Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

مصاحبه با آية الله سيّد حسين موسوى تبريزى

مصاحبه با آية الله سيّد حسين موسوى تبريزى
پیرامون عزاداری
سؤال: اصولا فلسفه عزادارى بر پايه احساس مبتنى است يا اينكه اساس و پايه عقلانى هم دارد آيا نفس عزادارى مى تواند بر يك منطق عقل پسندى استوار باشد و اگر هست آن منطق عقل پسند چيست؟

جواب: عزادارى به عنوان مطلق كه مى گوييم، يعنى عزادارى براى هر چيزى كه قلب انسان را جريحه دار مى كند و ممكن است براى بعضى چيزها صرفاً جنبه عاطفى داشته باشد، به اين معنا كه انسان مصيبت ديده را تخليه كند; حتّى مثلا كسانى كه پدر و مادر از دست داده اند و حالتى در آنها پيش آمده كه گريه نمى كنند، بزرگ ترها به آنها مى گويند كه پسرم يا دخترم گريه كن تا راحت شوى. يا حتّى گريه كردن براى سلامت انسان مصيبت ديده مى تواند خوب و مؤثّر باشد. گاهى گريه كردن براى مسئله اى، خالى كردن انسان است از عقده هاى نفسانى. حالا اين عقده هاى نفسانى مى تواند ناشى از عارضه هاى بيرونى غير از مصيبت ها باشد يا به خاطر آرزوهاى دست نايافته باشد.
مرحوم شيخ انصارى در بحث غنا يك مطلبى دارد، و بعد مى رسد به مرثيه و مداحى براى اهل بيت كه اگر آن هم غنا باشد گناه است. در آنجا مى گويد: گاهى در اين روضه خوانى ها عدّه اى گريه مى كنند و فكر مى كنند كه براى امام حسين(عليه السلام) گريه مى كنند و در جنّت عاليه هستند; در حالى كه نمى دانند كه به خاطر دست نيافتن به اميال و آرزوهاى غيرشرعى و حرام گريه مى كنند.
پس گاهى گريه كردن صرفاً جهت تخليه نفسانى است و اگر براى مباحات باشد، اشكالى ندارد و گاهى به قول شيخ انصارى براى آرزوهاى محرّم است كه به دست نياورده، كه البته گريه كردن براى آنها هم حرام است. أسف خوردن براى چيزهايى كه به دست نياورده حكم شرعى آن گاهى حرام و گاهى جايز است. گاهى ممكن است به عنوان مداوا واجب شود، گريه كردن براى يك كسى كه مصيبت ديده است، كه اگر گريه نكند موجب سكته مى شود و مشكلات روانى پيش مى آيد. اين در راستاى اصل جنبه روانى گريه است كه در گذشته نيز علما گفته اند و امروزه دكترها از منافع و مضرّات گريه مى گويند و يا در منافع خنده هم بعضى ها گفته اند براى سلامت نفس ضرورى است.
اما در رابطه با منتسب كردن گريه براى مسائل مقدّس اسلام و به مصيبت هايى كه بر بزرگان مذهبى ما وارد شده است، مانند حضرات معصومين(ع) و امثال آنان، اينها علاوه بر پايه هاى احساسى و عاطفى پايه هاى عقلانى هم مى تواند داشته باشد. پايه هاى عاطفى همان چيزى است كه وقتى انسان پدر و مادر و جوانش را از دست مى دهد و يا مشكل و سختى پيدا مى كند موجب گريه براى انسان مى شود، و در اين مورد انسان خودش را در كنار امام حسين(عليه السلام) و فاطمه زهرا مى بيند كه اين مصيبت براى او دردآور و غيرقابل تحمّل است و آثار و حركات مصيبت ديده را انجام مى دهد; اعم از اينكه گريه كند يا خودش را بزند يا مدح و ثنا بگويد. فرقى نمى كند خودش را در كنار آن بزرگان مى بيند و مى بيند كه اين مصيبت ها بر آنها وارد شده، احساسش جريحه دار مى شود و اين حركات را براى تخليه نفس خود انجام مى دهد. چون از مصيبت ديدن افراد مقدّس ناراحت است و در برابر از ظالم كينه و عداوت در دلش ايجاد مى شود.
لذا گريه كردن براى مظلوميت ائمّه اطهار، عبادت است. در كامل الزيارات روايات بسيارى است كه گريه كردن براى ائمّه بخصوص امام حسين(عليه السلام) و به گريه انداختن و تباكى كردن مى تواند ثواب عبادت داشته باشد.
آرى،به خاطر مصيبت هايى كه به يك انسان عادل معصوم، وارد شده ـ آن هم به خاطر دفاع از حق، اين مصيبت ها را كشيده ـ گريه مى كند و بگويد كه من راضى نبودم به آن مصيبت و با ظالمان و ستمگران دشمن هستم، خود اين مى تواند ـ اگر به قصد قربت باشد و آلوده به ريا و حرام نباشد ـ عبادت باشد.
اين جنبه احساسى و عاطفى ماجرا است و مى تواند جنبه عقلائى ـ اجتماعى هم داشته باشد. به اين معنا كه اين گريه ها و جشن ها مى تواند به عنوان يك نمودارى از ترويج عدالت و ترويج راه مظلوم و دشمنى و مبارزه با ظلم و ستم باشد. اين هم در صورتى است كه آلوده به محرّمات و دروغ ها و انحرافات و خرافات نباشد. بلكه براى ترويج راه روشن و زلال اهل بيت عصمت(عليهم السلام) و ترويج راه مظلوم باشد. مظلومى كه از حق دفاع كرده است و به ترويج مبارزه با دشمن، ظلم و فساد پرداخته باشد. چنين عملى گاهى با شيرينى دادن و خوشحالى كردن و گاهى با مرثيه خوانى و عزادارى كردن مى تواند عبادت باشد. در اين صورت هم جنبه احساسى و عاطفى مى تواند در آن وجود داشته باشد و هم جنبه عقلانى و دفاع از مظلوم و دفاع از حق را رواج بدهد. متأسفانه گاهى به خاطر مسائل دنيايى رياكارانه يا به خاطر جمع آورى مال و ثروت يا خودنمايى انجام بگيرد كه اينها روش هاى معصيتى است كه آلوده مى كند جنبه الهى عزادارى را، مانند عبادات ديگر، مثلا نماز خواندن مى تواند به قصد ريا و تزوير باشد و مى تواند به خاطر خدا و عبادت باشد. ترويج نماز هم مى تواند جنبه عقلانى و اجتماعى داشته باشد كه در جامعه براى تنزيه جامعه مؤثّر است.
سؤال: شما گريه را لازمه حتمى عزادارى مى دانيد يا نه؟
جواب: عزادارى اگرچه صرفاً فقط گريه نيست، ولى مى تواند گريه نيز باشد. پس گريه هم براى امام حسين(عليه السلام) خوب است، در صورتى كه آلودگى هايى مثل محرّمات و ريا و تزوير و گناه در آن نباشد و روايات زيادى در كامل الزيارات در اين باره داريم.
1 ـ از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند:
أَيُّمَا مُؤْمِن دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) دَمْعَةً حَتَّى تَسِيلَ عَلى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِى الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُها أَحْقَاباً.[1]
هر مؤمنى چشمانش در رثاى كشته شدن امام حسين(عليه السلام) گريه كند، طورى كه اشك هاى او بر صورتش جارى گردد، خداوند براى او در بهشت جايگاهى آماده مى كند.
2 ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند:
قالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِى كُلِّ مَا جَزَعَ ما خَلاَ الْبُكَاءَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىّ(عليه السلام) فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ.[2]
هر گريه و فزع كردن براى انسان مكروه است، جز گريه و بى تابى براى سيّدالشّهداء حسين بن على(عليه السلام) كه اجر و پاداش دارد.
3 ـ ابى هارون المكفوف نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام) فرمود:
يَا أَبا هرُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَيْنِ(عليه السلام) شِعْراً فَبَكى وَ أَبْكى عَشَراً، كُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكى وَ أَبْكى خَمْسَةً، كُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِى الْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكى وَ أَبْكى واحِداً كُتِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ ذُكِرَ الْحُسَيْنُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ الدُّمُوعُ مِقْدارَ جَناحِ ذُباب كانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّةِ.[3]
اگر كسى در باره امام حسين شعرى را بگويد و بگريد و ده نفر را گريه بيندازد، خداوند در نامه اعمال او بهشت را مى نويسد و اگر پنج نفر را بگرياند همين طور تا فرمود حتّى اگر يكنفر را به گريه بيندازد، بهشت بر او واجب مى شود. سپس فرمود هر كسى حسين را به ياد بياورد و از چشمان او اشك جارى گردد به اندازه بال پشه، ثواب او بر خداست و خداوند به كمتر از بهشت براى او راضى نمى شود.
4 ـ فضيل بن فضاله نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام) فرمود:
مَنْ ذُكِرنا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْناهُ حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ.[4]
كسى كه پيش او مصيبت ما گفته شود و او گريه كند و اشك از چشمانش جارى گردد خداوند صورت او را بر آتش دوزخ حرام مى كند.
و روايات بسيار زيادى كه در فضيلت ذكر آل محمّد و سيّدالشّهداء و رثاء و عزادارى و گريه بر مصائب آنان نقل شده است به باب 31 تا باب 36 از كامل الزيارات مراجعه شود.
البته بايد اين عزادارى ها براى تقرّب به آن خدايى باشد كه آن شخص معزّى له يعنى امام حسين(عليه السلام)، امام حسن(عليه السلام) يا امام على(عليه السلام) به خاطر او شهيد شدند و مصيبت ديدند و عزادار شدند. اگر عزادارى همراه باشد با تفسير قرآن، تبيين اسلام، منطق اهل بيت، اهداف اهل بيت يا توأم با خدمت به مردم يا هدايت مردم به سوى صلاح و مبارزه با ظلم و فساد، خوب معلوم است ثوابش بيشتر خواهد بود و مثلا فرض كنيد در آن نوحه سرايى سخنان اهل بيت باشد. در روايات هم داريم و در يك روايت خيلى معتبر هم از امام جواد است كه مى فرمايد: بگو به شيعيان ما كه وقتى جمع شدند، روايات ما را بيان كنند كه نقل روايات ما به يكديگر باعث نظر خداوند بر آنها مى شود و ملائكه تا زمانى كه آن جلسه برقرار هست آنها را از شر حفظ مى كنند و هميشه دعا برايشان مى كنند. اين گونه روايات زياد داريم، همديگر را زيارت كنند و كلام ما و احاديث ما را ذكر كنند. خود اين مى شود اقامه شعائر اسلامى. از آن جمله:
1 ـ امام صادق(عليه السلام) خطاب به شيعيان مى فرمايد:
تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِى زِيَارَتِكُمْ إِحْياءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لأَِحَادِيثِنا وَ أَحَادِيثُنا تَعْطِفُ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْض فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِها رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَكْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَكْتُمْ فَخُذُوا بِها وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيمٌ.[5]
همديگر را زيارت كنيد و به ملاقات همديگر برويد، براى اينكه در ملاقات شما با همديگر دل هايتان زنده و احاديث ما يادآورى مى شود و شما را به همديگر نزديك تر مى كند و اگر به احاديث ما عمل كرديد اصلاح مى شويد و نجات پيدا مى كنيد و اگر عمل به احاديث ما را ترك نموديد گمراه شده و به هلاكت مى رسيد. پس به احاديث ما عمل نماييد و من ضامن نجات شما هستم.
2 ـ امام صادق فرمودند:
إِنَّ مِنَ الْمَلائِكَةِ الَّذِينَ فِى السَّمَاءِ لَيَطَّلِعُونَ إِلَى الْوَاحِدِ وَ الاِثْنَيْنِ وَ الثَّلاثَةِ وَ هُمْ يَذْكُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّد قَالَ: فَتَقُولُ أَ ما تَرَوْنَ إِلَى هَؤُلاءِ فِى قِلَّتِهِمْ وَ كَثْرَةِ عَدُوِّهِمْ يَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)؟ قالَ فَتَقُولُ الطَّائِفَةُ الأُْخْرى مِنَ الْمَلائِكَةِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.[6]
عده اى از فرشتگان آسمان هنگامى مطلع مى شوند كه چند نفر از مردم گرد هم آمده اند و فضيلت آل محمّد(عليه السلام)را ذكر مى كنند به همديگر مى گويند: آيا نمى بينيد اين بندگان خدا با اينكه در ميان مردم در اقليت هستند و دشمنانشان بسيار زياد است، چگونه اجتماع مى كنند و فضائل اهل بيت عصمت را مى گويند؟ در اين هنگام طائفه ديگرى از فرشتگان مى گويند: اين عنايت و فضل پروردگار است كه به هر كس كه بخواهد عنايت مى كند و خداوند صاحب بخشش بزرگى است.
3 ـ ابى مغرا از امام كاظم(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمودند:
لَيْسَ شَىْءٌ أَنْكى لإِِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِيارَةِ الإِْخْوَانِ فِى اللَّهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْض قَالَ: وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيَذْكُرَانِ اللَّهَ ثُمَّ يَذْكُرَانِ فَضْلَنا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلا يَبْقى عَلى وَجْهِ إِبْلِيسَ مُضْغَةُ لَحْم إِلاَّ تُخَدَّدُ حَتَّى إِنَّ رُوحَهُ لَتَسْتَغِيثُ مِنْ شِدَّةِ مَا يَجِدُ مِنَ الأَْلَمِ فَتَحُسُّ مَلائِكَةُ السَّمَاءِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ فَيَلْعَنُونَهُ حَتَّى لا يَبْقى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ إِلاَّ لَعَنَهُ فَيَقَعُ خَاسِئاً حَسِيراً مَدْحُوراً.[7]
هيچ مسئله اى ناراحت كننده تر براى شيطان و لشكر او از ملاقات و جمع شدن مؤمنين براى ذكر خدا نيست و هنگامى كه دو مؤمن جمع مى شوند و خدا را به ياد مى آورند و فضائل ما اهل بيت را بيان مى كنند، از شدّت ناراحتى در صورت شيطان گوشتى نمى ماند، مگر ريخته باشد و از شدّت ناراحتى روحش پناه مى برد به ملائكه و خزانه داران بهشت و آنان لعنت مى كنند او را و از خود دور مى كنند و او در حسرت و حيرت و خسران مى ماند.
سؤال: چه عواملى زمينه هاى انحراف عزادارى را به وجود مى آورد يا زمينه هاى انحراف ريشه در فرهنگ مردم دارد؟
جواب: مى شود گفت جمعى از اينها و چه بسا گاهى زمينه هاى شخصى نيز دارد، مثل رياكارى كه گاهى در عبادات و يا در شعائر مذهبى مثل عزادارى ها ممكن است نمود پيدا كند، مثلا مدّاح يا روضه خوان مى خواهد بيشتر از ديگران، مردم را به گريه بيندازد و صرفاً به خاطر اينكه بگويند كه اين آقا روضه خوبى خواند و منبر خوبى دارد يا انگيزه مادّى داشته باشد، اينها جنبه هاى شخصى است. ما در شهرهاى مختلف اين جور افراد را زياد ديديم حتى گاهى براى پول هم نيست. بلكه صرفاً براى اينكه بگويند چقدر خوب گريه مى اندازد مثلا ما در تبريز مداحان خوبى داريم كه مجاناً مداحى مى كنند و گاهى در يك جلسه اى ده نفر اجتماع مى كنند و به همديگر تعارف مى كنند و پول هم نمى گيرند اين خيلى خوب است و افتخار مى كنند كه خدمتگزار امام حسين(عليه السلام)هستند; ولى اينكه گاهى ممكن است كه در ميان آنان خودنمايى باشد و يك چيزهايى بگويند كه واقعيت نداشته باشد يا باعث وهن اهل بيت عصمت و طهارت شود و صرفاً براى خودنمايى و رياكارى بخوانند اينها موجب از بين رفتن ثواب كار، بلكه موجب گناه مى شود.
مى خواهم بگويم تنها پول گرفتن نيست، بلكه خودنمايى و اميال شخصى ديگرى هم در اين ميان پيش مى آيد كه اين مسائل را بايد افرادى كه واقعاً عزادارى را براى خدا انجام مى دهند مواظب باشند... ما منبرى ها هم همين طور، گاهى در ميان اميال نفسانى خودمان گير مى كنيم، به خاطر اينكه توجه مردم را به خود جلب كنيم با روش هاى بيانى خاصّ جلوه مقدّسى به خودمان مى دهيم و امثال اينها.
بالاخره گاهى اميال شخصى باعث خيلى انحرافات مى شود
گاهى هم زمينه انحراف ريشه در حكومت دارد، بعضى از حكومت ها، چنان كه در زمان صفويّه و قاجاريه هم اين مسئله وجود داشته و متأسفانه در زمان ما هم كه الآن رواج پيدا كرده است و از رسانه ملّى روش خاصى از عزادارى را ترويج مى كنند.
گاهى نيز به خاطر مبارزه با اهداف واقعى اهل بيت، مردم را فقط به جنبه هاى عاطفى سوق مى دهند; در زمان صفويه و قاجاريه چنين بوده و ما هم خودمان در زمان شاه ديديم كه صرفاً به ترويج سينه زنى و زنجيرزنى مى پرداختند و مردم را به طرف آن سوق مى دادند.
در يك جامعه اى كه شيعه و محبان اهل بيت هستند، مسلماً بايد مراسم عزادارى برپا شود و علاقه مندان به امام حسين با جمعيت هاى كثيرى در ساعت هاى خاص و روزهاى خاص دور هم جمع شوند. اين اجتماع عظيم مى تواند براى حكومت ظلم ضرر داشته و دردسرساز باشد، و بايد اين اجتماع را به طريقى جهت دهى كنند و اين جهت دهى به آن سويى كه ضررى براى حكومت نداشته باشد، قطعاً يكى از اراده هاى حكومت ها در گذشته بوده و حالا هم مى تواند اين جهت دهى را داشته باشد.
حكومت مى تواند جهت دهى صحيح نيز بدهد، در صورتى كه حكومت حق و مردمى باشد. البته هميشه جهت دهى انحرافى زياد بوده ولى صحيحش هم مى تواند باشد. مثلا در آغاز انقلاب، يعنى انقلاب هنوز به پيروزى نرسيده بود و حضرت امام بر دل ها حكومت داشت، اين حكومت بر دل ها باعث شده بود كه اين عزادارى ها جهت دهى شود.
در سال 42 در عزادارى ها شعار مردم مبارزه با ظلم و ستم بود، من درست در دهه محرم آن سال در تبريز بودم با اينكه خيلى كمتر وقت پيدا مى كردم كه بروم و دسته جات را ببينم، ولى آن سال ها گاهى از كارهاى جنبى خودم كم مى كردم و شديداً علاقه مند بودم كه بروم به بازار و دسته جات را همراهى كنم، حتّى آن سال دسته علما در تبريز راه افتاد و علماى پيرمرد و مجتهدى مانند آية الله اهرى، قاضى طباطبائى و غيره كه اعلاميه هاى سال 42 را امضاء مى كردند، با اينكه يكى دوتاشان نمى توانستند راه بروند. سوار بر الاغ در بازار تبريز همراه دسته ها حركت مى كردند.
آنگاه دسته عظيمى از علماى بزرگ به راه مى افتاد و با سينه زدن آرام و خواندن شعر مراسم عزادارى انجام مى گرفت و شعارهاى انقلابى به تركى و يا فارسى داده مى شد و به اهداف شهادت سيدالشهداء تصريح مى شد و در جاهاى ديگر هم همين طور. مضمون شعارها اين بود: كاخ يزيد را ويران مى كنيم، ستمگرى ها را از بين مى بريم و... در واقع حضرت امام اينها را جهت دهى كرد. قبل از محرّم، فرموده بود: هيئت هاى مذهبى در همه محل ها در عزادارى ها شعار مبارزه با ظلم سر دهند.
دهه محرّم سال 57 بعد از پيروزى انقلاب، امام همين كار را كرد و حق هم همين بود و خيلى خوب هم استفاده مى كرد. در جشن ها هم همين طور بود; در نيمه شعبان، يك وقت چراغانى مى كنند به خاطر معرّفى حضرت مهدى (عج). يك وقت هم تحريم مى كنند چراغانى را و امام(قدس سره)اين كار را كردند و مراجع ديگر هم تبعيت كردند. مى خواهم عرض كنم كه اين عزادارى ها وسيله اى است براى پيشبرد اهداف مقدّس اهل بيت. ولى حاكمان ظالم دوست ندارند چنين مراسمى جنبه هدايت و آگاهى داشته باشد و اگر چنين باشد به طورى كلى از آن جلوگيرى مى كنند.
بلكه آنها خودشان را ترويج مى كنند. در زمان شاه دسته جات موظف بودند كه در پايان مراسم، شاه و خاندان او را دعا و ثنا كنند، الآن هم گاهى بعضى ها همين كار را مى كنند كه درست نيست. چرا كه دعا بايد از ته دل خود مردم باشد. در زمان امام هيچ كس موظف نبود دعا كند.
براى عزادارى واقعى بايد زمينه هاى فرهنگى را به وجود آورد. اين فرهنگ است كه مى تواند حكومت ها را عوض كند يا تغيير بدهد يا تقويت كند. گاهى انحرافات و خرافات را با مسائل مذهبى نيز ترويج مى كنند، مثلا فرض كنيد كه در بعضى عزادارى هاى شخصى در بعضى از جوامع، مانند عزادارى در فقدان بچه هايشان مثلا صورت هايشان را خراش مى دهند و يا خانم ها مى نشينند موهايشان را پريشان مى كنند. آنوقت درباره حضرت زينب(عليها السلام)مى گويند: وقتى كه سر مقدّس امام حسين(عليه السلام)را در بالاى نيزه ديد موهايش را پريشان كرد و سرش را به محمل زد، يا مثلا درباره دخترهاى امام حسين(عليه السلام) مى گويند همين كار را كردند يا صورتشان را خراشيدند. من معتقدم اينها، هيچ كدام سند تاريخى ندارد و دروغ هستند.
همين طور در روضه ها و تعريف ها مثلا آدم هاى عوام يا رياكار يا افراد خودنما را مقايسه مى كنيم با حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) و مى گوييم حضرت فاطمه زهرا وقتى كه وصيّت مى كرد، به حضرت على فرمود: آن شيشه را هم با من دفن كن، آن شيشه چيه؟ فرمود من شب ها گريه كرده ام از ترس خدا و اشك چشمم را جمع كردم و مى خواهم آنجا با من دفن كنى روز قيامت شهادت دهد كه من شب ها خدا را عبادت كردم!
در حالى كه سازنده چنين خبر دروغى نمى تواند بفهمد كه خداوند، عالم است، بصير است و مى بيند و احتياج ندارد شيشه بيايد در روز قيامت شهادت بدهد و نمى فهمد كه كسى كه در حالى كه واقعاً خداوند را با خشوع و خضوع تمام عبادت مى كند و خضوع واقعى دارد، اگر در آن حالت يك شيشه را بياورد و جلوى چشمش جهت جمع كردن اشكش بگيرد، حالت خضوع عوض مى شود و حالت عرفانى از بين مى رود. در حالى كه گفته اند حضرت على(عليه السلام) در حال نماز آنچنان غرق در خدا مى شد كه تير را از پايش كشيدند و او متوجه نشد. همين طور از امام سجاد(عليه السلام)روايت است كه وقتى بلند مى شد براى وضو ديگر حالت عادى خودش را از دست مى داد، مى لرزيد كه من مى خواهم بروم به درگاه خدا عبادت كنم. حالا يك چنين آدمى از اول شيشه آماده كند و اشك چشم هايش را جمع كند! يا مثلا وصيت مى كنند كه دستمال چشم من را با من دفن كنيد; زيرا براى امام حسين(عليه السلام)گريه كردم و با آن دستمال پاك كردم شايد در روز قيامت سبب شفاعت بشود! اينها اهل بيت را با آدم عادى مقايسه مى كنند. در رابطه با عزادارى هم اينجور بوده، يعنى فرهنگ غالب خودمان را تحميل مى كنيم بر رويه و سنّت و طريقه خاندان نبوت و اهل بيت(عليهم السلام). اين هم مى تواند يكى از دلائل انحرافات باشد.
اما در رابطه با عوامل سياسى گاهى مسئله حاكميت هاست. افرادى كه مى خواهند از اين طريق حاكم بشوند، يا بيگانگانى كه مى خواهند با انحراف كشاندن مسير عزادارى ها يا بر خلاف عقل و منطق ائمّه اطهار را بر جامعه معرفى كنند، آن رويه زلال پاك و عقلانى و سعادت بخش را از طريق و روش آنان بزدايند و فكر مى كنم از اين قبيل بيگانگان براى اينكه دين را از چشم مردم بيندازند و ايرادها و انتقادها را به سوى دين سرازير كنند اين حركت را انجام مى دهند.
سؤال: آيا مى توانيم يكى ديگر از عوامل انحراف را نبود و ضعف منابع تاريخى قرار بدهيم، يعنى آيا مى توانيم بگوييم كه حادثه خوب روايت نشده يا منابع تاريخى كم داريم و يا ضعيف است. آيا واقعاً همين است، يعنى ما تاريخ صحيح در اصل نداريم يا همان عواملى كه شما فرموديد فقط موجب انحراف است؟
جواب: آنچه كه مسلم است تاريخ اهل بيت را اصلا نمى گذاشتند بنويسند تا حدوداً 200 سال بعد از اهل بيت تاريخ آنها نوشته نشده بود و آنچه نقل شده شفاهى بوده و بعداً به صورت كتبى درآمده است. خوب طبيعى است كه در اين صورت تاريخ كم و زياد مى شود.
در همين انقلاب خودمان تاريخ شفاهى انقلاب يك واقعه كوچك است كه باعث واقعه بزرگى شد. اما در آن روزى واقع شده به نام 19 دى در شهر قم. چيزى كه مثلا من از اول شب 18 دى و تا آخر روز كه 19 دى تمام شد، روز 18 دى و روز 19 دى از كسانى بودم كه حاضر و ناظر بودم و اصلا دست خودمان بود كنترلش هم دست خودمان بود برنامه ريز آن هم خودمان بوديم. از 19 دى تا حالا چقدر گذشته 27 سال گذشته. آن وقت مى بينم كه اين آقايان خيلى راحت بعضى از وقايع آن را عوض مى كنند و خلاف واقع نقل مى كنند.
حالا گاهى هم غرض خاصى ندارند، مثلا مى گويند دسته جمعى رفتيم خدمت مرحوم آيت الله سلطانى طباطبائى به خاطر همين مى گويم كه غرض ندارند، ولى جعل مى كنند. اصلا آن روز هيچ كسى خدمت آقاى سلطانى نرفت، يعنى در معرض هم نبود، آنچه مى گويد خدمت علاّمه طباطبائى رفته بودند و آنجا هم خودش نتوانست صحبت كند و جناب آقاى شيخ محمّد يزدى صحبت كرد.
من مى خواهم اين را عرض كنم يك تاريخى را كه خودمان حضور داشتيم يك جورى نقل مى كنند كه غيرواقعى است. در تاريخ انقلاب اصلا واقعياتى كه نقطه ضعف بودند ننوشته اند و غيرواقع هم گاهى نوشته اند و حتى گاهى بعضى اعلاميه ها را تحريف مى كنند. بالاخره خواستم اين را بگويم كه وقتى تاريخ شفاهى شود، همين نقل شفاهى هر كسى در نقلش يك كمى اين ور و آن ور بكند بعد از 5 سال، بعد از 10 واسطه، كلى اين نقل ها عوض مى شود.
در نقل قول ها، فرهنگ و خواسته و اميال اثر مى گذارد، مثلا فرض كنيد يك مرجعى حرف مى زند، يك جمله اش را من دوست دارم مى روم جاى ديگر نقل مى كنم و يك جمله اش را هم شما دوست داريد، اين مرجع آن را هم گفته، اين را هم گفته و اگر هر دو در كنار هم باشد يك معنا مى دهد و جدا از هم باشد يك معناى ديگر و اين يك واقعيت است. همين مصاحبه هايى كه ما انجام مى دهيم با اين روزنامه ها، يك وقت مى بينى يك مطلبى را نقل كرده است، درست هم هست، دروغ هم نگفته ولى اوّل و آخر كلام را نقل نكرده و كسى كه نداند من در اوّل و آخر مصاحبه چه گفته ام برداشتى مى كند و حق دارد كه درباره من قضاوتى بكند كه غيرصحيح باشد. حالا ببينيد اگر 200 سال هم باشد و هيچ مكتوب نباشد و فقط شفاهى باشد، چه خواهد شد.
اميال هم دو جور است: 1) كينه توزانه; 2) دوستانه. در بعضى روايات نقل شده كه ائمّه اطهار فرموده اند بعضى از روى كينه و عناد درباره ما روايت جعل كرده اند، و بعضى هم از روى حبّ و دوستى و غلوّ جعل كرده اند. بالاخره ما حتى در بعضى روايات داريم كه بدعت گزاران در دين را مات و مبهوت كنيد. عبارت «باهِتُوهُم» درست به همين معناست نه آن گونه كه بعضى پنداشته اند كه «بهتان بزنيد!» اصل روايت چنين است:
محمدُ بنُ يحيى، عن محمدِ بنِ الحسين، عن احمدَ بنِ محمّدِ بنِ أبى نصر، عَنْ داودَ بنِ سِرحانَ، عن ابى عبدالله(عليه السلام) قال: قال رسولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله): إِذا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَالْبِدَعِ مِنْ بَعْدِى فَأَظْهِرُوا الْبَراءَةَ مِنْهُمْ... وَباهِتُوهُمْ كَيْلا يَطْمَعُوا فى الفَسادِ فى الاِْسْلامِ وَيَحْذَرُهُمُ النّاسُ ولا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ، يَكْتُبِ اللهُ لَكُمْ بِذلِكَ الحَسَناتِ وَيَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فى الآخِرَةِ.[8]
در اين روايت تعبير «باهِتُوهُمْ» به كار رفته است نه «فَاتَّهِمُوهُ» و معناى «باهِتُوهُمْ» نيز اين است كه آنها را با دليل مبهوتشان سازيد يعنى با حربه دليل و برهان آنها را مغلوب و مبهوت كنيد تا براى فساد كردن در اسلام طمع نكنند. مرحوم مجلسى در مرآة العقول، ج 2، ص 367 چاپ قديم گويد: «ظاهراً مقصود از كلمه «باهِتُوهُم» اين است كه اهل بدعت را در مباحثه دينى با دليل هاى قاطع مبهوت گردانيد». ولى بعضى آن را به معنى «به آنها بُهتان بزنيد»! ترجمه كرده اندكه قطعاً غلط است.
بعضى از ناقلان تاريخ هى چاشنى مسئله را زياد كردند كه مثلا دشمنى دشمنان اهل بيت و كينه شان و بدى شان را نسبت به اهل بيت بيشتر نشان دهند. خوب اين تاريخ شفاهى بود، بعد هم در تاريخ كتبى هم باز حكومت ها و اميال افراد دخالت داشتند. اين جور نيست كه تاريخ نداشته باشيم و اين جور هم نيست كه تاريخ مكتوب ما همه درست باشد. در اين تاريخ هاى مكتوب غلط ها و انحرافات زياد است به نظر من يكى از علل مى تواند اين باشد كه فاصله بين حادثه و بين تاريخ مكتوب افتاده، چون فاصله افتاده در مواردى اين تاريخ هاى شفاهى مى تواند انحراف زا باشد.
سؤال: نقش فرهنگ غلوّ اوّلا در شكل گيرى عزادارى، ثانياً، در بروز انحراف در عزادارى ها چگونه بوده است؟ به قول فرمايش حضرت عالى بعضى ها از سر دلسوزى و شدّتِ حبّ و علاقه به اهل بيت(عليهم السلام) نسبت هايى داده اند كه اگر خود آن بزرگواران در قيد حيات بودند، قطعاً برخورد شديدى با مطرح كنندگان اين نسبت ها مى كردند. اخيراً ديديد يا نديديد، نمى دانم كه يكى از مداحان در تهران يك چيزهايى راجع به حضرت عباس(عليه السلام) مطرح كرده كه صفات الهى را يكى يكى مطرح مى كند و مى گويد آقام ابوالفضله! غفّار الذّنوب آقام ابوالفضله! ستار العيوب آقام ابوالفضله! معنى جوشن كبير آقام ابوالفضله! مردم هم تكرار مى كنند. حالا شما اين فرهنگ غلوّى كه از قاريان سابق به جا مانده اين را در شكل گيرى عزادارى و يا انحرافاتى كه در عزادارى ايجاد شده چه قدر مؤثر مى دانيد؟
جواب: بله، مسلّماً موثر بوده است; ولى بايد توجّه كنيم كه گاهى غلوّ اعتقادى است و مربوط به منزلت و مقامات اهل بيت عصمت(عليهم السلام) است، مثلا در زمان حضرت على(عليه السلام)در برابر خود حضرت على مى گفتند كه تو خدايى و حضرت نهى مى كرد آنها را و حتى در يك مورد آنها را مجازات سنگين نمود.
گاهى هم غلوّ محبتى است و معتقدند كه چون امام حسين(عليه السلام) همه چيزش را در راه خدا داده، خدا هم همه چيز به او مى دهد و هر شكل و نوعى از عزادارى براى امام اشكالى ندارد. حالا ولو اينكه مثلا آغشته به بعضى از محرّمات و دروغ ها باشد! من خودم در سال گذشته شنيدم كه يكى از روضه خوان ها مى گفت: يك زن بدكاره و بدى بوده كه مى خواستند در جايى او را دفن كنند كه زمين او را قبول نمى كرد، هر جا مى خواستند بگذارند، زمين به بيرون پرتابش مى كرد! آخرش ديدند كه نمى شود، رفتند پيش يك آقايى كه اهل علم بود گفتند: كه چه كار كنيم؟ گفت كه يك ذرّه تربت حضرت سيّدالشّهداء در كنارش بگذاريد زمين او را قبول مى كند; آنها هم گذاشتند و قبول كرد! وقتى اين آقا آمد پايين، گفتم: آقا اين زنى كه شما نقل كرديد بدتر بود يا معاويه و يزيد؟ هيچ كدام از اينها را تربت امام حسين در كنارش نگذاشتند، پس چطورى است كه فقط اين بنده خدا را قبول نمى كرد؟!
از آنجا رفتم جاى ديگر، ديدم همين حكايت را يك جور ديگر نقل مى كردند! مى گويند: در نجف يك عالمى در خواب ديده كه فردا پس فردا يك كسى را مى آورند در قبرستان وادى السّلام دفن كنند شما نگذاريد. فردايش خواب ديد كه گفت نه حالا اگر آوردند احترام بكنيد. گفتند: آقا چه شد؟ گفت: حضرت على فرمود از كربلا كه رد كردند خاك كربلا روى تابوت او نشسته است!
از اين حرف ها از قديم زياد بوده است، مثلا نقل مى كردند كه يك راهزنى بوده كه خيلى پليد بوده رفته بود راهزنى كند، اتفاقاً افرادى از آنجا عبور مى كنند كه زائران امام حسين(عليه السلام)بوده اند و خاك پاى اين زائران بر سر او مى ريزد خاك پاى آنها او را با همه فسادى كه داشته، پاك مى كند و به بهشت مى برد!
گاهى مى گويند: اگر كسى ولو يك لحظه در عزاى امام حسين گريه كند بخشوده مى شود! نقل مى كنند كه دود تنور عزاى امام حسين به چشم زن بدكاره اى رفته و به خاطر آن اشك از چشمانش آمده نه به خاطر امام حسين(عليه السلام) بلكه به خاطر دود اجاق او، بخشيده شده است! اينها، تحريفاتى است كه اگرچه غلو اعتقادى محسوب نمى شود، اما اغراق و غلو در رابطه با ترويج گريه براى امام حسين و عزادارى براى امام حسين(عليه السلام)است. اينها مسلّماً اثرات نامطلوبى دارد. اثر نامطلوبى در ترغيب گناه كاران بر گناه كارى و بى تفاوتى آنان به معصيت. همچنين اثر نامطلوبى دارد در ترويج عقايد شيعه و چهره شيعيان اهل بيت عصمت(عليهم السلام). در حالى كه در روايات داريم، شيعه با پيروى عملى از سيره اهل بيت شناخته مى شود.
من به عنوان نمونه چند روايت در اين زمينه نقل مى كنم كه شيعه بودن در نظر اهل بيت عصمت(عليهم السلام) با اعمال و رفتار افراد شناخته مى شود:
1 ـ جابر نقل مى كند از امام باقر(عليه السلام) كه فرمود:
يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِى مَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنا إِلاَّ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ ما كَانُوا يُعْرَفُونَ إِلاَّ بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الأَْمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلاَةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الأَْيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الأَْلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلاَّ مِنْ خَيْر وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِى الأَْشْيَاءِ; قَالَ جَابِرٌ: فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ، فَقَالَ: يا جَابِرُ لا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ: أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلاَّهُ ثُمَّ لا يَكُونَ مَعَ ذلِكَ فَعَّالا فَلَوْ قَالَ: إِنِّى أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) خَيْرٌ مِنْ عَلِىّ(عليه السلام)ثُمَّ لا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ... مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِىٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلايَتُنَا إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.[9]
يا جابر، آيا كسى كه مكتب شيعه را انتخاب مى كند، صرفاً كفايت مى كند به دوست داشتن ما اهل بيت؟! سوگند به خدا شيعه ما نخواهد بود، مگر كسى كه تقوا پيشه كند و اطاعت خدا را بكند و شيعيان ما شناخته نمى شوند، مگر با چند صفت: تواضع و فروتنى، خوف و هراس از خداوند، امانت دارى، همواره به ياد خدا بودن، نماز، روزه، احسان به والدين، سركشى و دلجويى از همسايگان و يتيمان و فقرا و مساكين، راستگويى و قرائت قرآن، و هرگز در مورد مردم جز خير نمى گويند و در ميان قوم خود با امانت دارى و درستى معروف هستند. جابر مى گويد، گفتم: اى پسر پيامبر! همچو شيعه اى را ما امروز نمى شناسيم. حضرت فرمود: يا جابر، ظاهرسازى ها در مورد مذاهب تو را فريب ندهد و صرف اينكه بگويند ما على را دوست داريم و هيچ عمل خوبى انجام ندهند شما را اغواء نكند. اگر بگويد: رسول الله را نيز كه از على بالاتر است، دوست دارم ولى به سنّت او عمل نكند، فائده اى براى او نخواهد داشت، هر كس خدا را اطاعت كند دوستدار ما، و هر كس خدا را معصيت كند دشمن ما مى باشد، و به ولايت ما نتوان رسيد مگر با عمل و پرهيزگارى.
2 ـ امام صادق(عليه السلام) در پاسخ به كسى كه گفت: من از دوستان شما هستم در ظاهر و باطن، فرمودند: دوستان ما علاماتى دارند كه با آنها شناخته مى شوند. سؤال كرد آنها چيست؟ فرمود: اوّلش اين است كه معرفت به توحيد خداوند داشته باشد و علم توحيد را محكم كند و ايمان به خداوند و صفات خداوند داشته باشد و بفهمد حدود ايمان و حقائق و شرائط و تاويلات ايمان را... .[10]
3 ـ امام باقر مى فرمايد: شيعيان على(عليه السلام) كسانى هستند كه دائماً در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند و براساس مودّت ما اشخاص را دوست مى دارند و همواره در احياء و زنده نگهداشتن امر ما مى كوشند و در موقع خشم نيز ظلم نمى كنند و در موقع خوشى و شادى اسراف نمى كنند، براى همسايگان خود مايه بركت هستند و در ميان مردم با صلح و صفا و سلامتى زندگى مى كنند.[11]
سؤال: عزادارى هاى پس از انقلاب را شما چگونه ارزيابى مى كنيد و آيا شكل كنونى اين عزادارى ها كه همه ما شاهد هستيم، مى تواند مروّج مذهب شيعه باشد و در جهت احياى شعائر دينى باشد يا نه؟
جواب: اصل عزادارى در اسلام با تعظيم انسان هاى والايى مثل ائمّه اطهار(عليهم السلام)بسيار مطلوب است، بخصوص كه آنان از طرف ظالمان مورد ستم قرار گرفته اند و اين تعظيم توأم با ايجاد عداوت نسبت به ظالمان و معرفى ظالمان در زمان هاى گذشته است و براى مردم آينده عبرتى است. يعنى وقتى مى خواهيم درباره يزيد صحبت كنيم و ظلم يزيد را تبيين كنيم، مظلوميت امام حسين(عليه السلام) را توأم با فضائل آن حضرت بيان مى كنيم، لااقل اين نتيجه در آن مجلس گرفته مى شود كه ظالم چه كسى است و ويژگى هايش چيست؟ فضيلت كُش، حق كش و عدالت كش است و ما كه طرفدار مظلوم هستيم خودمان پيرو عدالت باشيم، عدالت گستر باشيم و درباره ظالمان چگونه برخورد كنيم، تابع ظالمان نباشيم.
اين يكى از بهترين آثارى است كه از اين عزادارى ها برداشت مى شود. براى اينكه ما عزادارى را به خاطر اينكه مثلا حضرت امام صادق(عليه السلام)در 65 سالگى وفات كرده يا حضرت امام حسين(عليه السلام) در پنجاه و چند سالگى شهيد شده انجام نمى دهيم. چرا كه سال فوت آنها براى ما طبيعى است. ائمّه اطهار مثل پيغمبرند و وفات مى كنند. رحلت طبيعىِ يك نفر كه عزادارى ندارد. مگر در حدى كه آدم عزيزش را ديگر نمى بيند. آنكه عزادارى را مهمّ و مؤثّر مى سازد، عزادارى براى مظلوميّت است، و اينكه امامان قيام كردند و در راه حق آسيب فراوان ديدند و در راه عدالت حركت كردند و به خاطر عدالت سرزنش شدند، حبس ديدند و شهيد شدند.
در واقع اين عزادارى ها احياء عدالت است، احياء انسانيت و آزادگى است احياء روح مبارزه با ستمگرى و ستمكارى است. پس اصل عزادارى نه تنها خوب است، بلكه مى تواند عبادت باشد، اگر به قصد قربت باشد، خواه آنكه در عزادارى شركت مى كند، گريه مى كند، سينه مى زند. يا آنكه تبليغ مى كند، روضه مى خواند، مردم را مى گرياند يا نوحه سرايى مى كند تا مردم سينه بزنند اينها اصلش مى تواند عبادت باشد. البته در حالى كه آغشته به مسائل ريا و به عنوان كسب و درآمد نباشد; اگر قصدش درست باشد اشكال ندارد.
مثالى عرض بكنم، در رابطه با تعليم قرآن و احكام اسلام و يا اذان، ما رواياتى داريم كه كسى كه براى كسب معاش و يا مقام و شهرت اذان بگويد يا قرآن بخواند خداوند او را دوست ندارد يا اهل بيت او را دوست ندارند، مثلا در رابطه با اذان، در روايت هست كه يك مردى خدمت امام على(عليه السلام) رسيد، گفت: قسم به خدا كه من تو را دوست دارم. حضرت فرمود: من نه تنها تو را دوست ندارم، بلكه نسبت به تو بغض دارم; يعنى از تو ناراحتم گفت: چرا؟ حضرت فرمودند: براى اينكه تو اذان مى گويى كه پول بگيرى، قرآن تعليم مى كنى پول مى گيرى حضرت على(عليه السلام) سپس فرمود: كسى كه براى تعليم قرآن اجرت بگيرد روز قيامت ثواب ديگرى ندارد.[12] و اگر گفت كه من تعليم قرآن كردم، مى گويند: اجرت را گرفتى.
ببينيد، اين تعليم قرآن كه بالاترين كتاب آسمانى ماست براى تعليمش اگر دنيا مدّ نظر باشد و صرف اجرت و براى شكم پر كردن باشد، اين ارزشش را از دست مى دهد تا چه رسد كه انسان قرآن بخواند براى تقويت ظالم و شوكت ظالم مثلا. يكى از علماى بزرگ در تبريز، وقتى كه شاه مى خواست بيايد تبريز، دو نفر از طلبه هاى خيلى خوش صوت را گفته بود كه وقتى شاه وارد شد، با صداى خيلى خوب آيه نور را بخوانيد. اين يك نوع تعظيم و تكريم ظالم است. منظور من اين است كه قرآن به خاطر اجر نيست به خاطر تقويت ظلم و ظالم نيست. عزادارى اهل بيت(عليهم السلام) هم مى تواند اين گونه باشد و هم مى تواند مقدّس و قربةً الى الله باشد.
در رابطه با رياكارى نيز در آخرين خطبه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده، اگر كسى قرآن را رياكارانه بخواند و يا براى گرفتن مال و مقام و شهرت طلبى باشد، محشور مى شود در روز قيامت در حالى كه صورتش سياه است و گوشت هم ندارد. كسى كه قرآن را ياد بگيرد تا ريا و خودنمايى كند پيش عوام و پيش علما مباهات كند و با قرآن خواندن، دنيا را طلب كند، در روز قيامت با استخوان بدون گوشت ظاهر مى شود و بدترين عذاب براى او است و هيچ عذابى نيست، مگر اينكه خداوند او را با آن عذاب معذب مى كند.[13] شايد هم علتش اين است كه ما وسيله دنيا را چيزهاى ديگرى بايد قرار دهيم. وسايل دنيا زياد است. اين قرآن و عبادت و آخوندى و محراب و لباس روحانيت را وسيله دنيا قرار ندهيم. اين ديگر نعوذ بالله خدا را وسيله دنيا قرار دادن است. در رابطه با اهل بيت هم مسئله همين است.
در وصيتى كه مفضّل بن عمر به اصحاب خود مى كند، مى گويد: مردم را به وسيله آل محمّد(عليه السلام) نخوريد، يعنى آل محمّد را وسيله تغذيه خودتان قرار ندهيد. چرا؟ چون من از امام صادق(عليه السلام) شنيدم، مى فرمود: مردم در رابطه با ما سه فرقه شده اند: يك عده هستند كه ما را دوست دارند و به انتظار قائم ما هستند (البته اين قائم، حضرت مهدى(عليه السلام) تنها نيست، همه شيعيان از زمان ائمّه اطهار منتظر بودند، يك روز حكومت به دست آنها برسد، حالا آن قائم مى تواند امام باقر(عليه السلام) يا امام صادق(عليه السلام) باشد) اينها دوست مى دارند ما را و دوست دارند قائم ما حاكم باشد تا از دنياى ما بهره ببرند! آنان حرف زدند و كلام ما را حفظ كردند و به ديگران منتقل نمودند. البته از عمل كردن مثل ما كوتاهى كردند، فقط به گفتگو و بيان احاديث كفايت كردند، خداوند اينها را در روز قيامت در آتش محشور مى كند.
يك عده هم هستند كه ما را دوست دارند و سخنان ما را مى شنوند و عمل مى كنند، امّا نقل حديث و عمل به آن به خاطر اين است كه مال مردم را به وسيله ما بخورند. ما را وسيله كسب معاش خودشان قرار دهند; اينها در روز قيامت محشور مى شوند در حالى كه خداوند شكم آنان را با آتش جهنم سير مى كند و گرسنگى و تشنگى را بر آنان مسلّط مى كند; و يك عده هستند كه ما را دوست دارند و سخنان ما را به درستى حفظ مى كنند و دستورات را عمل مى كنند و با ما مخالفت نمى كنند، آنان از ما و ما از آنان هستيم.[14]
در رابطه با عزادارى هم همين طور است. عزادارى اهل بيت(عليهم السلام) جز نقل احاديث آنها، جز نقل كلام و مصيبت آنها نيست. اگر به خاطر اين باشد كه ما فضيلت را رواج بدهيم، صداقت و احسان و صله ارحام و خوبى هاى اهل بيت را رواج دهيم، يا به خاطر اين باشد كه عداوت مردم را نسبت به ظلم و ظالم بيشتر كنيم، خيلى خوب است. يا به خاطر اينكه در جامعه اسلامى اصلاحات انجام بگيرد خيلى خوب است.
اما اگر به خاطر ريا باشد و يا در ترويج دشمنان حتى در لواى پرچم امام حسين(عليه السلام)باشد، شرك است و مسلماً از گناهان بزرگ است. پس بايد گفت اصل عزادارى خوب است. ما بايد كارى بكنيم كه در جامعه، عزادارى ها: 1) به خاطر خدا باشد; 2) به خاطر ترويج فضيلت باشد; 3) به خاطر از بين بردن ظلم و فساد اخلاقى باشد و قربةً الى الله اين كار را انجام بدهيم كه دروغ و حرام و گناه در آن نباشد. پس سؤال شما را اين گونه جواب مى دهم كه روحانيّت شيعه يكى از مهم ترين تأثيرگذارى اش در عزادارى ها بايد اين باشد كه اوّلا، در تقويت عزادارى ها كوشا باشند و آن را ترويج نمايند. و ثانياً، در تهذيب عزادارى ها از دروغ و تحريف تلاش كنند. ثالثاً، در تهذيب عزادارى ها از ريا و سُمعه كه متأسفانه گاهى ممكن است خودشان هم به آن مبتلا شوند يا ديگران مثلا مداحان مبتلا شوند بكوشند و مهم ترين آفت از طرف روحانيت اين است كه خود روحانى به خاطر ريا يا ترس از اينكه آنها را ولايتى ندانند، مُحبّ اهل بيت(عليهم السلام) ندانند، در برابر تحريفات و خرافات و بعضى خواب و خيال ها كه حتى موجب وهن اهل بيت(عليهم السلام) است يا موجب سستى مردم در عمل به احكام اسلام است يعنى موجب اين مى شود كه مردم به خاطر اشك ريختن،احكام اسلام را عمل نكنند، به مسؤوليت خودشان عمل نكنند. در حالى كه مطمئناً وظيفه شان است كه به عنوان نهى از منكر اقدام نمايند. اگر انجام ندهند كلّ انحرافاتى كه در جامعه از اين جهت پيش مى آيد، به عهده روحانيون است. براى اينكه اينها مى توانستند در تهذيب مردم كمك كنند. و اسلام و طريقت اهل بيت(عليهم السلام) را از خرافات و تحريفات و دروغ ها پاكسازى كنند.
سؤال: آيا مى توان گفت كه عزادارى هاى كنونى سدّ راه تهاجم فرهنگ دشمنان اسلام است اگر هست چرا و چگونه؟
جواب: ببينيد، عزادارى هاى كنونى كه مى گوييد، به نظر من كلّى است. بعضى عزادارى ها هست كه نه تنها سدّ راه تهاجم فرهنگى نيست، بلكه خودش يك نوع فساد است و موجب نفوذ تهاجم فرهنگى مى شود، مثلا فرض كنيد كه ما طورى شيعه را بار بياوريم كه فقط با يك اشك ريختن ولو به هر طريقى براى امام حسين(عليه السلام)كافى باشد كه بهشت را بخرد; آن وقت براى همين گريه يك دقيقه اى در عاشورا ديگر ترس از خدا ندارد، وقتى ترس از خدا ندارد، از تهذيب خودش غافل است، از اين جهت ممكن است كه معصيت رواج پيدا كند يا بر اثر اين تفكّر غلط و واهى توهّم كند كه در برابر ظلم ظالمان و در برابر استكبار جهانى و در برابر فرهنگ هايى كه به صورت مستمر در جامعه است، مصونيّت دارد و در دام آنها بيفتد مثل بعضى از عزادارى ها كه براى سخنرانى مذهبى، علمى، دينى جايگاهى نگذاشته اند. فقط همه اش اين است كه دروغ و راست قاطى كنند و مداحى كنند و به سر و صورتشان بزنند و اشخاصى كه چندين ساعت آنجا بوده اند هيچ استفاده و بهره اى از تعاليم اسلام دريافت نكنند.
البته ما از قديم هم داشتيم كسانى كه شب تا صبح عزادارى مى كردند و نماز صبح را هم نمى خواندند! چون اينها گمان مى كردند كه كسى كه براى عزادارى امام حسين(عليه السلام)آمده، نماز مى خواهد چه كار؟! بهشت را خريده! يعنى چيزى كه از دراويش صوفى قديم ـ البته از بعضى ها ـ به يادگار مانده و شيعه را هم آلوده كرده است. آنها مى گفتند كه اگر انسان به يك مقام معنوى برسد، ديگر قوانين شريعت احكام ظاهرى است. اينها براى رساندن انسان به مقامات معنوى است. انسان آنجا كه برسد، ديگر نماز نمى خواهد بخواند... اين احكام مقدارى براى رساندن انسان به مقامات بالا است. حالا در بين عزادارى ها هم همين طور مى گويند. كسى كه امام حسين را دارد چه غم دارد! شعرى دارد كه حسين دارم، چه غم دارم، على دارد، چه غم دارم! از اين جهت ديگر در تمام سال نه در برابر تهاجم فرهنگى و نه در برابر ظالم احساس مسؤوليت مى كند و نه حتى خودش را از معصيت ها دور مى كند.
اين جور عزادارى هاى تهى و خالى از معارف اسلامى و سيره اهل بيت(عليهم السلام) نه تنها نمى تواند سدّ راه تهاجم فرهنگى باشد، بلكه مى تواند زمينه ساز تهاجم فرهنگى هم باشد.
اما عزاداريى كه در آن فضائل و نصايح اهل بيت را تبيين كنند و مردم را آگاه به وظائف خود بكنند، بسيار سازنده است. در خود دستورات اهل بيت داريم كه دور هم جمع شويد و همديگر را ديدار كنيد چرا كه ديدار شما موجب زنده شدن قلوب شما و يادآورى احاديث ما است و احاديث ما موجب پشتيبان شدن شما از همديگر و اتحاد و وحدت شما خواهد شد و شما اگر به احاديث ما عمل كنيد جامعه اى توسعه يافته و رشيد خواهيد داشت و اگر ترك كنيد و ظلم كرديد هلاك خواهيد شد.[15]
اگر عزادارى اين گونه باشد، خوب بهترين نوع براى ترويج است و اين بهانه اى است تا روزهاى متوالى و مختلف دور هم جمع شويم. البته ما در روايت هم داريم كه در خانه هايتان جمع شويد براى اقامه عزادارى و امر ما را بگوييد و با همديگر صحبت كنيد. اينكه در خانه هايتان جمع شويد كمترين حسنش اين است كه در آن زمان شيعه در اقليت بود، شيعه ها هميشه دور هم جمع مى شدند، تقويت مى شدند به درد هم مى رسيدند، نهى از منكر مى كردند، امر به معروف مى كردند صله ارحام مى كردند، جمع شدن به خاطر اينها است نه فقط عزادارى و يا اينكه شعر بخوانند و از خود رفع تكليف كنند.
پس الآن هم عزادارى هاى خوب داريم مثلا در اصفهان من دو جلسه عزادارى ديدم يك جلسه رزمندگان بود و يكى ديگر كه زيارت عاشورا، سخنرانى، مداحى و سينه زنى همه چيز در جاى خودش بود. وقتى كه سخنرانى مى شود مسائل اهل بيت(عليهم السلام) گفته مى شود، ظلم هاى ظالمان بيان مى شود و چهره مظلوم ترسيم مى گردد كه اينها در جامعه خيلى مؤثّر است. يعنى ما براى سينه زدن يك زمان معينى قائل شويم، براى سخنرانى علمى ـ دينى و قرآنى و ذكر فضائل اهل بيت زمانى ديگر و بيشتر نه اينكه فقط براى ذكر مصائب آنان، يك جايگاهى قائل شويم.
عالمان در آن جلسه ارزش داشته باشند. اما جلساتى كه براى عالمان دين ارزش قائل نيستند و فقط براى مصائب اهل بيت گريه مى كنند، نمى توانند در برابر تهاجم فرهنگى، جامعه را مصون كنند. بعضى از اين سى دى هاى عزادارى كه پخش شده الگو از موسيقى هاى پاپ اروپايى و امريكايى گرفته شده و فقط اسم ها جابه جا شده ولى كيفيت و وزن همان طور است، اينها نمى تواند جلوى تهاجم فرهنگى را بگيرد، وظيفه علما اين است كه در برابر اينها كه يك نوع توهين به اهل بيت(عليهم السلام) است، ايستادگى كنند.
سؤال: يكى از مسائلى كه در سال هاى اخير خيلى كم رنگ تر شده، ولى قبلا خيلى پررنگ تر بود، ولى باز هم در بعضى جاها هست... مسئله قمه زنى است كه بعضى آن را شكلى از عزادارى مى دانند و مردم و حتى بعضى از علما هم همراهى مى كنند و فتوا به جواز اين كار مى دهند. اين مسئله قمه زنى اصلا مبناى عقلانى دارد يا نه؟ و غير از مبناى عقلى آيا دليل شرع پسندى را مى توان براى انجام اين كار ارائه كرد؟ بر فرض اينكه جواب مثبت باشد آيا اگر به عنوان ثانوى اين كار موجب وهن اسلام و مسلمين در سطح بين المللى شود باز هم آيا به طور مطلق بايد گفت جايز است يا جوازش را مشروط به شرايطى مى دانيد؟
جواب: اصل قمه زنى ولو به خاطر اظهار ارادت به اهل بيت(عليهم السلام) آيا جايز است يا نه اين بستگى دارد به اينكه چند مسئله روشن شود:
1 ـ آيا وارد كردن ضرر بر بدن بهوسيله خود انسان جايز است يا نه؟ در فقه بحث شده كه اضرار بر بدن بدون غرض عقلائى چطور است. يك وقت فرض كنيد پاى كسى كه به خاطر مرض قند فاسد شده قطع مى كنند چون اگر اين عفونت بماند جاى ديگرى از بدن هم دچار فساد مى شود. خوب دكتر كه پاى او را قطع مى كند. اين يك غرض عقلائى دارد، براى زنده ماندن كلّ، جزء را از بين مى برد. يا به خاطر غرض عقلائى، حجامت مى كند براى حفظ بدن، ولى اگر كم خون است و حجامت برايش ضرر دارد آنجا حجامت حرام است. براى اينكه حجامت براى صحّت بدن جايز است يا بعضاً براى اصلاح بدن عمل جراحى واجب مى شود.
2 ـ آيا هر جايى، هر كارى احتمال خطر و ضرر داشته باشد جايز است يا نه؟ اينجا نيز بحث در اين است كه ضرر و نقص وارد كردن بر بدن اگر غرض عقلائى هم نداشته باشد، جايز است؟ كما اينكه اگر غرض عقلائى داشته باشد، مسلّماً جايز است. بعضى ها گفته اند مطلقاً جايز است. اگر چه بعضى از فقهاء آنجا هم اشكال كرده اند.
شنيده ام كه يكى از مراجع گفته اند كه هديه كردن يكى از كليه ها جايز نيست، نقص در عضو بدن است، و لو آدم خودش زنده است و اجازه مى دهد. اگر چه غرض عقلائى هم هست يا اينكه به خاطر آن مسلمانى زنده بماند يا حتى پول نياز دارد و مى فروشد.
چرا ايشان گفته اند جايز نيست؟ صرفاً به خاطر اينكه ايجاد نقص و ايجاد ضرر در بدن، ايجاد هلاكت است و جايز نيست. اگرچه اين ضرر در بدن خودت ايجاد كنى مشكل دارد. در صورتى كه ضرر داشته باشد و يا احتمال ضرر در آينده باشد، چون ممكن است در آينده كليه خودش خراب شود آن وقت نيازمند كس ديگرى مى شود... اينها مسائلى است كه در فقه هست و عنوانش اين است كه ايجاد ضرر در بدن انسان جايز است يا نه؟ يا ايجاد نقصى كه ولو ضرر نداشته باشد، حتّى احتمال ضرر هم ندارد. پس اگر ما بگوييم كه ايجاد ضرر يا احتمال ضرر حرام است، آنگاه فرقى نمى كند، به خاطر اهل بيت(عليهم السلام)باشد، محبت اهل بيت(عليهم السلام) يا عزادارى پدر و مادر. وسيله حرام را نمى شود به عنوان رسيدن به يك هدف مقدس قرار داد. چنان كه طبل زدن را بعضى از فقهاى بزرگ قديم مطلقاً حرام مى دانند، البته ما حرام نمى دانيم. آنان مى گفتند براى عزادارى امام حسين(عليه السلام)طبل زدن حرام است يا موسيقى را مطلقاً حرام مى دانستند. مى گفتند: قرآن خواندن هم با موسيقى حرام است، مرثيه خواندن هم با موسيقى حرام است. غنا حرام است، غنا در مرثيه امام حسين(عليه السلام)حرام است، بلكه حرمت آن شديدتر است. گناهش بيشتر است. چون توهين به امام حسين(عليه السلام)است. يا مثلا غنا در قرآن خواندن و ذكر فضائل اهل بيت حرام است. چون به وسيله حرام اگرچه بخواهيم به هدف مقدّس برسيم حلال نمى شود.[16]
البته گاهى يك مسئله حرام براى رسيدن به يك واجب مهم تر است مثلا فرض كنيد كه يك خانمى دارد غرق مى شود، اينجا نامحرم بايد دستش را بگيرد و بيرون بياورد. اينجا دست دادن يا دست زدن به آن خانم يك كار حرام است، ولى براى حفظ جان يك انسان كه يك واجب اهم است جايز است. اين مسئله تزاحم است و آن مطلب ديگرى است، ولى اگر تزاحم اهمّ يا مهمّ نباشد، مانند عزادارى ها و غيره. در اين صورت گفته اند حرام است. لذا شبيه خوانى را و لباس زن را مرد بپوشد و لباس مرد را زن بپوشد، حرام مى دانند. شبيه خوانى را از اين جهت بعضى از فقها حرام مى دانستند و آية الله بروجردى در قم دستور داده بود جلوى شبيه خوانى را بگيرند با اينكه عزادارى بود، ولى چون به وسيله حرام بود و مستلزم حرام بود آية الله بروجردى تحريم كرده و جلويش را گرفته بودند.
بالاخره قمه زنى هم همين طور است، اگر ما احتمال معتنا به عقلائى بر ضرر آن بدهيم مسلّماً حرام است. چرا كه جلوى ضرر محتمل عقلائى را گرفتن واجب است. اگر احتمال ضرر ندهيم و از فقهائى باشيم كه مى گويند در صورت عدم ضرر ولو زجر داشته باشد اشكال ندارد مسلّماً جايز است. مثلا من دلم مى خواهد سوزن به بدنم بزنم، و ضررى هم ندارد، مثلا سوزن را با الكل ضدّ عفونى كرده ام و مى خواهم زجر بدهم خودم را و خوشم مى آيد! آيا جايز است يا نه؟ البته من معتقدم جايز است; دليلى بر حرمت ندارد. اگر احتمال بر ضرر ندهيم دليلى بر حرمت ندارد، مطلقاً جايز است. اگر احتمال ضرر ندهيم جايز است. آن وقت چون جايز است براى حبّ و اظهار علاقه به اهل بيت(عليهم السلام) براى تعظيم شعائر اسلامى آن ممكن است ثواب هم داشته باشد پس بحث ما در حكم اوليه است، پس اصلش اگر بدون احتمال عقلائى ضرر جايز باشد همه جا بايد جايز باشد. ولى بعضى فقها را من ديدم كه اصل آن را جايز نمى دانند، ولى قمه زنى براى امام حسين را جايز مى دانسته اند. اين دو تا با هم نمى سازد، مثلا كليه دادن را جايز نمى داند. ولو براى غرض عقلائى ولى اينجا مى گويد اشكالى ندارد، اين دو تا با هم نمى سازد. البته به نظر من در صورت مفروض جايز است، چون اصل، اباحه در كل فعل است. مگر حرمت آن ثابت شده باشد.
دليل محكمى بر اينكه آدم در بدن خودش تغييراتى دهد، حرام است، نداريم. البته اگر احتمال عقلائى ضرر نداشته باشد. گاهى انسان كارهايى انجام مى دهد كه ضرورى و لازم نيست و ضرر عقلائى هم ندارد مثلا انسان بدنش را آن چنان خارش مى دهد كه خون مى آيد و از خون آمدن خوشش مى آيد، دليلى نداريم حرام باشد. يعنى براى خون در آوردن از بدن دليلى نداريم كه حرام باشد. البته اگر ضرر داشته باشد، مسئله ديگرى است. اگر عملى حرام نباشد و آنها به قصد قربت و تعظيم شعائر و مودّت به اهل بيت انجام دهند و توأم با گناه هم نباشد، مسلماً حرام نيست.
ولى مثلا فرض كنيد كه قبلا من مى شناختم افرادى قمه مى زدند و از سرشان خون مى آمد، دو، سه روز بعد هم مى ديديم همان پارچه خونى سرش هست و نماز هم نخوانده، حمام نرفته پاك نكرده است، قطعاً اگر مستلزم اين چيزها باشد، حرام است.
ولى فرض كنيم قمه مى زند مى رود پاك مى كند نمازش را هم مى خواند هيچ مشكلى هم ندارد احتمال ضرر هم ندارد اين جور جاها گفتن اينكه حرام است، دليلى ندارد از نظر فقهى، دليل بر حرمت نداريم. براى اظهار محبت هم باشد اشكال ندارد.
اما مسئله ديگرى اينجا مطرح است، يعنى حكم ثانويه، مثلا ممكن است عليه شيعه تبليغ بدى شود و يا برداشت هاى بدى شود، به طورى كه هتك شيعه شود، هتك عزادارى شيعه شود، اگر اين جور باشد، به نظر من حرام است. و يا اينكه مستلزم حرامى باشد مثلا فرض كنيد كه موجب نجس شدن بدن ديگران باشد، موجب شود نماز مشكل پيدا كند يا باعث ضرر شود، ميكروب به بدن او وارد شود، اينها مسائلى است كه عنوان ثانوى پيدا مى كند و با آن عنوان مى شود گفت حرام است.
اما اگر اينها نباشد، مشكل است بگوييم حرمت دارد. البته لزومى ندارد كه اصلا ما دنبال حرام بودن بگرديم، بلكه بايد ببينيم عرفاً خوب است ما اين كار را انجام دهيم يا نه؟ حتى در اين زمان اگر احتمال دهيم كه از عمل ما برداشت هاى غلط مى شود، در حالى كه عزادارى هاى بسيار سالم داريم كه مى شود اظهار عشق و علاقه كرد، چرا دنبال همچون عملى برويم كه احتمال وهن و شكّ و شبهه است.
سؤال: اولين فتاوايى كه در اين زمينه وجود دارد از كى شروع شده است؟
جواب: قبلا جزوه اش را داشتم، حالا هر چه گشتم، پيدا نكردم. حدود 40 سال پيش جزوه اى به دستم رسيد از مرحوم آيات عظام نائينى و اصفهانى و كاشف الغطاء(رحمهم الله) و از خيلى فقها بود، در رابطه با عزادارى بود، البته بيشتر همين قمه زنى و در آتش رفتن عزاداران و زنجيرزنى توأم با زنجيرهاى تيغ دار كه آن موقع در عراق بود و من خودم ديده بودم. در عراق، پاكستانى ها زنجيرهايى داشتند تيغ يا چاقو مانندى كه دو لبش تيز و برنده بود مى زدند و صورت بدى پيدا مى كرد، چون پشت هايشان تكه تكه و خونى مى شد با همين حالت خونى مى رفتند حرم خون ها پخش مى شد. يادم هست لباس سفيد عربى داشتم، مى خواستم داخل عزاداران باشم ولى وقتى اينها آمدند رد شدند تمام پيراهنم خونى شده بود. ولى من از قبل اين حالت را نديده بودم. به نظر من مشمئزكننده تر از قمه زدن بود و اختلاف بود بين فقها دقيقاً نمى توانم به كسى نسبت دهم. بعضى گفتند اگر موجب ضرر شود حرام است. بعضى ها گفتند اصلش حرام است. بعضى ها گفتند جائز است و اشكال ندارد. بالاخره اين فتوا بعد از زمان مرحوم آقاى نائينى و آقاى اصفهانى پيش آمده بود.
سؤال: بررسى متون زيارتنامه ها از نظر سند و محتوا لازم است؟ چون اخيراً ديده شده بعضى متون دعاها و زيارتنامه ها را زير سؤال مى برند و مى گويند اصل ندارند يا در همين زيارت عاشورا دو تا سند وارد شده كه بحث لعن در سند اصلى وجود ندارد. با توجّه به اينها، بررسى متون زيارتنامه ضرورت دارد يا نه؟ اگر جواب مثبت است، بايد چه كار كنيم؟ در جامعه آيا مجال داريم بحث و بررسى كنيم، اشاعه دهيم؟
جواب: در مسئله زيارت و دعا دو نكته مى تواند وجود داشته باشد: يكى عنوان دعاست، مثلا خودمان دعا كنيم از خدا چيزى را بخواهيم و لو با همين عبارات دعاهاى مأثور مثل دعاى كميل. دعا را به عنوان اينكه چيزى را از خدا بخواهيم، اين مسلّماً جايز است، به شرط اينكه چيزهايى كه از خدا مى خواهيم از نظر شرعى مشكل نداشته باشد يا اينكه چيزهايى كه در دعا به خدا نسبت مى دهيم مشكل نداشته باشد. يا اينكه اگر زيارت مى خوانيم، صرف سلام دادن باشد، من خودم سلام مى كنم و اگر زيارتى كه مى كنم مواظب باشم خطاب معنايش درست باشد اشكال ندارد. مثلا اينكه مى گويم السلام عليك يا ثارالله، اين ثارالله چيست؟ ائمّه راضى هستند؟ يا نه؟ حالا يكى بردارد بگويد السلام عليك يا عين الله، آيا درست است يا نه؟ بايد بگوييم كه اگر اين كلمه را به كسى نسبت ندهيم و از خودمان مى گوييم، اگر معنا و محتواى درست داشته باشد و بدعت نباشد و ائمّه را غضبناك نكند، اشكال ندارد.
مسئله دوم، نسبت دادن همان دعا و زيارت به اهل بيت است، يعنى دعاى مأثور زيارات مأثور، در اين صورت اگر جعلى باشد گناه است، مثلا نمى توان همه دعاهاى مفاتيح را همين طور بخوانيم و به ائمّه نسبت دهيم. بلى رجائاً خوانده مى شود، ولى اگر نسبت دهيم بايد سند داشته باشد بدون سند نمى شود. بلكه بايد سند نيز محكم و صحيح باشد. همان طور كه اشاره كرديد زيارت عاشورا حالا لعن داشته باشد يا نداشته باشد من خودم بررسى كردم بهترين سندى كه نقل مى كنند توثيق سه تا از رواتش ثابت نشده است. اگر اين اسناد در رابطه با نقل حكم فقهى بود فقهاء محترم به آنها استدلال نمى كردند، اما در رابطه با زيارت عاشورا مسامحه مى كنند و مى گويند در «ادلّه سنن» مسامحه اشكال ندارد.مثلا در «ادلّه سنن» و مستحبات داريم كه هر كس چنين كند به فلان مقام و مرتبه و پاداش مى رسد و اين آدم به خاطر آنها انجام دهد به آن اجر مى رسد. اين از اين نظر مدّ نظر است، از تسامح در «ادلّه سنن» خيلى از فقها استفاده كرده اند، فلذا در مستحبات زياد به صحّت سند تأكيد نمى كنند.
اما براى ما مستحبات دو قسم است: يك قسم عبادات است، عبادت براى خداست مثلا نماز اوّل ماه همين طور بايد ثابت شود، كه نماز جمعه واجب ثابت مى شود، فرق نمى كند چون من مى خواهم در برابر خدا عبادت كنم و اين را به عنوان تقرّب انجام مى دهم و اگر ثابت نشود، اشكال دارد. رجائاً عيب ندارد ولى اگر بگويم كه چون تو دستور داده اى نماز مى خوانم حالا امر مستحبى باشد يا واجب خودش گناه است چون ثابت شده نيست ولو نماز مستحبى باشد. فلذا مثل غسل هاى مستحبى ديگر، مثل غسل عيد نوروز، غسل شب قدر اگر ثابت شود مى توان انجام داد با نيّت و قصد امر خداوند، اما اگر ثابت نشود، لاَِمرالله نمى توانيم انجام دهيم; رجائاً عيب ندارد، يعنى شايد خدا گفته، من اين غسل را به اميد ثواب انجام مى دهم. ولى اگر به نيّت امر استحبابى باشد اشكال دارد.
زيارت هم همين طور است. اگر به نيت استحباب يعنى امر خدا چون معصوم گفته است يعنى ائمّه به ما داده اند اگر اين جورى سلام كنى، اگر سند محكمى نداشته باشد، اشكال دارد. اگر صرفاً يك تجليل باشد نه اينكه قصد امر خدا كند و طبق روايت ضعيف، خودش زيارت و دعا كند آن مسئله ديگرى است و اشكال ندارد، چون رجائاً براى ثواب انجام مى دهيم مثلا زيارت عاشورا و وارث اگر رجائاً بخوانيم عيب ندارد. البته محتوا هم بايد تحقيق شده و با يقين باشد.
مثلا حاج شيخ عباس قمى(رحمهم الله) در مفاتيح در همين زيارت وارث يادم هست، در جايى مى گويد: تا اينجا بخوانيد بيشتر از اين در روايت نيست و بعد مى گويد: رفتم كربلا ديدم آقايى يك چيزى اضافه كرد و خود ايشان هم ناراحت هستند كه اضافه مى كرده اند. پس اگر به عنوان اينكه دستور خداست انجام دهيم و زيارت كنيم بايد سند محكمى داشته باشد. ولى اگر به نيّت سلام بر اهل بيت و احترام به آنان انجام مى دهيم هميشه خوب است و ثواب هم دارد به آن نيّت بخوانيم اشكال ندارد و نه تنها در رابطه با نسبت دادن زيارات و دعاها بايد سند را محكم بدانيم در وعظ و خطابه و جاهاى ديگر نيز همين طور است. مثلا همه نهج البلاغه را نمى توانيم كلمات آن را بدون سند به حضرت على(عليه السلام) نسبت دهيم، منتها بعضى سند دارد و ثابت شده است مثل عهدنامه مالك اشتر، وصيت به امام حسن. ولى اكثر سند ندارند و ما نمى توانيم حتماً به صورت قطع به آن بزرگوار نسبت دهيم.
سؤال: نقش صدا و سيما و رسانه هاى دولتى را در ارتباط با مسائل عزادارى چگونه ارزيابى مى كنيد؟ آيا نفع اين شيوه برخورد رسانه ها و پخش مراسم خاص، افراد خاص، مداحان خاص، به نفع فرهنگ عاشورا است يا نه؟
جواب: صدا و سيما، در كلان قضيه، مثل هر قضيه ديگر، خوب دارد، بد هم دارد. نبايد كارهاى خوب آن را ناديده بگيريم. بالاتر از صدا و سيما نقش حاكمان است مثلا امام(رحمه الله)مى توانست بگويد روز عاشورا مداح بيايد يك ربع نيم ساعت مداحى كند. ولى هيچ وقت اين كار را نكرد بلكه روضه را داد به روضه خوان بخواند آن هم روضه خوانى كه معروف بود و تا حدودى ملاحظه مى كرد. من خودم بودم كه احمد آقا به آقاى كوثرى گفت: كه بايد خيلى مواظب باشى زياد هم طولانى نباشد، حرف ضعيف هم نگو. خود آقاى كوثرى مى گفت: براى امام روضه خواندن از ده ها روضه ديگر در جاى ديگر سخت تر است، عين اشعار عربى را مى خواند و ترجمه مى كرد. اين حاكى از اين بود كه روضه را اهل روضه بايد بخواند. دوم صحيح بخواند. سوم عزادارى صرفاً براى عزادارى نيست، بلكه به خاطر رسيدن به اهداف مقدس اسلامى است; مثلا امام در سخنرانى اش در عين حال كه مى گفت عزادارى هاى سنتى خوب است باز هم مى گفت بايد در مسير اهداف اهل بيت(عليهم السلام) باشد. از محرّم و عاشورا اين انقلاب را داريم، يعنى چه؟ يعنى اهداف امام حسين را هم بگوييم و هم پياده كنيم تا انقلاب ايران پيش بيايد. اينها مطالبى است كه حاكمان بايد رعايت كنند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مى فرمايد: فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاحِ الْوُلاةِ وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّة.[17] در مرحله اول لفظ صلاح دارد. مردم اصلاح نمى شوند مگر حاكمان اصلاح شوند. حاكمان صالح صلاح را فقط در محدوده خود متوقف نمى كنند، بلكه به مردم مى رسانند ولى در رابطه با اصلاح حاكمان ولو مردم صالح هم باشند مى فرمايد حاكمان اصلاح نمى شوند مگر اينكه مردم استقامت كنند. روايت خيلى جالب است لذا فرهنگ سازى چيزى است كه در دست حاكمان است و خيلى هم مؤثّر است (اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ).[18] ولايت الهى، مردم را از ظلمات به نور مى رساند.
صدا و سيما بخصوص در كشور ما كه رسانه اى حكومتى و دولتى است و حاكمان آنچه بخواهند مى توانند در آن اعمال كنند و فرهنگ سازى نمايند مسلّماً در فرهنگ سازى كلمات و لهجه ها مهم است. آنچه مى گويند فردا در بين جوان ها رواج مى يابد. سخنرانى هايشان و مداحى هايشان هم همين طور، مسلّماً رسانه نقش بزرگى دارد ولى متأسّفانه در سال هاى اخير در پايين آوردن فرهنگ عزادارى آن هم در سطح بسيار عوامانه و گاهى هم صورى و رياكارانه، صدا و سيما نقش ويژه اى داشته است، و مراجع محترم تقليد هم هرچند تذكراتى دادند ولى متأسفانه چندان به آنها ترتيب اثر داده نشده است.


________________________________________
[1] . كامل الزيارات، باب 32، حديث 1.
[2] . كامل الزيارات، باب 32، حديث 2.
[3] . كامل الزيارات، باب 33، حديث 1.
[4] . كامل الزيارات، باب 32، حديث 10.
[5] . اصول كافى، جلد 2، باب تذاكر الاخوان، ص 186، حديث 2.
[6] . اصول كافى، جلد 2، باب تذاكر الاخوان، ص 187، حديث 4.
[7] . همان مدرك سابق، حديث 7.
[8] . اصول كافى، ج 2، ص 375، باب مجالة اهل المعاصى.
[9] . اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر ص 74، حديث 3، باب الطاعة والتقوى.
[10] . تحف العقول: ص 240، از كلمات امام صادق(عليه السلام).
[11] . تحف العقول: ص 219، از كلمات امام باقر(عليه السلام).
[12] . من لا يحضره الفقيه: ج 3، ص 109، حديث 491.
[13] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صدوق، ص 286.
[14] . بحارالانوار، ج 78، ص 382.
[15] . اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب تذاكر الاخوان، ص 186، حديث 2.
[16] . مرحوم شيخ انصارى از محقق اردبيلى و سبزوارى نقل مى كند كه فرموده اند: از حرمت غنا مرثيه ها استثناء شده است، چون غنا در مرثيه اهل بيت كمك به گريه و زارى مردم نسبت به مصائب اهل بيت مى شود و گريه به مصائب آنان مطلوب پروردگار و ثواب بسيارى دارد. پس حرمت غنا در مراثى و عزادارى ها منتفى مى شود. شيخ انصارى در پاسخ مى گويد: اولا غنا با تعريفى كه از آن كرديم (يعنى صوت لهوى) به گريه كمك نمى كند، بلكه برعكس است و اگر كمك كند نيز در جواز غنا فائده اى ندارد، چون خود غنا حرام است و عمل حرام حتى اگر وسيله مباح و يا مستحب و يا مقدمه اى براى آنها باشد حرام است و جايز نمى شود. (مكاسب محرمه شيخ انصارى، چاپ تبريز، ص 39 و 40)
[17] . نهج البلاغه، خطبه 216.
[18] . سوره بقره، آيه 257.

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم