منشور روحانیت» در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل موسویان؛
در حوزه ها به جای افکار امام و شهید مطهری، اندیشه های تند و خشن ترویج می شود/ ظاهرگرایی و عدم توجه به روح احکام از آسیب هاست
سعید الله بداشتی: آسیبشناسی نهاد روحانیت تنها در ارتباط با انقلاب اسلامی مطرح نشدهاست، بلکه میتوان گفت از زمان شکلگیری طبقهای موسوم به روحانیون یا علمای شیعی در ابتدای دوران غیبت کبری، بحث تامل در راستی و درستی افراد و دستگاههای مربوط به تحقیق، تعلیم و تبلیغ علوم دینی مطرح بودهاست. پیدایش احیاگران بزرگی چون شیخ طوسی، وحید بهبهانی و شیخمرتضی انصاری نیز در راستای درستنگاهداشتن مشی اهالی علوم دین مورد توجه قرار میگیرد.
امام خمینی(س) در تاریخ 3 اسفند ماه 1367، در پیامی به روحانیون، مراجع ، مدرسین ، طلاب و ائمه جمعه و جماعات خطوط و خط مشیهای را برای بهینه شدن کارکردهای اجتماعی و سیاسی روحانیت و رفع نقاط ضعف این نهاد دیرینه مذهبی، صادر نموده اند. پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در این رابطه با حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل موسویان، عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم و عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه، گفتوگویی انجام داده که در ادامه می خوانید:
24 سال از سالروز صدور پیام امام(س) و به نوعی مانیفست و منشوری که شاید امام در سال های بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی، با تجربه ای که ایشان از روی کار آمدن نظام اسلامی داشتند و این نکات و توصیه ها را می فرمایند، می گذرد که شاید برای نسل امروز هم جذابیت های خاص خود را داشته باشد. به عنوان سوال اول از شما می پرسم، به نظر شما آیا ضرورت بازخوانی این پیام امام(س) به طور خاص و این گونه پیام های ایشان در عصر امروز وجود دارد یا نه و هم چنین مهم ترین نکاتی که می شود به آن اشاره کرد و آفاتی که شاید امروز علیرغم توصیه های ایشان به آن توجه نشده، چیست؟ امام (س) محورهای مختلفی را مطرح کردند و به نظر من روحانیون، به خصوص طلاب جوان باید نسبت به این مباحث حساس باشند و توجه داشته باشند و از این تجربیات که امام(س) در اواخر عمر خودشان مطرح کردند و حاصل تجربیات 50، 60 ساله امام (س) در تدریس حوزوی و مسایل اداره جامعه است، استفاده کنند.
بنده در ابتدا از شما تشکر می کنم بابت شناساندن اندیشه های امام. ما نیاز داریم به این که به طور کلی از تجربیات بزرگان دینمان و بزرگان حوزه استفاده کنیم، این یک مساله مسلم و قطعی است که هر جامعه ای باید از تجربیات و دانش بزرگانش استفاد کند. امام شخصیت بزرگی بودند که هم از فضلای دوره خودشان محسوب می شدند و هم در درس و بحث و جلسات و بحث های علمی شخصیت بسیار بالایی بودند و هم خوب درس خواندند و هم تدریس بسیار موفقی در حوزه داشتند و نیز توانستند شاگردان بسیاری را تربیت بکنند، طبیعی است که شخصیتی این چنین موفق می تواند بهتر به اشکالات و ضعف هایی که در حوزه وجود دارد، بپردازد و این اشکالات را مطرح کند از طرفی هم ایشان عهده دار امر حکومت شدند و در تماس با مسایل اجرایی کشور و مسایل بسیار پیچیده ای که امروز قابل بحث است و باید دیدگاه اسلام را در مورد آن روشن کرد، قرار گرفتند. مسایلی که به خصوص نمی شود با یک کلیاتی به آن ها پاسخ داد؛ یعنی باید با واقعیت های جزیی تر و محسوس و ملموس تر آشنا شد تا بتوانیم درست به آن پاسخ دهیم؛ یعنی قریب به ده سال امام (س) در این مسایل به طور عینی وارد شدند و با مسایل اجرایی و اداره امور کشور هم مواجه بودند؛ پس بنابراین ایشان تجربه حوزوی بالایی داشتند و جزو نوادر زمان خودشان محسوب می شدند. امام(س) شخصیتی بودند که حلقه درسشان بزرگ ترین و شلوغ ترین درس حوزه به حساب می آمد و از طرفی هم در مقام اجرا وارد مدیریت کلان جامعه اسلامی شدند و با مشکلات موجود مواجه شدند که می بایست توسط مسایل فقهی پاسخ داده شود؛ بنابراین از نظر من باید از این تجربیات استفاده کرد و نباید این تجربیات را نادیده گرفت زیرا کسی این مقدار تجربه را ندارد که بتواند آن را در اختیار حوزه قرار دهد.بنابراین حوزه باید بیشترین استفاده را از این شخصیت ببرد و این تجربیات را مد نظر قرار دهد، چه فضلای حوزه و چه مدیریت حوزه به طور کلی باید به این نکات توجه کنند.
امام (س) در آخرین ماه های حیاتشان، تقریبا سه ماه قبل از وفاتشان، منشور روحانیت را مطرح کردند و مسایل بسیار مهمی را در آن مطرح کرده اند که پرداختن به همه این مسایل نیاز به وقت بسیار زیادی دارد اما نکته ای که به نظر من بیشتر مد نظر امام بود، در مورد حوزه این است که حوزه در مورد پاسخ گویی به مسایل جدید باید به صورت جدی وارد صحنه شود و به طور ملموس باید مسایلی را که جامعه امروزه با آن درگیر است، حس کند. نباید در حجره های حوزه و مدارس نشست و فکر کرد که همان بحث هایی که در کتاب های قدیم مطرح و گفت و گو شده، کافی است، حوزه باید بتواند پاسخ مسایل روز و جدید را بدهد.
امام(س) هم در این پیام و هم در پیام های قبلی بارها بر مساله زمان و مکان که دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد هستند، تکیه کرده اند که باید این ها مد نظر حوزوی ها باشد. این یک مساله اساسی است و اگر بنا باشد فقط بخواهیم مسایل فقهی را به همان ترتیبی که گذشتگان مطرح کرده اند و با همان نگاه صرفا کتابخانه ای بررسی کنیم ، به همان نتایجی می رسیم که گذشتگان هم رسیده اند و تفاوتی ایجاد نمی شود، منتها اگر بتوانیم این ها را با زمان خودمان تطبیق دهیم، اجتهاد زنده نامیده می شود و لازمه آن این است که انسان با موضوعات جدید هم آشنا شود. اسلام کلیاتی را در این زمینه مطرح کرده است و مصادیقی هم برای آن تعیین شده است، این مصادیق ممکن است در زمان های مختلف متفاوت باشد مثل همان حکمی که امام (س) در مورد شطرنج مطرح نمودند و به جز این مساله صدها یا هزاران نمونه دیگر اتفاق افتاد که امام (س) در مورد آن ها مطرح کردند که این موضوعات ممکن است با موضوع گذشته کاملا متفاوت باشد . همان طور در مسایل دیگری مثل مسایل کلان جامعه که امروز ما با آن ها مواجهیم. این ها باید مد نظر حوزوی ها باشد زیرا آشنایی با مباحث جدید یکی از لوازم کار اجتهاد است و این در روایات هم به این صورت ذکر شده که : "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس" "اگر کسی عالم به زمانش باشد اشتباه نمی کند و اشتباهات به او هجوم نمی آورد." انقلاب دو بال جدی داشت، یکی حوزه و دیگری دانشگاه، هم دانشگاهیان در انقلاب فعال شدند و هم حوزویون، بنابراین اگر دانشگاه افکار و اندیشه ای استعماری را ترویج و تبلیغ می کرد، یقینا نمی شد از آن برای اهداف عالی انقلاب و حرکتی که در جامعه به وجود آمد، استفاده کرد ولی دیدیم عده ای رفتند و این جریان را به نفع اسلام و جامعه اسلامی تغییر دادند؛ بنابراین تشخیص این ها بسیار کار مهمی است. این که امام (س) گاهی از تعبیر تحجر یاد می کنند و از متحجرین نام می برند ؛ یعنی کسانی که یک جمودی بر یک سری از واژه ها و الفاظ دارند و توجه نمی کنند روح این برنامه ها چیست و لذا گاهی با روح اصلی آن جریان مخالفت می کنند
ما چنان چه درست بتوانیم موضوعاتی را مطابق با زمان خودمان درک کنیم، بهتر می توانیم از طریق معرفتی که به اصول و مباحث اصلی که در دین مطرح شده، داریم، پاسخگوی این مباحث باشیم ولی اگر این اطلاعات را نداشته باشیم ممکن است موضوعی را مطرح کنیم که با موضوع گذشته کاملا متفاوت است. به طور مثال مساله «پول» امروز یکی از مسایل پیچیده اقتصاد است که نمی شود آن را با درهم و دینار که در گذشته مطرح بوده مقایسه کرد. این اساسا یک موضوع جدیدی است که امروز پیش آمده است کما این که مساله بانک هم به همین صورت است و مسایل دیگری که در جامعه در سطح کلان پیش می آید را نیز باید مد نظر داشت. امام (س) محورهای مختلفی را مطرح کردند و به نظر من روحانیون، به خصوص طلاب جوان باید نسبت به این مباحث حساس باشند و توجه داشته باشند و از این تجربیات که امام(س) در اواخر عمر خودشان مطرح کردند و حاصل تجربیات 50، 60 ساله امام (س) در تدریس حوزوی و مسایل اداره جامعه است، استفاده کنند.
شما با توجه به این که بعد از تحصیلات حوزوی سابقه حضور در دانشگاه داشته اید وبه نوعی برخورد با جریان مدرنیسم را داشته اید، امام (س) هم در بخشی از بیاناتشان تاکید می کنند که هیچ گاه روحانیون مخالف با مظاهر تمدن نبوده اند بلکه اگر هم بوده ترس از نفوذ اجانب بوده است. با این حال در بخشی از روحانیون هم چنین احساس خطر از نفوذ فرهنگ اجنبی خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده که آنها مثلا با اختراعات و پدیده ها برخورد احتیاط آمیز داشته باشند و امام (س) در این باره تعبیر بسیار ظریفی دارند.به نظر شما امروز نوع مواجهه جامعه عالمان دینی ما با دستاوردهای جدید بشری و روند مدرنیزاسیونی که امروز مطرح است، چگونه باید باشد؟
گاهی یک مساله برای ما اصل می شود و به آن توجه می کنیم ولی فلسفه و دلیلش را نمی فهمیم لذا با این که آن مساله تغییر پیدا می کند همچنان اصرار بر همان نظر قبلی داریم در حالی کاملا ماهیت آن تغییر یافته است به عنوان نمونه وقتی که دانشگاه در ایران تاسیس شد، هدف اولیه چه بسا هدف استعماری برای شناساندن فرهنگ غرب بود و تلاش برای این که مردم را از اصالت دینی و ایرانی خود دور کنند اما این به این معنا نیست که ما باید به طور کلی با این جریان مخالفت کنیم و به هیچ عنوان به فکر حل این مشکل از طرق صحیح نباشیم. عده زیادی از مقدسین ما به همین دلیل از رفتن به دانشگاه پرهیز کردند و با ورود به دانشگاه مخالفت کردند ولی مشاهده شد که عده ای دیگر به حق درست تشخیص دادند و گفتند اگر هم بخواهیم تغییری ایجاد کنیم و جلوی این حرکت نادرست را بگیریم، تنها راه این است که وارد شویم و از طریق علمی و از مسیر خودش این جریان را به نفع اسلام برگردانیم و تغییر دهیم، کما این که دیدیم عده ای وارد دانشگاه شدند و انصافا تلاش بسیار خوبی هم کردند و همان دانشگاهی که تصور می شد برای کوبیدن اسلام تدارک دیده شده، به نفع اسلام و حامی و مدافع اسلام شد. اگر تاریخ قبل از انقلاب را مطالعه بفرمایید خواهید دید که انقلاب دو بال جدی داشت، یکی حوزه و دیگری دانشگاه، هم دانشگاهیان در انقلاب فعال شدند و هم حوزویون، بنابراین اگر دانشگاه افکار و اندیشه ای استعماری را ترویج و تبلیغ می کرد، یقینا نمی شد از آن برای اهداف عالی انقلاب و حرکتی که در جامعه به وجود آمد، استفاده کرد ولی دیدیم عده ای رفتند و این جریان را به نفع اسلام و جامعه اسلامی تغییر دادند؛ بنابراین تشخیص این ها بسیار کار مهمی است. این که امام (س) گاهی از تعبیر تحجر یاد می کنند و از متحجرین نام می برند ؛ یعنی کسانی که یک جمودی بر یک سری از واژه ها و الفاظ دارند و توجه نمی کنند روح این برنامه ها چیست و لذا گاهی با روح اصلی آن جریان مخالفت می کنند بدون این که از کنه و محتوای آن مطلع باشند و ظاهر مخالف آن را حفظ می کنند، کما این که روح هدف اصلی جریان کربلا ظاهرش حفظ می شود اما باطن آن و آن چه که هدف بوده، کاملا تغییر پیدا می کند و یک چیز مخالف آن جایگزین می شود و این با ظلم و استبداد سازگار است در حالی که هدف اصلی امام حسین مبارزه با ظلم و ستم بوده است و باید این جنبه در برنامه هایی که به نام امام حسین (ع) وجود دارد، تقویت شود؛ بنابراین ما باید به روح مسایل توجه داشته باشیم و همین امر هم مد نظر امام (س) بوده است ولی متاسفانه کم تر به آن توجه می شود.
به نظر شما امروز میزان توجه به این منشور و این توصیه های حضرت امام (س) در مقام یک مرجعیت دینی که سابقه سیاسی قابل توجهی هم داشته در حوزه ای که از پس رهبری سیاسی این شخصیت به این نقطه رسیده، چقدر است، آیا برخوردها و تعاملات فکری حوزویان و میزان تامل و تعامل جریانات حوزوی و جریانات فکری که امام(س) هم در این منشور به چند صدایی و تفاوت اندیشه ها تاکید دارند، به نظر شما با چهارچوب های توصیه ایشان سازگاری داشته و به چه سمتی حرکت می کند؟ ما می بینیم به جای افکار شهید مطهری، امام و ... افکار دیگری که به خشونت و تندی و تعصبات خشک بی مورد منجر می شود در حوزه رواج پیدا کرده است و آن تفکر شهید مطهری که اندیشه ای بود که می گفت مخالفین هم می توانند بیایند حرف خود را بزنند و ما باید با منطق جواب آن ها را بدهیم و همین تفکر بود که انقلاب را پیش برد و امام (س) سردمدار این جریان بود، مورد توجه قرار نمی گیرد.
تصور من این است که به طور کلی نمی شود این را تایید کرد که جریان حوزه ها به این سمت گرایش پیدا کرده باشد. امام (س) به طور جدی به سمت تعقل و اندیشه و یک فکر خاصی حرکت کرده و پیش رفته اند و متاسفانه امروز ما در جامعه با رواج خرافات و اندیشه های غلط و انحرافی به صورت بسیار پررنگ مواجه هستیم و این مساله به حوزه ها مربوط می شود و این طور نیست که این فقط مربوط به جامعه باشد و منشا خیلی از این ها در حوزه هست. ما می بینیم به جای افکار شهید مطهری، امام و ... افکار دیگری که به خشونت و تندی و تعصبات خشک بی مورد منجر می شود در حوزه رواج پیدا کرده است و آن تفکر شهید مطهری که اندیشه ای بود که می گفت مخالفین هم می توانند بیایند حرف خود را بزنند و ما باید با منطق جواب آن ها را بدهیم و همین تفکر بود که انقلاب را پیش برد و امام (س) سردمدار این جریان بود، مورد توجه قرار نمی گیرد. اما امروزه شاهدیم که متاسفانه در حوزه بیشتر مباحثی که با این ها مغایر است ترویج می شود؛ یعنی افکار و اندیشه های تند و خشن و خواب ها و افکاری که اصل و اساس و بنیادی ندارد، آن قدر در حوزه رایج شده که گاهی صدای اعتراض برخی از بزرگان حوزه را نیز بلند می کند. برخی بزرگان حوزه گاهی به طور صریح اعلام می کنند که این خرافات و اندیشه های غلط باید برچیده شود. حال باید دید منشا این اندیشه ها کجاست؟ این ها در حوزه رشد پیدا کرده و متاسفانه در حوزه که باید افکار امام (س) رشد پیدا می کرد چنین افکاری به وجود آمده و پیش رفته است. در واقع فاصله زیادی وجود دارد و از افکار امام هم دور شده ایم و از آن چه که مد نظر امام بوده است فاصله زیادی گرفته ایم. یعنی از هشدارهای امام (س) که در اواخر سال 66 فرمودند از همان هم فاصله گرفته ایم.
چرا امام (س) این همه مداقه فرمودند و با این نثر زیبا و این تامل کانه کوله بار تجربیات عمر گرانبهاشان که در حوزه علمیه سپری شده را به رشته تحریر درآوردند چنین صریح با حوزه صحبت می کنند؛ یعنی آیا به نظر شما امام (س) نگران الگو گرفتن جامعه از حوزه نبوده اند؟ اتفاقا امام (س) در همان روزهای آخر به این مساله خیلی بیشتر توجه داشتند و به این مساله توجه داده اند که حوزه ها باید به چه سمتی گرایش پیدا کنند و این نگرانی وجود داشته که جریان حوزه به دست به ظاهر مقدسین و متحجرین بیفتد و این نگرانی همان زمان به صورت جدی برای امام وجود داشته است و متاسفانه باید گفت که نگرانی ایشان به جا و به حق بوده است و آن چه ایشان نگران آن بودند تحقق پیدا کرده است و عملا ما با این جریان خیلی قوی و جدی در حوزه مواجه هستیم.
یعنی معتقدید در حوزه علمیه نو اندیشان و جریان تحول خواه در حوزه اندیشه دینی به انزوا رفته اند؟
بله انصافا می توان گفت که در حال حاضر وجه غالب حوزه ما این جریان نواندیش و تحولخواه، نیست.
نسبت این امر با جامعه چیست؟ یعنی جامعه چگونه از این تعاملات و این تطورات و این تاملاتی که بین حوزویان هست، می تواند الگو بگیرد؟ مثلا مردم ببینند که حوزویان چگونه با هم گفت و گو می کنند و اینکه اگر بین حوزویان اندیشه مدارا و تحمل رواج بیشتری بیابد، در جامعه چه تاثیری خواهد داشت؟
چنان چه این مسایل به جامعه منتقل شود تاثیر می گذارد اما ما یک چنین الگویی را به جامعه نمی دهیم. در جامعه یک افکار و اندیشه های تند و خشنی تبلیغ و ترویج می شود که اگر کوچک ترین حرفی خلاف منویات برخی زده شود بلافاصله جامعه موضع تندی می گیرد. مثلا مواردی که برای علامه عسگری پیش آمد و هم چنین برای آقای اشتهاردی پیش آمد این ها نمونه هایی است و در حوزه این چیزها بوده است. جامعه این گونه تربیت می شود، نوعی تفکر و اندیشه در جامعه رواج می یابد و لذا جامعه بسیار تند و خشن با افکار و اندیشه ای که با فکر خودشان مغایرت دارد، برخورد می کند و این الگو به جامعه داده می شود و این اندیشه در جامعه رواج می یابد.