یکی از غصه های محمدتقي فاضل ميبدي به گفته خودش این است که چرا جامعه ایرانی با وجود تفکر شیعی، عقلانی و فلسفی، نمی تواند تاثیر چندان بسزایی در فروکش کردن آتش های خشونت باری بگذارد که به نام دین در عراق، افغانستان، عربستان و...در جریان است.
این پژوهشگر امور دینی در گفت وگو با شفقنا به مناسبت سالروز ربوده شدن امام موسی صدر، یکی از دلایل بروز افراط گرایی در منطقه را حاکم نبودن بینشی مشابه بینش امام صدر می داند و می گوید: اگر کسانی مثل امام موسی صدر، شهید دکتر بهشتی، شهید مطهری و همچنین علمای بلندفکر هم اکنون حضور داشتند بسیاری از این افراط گرایی هایی که امروز در منطقه وجود دارد، خنثی می شد.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با محمدتقی فاضل میبدی را در ادامه می خوانید:
همزمان با سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر در شهریور 57 هستیم که 36 سال از آن می گذرد. گمان می رفت با سقوط معمر قذافی راز ناپدید شدن امام صدر برملا شود اما متاسفانه اینچنین نشد. شما به عنوان یک روحانی که طبیعتا کارهای ایشان را دنبال کرده اید، از سرنوشت ایشان و آخرین خبر اطلاع دارید؟
فاضل میبدی: برای هیچ کس روشن نیست که سرنوشت ایشان چه شد. خانواده امام موسی صدر ادعایی دارند که قابل شنیدن است؛ آنها معتقد هستند که برای ما روشن نیست که او به دست قذافی ربوده شده باشد اما همان روزهایی که قذافی سقوط کرد، ظاهرا یکی از ماموران اطلاعات کشور لیبی مصاحبه ای کرده و گفته بود که قذاقی در همان دعوت از امام موسی صدر با او وارد مشاجره می شود و در نهایت دستور قتل او را صادر می کند. این مساله از زبان «احمد رمضان» یکی از نزدیکان قذافی مطرح شد اما به هر حال روشن نشد که اگر امام موسی صدر کشته شده است، تاریخ شهادت و محل دفن او کجا است.
* به نظر شما این مساله می تواند تا این حد در هاله ای از ابهام بماند یعنی کشورهای مسلمان مصر، ایران، لبنان و حزب الله نمی توانند او را پیدا کنند؟
فاضل میبدی: متاسفانه این مساله از ابتدا چه از ناحیه ایران و چه از سوی کشورهای دیگر به طور جدی پیگیری نشد. من نمی دانم آنها یقین پیدا کردند که امام موسی صدر به دست قذافی شهید شده یا به دلایل سیاسی نخواستند این مساله را پیگیری کنند. قصه امام موسی صدر، قصه یک شخص نبود بلکه رهبری یک کشور بود. امام موسی صدر در دل شیعیان لبنان نفوذ بسیاری داشت و در سرنوشت خاورمیانه تاثیر بسزایی داشت. او شخصیت بسیار با نفوذی از جهت معنویت، دانش، فقه و سوابق خانوادگی داشت و به خاطر بزرگی و نفوذ زیاد او ماجرای ربوده شدنش کاملا سیاسی شد و کشورهای مربوط با این قضیه در وظیفه خود که باید در این مساله پیگیری انجام می دادند، کوتاهی کردند. البته امام خمینی(ره) در اوایل انقلاب بسیار مصمم بود که این قصه پیگیری شود به گونه ای که امام(ره)، معمر قذافی را بابت ربوده شدن امام موسی صدر به ایران راه نداد ولی به هر حال دولتمردان که باید این کار را دنبال می کردند پیگیری های لازم را انجام ندادند و شاید نمی خواستند در اول انقلاب رابطه بین ایران و لیبی زیر سوال برود. در هر صورت به نظر من مساله امام موسی صدر دچار این کشمکش های سیاسی شد و احتمال این وجود داشت که اگر در همان روزهای نخست یا در بدو پیروزی انقلاب این مساله به طور جدی دنبال می شد امام موسی صدر پیدا می شد و به لبنان بازمی گشت ولی فرصتی بود که متاسفانه از دست رفت.
* امام موسی صدر به رغم مبهم بودن سرنوشت در 36 سال گذشته همواره در خاورمیانه حضور زنده و حاضری داشت؛ از یک طرف خاورمیانه ای که مثل دیگ مذاب می جوشد و از سوی دیگر سرگشتگی و سرگردانی پیروان ادیان ابراهیمی و نه تنها شیعیان و دیگر مسلمانان همچنان ادامه پیدا کرده است؛ یک روز به برادر کشی رسیده و روز دیگر به برخورد فلسطینی ها و لبنانی ها با پیروان دین یهود رسیده است. چرا جامعه خاورمیانه آنقدر به امام موسی صدر توجه نشان می دهد و در واقع سوال این است چرا امام موسی صدر فراموش نمی شود؟
فاضل میبدی: من معتقدم که امام موسی صدر فردی بود که چه از بعد روحانیت و حوزوی بودن و چه از بعد شخصیت خانوادگی سهم بسیار بالایی در همبستگی ادیان داشت؛ من در چند سفری که به لبنان برای شرکت در کنفرانس هایی که به مناسبت امام موسی صدر برگزار شده بود رفتم شاهد بودم که مسیحیان شاید بیش از مسلمانان او را دوست داشتند و امام صدر را به قول خودشان عیسی مسیح و پدر خودشان می دانستند. امام موسی صدر تفکری داشت که سعی می کرد مرزهای کاذبی که بین مذاهب و ادیان وجود دارد را از بین ببرد. شیعه، سنی، مسلمان و مسیحی، همه را به یک همزیستی مسالمت آمیز دعوت می کرد. تفکرات و نظریه هایی که متاسفانه امروزه برخی از روحانیون چه شیعه و سنی گرفتار آن هستند و هر دم بر طبل خشونت می دمند و حق را فقط نزد خود می دانند در نزد امام موسی صدر جایگاهی نداشت. به نظر من اگر کسانی مثل امام موسی صدر، شهید دکتر بهشتی، شهید مطهری و همچنین علمای بلندفکر هم اکنون حضور داشتند بسیاری از این افراط گرایی هایی که امروز در منطقه وجود دارد، خنثی می شد. امام موسی صدر ظاهرا از طرف آیت الله بروجردی و به توصیه او به لبنان رفت و آیت الله بروجردی یک فقیه عقل گرایی بود که همواره به دنبال تقریب مذاهب بود، ارتباطی که با شیخ شلتوت برقرار کرد و ارتباط شلتوت با آیت الله بروجردی و در این میان نقش آیت الله طالقانی مهم بود که از طرف آیت الله بروجردی به مصر رفت و ملاقاتی با علمای الازهر داشت که وارث این نوع تفکرات و بینش ها امام موسی صدر بود. لبنان شاهراه برخوردهای فکری بود و در آنجا افکار مختلف با هم تضارب داشتند، کتاب های مختلفی چاپ می شد و آن محیط هم در تفکر ایشان تاثیر بسزایی داشت. من معتقدم که امام اگر امروز در خاورمیانه حضور داشت، وضع خاورمیانه به گونه ای دیگر پیش می رفت و این عدم ارتباطی که بین ایران و بعضی کشورهای عربی مثل عربستان سعودی و مصر وجود دارد، به این شکل نبود و خیلی بهتر و به نفع جهان اسلام بود. بسیاری از افراطی گرایی هایی که امروز در منطقه گرفتار آن هستیم به دلیل نبود یک بینش وحدت گرایانه است که اگر آن بینش وجود داشت این نوع افراطی گری ها به وجود نمی آمد. به هر حال امروز به نام دین، اسلام و مذهب دست به یک سری اعمال خشونت باری زده می شود که چهره اسلام را در دنیا بدنام می کند.
* شما اشاره کردید که امام موسی صدر به دنبال از میان برداشتن مرزهای کاذب در میان ادیان و مذاهب مختلف بود؛ ما افراد بسیاری را داشتیم که چنین ادعایی را مطرح کردند اما آنها هیچگاه به جایگاه امام نرسیدند یا اساسا آن کامیابی را هم نداشتند؟
فاضل میبدی: امام موسی صدر به آنچه معتقد بود عمل می کرد مانند اینکه به کلیساها می رفت و در آنجا سخنرانی می کرد، درحضور زنان مسیحی چه با حجاب و چه بی حجاب سخنرانی می کرد بنابراین امام موسی صدر شخصیتی نبود که در نظر یک چیز بگوید و در عمل خود را محدود کند. او یک نفوذ معنوی پیدا کرده بود که بسیار کارساز و جذاب بود یعنی اگر یک فرد ملحدی با او روبرو می شد شیفته اخلاق و خلق امام می شد. این بینش ها اگر در نظر، مقاله و کتاب باشد یک چیز است و اینکه انسان در عمل بتواند آنها را از راه اخلاق و برخورد نشان دهد، تاثیر دیگری است. امام در مسیر کار خود بین مسجد و کلیسا فرق نمی گذاشت، در مسیر توحید و دعوت به حقیقت همه را به چشم انسان می نگریست؛ همانند فرمایش امام علی(ع) به مالک اشتر که فرمود «مردم دو دسته اند دسته ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر همانند تو در آفرینش هستند». امام موسی صدر حقوق افراد را رعایت می کرد این نبود که تنگ نظری کند و بگوید چون تو مسلمان نیستی با نگاه دیگری با تو برخورد می کنم؛ هنوز هم برخی از فقها حقوق غیرمسلمان را با مسلمان نابرابر می دانند ولی در مشرب فکری امام موسی صدر این تفکرات جایگاهی نداشت. امام صادق(ع) می فرماید «مردم را به غیر زبان دعوت به اسلام کنید» و صحبت های امام موسی صدر هم تاثیر بالایی داشت اما آنچه که در بین مردم بیشترین تاثیر را می گذاشت، نحوه رفتار و برخورد و نحوه مواجهه او با غیرمسلمان ها بود. ایشان همواره دنبال صلح بود تا جامعه را به وحدت برساند. او اولین طلبه ای بود که در سال 1327به دانشگاه تهران رفت و در رشته حقوق اقتصاد درس خواند و با افکار نو رو به رو شد و این کار قطعا در فکر او تاثیرگذار بود و بعد وارد نجف شد و با پسرعموی خود شهید محمد باقر صدر که شوهر خواهرش هم بود، سال ها رفاقت و هم درسی داشت و بعد به لبنان رفت و با تفکرات گوناگون آنجا روبه رو شد و طبیعتا شرایط محیطی محمدباقر صدر هم به گونه ای بود که در ساختار فکری و شخصیتی امام موسی صدر نقش داشته است و ایشان قبل از آن که اهل نظر باشد، اهل عمل و معنا بود.
*تبدیل شدن امام موسی صدر به یک مکتب، جای بحث نمی گذارد اما چرا در این مکتب هیچ فرد دیگری مانند امام موسی صدر نیامد؟ این پرسش از حوزه های علمیه و از جهان اسلام - چه در عالم تشیع چه در بین اهل تسنن- وجود دارد که چرا تا این اندازه فرمانده جهادی و مفتی های جنگ و دعوا تربیت شدند اما افرادی مانند امام موسی صدر تربیت نشد و نتوانست راه ایشان را ادامه دهد؟
فاضل میبدی: پاسخ به این پرسش کمی مشکل است. گفته می شود «به هر الفی الف قدی برآید» در هر قرن، انسان مصلح برومندی ظهور می کند و جامعه را به ساحل نجات می رساند. ممکن است افراد بسیاری آمده و رفته باشند اما شرایطی که آقای صدر در لبنان در آن قرار گرفت، با اهل عمل بودن ایشان و تفکر بلندی که داشت، برای بسیاری پیش نیامده است.
*مگر خاورمیانه همواره درگیر جنگ و مرافعه نبوده است؟
فاضل میبدی: عمل امام موسی صدر یکسری پشتوانه های فکری هم داشت؛ درست است که ایشان پیش از اینکه اهل نظر باشند، اهل عمل بوده اند اما به هر حال پشتوانه های فکری خاص خود را نیز داشته است. در عین حال نمی توان گفت امروز کسی نیست که مانند ایشان بیندیشد.
*به طور مثال چه کسانی به گونه ای عملکرد مشابه دارند؟ آیت الله سیستانی می تواند چنین ویژگی هایی داشته باشد؟
فاضل میبدی: آیت الله سیستانی مرد بسیار بزرگی است اما ایشان آن تکاپویی که امام موسی صدر داشت را ندارند. امام موسی صدر همواره در حال رفت و آمد در کشورهای مختلف از جمله لبنان، مصر، ایتالیا، فرانسه و... بودند. همواره نیز دغدغه بازگرداندن عزت به اسلام را دارد. می توان گفت امام موسی صدر تقریبا شبیه مرحوم سید جمال الدین آسدابادی است که در یک مکان ثابت قرار نمی گرفت. سید جمال نیز مردی نبود که گوشه ای بنشیند، فقط درس بخواند، درس بگوید و بیانیه دهد بلکه همواره فردی بود که از این کشور به آن کشور، از این شهر به آن شهر و از این قیافه و لباس به قیافه و لباسی دیگر در تحول و تلاطم بود. آقای صدر هم فردی نبود که گوشه ای بنشیند. خود او عملا برای نجات شیعیان لبنان، عزت مسلمانان خاورمیانه و نجات مسلمانان از وضعی که اسراییل برای مسلمان ها درست کرده بود، اقدام کرد. ایشان برای رفع جنگ های داخلی لبنان و به گوشه ای راندن فالانژهایی که در حال نابود کردن لبنان بودند، اقدام عملی می کرد. اگر تنها اهل نظر بود، شاید کسی هم کاری با او نداشت. قصد ورود به این بحث که چه طرح و توطئه ای برای از بین بردن ایشان وجود داشت را ندارم چون نمی دانم ماجرا چه بوده است. سخن اینکه امام موسی صدر یک مصلح عملی بود، مصلحی نظری نبود. یک روشنفکر نبود به معنایی که امروز از روشنفکر تعریف می شود زیرا مصلحی بود که عملا اصلاحات را دنبال می کرد.
*با توجه به اینکه در حال حاضر وضعیت شیعیان نیز بهبود بیشتری یافته است، حزب الله لبنان بخشی از خاورمیانه را در اختیار دارد، شیعیان عراق و ایران هم دارای قدرت هستند، حوزه های علمیه نیز رونق دارند و مثل قبل از انقلاب درگیر کار مبارزاتی نیستند و امکانات مالی آنها گسترش پیدا کرده است، بزرگترین پرسشی که وجود دارد، این است که چرا امام موسی صدر در میان مسلمانان تبدیل به یک افسانه شده است؟
فاضل میبدی: به طور مثال فرض کنید فردی مانند آقای خاتمی در لبنان قرار بگیرند، حال شاید آن جنب و جوش و انگیزه هایی که در امام مومسی صدر بود، در ایشان نباشد یا کمتر باشد اما آقای خاتمی از جهت جهان شناسی و تفکر فرهنگی و فلسفی تا اندازه ای می تواند آن خلأ را پر کند؛ البته روشنفکران خوب دیگری چون آقای مجتهد شبستری در جامعه ایران هستند که اهل معنا، فکر و نظر هستند اما فاصله بسیاری با آقای صدر وجود دارد. به نظر می رسد آقای خاتمی از افرادی است که شاید در خود ایران هم مستقر باشد اما امروز می تواند واقعا از جهت فکری در خارومیانه اثرگذار باشد. با نظراتی که ایشان دارند، به طور مثال اگر به عربستان سعودی یا مصر و الازهر برود و با علمای اهل سنت صحبت کند، می تواند در کاهش تنش ها در جامعه بسیار اثرگذار باشد. متاسفانه تنگ نظری هایی وجود دارد که درست در تقابل تفکر امام موسی صدر است. این تنگ نظری ها اجازه نمی دهد امثال آقای خاتمی یا کسانی مانند ایشان ظهور و بروزی در دنیا داشته باشند. در زمان فوت نلسون ماندلا، یادداشتی نوشتم که امروز بهترین فرصت است که آقای خاتمی به آفریقای جنوبی برود و در این مراسم که همه دنیا در حال مشاهده آن هستند و مسوولان اکثر کشورهای دنیا در آنجا حضور دارند، یک سخنرانی بیست دقیقه ای درباره اسلام، اخلاق اسلامی داشته باشند و از اخلاق پیامبر(ص) صحبت کنند. این سخنرانی می توانست تاثیر بسیاری داشته باشد و نگاه کسانی که امروز به اسلام بدبین هستند را به خوشبینی تبدیل کند. می توانست اما متاسفانه اجازه پیدا نکرد. جامعه ایرانی به دلیل تفکر شیعی، عقلانی و فلسفی، ابوعلی سیناها در فلسفه و سهرودی ها در عرفان و حافظ و سعدی ها در غزل دارد که همه دعوت به اخلاق، صلاح، وفق و مدارا می کردند. یکی از غصه های من این است که چرا چنین جامعه ای امروز نتواند تاثیر چندان بسزایی در فروکش کردن این آتش های خشونت باری بگذارد که به نام دین در عراق، افغانستان، عربستان و...در جریان است. کسانی مثل آقای خاتمی می توانند نقش های بسیار بسزایی داشته باشند.
*دلیل اقبال غیرمسلمانان به امام موسی صدر و همراهی با ایشان را در چه ویژگی اخلاقی امام صدر می دانید؟
فاضل میبدی: فتوای همه فقها جز آقای حکیم این بود که اهل کتاب نجس هستند که فتوای آقای حکیم نیز با واکنش هایی رو به رو شد که مجبور شد از فتوای خود بازگردد. از طرفی این نگاه وجود داشت که اهل کتاب نجس هستند، نمی توان به آنها نزدیک شد و در ظرف آنها غذا خورد و از سوی دیگر امام موسی صدری وجود دارد که با اهل کتاب نشست و برخاست می کند، غذا می خورد، صحبت می کند و در کلیسا های آنها سخنرانی می کند. تفاوت نگاه به دین را در اینجا می توان مشاهده کرد. به طور قطع امام موسی صدر فقیه بود و فقاهت او کمتر از دیگران نبود. سال ها در نجف و قم درس خوانده بود و فردی نبود که بخواهد بدون فکر عمل کند. او کسی بود که با اجتهاد عمل می کرد و فقیه بود. اگر ایشان می خواست راه خشکی که اهل کتاب را نجس می دانست دنبال کند، هیچ وقت موفق نمی شد که به قول مسیحی ها پدر معنوی تلقی شود.
گفت وگو از زاگرس بهشتی- شفقنا
انتهای پیام