Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

نقش اخلاق در سیره رسول خدا (ص)

بسمه تعالی
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران / 159)
در آستانه رحلت و وفات حضرت خاتم الانبیاء(ص) و آخرین واسطه میان آسمان و زمین و نیز شهادت سبط اکبر او حضرت امام حسن مجتبی(ع) هستیم. این رحلت و شهادت را به شما حضار محترم و به همه مسلمانان تسلیت عرض می کنم.
رحلتی که رابطه وحیانی میان آسمان و زمین با رفتن او قطع می شود. البته این قطع وحی نه از سر قهر خداوندی نسبت به انسان ها است بلکه از این جهت است که اکنون انسان ها به بلوغ فکری رسیده اند و می توانند با تامل و تعقل در وحی الهی و با توجه به تفسیر وحی اوصیاء پیامبر علل و اسباب سعادت و شقاوت خود را درک کنند.
همانگونه که اعلام شد بحث من در این جلسه پیرامون نقش اخلاق در سیره و روش رسول خدا در دوران رسالت و بعثت او هم در زندگی و هم در حکومت است. برای این بحث می توان به مقدماتی پرداخت که البته دانستن آنها نیز بسیار مفید است به عنوان مثال جایگاه اخلاق در تاریخ تفکر و تاملات فلسفی از یونان باستان تا دوران حاضر و فیلسوفان مسلمان و نیز جایگاه اخلاق در آموزه های دینی و قرآن و ....
اما امشب به آن مباحث نمی پردازم بلکه به مناسبت شب رحلت رسول خدا به سیره عملی آن حضرت و شیوه حکومتی او و جایگاه اخلاق در آن بسنده می کنیم.
آیه ای که در اول سخن تلاوت شد در میان مجموعه آیاتی است که درباره جنگ احد و مسایل پیرامونی آن نازل شده است. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان جلد 4 ص 57 می فرماید: حدود شصت آیه پیرامون جنگ احد نازل شده است.
این آیه در مورد فراریان از جنگ آمده است یعنی کسانیکه جبهه را رها کرده و برای نجات خود پیامبر و بقیه اصحاب را تنها گذاشته اند.
خداوند در این آیه رسولش را به خاطر این که با این گنهکاران با نرمخویی و ملایمت برخورد نموده است و با مدارا با آنان رفتار کرده است می ستاید و می فرماید: مدارا و لطف تو نسبت به آنان رحمتی است که از جانب پروردگارت نصیب تو شده است.
علاوه بر این به پیامبر دستور می دهد که از گناه آنان بگذر و برای آنان از خداوند طلب غفران و مغفرت بکن و سپس می فرماید: در امور جامعه با آنان مشورت کن.
اشاره به این نکته لازم است که فرار از جنگ از گناهان کبیره است و قابل مجازات.
بنابراین بر اساس مفاد آیه فوق می توان این نتایج را از آیه استنباط کرد:
1- مدارا و نرمخویی و اخلاق نیک هدیه ای است الهی و کسانی که دارای این خصلت نیستند از این موهبت خدایی محروم اند.
2- رهبری و مدیریت جامعه باید دارای سعه صدر و مردم دار باشد
3- باید با گنهکاران و متخلفان تا آنجا که ممکن است با مدارا رفتار کرد و دست آنها را گرفت و کمک کرد تا به جامعه بر گردند.
4- رهبری جامعه باید در اداره جامعه با مردم و نخبگان مشورت کند و با احتیاط در این امور تصمیم بگیرد.
حال اگر به زندگی رسول خدا بنگریم پیامبر عظیم الشان اسلام در سرتاسر زندگی پر از فراز و نشیب خود همیشه با مردم با مدارا و اخلاق نیک برخورد کرده است اکنون به چند نمونه از این موارد در سیره رسول خدا در مواجهه با مردم اشاره می کنیم:
الف- در فتح مکه و در اوج قدرت پیامبر وقتی سپاهیان اسلام مکه را فتح کردند پیامبر در کنار کعبه ایستاد و در حالی که هزاران شمشیر زن تشنه انتقام از کفار قریش در اطرافش برق می زد رو به مردم کرد و پرسید: « ای قریش فکر می کنید با شما چه خواهم کرد؟ قریش با توجه به سوابق اخلاقی و انسانی که از محمد(ص) می دانستند در پاسخ به رسول خدا گفتند: « انت اخ کریم و ابن اخ کریم» تو برادری بزرگوار و فرزند مردی بزرگوار هستی، یعنی از شخصیت مانند تو انتظاری جز بزرگواری و کرامت نداریم.
آنگاه حضرت با نادیده گرفتن همه آن مظالم و شکنجه ها و آزاری که در سیزده سال مکه به مسلمانان از طرف قریش رسیده بود، فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» همه شما اکنون آزاد و همانند یک شهروند آزاد در پناه حکومت اسلامی خواهید بود.
ب- در سال نهم هجرت در جنگ با قبیله طیّ که حاتم طائی از این قبیله است، قبیله طیّ ازمسلمانان شکست می خورند و عدی بن حاتم (پسر حاتم طائی) به شامات می گریزد ولی خواهر او به نام سفانه به اسارت مسلمانان در می آید و به مدینه آورده می شود. سفانه وقتی با پبامبر مواجه شد به آن حضرت چنین گفت: « یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلی عنی و لا تشمت بی احیاء العرب، فان ابی کان یفک العانی و یحفظ الجار و یطعم الطعام و یفشی السلام و یعین نوائب الدهر....»
دختر حاتم طائی خطاب به پیامبر اکرم گفت: ای محمد پدرم حاتم از دنیا رفته است و سرپرست من (عدی ) برادرم ناپدید شده است، اگر صلاح بدانی و مرا آزاد کنی تا پیش از این مورد شماتت قبایل عرب نباشم. پدرم حاتم طائی بردگان را آزاد می کرد و به همسایگان رسیدگی می نمود و به گرسنگان غذا می داد و با مردم روابط دوستانه داشت و در حوادث تلخ و سخت روزگار به مردم یاری می رساند.
پیامبر اکرم در جواب سفانه فرمود: ای دختر این صفتی که تو برای پدرت نقل کردی صفات یک انسان مومن حقیقی است. سپس حضرت به مسلمانان رو کرد و فرمود: « خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق» این دختر را به پاس احترامی که پدرش به ارزش های اخلاقی داشته آزادش کنید.
رسول خدا به دختر حاتم طائی لباس نو اهدا کرد و هزینه سفر او را تا شام تامین کرد به علاوه چند نفر از افراد مورد اعتماد خود را همراه او کرد تا او را به شام به برادرش عدی برسانند.
وقتی خواهر عدی به شام رفت و داستان خود و رسول خدا را تعریف کرد و از شخصیت و کرامت و بزرگواری آن حضرت برای عدی گفت، عدی رهسپار مدینه شد تا از نزدیک منش و شخصیت رسول خدا را ببیند.
وقتی به مدینه رسید و با پیامبر مواجه شد پبامبر با روی گشاده با این ناشناس و غریبه برخورد کرد سپس حضرت از او پرسید تو کیستی؟ و او در جواب گفت: من عدی بن حاتم هستم، حضرت وقتی متوجه شد او فرزند حاتم طائی است از جا برخاست و او را به منزلشان دعوت کرد. عدی می گوید: در راه پیرزنی خدمت رسول خدا رسید و اظهار نیاز کرد. حضرت برای مدت طولانی ایستاد و با او سخن گفت و سرانجام نیازمندی او را تامین کرد. عدی می گوید این گونه برخورد را که از او دیدم با خود گفتم او از سنخ پادشاهان نیست. وقتی به خانه او رسیدیم از من استقبال کرد و یک زیرانداز از لیف خرما گذاشت و به من تعارف کرد روی آن نشستم و خود او روی زمین نشست. باز این وضعیت را که دیدم فهمیدم او از طیف پادشاهان نیست بلکه از جانب خدا مامور یک رسالتی است لذا به او ایمان آورد.
ج- نمونه دیگر در جنگ حنین در سال هشتم اتفاق افتاد. یکی از اسیران شیما دختر حلیمه است او خواهر رضاعی حضرت رسول خدا است، حضرت وقتی او را شناخت احترام خاصی برای او قائل شد جلوی پای شیما برخاست و عبای خود را روی زمین انداخت و شیما را روی آن نشاند و به شیما فرمود تو همان هستی که در دوران شیرخوارگی به من محبت کردی.
از آن زمان تا به حال حدود شصت سال می گذشت اما رسول خدا به پاس خدماتی که مادر شیما به حضرت کرده است از نظر اخلاقی خود را موظف به احترام به شیما می داند.
شیما از حضرت تقاضای آزادی خود و سایر افراد قبیله را کرد حضرت در جواب شیما فرمود من از سهم خود گذشتم و آن را بخشیدم اما در مورد سهمیه سایر مسلمانان به تو پیشنهاد می کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و درحضور مسلمانان تقاضای آزادی اسیران طایفه خود را بنما و بگو رسول خدا از سهم خود گذشته است. وقتی سایر مسلمانان تقاضای او را شنیدند آنها نیز گفتند وقتی پیامبر از حق خود می گذرد ما نیز از حق خود می گذریم.
سپس حضرت، شیما را با احترام خاصی و با بخشیدن یک غلام و کنیز به او روانه قبیله اش کرد.
د- در جنگ خیبر در سال هفتم هجرت که سپاه اسلام بر یهودیان خیبر پیروز شد و اسیران جنگ را به مدینه آوردند یکی از اسیران صفیه دختر حی بن اخطب بود. بلال حبشی صفیه و یک زن دیگر را به اسارت گرفته بود و در مسیر آوردن به مدینه از میان کشته شدگان یهود آنان را عبور داده بود؛ صفیه از دیدن جنازه های آشنا بسیار ناراحت شد و صورت خود را خراشید و خاک بر سر و صورت خود ریخت، وقتی او را خدمت رسول خدا آوردند، فرمود: چرا صورت خود را خراشیده ای بلال گفت من آنها را از میان کشتگان شان آوردم. رسول خدا از این عمل بلال خشمگین شد و فرمود: « انزعت منک الرحمة یا بلال تمر بامراتین علی قتلی رجالهما»
این نوع برخورد پیامبر باعث شد آنان مسلمان شده و صفیه با رسول خدا ازدواج کرد.
از این نمونه ها در زندگی رسول خدا چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت در حال صلح و در حال جنگ فراوان نقل شده است که در همه مراحل پیامبر اخلاق محور و در همه امور مطابق با موازین اخلاقی عمل می کرد.
امیر مومنان علی علیه السلام در توصیف رسول خدا (ص) می فرماید: « کان دائم البُشر یسهل الخلق، لیّن الجانب، لیس بفظّ و لاغلیظ» تعبیر امیر المومنین با کلمه کان دلالت بر این دارد که سیره و روش حضرت رسول اینگونه بوده است نه این که بعضی از مواقع این طور عمل کند.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم