گزارشی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود ادیب، شب تاسوعای 1435 در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُم (تحف العقول، 239). امام حسين «ع»: خدايا! تو مىدانى كه قصد ما رقابت براى دست يافتن به قدرت يا زيادتخواهى مال دنيا نبود، بلكه براى آن بود كه نشانههاى دين تو را به ديگران بنمايانيم، و با قدرت دست به اصلاح سرزمينها زنيم، تا بندگان ستمديدهات ايمن شوند، و به واجبات و مستحبات و احكام دين تو عمل شود. پس اى مردم! اگر شما به يارى ما برنخيزيد و داد ما را ندهيد، اين ستمگران بر شما چيره خواهند گشت، و در خاموش كردن نور پيامبر (و از ميان بردن احكام قرآن) خواهند كوشيد.
درست است که این حدیث "اسمه مكتوب عن يمين العرش: إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة و العروة الوثقى" (مثیر الاحزان، 4) در کتب حدیثی قدیم نقل نشده و قدیمی ترین کتاب حدیثی که آن را نقل کرده کتاب مثیر الاحزان است که مؤلف آن در سال 841 از دنیا رفته است؛ ولی روایات دیگر که مضمون این حدیث را می رساند در کتب معتبر قدیمی نقل شده است. مثل روایت: قوله ص مثل أهل بيتي كسفينة نوح (عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الأبرار، 358) و روایت ثقلین که مورد اتفاق شیعه و سنی است. در این تردید نیست که امام حسین مثل بقیه امامان چراغ هدایت و کشتی نجات است. این مقام برای امامان در راستای مقام پیامبر خاتم و دیگر پیامبران است. این که پیامبر مردم را به اهل بیت توصیه کرد برای تکمیل رسالتش بود. رسالت پیامبر روشنگری و اصلاحگری بود و امامان نیز ادامه دهنده راه او بودند. پیامبر برای بعد از خود نقشه راه ترسیم کرد و در این راه چراغ هایی قرارداد که مردم بتوانند راه را پیدا کنند. وقتی راه خیلی دشوار و مبهم می شود به چراغ پرنوری نیاز است که بسیار بدرخشد تا بتواند راه را به مردم بنمایاند. در این زمان به نورافشانی انفجارگونه نیاز است. در زمان امام حسین (ع) خلافت پیامبر به سلطنت گزنده و آزاردهنده تبدیل شده بود و دین را ابزار سوء استفاده سیاسی و اقتصادی قرارداده بود. از این رو هدایت مردم جز با یک واقعه استثنایی میسر نبود. امام حسین این قدم را برداشت که تا ابد حرکتش زنده بماند و روشنگری کند.
متاسفانه ما به جای این که از حرکت روشنگرانه و اصلاح طلبانه امام حسین درس بگیریم و جامعه ما یک جامعه روشن و فهیم در دین و اصلاح شده باشد، به این حرکت امام حسین به عنوان یک هدف نگاه می کنیم؛ امام حسین و حرکتش و شهادتش را هدفی برای آمرزش خودمان می دانیم. غافل از این که امامت امامان و رسالت پیامبران نیز هدف نیست؛ همه این ها ابزار است برای این که رفتار و اخلاق ما اصلاح بشود. حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است؛ یعنی خودش و حرکتش و شهادتش برای هدایت ما و نجات ماست. نجات ما در این نیست که برای شهادت امام حسین موضوعیت قائل بشویم و برای آن امام در بین ائمه دیگر یک حساب دیگری باز کنیم و بگوییم دستگاه امام حسین دستگاه دیگری است. امام حسین وارث آدم و انبیای دیگر است؛ یعنی به همان راه آنان رفته است نه این که راه دیگری احداث کرده باشد. خدا به پیامبر هم دستور داده است که به راه پیامبران دیگر اقتدا کند. مسیر امام حسین نمی تواند خارج از مسیر انبیا باشد. آن حضرت راه فرعی ایجاد نکرده که بشود مخفیانه و حیله گرانه از آن رفت و کاستی ها و ظلم های خود را پوشاند و از بین برد. متاسفانه بعضی از مراسم عزاداری های ما به حرکت های نمایشی تبدیل شده است. این مراسم موجب زنده شدن روح حرکت امام حسین نمی شود و مردم را به الهام گیری از آن حضرت سوق نمی دهد.
اگر بخواهیم ببینیم جریان امام حسین بر ما تأثیر داشته است یا نه باید ببینیم شرکت در این مجالس و عزاداری ها چه تاثیری در روشن شدن ما در دین و اصلاح شدن رفتار و اخلاق ما داشته است. در اسلام ما شاهد دو فرهنگ و مکتبیم: بعد از پیامبر، امامان معصوم راه عقل و استدلال و اقناع را در پیش گرفتند و با مخالفان خود نیز با مدارا و عقلانیت برخورد کردند و سعی کردند آنان را اقناع کنند. اما در برابر آنان عده با تکیه بر زور و استفاده از قداست دینی پیامبر و خلافت او تلاش کردند که همه مخالفان خود را قلع و قمع کنند. بعد از پیامبر پنج گروه مخالف حکومت رسمی به وجود آمدند که هر یک به گونه ای با بعضی از کارهای آنان مخالف بودند. حاکمان و خلفا و ملوک بعد از پیامبر همه آنان را مرتد نامیدند و از دم تیغ گذراندند. این روش مورد تأیید امامان نبوده و نیست. امام علی (ع) به طلحه و زبیر که جزء اولین بیعت کنندگان با او بودند اجازه داد از مدینه خارج شوند؛ با این که می دانست برای توطئه می روند. به او گفته شد اینان را دستگیر و مجازات کن. اما او از این که قبل از ارتکاب گناه آنان را مؤاخذه کند ابا داشت. آنان به مکه رفتند و عایشه را با خود همراه کردند و به سمت عراق روانه شدند. حضرت علی از مدینه حرکت کرد که در میانه راه به آنان برسد و آنان را بازدارد اما دیر رسید و آنان به بصره رفته بودند و عثمان بن حنیف، والی بصره را کشتند و بیت المال را غارت کردند و با آن حضرت اعلام جنگ کردند. آن حضرت به مردم کوفه نامه نوشت که من در این راه یا ظالم هستم یا مظلوم، یا سرکش و باغی ام یا مورد ظلم و بغی قرار گرفته ام. هر کس نامه مرا دریافت می کند به سوی من بیاید اگر مرا مظلوم یافت به من کمک کند و اگر مرا ظالم دید مرا ملامت کند: بسم اللّه الرحمن الرحيم، من عبد اللّه عليّ أمير المؤمنين الى من بالكوفة من المؤمنين و المسلمين، سلام عليكم، أمّا بعد فإنّي قد خرجت مخرجي هذا إمّا ظالما أو مظلوما، و إمّا باغيا و إمّا مبغيّا عليّ، فادّكروا اللّه رجلا بلغه كتابي هذا إلّا نفر إليّ، فإن كنت مظلوما أعانني، و إن كنت ظالما استعتبني و السلام (الدر النظیم فی مناقب الائمة، 345). امام حسین (ع) نیز در طول مسیر حرکت به کربلا برای مردم صحبت می کرد و نامه می نوشت و به روشنگری می پرداخت نه این که از مردم بخواهد که چشم و گوش بسته به او بپیوندند. امام حسین (ع) حضرت اباالفضل را نیز به عنوان کسی که دارای فهم در دین است معرفی کرد.