گفتگو با محمدتقی فاضل میبدی؛
جرس- مژگان مدرس علوم:گروه های تکفیری سلاح در دست و آماده برای جنگ در بخش های عمدهای از جهان اسلام رشد کردهاند و افزایش شکاف های مذهبی حاصل کاری است که آنان با کشیدن ماشه اسلحله هاشان به سوی همکشیان مسلمان خود انجام می دهند.
شیعه و سنی هر در اثر نفود این جریان های رادیکال از هم دورتر می شوند و حائلی از دشمنی و ستیز میانشان را پر می کند. قربانی اصلی این نزاع ها البته شهروندانی هستند که آرامش و امنیت شان سلب می شود، آواره می شوند و دیگر روی خوشی را نمی بینند. ریشه این ستیزها آیا در ذات دین است؟ آیا اسلام محرک چنین جنگ های فاجعه باری است؟ آیا شیعه و سنی نمادی از ستیزهای بنیادین اسلام است؟ پرسش هایی از این دست دغدغه خاطر کسانی است که نزاع های خونین روزمره در دنیای اسلام را می بینند و از این میزان نفرت و خشونت متحیر می مانند. جرس به مناسبت هفته وحدت از محمد تقی فاضل میبدی پژوهشگر حوزه علمیه قم درباره ریشه ستیزهای مذهبی پرسیده است. او اعتقاد دارد که این نزاع ها ذات اسلام نیست و پیامبر اسلام هیچگاه برای عقیده با کسی نجنگید و خواهان همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان بود. میبدی از گفتگوی فرقههای دینی به عنوان تنها راه غلبه بر ستیزها یاد می کند و می گوید که هر چند این گفتگو گاهی بسیار سخت پیش می رود اما راهی است که نباید از آن ناامید شد.
متن کامل گفتگو را بخوانید
در تاریخ روابط مذاهب مختلف اسلامی، فراز و نشیب های زیادی وجود داشته است اما طی سالهای اخیر تنش های فرق های مختلف اسلامی وارد فاز جدیدی شده است آیا تمام این درگیری ها به اختلافات کلامی و فقهی مسلمین بر می گردد، یا عوامل دیگری در دامن زدن به این اختلافات موثر است؟
متاسفانه اختلافات فرقه ای و مذهبی که در منطقه وجود دارد از زمان صدر اسلام هم وجود داشته است؛ به عبارت دیگر در طول تاریخ اسلام این جنگ های فرقه ای و مذهبی بویژه در سطح خلافت اسلامی مانند دوره عثمانیان و صفویان وجود داشته است. متاسفانه در زمان حاضر این دعواها تشدید شده است و عوامل تخریب و کشتار عوامل مدرنی هستند که رسانه ها اخبار آن را منتشر می کنند و بر همین اساس این درگیری ها موضوع جدیدی نیست. درصدی از عوامل این دعواها به اختلافات کلامی و فقهی بازمی گردد، اما هم شیعه و هم سنی در مبنای مذهبی و ایدئولوژیکی معتقدند که اسلام دعوت به تشایع ادیان، همزیستی و زندگی مسالمت آمیز در تمام فرق و مذاهب کرده است. در کتاب آسمانی قرآن آیین ها برسمیت شناخته شده است و سیره پیامبر خدا هم همین بوده است. در حقیقت، هیچ اختلاف فقهی و کلامی از جهت اسلامی نمی تواند سبب ایجاد جدالها و جنگ های مذهبی شود. در قرآن هم آمده است که اگر کفار با شما نجنگند و تجاوز جغرافیایی یا اعتقادی نکردند، خداوند اجازه نمی دهد در حق آنها ظلم کنید. در سوره ممتحنه قرآن آمده است که با کسانی که برخلاف شما می اندیشند، به خاطر اختلاف عقیده به آنها ظلم نشود. هیچگاه پیامبر خدا به خاطر اختلاف عقیده نجنگید و تنها با کسانی جنگید که می خواستند به ملت اسلامی در شهر مدینه تجاوز کنند.
متاسفانه دو عامل باعث تشدید و گسترش این جنگ ها در منطقه شده است. یک عامل، جهل مذهبی است که بسیار خطرناک است. جهل مذهبی بدین معناست که عده ای معتقد و مسلمان هستند اما از نظر مذهبی به گونه ای تربیت یافته اند که اگر یک بزرگی هر کاری به آنها بگوید انجام می دهند. در حالی که اسلام دین عقلانیت است و با جهالت مذهبی مبارزه می کند. جهل مذهبی و استبداد مذهبی در اسلام بسیار محکوم است. اگر در گفتار پیامبر اکرم هم نگاه کنیم با جهالت مردم بسیار مخالفت کرده است؛ زمانی که از ایمان کسی در پیش پیامبر تعریف می کردند، ایشان بلافاصله سوال می کردند عقل او چگونه است. عقل هم غیر از علم است، یعنی ممکن است کسی عالم باشد اما جاهل هم باشد. بنابراین مهمترین عاملی که باعث شدت گرفتن این جنگ های مذهبی در منطقه شده است جهالت عده ای از مسلمانان است که بنام دین دست به خشونت می زنند. عامل دوم، یکسری از اقدامات گروه های افراطی سیاسی است که منافع آنها در این جنگ های مذهبی است. این گروه های افراطی در هر جایی ممکن است وجود داشته باشند از آمریکا و اسرائیل گرفته تا کشورهای اسلامی. این گروه های افراطی حتی در حریم های سیاسی هم دخالت می کنند.. برای نمونه اگر اقداماتی به منظور برقراری رابطه بین ایران و آمریکا برای کاهش تنش ها و سیاست های خصمانه بخواهد صورت گیرد، گروه های افراطی از هر دو کشور تلاش می کنند تا این کار انجام نشود و می خواهند این دشمنی را ابدی نگه دارند. بنابراین، منشاء بسیاری از این اقدامات، اعتقادی و فرهنگی نیست، بلکه ریشه در مطامع سیاسی برخی جریانها دارد. در نتیجه منشا این اختلافات نمی تواند کلامی و فقهی باشد و حکومت ها و یا گروه هایی هستند که از این نوع اختلافات کلامی و فقهی استفاده های سیاسی می کنند و این کار را هم با استفاده از جهل مردم می کنند.
یکی از موانع همگرايي شيعه و سني، عدم آشنايي كامل آنها از اصول يكديگر است. به نظر شما چگونه می توان گفتمان علمي را در بین نظريه پردازان و عالمان ديني فرقه هاي اسلامي گسترش داد؟
"ان جی او" ها و کنفرانس هایی که در سطح دنیا برگزار می شود می توانند در این زمینه موثر باشند؛ البته مشروط بر اینکه دولت ها با اینگونه فعالیت ها همراهی کنند. یعنی برای تقریب بین مذاهب باید منهای دولت ها وارد عرصه فرهنگی شد. دانشگاه ها، حوزه های علمیه، ان جی او ها و سایر مراکز علمی با همراهی و پشتیبانی دولت باید در این عرصه فعال شوند. اما اگر قرار باشد این گفتمان ها را حزبی و جناحی کرد، کار درستی نیست و به نتیجه هم نخواهد رسید.
از چه طریقی این کار امکان پذیر است؟
راهی جز "گفتگو" نیست. خداوند در سورۀ فصلت میفرماید: "لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ، هرگز بدی و نیكی یكسان نیست بدی را با نیكی دفع كن، تا دشمنان سرسخت مانند دوستان گرم و صمیمی شوند." بنابراین می توان با گفتگو و صحبت کردن بسیاری از دشمنی ها را از میان برداشت، چه در سطح مسائل سیاسی مانند رابطه ایران و آمریکا و چه در سطح مسائل مذهبی مانند کنار هم نشستن و گفتگوی پاپ و عالم حوزه دینی. اگر این توقع وجود داشته باشد که یک مذهبی دست از آیین خود بردارد و طرفدار آیین ما شود این توقع درست نیست؛ و یا اگر ادعا شود که تمام حقیقت ها پیش ماست و آن طرف باطل است اینها هم پیش فرض های نادرستی است و کار به جایی نمی برد. به قول مولوی که گفت «حقیقت ،آینه ای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست. پس هر کس تکه ای برداشت و خودش را در آن دید و پنداشت حقیقت در دست اوست. حقیقت اما در میان مردمان پخش بود.» پیش فرض ما باید این باشد که اعتقاد هر کسی محترم است و خواهان زندگی مسالمت آمیز در دنیا با هم باشیم و قطعا با این پیش فرض تمام مشکلات حل شود. چرا ما مسلمانان باید بر سر آیین با یکدیگر بجنگیم؟ در کجای قرآن و حدیث پیامبر آمده که ما بر سر اعتقاد با غیر مسلمان بجنگیم؟ پیامبر زمانی که به مدینه وارد شدند اولین کاری که کردند یک قرارداد نوشتند و در آن هیچگاه نخواستند که یهودیت و مسیحیت از دین خود دست بردارند و از همه خواستند که در کنار یگدیگر مسالمت آمیز زندگی کنند، اما اگر دشمنی از بیرون به ما حمله کرد با هم در برابر دشمن بایستیم. متاسفانه امروز اسلام و پیامبر ما به گونه ای معرفی شده که شیعه می گوید تمام حقیقت در پیش ماست و سنی باطل است و یا بر عکس. برخی از روحانیون و مبلغین مذهبی چه شیعه و چه سنی در عدم معرفی اسلام واقعی مقصرند. رسانه ها و صدا و سیما هم مقصرند و به این اختلافات دامن می زنند. در هر صورت اگر بتوانیم اسلام را در ظرف زمان خود بشناسیم و بتوانیم با حقوق بشری که امروز مطرح است و کسانی که از کرامت انسانی سخن می گویند نزدیک شویم، بسیاری از این اختلافات حل خواهد شد.
اشاره کردید که باید اسلام را در ظرف زمان خود شناخت اما برخی معتقدند که اعلامیه سی ماده ای حقوق بشر ضد اسلامی است. نظر شما در این زمینه چیست؟
من اعتقادی به این اظهارات که اعلامیه سی ماده ای حقوق بشر کفرآمیز، ضد خدا و انسان محور است، ندارم. اعلامیه سی ماده ای حقوق بشر، اعلامیه ای است که بعد از جنگ جهانی تنظیم شده که اگر مفاد آن اجرا شود جلوی بسیاری از کارها گرفته خواهد شد. اگر هیچکس بخاطر آیین خود تکفیر نشود و بخاطر عقیده اش اعدام نشود ـ البته شاید بعضی از بندهایش را فقه ما اجازه ندهد ـ اما در مجموع این اعلامیه حقوق بشر با روح کلی ادیان الهی بسیار سازگاری دارد. ادیان الهی برای بشریت عدالت آوردند و زندگی راحت برای انسانها خواسته اند، اعلامیه حقوق بشر هم همین را می گوید. بنابراین زندگی که در آن جنگ، خصومت، انفجار، انتحار و آدم کشی باشد صد در صد با دین مخالف است و آنهایی هم که دین را متهم می کنند که در آن قتل و خونریزی بوده است جاهلاند.
آیت الله سیدهاشم حسینی بوشهری مدیر حوزه علمیه قم به منظور رفع اختلافات میان تسنن و تشیع اعلام کرده است که جهت انجام مناظره در سطح مرجعیت آمادگی دارد. این اظهارات جنبه تشریفاتی دارد یا در آینده جنبه عملی به خود خواهد گرفت؟
البته من آینده نگر نیستم و در دفتر مراجع هم نیستم که از مذاق و منش آنها خبر داشته باشم، اما اگر ایشان چنین اظهاراتی را بیان کرده اند بسیار خوب است. من هم از این موضوع استقبال می کنم و امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد. البته باز تاکید می کنم این گونه اقدامات مشروط بر این است که با یک پیش فرض غلط جلو نیاییم. بدین معنا که شیعه و سنی همدیگر را به باطل بودن متهم نکنند. در هر صورت بحث هایی مبنی بر اینکه بعد درگذشت پیامبر امام علی جانشین پیامبر بود و یا خلیفه دیگر، به جایی نمی رسد.
پس به نظر شما گفتمان ها با محوریت چه موضوعی باید شکل بگیرد؟
بحث ما در مناظرات و گفتگوها باید این باشد که چه باید کرد تا در این دنیا یک زندگی صحیح و مسالمت آمیز داشته باشیم که البته هدف انبیاء هم همین بوده است. در دین بر دو امر مهم تاکید شده است: یکی عدالت و دیگری امنیت و آسایش. بشر در این دنیا می خواهد از رنجهایش کم شود و دنبال قرار و قرارگاه می گردد. اینکه در قرآن آمده که به یاد خدا باشید تا قلبهایتان آرامش پیدا کند بدین معناست که آرامش برای بشریت یک اصل است. متاسفانه، الان در مناظرات آنچه که در دنیا بنام دین تبلیغ می شود با دینی که پیامبر آورده بسیار فاصله دارد و ما باید بتوانیم دین تاریخی را از دین واقعی جدا کنیم.
شما یکی از مدرسین حوزه علمیه قم هستید. آیا الان در حوزه های علمیه چنین بحث ها و مناظراتی صورت می گیرد؟
تا الان که چنین گفتمان هایی شکل نگرفته است. مرحوم آیت الله بروجردی و شیخ شلطوط، رئیس وقت الازهر در مصر تلاشهای زیادی برای کاهش اختلافات میان شیعه و سنی انجام دادند. یکبار هم مرحوم آیت الله طالقانی به کشور مصر برای این موضوع سفر کردند و در حقیقت باب گفتگو باز شده بود. اما متاسفانه بعد از درگذشت آیت الله بروجردی این کار دنبال نشد. بعد از انقلاب اسلامی به خاطر ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان، به پیشنهاد آیت الله منتظری میان ۱۲ تا ۱۷ ربیعالاول، هفته وحدت نامیدند تا در ایران هر دو احتمال تولد پیامبر- که اولی بیشتر مورد نظر اهل سنت، و دومی بیشتر مورد نظر شیعیان است- را گرامی بدارند و اختلافات را کنار بگذارند. در این هفته مراسم های برگزار می شد که مباحث خیلی خوبی هم در آن مطرح می شد اما متاسفانه به گونه ای با برخی از مسائل سیاسی آمیخته شد که آن مراسم ها هم روح و رسالت خود را از دست دادند. در هر حال پیشنهاد من به مشاور آقای رئیس جمهور این بود که مقامهای مناطق سنی نشین از میان سنی ها انتخاب شوند، یعنی در این زمینه اقدام عملی داشته باشیم. اگر این گونه اقدامات عملی در کشورهای اسلامی صورت گیرد نسبت به مباحث نظری تاثیرگذارتر خواهد بود. یعنی فارغ از شیعه و سنی بودن پست ها و کارهای اجرایی بر اساس حقوق انسانی و حقوق سیاسی و اجتماعی به عدالت تقسیم شود. در کشورهای اروپایی بسیاری از مسلمانان مسئولیت کارها را بر عهده دارند و در این کشورها مذهب و دین ملاک نیست، بلکه تخصص و عقلانیت و تجربه شخص ملاک و شاخص قرار می گیرد. بنابراین اقدامات عملی بسیار موثر است البته بحث های نظری هم مفید است منتهی مشروط بر اینکه با پیش فرض های متصلب جلو نرویم و فرض بر این گذاشته شود که طرفین گفتگو بهره ای از حقیقت دارند. باید تلاش کرد تا اختلاف عقیده در زندگیمان به انتقام از همدیگر تبدیل نشود.
البته الان فضای کشور به گونه ای است که حتی در میان خود شیعیان هم بحث ها به برخوردهای امنیتی کشانده می شود. همانطور که دیدیم آقای غروی که مفسر قرآن هم هستند بخاطر نظری متفاوت با دیدگاه های سنتی حوزوی به زندان افتادند. فکر می کنید بهترین برخورد با رویکردهای افراطی چیست؟
گفتگو، خود من هیچگاه از بحث و گفتگو ناامید نمی شوم و به پیامبر اسلام افتخار می کنم که فرمودند امرت بمداراة الناس کما امرت بتبلیغ الرسالة، همان طور که خداوند مرا به رسالت مأمور کرده، امر فرموده با مردم مدارا کنم. مدارای با مردم وظیفه همه انسانهاست، یعنی حتی اگر گروه رقیب بدترین برخوردها را کرد با امر قرآن با او برخورد خوب کنیم. من با زد و بند و زندان با هر گروهی چه افراطی چه غیر افراطی مخالف هستم یعنی اگر کار به بحث و جدال هم کشیده می شود به نحوی باید باشد که کار به دادگاه و زندان کشیده نشود. اگر بحث های علمی و فرهنگی و انتقادی به دستگیری و پرونده و زندان کشیده شود، هیچگاه شاهد رشد فرهنگی و فکری یک کشور نخواهیم بود و در واقع فکر می شود یک شمشیر. این شعر مولوی بسیار زیباست که می گوید «هر که بی سر او بجنبد ، دُم بود جُنبشِ او ، جنبشِ کژدم بود» یعنی به جای اینکه دم تکان دهی سر و عقلت را تکان بده. اگر عقل بشر تکان خورد از آن فکر می تراود و اگر دمش را تکان داد زهر می تراود و مانند کژدم می شود. دنیا، دنیای اختلاف سلیقه و فرهنگ و فکر است اما نباید بر سر اختلافات با هم جنگید. متاسفانه یکی از موضوعاتی که در ادبیات سیاسی برخی کشورها و حتی کشور ما آمده است این است که می خواهند جناح فکری مخالف را به هر نحوی از میدان خارج کنند که امر بسیار خطرناکی است. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید از سه هزار سال تاریخ بشر که مطالعه کردم دوهزار و هفتصد سال آن را بشر در جنگ بوده است، آنهم بیشتر جنگ های اعتقادی بوده است تا جنگ های جغرافیایی. این جنگ ها برای بشر چه دستاوردی داشته است؟ فرهنگ بشریت از تنازع های فکری بوجود آمده است، نه از تخاصم های فکری. ما در فرهنگ و دین اسلام و حتی سیاست های گذشته نوعی از حلم و مدارا می بینیم و اگر به تئوری های اولیه بازگردیم به راحتی می توان در کنار یکدیگرزندگی کرد. اما متاسفانه امروز عده ای دین و پیامبر خدا را ابزار کارهای سیاسی خود کرده اند و عده ای از مسلمانان جاهل هم به دام این نوع جریان های افراطی افتاده اند و باعث ایجاد درگیری ها و خشونت در برخی کشورهای اسلامی مانند مصر و سوریه و عراق و افغانستان شده اند.
در این درگیری های مذهبی نقش گروه های ضد شیعی به خصوص در تحولات سوریه بسیار پررنگ است و برخی از کشورهای منطقه ایران را متهم می کنند که به دنبال تقویت مفاهیم بنیادی شیعه در منطقه است. آیا این نگرانی ها از مقوله اعتقادی است یا قدرت؟
این ادعا قابل قبول نیست و معتقدم بنیادگرایی که در برخی کشورهای سنی مذهب وجود دارد بسیار خطرناک است. البته در اینجا وارد پرونده دعوا نمی شوم؛ فقط اگر بخواهیم این بنیادگرایی را ریشه یابی و واکاوی کنیم در فرقه هایی مانند طالبان و القاعده این بنیادگرایی و تکفیر بسیار بیشتر است. این موضوع را بدون تعصب می گویم که در تئوری مذهب شیعه ما این نوع تکفیر و برخورد را نداریم و اساسا انتحار را قبول نداریم. ما طبق گفته صریح قرآن معتقدیم که اگر کشوری جنگ و تجاوز را آغاز کرد ـ اگر ببخشیم که چه بهتر ـ و اگر نه، باید همانگونه برخورد کنیم. اینکه بمب گذاری شود و صد انسان بی گناه کشته شوند در تئوری اسلام و شیعه قابل قبول نیست. این برخوردهای خصمانه و حتی تکفیری را نمی توان درمیان ایرانیان که شیعه مذهب رسمی کشورشان است مشاهده کرد. البته منکر نیستم که اظهارات ناشی از جهل برخی از مبلغین شیعه ممکن است تحریک کننده باشد، اما خشونت هایی که الان بنام تکفیری صورت می گیرد بسیار خطرناک است و در میان شیعه های ایران وجود ندارد. البته در اینجا وارد این بحث که کدام دولت این تکفیری ها را تقویت می کند نمی شوم، زیرا اهل سیاست نیستم.