در گفت و گو با سید محمد علی ایازی؛
آسیب شناسی اخلاقی گامی در جهت ایجاد نهضتی اخلاقی در جامعه است / تصدی گری جایگاهی در اخلاق ندارد
جماران- بهاره کنجکاوفرد:
هنوز صاحب نظران مسائل اخلاقی در شناسایی بحران جدیدی به نام «اخلاق گریزی» یک صدا نشده اند، اما همه از وضعیت اخلاق گرایی در جامعه ناراضی اند. گسترش روزافزون آمار و ارقامِ حاکی از طلاق، اعتیاد، روابط نامتعارف و بی اخلاقی های شایع تری همچون دروغ و ریا فرصت سکوت را از صاحب نظران گرفته است. بی تردید این بی اخلاقی را نمی توان منحصر به ثمرات جامعه مدرن و گسترش تکنولوژی های ارتباطی دانست؛ بخشی از این اخلاق گریزی ناشی از نادیده گرفتن ارزش های دینی در جامعه و عدم تلاش برای نهادینه کردن آنها در افراد است. در همین زمینه و با تأکید بر نسبت اخلاق و دین در قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص) با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی مصاحبه کردیم. این قرآن پژوه که تألیفاتی همچون «آزادی در قرآن»، «قرآن و فرهنگ زمانه» و «قرآن و تفسیر عصری» و دهها اثر تفسیری و اجتماعی و مقالات قرآن پژوهی را در کارنامه خود دارد، در این گفت و گو به نسبت اخلاق با دین در قرآن و سیره پیامبر اکرم (ص)، جایگاه اخلاق در سیاست گذاری عمومی کشور، عوامل بروز اخلاق گریزی در جامعه، ابزارها و راهکارهای شکل گیری یک نهضت اخلاق گرا در جامعه، شیوه تدریس اخلاق در آموزش و پرورش و آموزش عالی و همچنین دیدگاه امام خمینی (ره) در رابطه با اهمیت آموزش مادرانه و پیش از آموزش و پرورش در تربیت فرزندان اشاره می کند.
با توجه به این مسئله که جامعه ما جامعه ای دینی است و منشأ بسیاری از اخلاقیات در ارزشهای دینی است، توضیح دهید که نسبت اخلاق با دین در قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص) چگونه است؟
اگر نگاهی کلان به مهمترین متن مقدس مسلمانان یعنی قرآن داشته باشیم، متوجه میشویم که قرآن از نظر محورهای موضوعی به چهار بخش عقاید، احکام، اخلاق و قصص تقسیم می شود. البته این تقسیم بندی از نظر صوری انجام گرفته است، نه از لحاظ ارزش گذاری که طبق آن، ترجیح یا برتری یکی از موارد بر مورد دیگر، بیان شود، یا اصل و فرع بودن آن ها مدنظر قرار بگیرد. به عنوان نمونه اگر فرض کنیم «امر» در عقاید و احکام، راجع به بحث توحید، یا در رابطه با نماز خواندن و کیفیت انجام دادن آن باشد، روشن است که توحید اصل حاکم بر نماز خواندن است. در حالی که بخش قصص یک بخش مستقل معرفتی نیست و جنبه برای دارد. یعنی قصص بیان معارف اعتقادی و اخلاقی است و قصه بذاته هدف نیست و این کتاب تاریخی و قصه نیست. این مسئله شامل احکام نیز می شود. یعنی احکام خودشان غایت نیستند و نماز برای آراستگی انسان به فضائل و زدودن رذایل است. و لذا صحیح بودن مطلوبیت ندارد مقبولیت داشتن مطلوب نماز است.
بنابراین، بخش ذکر شده، چهارگانه شامل تقسیم بندی کلی بود، اما تقسیم بندی دیگر اینگونه است که نسبت اخلاق با دین در قرآن و سیره پیامبر(ص) نه به لحاظ کیفی و نه به لحاظ کمی مدنظر قرار میگیرد، به این معنا که از نظر محورهای موضوعی چهار بخش دارد، اما به منظور مشخص شدن اصل و فرع و همچنین جهتها و جهتگیری ها، امکان نظرسنجی بین این قسمت ها تنها با روشن کردن غایت دین و هدف بعثت پیامبر وجود دارد.
نکته دومی که در این مسیر مطرح می شود، بحث مربوط به کمیت آیات است. برخی در باب احکام در آیات قرآن کریم اعلام کرده اند که از 6236 آیه ۵۰۰ آیه درباره اخلاق وجود دارد، اما برخی دیگر از ۲۰۰ آیه در این رابطه سخن گفته اند. افراد دیگری نیز این عدد را به ۱۰۰۰ آیه رسانده اند در حالی که چنین چیزی صحت ندارد.این در حالی است که آیات مربوط به معاد شامل عددی حدود۱۲۰۰تا ۱۷۰۰ آیه میشود، یعنی اگر تنها از بعد کمی حساب کنیم؛ آیات اعتقادی مربوط به این مبحث شامل این تعداد می شود و گر نه با احتساب آیاتی که در باب توحید یا دیگر اعتقادات است، آیات را تنها از بعد کمی مورد بررسی قرار داده ایم.
همچنین باید توجه داشته باشیم که سومین جهت در این نگاه کلان، توجه به اصلی است که جهت گیری را نشان میدهد. به نظر می رسد یکی از مباحث روشن در این مسیر، اخلاقی بودن جهت گیری قصص و ربط آن به مبحث احکام است.
البته کلماتی در قرآن داریم که فلسفه بعثت انبیا را تعلیم و تزکیه میداند: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (164) به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. این معنا با صراحت و شفاقیت بیشتر در سنت بیان شده است. کلام منقول از پیامبر اکرم (ص) که از طریق فریقین نقل شده، گواهی روشن بر این موضوع است. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : «إنّی بعثتُ لاُتممُ مکارم الاخلاق» (من مبعوث شدم برای اتمام مکارم اخلاق).
با پیش رفتن در چنین مسیری، این سؤال مطرح میشود که عقاید به چه دلیل لازم است؟ اعتقاد به توحید در زندگی ما چه تأثیری باید بگذارد و آن را برای چه اموری می خواهیم؟ اعتقاد به معاد در چه بخش از زندگی ما جای دارد؟ تأمل در این مجموعه به ما ثابت میکند که اعتقادبه توحید و معاد برای تغییر در جهتگیری زندگی و معنابخشی در رفتار، تغییر در تعامل با جامعه و رفتارمان با خداوند متعال و همچنین تصحیح رفتار با دیگران نیاز داریم که همه این موارد بستگی به اخلاق دارد و نسبت اخلاق با دین که در قرآن و سیره پیامبر (ص) این معنا را به خوبی نشان میدهد.
در نهایت و بر اساس نتیجه گیری اینجانب، اخلاق، محوری ترین موضوع از موضوعات معارف دین و قرآن است که با دسته بندی آیات در قرآن و روایات به خوبی این معنا استفاده میشود.
با توجه به جایگاهی که برای اخلاق توضیح دادید، این اصل در سیاست گذاری فرهنگی و تربیتی و به طور کلی سیاست گذاری عمومی در کشور ما، چه جایگاهی باید داشته باشد؟
به سیاست گذاری به دو صورت میتوان نگاه کرد که یکی از آنها، سیاستگذاری کلان و برنامه ریزی برای اصلاح جامعه است. منظور از سیاست گذاری کلان نیز جهتگیری عام به صورت ایجابی و سلبی است. یعنی چه کار کنیم که جامعه به سمت اخلاق سوق پیدا کند و چه کار نکنیم که جامعه دچار آسیبهای اخلاقی شود. اما گاهی اوقات، منظور ما در ترویج اخلاق، تصدیگری است. بنظر اینجانب در حوزه اخلاق جایی برای تصدیگری حکومت نیست، دولت میتواند بگونهای برنامهریزی کند که مردم شوق به خوبی پیدا کند و از بدیها تنفر پیدا کند، چون اخلاق موضوعی نیست که جای دخالت مستقیم و تصدیگری داشته باشد. جهتگیری اخلاقی جامعه لزوما با دخالت کردن و وارد شدن تحقق نمیپذیرد، به خصوص که در بیشتر موارد اخلاق اجتماعی مد نظر قرار میگیرد.
موضوعات موجود در حوزه اخلاق اجتماعی، به روابط اجتماعی و نظام اقتصادی و سیاسی عادلانه و سالم و پویا پیوند میخورد. هنگامی که صحبت از اخلاق اجتماعی به میان میآید، منظور این است که حکومت باید کاری انجام دهد که جامعهای اخلاقی و اخلاق مدار در سایه چنین جامعهای تحقق پیدا میکند. البته اینکه حکومت در این مسیر چه کاری باید انجام دهد و خود، چه ویژگیهایی باید داشته باشد، و از چه روشی باید استفاده کند، بحث جداگانهای را میطلبد. اما مسلم این است که به جای ترویج ظاهر احکام که در خلال آن معمولا به صورتگرایی شریعت توجه میشود، باید ببینیم جهتگیری اخلاقی جامعه به چه سمت و سویی است. از چه آسیبهایی رنج میبرد. مثلا اگر در آن جامعه از بیکاری و یا فقر رنج میبرد، این خودش یک نوع آسیب اخلاقی است. جامعه استبداد زده و تحقیر شده و یا سراسر تبعیض و بیعدالتی بستر بیاخلاقی را فراهم میکند.
در شرایط کنونی وضعیت اخلاقگرایی در جامعه را چگونه میبینید؟ به نظر شما عوامل بروز اخلاق گریزی در جامعه ما شامل چه مواردی میشود؟
هرچند در نگاه کلان، جامعه را جامعهای بد اخلاق نمی بینم؛ اما جامعه ما به لحاظ اخلاقی جایگاه مطلوبی ندارد. جامعه ما به دلایل مختلفی مانند مشکلات اقتصادی، بیکاری، تبعیض و بی عدالتی، چالشهایی جدی در حوزه آسیب های اخلاقی دارد و از این جهت در نگاه پدیدار شناسی، مطلوبیت لازم را ندارد .
نمیتوان گفت در جامعهای، اصلا دزدی اتفاق نمی افتد و هیچ گونه بد اخلاقی رخ نمی دهد. اما هنگامی که جامعهای را مشاهده می کنیم که آمار دزدی، فساد، اعتیاد، طلاق و آمار پرونده های دادگستری در آن بالا و آمار وجدان کاری پایین است، متوجه می شویم که آنجا، یک جامعه مطلوب دینی نیست و تا مقصد پیش رو، فاصله زیادی دارد که تمامی این مسائل، تنها با موعظه کردن حل نمیشود.
برای داشتن فضایی پرنشاط که یکی از پارامترهای مهم و درخور توجه برای یک جامعه به شمار میرود، باید عدالت، آزادی و شوق زندگی و شادی مثبت و نه بیهویتی جاری باشد؛ بیکاری زیاد نبود و مشکلات اقتصادی به حداقل برسد تا جامعه در این صورت بتواند با آسیبهای اخلاقی مبارزه کند و با مشکلات مواجهه مثبت داشته باشد. مشاهده تعداد زیادی از افراد بیکار، فروشندگان خیابانی با سنین بسیار پایین و همچنین فساد و فحشا در یک جامعه، مشکلات اقتصادی، به عنوان عاملی تاثیرگذار در انحطاط جامعه و کاهش اخلاق، تلقی می گردد.
مسلما بخشی از اخلاق جامعه تحت تاثیر روابط اجتماعی و روابط سیاسی موجود یک جامعه قرار دارد، که در این باره میتوانیم به تعبیر موجود در معارف و منقولات دین اشاره کنیم: «الناس علی دین ملوکهم». از این تعبیر چنین بر می آید که رابطه متقابلی میان حکومت و جامعه وجود دارد و مردم متأثر از مدیران و حاکمان جامعه خودشان هستند. به این معنا که اگر می خواهیم در جامعه ای آمار دروغ، ظلم و فساد بالا نباشد، در حاکمان آن جامعه هم نباید چنین خصوصیاتی وجود داشته باشد.در حوزه تربیتی و آموزشی نیز، مربیان، هادیان و حاکمان در اخلاق جامعه بسیار تاثیرگذار در دانش آموزان و دانشجویان هستند. یکی از عوامل مهم در اصلاح افراد یک جامعه، دعوت مردم به وسیله عمل کردن است. این موضوع به خوبی از روایات بر می آید که می فرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتهم». از معنای این حدیث مبارک چنین بر میآید که مردم را به غیر از زبانتان، یعنی با عمل و رفتار خود به خوبی ها دعوت کنید. این نشان میدهد که دعوت به اخلاق دعوت عملی و غیر مستقیم است.
اگر قصد داشته باشیم یک نهضت یا نهاد اخلاق گرا در جامعه ایجاد کنیم، از کجا باید آغاز کنیم؟ در این مسیر از چه عوامل، ابزارها و راهکارهایی باید بهره بگیریم؟
به اعتقاد بنده، آسیب شناسی اخلاقی نخستین کاری است که در این روند باید انجام دهیم. چون مردم در فطرت خود و به طور طبیعی، انجام کارهای خوب را دوست دارند. به عنوان نمونه حتی دزد هم دلش نمی خواهد دزدی کند، چون این عمل را درست نمیداند و افرادی هم که دروغ می گویند، به طور طبیعی از انجام این کار راضی نیستند. در این راستا باید با نگاهی معرفت شناسانه به جامعه خود و عوامل بروز چنین پدیده هایی در آن بنگریم و با انجام آسیب شناسی اجتماعی، عوامل بروز ضایعات اخلاقی را مشخص و راه حل برای آن پیدا کنیم.
یکی از عوامل تاثیرگذار در حوزه اخلاق، عدالت اجتماعی به شمار می رود که در مورد پیامبران صدق می کند و از اهمیت بالایی نیز برخوردار است. در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره شده است، خداوند در آیه 25 سوره حدید می فرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ». به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به عدالت و انصاف برخيزند، از این آیه شریفه به خوبی بر میآید که پیامبران به عدالت چقدر اهمیت قائل هستند و نقش آن را در ترویج معنویت و اخلاق چقدر کارساز میدانند. با برقراری عدالت در جامعه، بسیاری از رفتارهای غیر اخلاقی از بین می رود. به نحوی که مردم در بسیاری از اوقات، توان تحمل گرسنگی و کمبود را دارند اما بی عدالتی برای شان قابل تحمل نیست.
در واقع میتوان گفت در راس آسیب شناسی های اخلاقی، موضوعاتی مانند عدالت و آزادی از ظرفیت بالایی برای تاثیرگذاری برخوردار هستند و در این زمینه آزادی مقدمه برقراری عدالت است، به این معنا که پلکان عدالت در مرحله نخست با آزادی بنا می شود. آزادی بخشی از عدالت به شمار می رود؛ تا افراد بتوانند حرف خود را بزنند. این موضوع هنگامی تحقق می پذیرد که مردم برای برقراری عدالت، بتوانند اموری از بی عدالتی که در جامعه به چشم می خورد را بیان کنند تا به این وسیله با مصادیق بی عدالتی مبارزه شود.
هم اکنون شاهد هستیم در مقطع تحصیلی دبیرستان تقریبا مبحث اخلاق تدریس نمیشود و در مقطع دانشگاه نیز تدرس این مبحث با ضعفهای بزرگی همراه است. شما شیوه تدرس اخلاق در آموزش و پرورش و دانشگاه را چگونه ارزیابی می کنید؟
به اعتقاد بنده این موضوع تا حدی از انتخاب نشات میگیرد. به این صورت که ما برای بیان احکام و نه برای بیان اخلاق دست به انتخاب میزنیم. پیشنهاد این است که اگر قصد بیان اخلاق را داریم، باید این هدف را با تفکر از پیش صورت گرفته انجام دهیم.
به عنوان نمونه در مرحلهای باید مد نظر داشته باشیم که تصمیم به موعظه کردن داریم و اینگونه درس اخلاق را ارائه میدهیم، یا اینکه تصمیم به استفاده از روشهای دیگر در این مسیر داریم.
همچنین باید توجه داشته باشیم که برای آموزش اخلاق در مقاطع مختلف، استفاده از چه روشهایی مناسبتر است. برای مثال نباید فراموش کرد که گاهی ممکن است به جای ارائه درس اخلاق خوب، به ارائه درس اخلاق بد، اقدام کنیم. به سخن حکیمانی چون لقمان حکیم اشاره میکنم که به پسرش گفت: «ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان» . باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که گاهی باید به این شکل اخلاق و مفاهیم مرتبط با آن را آموزش دهیم؛ زیرا ممکن است تاثیرگذاری آن افزایش پیدا کند.
همچنین باید توجه داشته باشیم که در زمینه محتوایی و آموزش اخلاق از این بعد، قرآن کریم از چه روشی استفاده کرده است، زیرا بیشتر مباحث اخلاقی قرآن برگرفته از اخلاق اجتماعی بوده که مردم با آن درگیر هستند.
بر این اساس میتوان به طلاق به عنوان یکی از مشکلات کنونی جامعه اشاره کرد. اصلی ترین دلیل این اتفاق، ناسازگاری به عنوان یکی از ضعف های اخلاقی است. لذا آموزش مهارت زندگی به نسل جدید در این مسیر، به عنوان یک مهارت و نه به عنوان اخلاق، بسیار تاثیرگذار است. همانگونه که مهارت زندگی، نحوه رفتار کردن افراد با اطرافیان را در محیط خانواده و اجتماع به خوبی آموزش می دهد.
دو مقطع تحصیلی آموزش و پرورش و آموزش عالی تا حدودی در اختیار دولت قرار دارند، اما براساس یافتههای روانشناختی؛ مهمترین سالهای شکل گیری شخصیت و اخلاق فرد در دوره کودکی است که در این دوران، ارتباطی با ابزارها و دستگاههای تربیتی دولتی وجود ندارد. آیا این خلاء در سیاست گذاری یک نظام اسلامی، قابل پذیرش است؟
ما در مواردی چون تربیت فرزند در دوران کودکی که به خانواده مربوط میشود، غافل هستیم. زیرا نسلی که خودشان خانوادههای آینده را شکل میدهند، آموزشهای کافی و لازم را ندیدهاند. در حالی که این افراد، از صدها نوع آموزش، اعم از مهارت های فنی برخوردار شدهاند. اما اینگونه مهارتها را که از اصلی ترین و اساسیترین مهارتهای زندگی شمرده میشود، نیاموخته اند. در واقع برنامهها باید به گونهای سامان داده شود که خانواده ها با برخورداری از این آموزش ها، در آینده توانایی ارائه آن ها را داشته باشند.
اخلاق نسبت مستقیمی با مجموعهای از مفاهیم روانشناسی مانند هوش اخلاقی، مهارت های زندگی و به طور کلی ویژگیهای تعادل شخصیتی دارد که هرکدام از این موارد آموزشهای خاص خود را دارد. به عنوان نمونه در غرب، مبحث هوش اخلاقی و مفاهیمی مانند همدلی و مهربانی از دو سالگی به کودکان آموزش داده می شود. با در نظر گرفتن این موضوع که امام خمینی (ره) آموزش و پرورش را مهمتر از دانشگاه، و تربیت مادرانه را مهم تر از تربیت آموزش و پرورش میدانستند؛ آیا وجود خلاء تدریس اینگونه مفاهیم در یک جامعه اسلامی قابل پذیرش است؟
بدون تردید اخلاق مداری در جامعه نیاز به شناخت، آموزش و پیشگیری از آسیب های اجتماعی و نهادینه کردن اخلاق در خانواده و جامعه دارد و به طور یقین، توجه و برنامه ریزی درازمدت تأثیر فراوانی در حرکت جامعه به سمت اخلاق دارد.
تدریس مهارت زندگی و هوش اخلاقی نیز دارای اهمیت است؛ ولی اینجانب موفقیت این طرح را در یک بسته جامع میدانم که همه جوانب دیده و رعایت شود و مسائل مختلف در چنین بستهای منظور شده باشد. به عنوان نمونه اشتغال و مبارزه با بیکاری و یا مبارزه با آسیب های اجتماعی میتواند در کنار آموزش مؤثر باشد.