به خاطر گستردگی حوزه و طلابی که در آن مشغول تحصیل هستند، دغدغهای بین مدیران حوزه وجود دارد. این نگرانی به عدم حضور برخی طلاب در جلسات درس و مباحثه مربوط میشود. مدیران حوزه برای رفع این مشکل، طرحی ارائه کردند که طی آن، در کلاس درس، حضور و غیاب انجام شده و امتحان به وسیلهی شخص استاد انجام شود. علت آنهم اطلاع اساتید از حضور، فهم و سطح تحصیل شاگردان است؛ بدیهی است استاد بهتر از هرکسی میتواند واقعیت علمی طلبهای را که نزد او درس میخواند، ارزشیابی کند.
- جناب آقای برقعی طرح استادمحوری که سال گذشته در حوزهي علمیهی قم اجرا شد، چه معنایی دارد و فلسفهاش چیست؟
- با نام و یاد خدا. به خاطر گستردگی حوزه و طلابی که در آن مشغول تحصیل هستند، دغدغهای بین مدیران حوزه وجود دارد. این نگرانی به عدم حضور برخی طلاب در جلسات درس و مباحثه مربوط میشود. مدیران حوزه برای رفع این مشکل، طرحی ارائه کردند که طی آن، در کلاس درس، حضور و غیاب انجام شده و امتحان به وسیلهی شخص استاد انجام شود. علت آنهم اطلاع اساتید از حضور، فهم و سطح تحصیل شاگردان است؛ بدیهی است استاد بهتر از هرکسی میتواند واقعیت علمی طلبهای را که نزد او درس میخواند، ارزشیابی کند. مدیران در واقع میخواستند با اجرای این طرح، نگرانیهای مربوط به تحصیل طلبهها را رفع کنند. آنها برای تشویق استاد و همچنین شاگردان به پذیرش این طرح، برگزاری امتحان را کاملاً در اختیار استاد گذاشتند. حتی از نظر قانونی و شرعی به استاد اجازهی اضافه کردن تا پنج نمرهی تشویقی داده شد. چراکه هر طلبهای، ممکن است از جهاتی قوی و از جهات دیگر ضعیف باشد. استاد با این اختیار میتواند به جوانب مثبت شاگرد توجه بیشتری کند. از طرفی استاد از نظر مدیریّت حوزه به رسمیّت شناخته شده و حقوق و مقرّراتی هم برایش در نظر گرفته میشد. نام این طرح در جلسات و گفتگوها استادمحوری گذاشته شد. چراکه از جهاتی مسئولیّت استاد سنگین میشد اما از جهات دیگر، برای استاد خوب بود چون شاگردانش مرتب میآمدند و حوزهای با جدیّت بیشتر برای او ایجاد میشد.
در همین راستا، این طرح سال گذشته و پیش از شروع درسها، اعلام شد. اساتید هم مختار بودند برای شرکت در این طرح اعلام آمادگی کرده و یا به همان روش گذشته تدریس کنند. عدهای از اساتید این طرح را پذیرفتند و درسها آغاز شد، عدهای هم به دلایلی مشارکت نکردند و با همان روش قدیم مشغول تدریس شدند.
- این طرح را چه نهادی یا چه کسانی پیشنهاد دادند و مورد حمایت چه کسانی بود؟
- بعد از این که مدیریّت حوزهها به عهدهی آقای مقتدایی گذاشته شد، ایشان از روش تکثیر معاونت در امور مختلف حوزه استفاده کردند. من تعدادش را دقیق نمیدانم ولی خیلی بیش از آن چه در گذشته وجود داشت. ایشان در قسمتهای مختلفی از حوزه که تشخیص میدادند باید سازماندهی شود، معاونت ایجاد کردند. این معاونتها هر یک در بخش خود مربوط به خود کار میکرد از جمله معاونت پژوهش و تدریس در حوزه. حالا آنها در طراحی با ارگانها یا مجموعههایی مشاورت داشتند یا نه چیزی نیست که بشود با اطمینان گفت. البته در مقابل مخالفتهایی هم وجود داشت. مخالفتها از این جا شروع شد که یک عدهای گفتند این روش در مقابل روش سنّتی حوزه قرار دارد که انگیزه و مشوّق طلاب برای شرکت در درسها، علاقه به استاد و علاقه به علم بوده است؛ علاقه به علمی که به خاطر آن طلبه زندگیاش را تعطیل میکرده و وارد حوزه میشده است. اما اکنون مشوّق امتیازدهی به شاگرد است که برای استاد و شاگرد مقداری افت فکری دارد. یعنی ممکن است فکر میکنند که برای حقوق و نمره کار میکنیم. از طرفی حضور و غیاب هم در کلاس درس مرسوم نبوده است. در واقع استاد متوجه میشود کدام شاگرد مرتبتر میآید، کدام کمتر میآید و کدام بیشتر میآید. این حالت برای طرفداران شکل سنتی تدریس غیر منتظره بود. دلیل عمدهی مخالفت جمعی از اساتید با این طرح این بود که آنرا نوعی ابزار تسویه حساب تلقی کردند. آنها فکر میکردند اجرا کنندگان این طرح، هر کسی را که نخواستند تدریس کند با استفاده از این اهرم کنار میگذارند و امکاناتی که گفته شد به او نمیدهند! یک نوع زمینهسازی برای تسویههایی که متأسفانه جناحبندیها در حوزه پدید آورد.
میخواهم در این گفتگو این خواسته را به گوش مدیران حوزه برسانم که حوزه باید جدا از جناحبندی اداره شود. اگر حوزه فارغ از جناحبندی اداره شود، تمام جریانهای فکری برای تقویت و اصلاح حوزه تلاش میکنند. اما چون الان این اعتماد در حوزه بسیار ضعیف شده، برخوردهای جناحی با افراد میشود. بنابراین عدهای فکر کردند با این امتیاز دادنها و گرفتنها جایگاه کسانی که میخواهند تدریس کنند، تضعیف میشود. چه استادانی که از جایگاه رفیعی برخوردارند و چه استادان جوانی که تازه تدریس را آغاز میکنند. در واقع چیزی که شاگرد را پای درس انسان میآورد، باید تدریس او باشد نه امتیازات دیگر. نکتهی دیگر این است که حوزه به تدریج از نظارت مراجع و علما و به اصطلاح پیشکسوتان حوزه خارج میشود و آنها جایگاهی در این مدیریّت ندارند. به همین خاطر این طرح را نوعی سلب استقلال از حوزه تلقی میکردند. گروهی فکر میکردند این کار میتواند روش سنّتی که جزء امتیازات حوزهی علمیّه بوده است را از بین خواهد برد. این گروه به شکل طبیعی با مراجع و علما صحبت کردند. مراجع هم پذیرفتند که طرح استادمحوری مخاطراتی به همراه دارد. به همین دلیل به مدیریّت حوزه ابلاغ کردند که این طرح را پیاده نکنید و بگذارید حوزه روش خودش را داشته باشد. در شروع سال تحصیلی گذشته آیتالله مقتدایی به طور رسمی در مدرسهی فیضیّه و در حضور اساتید و جمعی از مهمانها، اعلام کردند اگر مراجع مخالف باشند طرح استادمحوری اجرا نخواهد شد. بنابراین قرار شد طرح استادمحوری تا زمانی که مراجع نپذیرفتند و اعلام موافقت نکردهاند، اجرا نشود.
در واقع هم از ناحیهی مدیریّت و هم از ناحیهی اساتید عدهای پیش مراجع رفتند. مراجع عدهای از اساتید را، ظاهراً پنج نفر، تعیین کردند تا با افراد مسئول در مدیریّت حوزه مذاکره کنند. قرار بر این شد نتیجه را به مراجع ابلاغ کنند و آنها هم تصمیم نهایی را بگیرند. این مذاکرات انجام شد و نمایندگان اساتید به هر دلیلی قانع نشدند طرح استادمحوری را بپذیرند. بنابراین نتیجه به مراجع اعلام شد. آنها هم موضع خود را به مدیریّت انتقال دادند تا طرح مسکوت گذاشته شود.
بالاخره درسها شروع شد. روزهای اول جمعیت طلبهها در مراکزی مانند مدرسهی آیتالله بروجردی، مدرسهی آیتالله گلپایگانی، مدرسهی فیضیّه مثل سالهای قبل قابل ملاحظه بود. بعد به رغم اعلام توقّف این برنامه، مراکزی مانند پژوهشکدهی امام خمینی که زیرنظر آقای مصباح است، مدرسهی الهادی و دو سه تا مدرسهی بزرگ و کوچک دیگر، شاید هم بیشتر، برای اجرای طرح استادمحوری تعیین شد! چون در این طرح، برای طلاب و همین طور عدهای از اساتید صحبت از یک نوع نظم و انضباط و امتیازات بود، خیلی از طلاب کشیده شدند به این مراکز که تحت عنوان استادمحوری شروع به کار کردند. طلبهها از اساتید میپرسیدند شما جزو برنامهی استادمحوری هستید یا نه؟ خیلیها بودند که میگفتند خیر، ما بر اساس نظر مراجع که مدیریّت حوزه هم آنرا پذیرفته و اعلام کرده عمل میکنیم. در نتیجهی این دوگانگی، در مدارسی که سالهای گذشته در آنها درسهای سطوح عالی برگزار میشد، تعداد طلبهها بسیار کم شد؛ در مدرسهی آیتالله بروجردی از 2500 نفر طلبهای که سالهای گذشته در درس شرکت میکردند، 800 نفر باقی ماندند! یعنی تقریباً دو سوم کم شد! حالا جاهای دیگر هم به طور طبیعی همین اتفاق افتاده است. تا این که بالاخره کسانی که در این طرح وارد نشده بودند از مدیریت پرسیدند چرا شما از یک طرف اعلام میکنید که طرح اجرا نمیشود و از طرف دیگر آنرا اجرا میکنید. آنها با مراجع صحبت کردند. آقایان مراجع هم نارضایتی خود را اعلام کردند. در نتیجه معاونت مورد نظر مورد سوال قرار گرفت که چرا این دوگانگی در اجرای این برنامه به وجود آمده است. معاونت پژوهش و تدریس هم اعلام کرد قبلاً چنین برنامهریزی شده بود، اما الزامش را برداشتیم تا هر کسی که میخواهد شرکت کند و آن امتیازات هم لغو شده است. لغو آن امتیازات و اعلام اینکه الزامی در اجرای طرح نیست، نارضایتی را توسعه داد. آنها که شرکت کرده بودند گفتند اگر چنین امتیازهایی نبود، چرا گفتید هست؟ بعد از مدتی بالاخره به طور رسمی قرار شد این جریان متوقّف شود. اما دیگر ثلث سوم سال تحصیلی رسیده بود. به همین خاطر تحولاتی در مدیریّت به وجود آمد. این برخی از علتهایی که چرا این طرح موفّق نشد.
- شما دلایل مخالفت و علل توقف این طرح را گفتید، به هر حال این طرح تا آخر سال هم به نحوی ادامه پیدا کرد و پس از آن کنار گذاشته شد یا به عبارتی شکست خورد. سوالي كه مطرح است اينكه چند درصد از اساتید با این طرح موافق بودند و دلایلشان چه بود؟ آیا درصد قابل ملاحظهای از اساتید با توقف طرح موافق بودند یا خیر؟
- مجموعهای حدود 700 نفر از اساتید ثبتنام شده به عنوان اساتید سطوح عالی و خارج حوزه هستند. اکثریّت قاطع این اساتید به طور کلی یا جزئی اشکالهایی مطرح میکردند. در این میان شرایط فعلی حوزه هم بسیار مهم است. یکی از سنتهای حوزه هم پشتیبانی مراجع از حوزههای علمیه و نظارت آنها بر این مراکز است. اگر کسان دیگری هم، از فضلا و علما در این امور دخالت میکردهاند، تصمیمگیرندهی نهایی مراجع بودهاند. یا ایشان اشخاصی را تعیین میکردند و اختیارات خود را به آنها میدادند. زمانی هم که شورای مدیریت تشکیل شد، با اینکه همهی آقایان به نوعی امام را قبول داشتند، ایشان اصرار داشتند که تمام مراجع در این شورا نماینده داشته باشند و امام هم نماینده داشت. با آن بسط ید امام، با آن جایگاهی که امام داشت اگر به اصطلاح این روش را هم رعایت نمیکرد، شاید کسی اعتراض نمیکرد. اما امام تشخیص دادند که اینکار لازم است. طلاب باید متّکی به مراجع باشند؛ مراجع راهنمای آنها باشند، پشتوانهی طلاب و اساتید باشند. به همین خاطر شورای مدیریت با این ترکیب شکل گرفت. آن وقت اکثریّتی که با طرح استادمحوری همراهی نکردند، نظرشان این بود که حوزه باید زیر نظر علما اداره شود. البته در مقابل هم موافقان این طرح حسن نیّت داشتند؛ حسن نیّتشان این بود که شرایط حوزه باید به شکلی ساماندهی شود. نمیشود که ریزش طلبههایی که در درسهای سطوح عالی شرکت میکنند، از ابتدا تا انتهای سال مرتب زیادتر شود. آنهم نه ریزشی که فرد از حوزه خارج شود؛ در حوزه هستند، از تمام امکانات طلبگی استفاده میکنند و در عین حال در درس هم شرکت نمیکنند. درصد بالایی در حوزه هستند که درس نمیخوانند. واقعاً برای دلسوزهای حوزه، آنهایی هم که موافقت کردند، حرفشان این بود که باید بالاخره به این بینظمی سر و سامان داده بشود. یعنی این چیزی است مورد اتفاق موافق و مخالف این طرح. اینکه حوزه باید سازماندهی بشود. باید از نظم و انضباط برخوردار باشد. منتها مخالفین میگویند چون این روش ارکان ارزشهای سنّتی را متزلزل میکند و مقداری هم عدم اعتماد، باعث شد مخالف باشند. موافقین این مسائل را در نظر نداشتند و جنبهی ساماندهی و نظم و انضباط را در نظر داشتند. به همین خاطر است که مراجع و دیگران باید برای ساماندهی حوزه در راستای سنتهایش، فکری کنند. به تعبیر دیگر حوزه احتیاج به انقلاب ندارد، احتیاج به اصلاح دارد. به عنوان مثال نقاط ضعفی که باعث این بینظمی و سوء استفاده می شود، باید اصلاح شود.
برخی از طلبهها نمیدانند که منظم نبودن و عدم حضور منظم در درس طلبه را از موفقیّتهای اساسی باز میدارد. این موضوع توجیه میخواهد، هدایت میخواهد. برنامهای میخواهد که هم ارزشها و سنّتها را حفظ کند و هم اشکالاتی که وجود دارد برطرف شوند.
- به عنوان آخرین سؤال به نظر شما با توجه به این که این طرح با موفقیّت روبرو نشد، چه راهکارهایی برای افزایش بهرهوری علمی حوزه و توجه بیشتر به درسها وجود دارد؟
- سه چهار مطلب به نظرم هست که به پیشرفت علمی حوزه و دلگرمی حوزویان اعم از طلاب و اساتید کمک میکند. اگر اینها انجام شود خوب است. اولین مورد استفادهی مدیریّت حوزه از کسانی است که سابقهی بیشتری در حوزه دارند و تجربیّاتشان زیاد است. یا به صورت عضو در مدیریّت حوزه. یعنی به همان شکلی که در سیاستگذاریها نخبگان و بزرگانی حضور دارند، در مراحل اجرا هم به شکلی حضور داشته باشند. در واقع آدمهای باتجربه و آشنا به گذشتهی حوزه فراخوانده شوند. نکتهی دوم اینکه به صورت عملی نشان داده شود که چه چیزهایی برای اساتید و طلاب مفید است و مشکلاتشان به وسیلهی آنها رفع میشود؛ از جمله جدیّت در درس خواندن و جدیّت در درس گفتن و تدریس. یعنی ملاک سنجش بخشهای مختلف حوزه از اساتید و طلاب، جدیّت در درس خواندن برای شاگردان و درس گفتن برای اساتید باشد. حرکتهای جناحی و ورود حوزه به مسائل سیاسی باعث میشود حوزه چار افت علمی شود. یعنی طلبه فکر میکند اگر وارد جریان خاصی از جریانهای سیاسی حوزه شود، زودتر به نتیجه میرسد تا اینکه زحمت بکشد و درس بخواند. این آفت است و میتواند در آینده لطمهی سنگینی به حوزه بزند. طلبه باید متوجه باشد که درس خواندن مهمترین وسیلهای است که میتواند با آن رشد کند و جایگاه خودش را در حوزه پیدا کند. استاد هم همین طور اگر اساتید اگر احساس کنند با وابستگی به جریانی خاص، بهتر میتوانند رشد کنند، باعث به وجود آمدن آفتهایی خواهد شد. استاد باید تشخیص بدهد چیزی که میتواند او را در حوزه تأمین کند و به عنوان فردی موفق مطرح کند، خوب درس گفتن و زحمت کشیدن در تدریس است. نکتهی سوم، اینکه نباید از مراجع استفادهی ابزاری کرد. نمیتوان شعار داد که ما پیرو مراجع هستیم اما در عمل به دنبال منافع بیشتر باشیم. این کار میشود استفادهی ابزاری و مسئولیت مراجع را خود به خود از آنها سلب میکند. اما وقتی مرجع ببیند که باید رهنمود دهد و باید حمایت کند، این حمایت و پیروی از مراجع باید جدّی باشد. موردی که فکر میکنم برای گفتنش جای مناسبی باشد این است که جریان وامدهی و وامگیری و چیزهایی که افکار طلبهها را مشغول میکند، باید ساماندهی شود. یعنی اینطور نباشد که طلبهای تا شنید یک جایی وام میدهندیا یک جایی جنس قسطی میدهند، اگر دنبال این چیزها بیافتد هم شخصیّت خود طلبه ریزش میکند، وقتش تلف میشود و عدم موفقیّت در درس برایش به وجود میآید. من باید در این جایگاه از نظر بلند و سازندهی حضرت امام(ره) جلب کنم که با آن امکانات، تمام سعی و کوششان این بود که نیازهای لازم و ضروری طلاب تأمین بشود تا برای تامین معاششان مشکلی نداشته باشند و بتواند درس بخواند. این مسئله مهم است که باید بزرگان طوری برنامهریزی کنند، سیاستگذاری کنند که نیازمند بتواند رفع نیاز بکند. بینیاز هم خودش را معطّل این امور نکند.؛ احساس نکند که این غنیمتی است که جایی یک میلیون وام میدهند یا فلان جا یک جنسی را قسطی میدهند. این فرهنگی است که با طبع بزرگمنشی و قناعتطبع طلبگی و حوزهی علمیّه سازگار نیست. آنها باید رویشان کار بشود. انشاءالله بزرگان میتوانند از این راه معضلاتی را که وجود دارد، رفع کنند و تمرکز حوزه بر درس مقداری بیشتر بشود. آن کسانی که شرایط ادامهی تحصیل را ندارند و به کارهای جانبی میپردازند، خارج شوند تا حوزه بتواند با شفافیّت بیشتری خودش را نشان دهد.