Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

همه مردم بايد در تعيين سرنوشت خود دخالت داشته باشند

مهدي قوامي پور
حجت الاسلام والمسلمين سيد ابوالفضل موسويان از استادن حوزه و دانشگاه است که سال ها در زمينه مسائلي همچون فقه و اصول، علوم قرآني، علوم سياسي پژوهش و تحقيق کرده است. وي از اوائل سال 1352 درس خارج اصول و فقه را نزد آيات عظام وحيد خراساني، شيخ جواد تبريزي و عمدتا نزد مرحوم آيت الله منتظري گذرانده است. در کنار فقه و اصول، به فراگيري فلسفه نيز مشغول و از اساتيد بزرگوار "انصاري" و "جوادي آملي" استفاده وهمچنين نزد آيت الله حسن زاده آملي نيز تلمذ کرد.

 

وي پس از چند سال تحصيل، همانند ديگر حوزويان، درسهاي پائين تر را به ديگران آموزش داده و از حوزه علميه مشهد تاکنون به تدريس اشتغال داشته و دروس عمومي را در دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه مفيد تدريس کرده است و اکنون عضو هيات علمي دانشگاه مفيد درآمده است. در باب مساله مشورت و وجود آيات و روايات همچنين توصيه بزرگان در مورد اين موضوع گفت وگويي با حجت الا سلا م موسويان انجام شد که با هم مي خوانيم:

 

 

نگاه اسلا م به قدرت چگونه است و آيا در اين باب راهکارهايي براي کنترل آن توصيه کرده است؟

اسلام به دو شکل کنترل قدرت را در نظر گرفته ، يکي اين که قدرت در يک جا متمرکز نشود و اين از طريق اصل شورا است . لذا دستور داده حتي شخص پيامبر ملزم است که در غير دستورات الهي در بقيه امور با مردم مشورت کند بنابراين وقتي قدرت در يک جا متمرکز نشود آن مفاسدي که بر قدرت مطلقه مترتب مي شود به وجود نخواهد آمد.
نکته دوم: اينکه با قرار دادن دو وظيفه امر به معروف و نهي از منکر وظيفه آحاد مردم دانسته شده که در مقابل انحرافات و اشکالاتي که مشاهده مي کنند ايستادگي کنند. از رجوع به روايات به دست ميآيد که اتفاقا امر به معروف و نهي از منکر دو وظيفه اي است که بيشتر در رابطه با حکومت مطرح شده گرچه مي تواند به مسايل فردي هم ناظر باشد اما عمدتا مربوط به حکومت است به چند دليل: اولا عمده ترين مفاسد و به عبارتي مفاسد کلان در بين حاکمان به وجود مي آيد زيرا افراد معمولي هر چه قدر هم کارهاي خلاف فردي داشته باشند، اثر زيادي در جامعه نخواهد گذاشت، اما وقتي مسوولا ن يک جامعه اي مرتکب خلاف شدند به شعاع قدرت و حيطه قدرتي که دارند انحراف و فساد ايجاد مي کند. مثلا اگر يک کسي با گران فروشي يا احيانا برخي مسائل اقتصادي نادرست ثروتي بخواهد بياندوزد آن قدر نيست که يک مسوول که با هر امضاي او ممکن است ميلياردها جابه جا شود قابل قياس باشد. يعني اساسا اين دو با هم فرق مي کند. در مسائل اخلاقي و تربيتي هم همينطور; خلاف يک فرد و انحراف يک فرد غير از انحراف و خلاف يک مدير و مسوولي است که تعدادي زيردست او کار مي کنند پس از اين نظر اين دو را بايد از هم متفاوت دانست و لذا امر به معروف و نهي از منکر را بايد بيشتر متوجه حاکمان دانست.
از سوي ديگر در روايات بر اين نکته تاکيد شده است که اگر مردم اين دو نکته يعني امر به معروف و نهي از منکر را ترک کنند اشرار بر آنها مسلط مي شوند و حتي اگر خوبان آنان از خداوند رفع شر آنان را بخواهند، خداوند اجابت نمي کند. اين امر نشان مي دهد که در نگاه امامان و پيشوايان دين عالي ترين و بهترين مرتبه امر به معروف و نهي از منکر، امر و نهي حاکمان بوده است و علاوه بر اين در تعبيري که از پيامبر عظيم الشان اسلام وارد شده ايشان مي فرمايند: افضل جهاد کلمه حق عند حاکم جائر . يعني " بالاترين جهاد گفتن کلمه حق است در نزد حاکم ظالم " پس بنابراين اسلام با قرار دادن دو وظيفه امر به معروف و نهي از منکر جلوي زياده روي ها و طغيان حکومت را گرفته است.
نسبت حکم اسلا مي و چارچوب هاي شرعي با مساله نظارت چگونه ارتباط پيدا مي کند؟
اولا از نگاه انسان شناسي اسلام، انسان ها همواره در معرض امتحان و آزمايش و تغييرند، همان طور که ممکن است يک انساني از بدي ها به سوي خوبي ها گرايش پيدا کند، ممکن است يک انسان هم از خوبي ها به بدي ها گرايش پيدا کند پس چون هر کس در معرض خطر انحراف و کجي هاست، بنابراين بايد نظارت وجود داشته باشد. ثانيا از ديدگاه شيعه به جز چهارده نفر که معصوم از خطا و گناه هستند ديگران ممکن است دچار خطا و اشتباه شوند، لذا حتي اگر کسي عمدا هم کار خلافي انجام ندهند و نداشته باشد در عين حال اين به معناي مصون بودن او از خطا و اشتباه نيست و ممکن است دچار خطا و اشتباه شود. لذا مردم به عنوان خيرخواهي موظفند آن چه را درست تشخيص مي دهند به حاکم گوشزد کنند يا اگر خلافي از او مي بينند او را متوجه اشتباهش بنمايند. شايد تعبير " نصيحت به ائمه مسلمين " ناظر به همين جهت باشد که مردم به عنوان خيرخواهي بايد آن چه به نظرشان مي آيد را به حاکم توجه دهند.
اصولا شورا در اسلام از چه جايگاهي برخوردار است ؟
شورا از نظر اسلام به دلايل مختلف مورد توجه قرار گرفته که يک بعدش همان است که در ابتدا توضيح دادم يعني توزيع قدرت و نظارت بر آن. نکته ديگر اين که در روايات به اين که افراد داراي فهم ها و نظرات مختلف هستند و طبعا اين نظرات مختلف وقتي در کنار هم ديگر قرار گيرند و در يک جا جمع شوند ما را به حقيقت نزديک تر مي کنند شناختن آرا و نظرات ديگران به ما در رسيدن به حقيقت کمک مي کند. حضرت امير المومنين علي (ع) مي فرمايد: هر کس با ديگران مشورت کند با عقل آنها شريک شده است. پس از اين جهت مي توان از افکار و انديشه هاي ديگران استفاده کرد و به حق پي برد.از همه مهم تر اين است که اساسا در فرهنگ ديني همان طوري که عقلا هم به آن رسيده اند استبداد به راي امري مذموم است. بنابراين کسي که فکر کند که او مي فهمد و ديگران نمي فهمند چيزي جز استبداد راي نيست لذا بايد به افکار و انديشه هاي ديگران نيز مراجعه کند تا استبداد به راي به وجود نيايد. در روايات استبداد را در مقابل مشورت قرار داده اند " من استبد برايه هلک و من شاور الرجال شارکها في عقولها "
شورا در اسلام چه ويژگي ها و چارچوب هايي دارد ؟
در مشورت کردن اگر مسايل تخصصي باشد، طبعا بايد با اهل آن مشورت کرد. لذا در روايات به ويژگي کساني که با آنان مي شود مشورت کرد اشاره شده مثلا در کارهاي عمومي و عام المنفعه با افراد بخيل نبايد مشورت کرد، چون او مانع مي شود که شما در راه خير مال خود را صرف کنيد ويا در باب جهاد گفته شده با افراد ترسو مشورت نکنيد چون ترس آنان مانع مي شود که شما را درست راهنمايي کنند.
پس اولا بايد با افراد شايسته در اين امور تخصصي مشورت شود اما مسايلي که مربوط به عموم مردم مي شود از جمله تعيين حاکم، اين جا نظر همه مردم بايد مورد توجه قرار گيرد نه يک گروه خاص ، اين که در برخي روايات آمده است که اميرالمومنين فرموده اند شورا از مهاجر و انصار است و يا در بعضي از روايات از بدريون نظر خواسته شود اين به چند دليل است. اولا به خاطر شرايط زماني آن حضرت بوده است. در سيستم آن روزگار مردم نظام هاي به اصطلاح قبيله اي نظر بزرگان آن ها نظر مردم تلقي مي شده است، مثلا اگر روساي قبايل به کسي نظر داشتند، مردم هم همان نظر را مي پذيرفتند و درصدر اسلام با توجه به ويژگي خاص آن روزگار مهاجر و انصار از جايگاه بالايي در بين مسلمانان برخوردار بودند و لذا اگر نظر آنان بر کسي تعلق مي گرفت، همه آن نظر را مي پذيرفتند. نکته دوم اين که شرايط آن روزگار اجازه رجوع به تمام مردم را نمي داد. امکان نداشت تمام مردم در سرزمين هاي پهناور اسلامي بتوانند بلافاصله پس از وفات حاکم، حاکم بعدي را تعيين کنند حتي چه بسا اطلاع از مرگ حاکم براي برخي از نقاط ماه ها طول مي کشيد. در واقع شرايط امروز فراهم نبود که بتوان در يک لحظه خبري را از اين طرف جهان به آن طرف جهان مخابره کرد و مردم در جريان تمام مسائل قرار گيرند. لذا تصميم گيري در اين گونه موارد به عهده بزرگان آن قوم گذاشته مي شد، فلذا حضرت امير فرمودند: اگر حکومت نبايد شکل بگيرد تا همه مردم حاضر شوند، ما راهي به آن نداريم . پس معلوم مي شود از نظر ايشان نظر عموم مردم مورد قبول بوده است، ولي در آن روزگار امکان آن فراهم نبوده اما در شرايط فعلي که اين امکان فراهم شده است بايد همه مردم در تعيين سرنوشت خود و حاکم برخود دخالت داده شوند.
آيا شورا امري استحبابي است يا نه امري واجب است ؟
از تعبير " وشاورهم في الامر " که خطاب به پيامبر بزرگوار اسلام است و با تعبير " امر " که ظهور در وجوب دارد، آمده است، مفسران وجوب مشورت را برداشت کرده اند و هنگامي که بر پيامبر بزرگوار اسلام واجب باشد بر ديگران به طريق اولي مشورت واجب است.
شورا در چه اموري صلاحيت ورود دارد؟
همان طور که پيشتر نيز گفتم اصل شورا مورد تاييد و تاکيد اسلام قرار گرفته و از حکومت استبدادي منع شده، اما اين که شورا به چه صورت در جامعه تحقق پيدا کند در هر زمان متفاوت است و در هرجايي ممکن است به شکلي عملي گردد. مثلا در نظام جمهوري اسلامي انتخاب رهبري به شوراي خبرگان واگذار شده، به نمايندگان مردم و مجلس شوراي اسلامي اجازه قانون گذاري ، تاييد وزرا و سوال از همه امور اجرايي کشور داده شده است يا في المثل در بعضي از کشورها مانند پاکستان حتي انتخاب رئيس جمهور با مجلس است در حالي که در ايران انتخاب رئيس جمهور با راي مستقيم خود مردم انجام مي شود. به طور کلي مي توان گفت نظر اسلام اين بوده که از استبداد و ديکتاتوري جلوگيري شود و هر چه که اين شائبه را به وجود آورد که حکومت به راي و نظر مردم کاري ندارد و تصميمات فردي گرفته مي شود بايد از آن پرهيز کرد.
در مورد ترکيب اعضاي شورا آيا اسلام نظر خاصي دارد؟ مثلا آيا براي عضويت اعضا در شورا شروطي قائل شده است؟
اين را جامعه تعيين مي کند که اعضاي شورا چگونه تعيين شوند. گاهي مستقيم به وسيله مردم انتخاب مي شوند مانند نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و گاهي هم مثل حقوقدانان شوراي نگهبان از ميان جمع خاصي که معرفي مي شوند به وسيله نمايندگان مجلس انتخاب مي شوند.
آيا شورا در ذيل جايگاه حاکم اسلامي قرار دارد يا در صدر آن است؟
اين بستگي دارد به اين که آن شورا را چه بدانيم. اگر منظور از شورا عموم مردم باشند خب عموم مردم تصميمشان مقدم بر تصميم حاکم است همان طوري که رسول اکرم(ص) در برخي از موارد که نظر اکثريت جامعه آن روز مغاير با نظر ايشان بود حضرت نظر آنان را بر نظر خود ترجيح مي دادند مانند قضيه جنگ احد که در تاريخ اسلام معروف است.
آيا مي توان قدرت شورا و حدودش را کنترل يا محدود کرد؟
اگر شورا زير نظر حاکم اسلامي باشد، بله اما اگر شورا قبل از حاکم باشد مثل مجلس خبرگان در اين صورت نمي تواند حدود اختيارات آنان را محدود کند و شرايطي براي آنان قرار دهد.
در شورا تصميمات چگونه بايد اتخاذ شود؟ آيا اجماع نياز است يا نظر اکثريت کافي است؟
اجماع و اتفاق آرا در تاريخ به ندرت رخ داده است . معمولا در مسائل مختلف اختلاف نظر و راي وجود دارد و بزرگاني که در اين زمينه صحبت کرده اند گفته اند نظر اکثريت ملاک خواهد بود.
روزنامه مردم سالاری

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم