Please make sure that, your allow_url_fopen or cURL is enabled. Also, make sure your API key and location is correct. Verify your location from here https://openweathermap.org/find

فاضل میبدی:فقه را عرف محور،عقل محور،مصلحت محور،زمانمند، مکانمند کنید

مردم در جغرافیای سیاسی اسلام چه جایگاهی دارند؟
بحث مشارکت سیاسی مردم، که امروز در دنیا بحثی بسیار جدی است، نقش مردم را در مسائل سیاسی روشن می کند. مشارکت سیاسی در اسلام ریشه های خیلی خیلی مهمی دارد. خدا در سوره رعد می فرماید:« ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم/ خداوند سرنوشت هر ملتی را به دست خود آن ملت داده است.» مردم باید سرنوشت خودشان را عوض کنند. این مشارکت سیاسی است. سرنوشت فقط سرنوشت فردی نیست. اسلام انسان را در جامعه می بیند نه درفرد. درست است که اصالت فرد را قبول داریم ولی اسلام یک دین اجتماعی است و و زمانی که حضرت رسول تشریف آوردند مدنیت را به رسمیت شناختند. این است که اگر سرنوشت بشر سرنوشت سیاسی اش، سرنوشت اقتصادی اش، سرنوشت فرهنگی اش عوض شود این خودش است که باید بیاید سرنوشتش را عوض کند و طبیعتاً سرنوشت عوض کردن انسان به دست خود انسان طبیعی است که که مقدماتی دارد ؛ یک: بشر باید اگاهی سیاسی داشته باشد، بشر باید در جامعه حضور داشته باشد به شکل حزب یا به شکل دیگری. این یک چیزی است که لازمه حضور سیاسی مردم در جامعه است.
پیامبر اسلام فرمودند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» این فرموده پیامبر خیلی محکم است که می گوید انسان ها در تعیین سرنوشت خویش باید نقش داشته باشند. نیز در اسلام قانون امربه معروف و نهی از منکر دارید. حضرت علی (ع) می فرماید: «لاتترکوالامر بالمعروف و نهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم/ اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید اشرار بر شما مسلط می شوند.» یعنی مردم وظیفه دارند در سرنوشت خویش دخالت کنند و بی تفاوت نباشند. مرحوم ایت الله منتظری هم فتوا می داد که در این روزگار قاعده امر به معروف و نهی از منکر باید به شکل تحزب اجرا شود. باید حزب درست کنیم. اسلام ما را به یک مشارکت سیاسی دعوت می کند. نیز قانون «نصیحت پیشوایان / النصیحه الائمه المسلمین» را داریم که بسیار روایت در موردش آمده است ان قاعده مهمی است. یعنی نباید در برابر حاکم جامعه و مسئول بی تفاوت باشید. این یک نوع مشارکت سیاسی را می رساند. در هر صورت در اسلام مبناهای محکمی داریم برای این که بشر باید در سرنوشت سیاسی دخالت کند.
برخی نقش مردم را تزیینی می دانند و برخی تعیینی. چه دیدگاه هایی راجع به مشارکت سیاسی مردم وجود دارد؟
در مسئله مشارکت سیاسی اختلافی نیست. یعنی فقیه سنتی، فقیه نوگرا، فقیه عقل محور و فقیه نص محور قبول دارند که انسان در جامعه مسئولیت دارد. کسی منکر این نیست. چیزی که باعث اختلاف می شود این است که مبنای مشروعیت رهبری جامعه یا مبنای مشروعیت قوانین جامعه کجاست. اختلاف این جاست.یک دیدگاه می گوید مردم مشارکت سیاسی دارند و باید در سرنوشت جامعه دخالت کنند اما کسی که جامعه را اداره می کند، ولی فقیه، رهبر، حاکم یا هرچه هست، مشروعیتش را از مشارکت سیاسی مردم نمی گیرد. طبق این دیدگاه مشارکت با مشروعیت فرق دارد. مردم مشارکت می کنند و کسی رهبر یا حاکم جامعه می شود امام مردم در مشروعیت بخشی به او نقشی ندارند. این دیدگاه امروز هم طرفدارانی دارد. امام از نظر مقابل می گوید مردم علاوه بر این که مشارکت سیاسی دارند، در تعیین رهبر هم نقش دارند و مشروعیت بخش حاکمان هستند.
نظریه اول را نظریه کشف و نظریه دوم را نظریه جعل یا نصب می دانند.طبق نظریه کشف وقتی خبرگان منتخب مردم، که از راه مشارکت سیاسی انتخاب می شوند، کسی را به عنوان رهبر یا حاکم اسلامی بر می گزینند او را جعل یا نصب نکرده بلکه کشف کرده اند. خداوند او را نصب کرده است. معتقدان این نظریه می گویند کسی که رهبر جامعه است یک رهبر طولی است و رهبریتش به امامت معصومین (ع) وصل می شود. همانطور که آنها از طرف خداوند منصوب می شوند افرادی که بعد از معصومین به عنوان نایب عام معرفی می شوند ، نصبشان از جانب امام است و خبرگان صرفاً او را برای مردم کشف می کنند. اما من با تتبعاتی که داشتم و تحقیقاتی که کردم نمیتوانم این را بپذیرم. من دقیقاً مسئله امامت و ولایت معصوم را از غیر معصوم جدا می کنم. بالاخره بر اساس روایات و مبنایی که داریم معصومین از طرف خداوند منصوب می شوند. وقتی عده ای به امام صادق می گویند چرا اسماعیل،فرزند بزرگتر ایشان، امام نمی شود، حضرت می گوید: « امامت ما براساس وصیت ما نیست، براساس نصب خداوند است. ما صرفاً معرفی می کنیم.» اینطور نیست که یک امام طبق وصیت قبلی امام شده باشد. بلکه هر امامی، امام بعد از خود را کشف و به مردم اعلام می کند. مبانی کلامی و اعتقادات شیعه چنین است اما در مسئله ولایت عام ولایت فقیه و ولایت کسانی که بعد از امام معصوم می خواهند حاکم شوند مسئله فرق می کند. این جا یک: مردم باید حضور سیاسی داشته باشند دو: مردم باید حاکمانشان را نصب کنند. نصب یعنی مشروعیت بخشی از طرف مردم.سه: مردم باید در عملکرد حاکمان نظارت داشته باشند. چهار: مردم حق عزل حاکمان را دارند.پنج: مردم باید بتوانند مسئولین را جابجا کنند. در قانون اساسی ما هم پیش بینی شده که اگر رهبری شرایطش را از دست داد خبرگان یک رهبر دیگری انتخاب می کنند. در مورد معصوم که نمی شود این حرف را زد. هیچ وقت امام معصوم از عدالت و شرایط رهبری ساقط نمی شود. معصوم معصوم است. نمی شود بگوییم ممکن است روزگاری امام معصوم از شرایط رهبری بیفتد. اما در مورد غیر معصوم می شود این حرف را زد. یک رهبری که شرایط رهبری را از دست داد نمی شود مسئولیت را به عهده خودش بگذاریم، خبرگان رهبری باید تشخیص دهد و جا به جا کند. خبرگان هم به هر حال از طرف مردم انتخاب می شوند. بنابراین من به همان نظریه جعل معتقدم که آقای صالحی نجف آبادی در کتاب« حکومت صالحان» یا «ولایت فقیه»، مرحوم آیت الله منتظری در کتاب «ولایت فقیه» و دیگران مطرح کرده اند.
یعنی رهبری یا حاکم باید از طرف مردم انتخاب شود. اگر چنین نباشد مشروعیتی هم ندارد. این بحث مفصلی را می طلبد. من به عنوان یک طلبه ناچیز که کتاب هایی خوانده و از روح قانون اساسی هم سر در می آورم این را می دانم که درزمان غیبت، رهبر جامعه اسلامی اگر به دست مردم انتخاب شود مشروعیت اش هم به دست مردم است. چون ما کلمه مشروعیت را در واژگان سیاسی صدر اسلام نداشتیم؛ کلمه مدرن و تازه ای است. امروز می گویند دولت بر اساس آراء مردم توافق اجتماعی و تعامل اجتماعی مشروعیت پیدا می کند. مادامی که مردم رأی و انتخابشان نسبت به ان فرد یا گروه باقی است، مشروع است اما اگر مردم بیعتشان را شکستند و او هم از شرایط خارج شد دیگر مشروعیتش را از دست می دهد.
آیا دراسلام شکل حکومت هم تعیین شده است؟
معتقدم که حکومت یک مقوله عرفی و عقلایی و تجربی است. اسلام بر این تاکید می کند که بشر باید حکومت داشته باشد. تاکید اسلام بر این که بشر باید حکومت داشته باشد یک تاکید مولوی نیست؛ ارشاد حکم عقل است.
اسلام هیچ مدل و روشی برای حکومت ارائه نکرده است. حکومت؛ مدل حکومت و روش حکومت یک امر کاملا عرفی و عقلایی است . اسلام و عقلای بشر جامعه عادلانه را می خواهند.«لیقوم الناس بالقسط» روش اجرای عدالت را خود بشر و عقل بشر پیدا و اجرا می کند.
از جمله حضرت امام (س) که فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است.شما چه تعریفی از این فرمایش امام دارید؟
دردنیای امروزه هر نظامی راهکارهایی برای خودش دیده و ساز و کارهای مقرر کرده که نظامش حفظ شود. روش های مختلفی هم وجود دارد. راه های برخورد با کسانی که می خواهند غیر قانونی بر علیه یک نظام توطئه کنندهم در قانون پیش بینی شده است. بالاخره عقلاً و شرعاً واجب است بشر نظامش را حفظ کند.
حال سوال اینجاست که مراد از نظام ،شخص حاکمان است یا بافت سیاسی جامعه؟
نظام مجموعه قوانینی است که بدست یک عده ای در جامعه حاکم شده است. اگر کسی بخواهد این قوانین را به هم بریزد و مردم را ازقانون دور و بلبشو درست کند باید در مقابلش ایستاد. روش این هم در قانون پیش بینی شده است. در قانون اساسی روش تشکیل احزاب را دارید، انتقاد سالم و مشارکت مدنی سیاسی مردم پیش بینی شده است. باید آن روش ها دنبال شود. نمی شود حفظ نظام را یعنی حفظ شخص حاکمان تفسیر کرد. این را شخصاً قبول ندارم.نیز به هر طریق و روشی نمی شود آن را حفظ کرد، سرکوب، خشونت و توسل به هر روشی برای بقا حکومت در دنیای امروزمحکوم است. خوشبختانه قانون اساسی مان خیلی به این مقید است. البته ممکن است اشکال و ایرادهایی هم به آن وارد باشد. اگر در جامعه امروز کسی منتقد وضع موجود بود و از وضع اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و مسائلی مثل مطبوعات آزاد یا احزاب انتقاد می کرد نباید بگوییم به نظام لطمه وارد میکند وبنابر این که حفظ نظام از اوجب واجبات ست با او برخورد شود. به عقیده بنده روحیه استبدادی، برخوردهای خشونت آمیز و اینکه کسی حق انتقاد نداشته باشد نظام را از بین می برد. بعضی ها می گویند انتقاد کردن یک عده در قالب تحزب نظام را خراب و برخورد با منتقدان نظام را تحکیم می کند. این غلط است و بنده عکس این را معتقدم. این که گروهی در چارچوب قانون از نظام انتقاد کنند، که قانون اساسی هم اجازه اش را می دهد، نظام را تقویت می کند. اما اگر گروههای افراطی، تندرو و خشونت طلب در برابر جریان منتقد بایستند این نظام را خراب می کند.
مشروعیت یک نظام سیاسی چگونه محقق می شود؟
مشروعیت را باید معنی کنیم. مشروعیت حکومت به معنی مشروعیت فقهی نیست؛ به معنی قانونی بودن حکومت است . پس حکومت که قانونی است مشروع است. در دنیای امروز حاکمی که از راه کودتا، وراثت، و چنین راه هایی به حکومت رسیده را مشروع نمی دانند.می گویند حاکمی مشروع است که از راه قوانین موجود به حاکمیت رسیده باشد. چند بند قانون اساسی ما هم درباره انتخابات مردم است یعنی راه رسیدن به یک حکومت مشروع یا انتخاب حاکم مشروع راه انتخابات و بدست مردم است که قانون اساسی گفته. در این صورت حکومت قانونی است .این را هم اضافه کنم که در حکومت قانونی میثاقی بین مردم و حاکم باید بسته شود. چه اسم حاکم را وکیل بگذارند چه ولی. مرحوم آقای حائری هم در کتاب «حکمت و حکومت» مفصل به این مباحث اشاره کرده است. باید میثاق و قراردادی بین مردم و شخص حاکم در جامعه باشد و اگر آن میثاق و ارتباط از بین برود، فرد حاکم مشروعیت ندارد.چون مبنایش قانونی نیست.نکته دیگر اینکه بعضی ها استدلال می کنند که در اسلام بیعت شیوه حکومت است. به نظر من مفهوم بیعت، که در نهج البلاغه و خیلی متون دیگر هم آمده با مفهوم انتخاباتی که در دنیای مدرن مطرح است فرق می کند.به هر حال الان جامعه اسلامی فراتر از مدینه است. چون ایران و شامات هم جزءمنطقه اسلام است. علی (ع) در مدینه بود. مردم عثمان را اعدام کرده بودند. عده معدودی از شهرهای دیگر می آیند امام علی را به عنوان حاکم انتخاب می کنند. اسم این بیعت است.در دنیای امروز این مورد قبول نیست که فقط عده معدودی حاکمیت یک شخص یا گروه را بپذیرند. اگر بیعت یک مبنای اجتهادی باشد آن را توسعه می دهیم و از آن انتخابات را بدست می آوریم. موقعی که عده ای، که در راسشان معاویه بن ابی سفیان بود، در مقابل علی (ع) ایستادند حضرت استدلال کرد و گفت: «معاویه تو که مرا زیر سوال می بری .. با یعنی القوم الذین بایعوا ابابکرو عمر عثمان... مردم همانطور که با خلفای پیشین بیعت کردند با من هم بیعت کردند.» ما طبق کلام شیعه بر این باوریم که امامت امام علی (ع) از طرف خداوند است. اما ولایت به مفهوم سیاسی یعنی رهبری جامعه از طرف خداوند نیست. علی به عنوان وکیل، ولی یا رهبر سیاسی جامعه از طریق بیعت مردم انتخاب شد. خودش هم در چند جا به این مسئله استدلال کرد و می گوید:« نزدیک بود فرزندانم زیر دست و پای کسانی که برای بیعت آمده بودند له شوند.»پس این که بگوییم انتخابات همان بیعت است را سخت می توان قبول کرد. مگر این که مفهوم بیعت را به قدری توسعه دهیم که انتخابات را شامل شود. نیز می توانیم به این استدلال کنیم که علی (ع) در برابر مخالفت و برای مشروعیت خود به بیعت مردم، که انتخابات امروزی است، استدلال کرد. امام هم در حکمی که برای مرحوم مهندس بازرگان دادند گفتند مردم مرا انتخاب کردند. بالاخره امام یک رهبر کاریزماتیک، بزرگ و فرهمند بود ولی به هر حال او هم به انتخابش ا زجانب مردم استدلال کرد.
چنانچه مردم نسبت به چیزی معترض بودند و یا آن چیز را نخواستند چگونه می توانند خواسته خود را اعلام کنند؟
خوشبختانه در دنیای امروز این مسئله پیش بینی شده است در قانون اساسی ما هم همین طور. اولاً اگر مردم رأی دادند و عهدی با حاکم یا با قانون اساسی بستند عقلاً و شرعاً باید به این عهد پایبند باشند. اگر بنده یک رئیس جمهوررا برای چهار سال انتخاب کردم باید به این عهد پایبند باشم. حالا اگر مردم چیزی را نخواستند چگونه می توانند آن را اعلام کنند؟ حکومت باید به مردم اجازه دهد رادیو، مطبوعات و احزاب داشته باشند تا حرف مردم به گوش حاکمان برسد. اگر حرفشان حق است باید پذیرفت و اگر ناحق است باید جوابشان را داد. اما این مردم با اسلحه وارد شوند و در هیچ کجای دنیا پذیرفته نیست. در اسلام به این بغی می گویند. اینکه کسی بخواهد از درون یک جامعه علیه نظام قیام مسلحانه کند در اسلام قبول نیست و باید سرکوب شود.در دنیای امروز هم اینکه کسی بخواهد مسلحانه در برابر حکومت بایستد را قبول نمی کند. بر اساس قوانین هر کشوری با این ها برخورد می شود. راه های اعلام نخواستن ونارضایتی مردم در قانون پیش بینی شده است. مردم هم به آن قانون رأی دادند. اینکه گروهی بخواهند در کردستان یا تبریز قیام مسلحانه کنند قبول نیست. قیام مسلحانه را هیچ قانونی قبول نمی کند. خود مردم هم آن را قبول ندارند .برای اعلام نارضایتی نسبت به وضع موجود راه هایی در قانون اساسی پیش بینی شده.یک: رفراندوم که بحث مفصلی دارد. خوشبختانه در قانون اساسی ما اصل رفراندوم ،( اگرچه سازو کارش اشکالاتی دارد) و این که مردم حق دارند مستقیم نظرشان را در مورد چیزی اعلام کنند پیش بینی شده است.دو: مطبوعات واحزاب مستقل. به نظر بنده این ها باید در جامعه وجود داشته باشد تا جامعه از تکصدایی خارج شود. یعنی بالاخره یک روزی باید در این مملکت رادیو وتلوزیون به معنای واقعی ملی باشند نه دولتی و حکومتی. اگر این ها باشد مردم با روش های مسالمت آمیز نظرشان را اعلام می کنند. اما اگر جلوی این بسته شود استبدادی می آید که ممکن است در برابر حرکاتی براندازنده قرار بگیریم.
باید روش های اعتراضیمان را از راه هایی نشان بدهیم که به خشونت و مبارزه مسلحانه نینجامد. حکومت و حاکمیت هم باید این روش ها را برای مردم فرض بداند و این راه های مسالمت آمیزی که در قانون اساسی پیش بینی شده سد شود ممکن است روزی با آن عواقب خطرناک مواجه شویم که شبیه این در مصر و سوریه و جاهای دیگر دارد اتفاق می افتد . اگر آن حکومت ها روشهای دموکراتیک را دنبال می کردند کارشان به اینجا نمی رسید. روش های خشم و سرکوب هیچ وقت جواب نمی دهد.
در اندیشه حضرت امام نظام اسلامی بر چه پایه ای استوار است؟
اگر بخواهیم به حرف های امام برگردم معتقدم پایه نظام اسلامی مردم هستندو تنها یک راه دارد، انتخابات. این مردم هم چندین مفهوم دیگر مثل آزادی و انتخابات آزاد را به دنبال دارد و با مفاهیمی مثل انتخاب های دیکته شده جور در نمی آید.
ببینید امام بر سه مورد تاکید داشتند که هیچ کاری در موردش انجام نشد. یک: مسئله آراءمردم. اگر صحیفه نور را نگاه کنید می بینید امام چقدر درباره نقش مردم صحبت می کند. اصلاً امام به همین دلیل تشخیص مصلحت را در برابر شورا نگهبان درست می کند چون می خواهد حق مردم پایمال نشود . این که امام همه زن ها و مرد هارا مکلف می کنند در انتخابات شرکت کنند برای همین است. این خیلی مهم است. امام روی انتخابات و آراء مردم خیلی تاکید داشتند. دو: مجمع تشخیص مصلحت. باید روی این مسئله هم کار شود.
سه: مسئله زمان و مکانی که امام در فقه فرمودند . به نظر بنده یکی از مترقی ترین نظریاتی که امام در اواخر عمرشان ارائه دادند بحث دخالت عنصر زمان و مکان در فقه است. واقعاً مترقی است. امام فقط یک زمانی برایش در قم کنفرانسی گذاشتند و این حرف شهید شد ورفت که رفت و در عمل هیچ اتفاقی نیافتاد. امام مخالف بود در شوراهای نگهبان و نهادهای دیگر وضع قانون بر اساس نص محوری باشد. در نامه اشان به مرحوم آیت الله قدیری گفتند « اگر زمان و مکان را در قوانین دخالت ندهید باید کوخ نشینی کرد». اما اگر بخواهید در دنیای مدرن و قرن21 م با این تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زندگی کنید باید فقه را عرف محور، عقل محور، مصلحت محور، زمانمند، مکانمند و عصری کنید.
متاسفانه در حوزه های علمیه ما اصلاً روی این کار نشده است. فقط یک سمینار برای آن برگزار کردند. آنچه در مسیر قانونگذاری وشورای نگهبان می گذرد چیزی نبود که امام ترسیم کردند.
منبع :حریم امام
 

Image

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

 

پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم