گفت وگوی شفقنا با دكتر سيدعلي ميرموسوي؛ برخورد اسلام سیاسی از جهاتی با واقعه عاشورا برخورد درستی است
شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین دكتر سيدعلي ميرموسوي، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین با تشریح دیدگاه ها و رویکردهای موجود در طول تاریخ به واقعه عاشورا و قوت گرفتن بخشی از گفتمان و ابعاد عاشورا در مقاطع مختلف تاریخی معتقد است، در مجموع برخورد اسلام سیاسی با واقعه عاشورا برخورد درستی است از این جهت که یک بخشی از اهداف اصلی این حرکت که فراموش شده و تحت الشعاع یکسری تحریفها قرار گرفته بود را در دوران ایدئولوژی اعتراض، احیا کرد و نشان داد که ماجرای حرکت امام حسین یک ماجرای کور نیست، اما از این جهت که بخواهیم به این حرکت یک بعد صرفا سیاسی بدهیم و ابعاد دیگر آن را نادیده بگیریم به نظر میرسد باز نوعی تحریف عاشوراست.
او در خلال تحلیل هایش می گوید: گاه انسان به ذهنش میرسد که اگر دکتر مطهری در این زمانه زندگی میکرد و میخواست کتاب «حماسه حسینی» خود در نقد تحریفات عاشورا را بنویسد، به شدت مورد حمله قرار میگرفت.
خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین دكتر سيدعلي ميرموسوي، به بحث و بررسی بازتاب واقعه عاشورا در فرهنگ سیاسی شیعه پرداخته که در ادامه می خوانید:
* هر سال عاشورا با توجه به هژمونی که در جامعه ایرانی دارد و تقریبا تمام اقشار اعم از روشنفکر یا غیر روشنفکر، حاکم یا محکوم، عادی یا ویژه را با خود درگیر میکند، طبیعتا بحثهای پیرامون این واقعه نیز رنگ و بوی دیگر میگیرد؛ شما مؤلف کتاب «اسلام، سنت، دولت مدرن» هستید، میخواهم رد پای عاشورا را در این کتاب جستوجو کنم، آنچه برای من پرسش است اینکه واقعه عاشورا با تمام پیش زمینه و پس زمینههایی که داشته چه بازتابی در فرهنگ سیاسی شیعه در دوران مدرن داشته است؟
میرموسوی: این بحث را از رویکردها و دیدگاههای مختلفی میتوان پاسخ داد؛ واقعه عاشورا از رویکردهای مختلفی مورد توجه قرار گرفته و دیدگاههای سنتی به شکل خاصی واقعه عاشورا را تعریف کردند و دیدگاههای جدید به شکل دیگری که ممکن است در برخی از موارد شباهت یا اشتراکاتی هم دیده شود. «محمدی سنگری» در کتاب «عاشورا شناسی مدرن» مجموعه رویکردهای موجود درباره عاشورا را از چند دیدگاه ترسیم کرده است. او میگوید، مجموعه تحلیلهایی که میتوان از رخ داد عاشورا صورت بندی کرد، تاکنون هشت رویکرد یا دیدگاه است. ایشان در ارتباط با وجود شباهت و اختلاف این دیدگاهها تحقیق خوبی انجام داده است. یکی از نکات مهم در دوران جدید این است که بعد سیاسی واقعه عاشورا بسیار برجستهتر شد، به این معنا که اگر در تاریخ تحلیل عاشورا نگاه کنیم در آغاز نیز اینگونه بوده است، یعنی بعد سیاسی عاشورا بسیار اهمیت داشته و شاید بتوان گفت در مرحله نخست تشیع به عنوان یک مکتب سیاسی بود و واقعه عاشورا هم در آن شرایط به عنوان یک واقعه سیاسی تحلیل میشد، ولی در سدههای میانی اسلامی به تدریج از این رویکرد فاصله گرفته شد.
* چرا از این رویکرد سیاسی به واقعه عاشورا فاصله گرفته شد؟
میرموسوی: شاید بتوان گفت از دوران صفویه چنین فاصلهای ایجاد شد، البته به نظر میرسد تا زمان سید مرتضی، تحلیلها همچنان به این سطح متوجه بود که امام حسین (ع) برای تشکیل حکومت به کوفه حرکت کرد، اما به تدریج در قرن پنجم از این رویکرد فاصله گرفته شد و در قرن دهم در دوران حکومت صفویه و در تشیع صفویه این دیدگاه در حاشیه رفت و رویکردها در مورد امام حسین(ع) به این سمت حرکت کرد که امام(ع) به عنوان یک شخصیتی جاودانه در تاریخ است که مأمور بود برای کشته شدن به سمت کربلا حرکت کند و برای او مقدر بود که در کربلا به شهادت برسد. با توجه به این رویکرد میتوان گفت در تحلیل قیام عاشورا نظریه شهادت برجسته شد.
* من متوجه یک موضوعی نشدم، طبق فرموده شما تا قرن پنجم همچنان واقعه عاشورا سیاسی تحلیل میشد، از قرن پنجم چه اتفاقی میافتد که نظریه شهادت برجستهتر میشود، این تغییر نظریه مبتنی بر چه تحولاتی بوده است؟
میرموسوی: در دوران غیبت، شیعه به تشکیل و تأسیس حکومت در عصر غیبت با دید منفی نگاه میکرد شاید یکی از علل اینکه از نگرش سیاسی به عاشورا و اینکه امام حسین برای تشکیل حکومت حرکت کرد، فاصله گرفتند همین مساله بود. در دوران غیبت نگاه سلبی به حکومت به اضافه سلطه عرفان در اندیشه ایرانی به وجود آمد. در سدههای میانی ما به تدریج از اندیشههای عقلی به سمت اندیشههای عرفانی، اهل تصوف میرویم و شاید یکی از دلایل دیگر فاصله گرفتن از بعد سیاسی واقعه عاشورا همین باشد، در واقع در این مرحله یک بخشی از تحلیلها به این سمت میرود که شهادت امام حسین (ع) برای این بود که به لقای خدا و سعادت ابدی نایل شود و در حقیقت با دیدگاه عرفانی این بحث را تحلیل میکردند. عدهای در این دوران میگفتند امام حسین (ع) از نسل شهادت بود و تکلیف او بود که این اقدام را انجام دهد، برخی دیگر معتقد بودند شهادت امام حسین برای این بود که گناه امت شیعه مورد آمرزش و بخشش قرار گیرد. همه اینها برداشتهای مختلفی بود که در چارچوب نظریه شهادت مطرح میشد، بنابراین فکر میکنم اگر بخواهیم علت چرخش به این بحث را ریشهیابی کنیم در باب همین نکات بهتر میتوان ریشهیابی کرد.
* تفاوت نگاه سیاسی و نگاه عرفانی به واقعه عاشورا در کجا خود را نشان میدهد؟
میرموسوی: نگاه عرفانی به واقعه عاشورا در مباحث «سید بن طاووس» در کتاب «المهلوف» مطرح شده است، در این نگاه تأکید بر این است که وقتی اولیا خدا به این نتیجه میرسند که زندگی آنان مانند یک مانع و پردهای میان آنها و لقای خداوند شده، برای رسیدن به لقای خداوند جان خود را پیشکش میکنند تا به آن مساله برسند که آیهای در سوره بقره در مورد بنی اسراییل نیز به این بحث استناد میکند. این نگاه عرفانی میخواهد بگوید این کشته شدن و شهادت یک جنبه لاهوتی و عرفانی داشته است. شاید چنین نگاهی را در برخی از آثار ادبی مانند «زبده الاسرار، صفی علی شاه» یا «گنجینه الاسرار، عمان سامانی» بتوان رد یابی کرد، اما در نگاه سیاسی بحث بر این است که امام حسین به عنوان یک شخصیتی که در زمانه ظلم و ستم زندگی میکرد و این ظلم، ستم و سرکوب، جامعه و نظام سیاسی را دچار انحراف و دوری از ارزشهای اسلامی کرده بود که امام حسین تنها راه مقاومت در برابر این نوع نظام فاسد را مقاومتی میدانست که منتهی به ریختن شدن خون او و شهادت با هدف رسوا کردن یک نظام فاسد سیاسی شود تا این خط، مسیر و حرکت در تاریخ تداوم یابد.
* یعنی همان اصطلاحی که در انقلاب اسلامی ایران هم بسیار باب شد، «پیروزی خون بر شمشیر»؟
میرموسوی: دقیقا! در آثار مرحوم دکتر شریعتی چنین رویکردی دیده میشود. دکتر شریعتی در بحثی در کتاب «حسین وارث آدم» شهادت را به دو نوع تقسیم میکند؛ یکی شهادت حمزهای و دیگر شهادت حسینی. ایشان میگوید: شهادت حمزهای، شهادت شخصی است که به دنبال شکست دشمن است، به میدان می رود و به شهادت میرسد، اما شهادت حسینی کشته شدن مردی است که خود برای کشته شدن خویش قیام کرده است. به تعبیر دیگر امام حسین (ع) سلاحی جز شهادت نداشت و جز انتخاب مرگ خویش، صلاح و چارهای نداشت. نمونهای از این بحث در کتاب استاد مطهری نیز وجود دارد. مطهری معتقد است در یک مرحلهای هدف امام حسین شهادت بوده و آن زمانی است که امام به این نتیجه رسید که به هیچ وجه نمیگذارند به کوفه برسد، از آن زمان امام حسین منطقش منطق شهادت بود.
ریشه این بحثها را برخی به مقالهای که یکی از محققان آلمانی در نشریهای در کلکته به نام حبل المتین چاپ شد، میدانند.
قضیه از این روست که یکی از فیلسوفان آلمانی در نشریه حبل المتین به مدیریت شخصی به نام جلال الدین کاشانی در محرم سال 1328 قمری مقالهای تحت عنوان «السیاسه الحسینیه» مینویسد و گویا در دوران جدید نخستین بار اوست که این بحث را مطرح میکند، تعبیر این فیلسوف این است که امام حسین (ع) چندین سال متوالی تدارک کشته شدن خود را دید و یک مساله بسیار عالی مدنظر داشت و در تاریخ کسی جز حسین نیست که برای ترویج دیانت خود عالمانه چنین کاری را انجام داده باشد. این بحث در بین اندیشمندان شیعه آن زمان بسیار مطرح میشود و این مقاله دفعات مکرر به چاپ میرسد.
به نظر میرسد بحث شهادت سیاسی امام حسین (ع) از یک جهت با آن نظریه سنتی نیز همسویی داشته است. چرا که در نظریه و برداشت سنتی هم به نوعی نگاه این بوده که امام حسین برای شهادت حرکت کرد و چون امام (ع) به این مساله علم داشت که در کربلا در چنین روزی به شهادت میرسد، برای تحقق همین وعده الهی که توسط پدر و جد او گفته شده بود به آن سمت حرکت کرد.
شهادت سیاسی نیز با دیدگاههای بسیار وسیع که در باب علم امامت مطرح میشد، همسویی داشت، به همین جهت این بحث مطرح شده و با مقاومت از سوی دیدگاههای سنتی روبه رو نشد. از طرف دیگر این شهادت سیاسی همسو با شرایط انقلابی زمان هم بود که مقاومت بر علیه یک رژیم استبدادی را دنبال میکرد.
* فرمودید تا قرن پنجم نگاه سیاسی به واقعه عاشورا وجود داشته، از سدههای میانی قرن پنجم به بعد نگاه به این واقعه عرفانی شد، اما در قرن گذشته که انقلاب اسلامی ایران به رهبری یک مرجع شیعه و از فرزندان خاندان پیامبر اتفاق افتاد، مجددا نگاه سیاسی به عاشورا قدرت و قوت گرفت، شما هم اشاره کردید که دکتر مطهری و شریعتی مساله شهادت و نگاه سیاسی را نظریهپردازی کرده بودند، نگاه سیاسی به واقعه عاشورا در دوران معاصر از چه زمانی بیشتر پر رنگ شد؟
میرموسوی: پر رنگ شدن این نگاه تابعی از بحث گفتمان اسلام سیاسی بود. زمانی این ایده مطرح شد که اسلام تئوری برای اداره جامعه و حکومت داشت و باید برای تحقق آن تئوری کوشش و حتی انقلاب کرد در نتیجه این نگاه سیاسی به ماجرای عاشورا بیشتر تقویت شد. منتها گمان میکنم در اینجا باید بین اسلام سیاسی به عنوان ایدئولوژی اعتراض و اسلام سیاسی به عنوان ایدئولوژی قدرت تفاوتی قائل شویم. در اسلام سیاسی با عنوان ایدئولوژی اعتراض که قبل از پیروزی انقلاب مطرح بود، از میان مسایل مختلف در مورد اقدام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بیشتر ابعاد اعتراضی و بعد قیام در برابر یک حکومت ظالم برجسته میشد، اما بعدتر این نگاه به حاشیه رفت. در دوران قبل از انقلاب بحث شهادت و قیام علیه یک حکومت سرکوبگر مطرح بوده که دکتر شریعتی و مطهری و دیگران این بحث را مطرح میکنند، رویکرد دیگر توسط مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی مطرح شد؛ ایشان معتقد بودند امام حسین برای تاسیس حکومت قیام کرد و امام اطلاعی از زمان شهادت خود به شکل دقیق نداشت بلکه امام تنها میدانست که در نهایت در زندگی خود به شهادت میرسد لذا حرکتش برای این بود که با پشتیبانی کسانی که در کوفه از او تقاضای آمدن و بیعت کردند، بتواند در برابر این حکومت ایستادگی کند و حکومت عادلی را تشکیل دهد. زمانی که امام(ع) متوجه شد به چنین هدفی نمیرسد، به دنبال این بود که راهی برای برون رفت از این ماجرا پیدا کند. این نشان میدهد مرحوم صالحی نیز دیدگاهش در چارچوب اسلام سیاسی قابل تحلیل است چون آن زمان بحث این بود که حکومت را میتوانیم بر پایه اسلام تاسیس کنیم و وقتی ما میگوییم امام برای تاسیس حکومت قیام کرد، تحلیل همسویی با بعد سیاسی واقعه است.
در یک جمعبندی میتوان گفت، اسلام سیاسی در شرایطی که ایدئولوژی اعتراض بود در مجموع دو تفسیر و تعبیر از رخداد عاشورا را تقویت کرد؛ یکی تفسیر واقعه عاشورا به عنوان یک قیام سرخ و خونین با هدف شهادت، و دیگری واقعه عاشورا به عنوان اقدامی برای تأسیس حکومت.
* بعد از 35 سال از تأسیس یک حکومت شیعه و گفتمانی که خود را وارث حکومت ائمه (ع) میداند، چه تغییر و تحولاتی در اندیشههای سیاسی نسبت به واقعه عاشورا صورت گرفته، امروزه شاهد چه گرایشهایی هستیم؟
میرموسوی: امروز در درون جریان نواندیشی دینی و همچنین در جریان روشنفکری، یک تنوعی در تحلیل رخ داد عاشورا پدید آمده است. در کتابی تحت عنوان «عاشورا در گذار بر عصر سکولار» که برخی از روشنفکران ما در آن مقالاتی نوشتهاند، با پرداختن به رویکرد عرفانی بیشتر به این سمت رفتهاند که امام حسین (ع) صرفا برای اینکه از بیعت با یزید امتناع کند و خود را از زیر بار او نجات دهد، دست به این اقدام زد و بنابراین اساسا هدف امام تاسیس حکومت نبود و یک زمانی اصحابه شهاده را به عنوان یک متون کاملا تحریف شده مطرح میکردند، اما امروز برخی از روشنفکران به این نتیجه رسیدهاند که اصحابه شهاده درست گفته است. وجه مشترک میان همه این نگرشها این است که حرکت امام حسین(ع) اساسا از مقوله قیام نبود و در مورد هدفش بحث است که آیا هدفش یک قیام سرخ و شهادت بود یا یک اقدامی برای تشکیل حکومت. در اینجا همه بر این گفته هستند که حرکت امام(ع) حرکتی در راستای رسیدن به مقامات عرفانی بود تا اینکه یک اثری جاودان در شیعه بماند و بتوانند به آن تمسک کنند.
*طبق گفته های شما، مبلغان نگاه دوم با یک نگاه حاکمیتی به این موضوع می پردازند؟
میرموسوی: از یک جهت بله با این اشتراک دارد منتها یک تفاوتی هم دارد. شاید حکومت دینی بیشتر به دنبال این است که شور حسینی را تقویت کند. وقتی اسلام سیاسی به عنوان یک ایدئولوژی حکومت و قدرت مطرح میشود بحث قیام در برابر حکومت ستمگر مطرح نیست.
در طول سالهای بعد از انقلاب میبینیم که سیلی از آنچه که پیش از انقلاب توسط دکتر مطهری به عنوان تحریف عاشورا شناخته میشد و مورد سرزنش قرار میگرفت در مراسم مداحیها، مجددا برجسته میشود. گاه انسان به ذهنش میرسد که اگر دکتر مطهری در این زمانه زندگی میکرد و میخواست کتاب «حماسه حسینی» خود در نقد تحریفات عاشورا را بنویسد به شدت مورد حمله قرار میگرفت.
در زمان جنگ ما بسیار نیاز داشتیم که در برابر یک حکومت متجاوز، بسیجی مردمی ایجاد شود و جوانان بتوانند در برابر این حکومت که از قدرت نظامی قابل توجهی هم برخوردار بود، بایستند، در این دوران هم رویکرد شور حسینی و شهادت طلبی مورد توجه قرار گرفت.
* الان از این شور حسینی چه بهرهبرداری برای جامعه میشود؟
میرموسوی: اکنون از این شور در برقراری یک نوع آرامش استفاده میشود. جامعه ما یک جامعهای است که با انواع دشواریها در حوزههای اقتصادی، معیشتی و اخلاقی روبهروست. به نظر میرسد یکی از کارکردهای بسیار قابل توجه این شور حسینی همین است که شاید در این شرایط و در روزهای ایام محرم جامعه تا حدودی از تأمل و تفکر از دشواریها موجود فاصله می گیرد و وارد فضایی میشود که این فضا بعد آرام بخشی برای او دارد.
در مجموع برخورد اسلام سیاسی از جهاتی با واقعه عاشورا برخورد درستی است و اینکه یک بخشی از اهداف اصلی این حرکت که فراموش شده بود و تحت الشعاع یکسری تحریفها قرار گرفته بود را در دوران ایدئولوژی اعتراض، احیا کرد و نشان داد که ماجرای حرکت امام حسین یک ماجرای کور نیست، اما از این جهت که بخواهیم به این حرکت یک بعد سیاسی بدهیم و ابعاد دیگر آن را نادیده بگیریم یا از این جهت که در راستای تداوم یک فرهنگ نامنعطف همراه با شوری که در آن غلو و بسیاری از تحریفات عاشوراست و همچنین در راستای تداوم فرهنگ تقابل جویانه در نظام بینالمللی از آن استفاده کنیم، به نظر میرسد همه این موارد به نوعی تحریف عاشوراست.
گفت وگو از زاگرس بهشتی- شفقنا