Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

جایگاه شخصیت در قرآن

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد علی ایازی شب هشتم محرم در محل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

دربرابر این توصیفات منفی که تأثیر گذار در شخصیت فرد و جامعه و به همه نهادهای آناز جمله نظام دینی و خانواده است، تأثیر حکومت‌های عادل و آزاد و با انتخاب مردم است.در روایتی پیامبر گرامی، ویژگی‌هایحکومت عادلانه را بر می شمارد. اين روايت نيز هم از طريق شيعه و هم سنى نقل شدهاست: «إذا كانت اُمراؤُكُم خِياركُم وأغنياءُكُم سُمَحاءُكم وأمرُكُم شورىبِينِكُم، فَظَهْر الارض خَيرٌ لَكُم مِن بَطنَها.» يعنى: «هنگامى كهحكومتگران شما از به‌ترین‌ها باشند و ثروتمندان كريمان و در ميان شما نظام شورايىبرقرار باشد، پس بدانيد كه روى زمين براى شما از زير زمين بهتر است.» كنايه ازاينكه زندگى مردم راحت‌تر است

مقدمه
در روایات تفسیر سوره فجر سوره امام حسین نامگذاری شده و بر طبق برخی از روایات توصیه بر قرائت آن شده است. از سوی دیگر بخشپایانی این سوره، یعنی آیات: يَا اَيَّتهَا النَّفْسُالْمُطْمَئنَّةُ(27)ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)فَادْخُلىِفىِ عِبَادِى(29). وَادْخُلىِ جَنَّتىِ(30). بر امام حسین(ع) تطبیق شده است[2]. ارتباط و اهمیت این سوره و دلیل تطبیق آن چیست؟ تردیدی نیست که در این فرازاز سوره، سخن از نفس مطمئنه و توصیف شخصیتی دارای ملکه­های بالای انسانی است.انسانی که در بیت وحی تربیت یافته، و هویت ویژه پیدا کرده و خداوند او را به سویخود فرا خوانده است. از سیره و شرح سخنان و فداکاری آن حضرت استفاده می‌شود که باهمه فشارها و سختی‌ها هرگز آن طمأنینه­ی خود را از دست نداد و در سخنانش تعبیرهاییدر توصیف مرگ و زندگی دارد، که نشان می‌دهد که چگونه راضی و مرضی بود، مانند:«لا وَاللَّهِلا اعْطيهِمْ بِيَدى اعْطاءَ الذَّليلِ وَلا افِرُّ فِرارَ الْعَبيدِ». نه به خداقسم مانند یک انسان ذلیل با آن‌ها بیعت نمی‌کنم و نه مانند یک برده فرار می‌کنم.یا در جایی دیگر فرمود: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَأَنَّالْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْه لِیرغَبَ المؤمنُ فِی لقاء اللهِ مُحِقاً». همچنین آنحضرت در ظلم ستیزی می‌گوید: «مَن رَأی سُلطاناً جائراً ... فَلَم یُغَیّر عَلَیِهبِفِعلٍ وَلاقَولٍ، کانَ حَقاً عَلی الله أن یدخله مدخله». این سخنان نشان دهندهروحیه و شخصیت ارادی آن حضرت را نشان می‌دهد و بخشی دیگر از روحیه امام در باره مبارزهبا ستمگران روشن می‌شود: «إنى لا ارَى الْمَوْتَ الا سَعادَةً وَلَا الْحَيوةَمَعَ الظّالِمينَ الّا بَرَماً». حال وقتی می‌توانحقیقت این شخصیت و دلیل انطباق آن آیات را شناخت که بتوان جایگاه شخصیت در قرآن رادریافت، و روش پیشنهادی این کتاب الهی را برای ارتقای انسان از موقعیت وراثتی،خانوادگی، آموزشی و تربیتی و محیط اجتماعی و سیاسی نشان داد.
جایگاه شخصیت در قرآن
یکی از ویژگی‌های قرآن توجه به شخصیت و هویت تربیتی است. در این کتاب، كمالانسان و به فعليت رساندن توانایی‌های عالي او، يكي از محوری‌ترین و اساسی‌تریناهداف رسالت پیامبران معرفی شده است. (بقره:129، آل عمران: 16، جمعه:2). این معناآنگاه حاصل می‌گردد که مراحل تکون و ابعاد وجودي او شناسایی شوند. همچنين آن دستهاز ظرفیت‌های وجودي كه در نهاد او تعبيه شده، برای خود انسان مشخص شود. به همیندلیل دسته‌ای از آیات قرآن به توصیف حالات انسان می‌پردازد و شخصیت مثبت و منفیانسان را به مناسبت‌های مختلف به صورت هدفمند شرح می‌دهد.[3]امروز شخصيت، مجموعه‌ای از جنبه‌های بدني، عادات، تمايلات، حالات، افكار ورفتارهايي توصیف شده است كه در فرد به صورت خصوصيات و صفاتي نسبتاً پايدار درآمدهکه به مانند كل عمل می‌کند. برخی از روان شناسان مسلمان مفهوم «شاكله»: در آیه: « قُلْكُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبِيلًا»(اسراء 84).را به معناي شخصيت و نزدیک بهاصطلاح روان شناسی آن گرفته‌اند.[4] زیرا شاكله در همين حالي كه شكل و ظاهر و اعمالو رفتار بيروني فرد را تشكيل مي‌دهد؛ به افكار و عواطف و نسبت‌هاي باطني و دروني فرد نيز اشاره دارد كه بهصورت مستمر پيوسته در اعماق درون و لایه‌های زيرين باطن انسان نفوذ كرده است. اینآیه که در مقام توصیف است، خبر از واقعیت بیرونی انسان می‌دهد که انسان‌ها دررفتار تابع شاکله های خود هستند. از این جهت به نظر قرآن "شخصیت"، رفتار، ادراك و احساس آدمي‌ را شكل مي‌دهد و آن‌ها را به سبك و سياق خود مي‌آفريند، ویژگی‌های بارز و پايداري كه بر فكر، احساس، نيت و رفتار آدمي ‌احاطه دارد، و آینده و زندگی او را ترسیم می‌کند. از این جهت شخصیت، محورمسئله معرفت نفس و پایه تکلیف دانسته شده است.
نسبت روان شناسی و معرفت نفس اسلامی
از این رو، شاكله يا شخصيت، عبارت از ساخت و هيئت واحد رواني انسان است كه دراثر تعامل وراثت، محيط و تربیت و جامعه، به شیوه‌ای خاص پاسخ می‌دهد. این مسئله بهحق در اصطلاح روان شناسی با نام شخصیت، توصیف شده است[5].به همین دلیل شخصيت را شايد بتوان اساسی‌ترین موضوع علم روان شناسي دانست. زيرا درزمینه‌هایی مانند يادگيري، انگيزه، ادراك، تفكر، عواطف و احساسات، هوش، رفتارهایارادی و مواردي از اين قبيل به آن ارتباط پیدا می‌کند. با این تحلیل، می‌توان مرکزبحث روان شناسی را شخصيت، و مهم‌ترین آن دانست كه به خاطر اهميت آن، رشتة مستقليبا عنوان روان شناسي شخصيت به وجود آمده و مطالعات و بررسی‌های دامنه داري را بهخود معطوف داشته است. آنچه مرز این دانش را با آموزهای دینی معرفت نفس معین کرده،آن است که روان شناسی دانش است، اما این آموز­ه­ها نوعی معرفت شناسی هدفمند و معنادار برای توصیه برای چگونه زیستن و هویت یافتن است. تردیدی نیست که این دانش بهاهداف معنوی کمک می‌کند و انسان را در معناداری زندگی و در شكل گيري و تحقق رفتارانسان جهت می‌دهد، اما به این معنا نیست که فلسفه روان شناسی و معرفت نفس در فرهنگاسلامی و معارف دینی یکسان باشد یا توصیه‌هایی که دین برای گذشتن از مرحله‌ای ازروان و نفس می‌کند، به سادگی در کار تجربی روان شناس، قابل بیان باشد، مثلاً آنچهقرآن برای پیشگیری از جرم و اخلال روانی، مانند نخوردن شراب و یا آلوده نشدن بهقمار، یا رفتارهای جنسی می‌کند، تنها يك توصیه نیست، نوعی تفسیر از ضدیت با شخصیتمورد نظر قرآن را بیان می‌کند و عامل اخلال روانی و هویتی می‌داند. یا در نسبتسنجی میان عوامل کسب شخصیت به مجموعه‌ای از عوامل، مانند وراثت، محیط نيازها، یاعوامل شناخت ها، انگاره‌ها، گرایش‌ها، به نظر می‌رسد که مبانی متفاوتی دارد و درمیان آرا و نظرات روان­شناسان با برخی مخالفت دارد. مثلاً در باره مسئولیت پذیری،هر چند محیط و یا قدرت روان شناسی توجیه کننده وضعیت شخص است، اما آموزه‌های دینچنین انگاره‌ای را نمی‌پذیرد و برای اراده در انجام رفتارها، و کسب هویت و شکل دهیشخصیت اهمیت بسیاری می‌دهد و دین به تربیت برای کسب رفتارهای ارادی بیشتر توصیه می‌کند.
تفاوت‌های فردي در شخصيت
مردم از لحاظ استعداد و توانایی‌های جسمانی وروانی و عقلانی، تفاوت‌هایزیادی با یکدیگر دارند که منشا آن‌ها به تأثیر عوامل وراثتی و محیطی بر می‌گردد. توجهبه ملاک تفاوت‌های فردی در استعدادها و توانایی‌های انسان برای تنظیم مسایل آموزشیو تربیتی است به گونه‌ای که هر فرد به نوع آموزشی که متناسب با استعداد و توانایی‌اشمی‌باشد، راهنمایی و ارشاد می‌شود.یا در مقام تربیت و سیر و سلوک با آگاهی ازظرفیت و توانایی به تربیت خود می‌پردازد.
شخصيت بهنجار
شخصيت بهنجار از نظر قرآن، که در روان­شناسی از آن سخن گفته می‌شود، شخصيتياست كه دستورات اخلاقی را با آگاهی عمل می‌کند و هنجارهای فردی و اجتماعی در مرزمیانه‌ای قرار دارد و تعادل میان قوا را در دستور کار خود قرار می‌دهد و به تعبیریعدالت شخصی دارد، هم به جسم توجه می‌کند، هم به روح، تا نيازهاي هر كدام ارضا شود.انساني كه داراي شخصيت بهنجار است، به جسم و سلامت و نيرومندي آن اهميت می‌دهد ونيازهاي آن را در حدودي كه شرع مقدس روا می‌داند، برآورده می‌سازد و هم‌زمان با آنبه خدا ايمان می‌آورد. عبادات و اموري را كه موجب رضاي خدا هستند، انجام می‌دهد واز اعمالي كه موجب خشم خدا می‌شود اجتناب می‌کند. این دستورات شامل حقوق خدا وحقوق انسان‌ها می‌شود و کوشش می‌کند حقوق دیگران را ضایع نکند.
تقسیمات شخصیت
شخصیت از نظر قرآن دارای ابعادی است، شخصیت فردی و شخصیت اجتماعی. شخصیت وهویت فرد، و شخصیت و هویت جامعه (برای کسانی که قائل به هویت و حیات مستقل جامعههستند). همچنين شخصيت بهنجار(به عنوان نمونه: مؤمنون: 1-4) و نابهنجار(انعام: 179)با جهان بینی الهی و معرفت نفسی که به دست می‌دهد که او خلیفه خدا در روی زمیناست(بقره:30)، تعلیم اسما به او داده شده،(بقره:31) از نفحه روح الهی برخورداراست،(حجر: 29، ص72) امانتی دارد که موجودات دیگر نتوانسته اند، آن را در­بر­گیرند،(احزاب:72)و حیات او به مثابه حیات دیگر موجودات نیست(مائده: 32) دارای کرامت ویژهاست(اسراء:70). و نيز عوامل سازنده بهنجاري و نابهنجاري شخصيت شامل ابعاد معنوی واخلاق دینی توصيف شده است.
قرآن كريم به منظور دست‌یابی به قوام و ثبات و رشد شخصيت و ارتقاي نفس بهمدارج كمال انساني، راه‌هایی را كه بتواند زمينه کسب هویت و قوام شخصیت او رافراهم سازد، ارائه داده و اموری که ایجاد اخلال در شخصیت می‌کند، پرهیز داده است.از سوی دیگر، این تعالیم خود یکی از تقسیمات معرفتی در باره شخصیت می‌گردد، شخصیتدر مرحله غیر ارادی، آنگاه که به دنیا می‌آید و در انتخاب پدر و مادر و وراثت‌هایآن نقشی نداشته، یا شرایط جغرافیایی و محیط و سطح آموزش و دانش و دسترسی بهاطلاعات تأثیر گذار در شخصیت او می‌گردند و هویت او را ساخته‌اند. و دسته‌ای دیگرآنگاه که به آگاهی و قدرت انتخاب می‌رسد و از میان انبوه مشکلات به کسب هویت واصلاح شخصیت خود می‌پردازد.
در حوزه معارف دین نسبت به شخصیت نیز تقسیم دیگری شده­است: یکی از طرق بیانارزش‌ها و اصول اخلاقی و در برابر حالات گوناگون روان او را متذكر شده و عللانحراف و بيماري و همچنين راه‌های درمان را نشان داده است. و دیگری نشان دادنالگوهایی که به تکوین شخصیت انسان و پیشگیری از سردرگمی که می‌تواند به كمك آن‌ها،شخصيت انساني خويش را رشد دهد.
مایه‌های مثبت شخصیت
کسانی که شخصیت بهنجاری دارند، می‌توان گفت دارای صفات و رفتارهایی هستند کهمی‌توان از آن به سلامت نفس یاد کرد. این بهنجاری در اثر عواملی به دست می‌آید، درفرهنگ قرآنی تقوا می‌تواند در پيشگيري و درمان افكار، اغراض و سلامت روان مؤثرباشد. در تقوا هميشه يك نوع ترس وجود دارد. ترس از به خطر افتادن سعادت و ياگرفتار شدن به شقاوت و بدبختي و عذاب الهي كه از آن به «خداترسي» نيز تعبير می‌شود.تقوا هم به انسان بینش و قدرت تمییز می‌دهد. و از سوی دیگر شخصیت او را می‌سازد. «إِنْتَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»(انفال: 29). اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى‏]تشخيص [حقّ از باطل‏] قرارمى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زدايد. اکنون باید دید که مهم‌ترین صفات شخصیتساز از نظر قرآن کدام هستند.
عزت نفس، یعنی این که انسان ارزش وجودی خودرا بشناسد و برای آن ارج و قرب بشناسد. آن را در مسیر حق قرار دهد و ارزان نفروشد.مانند گوهری که انسان او را می‌شناسد و هر جا نمی‌برد و هر جا خرج نمی‌کند و دراختیار هرکس نمی‌گذارد. و برای راحتی دنیا و کسب اموال و خوشی و زینت به هر کاریدست نمی‌زند. در اصل عزت می‌گوید: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُجَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُيَرْفَعُهُ» (فاطر: 10)؛ هر كس سربلندى مى‏خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست.سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‏رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‏بخشد. در معارفاهل بیت(ع) نیز از این صفت با تعبیرهای مختلفی یاد شده است. «مَن هانت عليه نفسه،فلا تأمَن شرّه[6]؛كسي كه خودش را بي مقدار می‌داند، از شرّ او ايمن مباش». در مقابل كسي كه احساسزبوني و فرومايگي كند و شرافت شگرف خويشتن را باور نداشته باشد، از ارتكاب هر گونهرفتار ناپسند اخلاقي باكي ندارد.
متانت: که از آن وقار وطمأنینه در رفتار یاد شده که قرآن در سخن گفتن، راه رفتن، نمونه ای از آن را بیانمی‌کند و گویی تأثیر گذار در شخصیت می‌داند: «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْمِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» (لقمان: 19)؛ و درراه‏رفتنِ خود ميانه‏رو باش، و صدايت را آهسته ساز، كه بدترين آوازها بانگ خراناست.
عفت: پاکدامنی و نگهداری شکم و زیر شکم از چیزهایی که از انسان نیست و از دیگران استو به تعبیری حرام است. نمونه ای از آن در عفت جنسی و چشمی در قرآن در خود­نگهداریچشم از دیگران برای مردان و زنان بیان شده است.(نور: 30-31).نمونه‌های دیگری ازاین صفات که تأثیر گذار در شخصیت اخلاقی است در قرآن بیان شده که نیازمند شرح وتفصیل بیشتر است، مانند، خویشتن داری، سلامت نفس، آزادگی، شجاعت، خردورزی.
هدفداری: ضرورت اصل داشتن غايت و هدف برايداشتن برنامه و احساس امید. از منظر قرآن كريم، انسان بيهوده خلق نشده است. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ».(مؤمنون،115) به صراحت اين آيه، خلقت انسان را هدفمندمعرفي می‌کند و مقصد را نيز بازگشت به سوي خدا معرفي می‌کند.
آزادي مثبت، از طريق كوشش براي پيوستن و اتحاد با مردمانديگر است. بدون آنكه شخص آزادي و تماميت خود را از دست بدهد.
تعادل شخصيت: مناسب‌ترین راه حل مشكل تضاد ميانجنبه‌های جسماني و رواني انسان، در واقع ايجاد هماهنگي ميان آن دو است. به اينمعني كه انسان در حدود شرع، نيازهاي جسماني خود را ارضا كند و همزمان با آن بهارضاي نيازهاي رواني نيز بپردازد. «وابتغ فيما اتَيكَ اللّهُ الدّارَ والاخرهَولا تنسَ نصيبَكَ من الدنيا...(قصص، 77) ؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرايآخرت را جستجو كن و بهره‌ات را از دنيا فراموش مكن».
ثبات شخصيت: يكي ديگر از ویژگی‌های انسان كامل ثبات شخصيت است كه در اثر تغيير و تحولات بيروني دچار دگرگوني و اضطراب نمی‌شود.افسوس نخوردن به از دست دادن چيزي و شادمان و سرمست نشدن از به دست آوردن نعمتي،از ویژگی‌های ستايش شده اين انسان‌ها در قرآن بيان شده است: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید:23). ثبات در قلب به عنوان كانون احساسات و عواطف: «وَما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَناوَإِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَثَبِّتْ أَقْدامَنا» (آل عمران: 147) و برای پیامبر شخصیتی که خدا از آن خبر می‌دهد(فرقان: 32) وثبات در گفتار به عنوان ويژگي پسنديده انسان مؤمن در دنيا و آخرت: «يُثَبِّتُاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِيالْآخِرَةِ» (ابراهیم: 27) و ثبات در رفتار به عنوان مدد و ياري خداوند برايمؤمنان: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»(محمد: 7)، سه خصلت توصيف شده در قرآن است كه شخصيت انسان را ثابت نگه داشته است.قرآن پايداري در برابر آزمايشات را، پاداش ايمان و عمل صالح دانسته و آن را بهدرختي پاك تشبيه كرده است كه ريشه و اساس آن استوار و غيرقابل تغيير است(ابراهيم،24).
شرحصدر: گشادگي صدر و یا دریادلی و فراخبودن روح و روان را می‌توان از ديگر ویژگی‌های كمال شخصیت در قرآن ياد كرد، كه چوننوري روشني بخش، از جانب خدا براي انسان ارزاني داشته،(الزمر: 22) که موجب هدايت وكمال وي می‌گردد.(انعام: 125) شرح صدر، به عنوان ابزاري مهم در پيامبري و هدايتگري، از جانب حضرت موسي (ع) درخواست شده (طه:25) و خداوند از آن به عنوان نعمتيبزرگ براي پيامبر خاتم خويش(انشراح:1) ياد كرده است.
صفات منفی شخصیت
در قرآن کریم هر چند برای وراثت جایی قائل است، و از آن به جنس خبیث و طیب وشجره خبیثه و طیبه یاد می‌کند (ابراهیم:24- 26)، اما برای اراده انسان نقش اساسقائل است و تمام هدف دین این است که انسان با خودآگاهی، به مشکلات وراثتی و ژنتیکیو بسا ناتوانایی های عضوی که تأثیر گذار در کسب شخصیت و یا مبارزه با رفتارهایویژه است پی­ببرد و مانع تأثیر گذاری آن بشود. بدون شک از این مرحله که بگذریم،صفات منفی در انسان که ریشه در شخصیت و ساختار تربیتی، آموزشی و محیطی دارد، ذاتیانسان نیست و هر انسان به جز این که در فطرت زمینه خوبی را دارد، می‌تواند باتمرین و ریاضت و تلاش و اصلاح نفس آن‌ها را که در یک محیط خاص یا در اثر نقص عضوبه وجود آمده، برطرف کند. مانند کسی که می‌خواهد با تمرین‌های مداوم توانایی‌هایخود را بالا ببرد و کاستی‌ها و نقطه ضعف‌ها را کاهش دهد. البته ممکن است مانند کسیکه عضو سالم دارد، یا آموزش‌های بیشتری پیدا کرده، نشود، اما می‌تواند هندسهشخصیتی خود را دگرگون کند و یک نابینا، و افلیج به مراتب از انسانی سالم هویتدانشی و اجتماعی و تأثیرگذارتر پیدا کند. اين معنا هم با تجربه و هم از راه بحث‌هایعلمى به ثبوت رسيده است. از سوی دیگر در بخش وراثتی كه ميان ملکه‌های نفسانى واحوال روح و ميان اعمال بدنى رابطه خاصى است. و نيز ثابت شده كه ميان صفات درونى ونوع تركيب بنيه بدنى انسان يك ارتباط خاصى است، پاره‏اى از مزاج‌ها خيلى زودعصبانى مى‏شوند و به خشم در مى‏آيند، و طبعاً خيلى به انتقام علاقه‌مندند، وپاره‏اى ديگر شهوت شكم و غريزه جنسى در آن‌ها زود فوران مى‏كند، و آنان را بى‏طاقتمى‏سازد، و به همين منوال ساير ملکه‌هایی كه در اثر اختلاف مزاج‌ها انعقادش دربعضى‏ها خيلى سريع است، و در بعضى ديگر خيلى كُند و آرام. خلاصه اينكه شخص عصبانىدر عين اينكه عصبانى و دچار فوران خشم شده، باز هم مى‏تواند از انتقام صرف نظركند، و شخص شکم‌باره باز نسبت به فعل و ترك عمل مناسب با خلقش اختيار دارد، و چناننيست كه شخص شهوت‌ران در آنچه كه به مقتضاى دعوت شهوتش مى‏كند مجبور باشد، هر چندكه ترك عمل مناسب با اخلاق و انجام خلاف آن دشوار و در پاره‏اى موارد در غايتدشوارى است.[7]
نمونه‌ای از این صفات منفی به شرح زیر است. احساس حقارت، احساسناتوانی، یأس و نا امیدی، دل‌مردگی، عجب، عدم اعتماد به نفس، پيمان شكني، ريا، ترس، دروغ، بخل، سودجويي، که اکنون به بخشی از آن اشاره می‌شود.

فرصت طلبي: که یکی از بیماری‌ها در نظام‌های استبدادی است، در روایتی از امامآمده: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ مِنْ خَلْقِهِ الْمُتَلَوِّنَ فَلَاتَزُولُوا عَنِ الْحَقِّ وَأَهْلِهًِ»[8].بدانیدکه خداوند دشمن می‌دارد، آدم متلون را که هر روز خود را به هر رنگ در می‌آورد کهبه قدرت نزدیک شود، پس از حق و اهلش جدا نشوید.
پيروياز هواي نفس، نمونه‌ای از عوامل تزلزل شخصیت در فرهنگقرآنی است.
کبر وتکبر و یا حس برتری‌جویی: یکی از مهم‌ترین صفاتمنفی و تأثیر گذار در شخصیت، جاذبه و فعالیت مثبت و منفی انسان است. حس برتری جوییدر اساس بیشتر از احساس کمبود شخصیت و از عقدة حقارت سرچشمه می‌گیرد.
چکیده: و نفرت نسبت به انسان‌ها، حسادتشان به مؤمنان در نعمت‌هایی كه خداوند به آن‌هاعطا فرموده است.
بدبینی: ترديد و شك نسبت به دیگران و عدم توانايي در قضاوت در زندگی و شخصیت متزلزل ومردد.
برونفكني يا فرافكني: نسبت دادن آرزوها، تمايلات،انگیزه‌ها و خصايلي كه از سوي فرد ناپسند تلقي می‌شود، به ديگران است. فرافكنينوعي حیله عقلي است كه فرد با نسبت دادن حالت‌های نفساني و انگیزه‌ها و عيوب واشتباهات خود به ديگران از آن استفاده می‌کند، يعني او اين مقوله‌ها را به جاي خوددر ديگران احساس می‌کند، مثلاً كسي كه در درون خود نسبت به كسي دشمني دارد. اینمسئله در نظام‌های سیاسی باعث بایکت کردن مخالفان و ایجاد بدبینی و تضاد و قطبیشدن جامعه می‌شود. «وَإِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُواإِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكِنْ لا يَشْعُرُونَ»؛(بقره، 11-12)
اضطراب: احساس فراگيری است که نقش مهمي در تمامي ارتباط‌های فرد با ديگران، چه در حالو چه در آينده، و احساس رنجوری ايفا می‌کند.
درونفكني: درون فكني حالتي است كه شخص خوبی‌ها يا موفقيت‌هايديگران را به خود نسبت داده، يا آن‌ها را از خود می‌داند.
علاقه اجتماعي:آدمي اجتماعي به دنيا می‌آید و به اجتماعيبودن خود علاقه‌امند است. اين علاقه اجتماعي در نوع آدمي فطري و ذاتي است، امامانند بسياري از غرايز فطري ديگر نياز به تمرین و ممارست و تماس داشتن با عالمبيرون و راهنمايي و تربيت برای تقویت روحیه و مبارزه با فردگرایی و تک‌روی واستبداد به رأی دارد.
عوامل تکون شخصیت
1-- پدرو مادر: منظور از این نقش از دو جهت می‌توان اشارهداشت، یکی بُعد وراثتی آن است. یعنی شخصیتی که ریشه در مسائل ژنتیکی انسان دارد وبه شخص هویت ویژه‌ای در اثر تولد در یک خانواده، قبیله، نسل و نژاد می‌دهد وموقعیت‌های مثبت و منفی ایجاد می‌کند. نقش تربیتی والدين در خانواده نقش محوري ومركزي است، چنان كه رسول اكرم(ص) در اين خصوص فرموده است: «كُلُّ مولودٍ يولَدُعلي الفطرهِ حتي يكونَ أبَواهُ يُهَوِّدانِهِ ويُنَصِّرانِهِ[9]؛هر نوزادي بر فطرت توحيد متولد می‌شود، و پدر و مادرش او را يهودي و نصراني می‌کنندو از راه فطرت منحرف می‌سازند. و جالب این که اختیاری نیست و هیچ انسانی نمی‌توانداز آن گریزی داشته باشد و پدر و مادر و اجداد خود را تعیین کند. به همین دلیل امامكاظم (ع) می‌فرماید: «يُحفَظُ الاطفالَ بِصلاحِ آبائِهم؛[10]يعني كودكان با خوبی‌ها و شايستگي‌هاي والدينشان، حفظ می‌شوند». در خانواده‌ای كههدف‌های ارزشمند و معنوي حاكميت دارد و توجه به دستورات و توصیه‌های تربيتي و روانشناختي در شكل بندي منظومه‌های ارتباطي والدين و فرزندان رعايت می‌شود، زمينهسلامت روان و رشد شخصيت بهنجارِ فرزندان فراهم می‌گردد. از آن طرف بسیاری از فضائلو رذایل شخص ناخواسته و نادانسته است. مانند فقر و اعتیاد خانواده، یا موقعیت‌هایاشرافی و سیاسی خانواده و یا یک نسل.
2- -محیط: در خانواده‌ای كه هدف‌های ارزشمند و معنويحاكميت دارد و توجه به دستورات و توصیه‌های تربيتي و روان شناختي در شكل بنديمنظومه‌های ارتباطي والدين و فرزندان رعايت می‌شود، زمينه سلامت روان و رشد شخصيتبهنجار فرزندان فراهم می‌گردد.
3- رسانه‌ها در دنیای کنونی: رسانه‌هایهمگاني مانند مطبوعات، راديو، تلويزيون، سينما، ماهواره، اينترنت و ... در حالحاضر بيش از هر زمان ديگري در ساخت الگوهاي شخصيتي افراد نقش دارند. نقش رسانه بهلحاظ علمی امروز تأثیر فوق‌العاده‌ای در حیات جامعه دارد و اثرات مثبت و منفی آنتردید ناپذیر شناخته شده است. به اين موضوع در روان شناسي نوين تأكيد شده، و از آنبه عنوان نقش همانندسازي یاد شده است.[11]نقش پذيري انسان از ديگران به ویژه در تأثیر خیال در معارف دینی، مورد توجه قرارگرفته و از آن به دوستي و صميميت ياد شده است؛ زیرا لازمة هر تأثيري، برقراريرابطه عاطفي می‌باشد. اين نقش پذيري به مقتضاي افراد و اثر گذاری و نوع تأثير آن،در بعضي آيات نكوهش شده است[12]و در هدايت پذيري متقين ستوده شده است.[13]
4- ازدواج:تشكيل خانواده و انتخاب همسر در زن و مرد درشکل گیری شخصیت هر یک از طرفین اهمیت بسیار دارد. به همین دلیل همسر گزيني و تشكيلخانواده، مهم‌ترین رويداد زندگي دوره جواني است و تا پايان عمر بر جريان حيات وسعادت و شخصيت فرد اثر می‌گذارد. رسول خدا درباره انتخاب همسر فرمودند: «ایّاکموخضراء الدمن». قيلَ: «يا رسولَ الله وماخضراءُ الدمنِ؟» قال: «المرأهُ الحَسناءُفي منبت السّوءِ»[14]؛به پرهیزید از گياه مزبله. عرض شد يا رسول الله گياه مزبله چيست؟ فرمود: زن زيباييكه در خانواده نااهل و محيط آلوده رشد يافته است».
5- دوستان: روان شناسان معتقدند كه معاشرت با دوستان درتمام دوره‌هاي زندگي بر شخصيت انسان تأثيرگذار است. آدمي بسياري از خلق و خوهايخود را از رهگذر معاشرت با دوستان و قرار گرفتن در ارتباط با آن‌ها كسب می‌کند. تاآنجا که قرآن از این بد گزینی یاد می‌کند که روزی تأسف می‌خورد: «يا وَيْلَتى‏لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً» (فرقان: 28) در روایتی از حضرت رسولنقل شده است: «المَرءُ عَلي دينِ خَليلِه»[15]؛انسان بر دين دوست خود است». یا حضرت علي (ع) نيز آسيب پذيري شخصيت انسان ازدوستان نااهل را این‌گونه تبيين نموده است: «مُجالسةُ اهل الهوي مَنسأةٌ للايمانومُحضرةُ للشيطان[16]؛ هم نشيني و دوستي با اهل هوي و هوس دور كننده ايمان و نزديكکننده شيطان به انسان می‌باشد».
6- تربیت روحی: از این عنوان در روان شناسی، وجدان اخلاقی یادشده است. وجدان را محصول تربیت‌های اجتماعي و شرايط يادگيري می‌دانند. امّا وجداناخلاقي عبارت است از قوه‌ای كه علاوه بر درك خويشتن و آگاهي به حالات دروني، ارزشاعمال انسان را نيز تعيين می‌کند، خوب و بد اعمال را تشخيص می‌دهد و به قضاوت وسنجش در اين زمينه می‌پردازد. و بر این اساس به تربیت خود می‌پردازد تا به گونه‌ایای که شخصیت فرد به آن گونه می‌شود که خصلت‌های منفی کاهش پیدا کند و خصلت‌هایمثبت افزایش پیدا کند.
7- ظالم سیاسی: در تکوین و نهادینه شدن برخی صفات شخصیت درجوامع اهمیت بسیاری دارد. هر آموزش و رفتار حکومت چه در جهت مثبت و چه در جهت منفییکی از عوامل تأثیر گذار در شخصیت افراد و جامعه است. شاهد بر اين معنا روايتي استکه از امام کاظم (ع) در ذيل آيه شريفه: «قُلْ إِنَّماحَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ» (اعراف/32) از کتاب غيبت نعماني نقل شده است: « انّ القرآن لهُ ظاهرٌ وباطن،فَجَميعُ ما حَرَّم الله فِي القرآنِ فَهُو حرامٌ عَلي ظاهرهِ كَما هو في الظاهر،و الباطنُ مِن ذلک ائمة الجور، و جميع ما َاحل اللهُ في الکتاب فهو حلال وهو ظاهر،والباطن من ذلک ائمة الهدي»[17].طبق اين بيان، گناهاني که در قرآن آمده، موارد آشکاري دارد کههمان محرمات است، اما باطن اين فواحش، امامان جور و ستم است و تمام حلال­ها درکتاب خدا اوامري است که خداوند در قرآن بيان کرده، و باطن آن‌ها امامان بر حق وهدايت هستند.
نمونه دیگر، تأثیر نظام‌های استبدادی درروحیات انسان‌ها در صفاتی مانند فرهنگ تملق، ریاکاری، دورویی، ضعف و جبونی است.قرآن نمونه‌ای از این فرهنگ را بیان می‌کند که چگونه به تحقیر شخصیت می‌پردازند تااطاعت و تسلیم افراد جامعه را نهادینه کنند و از بحران‌های عدم مشروعیت پیشگیریکنند. در قرآن کریم در باره یکی از همین قدرت‌های استبدادی می‌گوید: «فَاسْتَخَفَّقَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ». (زخرف: 54). پس قوم خود را تحقیر کرد [و آنان رافريفت‏]و اطاعتش كردند. باز در جایی دیگر از تأثیر نظام سیاسی در شخصیت می‌گوید: «إِنَّفِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةًمِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَالْمُفْسِدِينَ»(قصص: 4). در باره قدرت طاغیان می‌گوید: «فَأَمَّا مَنْطَغى‏(37)وَآثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا(38)فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى‏(39)؛(نازعات: 37-41) پس هر كس که سركشیکند و زندگي دنيا را برگزيند، دوزخ جايگاه اوست». «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْهاأَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ(نمل: 14) تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَعُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (قصص:83)
لذاقرآن از زبان موسی نقل می‌کند: به شکرانه نعمتی که به من دادی، پشتوانه ستمگراننخواهم شد.: «قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراًلِلْمُجْرِمِينَ». (قصص/ 17). موسى گفت پروردگارا به خاطر اين نعمت كهبه من ارزانى داشتى تا آخر عمرم هرگز پشتيبان مجرمين نمى‏شوم. «پشتوانه ستمگرانشدن ممنوع است.» چون می‌داند که کمک به ظالم هر اندازه که باشد، به جامعه و دین مردم آسیب می‌رساند و مردم را بی هویت و بی شخصیت می‌کند.
باز دراهمیت تأثیر منفی نظام‌های سیاسی جائرانه اضافه شود که استبداد و خودمحوری خودنوعی بیماری اجتماعی است و اين بيمارى در جوامع استبداد زده، داستان درازى دارد.آثار و زیان‌های استبداد به یکی و دو تا ختم نمی‌شود، یکی از آشکارترین این زیان‌ها،توسعه‌نیافتگی است. یکی دیگر از آن‌ها قطبی شدن جامعه و فراهم شدن فضای جبهه بندیو شکل گرفتن جنگ‌های مذهبی است. از آثار دیگر نظام‌های استبدادی دینی و سیاسی،رواج تکفیر است. از دیگر آثار استبداد، پایین آمدن و کاهش پیدا کردن ظرفیت و قدرتتحمل مخالف است، چون ظرفیت فکری و قدرت تحمل جامعه پایین می‌آید، هر سخنی خطرناک،توطئه آمیز و مشکوک به نظر می‌رسد، چنانکه تکفیر به حاکمان کمک می‌کند تا مخالفانخود را سرکوب کنند. به همین دلیل، عموماً در محیط‌های رشد نيافته و بی سواد و کمسواد و عوام پرست شكل می‌گیرد؛ در جوامعى كه سعه‌صدر و قدرت تحمل عقايد در افرادتنزل يافته و هر فكر مخالفى به حساب ضديت با دين و شريعت گذاشته می‌شود و عده‌ایچنين می‌اندیشند كه تنها عقايد آن‌ها صحيح و برتر و قدسى است و كسانى كه همراهى باآنان را ندارند، محكوم و مطرود هستند.
در برابر این توصیفات منفی که تأثیر گذار در شخصیت فرد و جامعه و به همهنهادهای آن از جمله نظام دینی و خانواده است، تأثیر حکومت‌های عادل و آزاد و باانتخاب مردم است. در روایتی پیامبر گرامی، ویژگی‌های حکومتعادلانه را بر می شمارد. اين روايت نيز هم از طريق شيعه و هم سنى نقل شده است: «إذاكانت اُمراؤُكُم خِياركُم وأغنياءُكُم سُمَحاءُكم وأمرُكُم شورى بِينِكُم، فَظَهْرالارض خَيرٌ لَكُم مِن بَطنَها.».[18]يعنى:«هنگامى كه حكومتگران شما از به‌ترین‌ها باشند و ثروتمندان كريمان و در ميان شمانظام شورايى برقرار باشد، پس بدانيد كه روى زمين براى شما از زير زمين بهتر است.»كنايه از اينكه زندگى مردم راحت‌تر است.
-7 نقش اراده شخص: پس از گذار از همه این عوامل از نظر قرآن تمام توجه بهاین مهم است. این اصل هر چند در روان شناسی برای اصلاح شخصیت سخن گفته شده، اما آنچنان که قرآن در باره آن سخن گفته کندوکاو نشده و هدفمندی و جهت گیری علم النفس درفرهنگ اسلامی و مباحث گسترده علم اخلاق، عرفان عملی و تجربه‌های سیر و سلوکی وادبیات غنی پیرامونی آن شاهد بر اهمیت و توجه به این عامل و حاکمیت یافتن آن برهمه عوامل پیشین است. در حقیقت تمام مباحث روان شناسی اسلامی برای شناخت نقاط خللدر شخصیت برای تأثیر گذاری در اراده است. از سوی دیگر مهم‌ترین وجه مشترک میاندانش روان شناسی با علم نفس در فرهنگ اسلامی اهتمام به معرفت و تأثیر آن در ساختنشخصیت پس از وراثت، پدر و مادر، محیط ، آموزش و رسانه و نظام اجتماعی و سیاسی است.زیرا از نظر قرآن هیچچیز مسئولیت او را کاهش نمی‌دهد. «ولا تكسِبُ كُلُّ نفسٍ الّا عليها ولا تزرُوازِرَهٌ وِزرَ اُخري» (انعام:164) هيچ كس چيز [بدی] نيندوخت جز به زیان خودش وهيچ كس بار گناه ديگري را بر دوش نمی‌گیرد». و لذا علت رفتار آدمي، را باید در خوداو جستجو كرد، نه در عوامل محيطي و بيروني، گرچه عوامل بيروني نيز نقش دارند.
نکته دیگر از ويژگى‏هاى انسان، داشتن وجداناخلاقى و شناخت فطرى خوبى‏ها و بدى‏ها و سرزنش و ملامت خود يا ديگران به هنگامانجام بدى‏ها است. راضى به فرمان حقّ باشد و آنچه بر سرش آيد بى‏تاب نشود. آیهبعد، «کل نفس بما کسبت رهینة»(مدثر،38) هر کس در گرو آن چیزی است که کسب کرده است ."رهينه" از ماده "رهن"به معنى" گروگان" است، و آن وثيقه در گرو انجام وظائف و تكاليف او است،هنگامى كه آن را انجام مى‏دهد آزاد مى‏گردد و گر نه در قيد اسارت باقى خواهد ماند[19].
راه‌های حفظ شخصیت
انسان موجودي كمال خواه است و ترقي خويش را در بسياري از موارد در موقعيت وپذيرش اجتماعي می‌بیند. در تقسیم‌های شخصیت گفته شد، این راه‌ها به دو بخش ارادی وغیر ارادی تقسیم می‌شود، مثلاً گاه لازم است که التهاب و ناآرامی شخص فرو کاهشداده شود، یکی، از طریق امور ارادی و انتخابی و بر اثر آموزش و ممارست و تربیتاست، مانند ذکر و تلقین که براي حفظ و بقاي شخصيت، از آن استفاده می‌شود و گاه بهشیوه‌های ناخودآگاه آگاه و غيرارادي براي كاهش اضطراب استفاده می‌شود. اما نباید فراموش کرد که انسان دارای اختیار واراده است و می‌تواند به همه عوامل جبری محیط فائق آید و با آن‌ها مبارزه کند و برمشکلات خود فائق آید.
راه‌های اصلاح و حفظ شخصیت را می‌توان از جهتیدیگر به دو بخش تقسیم کرد، یکی آن‌هایی که در دین تعلیم داده شده، و به کمک آن‌هاانسان می‌تواند به بهبود حال خود بپردازد، مانند کسب معرفت از خود و شناخت ضعف‌هاو قوت‌ها، و عمل بر اساس آن‌ها و تجربه‌های بشری برای کسب مهارت‌ها و تمرین‌هایلازم برای غلبه بر آن‌ها و دیگری دستوراتی که به تقویت اراده انسان در اصلاح وبهبود کمک می‌کند، که آن‌ها به دو بخش تقسیم می‌شوند، اثباتی، مانند نماز، روزه،دعا، ذکر، و استعانت از حضرت حق برای مبارزه با صفات خلل زا و تخریب کننده شخصیت ودر بخش سلبی ترک محرمات و گناهانی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم هویت انسانیانسان را بر باد می‌دهد و شخصیت او را ملکوک می‌سازد.
جمع بندی
شخصیت آدمی از نظر قرآن، دارای یک شاکله کلی و غیرارادی نیست، بلکه شاکله ها دارد، یک شاکله آدمی زاییده نوع خلقت و خصوصیات ترکیبمزاج و شرایط روحی و خانوادگی و محیطی اوست که شاکله ای شخصی و خلقتی است، و ازفعل و انفعال‌های مجازات بدنی او حاصل می‌شود. مانند خود مزاج او که در یک کیفیتمیانه‌ای است که فعل و انفعال‌های کیفیت‌های متضاد با یکدیگر حاصل می‌شود. و شاکلهدیگر او در اثر وراثت و تربيت و فرهنگ اجتماعى غیر اختیاری(و به تعبیر برخی زندانو جبر اجتماعی[20])مانند محیط و نظام اجتماعی و سیاسی براى انسان پيدا مى‏شود. از نظر قرآن به لحاظروان شناسی برای شخصیت و صیانت آن اهمیت بسیار قائل شده و شناخت نفس برای جایگاهشخصیت و حفظ آن دانسته شده است. مشکلات و مسائل رواني رفتار انسان هر چند در مرحلهنخست برگرفته از وراثت، پدر و مادر و محیط است، اما مسئولیت انسان به عنوان انسانعاقل و خردمند را نمی کاهد و تمام توقعات از آن هنگام آغاز می گردد که به موقعیتخود پی ببرد و شخصيّت فكرى و روحى و اخلاقى خود را اصلاح کند. و در این میانانتخاب راه و روش و شیوه تربیت و سیر و سلوک و ممارست فراوان برای اصلاح و بهبود ودر مرحله‌ای ارتقا نقش اساسی را ایفا می کند. به همین دلیل خود بسیاری از شیوه هایسیر و سلوک را بیان کرده و در این جهت می توان ادعا کرد، روش های خود سازی توقیفیو تابع دستور دینی است و نمی توان از هر روشی استفاده کرد. یوگا و ریاضت های سختغیر انسانی و دستور العمل های خودساخته گاه نه تنها تعادل شخصیت نمی سازد که موجبمهجوریت می شود و روشن شدن آن در این نوشته نمی گنجد و نیازمند به مباحث بسیاردارد.
[1] .این نوشته به مناسب سخنرانی در شب هشتم محرم سال 1433ق، 12آذر 1390ش، در مجمعمدرسین و محققین حوزه علمیه نگاشته شده است.
[2] .تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص: 577.و تفسير الصافي، ج‏5، ص: 328.
[3] .در قرآن کریم بارها از صفاتی مثبت حب خیر، دارای فطرت، و یا صفاتی همچون هلوع،جزوع، منوع، یاد شده است.
[4] باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی،ص130.
[5] .احمدي، علي اصغر.روان شناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، ص 21. تهران، چاپخانه سپهر،چاپ اول، 1368.
[6]. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، 1403، ج 44، ص192.
[7]. الميزان، ج‏13، ص: 263
.[8] بحارالانوار،ج‏69، ص126 ، باب 100.
[9]. قمي، عباس، سفينهالبحار، تهران، دارالاسوه، 1414، ج 7، ص 115.
[10]. مجلسي، محمدباقر،بحارالانوار،1413 ق، ج 5، ص 178.
[11]. شعاري نژاد، علياكبر، نگاهي نو به روش شناسي آموختن، تهران، چاپخش، 1380، ص 218
[12]. فرقان، 28
[13]. زخرف، 68.
[14]. كليني، محمدبن يعقوب، فروع كافي، ج 5، ص 332،باب اختيار الزوجه، حديث 4.
[15]. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1403، ج 74، ص 192.
 

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم