استاد سید محمدعلی ایازی: نواندیشان دینی از یک جهت پای در سنت دارند و از یک جهت نگاه به آینده؛ قهراً کسانی هستند که خودشان را وابسته به اسلام و معتقد به این متن میدانند./ نواندیشان نمیخواهند از چهارچوب علمی و تحقیقاتی و منطق قابل قبول خارج بشوند و پایبند به ادله عقلی و نقلی هستند./شیوه تفسیر آنان تفسیر قرآن به قرآن است. اصل قرآن است و روایات در مرحله دوم./ آنان خود را وامدار قواعد تفسیر میدانند، اما به اقوال تفسیری پیشین خیر./ آیاتی از قرآن هستند که موضوع آن امروز منتفی هستند؛مانند آیات درباره احوال شخصی پیامبر، ولی باز یک پیام دارد./ دانشهای مضاف در تفسیر، فقه، حدیث و کلام، حرف اول را در ایجاد تغییرات میزند. نواندیشی دینی متکی به یک دسته دانشهایی است که قبلاً وجود نداشته./ از کارهای دیگر نواندیشی دینی، طرح مباحث آزادی و نهادینه کردن آن در جامعه دینی و فراهم کردن تضارب فکری است./ نواندیشی دینی نباید دچار روزمرگی و تکرار مکررات بشود، روزمرگی یعنی این که به گذشته و امروز فکر کند؛ این فاجعه است. باید برود به سمت این که امروز چه چیزی علوم قرآن و تفسیر را به چالش میکشد.
اشاره: سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در نظر دارد در مجموعهای از گفتگوها با صاحب نظران، به ارزیابی فعالیت اندیشه دینی معاصر در حوزههای گوناگون بپردازد. در این راستا به گفتگو با استاد سید محمدعلی ایازی استاد حوزه و دانشگاه درباره فعالیت این جریان در حوزه مطالعات علوم قرآن پرداختیم.
تقسیمبندی قرآنپژوهان
س: طیفهای مختلف اندیشهای فعال در حوزه مطالعات علوم قرآن چه کسانی هستند؟
- با سلام و تشکر اگر بخواهم درباره قرآنپژوهان تقسیمبندی کلی انجام دهم، میتوانم گفت قرآنپژوهان یا از میان مسلمانان هستند و یا غیرمسلمانان، قرآنپژوهانی هم که معتقد به اصالت و اعتبار قرآن هستند و یا کسانی که غیرمعتقد به قرآن هستند. مسلمانان هم طبعاً دارای دو جریان کلی هستند: یکی جریان سنتگرا و دیگری جریان نواندیش. اما غیر مسلمانان را میتوانیم یک گروه از مسیحیان یا یهودیان یا غیر این دو غیرگرایش معرفی کنیم که غربی نیستند؛ یعنی در مناطق شرق زندگی میکنند مانند یوسف حداد که لبنانی است و هفت جلد کتاب در حوزه مطالعات علوم قرآن نوشته است، او به قرآن هم معتقد نیست. در غرب هم مستشرقانی داریم که در حوزه مطالعات علوم قرآنی کار میکنند و به خصوص در این سیصد سال اخیر کارهای فراوانی هم عرضه کردهاند. این مطالعات فراز و فرودهائی داشته است. در فرانسه، انگلیس، آلمان که البته در این کشور بیشترین مطالعات قرآنی داشته و انجمن قرآنی هم دارند و کارهای بسیار گستردهای را هم انجام میدهند. غیر مسلمانان در مطالعات قرآنیشان دو گروه هستند گروهی که همدلانه با عقیده مسلمانان کار کردهاند، یعنی فرض را بر این گذاشتهاند که همنوایی با مسلمانان در وحیانی بودن قرآن داشته باشند، نه این که اعتقادی به پیامبر داشته باشند یا مثلاً اعتقادی به وحیانی بودن قرآن داشته باشند؛ بلکه همدلانه سخن میگویند، یعنی همان چیزی که مسلمانان اعتقاد دارند بر آن کار خود را در تفسیر و اصالت این کتاب انجام میدهند. با پیش فرض هم وارد نشدهاند، اصطلاحاً به آنها میگوییم قرآن پژوهی همدلانه؛ اما گروهی هم داریم که یا اصلاً مخالفند و در جهت ضدیت و رد و نقد قرآن عمل میکنند، و گروهی که به ظاهر در مقام نقد نیستند و بسا در قالب علمی اما بر اساس پیشفرضهای خود در جهت تخریب قرآن گام برداشته که از آنان به عنوان تجدیدنظرطلب یاد میشود.
جایگاه تجدیدنظر طلبان
س: اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید که این تجدیدنظر طلبها چه کسانی هستند؟
- دایره این تجدیدنظرطلبان در این ۴۰ سال اخیر خیلی با اهمیت شده و به لحاظ کاری دور گستردهتری پیدا کرده است. روشن است آثار و تالیفاتی که نوشتهاند، در جهت ناهمدلی با مسلمانان است. جالب است کارهایی که میخواهند بر جنبه علمی هم بنیان شود، مبتنی بر ذهنیتهایصلیبی و اسلام هراسی و یا ایجاد نزاع میان مذاهب اسلامی است. حتی گاهی در برخی از نوشتهها و کتابهایشان نوعی اسلامستیزی دیده میشود. برخی از اینها اخیراً در فرانسه کتابی را در چهار جلد به نام «قرآن مورخان» نوشتهاند، با این که مستندهای بسیار مربوط به قرن اول مثل مصحف صنعا کشف شد، و شواهد علمی بروجود تاریخی آن احراز شده است، باز ادعا میکنند که قرآن در قرن دوم نوشته شده است. اینان بر چیزهای ظنی و غیرعلمی مثل باستانشناسی تکیه میکنند. وقتی مناقشه میشود که این مستندات حداکثر حدس و گمان است، بلافاصله میگویند خوب این یک نظریه است، اما اموری مانند کربن 14 را قبول نمیکنند. این همه نسخههایی را که ما در کتابخانهها داریم به هیچ نمیگیرند، ولی یک کتیبهای را از یکی از حفاریهای عربستان پیدا کرده چقدر با سلام و صلوات بزرگ میکنند که نمیدانم در این کتیبه یا در کتب تاریخی غیرمسلمانان هیچ از قرآن صحبت نشده است، پس معلوم است که آن وقتها این قرآن مطرح نبوده است، این ادعای ایشان است. قرآن مورخان عصاره کتابهایی است که مربوط به تجدیدنظرطلبها بوده که اخیرا در فرانسه و به این زبان نگارش یافته و جلد نخست آن مباحث کلی و تفسیر و بستر تاریخی و در باره جزیرةالعرب در آستانه بعثت پیامبر و دو جلد هم در تفسیر آیات و یک جلد هم منابع و مراجع آن است.
س: اگر ممکن است بیشتر در این ناهمدلی توضیح بدهید.
- در این کتاب و مجموعه چهارجلدی که به سرویراستاری محمدعلی امیرمعزی است، نه تنها مقالات آن طیف انتخاب نشده، که اقتضای یک تحقیق جامع است، بلکه چیزهائی انتخاب شده تا اصالت تاریخی و متنی آن را زیر سئوال ببرند و به تعبیری در میان پیامبران جرجیس را انتخاب کردهاند. اگر اینها همدلانه نوشته شده بود قاعدتاً باید نقدهایی که به آنها در این فاصله اتفاق افتاده بود را بازتاب میدادند. در غرب کسانی هستند که کارهای خوب و همدلانه انجام دادهاند، مثل کار آقای موریس بوکای، قرآن و کتاب مقدس درون مایه های مشترک، اثر دنیزماسون فرانسوی (م1994)، یا حتی خانم نویورت در نقد استادش آقای ونزبرو؛ یک موسسه را بنیان گذاشته به نام کورپوس کورانیکوم (المجمع القرآنیة) و کارهای بسیار گستردهای را هم در حوزه علمی مصحف و هم در تفسیر انجام داده است، ولی چون یک حرفی را زدهاند که بگویند بخشی از قرآن از قرن دوم به بعد در عهد عبدالملک مروان نوشته شده و این خانم نویورث تلاش کرده به روشهای علمی ثابت کند که نسخههای خطی موجود در قرن اول وجود دارد. ادعای آقای ونزبرو درست نیست و دلیلش همین مصحف صنعا است که از طریق کربن 14 تاریخگذاری شده برای تعیین تاریخ کتابت آن به روشی که غربیان هم به رسمیت شناختهاند عمل کرده است. اما مقاومت کسانی مانند آقای «دِروُش» و «گیوم دی» و امیرمعزی در فرانسه بسیار است. به دلایلی که در مقدمه کتاب گلدزیهر در کتاب گرایش تفسیری مسلمانان توضیح دادهام، آن پیشذهنیت اسلام هراسی و جنگهای صلیبی، مانع از آزاداندیشی برخی از آنان میشود. البته آنان و طرفدارانشان ادعای علمی بودن میکنند، که جای مناقشه بسیار است.
س: به نظر شما طیفهای دیگری هم میتوانند باشند مثل روشنفکرها…
- بله روشنفکران مسلمان و یا شرقی هم جزء قرآنپژوهان هستند. ولی این قرآنپژوهان دو طیف هستند: یکی روشنفکرانی که مسلمان هستند، مثل آقای دکتر سروش یا آقای دکتر شبستری و افراد مشابه، اینها کسانی هستند که در بستر فرهنگ دینی تربیت شده و سخنان آنان ناشی از نوعی دغدغه دینی است. مدافع کلیت دین و اصول کلی دین و معنویت و اخلاق دینی هستند، ولی در عین حال آن نوع دغدغهها یا نوع نگاه نواندیشان دینی را در دفاع از دین ندارند. اما ما روشنفکرانی داریم که بیشترشان یک نوع همراهی با غرب و با قرآن ستیزان دارند، مثل آقای شجاعالدین شفا؛ دکتر سها، اینها کسانی هستند که نه تنها ناهمدل هستند، بلکه نوشتن کتابهای آنان در جهت ستیز و ضدیت بوده است، حتی افرادی مانند علی دشتی؛ که کارشان کپی از برخی نوشتههای دیگران است. هرچند که علی دشتی بعداً در بیمارستان به آقای دکتر شهیدی گفته بود که من از حرفهای خودم برگشتم؛ اما در هر حال ما هستیم و همین کتابهای ایشان.
قابلیتهای جریان قرآن پژوه نواندیش
س: چون ما بیشتر میخواهیم به ارزیابی فعالیت جریان نواندیشی معاصر بپردازیم، به نظر شما قابلیتهای این جریان دینی نسبت به دیگر جریانات در حوزه علوم قرآنی چیست؟ چه وجه تمایزی نسبت به دیگر جریانات دارند؟
- نواندیشان دینی از یک جهت پای در سنت دارند و از یک جهت نگاه به آینده؛ قهراً اینها کسانی هستند که خودشان را وابسته به دین اسلام و معتقد به این متن میدانند و نگاهشان هم قول به وحیانی بودن این کتاب و اصالت آن است. از یک جهت قهراً نگاه دارای اثری هم دارند، یعنی یک مبانی را پذیرفتند که بر اساس آن مبانی میخواهند به سراغ تبیین و تفسیر قرآن کریم بروند و معارف دین و علوم قرآن را بر اساس همین مبنا تحقیق و بررسی کنند. کارشان تحقیق آزاد نیست. از پایگاه و جایگاه دین به تحقیق روی آوردهاند. از طرف دیگر مسئله دغدغه بدفهمی متن دینی را هم دارند و نمیخواهند از چهارچوب علمی و تحقیقاتی و منطق قابل قبول خارج بشوند، خودشان را پایبند به آن امور میدانند، پایبند به ادله عقلی و نقلی هم میدانند؛ اما طبعاً پهلو به جریانات سنتی قرآنپژوه میزنند که هر چه را در تفسیر این متن آمده بپذیرند و یک طوری توجیه کنند.
در مقابل این طیف از جریان سنتگرا کسانی هستند که روشنفکرند و تا به یک اشکالی برخورد میکنند به جای این که یک ارزیابی روی خود متن داشته باشند حمله بنیادین میکنند. نمونهاش این که تا میبینند چون در متون تفسیری و تاریخی و فقهی از جهاد ابتدائی دفاع شده است، پس قرآن در پی قدرت به معنای منفی آن بوده است در حالی که خودشان تحقیق در باره آیات جهاد نکرده و از مطالعات علمی کسانی که در باره جهاد در دوره معاصر سخن گفته استفاده هم نمیبرند. یا به برخی روایات ضعیف و مناقشهبرانگیز استناد میکنند و نمیگویند خوب ما اگر تخصصی در بررسی این روایات نداریم به کسانی مراجعه کنیم که به صورت محققانه این روایات را بررسی کردهاند. میگویند این که مسلمانان به این چیزها اعتقاد دارند، دلیل این است که واقعیت دارد. اگر هم همه چیزهایی که مسلمانان اعتقاد دارند مبنای فهم شما باشد، باید یکایک خرافات را مبنای معارف دینی بدانیم. چرا شما به آنها استناد نمیکنید؟ ملاک انتساب به دین تحقیق علمی است، هرچند در گذشته عالمان مسلمان عقیده دیگری داشته باشند.
در هرحال یکی ویژگیهایی که در حوزه نواندیشی دینی است اینکه یک محوریت آن اصول مسلّم اسلامی، اصول وحیانی، اصل عدالت، اصل کرامت، اصل استناد به عقل میباشد. اینها هرچه در تفسیر آمده را الزاماً مورد قبول قرار نمیدهند، هر چیزی که در روایات آمده است را نیز مورد قبول قرار نمیدهند. اصل را بر این میگذارند که باید تتبع و تحقیق کرد و در مجموع و بر اساس اصول و قواعد کلی تفسیر این مطالب را به محک گذاشت.
تفاوت سنت گرایان با نواندیشان
س: تفاوت سنت گرایان با نواندیشان در چیست؟
- سلفیها به ظاهر خیلی استناد میکنند، ولی ما بر ظاهر تا جایی که مخالف با عقل نباشد تکیه میکنیم. اگر در کلام یک ظاهری از متن برخلاف عقل بود، مثل اینکه فرض کنید در قرآن آمده که خدا دست یا پا دارد، چه دارد و چه ندارد، ما ظاهر آن را تأویل میکنیم. در حوزه مسائل اعتقادی که به مسائل روز برمیگردد ما همان قواعد را به کار میبریم و اگر دیدیم ظاهر جواب نمیدهد به تأویل رو میآوریم، ولی نه تأویلی که بدون قاعده باشد، بلکه متکی به متن باشد، تأویلی که شواهدی از خود متن داشته باشد.
س: ویژگی مهم نواندیشان دینی در حوزه مطالعات علوم قرآنی چیست آیا میتوان وابستگی به متن و رعایت شرایط زمان و مکان را از مهمترین ویژگیهای آنان دانست؟
- یکی از ویژگیهایشان این جریان شیوه مشخص تفسیر بر اساس متن است. محور اصلی تفسیر قرآن به قرآن است. اصل قرآن است و قرآن حجیت ذاتی دارد و روایات در مرحله دوم و در صورتی که مخالف با قرآن نباشند و در صورتی که سازگار با متن و محتوای قرآن باشند به آن استناد میکنند. قرآن ثقل اکبر است که «یشهد بعضه علی بعض»؛ و ینطق بعضه علی بعض. بر این اساس خود متن مبنا برای فهم است و آن روایاتی که در باب صحت حدیث میگویند که باید عرضه به قرآن بشود، مبنا هستند. لذا اگر روایتی با متن همراهی نکند نمیتوانیم بپذیریم. از سوی دیگر شرایط روایات در صورتی که جنبه تخصیص و تقیید داشته باشد، جای بحث و بررسی دارد. مثل آن روایاتی که محدود کننده حقوق انسان و زنان است. از طرفی چون خطاب قرآن به انسان در همه اعصار است، انسان معاصر با خرد خود در پی فهم این متن است. رابطهای میان این متن و انسان امروزین برقرار میشود که فاصله فهم انسان پیشین رخ میدهد و به همین جهت درک او با تفسیرهای پیشین تفاوت پیدا خواهد کرد. اجتهاد و خردگرائی در فهم متن شاید مهمترین خصیصه نواندیشی دینی است.
قلمرو اجتهاد نواندیشان و تفسیر برخی آیات
س: در قرآن، آیات فراوانی وجود دارد که با شرایط زمان ما نمیخوانند؛ نواندیشان دینی چگونه این چالشها را حل میکنند؟ مثل قوامیمت مردان بر زنان، ضرب زنان؛ یا مواردی مثل جهاد. که با شرایط زمان و اقتضائات زمانه سازگار نیستند. چگونه پایبندی به متن را حفظ میکنند و با شرایط زمانه تطبیق میدهند؟
- نگاه نواندیشان به این دسته از آیات بر اساس تفسیر عصری است. یعنی خود را وامدار قواعد تفسیر میدانند، اما به اقوال تفسیری پیشین خیر. ببینید ما یک ذهنیتی بر اساس نگاه پیشینیان به کتاب الهی داریم و سیطره آن، پیشفرضهای تاریخی و فرهنگی بر ذهنیت مفسر تحمیل میکند و مانع آزاداندیشی و مانع از بازبینی فهم متن شده است. اگر ما چشم هایمان را یک بار دیگر بشوییم و بیاییم به همین متون نگاه کنیم، میبینیم این چالشها وجود ندارند؛ مثلاً در آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ »( نساء: 34) ؛ آن مفسری که از این آیه برتری مردان بر زنان را فهمیده گفته میشود که از کجای این آیه برتری مردان فهمیده میشود.
اولاً مسئله این آیه فقط قوامیت در رابطه با خانواده و همسرداری است، زیرا وقتی موضوع نفقه و پرداخت هزینه زن و زندگی و توصیه به خویشتنداری و حفظ مسائل خصوصی و جنسی و در برابر مسئله نشوز موضوع خانواده مطرح شده است، روشن است که در باره چه چیزی سخن میگوید. حال چگونه از این آیه میتوان حکم به کل جامعه تعمیم داد.
ثانیاً مسئله قوامیت برتری نیست، زیرا از ماده قَوَمَ، و قیام گرفتهشده و قواّم، در لغت به كسي گفته ميشود که به پا ایستاده و کارها را بهخوبی و مصلحت انجام میدهد و همة اینها مشتق از قيام (ایستادن) مجازي گرفتهشده كه در اصل به معناي به پا خواستن و ايستادگی بهصورت مجاز مرسل يا استعارة تمثيلي آمده است: وقتي ميگويند ايستادگي كرد، يعني مقاومت كرد. شأن كسي كه ايستادگي میکند، یعنی تلاش و كوشش ميكند و سعي ميكند تا كار بهخوبی انجام شود، لذا لازمة قيام، اهتمام است. لذا مسئله آیه تعیین مدیریت یکی از دو نفر برخانواده است.
ثالثاً، بیان قرآن از خبر از واقعیت اجتماعی و مناسبات تعیین شده جامعه است. به همین دلیل هم علت حکم را ذکر کرده است. مردان در بسیاری موارد در برابر فشار و سختی و خطرات و صیانت از خانواده مقاومت بیشتری دارند و همین هم به طور طبیعی نقش آنان را در خانواده برجسته میسازد. از طرفی وقتی به او تکلیف تأمین زندگی داده شده، هرچند زن برخوردار از ثروت و مکنت باشد، حرف اول را او میزند. لذا برخی از مفسران معاصر گفتهاند از جمله: «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» و «وَ بِمَا أَنْفَقُوا» استفاده تعلیل میشود و هرجا مردان دارای این دو خصوصیت نبودند، دلیل بر قوامیت و حق مدیریت برای آنان نیست.
رابعاً مفهوم مدیریت هم آقابالاسری و استبداد و تحکم نیست. قرآن در جاهای دیگر به جز معاشرت به معروف لزوم مشورت در امور زندگی(بقره: 233) را کرده است.
پس این مشکل در اتکای به متن تفسیر این آیه نیست؛ بلکه مشکل آن فهم تفسیری است که در فضای مردسالارانه بر این آیه حاکم شده است. مفهوم این آیه ربطی به مسئله جامعه و حکومت ندارد که کسی بیاید بگوید که ما از آن استفاده میکنیم که مردها بر زنها برتر هستند و با وجود مردها دیگر نوبت به زنها در مدیریت نمیرسد و تساوی حق شهروندی میان زن و مرد نیست.
میرسیم به ذیل آیه؛ وَ اللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ» در این ذیل بسیاری از مفسران این طور برداشت کردهاند که این آیه میگوید که شما زنان را بزنید، ولی این گونه که ما تفسیر میکنیم نه نیازی به تأویل ضرب است و نه نظریه تاریخمندی آیه، بلکه میگوییم که این آیه نمیخواهد بگوید شما زنان بزنید. اتفاقا مقصد اصلی آیه نفی زدن به زنان است.
توجه بکنید که این آیه در مقام بیان یک واقعیت اجتماعی که وقتی بین مرد و زن در یک مسئله اختلاف میشود باید چگونه برخورد کرد. معمولاً در همه جوامع آن کسی قدرت و زور بیشتری دارد، از خشونت استفاده میکند و این خشونت هم اختصاصی به عالم اسلام و یا جامعه عرب و یا نظام قبیلهای ندارد. امروز بر اساس تحقیقات فراوان میدانی با همه پیشرفتها و کنترلهای قانونی و تعیین مجازات سنگین برای همسرآزاری یک سوم زنان در جهان مورد آزار قرار میگیرند. حتی در اروپا گاهی مردان زنانشان را میزنند، با همه قوانین سختگیرانهای که وجود دارد، اما نمیتوانند شکایت قانونی بکنند؛ زیرا اگر این کار را بکنند، برای خانواده و فرزندانشان مشکلات پیش میآید. امروز در جهان غیراسلام و مسیحیت و در آفریقا و اروپا هم این مشکل وجود دارد. ﺗﻔﺎوت ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ و وﺿﻌﻴﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜـﻲ ﺑﺮﺗـﺮ ﻣﺮدان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زﻧﺎن، ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ دﺳﺖ ﻣﺎﻳﻪ آزار زنان است.[1] از یاد نبریم معمولاً استفاده از ضرب و جرح در حالت خشونت و عصبانیت است. یکی از ویژگیهای قرآن کریم ـ که در کتاب فقهپژوهی هم گفتهام ـ واقعگرایی است. یک حکم را میخواهد بیان بکند، اما میداند که اگر این حکم را به صورت مستقیم بیان کند عملی نمیشود، لذا گاه با زبانی تدریجی بیان میکند؛ مثلاً وقتی میخواهد بگوید که شراب نخورید میگوید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَ أَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ». (نساء: 43) ؛ نمازخواندن که با مستی جور در نمیآید. غیر مستقیم بیان میکند. مثل ظهار، یا پسرخواندگی، و گاهی از صورت مقابل آن شروع میکند، یا از فلسفه آن شروع میکند و اینجا هم وقتی میخواهد بیان بکند، میگوید: «وَ اللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ»، وقتی ترس از نشوز پیدا کردید، به جای اینکه شروع به زدن و ضرب و جرح کنید، بیایید بنشینید، حرف بزنید، موعظه کنید و بررسی کنید که مسئله و مشکل چه بوده است، اگر دیدید حل نمیشود راه دیگری را برگزینید. راه دوم چیست؟ ترک سخن گفتن و ترک همخوابی و معاشرت است. مدتی فاصله را حفظ کنید. امروز در روانشناسی میگوید وقتی امکان گفتگو نیست، بهترین راه ترک سخن گفتن و از همدیگر جدا شدن است: «واهجروهنّ فی المضاجع»؛ این فاصله باعث میشود که زمینه آرامش و فکر کردن پدید بیاید، اگر این راه هم جواب نداد بعد: «و اضربوهنّ» معمولًا وقتی کسی تمام این حرفها را زد، دیگر نیازی به زدن و خشونت ندارد. خشم او فرونشسته میتواند تصمیم منطقی بگیرد. کسی که میخواهد خودکشی کند میرود پشت بام و داد و بیداد میکند که میخواهم خودکشی بکنم. معمولاً یک روانشناس میفرستند پیش آن آدمی که میخواهد خودکشی کند، او نمیگوید تو خودکشی نکن، میگوید عیب ندارد تو میخواهی خودکشی بکن، ولی بیا چند دقیقهای با هم صحبت بکنیم. شروع میکند حرف زدن و تخلیه کردن فشارهای عصبی او. کسی که فرصت میکند صحبت کند عموماً خودکشی نمیکند.
بنابراین، این آیه به صورت غیر مستقیم از نزدن سخن میگوید. میخواهد این کار انجام نگیرد؛ اما با روشی که اجرائیتر است. جالب این است که کسی کنجاو شده تا بپرسد خوب اگر همه این کارها را کردم باز نشد، بعد چه کنم، یعنی فرضی غیرعادی را مطرح میکند، نه این که تجربه کرده باشد. پیامبر میفرماید، که با چوب مسواک بزن و مبادا بدن او خراش بردارد. روشن است که زدن با چوب باریک و کوچک آنهم به این شرط که خراشی در بدن اتفاق نیافتد، همین نکته تفسیری را تأیید میکند که مسئله پیامبر به دنبال مبارزه با همسرآزاری و نفی خشونت بوده است. شاهد بر مسئله روایاتی از پیامبر در مذمت زدن زنان و حتی این تعبیر است: «أيضربُ أحَدكُم إمرأة ثُم يظل معانقها»[2]: چگونه برخی از شما مردان همسرانتان را كتك ميزنيد و سپس او را در آغوش ميگيريد. بیان این تعجب برای نشان دادن زشتی کار است. و تعبیرهای دیگری که از پیامبر رسیده و کلینی در باب اکرام الزوجه این روایات را مطرح کرده است.
نکته اساسی که ما میخواهیم عرض بکنیم این است که ما معتقدیم مخاطب قرآن کریم انسان است و انسان هم عاقل است. ممکن است در صد سال پیش درک و فهم و مناسبات زندگی گونه دیگری بوده و فضای خشونت و تندی و زدن معمول بوده، (چنانکه در تعلیم و تربیت مدارس و مکتبخانهها این گونه رفتار خشونت تلقی نمیشده) و این سخنان مفسران طبیعی باشد، ولی مخاطب امروز قرآن از این آیه چیزی دیگری میفهمد که با عقلانیت امروز جامعه سازگار است؛ به عبارت دیگر نواندیشی دینی محوریتی دارد، به معنای عقلانیت در فهم متن، این عقلانیت در کشف و فهم متن است. این فهم از یک متن و از یک خبر باید به گونهای باشد که ظلم نباشد، عدالت و حق انسان و کرامت او را خدشهدار نکند. در یک دستگاه عقلانی این کلمات بررسی میشود و عقل جمعی این رفتار را خشونت تلقی میکند، هر چند در تفاسیر گذشته این معنا و این فهم را نداشته باشند.
س: وقتی که بحث عقل را پیش میکشید، آیا آن عقلانیت میتواند بگوید: آیاتی از قرآن کنار گذاشته شود و به آن عمل نشود؟
- به این معنا که آن آیات بیاستفاده شده باشد و پیامی نداشته باشد، نداریم؛ حتی آن دسته از آیاتی که ناظر به احوالات شخص پیامبر است، مثل قصه زید و زینب، زید پسرخوانده و ظهار زن مجادلهکننده و یا دخترکشی، بلکه، آیاتی هستند که موضوع آن امروز منتفی هستند؛ باز یک پیام دارد. مثلا قرآن درباره جزیه میگوید: «حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ». (توبه(9): 29.). ظاهر آیه این است که الآن شما باید از اهل کتاب در جامعه اسلامی جزیه بگیرید، ولی این آیه با قیود و خصوصیاتی از شرایط و مناسبات اجتماعی بیان شده، که امروز موضوعیت ندارد. مسئله جزیه در جائی از اهل کتاب در جامعه گرفته میشده است که آنان خمس و زکات و انفاق و صدقات نمیداده و مکلف به فروع نبودهاند و مسئولیتی در قبال دفاع و امنیت نداشتهاند، در نتیجه به صورت سرانه از آنان جزیه میخواهند. اما امروز شهروندی از اهل کتاب موظف به پرداخت همه پرداختیها مانند یکایک شهروندان هستند و قوانین اجتماعی و انواع مالیات به طور مساوی اجرا میگردد و معنا ندارد که از آنان چیز اضافهتر گرفته شود. بنابراین صورت مسئله این شهروندان مانند آحاد افراد کشورند که بیشتر از آنچه بقیه مکلف میشوند، وظیفهای ندارند و چنانچه مسلمان شدند احکام مالی زکات و خمس بدون اجبار را خواهند داشت.
س: آیا با این وضعیت شاید به زمانی برسیم که باید بیشترِ آیات قرآن را کنار بگذاریم!
- نه، چنین چیزی نیست. آیات قرآن اختصاص به این مسائل ندارد. عمده آیات قرآن در حوزه امور اعتقادی و اخلاقی است. در باره احکام عبادی هم از قبیل نماز، روزه، حج، احکام خانواده انفاق و... آیاتی در معاملات به معنای اعم دائمی هستند. آیات بیان مسائل غیبی و قصص قرآن هیچکدام تمام ناشدنی هستند. تنها در باره یک دسته از آیات چالشهائی وجود دارد. یکی از هوشمندیهای قرآن کریم این است که چیزهایی را نگفته که در زمان خودش هم گفتنش هیچ مشکلی نداشته، اما باز نگفته است. مثلاً فرض کنید سنگسار را میتوانست بگوید ولی نگفته است، تفاوت زن و مرد را در دیه، قصاص، ارث در اموال غیرمنقول، خیلی از این چیزهایی که در باب قضاوت، امارت هست میتوانست بگوید؛ ولی نگفته است؛ یا با یک قید و تعلیقی گفته، مثل شهادت زن در امور مالی و دَین که آن تعلیق کار را برای آینده با توجه به روایاتی که در این احکام رسیده زیر سؤال میبرد. من در باره این دسته از احکام که فقها بر اساس روایات تخصیص قرآن به اخبار ادعا کرده، از ناگفتههای قرآن یاد کرده و پرسیدهام چرا قرآن مانند برخی امور که با عنایت قید زده، مثل ارث دختر و پسر و زن و مرد، این مطالب را نگفته و بحث مفصلی کردهام. همانطور که گفتههای قرآن قابل استناد است، ناگفتههای قرآن هم قابل استناد است.
س: پس براساس نواندیشی دینی و عقلانیتی که وجود دارد بعضی از آن آیات را میتوان به گونه دیگری تفسیر و تأویل کرد.
- باز تأکید کنم کنار نمیگذاریم؛ تفسیر دیگری میکنیم و یا مقیدش به شرایطی و خصوصیاتی میکنیم. ما آیاتی داریم که گویا ظاهرش بهدرد امروز نمیخورد. مثل آیات فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ که در باب آزاد کردن برده در کفارات است. ظاهرش این دسته از آیات به دلیل نبودن برده در امروز گویا منتفی است، اما اگر عنایتی بشود، قرآن گفته است: فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ، یعنی آزاد کردن یک رقبه، رقبه را در آن وقت تطبیق به برده میکردند؛ اما میدانید در قرآن کریم کلمه عبد، فتیات، امه هم به کار رفته است، ولی نگفته «تحریر عبد»، بلکه گفته «فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ»؛ رقبه از نظر لغت گردن است. آزاد کردن ذمه. این رقبه گاهی بنده است و گاه آزاد کردن مدیون و بدهکار است؛ همیشه در عرف رقبه کنایه از حبس شخص به خاطر وابستگی به چیزی است. میگوید به گردن من یا به ذمه من. قرآن میگوید این رقبه را آزاد کن، آن کسی را که ذمه او مدیون است، یا کسی که مدیون و در زندان است، این آیه میگوید اگر کفارهای داری از باب این که مصداقی از آن تحریر است، در نتیجه این آیه معنادار میشود و هم توسعهبخش؛ ما خیلی از آیاتی را که نگاه سنتی آن را محدود معنا میکرد، یک طور دیگری، موسع یا مضیّق معنا میکنیم. از این موارد در آیات دیگری وجود دارد که به ظاهر دیگر موضوعیت ندارد، اما معنا و پیام دیگری دارد. مثل ظهار، دخترکشی، که برخی از مباحث نظری آن در کتاب فقهپژوهی قرآنی و ملاکات احکام و روش استکشاف آن مطرح کردهام.
عوامل گسترش جریان نواندیشی دینی
س: به نظر شما چه عواملی بر گسترش جریان نواندیشی دینی مؤثر بوده است؟
- در این زمینه عوامل گوناگونی مؤثر بوده است. نخستین عامل کسب دانشهای جدید است. تردیدی نیست که دانشهای مضاف در تفسیر، فقه، حدیث و کلام، حرف اول را در ایجاد تغییرات میزند. نواندیشی دینی متکی به یک دسته دانشهایی است که قبلاً وجود نداشته و این دانشها باعث شده که نگاه نواندیش به کیهانشناسی، انسانشناسی، جهان شناسی، حیات انسان، علوم اجتماعی و روابط و مناسبات زندگی و یا در فهم متن مانند زبانشناسی، معناشناسی، هرمنوتیک، و حتی ادبیات و رمان همه تغییر بکند. شکی نیست که نواندیشان کسانی هستند که وقتی با مسائل جدید درگیر میشوند ذهنشان هم تغییر میکند. تفاوتشان با سنتگرایان در همین نگاه و کسب دانش متفاوت است. چرا در میان نواندیشان سیره عقلا و تکیه بر خبرگان و کارشناسان در فهم موضوعات اهمیت پیدا کرده است. چون مطالعات میدانی و تحقیقات اجتماعی در فهم مفاهیمی که در قرآن و فقه آمده و این موضوع آن موضوع پیشین نیست، باعث دگرگونی شده است.
عامل دوم: تحول در فضای فرهنگی و علمی جامعه و تأثیر مهاجرت بر نواندیشان است. بدون شک پس از انقلاب تحولات بسیاری رخ داد که زمینه تغییر در نگرش عالمان دینی و محققان و اساتید دانشگاهی در حوزه علوم انسانی بود. این مسئله چنان تأثیرگذار بود که حتی افرادی که رویکرد سنتی داشتند، را تحت تأثیر قرار داد و بسیاری از مواضع سنتی آنان در مثل حقوق زنان، آزادی بیان، روابط بینالملل دچار دگرگونی شد. تغییر و جابجائی از فضای سنتی به فضای به مدرن مثل دانشگاه و یا داخل کشور به خارج کشور نیز یکی دیگر از عوامل تحول شد. این مسئله الزامی نیست، اما تأثیرگذار است. به ویژه اگر کسی شرایط و زمینههای تلاقی و تعامل را داشته باشد. به این دلیل که دانشجویان پرسشهای آزادانهتری میکنند و یا تلاقی آنان با جریانات فکری و چالشهای عینی است. شما به نواندیشان که نگاه کنید؛ مثلاً آقای مطهری، وقتی حرفهایش نو و جدید میشود، که به تهران مهاجرت میکند و به دانشگاه میآید و با شبهات و اشکالات و افکار فلاسفه جدید مواجه می شود. آقای دکتر بهشتی ۶ جلد تفسیر گفته است، وقتی که به غرب رفته و با مسائل آنجا مواجه شده هم در تفسیر و برخورد و مواجهه با انسان فراتر از مذاهب دگرگون شده است. آقای باهنر و دکتر مفتح به نظر من نواندیش است. خیلی از نواندیشان ما از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی گرفته تا به امروز همه کسانی بودند که یکی از ویژگیهای آنها مواجهه با جریانهای فکری و قرار گرفتن در بطن تحولات و چالشهای آن را داشته و متأثر از اتفاقات عینی خود بودهاند.
عامل سوم: داشتن تعهد و مسئولیتپذیری: نواندیشان کسانی هستند که دغدغه حل چالشهای عصری داشته و به دنبال پاسخ به مخاطبان عصر خود بوده و همین هم عامل تحول اندیشه شده است، وقتی کسی دغدغه حل چالشها را ندارد میگوید آنها عقلشان نمیرسد! در باره احکام باید تعبد داشت. این طوری جواب میدهند که اینها باید تابع شرع باشند. منظور از شرع هم همان اقوال فقها و مفسران قواعدی است که او میفهمد.
عامل چهارم: در این صد سال که نواندیشی دینی شکل گرفته، بدون شک وضعیت جامعه دینی در جهان اسلام دچار تحول شده است. اتفاقات سیاسی و تحولات اجتماعی یکی از عوانل تأثیرگذار بوده است؛ تجربه حکومت دینی خیلی از مسائل پنهان زوایای نظام سیاسی با رویکرد دینی را آشکار ساخته است. ما در گذشته چنین تجربهای را نداشتیم. در گذشته کلیسا این مراحل و تجربه را طی کرده بود. اما ما آن را جدی نگرفته بودیم. در غرب در دوره تفتیش عقاید چنین تجربهای بارها یادآوری شده بود. بسیاری از متفکران اسلامی با خوشبینی به این پدیده نگاه میکردند. اما اتفاقات بسیاری رخ داد، که خیلی از مسائل و مدعیات دینی و فقهی به چالش کشیده شد و آثار و نتایجش برملا شد. در گذشته کسانی بحثهای علل عقبماندگی مسلمانان را پیگیری میکردند. در باره بازگشت به قرآن کریم و اصلاح دینی سخن میگفتند، اما امروز بیش از هر زمانی نواندیش دینی را به چالش میکشد. بعد از انقلاب برای خیلی از ماها تجربههایی پیش آمد که قبل از انقلاب، خیلی از اینها در ذهنمان نبود. مثلاً در رابطه با نقش سیاست در دین، تأثیر قدرت بر تخریب معنویات بزرگ و کوچک شدن مسائل در رابطه با قدرت. عینیت بخشیدن به برخی احکام و آثار و توابع آن. حقوق زن، کسانی قبل از انقلاب معتقد به حق رأی زنان و تساوی زن و مرد نبودند، که بعد از انقلاب متحول شدند.
عوامل تأثیرگذار در اختلاف نظریه پردازان دینی
س: فرمودید که تحولات سیاسی باعث شد که طیفی از این اندیشمندان ما نواندیش بشوند، اما پرسش این است که این مسئله الزاما منجر به تحولات نشده است و طیف زیادی از آنها هم سلفی شدهاند. چه علتی وجود داشته که مثلاً شاگردان یک استاد، برخی نواندیش شدند و یک طیف از آنها سلفی میشوند؟
- در آغاز عرض کنم که همه این عواملی که بر شمرده شد، علت تامه نیست تا چنین الزامی را بیاورد، از سوی دیگر اختلاف در ارائه نظریه طبیعی و غیر قابل اجتناب است. اما عوامل بسیاری در این تفاوت تأثیرگذار هستند. مثلا نقش شخصیت خود بسیار مؤثر است، یعنی روحیات و خصوصیات اخلاقی، شرایط فرهنگی و محیطی محقق عامل مهمی در تفاوت در نظریهپردازی در حوزه علوم انسانی است. ببینید در دهه سی یکی مجله مکتب تشیع منتشر میکند و یکی مجله انتقام. این دو فقط دو نام نیست. بلکه حاکی از ویژگی دو شخصیت با خصوصیات متفاوت روحی و روانی است. دیگری ارتباط فرهنگی و قدرت تعامل با جریانهای فکری. سوم اختلاف در رویکرد است. ما در این دو جریان شاهد دو رویکرد هستیم. یکی سخن از گفتگو و تعامل دارد و یکی زبان تند و تکفیر. یکی از عوامل اختلاف در مبانی همین شیوه موضعگیری است. مثلا یکی این نظریهپردازی را خودباختگی میداند و یکی پویائی و انعطاف. یکی اسلام رحمانی را برخواسته از متن دین و دیگری غربگرائی و لیبرالیسم. در برخورد با غرب دو اندیشه وجود دارد. یکی میگوید باید قدرت نظامی و موضع تهاجمی بگیریم و دیگری میگوید بدون تقویت علمی و فرهنگی امکانپذیر نیست. یکی مانند سلفیها میگوید که مشکل با غرب تنها با تهاجم و ایجاد جبهه مقاومت است؛ دیگری میگوید باید خودمان و فرهنگ خودمان را قوی کنیم. دانش مسلمین را افزایش بدهیم، توانمندیهای علمی و صنعتی را اضافه بکنیم. از این شرایط و تحولات به نفع تزاید علمی بهره ببریم. این نگاههایی است که وجود دارد. مسلماً به جز شخصیت، مبانی تاثیرگذار در گرایش به نواندیشی و اصالت و دوری از تذبذب است. اما در نهایت به نظر ما مشکل مهم جهل است. خیلی وقتها ما سر بی صاحب میتراشیم. دانش شناخت واقعیات مهم است.
افراد شاخص جریان نواندیشی
س: از افراد شاخص جریان نواندیشی دینی چه کسانی را میتوانید نام ببرید؟
- از اولین کسانی که داعیه بازگشت به قرآن را داشتند، سید جمال الدین اسدآبادی است که مقالات قرآنی نوشته است. استاد محمد عبده که تفسیر المنار را نوشته است. اندیشههای سید جمال در آرای محمد عبده خیلی تاثیرگذار بوده است. شریعت سنگلجی، سید اسدالله خرقانی، شیخ هادی نجم آبادی و علامه طباطبایی مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، آیتالله منتظری، صالحی نجفآبادی محمدهادی معرفت هرکدام در جای خود نواندیش دینی بودهاند.
س: شما علامه طباطبایی را نواندیش میدانید؟
- بله! قطعا در جای خودش نواندیش بوده است، هرچند که نواندیشی دارای مراتب و درجاتی است. بدون شک علامه طباطبایی در پنجاه سال اخیر که تفسیر المیزان را نوشته از محوریترین نواندیشان قرآن پژوه بوده است، مسلماً در عصر خودش بلکه حتی تا امروز در بسیاری از مباحث نظریهپرداز و نقطه عطف تاریخی بوده است.
س: المیزان را که میخوانیم، گاهی احساس میشود بعضی نظرات علامه به شرایط الآن نمیخورند!
- برای این که اولاً این کتاب ۶۰ سال پیش نوشته شده است، دوم خود آقای طباطبایی گفته است که هر دو سال یک بار باید یک تفسیر بنویسیم. آقای طباطبایی در عصر و حوزه خودش واقعاً پیشگام و نوآور بود؛ ولی الزاماً معنایش این نیست که همه مطالب و سخنان او امروز مطرح باشد. ایشان شخصیت بزرگ و واقعاً نوپرداز و نواندیشی بود. به این معنا که حرفهایی در حوزههای تفسیر اجتماعی، فلسفه اخلاق و عقلانیت زده که قابل توجه هستند.
س: کدام یک از این افراد جریانساز بودهاند؟
- آقایان شهید بهشتی، استاد مطهری، مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، محمدتقی شریعتی، محمدهادی معرفت، صالحی نجف آبادی علامه فضلالله، و… هرکدام با یک جهتی نظریهپرداز هستند. مسلماً یکی از شخصیتهایی که خیلی تأثیرگذار بود آیتالله منتظری است. در میان نواندیشان دوره معاصر علامه طباطبایی پایهگذار جریان اجتهادی و عقلی و یک نقطه عطف تاریخی در نظریهپردازی بوده است. ایشان هم از یک سری شخصیتهای قبل از خودش مانند علامه بلاغی، محمدحسن اصفهانی و آخوند خراسانی متاثر بوده و ما شخصیتهای بعدی خیلی از ایشان متأثرند.
س: چه شخصیتهایی در حوزه علوم قرآنی خوب کار کردند؟ بعد از انقلاب و به خصوص این چند ساله اخیر.
- از اشخاص خیلی مهم آیتالله محمدهادی معرفت بود. آقای معرفت به خصوص در حوزه علوم قرآن نقطه عطف در تدوین دائرة المعارف قرآن به عنوان موسوعه تمهید است، ایشان در علوم قرآنی ده جلد کتاب التمهید را تألیف کرده که حرف زیاد و اجتهادی دارد، نظرات ابداعی و شجاعت در نظریه پردازی.
س: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر شما بحث مطالعات نواندیشان در حوزه علوم قرآنی چه مسیری را طی کرد؟ آیا آن روندی را که از ۷۰ یا ۸۰ سال پیش شروع شد و سرعت زیادی هم داشت طی کرد؟ یا این که برعکس شد؟ تأثیر انقلاب اسلامی بر روی این مطالعات چه بوده است؟
- شکی نیست که انقلاب اسلامی در بسیاری از مسائل فرهنگی و علوم دینی جریانساز بوده و شرایط و موقعیتی را برای قرآنپژوهان به وجود آورد که میتوانیم بگوییم فوقالعاده بود. به همین جهت نواندیشان ایران در مقایسه با نواندیشانی که خارج ایران هستند در این چهل سال اخیر قابل توجه هستند. من یک وقتی میخواستم در حوزه تفسیرپژوهی کار بکنم، (در سالهای 7۰) و میخواستم ببینم که در قبل از انقلاب چند پایاننامه درباره تفسیر قرآن نوشته شده است؟ این پایاننامهها به عدد انگشتان نمیرسید، ولی الآن میتوانم بگویم که چند صد رساله و پایان نامه در این زمینه داریم. قبل از انقلاب مجله قرآنی تخصصی نداشتیم، ولی الآن حداقل ۴۰ یا ۵۰ مجله قرآنی داریم. موسسات آموزشی قرآنی قابل قیاس نیست و در دانشگاه هایی که وجود دارند رشته قرآن و حدیث را داریم؛ قبل از انقلاب که اصلاً رشته قرآن و حدیث نبود، الهیات یا معقول و منقول را داشتیم که همه اینها را در خود جای میداد. در حوزه کتاب آمار کمّی کتاب که واقعا بسیار است و همچنین آمار کمّی در حوزه مقالات ، آمار کمّی که در حوزه تحقیقاتو احیای تفاسیر پیشین و تدوین کتب تفسیری در بعد از انقلاب فراوان است؛ یک سری کتابهای تفسیری شیعه قبل از انقلاب متروک در کتابخانهها بود، ولی بعد از انقلاب همه احیا شدند. به لحاظ کمّی و کیفی هم نسل جدیدی در حوزه مطالعات قرآن تربیت شدند که اینها دو گروه هستند: یک عدهای از آنها نگاه سنتی دارند، ولی نسل جدیدشان نگاههای نواندیشانه در حوزه مطالعات علوم قرآن دارند و بعضی از آنها در حوزه روشنفکری قرار دارند. در حوزه مطالعات قرآنی برخی به خارج مهاجرت کرده و در دانشگاههای مطرح غرب حضور علمی دارند.
آسیبشناسی نواندیشی دینی
س: چه عواملی میتواند این جریان نواندیشی دینی را دچار آسیب کند؟
- دو سه تا عامل هستند: اول این که نواندیشی دینی نباید دچار روزمرگی و تکرار مکررات بشود، روزمرگی یعنی این که به گذشته و امروز فکر کند؛ که این فاجعه است. باید برود به سمت این که امروز علوم قرآن و تفسیر را به چالش میکشد. نیازهای آینده چیست؟ دنبال نوآوری و دنبال کارهای انجام نشده باشد. مسئله دیگر خطر افراط و تفریط است. خطر دیگر بیتوجهی به مطالعات غربیان در باره قرآن. مشکل دیگربیتوجهی به اولویتها است. روشهای علمی و مستند را نباید غافل شد. خیلی مسائل هستند که بحثهای نو هستند، اما هر نویی هم به درد نمیخورد. باید مسائلی باشند که علمی و بر اساس نیازهای واقعی جامعه باشند. ما الآن خیلی چیزهایی در حوزه مطالعات علوم قرآنی داریم و خیلی از محققان خوب ما هم هستند که به دلایل مختلفی از جمله ارتزاق، یا تثبیتشدن خود به تکرار مکررات روی آورده و یا به کارهای غیر ضروری میپردازند، اینها مشکلات و آفتهایی هستند که وجود دارند.
س: رویکردهایی که در مطالعات علوم قرآنی وجود دارند، هر یک انتقاداتی نسبت به جریان مقابل خود دارد. نواندیشان دینی چه انتقاداتی نسبت به جریان سنتی و روشنفکری دارند؟
- اشکال ما اولاً این است کارهایی که الآن انجام میگیرد، اضافه بر سطحی و بیمایه بودن، تکرار مکررات است. میگوییم شما به اشکالات و چالشهایی که امروزه هست پاسخهای معقول و منطقی بدهید. گوئی در پی قانع کردن خودشان هستند و نه مخاطب. نگاه سنتی میگوید باید همان چیزی که در متون آمده در لباس نو بپوشانید. اما مشکل اساسی تغییر در ظاهر نیست. نیاز مخاطب مسائل جدید با توجه به تحولات است که روش آنان کار اساسی برای مخاطب نمیکند؛ این کارها قرآن پژوهی را جلو نمیبرد. اشکال دیگر جریان سنتی هراس از گفتگو و نقد است. خیلی از طرح شبهات و اشکلات به قرآن هراس دارند. بیگمان با گفتگو و رویاروئی به نزدیک شدن افکار میانجامد. با گفتگو زمینه بدفهمی برطرف میشود، به رسمیت شناختن رقیب. اما چون آنها فقط خودشان را به رسمیت میشناسند حاضر نیستند گفتگو کنند. مواجهه با مخالف داشته باشند. این که افکار طرف مقابل را به رسمیت بشناسد. موجب خواهد شد که فکر مخالف را تحمل کنند. به رسمیت شناختن دگراندیشان کمک میکند که زمینههای تحول اندیشه فراهم شود.
س: نسبت به جریان روشنفکری چطور نظر دارید؟
- ما دو اشکال نسبت به روشنفکران دینی داریم: اولاً این که میگوییم بعضی مطالبی که شما میگویید در حوزه تخصصی شما نیست. اگر امروز کسی که در حوزه پزشکی تخصص نداشته باشد، به اظهار نظر بپردازد، همه سر و صدا و اعتراض میکنند، در حالی که خودشان تخصصی در حوزه دین ندارند نه این که نقد کنند، نه نظریه پردازی میکنند. در حوزه علوم قرآن و تفسیر و یا حدیث دانش تخصصی لازم را باید داشت بعد در خصوصیات آن اظهار نظر کرد. بعضی از این افراد واقعاً در این رشته کار نکرده و تخصصی ندارند. خودشان از قبل نمیآیند مطالعات عمیقی در آن رشته بکنند، نظریهپردازی میکنند.
دوم انتخاب زبان و مخاطب است. توجه به آثار و نتایج نظریه است. گاهی این افرادصحبت میکنند و توجه به آثار صحبت خود ندارند. اگر دغدغه جامعه را دارید؟ باید بحث را در دو قالب متخصصان و عامه مردم تقسیم کرد. اگر شما تنقیح بحث میکنید آیا در حد آن فضای بحث علمی مطرح میشود یا نمیشود؟ این که یک بحث را مطرح بکنید، بدون توضیح و تبیین که موجب سلب اعتقاد از اصول اصلی و کلیات دین میشود؛ در حالی که شما آخرش میگویید اینهایی که من گفتم یک نظریه و فرضیه است! ولی من میگویم این فرضیه شما جامعه را دچار بیاعتقادی و بحران فکری کرده است. شما اول یک الگویی درست و عرضه کنید تا جای خود را بگیرد، بعدش آنجا را خراب بکن. حرف ما نسبت به روشنفکری دینی این است که باید انضباط در سخن داشت. برخی از این سخنان در سطح عامه مردم نیست. خیلی چیزهایی هست که جای بحث و صحبت دارد، یا اولویت آن را تشخیص نمیدهیم، فکر میکنیم این را باید در فضاهای تخصصی صحبت بکنیم. البته هر کس آزاد است دلش هر چه میخواهد حرف بزند؛ ولی ما میگوییم یک نوع خویشتنداری در صحبت کردن روشنفکری به قوت و ارتقای بحث و سوء استفاده ظاهرگرایان نمیآنجامد وقتی شما یک بحث را میآورید که فضا را متشنج میکند، مانع از ادامه بحث میشود، چون عدهای را تحریک میکنند و این تحریک کردن باعث میشود که شما به بحث خودتان هم درست نرسید. یک سری از بحثها واقعاً بحثهای تخصصی هستند. در غرب درست است که آزادی بیان هست، ولی به محققان خودشان یاد دادهاند که چه بحثهایی را در سطح عامه بیاورند و چه بحثهایی را در مجامع علمی مطرح کنند، که در آن مجامع روی آن بحث بشود و نقد بشود. خوب باشد اشکالی ندارد شما فرضیه دارید و نظریه دارید، آن نظریه خودتان را بیاورید بحث کنید و نقد کنید اشکالی ندارد حق شما هم هست که این کار را بکنید.
س: جریان سنتی معتقد است در بحثهایی که نواندیشان دینی مطرح میکنند همین اشکال بر روشنفکران دینی وارد است. جریان نواندیشی دینی با این حرفهایی که زده و با این بحثهایی که مطرح کرده، باعث شده اعتقادات مردم دچار آسیب شود؛ نظر شما چیست؟ آیا این انتقادات را وارد میدانید؟
- البته موضع نواندیشان دینی در پاسخ به جریان محافظهکار است. مواضع چالشبرانگیز موجب واکنش شده است، هرچند نباید نواندیشان دینی را بدون خطا و مبرا دانست. ممکن است بعضی از جاها این کار به صورت کلی اتفاق افتاده باشد. ما هیچ وقت نمیگوییم نواندیشان دینی همه یک گونه هستند. یا هیچ خطا نمیکنند. بعضی وقتها بین روشنفکر دینی و نواندیش دینی خلط میشود و چنین مرزبندی دقیقی اتفاق نمیافتد. وقتی که کسی اشکال میکند در حقیقت به نواندیش دینی این اشکال را نمیکند، به نوعی به روشنفکر دینی حرف میزند. ما در دانشگاه که بودیم دانشجوهای زیادی بودند که میآمدند و سر کلاس شرکت میکردند. گاهی وقتها میگفتند شما اعتقادات خانوادگی ما را به هم ریختید و همه را از بین بردید! گفتم پس معلوم میشود من در کارخود موفق بودهام. چون ما میگوییم یک کسی که به لحاظ علمی میخواهد بیندیشد باید افکار خودش را بازسازی کند. خیلی از چیزها که داریم تقلیدی و بدون مبنا است. پس باید مرزبندی بکنیم و ببینیم کدام از آنها درست و کدام نادرست است.
س: آن آسیبی که میگویند آیا خرافات است یا انحرافات؟
- یک جاهایی هست که در حوزه نواندیشی حرفی نداریم، ولی از کارهای که میکنیم نقد حدیث است. خود قرآن را نقد نمیکنیم. من مقاله راجع به شقّالقمر نوشتهام. مقاله مفصلی است. خب من وقوع شقالقمر را در عصر مکی پیامبر نقد کردهام. این نقد نه به خدا برمیگردد و نه به پیامبر خدا؛ به یک روایاتی برمیگردد که اعتبار علمی و حجیت سندی ندارند. ما ابا نداریم از این که یک سری مطالبی بگوییم که چیزهایی را که بعضیها مسلّم میگیرند، نقد کنیم؛ بگوییم این مطلب هم اشکال تاریخی دارد، هم اشکال روایی، هم اشکال عقلی و هم اشکال کلامی.
س: برخی گفتهاند بشر یک معرفتی دارد، وقتی بخواهد خود را از این معرفت بکَند و منتقل به یک معرفت جدیدی بشود، در این انتقال و دوران گذار دچار بحرانهای اساسی میشود و آرامش خود را از دست میدهد!
- بله طبیعی است؛ خصوصاً که شما میخواهید یک دسته از عقایدی را که از کوچکی افراد یاد گرفته و آنها را اصل مسلّم گرفته است، نقد کند. وقتی که مواجه با این دسته از امور این پرسش به وجود میآید خوب این را قبول کردیم، نکند که همه آنها هم این طور باشند.
به هم ریختن آرامش فکری جامعه
س: به نظر شما وقتی آرامش جامعه از دست میرود، ارزش دارد این بحث ها را ادامه بدهیم؟
- بالاخره چه ادامه بدهیم و چه ادامه ندهیم، اگر یک مواجهه معقول و مستند پیدا نکنیم، درست نیست و مانند سیلی خواهد بود که همه چیز را به دنبال خود میبرد. اما اگر مواجهه هم نداشته باشیم، فرار کردن از صورت مسئله و فرار به جلو و خودش خطر دیگر است. ما تجربه مسیحیت را در گذشته داریم که کلیسا در برابر هر تحولی مقاومت نشان میداد. نتیجه آن ماتریالیسم و آتئیسم بود. در حالی که ما میخواهیم بگوییم باید یک سری چیزهایی را که دلیل داریم بپذیریم و روی آن هم فکری بکنیم؛ ولی یک سری چیزها هم هست که دلیلی نداریم، باید تکلیف خود را با این امور مشخص کنیم؛ اگر شما نکردید دیگران مشخص میکنند و سرنوشتتان به همه جوامعی میانجامد که به صورت منطقی برخورد نکردند.
دستاوردهای نواندیشی دینی
س: به نظر شما جریان نواندیشی دینی چه دستاوردهایی برای جامعه داشته است؟
- یکی منقح کردن قلمرو دین است. از چیزهایی که در این چهل سال بوده و خود بنده هم در این زمینه کتاب نوشتهام، منقح کردن قلمرو دین است، این که ما چه چیزی را باید جزء دین بدانیم و چه چیزی را از دین جدا بکنیم. انتظارات بشر از دین چیست. این که از دین چه توقعی داریم. در حوزه علوم انسانی و تجربی اسلامی کردن علوم که عدهای 40 سال است که داعیه آن را دارند و هنوز این ادعا را به اثبات نرساندهاند. مثلا در امور پزشکی که کسانی سخن از طب اسلامی میکردند و برای بیماریها دوا و درمان پیشنهاد میدادند دیدیم چه مشکلاتی را برای جامعه به بار آوردند. بدون این که دانش لازم و تخصص داشته باشند به این امور وارد شدند. همین قصه کرونا معلوم کرد که مراجعه به پزشک و استفاده از واکسن و رعایت اصول بهداشتی ربطی به دین ندارد. باید معلوم شود بعضی کارها هست که ما باید برویم سراغ علم و تجربه بشری برویم؛ و از این علوم استفاده کنیم. این تنها در حوزه پزشکی نیست، در حوزههایی مثل مدیریت و مهندسی، اقتصاد و مدیریت هم هست. وقتی قلمرو دین را درست کردیم، قهراً توقعات از دین هم مشخص میشود، که در چه کارهایی باید به سراغ دین برویم و در چه کارهایی به سراغ علم؛ چه کارهایی را باید به سراغ عقل برویم که از آنها استفاده کنیم.
فایده دیگری که نواندیشی دینی دارد و اثر میگذارد این است که دین را به یک شکل خالصی در میآورد. چیزهائی در این قرون داخل در فرهنگ مسلمانان شده و وصف دینی پیدا کرده در حالی که مسائل آئینی و فرهنگی و تمدنی است و ربطی به اصل دین و اهداف دین ندارد.
خاصیت سومی که نواندیشی دینی دارد این است که دین را برای مردم آسان میکند، یعنی بعضی چیزها از دینداری را که باعث دردسر و گرفتاری میشود، از دین می زداید.
چهارم از کارهای دیگر نواندیشی دینی، طرح مباحث آزادی و نهادینه کردن آن در جامعه دینی و فراهم کردن تضارب فکری است. تا مسئله آزادی بیان و اندیشه در جامعه حل نشود، رشد و شکوفائی هم نخواهیم داشت. خرافات دینی و شعارهای بیهوده و تمسک به فروع و ضایع شدن اصول از بین نخواهد رفت. اینجانب از سالهای دور در کتاب «آزادی در قرآن» اهمیت این مسئله و دلایل دینی آن را بیان کرده است. ما باید بالاخره تکلیفمان را با حقوق شهروندی دگراندیشان و غیر مسلمانها و اقلیتها روشن کنیم. یکی از چیزهایی که خیلی لازم است و میتواند کمک در حوزه حقوق زنان کند، امکان نقد و بررسی این مسائل فقهی و فهم تفسیر سنتی است. بعضی وقتها یک نوع بدفهمیهایی در حوزه حقوق زنان و روابط بین زن و مرد و ازدواج و کودک همسری به وجود آمده است. اینها از آن چیزهایی است که نواندیشی دینی در حوزه مطالعات قرآنی کار کرده و منجر به تحول در اندیشه و برخی قوانین شده است.
نواندیشی دینی در خارج از کشور
س: آیا جریان نواندیشی دینی در حوزه مطالعات قرآن در خارج از کشور هم فعال است یا پایگاه اصلیاش بیشتر داخل ایران است؟ در جهان اسلام یا خارج از جهان اسلام هم فعالیت میکند؟
- در جهان اسلام داریم، در ایران هم داریم، در غرب هم داریم. در غرب کارهای مطالعات تفسیری و مطالعات قرآن شناسانه خوبی انجام گرفته و برخی از همین قرآن پژوهان ایرانی در غرب فعال هستند.
س: ارتباطی هم بین داخل و خارج هست؟
- بله! انجمن مباحثات قرآن که ماهانه برگزار میشود. شاید حدود ۱۰ تا از جلساتش دعوت از اساتید خارجی بوده است. همین ماه هم از آمریکا آقای سیف الدین کارا در باره مصحف امام علی صحبت میکند. ماه قبل که آقای کریمینیا در باره مصحف صنعا 1 که بیشتر یکی از محققان ایرانی در دانشگاه هاروارد بود معرفی کردند. چون ایشان آن را ترجمه کرده بود. پیش از آن چندین جلسه از محققان غربی و ایرانی ساکن در آلمان و کانادا دعوت کردیم خود بنده که به دعوت یکی از دانشگاههای پادربورن و مونستر رفتم و به برخی از موسسات آلمانی مثل کورپوس کرانیکوم رفتم، کنفرانسهای ئر آنجا شاهد نیروهای فراوان قرآن پژوه بودم. قرآن پژوهان دیگر ما هم میروند. ما هم آنها را دعوت میکنیم. یکی از کارهایی که میتواند قرآن پژوهی را از روزمرگی در بیاورد، ارتباط فعال با قرآن پژوهان دینی و غیردینی است.
فعالیتهای قرآنی مجمع مدرسین
س: درباره کار مجمع مدرسین و محققین دو سؤال داشتم؛ این مجمع درباره مطالعات قرآنی چه فعالیتهایی را انجام داده است؟ فعالیتهای گروهی انجام دادهاند؟ یا بیشتر فعالیتهای شخصی و فردی بوده است؟ اگر فعالیتهای گروهی بوده آنها چه کردهاند و آیا برنامهای برای آینده دارند؟
- اول بگویم ما در شورای مرکزی ۴ یا ۵ نفر متخصص علوم قرآنی داریم، به صورت فردی جدای از مجمع کار میکنند، مقاله و کتاب مینویسند، رسالههای دانشجوئی را راهنمایی میکنند. آثار و تألیفات قرآنی آنها چاپ شده یا تدریس آموزشی دارند که هرکدام در جای خود بخشی از پژوهشهای قرآنی را پوشش میدهد.
یکی از کارهای مجمع در گذشته این بوده است که به مسائل فکری و اعتقادی جامعه توجه دارد و اگر شبهاتی مطرح باشد بتواند به شکلی و منطقی پاسخ بدهد. مثلا یک سری آثار و کتابهایی که ناظر به مسئله قرآنپژوهی بوده، جمع آوری و نقد و تحلیل کردند. مثل: وحی نبوی؛ یا وقتی مسئلهای مطرح میشود در شورای مرکزی بحث و بررسی میشود. اگر نیاز به جلسه و بررسی و نشست باشد تصمیم گرفته میشود. سلسله بحثهایی که در باب رؤیای رسولانه شد و یا کسان دیگری که در این زمینه جایگاه قرآن کار کرده بودند را نقد کردند. کار دومی که مجمع انجام داده این است که در کمیته علمی فقهی مجمع، یک دسته از مباحث تفسیری چالشبرانگیز را بحث و بررسی کرده ایم. مثلا در آیه ۳۴ سوره نسا یا آیه ۵ و 11 نسا را بحث کردیم، یا آن آیاتی را که جنبههای فقهی داشتند. مثل قاعده نفی سبیل، قاعده حَرج، قاعده یُسر و یا احکامی که جای بحث تفسیری داشته، مثل آیه قصاص، آیه دیه، آیه محاربه و بغی و یاتی که در باره غنا و موسیقی استناد شده و یا به مناسبت آزادی بیان و کتب ضلال و آیات دیگری که ارتباط با جوامع و حقوق اقلیتها داشتند، را بحث کردهایم. در باره آن دسته از آیاتی که ناظر به حقوق زنان بوده، بیشتر در کمیته فقهی بحث شده است.
س: آیا شما مجمع را یک جریان نواندیشی دینی میبینید؟ یا طیفهای مختلفی در آن حضور دارند؟
- فضای غالب آن را فضای نواندیشی میدانم؛ ولی در این فضا ممکن است که همه دارای نظر واحدی نباشند- که البته این خیلی طبیعی و گریزناپذیر است- و دارای سلیقههایی هم باشند ولی فضای غالب آن نواندیشی است، در مسائل سیاسی که البته همین طور است، و عضویت افراد برا اساس تفاوت اندیشه با اسلام سیاسی و حکومتی است. در حوزههای اجتماعی هم همین جور عمدتا وحدت نظر است. وقتی ما مجمع را به وجود آوردیم من جزء هیئت موسس مجمع بودم. آن وقتی که در آغاز تأسیس مشغول این کار را شدیم یک بحثهایی به لحاظ نظری و مواضع استراتژیک بود که بین خودمان محل صحبت بود، در حوزه سیاسی بیشتر اتفاق نظر داشتیم، ولی در حوزههای نظری اعتقادی و یا فقهی و یا تحلیل وضعیت موجود اختلاف نظر داشتیم. یکی از آفتهایی که از آن ترس داشتیم این بود که یک شکاف فکری بین اعضای مجمع به وجود بیاید. از تجربه احزاب دانستیم که مبانی نظری خودمان را با همدیگر بسنجیم و بررسی کنیم که به توافق برسیم. کمیته فقهی ما خیلی کمک میکرد که این کار را تقویت بکنیم. دعوت کردن از افراد بیرون برای نزدیکتر کردن این فکر خیلی کمک میکرد. الآن یک کمیسیون دیگری داریم که در حوزه های اجتماعی و فرهنگی کار میکند و کارش این است که بتواند نوع نگاههایی که در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و آینده اصلاحات هست، همه را بیاورند و این ذهنیتها را مشترک تقویت کنند.
س: شما چه پیشنهاداتی دارید برای اینکه فعالیتهای مجمع در آینده روند بهتری پیدا کند ؟ بعد از دوران کرونا یک کمی فعالیتهای مجمع کاهش پیدا کرده است، حالا با بهتر شدن وضعیت به نظر شما چه راهکارهایی وجود دارند که مجمع در مسیر بهتری قرار بگیرد؟
- در حوزه مطالعات قرآنپژوهی اگر شرایط به وجود بیاید، اگر خدا توفیق دهد یک سری کارهایی را انجام بدهیم. وقتی فکر کرده بودم که یک تفسیری را در مجمع شروع کنم که ناظر به پرسشهای جدید و عصری باشد. آیاتی که پاشانی هستند و بسا در ظاهر با هم ارتباط ندارند. (چیزی که قرآن مورخان از آن به عنوان ضعف و عدم اصالت یاد کرده است) یا آیات کلیدی قرآن. چنان که برخی از دوستان درس نهجالبلاغه را شروع کردند. یا قواعد ترجمه قرآن را شروع کردند؛ یک سری کارهای این شکلی را باید پس از کرونا در مجمع راه بیندازیم که کارهای قرآنپژوهی ما هم پوشش بهتری پیدا کند.
س: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
[1] . بر اساس آمارهای جهانی (انجمن روانشناسی آمریکا، 1996) وسعت مرگومیر و ناتوانی ناشی از خشونت در میان زنانی که در سنین باروری هستند با مرگومیر و ناتوانی ناشی از سرطانها برابر و از تلفات ناشی از سوانح رانندگی و بیماریهای عفونی بیشتر است. در سطح جهان از هر 5 زن یک زن در خانواده مورد خشونت قرار میگیرد. این میزان در مصر به 35درصد و در هندوستان به 45درصد میرسد. طبق گزارش جامعه پزشکان آمریکا، از هر سه زنی که به بخش اورژانس مراجعه میکنند و دچار مشکل جسمانی جدی هستند؛ یک زن قربانی خشونت در خانواده است. در فرانسه 85درصد از قربانیان خشونت را زنان تشکیل میدهند که 51درصد از این عده قربانی خشونت شوهران خود هستند (معینیان، 1391).
[2] - کلینی، کافی، ج5، ص509، حر عاملی، وسائل الشيعه، ج 20/ص 167، چاپ آلالبیت. .