آرمان: در سالهای بعد از انتخابات 88 و در غیاب اصلاحطلبان، اصولگرایان دیگر رقیبی نداشتند تا به خاطر رقیب با هم ائتلاف کنند. همین مساله ریشه اختلافات فراوان در میان اصولگرایان شد. انتشار دهها لیست انتخاباتی در مجلس نهم و معرفی یکی دو جین کاندیدا برای ریاستجمهوری سال 92 محصول این اختلافنظرها بود. با وجود انصراف تعداد قابلتوجهی از این کاندیداها و عدم احراز صلاحیت جمعی دیگر در نهایت اصولگرایان نتوانستند به یک جمعبندی در انتخابات برسند و با 4 کاندیدا وارد انتخابات سال 92 شدند. با این حال انتخابات سال 92 هشداری برای اصولگرایان بود تا سال 94 هماهنگتر عمل کنند. اما برخلاف پیشبینیها درحالی که یک سال به انتخابات مجلس دهم مانده، اختلافنظرها دوباره وارد ادبیات اصولگرایان شده است. در این باره با حجتالاسلام
مسعود ادیب، استاد حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
در میان اصولگرایان درباره مسائل مختلف، نظرات متعددی بیان میشود. به نظر شما دلیل این اختلاف نظر چیست؟
آنچه امروز در ادبیات سیاسی بهعنوان جریان اصولگرایی شناخته میشود، بیش از آنکه یک جریان سیاسی یا یک جریان فکری باشد، یک نحله است که اعضای آن به خاطر عوامل متعددی دورهم گرد آمدهاند اما افرادی که در طیف اصولگرایان قرار میگیرند الزاما دارای نظرات یکسانی درباره مسائل سیاسی کشور نیستند. بهطور کلی ما حزب یا جریان سیاسی که دارای استراتژی مشخص و قدرت اجتماعی گسترده در کشور باشد، نداریم.
پس اساس تشکیل این احزاب چه بوده است؟
واقعیت این است که ساختار سیاسی ایران پیچیدهتر از این مفاهیم است. وقتی احزاب سیاسی قدرت ندارند جریانات جای احزاب را میگیرند اما در ایران یکی از علل شکلگیری احزاب ارتباط میان اعضای آن است. در بسیاری موارد مشاهده میکنیم که اعضای یک حزب قبلا همکار بودند یا در جبهه همرزم بودند یا در یک دانشگاه تحصیل کردهاند. به همین خاطر است که در موارد متعددی افرادی در میان اصولگرایان هستند که گرایش اصلاحطلبی دارند و برعکس! در بین همین مجموعهها هم این اتفاق افتاده است و بسیار دیده شده که افرادی در یک مجموعه اصولگرا به افرادی در مجموعه دیگری قرابت فکری بیشتری دارد.
اختلافات فکری اصولگرایان بیشتر بر سر چیست؟
در بین اصولگرایان افرادی هستند که گرایش سیاسی ملایمتری دارند و برخی گرایشات رادیکالتری را نمایندگی میکنند. در اقتصاد طرفداران بازار آزاد و طرفداران اقتصاد دولتی و افرادی که به آزادی در فرهنگ اعتقاد دارند در برابر کسانی که طرفدار فرهنگ تمرکزگرا هستند، گرایشهای مختلف اصولگرایان را نشان میدهد. به جز این مسائل بحث اقتدارگرایی هم هست. یعنی میزان اعتقاد گروههای مختلف اصولگرا به اصول دموکراسی باعث به وجود آمدن اختلاف در میان آنها شده است. در نهایت هم اعتقاد گروههای مختلف اصولگرا به بحث سنتی و مدرنیته است. مجموع این عوامل در کنار هم باعث بروز اختلاف در میان اصولگرایان شده است.
به نظر شما تا چه اندازه این اختلافات واقعی و تا چه اندازه نمایشی است؟
مسائلی که گفتم هرازگاهی باعث به وجود آمدن اختلاف در میان اصولگرایان میشود و هرازگاهی انشعاب و اختلاف را میان آنها به وجود میآورد که نمونه اخیر آن اختلاف در جبهه پایداری است. این اختلافات نه نمایشی است و نه شوخی بلکه بیشتر اختلافاتشان بر سر میزان اقتدارگرایی و پایبندی به آن است.
نقش افرادی مثل آیتا... مهدویکنی و مرحوم عسگراولادی در ائتلاف میان اصولگرایان چقدر بود؟
آیتا... مهدویکنی و مرحوم عسگر اولادی در روند ائتلاف میان اصولگرایان تاثیرگذار بوند و افرادی که جای آنها قرار گرفتهاند همانند آنها تاثیرگذار نیستند.
فکر نمیکنید اصولگرایان در نبود این افراد به سراغ افرادی مثل آقای مصباح بروند؟
بهنظرم حتی افراد رده دوم اصولگرایان سنتی از نفرات صدر اصولگرایان قویتر هستند. از سویی دیگر جبهه پایداری پایگاه اجتماعی گسترده ندارد البته به خاطر شعارهای عدالتخواهانه و طرح بعضی مسائل بدنه اجتماعی دارد و ضریب نفوذ در برخی مناطق به دست آورده است اما در عین حال بسیاری از اعضای آن افرادی نیستند که شناخته شده باشند و در برابر اصولگرایان سنتی پایگاه اجتماعی ضعیفتری دارند. با این حال جامعه ما وتجربه انتخابات 84 نشان داد که ناگهان آقای احمدینژاد وارد شد و پلکان قدرت را طی کرد و آقای هاشمی را در انتخابات شکست داد. اما ظرفیت درونی جبهه پایداری به اندازه دامنهای که ادعا میکند، نیست.