انتخاب عمل صالح، توجه به آخرت است؛ به شکلی كه از ميان چند كار، كاری را برگزیند كه به ثواب نزديكتر است و در آخرت ملامت به بار نیاورد. اين انتخاب به وي‍‍ژه در امور مهم زندگي جز با توفيق و توجه الهي امكان پذير نيست. بسا انسان چيزي به نظرش مهم‌تر و درست‌تر مي‌رسد در حالی كه اين‌گونه نيست و يا بعد مشخص مي‌شود كه اين‌گونه نبوده است. بنابراین رهرو راه خدا همواره بايد از خدا بخواهد وي را به انتخاب آن‌چه شايسته‌‌ است، هدايت كند و او را به كاري كه پشيماني به بار نمي‌آورد، موفق دارد.
در بيشترين مواردي كه خداوند متعال از ايمان سخن به ميان آورده، از عمل صالح نيز سخن گفته است چراكه ايمان بدون عمل صالح سودی ندارد؛ در سوره عصر مي‌خوانيم: «والعصر ان الانسان لفي خسر، الاَ الذين آمنوا وعملواالصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر.»[2] در این‌جا هم ايمان و عمل صالح در كنار يكديگر آمده و سفارش به حق و صبر مورد تأكيد قرار گرفته است. همین‌طور در این آیه: «الذين آمنوا وعملواالصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيهاخالدون»،[3] «كساني كه به خدا گرويده و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، اينان اهل بهشتند و در آن جاودانه‌اند.»
عمل صالح هم بايد از «حسن فعلي» برخوردار باشد و هم از «حسن فاعلي». يعني هم كار، خوب باشد و هم انجام‌دهنده از انجام آن، هدف نيكویی را دنبال كند؛ اگر كسي پل و مدرسه و دانشگاه مي‌سازد اما به خاطر ريا و خودنمايي و سوءاستفاده‌هاي ديگر، اين عمل، عملی صالح نیست؛ شايد كساني كه خلوص نيت را شرط قبولي اعمال مي‌دانند به همين نكته نظر دارند.
.1 دعاي روز هفدهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اهْدِنى فيهِ لِصالِحِ الاْعْمالِ وَاقْضِ لى فيهِ الْحَواَّئِجَ وَالاْمالَ يا مَنْ لا يَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ وَالسُّؤ الِ يا عالِماً بِما فى صُدُورِ الْعالَمينَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطّاهِرينَ.»
2. قرآن، عصر:۲.
3. قرآن، بقره:۸۲.

گام هجدهم: مقام جمع (وحدت)
«وَخُذْ بِكُلِّ اَعْضاَّئى اِلىَ اتِّباعِ اثارِهِ»، (1) «بارخدايا همه اندام‌هايم را به پيروي از آثار اين ماه وادار.»
جهت‌دهي به كارهاي پراكنده و هدف‌گذاري یکسان براي گفتاری که آدمی می‌گوید و كرداري انجام مي‌دهد، از اموري است كه به حركت تكاملي انسان شتاب بخشیده و او را از چندگانگي به توحيد و از پراكندگي به وحدت مي‌رساند. در دعاي كميل مي‌خوانيم: «حتي تكون اعمالي واورادي كلها وردأ واحدا وحالي في خدمتك سرمدا»، «خدايا آن‌گونه كن كه همه گفتار و كردارم يك آهنگ را بنوازد و همه احوالم در خدمت تو باشد.»
خواجه عبدالله در منازل‌السايرين گويد:
«جمع آن است كه پراكندگي را از ميان بردارد، اشاره را بخشكاند و از آب و خاك فراتر رود و از دو رنگي و دو رويي پيراسته شود. جمع را سه درجه است: جمع دانش، جمع دريافت و جمع وجود. جمع دانش، متلاشي شدن همه دانش‌هاست در دانش خدادادي. جمع دريافت، تمركز همه‌ی كارهاست در كارهاي خدايي و جمع وجود، بي‌توجهي به همه چيزهاي مورد اشاره است در وجود بي‌كرانه الهي؛ مقام جمع غايت مقامات سالكان و بر ساحل درياي توحيد است.»[2]
ذكر اين روز «لااله‌الاالله» است و اين شعارِ توحيد است كه «هيچ خدايي به جز خداي يكتا نيست» و اين گواهي، هم به زبان است، هم به دل و هم با هريك از اندام­هاي بدن.
پير هرات گويد:
«بدان كه كلمه توحيد مايه‌ی دين است و حصار امان و شعار اهل ايمان و مفتاح جنان؛ بي گفتن اين كلمه، نه اسلام است و نه سلام؛ بي‌پذيرفتن آن نه ايمان است و نه امان. تا به زبان اين كلمه را نگويي، در دنيا سلامت نيست؛ تا به دل نپذيري، در عقبي كرامت نيست. .هر كه در حمايت اين كلمه‌ی بزرگوار آمد، در سراپرده‌ی امان خداي قهار آمد.»[3]
.1دعاي روز هيجدهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ نَبِّهْنى فيهِ لِبَرَكاتِ اَسْحارِهِ وَنَوِّرْ فيهِ قَلْبى بِضياَّءِ اَنْوارِهِ وَخُذْ بِكُلِّ اَعْضاَّئى اِلىَ اتِّباعِ اثارِهِ بِنُورِكَ يا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعارِفينَ.»
2. خواجه عبدالله انصاری، منازل السايرين، ص۲۲۸.
3. رشید‌الدین میبیدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌‌الابرار، تفسير آيه ۱۹ سوره محمد.

گام نوزدهم: رجا (اميدواري)
«اَللّهُمَّ وَفِّرْ فيهِ حَظّى مِنْ بَرَكاتِهِ»، (1) «بار خدايا از بركات اين روز بهره‌ام را فزوني بخش.»
از گام‌هاي ديگر سالك الي‌الله، اميدواري به رحمت خداوند است كه از فضل خويش بر نعمت‌هاي او بيفزايد. انسان با اميد زنده است و آرزوها جهت‌دهنده اوست؛ آرزوي مثبت، تلاش و كوشش انسان را برای انجام كارهاي خير افزون می‌کند. راه خدا بي‌نهايت است و بركت‌ها و نعمت‌هاي خدا نيز بي‌نهايت. هيچ عيبي بر بنده نيست كه نعمت‌هاي گسترده‌ی الهي را آرزو كند و در صدد به دست آوردن آن باشد. اما اين را نيز نبايد فراموش كرد كه بهشت را به بها دهند نه به بهانه؛ بخشش‌هاي خدا گزاف و بي‌حساب نيست و از عدالت خدا به دور است اگر همان‌گونه كه به بندگان عابد، زاهد، شكيبا، مجاهد و متعهد خود اجر و پاداش مي‌دهد، به كساني كه بدان درجه از عبادت و تلاش و كوشش تن نمي‌دهند نیز بدهد. اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه خداوند از فضل خود، كار نيك اندك را مي‌پذيرد و از گناهان بزرگ (در صورت توبه) در مي‌گذرد. «يامن يقبل اليسير ويعفو عن الكثير»؛ اين فضل گسترده‌ی الهي است كه انسان را هم‌چنان اميدوار نگه مي‌دارد. از اين روست كه سالك الي‌الله بايد همواره بين خوف و رجا زندگي كند.
پير هرات دركتاب صد ميدان گويد:
«ميدان چهل و سوم رجا است. از ميدان فرار، ميدان رجا زايد. قوله تعالي: «يحذرالاخرة، ويرجوا رحمة ربه.» رجاء اميد است و يقين را دو پَر است: يكي «ترس» و ديگري «اميد.» مرغ ايمان را دو پَر «خوف» و «رجا»ست؛ مرغ را بي‌پَر پرانيدن خطاست.»[2]
و در تفسير سوره اعراف گويد: «هركس را اميدي است و اميد عارف ديدار، عارف را بي‌ديدار، نه به مزد حاجت است، نه به بهشت كار. همگان بر زندگاني عاشقند و مرگ برايشان دشوار. عارف به مرگ محتاج است؛ به اميد ديدار. گوش، از لذت سماع برخوردار. لب، حق مهر را وام‌گذار. ديده‌، آراسته‌ی روز ديدار. جان، از شراب وصال بس خمار!»[3]
1.دعاي روز نوزدهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ وَفِّرْ فيهِ حَظّى مِنْ بَرَكاتِهِ وَسَهِّلْ سَبيلى اِلى خَيْراتِهِ وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ يا هادِياً اِلَى الْحَقِّ الْمُبينِ.»
2. خواجه عبدالله انصاری، منازل‌السايرين به نقل از صد ميدان، ص۳۰۷.
3. رشید‌الدین میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌الابرار، تفسير سوره اعراف، ج۳، ص۷۳۲.

گام بيستم: سكينه (آرامش‌خواهي)
«يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ»، (1) «اي آرامش‌بخش دل‌هاي مؤمنان.»
سكينه اصطلاحی عرفاني اخلاقي است و به معني آرامش و وقاري است كه پس از اطمينان در قلب سالك ايجاد مي‌شود؛ احساس آرامشي كه پس از انجام وظيفه و هنگام انجام آن، به انسان دست مي‌دهد و اين چيزي است كه خدا در دل مؤمنان مي‌اندازد.
«هوالذي انزل السكينة في قلوب المؤمنين»،[2] «اوست كه آرامش را بر دل مؤمنان فرو مي‌آورد.» اين آرامش با ياد و نام خدا در دل‌ها پدید می‌آید. «الا بذكرالله تطمئن القلوب»،[3] «دل آرام گيرد به ياد خدا.»
از امام صادق (ع) روايت شده است که درباره گنجي كه در داستان خضر و موسي (ع) در قرآن آمده: «وكان تحته كنز لهما»،[4] «در زير آن ديوار گنجي براي آنان نهفته بود»، فرمايد: «آن لوحي بود كه بر آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحيم. عجبت لمن ايقن بالموت كيف يفرح وعجبت لمن ايقن بالقدر كيف يحزن وعجبت لمن ايقن بالدنيا وتقّلبها باهلها كيف يركن اليها.» «در شگفتم از كسي كه مرگ را باور دارد، چگونه شادي مي‌كند؛ تقدير و اندازه‌گيري خدا را باور دارد، چگونه غم‌ناك مي‌شود؛ دنيا و دگرگوني آن را مي‌داند، چگونه بدان دل مي‌بندد.»
فيض كاشاني گويد:
«آن دل كه تويي در وي، غمخانه چرا باشد چون گشت ستون مسند حنّانه چرا باشد
غمخانه دلي باشد، كان بي‌خبر است از تو چون جاي تو باشد دل، غمخانه چرا باشد
بيگانه كسي باشد، كاو با تو نباشد يار آن كس كه تواش ياري، بيگانه چرا باشد.»
واژه «سكينه» در آيه‌ی ۲۳۸ سوره بقره، آيه‌ي ۲۶ سوره فتح و آيه‌ی ۳۰ سوره توبه آمده است و با واژه وقار ارتباطي تنگاتنگ دارد.
پير هرات، در تفسير عرفاني آيه ۳۸ سوره فتح مي‌نويسد:
«سكينه، آرامشي است كه خداوند به فضل خود در دل دوستانش مي‌افكند و آرامش دل‌ها را در دو چيز مي‌نهد: يكي درخدمت و ديگري در يقين. آرامش در خدمت به سه چيز است: ۱- عمل به احكام شرع، تا به اندك توانگر شود، ۲- اعتماد به اصل دين، تا از وسوسه‌ی شيطان در امان باشد و ۳- در كار دين خلق را فراموش كند، تا از ريا آزاد شود. آرامش در يقين نيز به سه چيز است: ۱- هرچه قسمت روزي شود، راضي باشد، تا از سنگيني بار بياسايد، ۲- و زيان را يكسان بيند، تا از بيم فارغ شود و ۳- امور خود را به خدا واگذارد، تا از علاقه‌ها رهايي يابد.
نشانه رسيدن به سكينه و آرامش اين است كه آدمي بخشنده و بخشاينده شود. بخشايشي كه همه‌ی دنيا را به كافري بخشد و بر او منت ننهد و بخششي كه همه‌ی نعمت دنيا را به مؤمني بخشد و اگر بپذيرد، ممنون او باشد.»[5]
ذكر اين روز «يا منزل السكينة في قلوب المؤمنين» است.
(1) دعاي روز بيستم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ وَوَفِّقْنى فيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْانِ يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ.»
2. قرآن، فتح:۴.
3. همان، رعد:۲۸.
4. همان، كهف:۱۸.
5. رشید‌الدین میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عدةالابرار، تفسير آيه ۳۸ سوره فتح.

گام بيست و يكم: وَرع (پرهیزگاری)
«وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ سَبيلاً»، (1) «بارخدايا در اين روز راهي را براي شيطان بر من قرار مده.»
كار شيطان، اغواگري و وسوسه‌ی درون است؛ اما بدون خواست انسان نمي‌تواند به صورت تكويني او را به انجام كارهاي ناپسند مجبور كند. در روز رستاخيز نيز كه برخي به شيطان اعتراض مي‌كنند و او را مسئول كارهاي ناشايست خود مي‌دانند، او در دفاع از خود مي‌گويد:
«ماكان لي عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا انفسكم»،[2] «من در دنيا بر شما سلطه‌اي نداشتم، تنها من شما را فرا خواندم اين شما بوديد كه دعوتم را پذيرفتيد، پس مرا سرزنش نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد.» هنگامی‌که در دعاها از خدا رهايي از شيطان را مي‌خواهيم، در حقيقت به خدا پناه مي‌بريم و براي مقابله با وسوسه‌هاي او، كه با سوارگان و پيادگانش بر ما هجوم آورده و ما را تحت فشار قرار مي‌دهد، از خدا ياري مي‌خواهيم.
راه مقابله با شيطان تقوا (خويشتن‌باني) و وَرع (پرهيزگاري) است.
خواجه عبدالله گويد:
«ورع بازپرهيزيدنست از كارهاي ناپسنديده، افزوني‌هاي ناشايسته و خاطره‌هاي شوريده. ورع از ناپسنديده به سه چيز توان: ۱- دريغ داشتن خود از نكوهش، ۲- نگاهداشتن دين خود از كاهش و ۳- باز داشتن دل از آلايش. ورع از افزوني به سه چيز توان: ۱- درازي حساب و ميزان،۲- شماتت خصمان و ۳- غبن از وارثان. ورع از خاطره‌هاي شوريده به سه چيز توان: ۱- به تدبر قرآن، ۲- به زيارت گورستان و ۳- تفكر در حكمت حكيمان.»[3]
ذكر اين روز «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» است.
1.دعاي روز بيست و يكم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ سَبيلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقيلاً يا قاضِىَ حَواَّئِجِ الطّالِبينَ.»
2. قرآن، ابراهیم:14.
3. خواجه عبدالله انصاری، صد ميدان، ميدان پانزدهم، ص۴۲.

گام بيست و دوم: رضا (گشادگي چهره)
«وَوَفِّقْنى فيهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِكَ»،(1) «بارخدايا دراين روز مرا به آن‌چه زمينه‌ی خشنودي تو را فراهم آورد، موفق فرما.»
سالك به آن‌چه خدا براي وي خواسته، خرسند است و با اين كار زمينه‌‌ی خشنودي خدا را فراهم مي‌آورد. يكي از زمينه‌هاي خشنودي خداوند، دوست داشتن ذات حق است به گونه‌اي كه عشق به مولا، ديگر عشق‌ها را از دل او بيرون كند. در روايتي از امام صادق (ع) نقل است كه فرمود: «ايمان كسي خالص نمي‌شود تا اين‌كه خدا را از خود، پدر و مادر، فرزند، اهل و عيال، مال و از همه‌ی مردم بيشتر دوست بدارد.‌»[2]
دوست داشتن مستمندان، بيچارگان و نيازمندان نیز باعث خشنودي خداوند است؛ چراكه اين‌ها عيال خداوندند. حضرت موسي (ع) از خدايش خواست تا يكي از نشانه‌هاي خشنودي خود از بندگانش را باز گويد. به او وحي رسيد كه «اي موسي، هرگاه ديدي بيچارگان و مسكينان را دوست داري و از ستمگران بيزاري، بدان كه اين خشنودي و دشمني تو نشانه‌ی خشنودي من است.»[3]
چهره‌گشادگي و خرسندي به آن‌چه خدا براي انسان مقدر کرده، از چيزهايي است كه مورد رضاي خداوند است. در روايت است: «من لم يرض بقضايي . ... فليطلب ربأ سوايي»،[4] «هر كس به قضاي من رضايت ندهد، پروردگاري جز من را جستجو كند.»
«فراق و وصل چه باشد رضاي دوست طلب كه حيف باشد از او غير او تمنايي.»[5]
پير هرات در كتاب صد ميدان گويد:
«ميدان بيست و سوم رضاست. قوله تعالي: «رضي الله عنهم ورضوا عنه»،[6] «خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنود.» رضا خشنودي است و بسندكاري. و آن سه چيز است: به دين وي چنان كه فرستاده راضي باشي، به روزي خود و ديگران چنان كه مقرر كرده راضي باشي و به مولاي خود به جاي هرچه از اوست راضي باشي.»[7]
«جاني است مرا به عشق تو خورده رقم خواهي‌اش به شادي كش و خواهيش به غم.»[8]
ذكر امروز «اللهم وفقني لموجبات مرضاتك» است.
1.دعاي روز بيست و دوم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ فَضْلِكَ وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فيهِ بَرَكاتِكَ وَوَفِّقْنى فيهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِكَ وَاَسْكِنّى فيهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِكَ يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ.»
2.«لايمحض رجلُ الايمان بالله حتي يكون الله احب اليه من نفسه وابيه وامّه وولده وماله ومن الناس كلهم»، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۲، ۲۵.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۴۱.
4. کاشفی واعظ، ملا حسین، جواهر الاسرار، ج۱، ص۲۳۳.
5. حافظ شیرازی.
6. قرآن، مجادله:۲۲.
7. انصاری، عبدالله، رساله صد ميدان، ص۵۰.
8. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل،كشف الاسرار و عدةالابرار، ج۵، ص۲۸.

گام بيست وسوم: توبه (پيراستن تن و روان از آلودگي)
«اَللّهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَطَهِّرْنى فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ»، (1) «بار خدايا مرا از گناهان شسته و از عيب‌ها پيراسته کن.»
شب قدر، شب توبه و بازگشت به درگاه خداوند متعال است. شب شستشوي اندام و اعضای ظاهري از آلودگي به گناهان است؛ این شب، شب پيراستن روح و جان از عيوب معنوي مانند كبر، ريا، حسد و عُجْب با آب توبه‌ای است كه همه‌ی گناهان را پاک می‌کند؛ در همین زمینه فرمودند: «التائب من الذنب كمن لاذنب له»، «توبه كننده از گناه گويي هيچ گناهي مرتكب نشده است.»
فيض بي‌كران خداوندي در طول ماه مبارك رمضان، كه ماه ضيافت الهي است، بر همگان جاري و گسترده‌ترين‌اش در شب‌هاي مبارك قدر است. سالك همواره انتظار چنين لحظاتي را مي‌كشد تا نفخه‌ی رحماني بوزد و دل مرده‌اش با نسيم بهاري و نغمه‌ی ملكوتي زنده شود.
پير هرات در ميدان توبه پيرامون آیه‌ی شريفه‌ی: «توبوا الي الله توبة نصوحأ»،[2] «به درگاه خدا با توبه‌اي بي بازگشت توبه كنيد»، گويد: «توبه نشانِ راه است و سالار بارگاه و كليد گنج و شفيع وصال و ميانجي پذيرش و شرط قبولي عمل و سرِّ همه‌ی شادي‌ها. و اركان توبه سه چيز است. پشيماني در دل، پوزش‌خواهي به زبان و بريدن از بدي و بَدان. و اقسام توبه سه است: توبه‌ی مطيع، توبه‌ی عاصي و توبه‌ی عارف. توبه‌ی مطیع از بسيار ديدن طاعت است، توبه‌ی عاصي از اندك ديدن معصيت و توبه‌ی عارف از نسيان است و منت. بسيار ديدن طاعت را سه نشان است: يكي خود را به كردار خود ناجي ديدن، ديگر مقّصران را به چشم‌خواري نگريستن و سه ديگر عيب كردار خود باز ناجستن. و اندك ديدن معصيت را سه نشان است: يكي خود را مستحق آمرزش ديدن، ‌ديگر بر اصرار آرام گرفتن و سه ديگر با بَدان الفت داشتن. و نسيان و منت را سه نشاني است: چشم احتقار از خود بر گرفتن، ‌حال خود را قيمت نهادن ‌و از شادي آشنايي فروايستادن.»[3]
ذكر اين روز «استغفرالله ربّي واتوب اليه» است.
1.دعاي روز بيست و سوم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَطَهِّرْنى فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ وَامْتَحِنْ قَلْبى فيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ يا مُقيلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبينَ.»
2.قرآن، تحریم:۶۶.
3. خواجه عبدالله انصاری، صد ميدان، ميدان توبه، ص۳۱.

گام بيست و چهارم: استعاذه (پناه جويي از خدا)
«وَاَعُوذُبِكَ مِمّا يُؤْذيكَ»، (1) «از آن‌چه تو را مي‌آزارد به تو پناه مي‌برم.»
پس از توبه و انابه به درگاه خدا و و شستشوي دل و جان و روان از پليدي‌ها و آلودگي‌‌ها، گام بعدي پناه بردن به خدا براي سپاس‌گزاري از سلامت نفس و پيش‌گيري از آلودگيِ دوباره به معصيت و نافرماني خداست. بايد از شرّ نفس اماره و شيطان گمراه‌كنننده به خدا گريخت و براي پيروزي از خدا کمک گرفت. باید لب را به ذكر«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» مترنّم کرده و همواره در نظر داشت كه به باید حول و قوه‌ی الهي پناه برد؛ «لاحول ولا قوة الا بالله.»
علماي عرفان و اخلاق دو مقام و ميدان را براي پناه بردن به خدا مطرح كرده‌اند: يكي ميدان «رغبت» است در آيه‌ی شريفه «وانا الي ربنا راغبون»[2] و يكي ميدان «اعتصام»، «چنگ زدن به ريسمان محكم الهي» در آيه‌ی شريفه «واعتصموا بحبل الله جميعأ ولا تفرقوا»،[3] كه نگاه کوتاهی به آن می‌افکنیم.
در كتاب صد ميدان آمده است: «ميدان هشتاد و يكم «اعتصام» است؛ از ميدان استسلام، ميدان اعتصام زايد. اعتصام دست بر زدن است. اعتصام بر سه رشته است: اول دست در توحيد زدن كه «فقد استمسك بالعروة الوثقي»[4] است. دوم به قرآن چنگ زدن كه «حبل الله» است: «واعتصموا بحبل الله جميعأ»[5] و سوم دست به حق در زدن كه «ومن يعتصم بالله»[6] است.»[7]
«الهي! تو مؤمنان را پناهي، قاصدان را بر سر راهي.»[8]
«و در منزل و مقام رغبت زیر آيه‌ی شريفه «وزكريّا اذ نادي ربّه ربّ لاتذرني فردأ وانت خيرالوارثين. فاستجبناله ووهبناله يحيي واصلحنا له زوجه انهم كانوا يسارعون في الخيرات ويدعوننا رغبأ ورهبأ وكانوالنا خاشعين»،[9] نويسند: «يادكن زكريا را كه خدا را فرا خواند و گفت خدايا! مرا تنها و بي فرزند مگذار و تو بهترين وارثاني. پس نداي او را اجابت كرديم و يحيي رابه او داديم و همسر او را زاينده كرديم. ‌چون آن‌ها دركارهاي نيك شتابان بودند و ما را از روي بيم و اميد مي‌خواندند و براي ما فروتن بودند.» به مذاق عارفان معني آيه اين است: خداوندا، پرده عصمت ا ز من باز مگير و مرا بر يادكرد خود مي‌دار و از خود به ديگران مشغول مدار.
خداوند بندگان را بنواخت تا بشناختند. توفيق داد تا پرستيدند. تلقين كرد تا بخواستند. دل آن‌ها را معدن نور كرد تا دوست داشتند. خدايي كه بي رشوت دوست دارد، بي‌منت عطا دهد و بي وسيلت گرامي گرداند. هركه نياز بدو برد، توانگرش سازد. هركه ناز بدو كند، عزيزش دارد. اگر سال‌ها بنده گناه كند و گويد: توبه! گويد: پذيرفتم.»[10]
ذكر امروز «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» است.
1.دعاي روز بيست و چهارم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ فيهِ ما يُرْضيكَ وَاَعُوذُبِكَ مِمّا يُؤْذيكَ وَاَسْئَلُكَ التَّوْفيقَ فيهِ لاِنْ اُطيعَكَ وَلا اَعْصِيَكَ يا جَوادَ السّاَّئِلينَ.»
2. قرآن، قلم:68.
3. قرآن، ال‌عمران:103.
4. قرآن، بقره:256.
5. قرآن، ال‌عمران:103.
6. قرآن، ال‌عمران:101.
7. انصاری، عبدالله، رساله صد ميدان، ص101.
8.. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌الابرار، ج9، ص268.
9. قرآن، انبياء:89.
10. انصاری، عبدالله، منازل‌السائرين، ص309.

گام بيست و پنجم: محبت (مهرورزي)
«اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً لاِوْلِياَّئِكَ»، (1) «بار خدايا در اين روز مرا دوست‌دار دوستانت قرار ده.»
محبت، دوستي و مهر ورزي است و اين از عالي‌ترين و والاترين مقامات است، دوستي خدا و دوستي با دوستان خدا. در پايان كتاب صد ميدان آمده است: و اين صد ميدان همه درميدان محبّت مستغرق است قوله تعالي: «يحبّهم ويحبونه» – «خدا آنان را دوست مي‌دارد و آنان دوستدار خداوندند.»[2] «و دوستي را سه مقام است: اول راستي، دوم مستي و سوم نيستي.»[3] هنگامي كه محبت به نهايت كمال رسد، عاشق در معشوق فانيمی‌شود. در كتاب علل‌المقامات نيز آمده است: «محبت بنده، درخشش وي در برابر عزت پروردگار است و اين در مذهب عوام عمده ايمان و در مكتب خواص علت «فنا» است.»[4].
پير هرات در تفسير سوره لقمان گويد: «دليل يافتِ دوستي، دو گيتي به دريا انداختن است و نشان حقيقت دوستي، به غير نپرداختن!»[5]
«اول دوستي داغ است و آخر آن چراغ. اول دوستي اضطرار است و ميانه آن انتظار و آخر آن ديدار!»[6]
در جاي ديگر گويد: «همه دوستي ميان دوتن باشد. سه ديگر در نگنجد. در اين دوستي همه تويي، من در نگنجم.»[7]
و به راستي در وادي دوستي جاي اغيار نيست، عاشق جز به معشوق نينديشد و جز وصل و ديدار او نخواهد و در اين راه ديگر خود را نمي‌بيند.
پير هرات در مناجات نامه‌اي گويد: «الهي! ار زبان محبت خاموش است، حالش همه زبان است! و رجان بر سر دوستي كرد. چون دوست به جاي جان است! غرق شده، آب نبيند. گه گرفتار آن است! به روز چراغ نيفروزند، كه روز چراغ جهان است!»[8]
ذكر امروز «اللهم اجعلني محبأ لاوليائك ومعاديأ لاعدائك» است.
1.عاي روز بيست و پنجم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً لاِوْلِياَّئِكَ وَمُعادِياً لاِعْداَّئِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِياَّئِكَ يا عاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيّينَ.»
2. قرآن، مائده:5.
3. انصاری، عبدالله، رساله صد ميدان، ص117.
4. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌الابرار. تفسير آيه 32 از سوره یاسین.
5. همان، همان‌جا، ج7، ص513، تفسير سوره لقمان.
6. همان، همان‌جا، پیشین.
7. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌الابرار. ج7، ص310، تفسير سوره قصص.
8. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عده‌الابرار. ج10، ص553، تفسير سوره علق.

گام بيست و ششم: طمأنينه (آرامش خواهي)
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُورا»، (1) « بارخدايا تلاشم را در اين روز پاداش عنايت فرما.»
حركت و تلاش انسان بايد براي دستيابي به هدف و رسيدن به نتيجه‌اي باشد؛ كشاورز به اميد درو كردن مي‌كارد، باغبان به اميد ميوه درخت مي‌نشاند، تاجر به اميد سود تجارت مي‌كند، غواص به اميد يافتن دُرِّ گران‌بها به ژرفاي دريا مي‌رود و سالك به اميد نتيجه به نماز و روزه و عبادت مي‌پردازد. آن‌كه نمازهايش را با حضور قلب مي‌خواند، به بيچارگان و بينوايان رسيدگي مي‌كند، اموالش را در راه خدا مي‌بخشد، در روزهاي گرم تابستان روزه مي‌گيرد و در شب‌هاي طولاني زمستان به عبادت و راز و نياز با معبود مي‌پردازد، بي‌ترديد انتظار پاداش و مزدي از خداوند متعال دارد. بدون شک اين تلاش و عبادت او نيز از دید خداوند رئوف و رحيم پوشيده نيست و تلاش‌هاي او را بي‌نتيجه نمي‌گذارد. ‌همچنان‌كه فرمود: «وكان سعيكم مشكورا»،[2] «تلاش شما مورد سپاس خواهد بود و خدا به چندين و چند برابر پاداش خواهد داد»
انسان سالك به خدا اطمينان دارد و خدا نيز اين اطمينان را به بندگان خود داده است كه به وعده‌هايش به آنان وفا كند؛ چنان‌كه فرمود: «اوفوا بعهدي اوف بعهدكم»،[3] «شما به پيمانتان با من وفا كنيد، من نيز به پيمانم با شما وفا خواهم كرد.»
صاحب نفس مطمئنه هيچ‌گاه در نتيجه‌بخش بودن عبادت و تلاش خود ترديد نخواهد كرد. پير هرات در تفسير عرفاني آیه‌ی شريفه‌ی «الذين آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطمئن القلوب»[4]گويد: «به زبان اشارت اين آيه از دو كس خبر مي‌دهد: يكي مريد و ديگري مراد. يكي كسي كه اوقات خويش به ذكر زبان مستغرق دارد، گهي نماز كند، گهي تسبيح گويد، گهي قرآن خواند، و آن ديگري كه مانند غريق در درياي بي‌كران ذكر، حق را با جان مي‌‌نوازد. اين يك در راه دين است رونده، و در بند ذكر خويش درمانده و آن يك بر بساط قرب از مردم و اسباب دنيوي ربوده شده و به جذبه‌ی الهي ويژه گشته. آن را گويند ذكر نگه‌دار! و اين را گويند: ذكر را گوش‌ دار! گروهي در آرزوي بهشتند و گروهي بهشت در انتظار آن‌هاست. كه مصطفي فرمود: بهشت به چهار گروه اشتياق دارد: روزه‌داران رمضان، خوانندگان قرآن، نگاه‌دارندگان زبان و سيركنندگان گرسنگان.»[5]
البته عارفان وارسته چون مولا اميرمؤمنان علی (ع) خدا را به طمع بهشت يا ترس از دوزخ عبادت نمي‌كنند، بلكه چون او را شايسته عبادت يافته‌اند مي‌پرستند؛ زبان حال اینان اين مناجات پير هرات است كه گويد:
«الهي! هر كس را اميدي است و اميد عارف ديدار. عارف را بي ديدار، نه به مزد حاجت است نه به بهشت كار. همگان در زندگاني عاشقند و مرگ برايشان دشوار؛ عارف به مرگ محتاج است به اميد ديدار.»[6]
1.دعاي روز بيست و ششم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُورا وَذَنْبى فيهِ مَغْفُورا وَعَمَلى فيهِ مَقْبُولاً وَعَيْبى فيهِ مَسْتُوراً يا اَسْمَعَ السّامِعينَ.»
2.قرآن، انسان:۲۲.
3. قرآن، بقره:۴۰.
4. قرآن، رعد:۲۸.
5. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف‌الاسرار و عده‌الابرار، تفسير آيه ۲۸ سوره رعد.
6. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف‌الاسرار و عده‌الابرار، ج3، ص۷۳۲، تفسير سوره اعراف.

گام بيست و هفتم: درك شب قدر
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، (1) «بار خدايا در امروز درك شب قدر را روزيم فرما.»
قَدْر به معني ارزش و اندازه است. شب قدر به شبي گفته مي‌شود كه سرنوشت انسان در آن رقم مي‌خورد و تحولي بزرگ در رفتار وي پديد مي‌آيد؛ از كردار ناشايست و ناصواب گذشته‌ی خود پشيمان شده و توبه مي‌كند و تصميم مي‌گيرد در آينده‌اي روشن و بدون گناه زندگي کند. اين شب بهتر از هزار ماه است و فرشتگان در آن، با اجازه‌ی پروردگارشان، بر انسان فرود مي‌آيند. اين شب، شبِ رحمت، بركت و سلامتي است تا اين كه فجرِ درخشان بدرخشد و صبح روشن زندگي آغاز شود.
شب قدر شب نزول قرآن بر پيامبر اكرم (ص) است. خداوند در سوره قدر می‌فرماید:«انا انزلناه في ليلة القدر،‌ وماادريك ماليلة القدر،‌ ليلة القدر خير من الف شهر، تنزل الملائكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر، ‌سلام هي حتي مطلع الفجر.»[2]
در اين‌كه شب قدر طول سال چه شبي است اختلاف وجود دارد. ‌اما بيشتر آن را در ماه مبارك رمضان و یکی از شب‌های نوزدهم، بيست و يكم، ‌ بيست و سوم،‌ بيست و هفتم و شب آخر ماه مبارك مي‌دانند. بيش از اين‌كه بدانیم شب قدر كدام‌يك از اين شبهاست، بايد به اين بينديشيم كه شب قدر را چگونه درك كنيم و چگونه به اين فيض عظيم نايل شویم. ممكن است ساليان درازی بر برخی بگذرد و آنان شب قدري در زندگيشان نداشته باشند و تنبّه و تحوّلي در ایشان به وجود نيايد. ممكن است برخي افراد هم در طول زندگي، بارها و بارها به درك شب قدر نایل شده و با فرشتگان هم‌آغوش شوند. شب قدر در شب‌هاي سال ناپيداست، ‌اين آدمی است كه بايد شب قدرش را مشخص كند و به درك اين فيض عظيم نايل شود. البته اين زمينه در ماه مبارك رمضان فراهم‌تر است و سفره ضيافت الهي گسترده‌تر. خوشا به حال كساني كه از اين سفره متنعّم می‌شوند. .هر شب، ‌شبِ قدر است اگر قدر بداني؛ «وطوبي لاصحاب النعيم نعيمهم.» هرگز مباد كه فرصت ها را از كف دهيم و از اين چند روز عمر استفاده نكنيم.
پير هرات در ميدان غيرت از كتاب صد ميدان گويد: «غيرت رشك بردن به چيزي است كه چيزي جايگزين آن نيست و آن «عمر» است و «دل» و «وقت». عمر، ‌دكان است و خِرَد پيرايه و دين سرمايه و مؤمن بازرگان. آن‌چه از عمر گذشت، تاواني است نادرمان. و آن ن‍ًفًس كه در آنيم، يا تحفه است يا داغ؛ و آن‌چه از عمر مانده است يا زهر است يا ترياق. دل، خزينه‌ی مردان است و شيطان دشمن، ‌و مراقبت قفل، و مؤمن محتاج؛ هر چه از نَفَس مي‌كاهد، در دل مي‌افزايد، و هر چه بر دنيا مي‌افزايد، از قيمت ‌مي كاهد. وقت مرد، ساعت غيبت مرد است از خود. وقت بر خداوندِ وقت، گران‌تر است از دو جهان.»[3]
1.دعاي روز بيست وهفتم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَصَيِّرْ اُمُورى فيهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْيُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذيرى وَحُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَالْوِزْرَ يا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحينَ.»
2. قرآن، سوره مباركه قدر.
3. انصاری، عبدالله، رساله صد ميدان، ص۸۰.

گام بيست و هشتم: حضور
«وَاَكْرِمْنى فيهِ بِاِحْضارِ الْمَسائِلِ»، (1) «بار خدايا، در اين روز مرا با حضور در مسائل گرامي بدار.»
از جمله گام‌هاي خودسازي و مراتب عالي آن احساس حضور است. احساس حضور در پيشگاه خداي متعال و احساس انجام وظيفه برای عبوديت خداوند كه هدف اصلي آفرينش انسان است.
عالم محضر خداست و عالِِم آگاه به مسائل دين و آشنا به تكاليف است. او راه و رسم بندگي را مي‌شناسد و با انجام فرايض و تقرّب به نوافل، شرط عبوديت را به جا مي‌آورد. نه چيزي از امور بندگان برخداوند پوشيده است و نه انسان سالك، بين خود و خداوند پرده و پوششي مي‌كشد و خود را از فيض رب‌العالمين محروم مي‌كند. در اين كهنه‌سراي گيتي، هركس و هرچيز به گونه‌اي در تلاش است كه خود را به محضر پروردگار هستي برساند و در سايه‌سار فيض مطلق وي به آرامش برسد؛ زاهد با نماز، ‌عابد با نياز، عالِِم با تاخت و تاز، ‌عارف با نسيمي دل‌نواز و نسيم صبحگاهي و گل‌هاي بهاري با صد كرشمه و ناز.
پير هرات در باب هشتاد و دوم منازل‌السائرين گويد:
« خداوند متعال فرمود: «انّ في ذلك لذكري لمن كان له قلب او القی السمع وهو شهيد»،[2] «همانا در اين [قرآن] پندي است براي كسي كه دلي دارد و گوش فرا مي‌نهد و گواه است.» مشاهده، برافتادن حجاب است به يكباره‌ و آن برتر است از مكاشفه. ‌زيرا مكاشفه از جمله نعمت‌هاست و چيزي از خطوط ترسيمي در آن باقي است. اما مشاهده، ديدار عين و ذات است و آن‌را سه درجه است: مشاهده‌ی «معرفت» كه فراتر از علم است، ‌مشاهده‌ي «معاينه» كه ريسمان‌ها را مي‌گسلد و زبان اشاره را لال ‌مي‌کند و مشاهده‌ی «جمع» كه سالك را به خود مي‌كشد و بر درياي وجود مي‌راند.»[3]
و هم او در مناجاتي گويد:
«الهي! تو آني كه نور تجلي بر دل‌هاي دوستان تابان كردي، چشمه‌هاي مهر در سرهايشان روان كردي و آن دل‌ها را آيينه خود و محل صفا كردي؛ تو در آن پيدا! و به پيدايي خود در آن، ‌دو گيتي ناپيدا كردي. اي نور ديده آشنايان و سوز سينه دوستان و سرور نزديكان؛ همه تو بودي و تويي؛ نه دوري تا جويند. نه غايبي تا پرسند. نه تو را جز به تو يابند!»[4]
ذكر اين روز «ياحيّّّّ وياقيوم» است.
1.دعاي روز بيست و هشتم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ وَاَكْرِمْنى فيهِ بِاِحْضارِ الْمَسائِلِ وَقَرِّبْ فيهِ وَسيلَتى اِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسائِلِ يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّينَ.
2.قرآن، قاف:37.
3. انصاری، عبدالله، منازل‌السائرين، باب مشاهده، ص195.
4. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، تفسير سوره نور، ج6، ص572.

گام بيست و نهم: فناء في الله
اَللّهُمَّ غَشِّنى فيهِ بِالرَّحْمَةِ»، (1) «بارخدايا در اين روز مرا با رحمت خود فروپوشان.»
فنا در خدا، فرو رفتن در رحمت الهي و غرق شدن در درياي بي‌كران لطف و عنايت او است كه جز با فضل و عنايت او به دست نمي‌آيد. رحمت دو گونه است، رحمت عام، كه همه‌ی موجودات را در برمي‌گيرد: «ورحمتي وسعت كلّّ شييء»[2] و رحمت خاص، كه ويژه‌ي مؤمنان و عارفان است؛ چنان‌كه خداوند بر آنان صلوات و رحمت و درود فرستاده است؛ «اولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمة.»[3] رحمت خدا همانند باران است كه بر همه يكسان مي‌بارد. اما برخي مردم هم‌چون شوره‌زارند كه باران در آن‌ تأثيري جز رويدن خار و خس ندارد؛ اما برخي مردم چون سرزمين حاصل‌خيزي هستند كه هرگياهي در آن كشت شود، سر برمي‌كشد و جوانه مي‌زند و طراوت و سرسبزي به ارمغان مي‌آورد.
«غيب را ابري و آبي ديگر است آسمان و آفتابي ديگر است
نايد آن الاّ كه برخاصان پديد باقيان في لبس من خلق جديد
هست باران از پي پروردگي هست باران از پي پژمردگي.»[4]
سالكان الي‌الله خود را از بند و زنجير وابستگي‌هاي دنيايي مي‌رهانند و چون قطره‌اي متصل شده به دريا، به درياي بي‌كران رحمت خداوندي مي‌پيوندند و از قيد «ما» و «من» مي‌رهند.
پير هرات در ميدان شصت و چهارم از كتاب صد ميدان گويد: «از ميدان جمع ميدان انقطاع زايد. قوله تعالي «انّي مهاجر الي ربي.»[5] انقطاع، از غير حق بريدن و به حق پيوستن است. منقطعان با حق سه مَردند: يكي به «عذر»، ديگري به «جهد» و سيم به «كلّ». منقطع به عذر را سه نشان است: نفسِ مرده، دل زنده و زبان گشاده. منقطع به جهد را سه نشان است: تن در سعي، زبان در ذكر و عمر در جهد. منقطع به كل را سه نشان است: با خلق به رعايت، با خود بيگانه و از تعلق آسوده.»[6]
و با زبان مناجات گويد:
«الهي! تا آموختني را آموختم، آموخته را جمله بسوختم؛ اندوخته را برانداختم و انداخته را بيندوختم؛ نيست را بفروختم تا هست را بيفروختم.[7]
ذكر اين روز «كل شيئ هالك الا وجهه» است.
1.دعاي روز بيست و نهم ماه رمضان: «اَللّهُمَّ غَشِّنى فيهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فيهِ التَّوْفيقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَياهِبِ التُّهَمَةِ يا رَحيماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ.»
2.قرآن، اعراف:۱۵۶.
3. قرآن، بقره:۱۵۷.
4. مولانا، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۱۰۰.
5. قرآن، نساء:۱۰۰.
6. فرهادي، روان، شرح منازل‌السايرين، (انتشارات مولي، ۱۳۶۰)، ص۵۱۴. و نيز باقريان موحد، سيد رضا، رساله صد ميدان، ميدان شصت و چهارم، (مؤسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۵)، ص۸۴.
7. همان، همان‌جا، ص۳۲۳

گام سي‌ام: بقاء بالله
«عَلى ما تَرْضاهُ وَيَرْضاهُ الرَّسُولُ»، (1) «بار خدايا در اين روز روزه‌ام را، آن‌گونه كه تو و پيامبرت مي‌پسندي، با سپاس و پذيرش خودت قرين فرما.»
با پايان ماه مبارك رمضان، امروز روز پاداش است و نتيجه. قبول شدن نماز، روزه، تلاوت قرآن و عبادات اين ماه به درگاه خداي متعال و در پيشگاه پيامبر و فرستاده او، پاداش امروز است؛ امروز بايد نتيجه‌ی زحمات روزه‌دار و نمازگزار، تاييد و قبول شود و به جاودانگي بپيوندد. امروز با جاودانگي عمل، سالك نيز به جاودانگي مي‌‌پيوندد و پس از يك دوره خودسازي، پالايش، پيرايش و آرايش، چون قطره‌اي به دريا متصل مي‌شود. او پس از پشت سر گذاشتن منزل فناء في الله، به مقام بقاء بالله مي‌رسد و در اين مقام مي‌ماند. اين مقام ديگر منزل نيست كه از آن گذر كند؛ اين‌جا مقام است و جايگاه ماندن براي هميشه؛ فوز عظيم است و جايگاه «صدق عند مليك مقتدر» و عالي‌ترين مرحله‌ی سير و سلوك انسان و پيوستن به ابديت كه «انا لله وانّا اليه راجعون.» اين همه بي‌عنايت او حاصل نمي‌شود.
پير هرات گويد:
«الهي! آب عنايت تو به سنگ رسيد. سنگ بار گرفت. سنگ درخت رويانيد؛ درخت ميوه و بار گرفت. درختي كه بارش همه شادي، طعمش همه انس، بويش همه آزادي؛ درختي كه بيخ آن در زمين وفا، شاخ آن بر هواي رضا، ميوه آن معرفت و صفا و حاصل آن ديدار و لقاست.»[2]
در پايان با اين مناجات كوتاه پير هرات سخن را به پايان مي‌بريم كه فرمود:
«الهي! هر چه مرا از دنيا نصيب است به كافران ده! و آن‌چه مرا از عقبي نصيب است به مؤمنان ده! مرا در اين جهان، ياد و نام تو بس و در آن جهان ديدار و سلام تو بس.»[3]
ذكر اين روز «انا لله وانا اليه راجعون» است.
1.دعاي روز سي‌ام ماه رمضان: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ بِالشُّكْرِ وَالْقَبُولِ عَلى ما تَرْضاهُ وَيَرْضاهُ الرَّسُولُ مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ بِالاُْصُولِ بِحَقِّ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ الطّاهِرينَ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.»
2.فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف‌الاسرار و عده‌الابرار، تفسير سوره ابراهيم، ج5، ص211،.
3. فضل‌الله میبدی، ابوالفضل، كشف‌الاسرار و عده‌الابرار، تفسير سوره نصر، ج10، ص654

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم