نمایش گزینه ها بر اساس برچسب: قرآن
چهارشنبه, 19 آذر 1399 17:08
موضع و رویکرد قرآن در برابر مفسدان
محمدتقی فاضلمیبدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم تشریح کرد: مسئله فساد در جامعه از موضوعاتی است که در قرآن بسیار درباره آن سخن گفته شده و رویکرد و موضع خداوند درباره مفسدان به روشنی در کلامالله مجید بیان شده است. خوانش و مرور درست این فرامین الهی راهگشای بشر در برخورد با فاسد و مبارزه با اوست. راه مبارزه با فساد، تحقق دموکراسی و حاکمیت قانون است
فساد مقولهای چندبعدی و پیچیده است که در ابتداییترین و سادهترین شکل، انحراف از مسیر قانون، هنجارها و ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و دینی معنا میشود، اما این مفهوم در جوامع مختلف براساس نظام سیاسی، فرهنگی و قانونی آنها تعریف و تبیین میشود، ولی به نظر میرسد همه جوامع بر اینکه فساد ناشی از انحراف از مسیر قانون و ارزشهای اجتماعی است، اتفاق نظر دارند. فساد از این منظر بهعنوان امری مذموم شناخته میشود که میتواند در کوتاه مدت و بلندمدت نظم و سامان اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دینی یک جامعه را بر هم بزند و جامعه را دچار بحرانها و چالشهای جبرانناپذیری کند. بر همین اساس مقابله و مبارزه با فساد یک ضرورت محسوب میشود. ۹ دسامبر به نام روز جهانی مبارزه با فساد نامگذاری شده است. خبرنگار ایکنا در اصفهان، به این مناسبت درباره سازوکارهای مبارزه با فساد در جامعه دینی گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و پژوهشگر دینی، داشته که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ در متون دینی از جمله قرآن چه موضعی و رویکردی در قبال مسئله فساد برجسته است؟
واژه فساد در قرآن فراوان مطرح شده است، مثلا درباره منافقان فرموده که آنها فساد میکنند. واژه فساد از نظر معنا حضیض است. قرآن در سوره بقره از انسانهایی سخن میگوید که خیلی خوب صحبت میکنند، خوشگفتار هستند و سخن آنها دیگران را به تعجب و شگفتی وامیدارد، ولی به تعبیر قرآن، «وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ؛ و چون از حضور تو دور شود، کارش فتنه و فساد در زمین است و بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع کند.» یکی از مصادیق فساد این است که سفره معیشت مردم یعنی طبیعت که شامل محیط زیست و منابع طبیعی است، خراب و به نابودی کشیده شود. علاوه بر این، در سوره بقره آمده است «...وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ»، یعنی علاوه بر طبیعت، باعث هلاکت بشر نیز میشوند و هلاکت بشر میتواند جسمی، مغزی، فکری و روحی باشد. یعنی جامعه را از سامانمندی به نابسامانی سوق میدهند.
در عالم اگر دو مسئله حرث، یعنی طبیعت و نسل یعنی انسانها از حالت معمولی و طبیعی خود خارج شوند، جامعه دچار فساد خواهد شد. یعنی از منظر قرآن، دو عامل فساد در جامعه، هلاکت حرث و نسل است. اگر بخواهیم فساد را معنا کنیم، میبینیم که فساد در دو چیز خود را نشان میدهد؛ یکی در قدرت و دیگری در ثروت. در تقسیمبندی جهان به دو بلوک شرق و غرب یا سوسیالیسم و کاپیتالیسم، سوسیالیستها معتقد بودند باید ثروت را کنترل کنیم تا از دل آن قدرت فاسد ایجاد نشود. کاپیتالیسم نیز معتقد بود باید قدرت را مهار کنیم تا از دل آن فساد بیرون نیاید؛ ولی از منظر اسلام، استغنا در قدرت و ثروت، باعث طغیان انسانها میشود. قرآن میگوید فرعون فساد میکرد، چون صاحب قدرت و ثروت بود.
مصادیق فساد در دنیای امروز، تمرکز بر قدرت و ثروت است. اگر در جامعه این مصداقها برجسته شده و کنترل نشود، آن جامعه به انواع فساد، یعنی آسیبهای اجتماعی، طلاق، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، خودکشی، قتل و نزاعهای خانوادگی دچار میشود. بنابراین، تمرکز بر قدرت و ثروت، باعث ایجاد فساد میشود. برخی در دنیای امروز سعی دارند با این دو تمرکز مقابله کنند. امام علی(ع) نیز در سخنان خود با این دو مسئله به مبارزه برخاستهاند. اول اینکه ایشان سعی کردند صاحبان قدرت را پاسخگو تربیت کنند و دوم، هر کجا که ثروت انباشته شده بود، سعی کردند با آن مبارزه کنند. ایشان میفرمایند «ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع؛ هر جا دیدید ثروتی انباشته شده، بدانید در کنارش حقوقی ضایع شده است.» یعنی جامعهای که ثروت در آن کنترل نشود، طبقاتی میشود.
فرقی نمیکند که این جامعه کجا باشد، به هر حال انسان، انسان است. نماز و روزه، او را کنترل نمیکند. برای کنترل فساد دو عامل مهم وجود دارد. یک عامل آن، تقوا به معنای کنترل درونی است که متأسفانه امروز کمتر دیده میشود. کنترل درونی یعنی انسان بتواند خودش را کنترل کند، یعنی اگر به جایی رسید و یا قدرت و ثروتی پیدا کرد، از آنها در راه سعادت و رفاه انسانها استفاده کند، ولی صرف تقوا، انسان را کنترل نمیکند، بلکه به عاملهای بیرونی دیگری هم نیاز است که همان نظارت مردم بر حکومتها محسوب میشود.
دموکراسی معنایش فقط این نیست که حکومت با رأی و نظر مردم انتخاب شود، بلکه معنای واقعی آن این است که حکومتها از طریق نظارت مردم کنترل شوند. دموکراسی یعنی اینکه وقتی مسئول و حاکمی با رأی مردم انتخاب شد و تا زمانی که این مسئولیت را عهدهدار است و در رأس قدرت قرار دارد، مردم بر کار او نظارت داشته باشند و او نیز متقابلا نسبت به مردم پاسخگو باشد.
ایکنا ـ آیا دموکراسی یکی از راهکارهای مدون برای جلوگیری از فساد در ساختارهای کلی جامعه است؟
بله، همینطور است. منظور از کنترلهای بیرونی، مطبوعات و احزاب آزاد است. امر به معروف و نهی از منکر مورد نظر اسلام، نوعی کنترل از بیرون است. امام علی(ع) میفرمایند: «اگر امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کنید، بدترین شما بر شما مسلط خواهند شد.» یعنی مردم باید جامعه را کنترل کنند و هر جا منکری دیدند، اعتراض کنند. مراد از منکر، پیدا بودن موی خانمها یا دوچرخهسواری آنها نیست، بلکه منظور فسادهای کلان و ساختاری است.
دو نوع ظلم و فساد وجود دارد؛ یک نوع آن ظلم موضعی است، یعنی مثلا کسی در کنار خیابان، کار زشتی انجام دهد و یا گرانفروشی کند. نوع دیگر آن، ظلم و فساد ساختاری است و بهگونهای شکل میگیرد که از دل آن فسادهای مالی، رانت، اختلاس و... بیرون میآید و منکر واقعی اینها هستند.
ایکنا ـ در مقایسه با جوامع غیراسلامی، فساد چه آسیبهایی را به ساختار و بدنه جوامع اسلامی تحمیل میکند؟
در کشورهای اسلامی چون غالب حکومتهای آنها دیکتاتوری است و از سوی مردم مورد نظارت قرار نمیگیرند و از طرفی احزاب و مطبوعات نیز به معنای واقعی آن آزاد نیستند، فساد در این جوامع بیشتر رخ میدهد. اما در دنیای غرب، فساد سیاسی کمتر است، چون در آنجا دموکراسی وجود دارد، یعنی مردم بر دولتها نظارت میکنند و قدرتها مادامالعمر نیستند، البته این به معنای آن نیست که در این جوامع اصلا فساد و یا مشکلی وجود ندارد، ولی در کشورهای دموکراتیک، فساد سیاسی و اقتصادی کمتر مشاهده میشود؛ اما در برخی کشورهای اسلامی، حلقه حاکم مورد نظارت مردم قرار نمیگیرند و به همین دلیل در این جوامع، سوءاستفادههای مالی، رانت، اختلاس و... بیشتر به چشم میخورد.
ایکنا ـ آیا نوع خوانش و قرائتهای مختلف از دین و دینداری میتواند هم باعث ایجاد فساد و هم راهکاری برای مبارزه با فساد باشد؟
این هم میتواند یکی از عوامل باشد، ولی نباید بگوییم که همه مسائل را میشود با دین و قرائتهای دینی حل کنیم، بلکه باید به تجربیات بشری نیز توجه داشته باشیم. قرنها تلاش شده که بشر بر حاکمان در رأس قدرت نظارت داشته باشد. امروز بهترین راه و روش برای تحقق چنین امر مهمی، دموکراسی، مطبوعات و احزاب مستقل و آزاد است. در واقع همان چیزهایی که اسلام در باب موضوع امر به معروف و نهی از منکر و در مفهوم عام آن گفته، در دنیای جدید همین آموزه حالت علمیتر به خود گرفته و سعی شده به آن فرم داده شود. من به اینکه همه چیز را میتوان از طریق دین حل کرد، اعتقادی ندارم. درست است که دین حامل پیامهای متعددی است و همگان را به داشتن تقوا دعوت کرده و هشدار داده که دچار هلاکت حرث و نسل نشویم، ولی روشها باید مبتنی بر عقل و تجربیات بشری باشد.
ایکنا ـ مصداق بارز تجربیات بشری میتواند حاکمیت قانون باشد؟
بله یکی از راههای آن، تحقق حاکمیت قانون است. میرزا یوسفخان مستشارالدوله در زمان قاجار که از سوی شاه، فسادهای زیادی ایجاد میشد، کتابی با عنوان «یک کلمه» نوشت و گفت راه نجات کشور فقط در یک کلمه خلاصه میشود و آن هم قانون است. امیرکبیر گفته در غرب، قانون و در ایران، ناصرالدینشاه حاکم است. منتسکیو، روحالقوانین را نوشت و نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد و این چیزی نبود که در فقه به آن اشاره شده باشد، بلکه این محصول تجربه یک انسان بوده و گفته اگر همه قوا در دست یک نفر و یا یک نهاد باشد، فساد ایجاد میشود. باید دید دین برای اینکه فسادهای سیاسی و اقتصادی کمتر شود، چه کارهایی انجام میدهد.
ایکنا ـ وضعیت امروز جامعه را از نظر فساد چگونه ارزیابی میکنید؟
براساس آماری که در جراید رسمی و نظرسنجیهای متعدد اعلام میشود، میبینیم که واقعا در جامعه آمار فساد بالاست، مثلا اگر آمار طلاق، خودکشی، سرقت، اعتیاد و... را با سال گذشته و یا سالهای قبلتر از آن مقایسه کنید، میبینید که آمار فساد در این زمینهها نه تنها کمتر شده، بلکه بیشتر هم شده است. ما باید به اینکه چرا برخی جوانان به اعتیاد روی میآورند، همسر خود را طلاق میدهند و یا خودکشی میکنند، پاسخ دهیم، آن هم در جامعهای که بودجه نهادها و مراکز دینی و مذهبی افزایش پیدا میکند. باید دید چرا به رغم این بودجههای زیاد، خروجی جامعه باید افزایش آمارهای فساد باشد.
به نظر میرسد در جامعه بهدنبال حل معضل فساد در زمینههای سیاسی و اقتصادی نبودهایم، مسائلی مثل رانت و اختلاس که از طریق مردم بازاری و عادی اتفاق نمیافتد، بلکه مربوط به مسئولان ردههای بالاست و این موضوع تاکنون حل نشده است. فسادهایی که در جامعه ما رخ میدهد، منشأ آن را باید در ردههای بالا جستوجو کرد.
ایکنا ـ آیا معتقدید این نهادها فعالیتهای اثربخشی نداشتهاند؟
باید به خروجی فعالیت آنها توجه کرد. مثلا خروجی وزارت ارشاد و صداوسیما و دیگر مراکز و مؤسسات را باید در متن جامعه دید، یعنی اگر دیدیم امسال اخلاق، دین و ایمان و رفتارهای مردم نسبت به سال گذشته بهتر شده است، آن موقع میتوانیم بگوییم این نهادها خوب کار کردهاند، ولی اگر دیدیم در جامعه اخلاق رو به انحطاط است، دروغگویی رواج پیدا کرده، ایمان و اعتقاد مردم ضعیف و آسیبهای اجتماعی بیشتر شده است، باید نتیجه بگیریم که این نهادها و وزارتخانهها با اینکه بودجههای زیادی گرفتهاند، ولی به رسالت خود عمل نکردهاند.
ایکنا ـ راهکار شما برای اینکه میزان فساد در جامعه کمتر شود چیست؟
یک راه آن، تحقق دموکراسی به معنای نظارت مستمر مردم بر حاکمیت است و راه دیگر آن آزادی، به این معنا که مردم جرئت داشته باشند حرفشان را بزنند. مطبوعات و احزاب اگر آزاد و مستقل باشند، فساد کمتر میشود، ولی مسئله فساد با زندان، اعدام کردن و حبسهای طولانی ریشهکن نمیشود و جواب نمیدهد، بلکه باید مطبوعات شفاف و روشن حرف بزنند که رانتخواری و اختلاسها در کجا و به چه علت بوده است. اگر مطبوعات و احزاب آینه واقعیتهای کشور شوند، فساد در جامعه کمتر خواهد شد.
ایکنا ـ جامعه از قِبل فساد با چه نوع ضررها و پیامدهایی مواجه شده است؟
ما چون به نام دین و اسلام در صحنه سیاسی ظاهر شده و خواستهایم به نام دین رسالت خود را اعلام کنیم، مردم هم از دین انتظار داشتند که مشکلاتشان را حل کند، ولی فکر میکنم در این زمینه خیلی موفق عمل نکردهایم، چون به فرموده امام خمینی(ره)، اگر مسئولان ما موفق نباشند، ضربه آن به اسلام میخورد. اولین خسرانی که در این میان شاهد بودهایم، ضعف اعتقاد مردم و تضعیف شدن دین بوده است.
فساد مقولهای چندبعدی و پیچیده است که در ابتداییترین و سادهترین شکل، انحراف از مسیر قانون، هنجارها و ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و دینی معنا میشود، اما این مفهوم در جوامع مختلف براساس نظام سیاسی، فرهنگی و قانونی آنها تعریف و تبیین میشود، ولی به نظر میرسد همه جوامع بر اینکه فساد ناشی از انحراف از مسیر قانون و ارزشهای اجتماعی است، اتفاق نظر دارند. فساد از این منظر بهعنوان امری مذموم شناخته میشود که میتواند در کوتاه مدت و بلندمدت نظم و سامان اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دینی یک جامعه را بر هم بزند و جامعه را دچار بحرانها و چالشهای جبرانناپذیری کند. بر همین اساس مقابله و مبارزه با فساد یک ضرورت محسوب میشود. ۹ دسامبر به نام روز جهانی مبارزه با فساد نامگذاری شده است. خبرنگار ایکنا در اصفهان، به این مناسبت درباره سازوکارهای مبارزه با فساد در جامعه دینی گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و پژوهشگر دینی، داشته که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ در متون دینی از جمله قرآن چه موضعی و رویکردی در قبال مسئله فساد برجسته است؟
واژه فساد در قرآن فراوان مطرح شده است، مثلا درباره منافقان فرموده که آنها فساد میکنند. واژه فساد از نظر معنا حضیض است. قرآن در سوره بقره از انسانهایی سخن میگوید که خیلی خوب صحبت میکنند، خوشگفتار هستند و سخن آنها دیگران را به تعجب و شگفتی وامیدارد، ولی به تعبیر قرآن، «وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ؛ و چون از حضور تو دور شود، کارش فتنه و فساد در زمین است و بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع کند.» یکی از مصادیق فساد این است که سفره معیشت مردم یعنی طبیعت که شامل محیط زیست و منابع طبیعی است، خراب و به نابودی کشیده شود. علاوه بر این، در سوره بقره آمده است «...وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ»، یعنی علاوه بر طبیعت، باعث هلاکت بشر نیز میشوند و هلاکت بشر میتواند جسمی، مغزی، فکری و روحی باشد. یعنی جامعه را از سامانمندی به نابسامانی سوق میدهند.
در عالم اگر دو مسئله حرث، یعنی طبیعت و نسل یعنی انسانها از حالت معمولی و طبیعی خود خارج شوند، جامعه دچار فساد خواهد شد. یعنی از منظر قرآن، دو عامل فساد در جامعه، هلاکت حرث و نسل است. اگر بخواهیم فساد را معنا کنیم، میبینیم که فساد در دو چیز خود را نشان میدهد؛ یکی در قدرت و دیگری در ثروت. در تقسیمبندی جهان به دو بلوک شرق و غرب یا سوسیالیسم و کاپیتالیسم، سوسیالیستها معتقد بودند باید ثروت را کنترل کنیم تا از دل آن قدرت فاسد ایجاد نشود. کاپیتالیسم نیز معتقد بود باید قدرت را مهار کنیم تا از دل آن فساد بیرون نیاید؛ ولی از منظر اسلام، استغنا در قدرت و ثروت، باعث طغیان انسانها میشود. قرآن میگوید فرعون فساد میکرد، چون صاحب قدرت و ثروت بود.
مصادیق فساد در دنیای امروز، تمرکز بر قدرت و ثروت است. اگر در جامعه این مصداقها برجسته شده و کنترل نشود، آن جامعه به انواع فساد، یعنی آسیبهای اجتماعی، طلاق، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، خودکشی، قتل و نزاعهای خانوادگی دچار میشود. بنابراین، تمرکز بر قدرت و ثروت، باعث ایجاد فساد میشود. برخی در دنیای امروز سعی دارند با این دو تمرکز مقابله کنند. امام علی(ع) نیز در سخنان خود با این دو مسئله به مبارزه برخاستهاند. اول اینکه ایشان سعی کردند صاحبان قدرت را پاسخگو تربیت کنند و دوم، هر کجا که ثروت انباشته شده بود، سعی کردند با آن مبارزه کنند. ایشان میفرمایند «ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع؛ هر جا دیدید ثروتی انباشته شده، بدانید در کنارش حقوقی ضایع شده است.» یعنی جامعهای که ثروت در آن کنترل نشود، طبقاتی میشود.
فرقی نمیکند که این جامعه کجا باشد، به هر حال انسان، انسان است. نماز و روزه، او را کنترل نمیکند. برای کنترل فساد دو عامل مهم وجود دارد. یک عامل آن، تقوا به معنای کنترل درونی است که متأسفانه امروز کمتر دیده میشود. کنترل درونی یعنی انسان بتواند خودش را کنترل کند، یعنی اگر به جایی رسید و یا قدرت و ثروتی پیدا کرد، از آنها در راه سعادت و رفاه انسانها استفاده کند، ولی صرف تقوا، انسان را کنترل نمیکند، بلکه به عاملهای بیرونی دیگری هم نیاز است که همان نظارت مردم بر حکومتها محسوب میشود.
دموکراسی معنایش فقط این نیست که حکومت با رأی و نظر مردم انتخاب شود، بلکه معنای واقعی آن این است که حکومتها از طریق نظارت مردم کنترل شوند. دموکراسی یعنی اینکه وقتی مسئول و حاکمی با رأی مردم انتخاب شد و تا زمانی که این مسئولیت را عهدهدار است و در رأس قدرت قرار دارد، مردم بر کار او نظارت داشته باشند و او نیز متقابلا نسبت به مردم پاسخگو باشد.
ایکنا ـ آیا دموکراسی یکی از راهکارهای مدون برای جلوگیری از فساد در ساختارهای کلی جامعه است؟
بله، همینطور است. منظور از کنترلهای بیرونی، مطبوعات و احزاب آزاد است. امر به معروف و نهی از منکر مورد نظر اسلام، نوعی کنترل از بیرون است. امام علی(ع) میفرمایند: «اگر امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کنید، بدترین شما بر شما مسلط خواهند شد.» یعنی مردم باید جامعه را کنترل کنند و هر جا منکری دیدند، اعتراض کنند. مراد از منکر، پیدا بودن موی خانمها یا دوچرخهسواری آنها نیست، بلکه منظور فسادهای کلان و ساختاری است.
دو نوع ظلم و فساد وجود دارد؛ یک نوع آن ظلم موضعی است، یعنی مثلا کسی در کنار خیابان، کار زشتی انجام دهد و یا گرانفروشی کند. نوع دیگر آن، ظلم و فساد ساختاری است و بهگونهای شکل میگیرد که از دل آن فسادهای مالی، رانت، اختلاس و... بیرون میآید و منکر واقعی اینها هستند.
ایکنا ـ در مقایسه با جوامع غیراسلامی، فساد چه آسیبهایی را به ساختار و بدنه جوامع اسلامی تحمیل میکند؟
در کشورهای اسلامی چون غالب حکومتهای آنها دیکتاتوری است و از سوی مردم مورد نظارت قرار نمیگیرند و از طرفی احزاب و مطبوعات نیز به معنای واقعی آن آزاد نیستند، فساد در این جوامع بیشتر رخ میدهد. اما در دنیای غرب، فساد سیاسی کمتر است، چون در آنجا دموکراسی وجود دارد، یعنی مردم بر دولتها نظارت میکنند و قدرتها مادامالعمر نیستند، البته این به معنای آن نیست که در این جوامع اصلا فساد و یا مشکلی وجود ندارد، ولی در کشورهای دموکراتیک، فساد سیاسی و اقتصادی کمتر مشاهده میشود؛ اما در برخی کشورهای اسلامی، حلقه حاکم مورد نظارت مردم قرار نمیگیرند و به همین دلیل در این جوامع، سوءاستفادههای مالی، رانت، اختلاس و... بیشتر به چشم میخورد.
ایکنا ـ آیا نوع خوانش و قرائتهای مختلف از دین و دینداری میتواند هم باعث ایجاد فساد و هم راهکاری برای مبارزه با فساد باشد؟
این هم میتواند یکی از عوامل باشد، ولی نباید بگوییم که همه مسائل را میشود با دین و قرائتهای دینی حل کنیم، بلکه باید به تجربیات بشری نیز توجه داشته باشیم. قرنها تلاش شده که بشر بر حاکمان در رأس قدرت نظارت داشته باشد. امروز بهترین راه و روش برای تحقق چنین امر مهمی، دموکراسی، مطبوعات و احزاب مستقل و آزاد است. در واقع همان چیزهایی که اسلام در باب موضوع امر به معروف و نهی از منکر و در مفهوم عام آن گفته، در دنیای جدید همین آموزه حالت علمیتر به خود گرفته و سعی شده به آن فرم داده شود. من به اینکه همه چیز را میتوان از طریق دین حل کرد، اعتقادی ندارم. درست است که دین حامل پیامهای متعددی است و همگان را به داشتن تقوا دعوت کرده و هشدار داده که دچار هلاکت حرث و نسل نشویم، ولی روشها باید مبتنی بر عقل و تجربیات بشری باشد.
ایکنا ـ مصداق بارز تجربیات بشری میتواند حاکمیت قانون باشد؟
بله یکی از راههای آن، تحقق حاکمیت قانون است. میرزا یوسفخان مستشارالدوله در زمان قاجار که از سوی شاه، فسادهای زیادی ایجاد میشد، کتابی با عنوان «یک کلمه» نوشت و گفت راه نجات کشور فقط در یک کلمه خلاصه میشود و آن هم قانون است. امیرکبیر گفته در غرب، قانون و در ایران، ناصرالدینشاه حاکم است. منتسکیو، روحالقوانین را نوشت و نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد و این چیزی نبود که در فقه به آن اشاره شده باشد، بلکه این محصول تجربه یک انسان بوده و گفته اگر همه قوا در دست یک نفر و یا یک نهاد باشد، فساد ایجاد میشود. باید دید دین برای اینکه فسادهای سیاسی و اقتصادی کمتر شود، چه کارهایی انجام میدهد.
ایکنا ـ وضعیت امروز جامعه را از نظر فساد چگونه ارزیابی میکنید؟
براساس آماری که در جراید رسمی و نظرسنجیهای متعدد اعلام میشود، میبینیم که واقعا در جامعه آمار فساد بالاست، مثلا اگر آمار طلاق، خودکشی، سرقت، اعتیاد و... را با سال گذشته و یا سالهای قبلتر از آن مقایسه کنید، میبینید که آمار فساد در این زمینهها نه تنها کمتر شده، بلکه بیشتر هم شده است. ما باید به اینکه چرا برخی جوانان به اعتیاد روی میآورند، همسر خود را طلاق میدهند و یا خودکشی میکنند، پاسخ دهیم، آن هم در جامعهای که بودجه نهادها و مراکز دینی و مذهبی افزایش پیدا میکند. باید دید چرا به رغم این بودجههای زیاد، خروجی جامعه باید افزایش آمارهای فساد باشد.
به نظر میرسد در جامعه بهدنبال حل معضل فساد در زمینههای سیاسی و اقتصادی نبودهایم، مسائلی مثل رانت و اختلاس که از طریق مردم بازاری و عادی اتفاق نمیافتد، بلکه مربوط به مسئولان ردههای بالاست و این موضوع تاکنون حل نشده است. فسادهایی که در جامعه ما رخ میدهد، منشأ آن را باید در ردههای بالا جستوجو کرد.
ایکنا ـ آیا معتقدید این نهادها فعالیتهای اثربخشی نداشتهاند؟
باید به خروجی فعالیت آنها توجه کرد. مثلا خروجی وزارت ارشاد و صداوسیما و دیگر مراکز و مؤسسات را باید در متن جامعه دید، یعنی اگر دیدیم امسال اخلاق، دین و ایمان و رفتارهای مردم نسبت به سال گذشته بهتر شده است، آن موقع میتوانیم بگوییم این نهادها خوب کار کردهاند، ولی اگر دیدیم در جامعه اخلاق رو به انحطاط است، دروغگویی رواج پیدا کرده، ایمان و اعتقاد مردم ضعیف و آسیبهای اجتماعی بیشتر شده است، باید نتیجه بگیریم که این نهادها و وزارتخانهها با اینکه بودجههای زیادی گرفتهاند، ولی به رسالت خود عمل نکردهاند.
ایکنا ـ راهکار شما برای اینکه میزان فساد در جامعه کمتر شود چیست؟
یک راه آن، تحقق دموکراسی به معنای نظارت مستمر مردم بر حاکمیت است و راه دیگر آن آزادی، به این معنا که مردم جرئت داشته باشند حرفشان را بزنند. مطبوعات و احزاب اگر آزاد و مستقل باشند، فساد کمتر میشود، ولی مسئله فساد با زندان، اعدام کردن و حبسهای طولانی ریشهکن نمیشود و جواب نمیدهد، بلکه باید مطبوعات شفاف و روشن حرف بزنند که رانتخواری و اختلاسها در کجا و به چه علت بوده است. اگر مطبوعات و احزاب آینه واقعیتهای کشور شوند، فساد در جامعه کمتر خواهد شد.
ایکنا ـ جامعه از قِبل فساد با چه نوع ضررها و پیامدهایی مواجه شده است؟
ما چون به نام دین و اسلام در صحنه سیاسی ظاهر شده و خواستهایم به نام دین رسالت خود را اعلام کنیم، مردم هم از دین انتظار داشتند که مشکلاتشان را حل کند، ولی فکر میکنم در این زمینه خیلی موفق عمل نکردهایم، چون به فرموده امام خمینی(ره)، اگر مسئولان ما موفق نباشند، ضربه آن به اسلام میخورد. اولین خسرانی که در این میان شاهد بودهایم، ضعف اعتقاد مردم و تضعیف شدن دین بوده است.
منتشر شده در
گفتار
چهارشنبه, 21 آبان 1399 06:20
زبان اخلاقی قرآن برای همه دورههای تاریخی کاربرد دارد
آیت الله ایازی در جلسه نقد و بررسی کتاب «ادیان در قرآن» اظهار کرد: زبان قرآن در رتبه اول اخلاق و سپس عقاید و احکام قرار دارد؛ چراکه حتی وقتی میخواهد عقاید را بیان کند، استدلال اخلاقی میکند و مشرکان یا یهودیان را نقد اخلاقی میکند؛ این زبان قرآن برای همه دورههای تاریخی کاربرد دارد.
سیدمحمدعلی ایازی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات
به گزارش خبرنگار ایکنا، جلسه مجازی نقد و بررسی کتاب «ادیان در قرآن» نوشته حجتالاسلام والمسلمین عبدالرحیم سلیمانی، عضو هیئتعلمی دانشگاه مفید، سهشنبه، ۲۰ آبانماه، با حضور نویسنده، آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و حجتالاسلام والمسلمین جواد باغبانیآرانی، عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) از سوی دانشگاه مفید برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین ایازی از نظر میگذرد؛
بسیار خوشحالم که چنین توفیقی به من داده شده که درباره اثری مهم سخن بگویم. میتوانم بگویم این کتاب را نوشیدم و از این جهت وقتی خواندم واقعاً لذت بردم. بنده در حوزه ادیان در قرآن آثار و نوشتههای زیادی دیدهام و خواندهام و راهنما و مشاور دانشجویان زیادی در این زمینه بودهام و حدود سی سال پیش کتاب یوسف حداد را هم خواندهام. از این جهت میتوانم بگویم کتاب ادیان در قرآن جناب سلیمانی، نخستین کتابی است که در این حوزه به خوبی به رشته تحریر درآمده است.
منطق قرآن برجستهسازی نقاط اشتراک با سایر ادیان
انحراف از توحید؛ عامل فاصله گرفتن قرآن از زبان اخلاقی
کتابهای موجود چند دستهاند؛ گزارش و توصیفاند یا با رویکردهای کلامی سنت ما یا صرفاً اشاره به آیات هستند. سنت دینی اکثر نوشتههای ما هم رویکرد کلامی است. شش ویژگی درباره این اثر هست که لازم است اشاره کنم. اولاً این کتاب واقعاً کتابی اجتهادی است یعنی مجتهدانه به بحث موضوعات ادیان پرداخته و تبیین، تحلیل، نقد و بررسی کرده است و خواسته که نگاه دیگری به مسائل ادیان داشته باشد. این کتاب از چهار بخش و شانزده فصل تشکیل شده که معیارهای روشی خود نویسنده را شرح داده و همین از امتیازات کتاب و نویسنده است که سعی کرده پیشفرضهای خود را به حداقل برساند.
البته میتوان گفت که ثقل کتاب در باب یهودیت و مسیحیت است؛ هرچند مسیحیت در این کتاب پررنگتر است. از مسائلی که آقای سلیمانی بحث کرده و بسیار جدی است، جهانی بودن ادیان پیشین است. معنای اولوالعزم، تکثرگرایی و شمولگرایی در حوزه کلام جدید نیز از مسائل جدی و مورد توجه هستند. بخشی هم درباره احکام ادیان است که معمولاً سایر کتابها در این زمینه به مسائل فقهی ادیان نمیپردازند.
نکته دیگر که از امتیازات این کتاب است اینکه ایشان نگاهی همدلانه داشتهاند که با نگاه سنتی کتابهای کلامی ما متفاوت است. در اینجا به نفع رقیب این نگاه همدلانه را داشته است. اگر کتاب یوسف حداد بررسی کنیم که خودش در مقدمه اشاره کرده است، سعی کردهام باب گفتوگو را باز کنم، متوجه میشویم این کتاب در نقد قرآن است، نه اینکه باب گفتوگو را باز کرده باشد، اما آقای سلیمانی چنین نگاه همدلانهای را داشتهاند.
روشمندی و رعایت انصاف
ویژگی سوم روشمندی این کتاب است که به نظرم علاقهمندان میتوانند پایاننامه یا مقالهای در نقد و بررسی دیدگاههای جناب آقای سلیمانی درباره این کتاب بنویسند. از نکات دیگر وصف اخلاق پژوهشی این نوشته است که هم ادب و هم انصاف در آن رعایت شده است. ایشان ولو اینکه مطالبی را مورد بررسی قرار داده است، اما جا را باز کرده که این بحث نقد شود. ویژگی پنجمی که میتوانم اشاره کنم زبان این کتاب است که علاوه بر روان و خواندنی بودن کتاب، زبان اقناعی را به کار بگیرد و کاری میکند که مخاطب قانع شود، مطلبی که بیان میشود، مطلبی درست است.
ویژگی ششم در مورد منابع کتاب است که بنده با دقت نگاه کردم. گستردگی، جامعیت و تنوع این منابع از زبان فارسی، عربی و انگلیسی به دلیل مهارت و سابقه تحقیقی ایشان قابل توجه است، اما مطالبی هم به ذهنم میرسد که شاید جناب آقای سلیمانی قبول نداشته باشند، اما پیشنهاد بنده در جهت تکمیل کار است. بنده در این حوزه دو دسته حرف دارم که یک دسته را قبلاً به ایشان گفتهام که جزء مباحث نظری است که بین ما وجود داشته است؛ لذا در این جلسه نمیخواهم در مورد مباحث محتوایی سخن بگویم، بلکه هدفم کمک به تکمیل کار است تا اگر توفیق پیدا کردند ویرایشی جدید کنند مورد توجه قرار دهند.
بحثی در باب عنوان
نکاتی تقریباً در پنج یا شش محور است. اولین چیزی که باید اشاره کنم درباره خود عنوان کتاب یعنی ادیان در قرآن است که به نظرم عنوانی خنثی است. اولین سؤال این است که ادیان در قرآن از نگاه چه کسی؟ قاعدتاً ایشان در این زمینه مجتهد هستند و باید بگوییم ادیان در قرآن از نگاه جناب سلیمانی، یعنی تفسیر ایشان این است؛ لذا این عنوان شاید کمی غلطانداز باشد. وقتی بنده کتاب «آزادی در قرآن» را نوشتم به این نتیجه رسیدم شاید کتاب خودم هم چنین مشکلی داشته باشد؛ لذا اگر عنوان کتاب نگرش قرآن به ادیان باشد بهتر است.
نکته دیگری که موقع مطالعه کتاب، ذهن بنده را درگیر کرد این بود که آیا آقای سلیمانی راجع به مشرکین که طبقهبندی زیادی دارند، هم سخن گفته است یا خیر. نکات مختصری اشاره شده بود، اما به نظرم جای بحث جدیتری دارد. اینکه مشرکان جزئی از ادیان هستند یا خیر، هم جای بحث است. همچنین در باب مجوس و صائبین نیز میتوان به میزان بیشتری بحث کرد؛ چراکه در آیات ۶۲ سوره بقره و ۶۹ مائده به اینها اشاره شده است؛ لذا جا داشت فصلی به مجوس و صائبین اختصاص داده شود.
کشف موضع قرآن درباره ادیان
نکته سوم این است که بحثی که ایشان درباره تکثرگرایی اشاره کرده است بنده با اصل آن مخالف نیستم، اما موضع قرآن از این سه تقسیمبندی که در دوره اخیر هم شده است در حقیقت کشف موضع قرآن درباره ادیان است؛ لذا باید به میزان بیشتری مورد بررسی قرار میگرفت؛ چراکه اگر این مسئله به درستی بررسی شود تکلیف نگاه سنتی همه ادیان و مذاهب که انحصارگرایی است، مشخص خواهد شد.
نکته دیگری که میتوان به لحاظ صوری اشاره کرد این است که جناب آقای سلیمانی حرف زیادی دارند، اما این حرفها گم شده است؛ لذا اگر تیتربندی میکردند، بهتر بود، چراکه بسیاری از سخنان ایشان لا به لای مطالب گم شده است. ایشان کتاب را به چهار بخش تقسیم کرده و فصول را در دل آنها آوردهاند؛ لذا بهتر بود تقسیمبندی داخلبخشی یا داخلفصلی صورت میگرفت. این نکتهای است که بارها به دانشجویانم متذکر میشوم، چراکه باعث میشود اهمیت کار شما بیشتر روشن شود.
زبان قرآن در گفتوگوی بین ادیان
سؤال این است که زبان قرآن در گفتوگوی بین ادیان چه زبانی است؟ یا به تعبیری رویکرد برجسته قرآن درباره ادیان چه رویکردی است؟ جناب آقای سلیمانی در این کتاب در داوری بین یهودیت و مسیحیت بحثی را مطرح کردهاند که چرا قرآن مسیحیت را بر یهودیت ارجح دانسته است، هرچند اشتراکات ما با یهودیت بیشتر است. قرآن از رویکرد اخلاقی استفاده کرده است. در بحث ادیان نکته مشترک ما اخلاق است که برای همه دورههای تاریخی کاربرد دارد و قرآن بسیار بر این زبان تأکید دارد.
به نظرم در میان عقاید، اخلاق و احکام، زبان قرآن در رتبه اول اخلاق و سپس عقاید و احکام است؛ چراکه حتی وقتی میخواهد عقاید را بیان کند استدلال اخلاقی میکند و حتی مشرکان یا یهودیان را نقد اخلاقی میکند. معتقدم باید این بحث زبان اخلاقی قرآن در این کتاب برجستهتر میشد.
سیدمحمدعلی ایازی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات
به گزارش خبرنگار ایکنا، جلسه مجازی نقد و بررسی کتاب «ادیان در قرآن» نوشته حجتالاسلام والمسلمین عبدالرحیم سلیمانی، عضو هیئتعلمی دانشگاه مفید، سهشنبه، ۲۰ آبانماه، با حضور نویسنده، آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و حجتالاسلام والمسلمین جواد باغبانیآرانی، عضو هیئتعلمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) از سوی دانشگاه مفید برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین ایازی از نظر میگذرد؛
بسیار خوشحالم که چنین توفیقی به من داده شده که درباره اثری مهم سخن بگویم. میتوانم بگویم این کتاب را نوشیدم و از این جهت وقتی خواندم واقعاً لذت بردم. بنده در حوزه ادیان در قرآن آثار و نوشتههای زیادی دیدهام و خواندهام و راهنما و مشاور دانشجویان زیادی در این زمینه بودهام و حدود سی سال پیش کتاب یوسف حداد را هم خواندهام. از این جهت میتوانم بگویم کتاب ادیان در قرآن جناب سلیمانی، نخستین کتابی است که در این حوزه به خوبی به رشته تحریر درآمده است.
منطق قرآن برجستهسازی نقاط اشتراک با سایر ادیان
انحراف از توحید؛ عامل فاصله گرفتن قرآن از زبان اخلاقی
کتابهای موجود چند دستهاند؛ گزارش و توصیفاند یا با رویکردهای کلامی سنت ما یا صرفاً اشاره به آیات هستند. سنت دینی اکثر نوشتههای ما هم رویکرد کلامی است. شش ویژگی درباره این اثر هست که لازم است اشاره کنم. اولاً این کتاب واقعاً کتابی اجتهادی است یعنی مجتهدانه به بحث موضوعات ادیان پرداخته و تبیین، تحلیل، نقد و بررسی کرده است و خواسته که نگاه دیگری به مسائل ادیان داشته باشد. این کتاب از چهار بخش و شانزده فصل تشکیل شده که معیارهای روشی خود نویسنده را شرح داده و همین از امتیازات کتاب و نویسنده است که سعی کرده پیشفرضهای خود را به حداقل برساند.
البته میتوان گفت که ثقل کتاب در باب یهودیت و مسیحیت است؛ هرچند مسیحیت در این کتاب پررنگتر است. از مسائلی که آقای سلیمانی بحث کرده و بسیار جدی است، جهانی بودن ادیان پیشین است. معنای اولوالعزم، تکثرگرایی و شمولگرایی در حوزه کلام جدید نیز از مسائل جدی و مورد توجه هستند. بخشی هم درباره احکام ادیان است که معمولاً سایر کتابها در این زمینه به مسائل فقهی ادیان نمیپردازند.
نکته دیگر که از امتیازات این کتاب است اینکه ایشان نگاهی همدلانه داشتهاند که با نگاه سنتی کتابهای کلامی ما متفاوت است. در اینجا به نفع رقیب این نگاه همدلانه را داشته است. اگر کتاب یوسف حداد بررسی کنیم که خودش در مقدمه اشاره کرده است، سعی کردهام باب گفتوگو را باز کنم، متوجه میشویم این کتاب در نقد قرآن است، نه اینکه باب گفتوگو را باز کرده باشد، اما آقای سلیمانی چنین نگاه همدلانهای را داشتهاند.
روشمندی و رعایت انصاف
ویژگی سوم روشمندی این کتاب است که به نظرم علاقهمندان میتوانند پایاننامه یا مقالهای در نقد و بررسی دیدگاههای جناب آقای سلیمانی درباره این کتاب بنویسند. از نکات دیگر وصف اخلاق پژوهشی این نوشته است که هم ادب و هم انصاف در آن رعایت شده است. ایشان ولو اینکه مطالبی را مورد بررسی قرار داده است، اما جا را باز کرده که این بحث نقد شود. ویژگی پنجمی که میتوانم اشاره کنم زبان این کتاب است که علاوه بر روان و خواندنی بودن کتاب، زبان اقناعی را به کار بگیرد و کاری میکند که مخاطب قانع شود، مطلبی که بیان میشود، مطلبی درست است.
ویژگی ششم در مورد منابع کتاب است که بنده با دقت نگاه کردم. گستردگی، جامعیت و تنوع این منابع از زبان فارسی، عربی و انگلیسی به دلیل مهارت و سابقه تحقیقی ایشان قابل توجه است، اما مطالبی هم به ذهنم میرسد که شاید جناب آقای سلیمانی قبول نداشته باشند، اما پیشنهاد بنده در جهت تکمیل کار است. بنده در این حوزه دو دسته حرف دارم که یک دسته را قبلاً به ایشان گفتهام که جزء مباحث نظری است که بین ما وجود داشته است؛ لذا در این جلسه نمیخواهم در مورد مباحث محتوایی سخن بگویم، بلکه هدفم کمک به تکمیل کار است تا اگر توفیق پیدا کردند ویرایشی جدید کنند مورد توجه قرار دهند.
بحثی در باب عنوان
نکاتی تقریباً در پنج یا شش محور است. اولین چیزی که باید اشاره کنم درباره خود عنوان کتاب یعنی ادیان در قرآن است که به نظرم عنوانی خنثی است. اولین سؤال این است که ادیان در قرآن از نگاه چه کسی؟ قاعدتاً ایشان در این زمینه مجتهد هستند و باید بگوییم ادیان در قرآن از نگاه جناب سلیمانی، یعنی تفسیر ایشان این است؛ لذا این عنوان شاید کمی غلطانداز باشد. وقتی بنده کتاب «آزادی در قرآن» را نوشتم به این نتیجه رسیدم شاید کتاب خودم هم چنین مشکلی داشته باشد؛ لذا اگر عنوان کتاب نگرش قرآن به ادیان باشد بهتر است.
نکته دیگری که موقع مطالعه کتاب، ذهن بنده را درگیر کرد این بود که آیا آقای سلیمانی راجع به مشرکین که طبقهبندی زیادی دارند، هم سخن گفته است یا خیر. نکات مختصری اشاره شده بود، اما به نظرم جای بحث جدیتری دارد. اینکه مشرکان جزئی از ادیان هستند یا خیر، هم جای بحث است. همچنین در باب مجوس و صائبین نیز میتوان به میزان بیشتری بحث کرد؛ چراکه در آیات ۶۲ سوره بقره و ۶۹ مائده به اینها اشاره شده است؛ لذا جا داشت فصلی به مجوس و صائبین اختصاص داده شود.
کشف موضع قرآن درباره ادیان
نکته سوم این است که بحثی که ایشان درباره تکثرگرایی اشاره کرده است بنده با اصل آن مخالف نیستم، اما موضع قرآن از این سه تقسیمبندی که در دوره اخیر هم شده است در حقیقت کشف موضع قرآن درباره ادیان است؛ لذا باید به میزان بیشتری مورد بررسی قرار میگرفت؛ چراکه اگر این مسئله به درستی بررسی شود تکلیف نگاه سنتی همه ادیان و مذاهب که انحصارگرایی است، مشخص خواهد شد.
نکته دیگری که میتوان به لحاظ صوری اشاره کرد این است که جناب آقای سلیمانی حرف زیادی دارند، اما این حرفها گم شده است؛ لذا اگر تیتربندی میکردند، بهتر بود، چراکه بسیاری از سخنان ایشان لا به لای مطالب گم شده است. ایشان کتاب را به چهار بخش تقسیم کرده و فصول را در دل آنها آوردهاند؛ لذا بهتر بود تقسیمبندی داخلبخشی یا داخلفصلی صورت میگرفت. این نکتهای است که بارها به دانشجویانم متذکر میشوم، چراکه باعث میشود اهمیت کار شما بیشتر روشن شود.
زبان قرآن در گفتوگوی بین ادیان
سؤال این است که زبان قرآن در گفتوگوی بین ادیان چه زبانی است؟ یا به تعبیری رویکرد برجسته قرآن درباره ادیان چه رویکردی است؟ جناب آقای سلیمانی در این کتاب در داوری بین یهودیت و مسیحیت بحثی را مطرح کردهاند که چرا قرآن مسیحیت را بر یهودیت ارجح دانسته است، هرچند اشتراکات ما با یهودیت بیشتر است. قرآن از رویکرد اخلاقی استفاده کرده است. در بحث ادیان نکته مشترک ما اخلاق است که برای همه دورههای تاریخی کاربرد دارد و قرآن بسیار بر این زبان تأکید دارد.
به نظرم در میان عقاید، اخلاق و احکام، زبان قرآن در رتبه اول اخلاق و سپس عقاید و احکام است؛ چراکه حتی وقتی میخواهد عقاید را بیان کند استدلال اخلاقی میکند و حتی مشرکان یا یهودیان را نقد اخلاقی میکند. معتقدم باید این بحث زبان اخلاقی قرآن در این کتاب برجستهتر میشد.
منتشر شده در
نشست های علمی
جمعه, 07 شهریور 1399 13:58
تفسیر عملی قرآن در مکتب عاشورا
محمدجعفرسعیدیان فر
عاشورا کلاس درسی است که واحدهای عملی تفسیر قرآن در آن به درسآموزان مکتب اهل بیت(ع) آموخته میشود؛ امام حسین (ع) در جایجای قیام خود به آیات قرآن استشهاد میکنند تا آنکه آموزههای قرآن در ظرف عاشورا تجسم عینی مییابد. ارتباط قلبی و عملی سیدالشهدا(ع) با قرآن آن قدر شفاف و عمیق است که فلسفه قیام ایشان و فلسفه عاشورا را میتوان به طور کلی تفسیر قرآن دانست.
زمانی که امام حسین(ع) سفر خود را آغاز کردند در منزلگاههای مختلف آیات قرآن را قرائت و به آن استناد میکردند تا فلسفه قیام خویش را نشان دهند در مسير حرکت امام حسين (ع) از مدينه تا کربلا اتفاقات و حوادث قابل تأمل و شگفتي رخ داد و حضرت در مقابله و مواجهه با هر کدام با تأسي و استفاده از قرآن حرکت خود را قاطعانه و محکم پيش مي بردند
آیاتى كه امام حسین (ع)در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودند :
1. در مدينه هنگامي که مروان نماينده يزيد مأمور شده بود تا از امام حسين (ع) هر طور که شده بيعت بگيرد وحتی سخنان درشت وتهدید آمیزی بر زبان آورد امام(ع) رو به مروان کرد و فرمود: واي بر تو، تو پليدي در حالي که ما خانواده اي هستيم که خدا در مقام و منزلت ما فرموده: جز اين نيست كه خدا مىخواهد پليدى را از شما «اهل بيت» بزداید و شما را چنان که باید پاك و پاکیزه گرداند: إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهِیرا. (احزاب(33)آیه:33)پس از آن از بيعت اجباری با يزيد امتناع کردند و به سوي مکه حرکت نمودند
۲. امام حسین ع در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به این آیه استناد کردند: وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ هود(11)آیه:88) توفیق من جز به اراده خداوند نیست که براو توکل کرده ام وفقط به سوی او برمی گردم..
۳. همین که براى امتناع از بیعت اجباری با یزید (در ۲۸ رجب) از مدینه به سوى مکه خارج شدند این آیه را تلاوت فرمودند: القصص : 21 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ(قصص(28)آیه:21) 21. پس، [موسى] ترسان و نگران از شهر بيرون شد. وگفت: پروردگارا! مرا رهايى بخش از مردمى كه ستمكارند.
۴. هنگامی که امام حسین(ع) به سوی مدینه رهسپار شدند، این د و آیه را تلاوت فرمودند : یک: أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ ا لْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ (نساء(4)آیه:78) هر كجا باشيد، مرگ شما را درمىيابد؛ هر چند در ميان دژهايى استوار باشيد. د و : قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ (آلعمران(3)آیه:154 ) بگو: ا گر در خا نه هایتان هم بودید، کسانی که کشته شدن برآنها مقرّر شده بود ، به سوی آرامگاه خود بیرون می آمدند؛
۵. هنگامى که امام حسین ع شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند این آیه را تلاوت فرمود وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ (القصص(28) آیه :22 ) و چون به [شهر] مدين روى نهاد، [با خود] گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست رهنمون گردد.
۶. امام حسین(ع) هنگامی که در مکه که با ابن عباس گفتگو میکردند درباره بنیامیّه این آیات-چهارآیه- را تلاوت فرمودند: 1- أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ (التوبة(9)آیه54) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده ونماز را جز از روی بی میلی انجام نمی دهند وجز از روی کراهت انفاق نمی کنند 2- يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً (نساء(4)آیه :142 ): برای مردم- ریاکاری- خود نمایی می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند 3- مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً ( نساء(4) آیه: 143)در این میان (بین کفر و ایمان) دو دلند، نه به این گروه(مؤمنان) تمایل دارند و نه به آن گروه؛ وخدا هرکه را گمراه کند هرگز برای او راهی نخواهی یافت 4- كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُددْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (آلعمران(3)آیه : 185)هر كسى چشنده مرگ است؛ و روز رستاخيز پاداشهاى شما به تمامى داده خواهد شد؛ آنگاه هر كه را از آتش دور كنند و به بهشت درآورند، بىگمان رسته؛ و زندگانى دنيا نيست مگر كالايى فريبنده.
۷. در آستانه عيد قربان که امام حسين (ع) به دليل شدت فشارها و ناامني موجود تصميم به خروج از مکه و حرکت به سوي کربلا گرفتند، نماينده يزيد که مأمور شده بود يا بيعت از امام بگيرد يا او را به شهادت برساند در راه مکه راه را بر امام و اهل بيتش بست و درگير شدند. به امام حسين (ع) گفتند: مي ترسيم شما بين مردم شکاف بيفکني! حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لي عَمَلي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَريءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ( يونس(10)آیه:41) و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من به من اختصاص دارد، و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مىدهم غير مسئوليد، و من از آنچه شما انجام مىدهيد غير مسئولم.»
۸. در وسط راه بود که خبر خيانت مردم کوفه و شهادت پسرعم امام (مسلم بن عقيل) به ايشان رسيد. فرزدق شاعر معروف در بين راه مکه و عراق به امام چنين گفت: چگونه به طرف عراق مي روي در حالي که پسرعموي تو را کشته اند؟ امام بلافاصله پس از شنيدن خبر فرمودند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (بقرة( 2)آیه: 156): بی گمان ما از خداییم وما فقط به سوی او باز می گردیم
۹. در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود: نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود: فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً : (فتح (48)آیه:10 ) :پس هر كه پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان مىشكند،
۱۰. در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود «قیس بن مسهر صیداوى» را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (احزاب(33)آیه : 23) : برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.
۱۱. هنگامی که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حر فرستاد که راه را برامام حسین (ع) ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام این آیه را تلاوت فرمود: وَ جَعَلْنا هُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِييامَةِ لا يُنْصَرُونَ (قصص(28)آیه:41): وآنان را پیشوایانی قرار دادیم که که به سوی آتش دعوت می کنند وروز قیامت یاری نمی شوند
۱۲. امام حسین (ع )در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ( مجادله(58)آیه :19 ): شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است.
۱۳. امام حسين(ع) شب عاشورا هنگامی که اطراف خيمهها قدم می زدند اين آيه را مکرر تلاوت می نمودند وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ(آل عمران(3)آیه:178) وکسانی که کفر ورزیده اند هرگز مپندارند اينكه مهلتشان مىدهيم به سود شان است، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا درنتیجه برگناه خود بیا فزایند ما تنها مهلتشان مىدهيم تا بر گناهشان بيفزايند، و كيفرى دارند خوار كننده. و همين آيه بود که توسط زينب کبري(س) در مقابل يزيد قرائت شد.
۱۴. ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ آل عمران(3)آیه:179 چنین نیست که خدا موءمنان را براین حالتی که شما دارید رها کند، تا اینکه پلید را ازپاک جداسازد؛ وچنین نیست که خدا شمارا ازغیب آگاه کند، ولی خدا ازپیامبرانش هرکه را بخواهد برمی گزیند، پس به خدا وپیامبرانش ایمان بیاورید،واگر ایمان بیاورید وتقوی پیشه کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود
آیاتی که روزعاشورا امام حسین(ع) قرائت نمودند.
۱۵. در روز عاشورا نيز در بحبوحه جنگ آياتي را تلاوت فرمودند که علاوه بر رسوا کردن دشمن، به بيان اهداف و مقاصد خويش از جنگ پرداختند تا آنان که در لشکر يزيد بودند اين کلمات را شنيده باشند و خود راه خود را انتخاب کنند. فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (یونس(10)آیه: 71) پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.» در ادامه فرمودند: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ (اعراف (7)آیه:196 ) بىگمان ، یاور وسرپرست من آن خد ا یى است كه این کتاب را نازل کرده است، و ا و شايستگان را سر پرستی وکار سازی می کند.ودرانتها فرمودند: إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ (غافر(40)آیه:27) من از هر متكبّرى كه روز حساب را باور ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم.
عاشورا کلاس درسی است که واحدهای عملی تفسیر قرآن در آن به درسآموزان مکتب اهل بیت(ع) آموخته میشود؛ امام حسین (ع) در جایجای قیام خود به آیات قرآن استشهاد میکنند تا آنکه آموزههای قرآن در ظرف عاشورا تجسم عینی مییابد. ارتباط قلبی و عملی سیدالشهدا(ع) با قرآن آن قدر شفاف و عمیق است که فلسفه قیام ایشان و فلسفه عاشورا را میتوان به طور کلی تفسیر قرآن دانست.
زمانی که امام حسین(ع) سفر خود را آغاز کردند در منزلگاههای مختلف آیات قرآن را قرائت و به آن استناد میکردند تا فلسفه قیام خویش را نشان دهند در مسير حرکت امام حسين (ع) از مدينه تا کربلا اتفاقات و حوادث قابل تأمل و شگفتي رخ داد و حضرت در مقابله و مواجهه با هر کدام با تأسي و استفاده از قرآن حرکت خود را قاطعانه و محکم پيش مي بردند
آیاتى كه امام حسین (ع)در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودند :
1. در مدينه هنگامي که مروان نماينده يزيد مأمور شده بود تا از امام حسين (ع) هر طور که شده بيعت بگيرد وحتی سخنان درشت وتهدید آمیزی بر زبان آورد امام(ع) رو به مروان کرد و فرمود: واي بر تو، تو پليدي در حالي که ما خانواده اي هستيم که خدا در مقام و منزلت ما فرموده: جز اين نيست كه خدا مىخواهد پليدى را از شما «اهل بيت» بزداید و شما را چنان که باید پاك و پاکیزه گرداند: إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطهِیرا. (احزاب(33)آیه:33)پس از آن از بيعت اجباری با يزيد امتناع کردند و به سوي مکه حرکت نمودند
۲. امام حسین ع در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به این آیه استناد کردند: وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ هود(11)آیه:88) توفیق من جز به اراده خداوند نیست که براو توکل کرده ام وفقط به سوی او برمی گردم..
۳. همین که براى امتناع از بیعت اجباری با یزید (در ۲۸ رجب) از مدینه به سوى مکه خارج شدند این آیه را تلاوت فرمودند: القصص : 21 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ(قصص(28)آیه:21) 21. پس، [موسى] ترسان و نگران از شهر بيرون شد. وگفت: پروردگارا! مرا رهايى بخش از مردمى كه ستمكارند.
۴. هنگامی که امام حسین(ع) به سوی مدینه رهسپار شدند، این د و آیه را تلاوت فرمودند : یک: أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ ا لْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ (نساء(4)آیه:78) هر كجا باشيد، مرگ شما را درمىيابد؛ هر چند در ميان دژهايى استوار باشيد. د و : قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ (آلعمران(3)آیه:154 ) بگو: ا گر در خا نه هایتان هم بودید، کسانی که کشته شدن برآنها مقرّر شده بود ، به سوی آرامگاه خود بیرون می آمدند؛
۵. هنگامى که امام حسین ع شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند این آیه را تلاوت فرمود وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ (القصص(28) آیه :22 ) و چون به [شهر] مدين روى نهاد، [با خود] گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست رهنمون گردد.
۶. امام حسین(ع) هنگامی که در مکه که با ابن عباس گفتگو میکردند درباره بنیامیّه این آیات-چهارآیه- را تلاوت فرمودند: 1- أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ (التوبة(9)آیه54) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده ونماز را جز از روی بی میلی انجام نمی دهند وجز از روی کراهت انفاق نمی کنند 2- يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً (نساء(4)آیه :142 ): برای مردم- ریاکاری- خود نمایی می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند 3- مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً ( نساء(4) آیه: 143)در این میان (بین کفر و ایمان) دو دلند، نه به این گروه(مؤمنان) تمایل دارند و نه به آن گروه؛ وخدا هرکه را گمراه کند هرگز برای او راهی نخواهی یافت 4- كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُددْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (آلعمران(3)آیه : 185)هر كسى چشنده مرگ است؛ و روز رستاخيز پاداشهاى شما به تمامى داده خواهد شد؛ آنگاه هر كه را از آتش دور كنند و به بهشت درآورند، بىگمان رسته؛ و زندگانى دنيا نيست مگر كالايى فريبنده.
۷. در آستانه عيد قربان که امام حسين (ع) به دليل شدت فشارها و ناامني موجود تصميم به خروج از مکه و حرکت به سوي کربلا گرفتند، نماينده يزيد که مأمور شده بود يا بيعت از امام بگيرد يا او را به شهادت برساند در راه مکه راه را بر امام و اهل بيتش بست و درگير شدند. به امام حسين (ع) گفتند: مي ترسيم شما بين مردم شکاف بيفکني! حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لي عَمَلي وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَريءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ( يونس(10)آیه:41) و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من به من اختصاص دارد، و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مىدهم غير مسئوليد، و من از آنچه شما انجام مىدهيد غير مسئولم.»
۸. در وسط راه بود که خبر خيانت مردم کوفه و شهادت پسرعم امام (مسلم بن عقيل) به ايشان رسيد. فرزدق شاعر معروف در بين راه مکه و عراق به امام چنين گفت: چگونه به طرف عراق مي روي در حالي که پسرعموي تو را کشته اند؟ امام بلافاصله پس از شنيدن خبر فرمودند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (بقرة( 2)آیه: 156): بی گمان ما از خداییم وما فقط به سوی او باز می گردیم
۹. در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود: نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود: فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً : (فتح (48)آیه:10 ) :پس هر كه پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان مىشكند،
۱۰. در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود «قیس بن مسهر صیداوى» را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (احزاب(33)آیه : 23) : برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.
۱۱. هنگامی که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حر فرستاد که راه را برامام حسین (ع) ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام این آیه را تلاوت فرمود: وَ جَعَلْنا هُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِييامَةِ لا يُنْصَرُونَ (قصص(28)آیه:41): وآنان را پیشوایانی قرار دادیم که که به سوی آتش دعوت می کنند وروز قیامت یاری نمی شوند
۱۲. امام حسین (ع )در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ( مجادله(58)آیه :19 ): شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است.
۱۳. امام حسين(ع) شب عاشورا هنگامی که اطراف خيمهها قدم می زدند اين آيه را مکرر تلاوت می نمودند وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ(آل عمران(3)آیه:178) وکسانی که کفر ورزیده اند هرگز مپندارند اينكه مهلتشان مىدهيم به سود شان است، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا درنتیجه برگناه خود بیا فزایند ما تنها مهلتشان مىدهيم تا بر گناهشان بيفزايند، و كيفرى دارند خوار كننده. و همين آيه بود که توسط زينب کبري(س) در مقابل يزيد قرائت شد.
۱۴. ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ آل عمران(3)آیه:179 چنین نیست که خدا موءمنان را براین حالتی که شما دارید رها کند، تا اینکه پلید را ازپاک جداسازد؛ وچنین نیست که خدا شمارا ازغیب آگاه کند، ولی خدا ازپیامبرانش هرکه را بخواهد برمی گزیند، پس به خدا وپیامبرانش ایمان بیاورید،واگر ایمان بیاورید وتقوی پیشه کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود
آیاتی که روزعاشورا امام حسین(ع) قرائت نمودند.
۱۵. در روز عاشورا نيز در بحبوحه جنگ آياتي را تلاوت فرمودند که علاوه بر رسوا کردن دشمن، به بيان اهداف و مقاصد خويش از جنگ پرداختند تا آنان که در لشکر يزيد بودند اين کلمات را شنيده باشند و خود راه خود را انتخاب کنند. فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (یونس(10)آیه: 71) پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما پوشیده نماند، سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.» در ادامه فرمودند: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ (اعراف (7)آیه:196 ) بىگمان ، یاور وسرپرست من آن خد ا یى است كه این کتاب را نازل کرده است، و ا و شايستگان را سر پرستی وکار سازی می کند.ودرانتها فرمودند: إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ (غافر(40)آیه:27) من از هر متكبّرى كه روز حساب را باور ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم.
منتشر شده در
ویژه نامه محرم
یکشنبه, 11 خرداد 1399 15:53
چرا پدر برای قتل فرزندش قصاص نمیشود
سید محمدعلی ایازی استاد دانشگاه و قرآنپژوه ضمن تبیین دیدگاه قرآن در مورد قصاص، با بیان اینکه قرآن بهانههای مختلفی را برای اجرا نشدن قصاص مطرح کرده است، تأکید کرد: اگر پدر طبق قانون اسلام قصاص نمیشود، صرفاً به خاطر ولی فرزند بودن نیست، بلکه قصاص پدر عامل فروپاشی خانواده و تشدید خشونت است.
ایازیحجتالاسلام والمسلمین محمدعلی ایازی، استاد دانشگاه و قرآنپژوه، در گفتوگو با ایکنا با اشاره به قتل دختر ۱۴ ساله، گفت: هم خلأهای حقوقی و فقهی در این نوع حوادث دخیل است و هم زمینههای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی در پدید آمدن این گونه حوادث تلخ مؤثر است؛ یعنی از یک طرف، کارآمدی قانون در زمینه ازدواج و مجازات مجرم وجود ندارد و از طرف دیگر، مشکل کشور صرفاً حقوقی و فقهی نیست، بلکه مجموعهای از عوامل دخیل است.
ایازی بیان کرد: مثلاً اگر قضات ما مهارت لازم در برخورد با این نوع حوادث داشته باشند، خودش عامل مهمی در تقلیل این حوادث است؛ یعنی اگر قانونِ خوب هم وجود داشته باشد، نوع مواجهه قضات مهم است؛ در همین قضیه قتل رومینا اگر قاضی به پدر هشدار میداد که برخورد خشنی با دختر نداشته باشد و از طرفی تأمل بیشتری به سخن دختر داشت که گفته بود اگر مرا به پدرم تحویل بدهید، مرا خواهد کشت، شاید شاهد این حادثه نبودیم. همچنین اگر قاضی آموزش و مهارت لازم را داشت و تمهیدی میاندیشید که دختر مدتی در محیطی فرهنگی تحت تربیت و آموزش لازم قرار بگیرد، شاید امروز رومینا کشته نشده بود، بنابراین افزون بر یک قانون خوب، اجرای قوانین فقهی و حقوقی در دستگاه قضایی خیلی مهم است.
ریشههای تربیتی و فرهنگی
وی اضافه کرد: بخشی از این نوع حوادث هم مربوط به مسائل تربیتی و فرهنگی جامعه مانند تعصبات است؛ مثلاً پدر ممکن است به دلیل اختلاف مذهبی، فاصله سن دختر یا مسائل دیگر با ازدواج دختر موافق نبوده و این مسائل هم در چنین فهم غلطی اثرگذار است. مهمتر آنکه خانوادهها باید مهارتهای لازم را در برخورد با فرزندان را فرابگیرند؛ یعنی اگر پدر تعامل دوستانه، محبتآمیز و خوبی داشت، باز شاید این اتفاق رخ نمیداد.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی تأکید کرد: بنابراین در چنین پدیدههایی به نقش شرایط فرهنگی و آموزش رسانهها و نظام تعلیم و تربیت باید توجه شود و در بررسی مسئله نیز باید جامعنگر باشیم. پدیدههای اجتماعی یک مجموعه مرتبط با همدیگر است، لذا اگر قصاص هم برای این نوع جرمها تعیین شود، ولی ابعاد دیگر را تبیین نکنیم، مشکلی حل نمیشود.
لوازم حیاتبخشی قصاص
وی گفت: این روزها در رسانهها بر این مسئله تأکید میشود که چرا قصاص برای مجازات چنین پدرانی در قانون لحاظ نشده تا جلوی تکرار حوادث مشابه را بگیرد؟ در قرآن کریم حکم به قانون قصاص داده و برای آن، فلسفهای بیان شده و فرموده که فلسفه قصاص، حفظ و حق حیات است؛ یعنی مجازات قصاص برای ارزشگذاری به حق حیات در جامعه مسلمان و غیرمسلمان است؛ نگاه کلی قرآن این است که چگونه حیات در جامعه تداوم یابد. به همین دلیل در عین بیان قانون قصاص، بلافاصله بر عفو تأکید شده تا مردم از حق خودشان تا حد ممکن استفاده نکنند.
این قرآنپژوه با بیان اینکه مجازات قصاص برای حفظ حق حیات لوازمی دارد، تصریح کرد: شاهد دیگر آن است که قرآن کریم وقتی قصاص را مطرح کرد، فرموده: «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»؛ یعنی اگر یک فرد از شما را کشتند فقط یک نفر را بکشید؛ زیرا در بسیاری از جوامع و میان افراد قدرتمند و در دوره پیامبر(ص) و قبل و حتی بعد از آن و امروز کسانی هستند که وقتی یک نفر از خانواده و اقوام آنان کشته شود، به ازای آن تلاش میکنند تا چندین نفر را بکشند که قرآن این مسئله را زیر سؤال برده است؛ یعنی جهتگیری از یک واقعیت اجتماعی و مشکل رفتاری مردم است.
بهانههای قرآن برای اجرا نشدن قصاص
وی افزود: قرآن تأکید دارد که در برابر یک نفر فقط یک نفر باید کشته شود و اینکه عفو بهتر است؛ زیرا او میخواسته به سمت کاهش آن پیش برود؛ لذا قرآن به بهانههای مختلف خواسته است که قصاص اجرایی نشود. خیلی از افراد تصور میکنند که نبود حکم قصاص برای پدرانی که فرزند خود را میکشند، به دلیل آنکه پدر چون ولی و پدر فرزند است، این حق را دارد که فرزند خودش را بکشد یا تنبیه کند، ولی عمده فلسفه رفع آن این است که قصاص پدر باعث فروپاشی یک خانواده و تشدید خشونت میشود، زن شوهر خود را از دست داده و فرزندان دیگر بیپدر میشوند و این دور و تسلسل ادامه مییابد و زمینههای قتلهای بعدی در خانواده فراهم میشود.
ایازی با تأکید بر اینکه تردیدی در این نیست که چنین پدری باید مجازات شود و مجازات سنگین هم داشته باشند تا تنبه و پیشگیری برای دیگران ایجاد شود، تصریح کرد: همه مجازات قصاص نیست و راههای دیگر هم ممکن است.
تناقض در سخن مدعیان ظلم بودن قصاص
وی اظهار کرد: تعجب من از برخی افراد است که وقتی به قصاص میرسند میگویند این حکم اسلام ظالمانه است، ولی وقتی با چنین پدیدههایی روبهرو میشوند، میگویند چرا در قانون قصاص برای چنین پدری وجود ندارد؟ یعنی تناقض در سخنان آنان وجود دارد.
ایازی در پاسخ به این سؤال که دلیل اصلی چنین حوادثی تعصبات ناموسی است، مرز میان تعصبات و غیرت بهجا و بیجا چیست؟ گفت: باید میان تعصب و غیرتی که یک فرد به ناموس و اطرافیان خود دارد، با اجرای قانون تفاوت قائل شویم؛ آنچه حق پدر و برادر و بستگان درجه یک است، داشتن هوشمندی و مسئولیتشناسی به ناموس است و در این حوادث، آزردگی و ناراحتی شدیدی رخ میدهد، ولی راه آن تنبیه و کشتن نیست. آنان حق ندارند مجری قانون بشوند، بلکه باید راهی پیدا کنند تا این مسئله حل شود.
وی اضافه کرد: در این ماجرا، پدر، خودش مجری قانون شده است و این درست نیست؛ غیرت آن است که پدر و برادر و ... رفتاری داشته باشند که سلامت خانواده، حفظ شود، ولی کشتن که هیچ، حق زدن هم ندارد و دستورات اسلامی چنین اجازهای را به خصوص درباره دختران نمیدهد. به همین دلیل یکی از مواردی که باید در قانون لحاظ شود، جلوگیری از زمینه رخ دادن چنین حوادثی است.
ایازی بیان کرد: این ماجراها هشداری به خانوادههاست تا رفتار خوب و مناسبی با فرزندشان داشته باشند؛ الان یکی از مشکلات ما، کودکهمسری است که به معضل تبدیل شده و برخی خانوادهها فرزند خود را مجبور به ازدواج در سن کم میکنند که آثار و عوارض بسیاری دارد و متأسفانه به این مشکل توجه نمیشود. باید قانون مناسبی برای آن باشد، ولی مواردی استثنا هم هستند. در این مورد دختر قصد و نیاز به ازدواج داشت و باید در قانون طوری پیشبینی میشد تا قاضی و روانشناس تشخیص دهند که این بچه نیاز به ازدواج و آمادگی برای این کار دارد و به صورت استثنائی عمل شود تا مشکلات کاهش یابد.
ایازیحجتالاسلام والمسلمین محمدعلی ایازی، استاد دانشگاه و قرآنپژوه، در گفتوگو با ایکنا با اشاره به قتل دختر ۱۴ ساله، گفت: هم خلأهای حقوقی و فقهی در این نوع حوادث دخیل است و هم زمینههای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی در پدید آمدن این گونه حوادث تلخ مؤثر است؛ یعنی از یک طرف، کارآمدی قانون در زمینه ازدواج و مجازات مجرم وجود ندارد و از طرف دیگر، مشکل کشور صرفاً حقوقی و فقهی نیست، بلکه مجموعهای از عوامل دخیل است.
ایازی بیان کرد: مثلاً اگر قضات ما مهارت لازم در برخورد با این نوع حوادث داشته باشند، خودش عامل مهمی در تقلیل این حوادث است؛ یعنی اگر قانونِ خوب هم وجود داشته باشد، نوع مواجهه قضات مهم است؛ در همین قضیه قتل رومینا اگر قاضی به پدر هشدار میداد که برخورد خشنی با دختر نداشته باشد و از طرفی تأمل بیشتری به سخن دختر داشت که گفته بود اگر مرا به پدرم تحویل بدهید، مرا خواهد کشت، شاید شاهد این حادثه نبودیم. همچنین اگر قاضی آموزش و مهارت لازم را داشت و تمهیدی میاندیشید که دختر مدتی در محیطی فرهنگی تحت تربیت و آموزش لازم قرار بگیرد، شاید امروز رومینا کشته نشده بود، بنابراین افزون بر یک قانون خوب، اجرای قوانین فقهی و حقوقی در دستگاه قضایی خیلی مهم است.
ریشههای تربیتی و فرهنگی
وی اضافه کرد: بخشی از این نوع حوادث هم مربوط به مسائل تربیتی و فرهنگی جامعه مانند تعصبات است؛ مثلاً پدر ممکن است به دلیل اختلاف مذهبی، فاصله سن دختر یا مسائل دیگر با ازدواج دختر موافق نبوده و این مسائل هم در چنین فهم غلطی اثرگذار است. مهمتر آنکه خانوادهها باید مهارتهای لازم را در برخورد با فرزندان را فرابگیرند؛ یعنی اگر پدر تعامل دوستانه، محبتآمیز و خوبی داشت، باز شاید این اتفاق رخ نمیداد.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی تأکید کرد: بنابراین در چنین پدیدههایی به نقش شرایط فرهنگی و آموزش رسانهها و نظام تعلیم و تربیت باید توجه شود و در بررسی مسئله نیز باید جامعنگر باشیم. پدیدههای اجتماعی یک مجموعه مرتبط با همدیگر است، لذا اگر قصاص هم برای این نوع جرمها تعیین شود، ولی ابعاد دیگر را تبیین نکنیم، مشکلی حل نمیشود.
لوازم حیاتبخشی قصاص
وی گفت: این روزها در رسانهها بر این مسئله تأکید میشود که چرا قصاص برای مجازات چنین پدرانی در قانون لحاظ نشده تا جلوی تکرار حوادث مشابه را بگیرد؟ در قرآن کریم حکم به قانون قصاص داده و برای آن، فلسفهای بیان شده و فرموده که فلسفه قصاص، حفظ و حق حیات است؛ یعنی مجازات قصاص برای ارزشگذاری به حق حیات در جامعه مسلمان و غیرمسلمان است؛ نگاه کلی قرآن این است که چگونه حیات در جامعه تداوم یابد. به همین دلیل در عین بیان قانون قصاص، بلافاصله بر عفو تأکید شده تا مردم از حق خودشان تا حد ممکن استفاده نکنند.
این قرآنپژوه با بیان اینکه مجازات قصاص برای حفظ حق حیات لوازمی دارد، تصریح کرد: شاهد دیگر آن است که قرآن کریم وقتی قصاص را مطرح کرد، فرموده: «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»؛ یعنی اگر یک فرد از شما را کشتند فقط یک نفر را بکشید؛ زیرا در بسیاری از جوامع و میان افراد قدرتمند و در دوره پیامبر(ص) و قبل و حتی بعد از آن و امروز کسانی هستند که وقتی یک نفر از خانواده و اقوام آنان کشته شود، به ازای آن تلاش میکنند تا چندین نفر را بکشند که قرآن این مسئله را زیر سؤال برده است؛ یعنی جهتگیری از یک واقعیت اجتماعی و مشکل رفتاری مردم است.
بهانههای قرآن برای اجرا نشدن قصاص
وی افزود: قرآن تأکید دارد که در برابر یک نفر فقط یک نفر باید کشته شود و اینکه عفو بهتر است؛ زیرا او میخواسته به سمت کاهش آن پیش برود؛ لذا قرآن به بهانههای مختلف خواسته است که قصاص اجرایی نشود. خیلی از افراد تصور میکنند که نبود حکم قصاص برای پدرانی که فرزند خود را میکشند، به دلیل آنکه پدر چون ولی و پدر فرزند است، این حق را دارد که فرزند خودش را بکشد یا تنبیه کند، ولی عمده فلسفه رفع آن این است که قصاص پدر باعث فروپاشی یک خانواده و تشدید خشونت میشود، زن شوهر خود را از دست داده و فرزندان دیگر بیپدر میشوند و این دور و تسلسل ادامه مییابد و زمینههای قتلهای بعدی در خانواده فراهم میشود.
ایازی با تأکید بر اینکه تردیدی در این نیست که چنین پدری باید مجازات شود و مجازات سنگین هم داشته باشند تا تنبه و پیشگیری برای دیگران ایجاد شود، تصریح کرد: همه مجازات قصاص نیست و راههای دیگر هم ممکن است.
تناقض در سخن مدعیان ظلم بودن قصاص
وی اظهار کرد: تعجب من از برخی افراد است که وقتی به قصاص میرسند میگویند این حکم اسلام ظالمانه است، ولی وقتی با چنین پدیدههایی روبهرو میشوند، میگویند چرا در قانون قصاص برای چنین پدری وجود ندارد؟ یعنی تناقض در سخنان آنان وجود دارد.
ایازی در پاسخ به این سؤال که دلیل اصلی چنین حوادثی تعصبات ناموسی است، مرز میان تعصبات و غیرت بهجا و بیجا چیست؟ گفت: باید میان تعصب و غیرتی که یک فرد به ناموس و اطرافیان خود دارد، با اجرای قانون تفاوت قائل شویم؛ آنچه حق پدر و برادر و بستگان درجه یک است، داشتن هوشمندی و مسئولیتشناسی به ناموس است و در این حوادث، آزردگی و ناراحتی شدیدی رخ میدهد، ولی راه آن تنبیه و کشتن نیست. آنان حق ندارند مجری قانون بشوند، بلکه باید راهی پیدا کنند تا این مسئله حل شود.
وی اضافه کرد: در این ماجرا، پدر، خودش مجری قانون شده است و این درست نیست؛ غیرت آن است که پدر و برادر و ... رفتاری داشته باشند که سلامت خانواده، حفظ شود، ولی کشتن که هیچ، حق زدن هم ندارد و دستورات اسلامی چنین اجازهای را به خصوص درباره دختران نمیدهد. به همین دلیل یکی از مواردی که باید در قانون لحاظ شود، جلوگیری از زمینه رخ دادن چنین حوادثی است.
ایازی بیان کرد: این ماجراها هشداری به خانوادههاست تا رفتار خوب و مناسبی با فرزندشان داشته باشند؛ الان یکی از مشکلات ما، کودکهمسری است که به معضل تبدیل شده و برخی خانوادهها فرزند خود را مجبور به ازدواج در سن کم میکنند که آثار و عوارض بسیاری دارد و متأسفانه به این مشکل توجه نمیشود. باید قانون مناسبی برای آن باشد، ولی مواردی استثنا هم هستند. در این مورد دختر قصد و نیاز به ازدواج داشت و باید در قانون طوری پیشبینی میشد تا قاضی و روانشناس تشخیص دهند که این بچه نیاز به ازدواج و آمادگی برای این کار دارد و به صورت استثنائی عمل شود تا مشکلات کاهش یابد.
منتشر شده در
پرسش و پاسخ
شنبه, 28 ارديبهشت 1398 14:13
مشیت الهی در قرآن
سید محمدعلی ایازی[1]
در قرآن کریم 400 آیه وجود دارد که با زبان های مختلف خبر از مشیت الهی دارد. به عنوان مثال در آیه ۲۶ سوره آل عمران «قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیر؛ بگو: بار خدایا، تویی دارنده مُلک. به هر که بخواهی مُلک میدهی و از هر که بخواهی مُلک میستانی. هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر کس را که بخواهی ذلت میدهی.»
باور بسیاری از مردم بر این است که بسیاری ار مصائب و بلاهای عمومی که در زندگی فردی و شخصی انسان ها به وقوع می پیوند، اراده خداوند است که به خاطر گناه های شخصی بر سر آنها می آید. این باورها نوعی بدفهمی در حوزه کلام به وجود آورده و آثار اجتماعی آن در اجتماع بروز و ظهور پیدا کرده است.
در25 شهریور سال1357 زلزله وحشتناکی در طبس رخ داد. بین 15000 تا 25000 کشته شدند. بسیج عمومی صورت گرفت. گروهی از روحانیون مبارز از مشهد، تهران و قم به طبس آمدند. من هم طلبه جوانی بوم و همراه آنها به طبس رفتم در پارک وسط شهر روحانیون چادر زدند و مشغول کمک به زلزله زدگان بودند. شبی مرا به یکی از روستاهای آسیب دیده برا ی سخنرانی اعزام کردند. وقتی با مردم آسیب دیده روبرو شدم آنها بسیار غم زده و ملول بودند؛ وقتی علت را پرسیدم توضیح دادند یک روحانی دیشب آمده بود و سخنرانی کرد و گفت علت این زلزله گناه و معصیتی است که مردم منطقه مرتکب شده اند و آن چهره های سوخته و غم زده خود را گنهکار می دیدند.
من در توضیح گفتم علت این خرابی و مرگ و میر عدم رعایت اصول مهندسی است. چرا اداره بهداشت یا بانک ها خراب نشده اند مگر آنها در این منطقه نبودند. آنها چون اصول ساخت و ساز را رعایت کرده اند از آسیب در امان بودند. در ژاپن شبانه و روز زلزله می آید و تلفاتی ندارد؛ پس کوتاهی شما در عدم مراعات اصول شهرسازی علت است نه گناهکاری شما. این آثار اجتماعی بدفهمی از آیات مشیت است.
پس آیات مشیت چه معنای دارد؟ چند آیه که درباره مشیت خداوند سخن میگوید را اشاره می کنم و بعد به معنای مشیت در قرآن می پردازم:
«وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: «اگر خدا مىخواست- نه ما و نه پدرانمان- هيچ چيزى را غير از او نمىپرستيديم و بدون [حكم] او چيزى را حرام نمىشمرديم.» كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] چنين رفتار كردند، و [لى] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفهاى] است؟ (35)
«وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ»
و اگر خدای تو میخواست همه (ملل و مذاهب) خلق را یک امت میگردانید و لیکن دائم با هم در اختلاف خواهند بود.
«وَیقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ یضِلُّ مَن یشَاءُ وَ یهْدِی إِلَیهِ مَنْ أَنَابَ» (الرعد، 27)
ترجمه: و كسانى كه كافر شدهاند مىگویند چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او نازل نشده است بگو در حقیقتخداست كه هر كس را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كس را كه [به سوى او] بازگردد به سوى خود راه مىنماید.
از واژه شاء، یشائ و...227 مشتق در قرآن آمده است. که به نحوی حکایت از مشیت الهی دارد. مشیت از ماده «شیء» مصدر «شاء، یشاء» است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی است تا حدّی که به طلب آن چیز منجر شود. این لفظ در نزد متکلمین از الفاظ مشترک بین خدا و خلق است. راغب آن را به معنی «ایجاد کردن شیء» و «اصابت کردن» معنا نموده با این تفصیل که مشیت در مورد خدا به معنی ایجاد و وجود شیء است و برای انسانها به معنی اصابت است.
لازم به ذکر است که قرآن از مشیت الهی با تعابیری از قبیل «شاء» و «أراد» و مشتقات آن یاد نموده که ماده «شاء» ۲۲۷ بار و ماده «اراده» ۱۴۷بار در قرآن به کار رفته است. این کثرت کاربرد، نشانی از اهمیت ویژه این موضوع از دیدگاه توحیدی اسلام میباشد.
مشیت الهی مبتنی بر علم، قدرت، حکمت و عدالت است. اراده و سنت حاکم بر هستی تحت مشیت الهی است و روند اداره جهان بر این سنت و قانون استوار است.
بشر در جهان قانونی جعل نمی کند بلکه سنت و قانون الهی را کشف می نماید. اگر بر اساس سنت و قانون حاکم بر جهان حرکت کند در راستای اراده الهی است و تحقق آن حتمی است؛ زیرا بر اساس قانون هستی حرکت کرده و اگر بر خلاف آن گام بردارد محکوم به شکست است؛ بنابراین بسیاری از مصائب مانند خشکسالی ، سیل، فقر و... ناشی از عدم عمل به سنت حاکم بر جهان است. مشیت الهی براین است که دنیا براساس قانون خاص جاری باشد اگر خلاف آن اقدام شود. آثار آن در زندگی به صورت مصائب رخ می دهد و نمی توان آن را به گناه های شخصی نسبت داد.
[1]. گزارشی از سلسله جلسات تفسیر در ماه مبارک رمضان در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، پنجم ماه رمضان مصادف با 21 اردیبهشت
در قرآن کریم 400 آیه وجود دارد که با زبان های مختلف خبر از مشیت الهی دارد. به عنوان مثال در آیه ۲۶ سوره آل عمران «قُلِ اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیر؛ بگو: بار خدایا، تویی دارنده مُلک. به هر که بخواهی مُلک میدهی و از هر که بخواهی مُلک میستانی. هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر کس را که بخواهی ذلت میدهی.»
باور بسیاری از مردم بر این است که بسیاری ار مصائب و بلاهای عمومی که در زندگی فردی و شخصی انسان ها به وقوع می پیوند، اراده خداوند است که به خاطر گناه های شخصی بر سر آنها می آید. این باورها نوعی بدفهمی در حوزه کلام به وجود آورده و آثار اجتماعی آن در اجتماع بروز و ظهور پیدا کرده است.
در25 شهریور سال1357 زلزله وحشتناکی در طبس رخ داد. بین 15000 تا 25000 کشته شدند. بسیج عمومی صورت گرفت. گروهی از روحانیون مبارز از مشهد، تهران و قم به طبس آمدند. من هم طلبه جوانی بوم و همراه آنها به طبس رفتم در پارک وسط شهر روحانیون چادر زدند و مشغول کمک به زلزله زدگان بودند. شبی مرا به یکی از روستاهای آسیب دیده برا ی سخنرانی اعزام کردند. وقتی با مردم آسیب دیده روبرو شدم آنها بسیار غم زده و ملول بودند؛ وقتی علت را پرسیدم توضیح دادند یک روحانی دیشب آمده بود و سخنرانی کرد و گفت علت این زلزله گناه و معصیتی است که مردم منطقه مرتکب شده اند و آن چهره های سوخته و غم زده خود را گنهکار می دیدند.
من در توضیح گفتم علت این خرابی و مرگ و میر عدم رعایت اصول مهندسی است. چرا اداره بهداشت یا بانک ها خراب نشده اند مگر آنها در این منطقه نبودند. آنها چون اصول ساخت و ساز را رعایت کرده اند از آسیب در امان بودند. در ژاپن شبانه و روز زلزله می آید و تلفاتی ندارد؛ پس کوتاهی شما در عدم مراعات اصول شهرسازی علت است نه گناهکاری شما. این آثار اجتماعی بدفهمی از آیات مشیت است.
پس آیات مشیت چه معنای دارد؟ چند آیه که درباره مشیت خداوند سخن میگوید را اشاره می کنم و بعد به معنای مشیت در قرآن می پردازم:
«وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَىْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»
و كسانى كه شرك ورزيدند گفتند: «اگر خدا مىخواست- نه ما و نه پدرانمان- هيچ چيزى را غير از او نمىپرستيديم و بدون [حكم] او چيزى را حرام نمىشمرديم.» كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] چنين رفتار كردند، و [لى] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفهاى] است؟ (35)
«وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ»
و اگر خدای تو میخواست همه (ملل و مذاهب) خلق را یک امت میگردانید و لیکن دائم با هم در اختلاف خواهند بود.
«وَیقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ یضِلُّ مَن یشَاءُ وَ یهْدِی إِلَیهِ مَنْ أَنَابَ» (الرعد، 27)
ترجمه: و كسانى كه كافر شدهاند مىگویند چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او نازل نشده است بگو در حقیقتخداست كه هر كس را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كس را كه [به سوى او] بازگردد به سوى خود راه مىنماید.
از واژه شاء، یشائ و...227 مشتق در قرآن آمده است. که به نحوی حکایت از مشیت الهی دارد. مشیت از ماده «شیء» مصدر «شاء، یشاء» است که در لغت از آن به اراده تعبیر شده و در اصطلاح به معنی تمایل یافتن به سوی چیزی است تا حدّی که به طلب آن چیز منجر شود. این لفظ در نزد متکلمین از الفاظ مشترک بین خدا و خلق است. راغب آن را به معنی «ایجاد کردن شیء» و «اصابت کردن» معنا نموده با این تفصیل که مشیت در مورد خدا به معنی ایجاد و وجود شیء است و برای انسانها به معنی اصابت است.
لازم به ذکر است که قرآن از مشیت الهی با تعابیری از قبیل «شاء» و «أراد» و مشتقات آن یاد نموده که ماده «شاء» ۲۲۷ بار و ماده «اراده» ۱۴۷بار در قرآن به کار رفته است. این کثرت کاربرد، نشانی از اهمیت ویژه این موضوع از دیدگاه توحیدی اسلام میباشد.
مشیت الهی مبتنی بر علم، قدرت، حکمت و عدالت است. اراده و سنت حاکم بر هستی تحت مشیت الهی است و روند اداره جهان بر این سنت و قانون استوار است.
بشر در جهان قانونی جعل نمی کند بلکه سنت و قانون الهی را کشف می نماید. اگر بر اساس سنت و قانون حاکم بر جهان حرکت کند در راستای اراده الهی است و تحقق آن حتمی است؛ زیرا بر اساس قانون هستی حرکت کرده و اگر بر خلاف آن گام بردارد محکوم به شکست است؛ بنابراین بسیاری از مصائب مانند خشکسالی ، سیل، فقر و... ناشی از عدم عمل به سنت حاکم بر جهان است. مشیت الهی براین است که دنیا براساس قانون خاص جاری باشد اگر خلاف آن اقدام شود. آثار آن در زندگی به صورت مصائب رخ می دهد و نمی توان آن را به گناه های شخصی نسبت داد.
[1]. گزارشی از سلسله جلسات تفسیر در ماه مبارک رمضان در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، پنجم ماه رمضان مصادف با 21 اردیبهشت
منتشر شده در
قرآنی