اطلاعیه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به مناسبت دیدار تاریخی حضرت آیت الله العظمی سیستانی و عالیجناب پاپ فرانسیس اول رهبر کاتولیکهای جهان
نوشته شده توسط Super Userبسم الله الرحمن الرحیم
"قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم " (سوره مائده آیه ۸۹)
بگو ای اهل کتاب بر سخنی گردآییم که میان ما و شما یکسان است.
سفر عالیجناب پاپ فرانسیس اول رهبر کاتولیکهای جهان به عراق و دیدار با مرجعیت اعلای نجف اشرف حضرت آیت الله العظمی سیستانی، رویدادی بسیار با اهمیت در واپسین روزهای قرن چهاردهم بود. این دیدار نه تنها گامی سرنوشتساز در فرایند تعامل و گفتگوی بین الادیان بود، بلکه در شرایطی که خشونت در پوشش مذهبی و فرقهای، خاورمیانه و جهان اسلام را با بحران روبرو ساخته است، چهرهای رحمانی و صلحجویانه از ادیان ابراهیمی را به نمایش گذاشت.
دغدغه و نگرانی مشترک و اصلی این دو شخصیت عالی مقام مذهبی، به عنوان جانشینان منجیان موعود، کاهش درد و رنج هایی است که در سایه سرکوب، استبداد، ستم، بیداد، فقر، فساد، خشونت و فرقه گرایی گریبانگیر بشریت شده و زندگیاش را تاریک کرده است. آنان به تقویت ایمان و معنویت دینی در جهانی میاندیشند که با بحران معنا روبروست و در آن نور ایمان کم فروغ گردیده است. پیام اصلی این دیدار فراخواندن همگان به ویژه پیروان ادیان به برادری و تعامل با یکدیگر در راستای گسترش روابط انسانی و همزیستی مسالمتآمیز و رعایت حقوق بشر و شهروندی بود.
مرجعیت اعلای نجف در جریان این دیدار روحانی و معنوی، که در نهایت سادگی و خلوص در خانه کوچک وی برگزار شد، بار دیگر رواداری و مدنیت شیعی را برای جهانیان ترسیم کرد. او که با مقاومتی ستودنی و با درایت و تدبیر کمنظیر، در طول سالیان دشوار جنگ و اشغال، نقشی سترگ در حفظ انسجام و یکپارچگی عراق ایفا کرد، اینک گامی دیگر در راستای حفظ تکثر و همزیستی گروههای گوناگون قومی و مذهبی برداشت.
رهبر پرجمعیتترین مذهب جهان با حضور در بیت مرجعیت اعلای نجف نشان داد که روحانیان با پایبندی به وظایف و نقش اصیل خویش و در پرتو تشریک مساعی، همچنان میتوانند در بهبود مناسبات انسانی و رهایی جامعه از سرکوب و خشونت و دیگر دردها و رنجها نقشآفرین باشند. تصویر لحظات پایانی این دیدار که دو رهبر دست در دست یکدیگر نهاده بودند، افقی روشن برای این همکاری را به نمایش میگذارد.
اینک فرصتی مغتنم برای عالمان شیعی، روحانیت، حوزههای علمیه و تشکلهای حوزوی فراهم شده است تا با الگو قرار دادن این دیدار، گفتگوی بینالادیان و بینالمذاهب را با جدیتی بیشتر پیگیری کنند. سنتی که آیت الله بروجردی«ره» در تقریب بین مذاهب تاسیس کرد، دیر زمانی است که از تاب و تپش افتاده است. احیاء و گسترش این سنت، به روابط نزدیکتر بین روحانیت شیعه و اهل سنت و نهادهایی همچون دانشگاه الازهر و نیز تعامل بیشتر با روحانیت مسیحیت و واتیکان نیاز دارد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با تجلیل از دیدار معنوی و ثمربخش این دو رهبر عالیقدر، آن را به عنوان برگی از تاریخ که بر اعتبار و سرمایه اجتماعی روحانیت و تشیع افزود، ارج مینهد و تحقق اهداف و ارزشهایی را که در گفتگوی این رهبران مورد تاکید قرار گرفت، آرزو میکند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱۶/۱۲/۱۳۹۹
"قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم " (سوره مائده آیه ۸۹)
بگو ای اهل کتاب بر سخنی گردآییم که میان ما و شما یکسان است.
سفر عالیجناب پاپ فرانسیس اول رهبر کاتولیکهای جهان به عراق و دیدار با مرجعیت اعلای نجف اشرف حضرت آیت الله العظمی سیستانی، رویدادی بسیار با اهمیت در واپسین روزهای قرن چهاردهم بود. این دیدار نه تنها گامی سرنوشتساز در فرایند تعامل و گفتگوی بین الادیان بود، بلکه در شرایطی که خشونت در پوشش مذهبی و فرقهای، خاورمیانه و جهان اسلام را با بحران روبرو ساخته است، چهرهای رحمانی و صلحجویانه از ادیان ابراهیمی را به نمایش گذاشت.
دغدغه و نگرانی مشترک و اصلی این دو شخصیت عالی مقام مذهبی، به عنوان جانشینان منجیان موعود، کاهش درد و رنج هایی است که در سایه سرکوب، استبداد، ستم، بیداد، فقر، فساد، خشونت و فرقه گرایی گریبانگیر بشریت شده و زندگیاش را تاریک کرده است. آنان به تقویت ایمان و معنویت دینی در جهانی میاندیشند که با بحران معنا روبروست و در آن نور ایمان کم فروغ گردیده است. پیام اصلی این دیدار فراخواندن همگان به ویژه پیروان ادیان به برادری و تعامل با یکدیگر در راستای گسترش روابط انسانی و همزیستی مسالمتآمیز و رعایت حقوق بشر و شهروندی بود.
مرجعیت اعلای نجف در جریان این دیدار روحانی و معنوی، که در نهایت سادگی و خلوص در خانه کوچک وی برگزار شد، بار دیگر رواداری و مدنیت شیعی را برای جهانیان ترسیم کرد. او که با مقاومتی ستودنی و با درایت و تدبیر کمنظیر، در طول سالیان دشوار جنگ و اشغال، نقشی سترگ در حفظ انسجام و یکپارچگی عراق ایفا کرد، اینک گامی دیگر در راستای حفظ تکثر و همزیستی گروههای گوناگون قومی و مذهبی برداشت.
رهبر پرجمعیتترین مذهب جهان با حضور در بیت مرجعیت اعلای نجف نشان داد که روحانیان با پایبندی به وظایف و نقش اصیل خویش و در پرتو تشریک مساعی، همچنان میتوانند در بهبود مناسبات انسانی و رهایی جامعه از سرکوب و خشونت و دیگر دردها و رنجها نقشآفرین باشند. تصویر لحظات پایانی این دیدار که دو رهبر دست در دست یکدیگر نهاده بودند، افقی روشن برای این همکاری را به نمایش میگذارد.
اینک فرصتی مغتنم برای عالمان شیعی، روحانیت، حوزههای علمیه و تشکلهای حوزوی فراهم شده است تا با الگو قرار دادن این دیدار، گفتگوی بینالادیان و بینالمذاهب را با جدیتی بیشتر پیگیری کنند. سنتی که آیت الله بروجردی«ره» در تقریب بین مذاهب تاسیس کرد، دیر زمانی است که از تاب و تپش افتاده است. احیاء و گسترش این سنت، به روابط نزدیکتر بین روحانیت شیعه و اهل سنت و نهادهایی همچون دانشگاه الازهر و نیز تعامل بیشتر با روحانیت مسیحیت و واتیکان نیاز دارد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با تجلیل از دیدار معنوی و ثمربخش این دو رهبر عالیقدر، آن را به عنوان برگی از تاریخ که بر اعتبار و سرمایه اجتماعی روحانیت و تشیع افزود، ارج مینهد و تحقق اهداف و ارزشهایی را که در گفتگوی این رهبران مورد تاکید قرار گرفت، آرزو میکند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱۶/۱۲/۱۳۹۹
منتشر شده در
یادداشت
صلح انتخابی سخت برای رسیدن به مصالحی بزرگتر
نوشته شده توسط Super Userرضا احمدی
محمدعلی خرمی: صلح امام حسن علیه السلام یکی از بحث برانگیزترین وقایع تاریخ اسلام است؛ به ویژه اینکه این صلح پیش از واقعاً عاشورا و نبرد خونین فرزند دیگر علی بن ابی طالب علیه السلام با فرزند معاویه و جانشین او رخ میدهد. عدهای از اهل سنت این دو رویکرد متفاوت از دو فرزند امام علی علیه السلام را به ویژگیهای شخصیتی آنان گره میزنند اما شیعه معتقد است اگر امام حسین علیه السلام هم به جای امام حسن علیه السلام بود دقیقاً همان اقدام را انجام میداد و بالعکس. اما چرا امام حسن علیه السلام صلح را پذیرفت و چه شد که او با معاویه صلح کرد؟ همزمان با ۲۶ ربیع، سال روز صلح امام حسن علیه السلام با معاویه با «رضا احمدی» کارشناس تاریخ و از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم. استاد دانشگاه معتقد است باید صلح امام حسن را بر اساس مکتب «نهادگرایی» تحلیل کرد.
تحلیل شما از علل صلح امام حسن با معاویه چیست؟
در صلح امام حسن با سه گروه روبرو هستیم، امام حسن علیه السلام، معاویه و یاران امام؛ نگاه معاویه یک نگاه نژادی و قومی است که بحث را به دعوای دویست ساله تاریخی بین بنی هاشم و بنی امیه میبرد تا از پس آن بتواند به منافع شخصی قومی خود برسد. در طرف دیگر این ماجرا بعضی از یاران امام حسن هستند که آنان هم نگاه منطقهای دارند. در جامعه اسلامی صدر اسلام یک امارت در کوفه و امارت دیگر در شام داریم. یاران امام حسن از این منظر به موضوع نگاه میکردند که سلطه شامیان را نپذیرند. اما نگاه امام حسن با نگاه هر دوی این گروه متفاوت بود. حضرت نگاه وظیفه محور و مسئولیت دینی و اجتماعی به این موضوع داشت.
در این صلح چالش این سه گروه است.
در سال ۴۱ که مردم با امام حسن بیعت کردند، مبنای آنها در بیعت کتاب خدا و سنت رسول بود. اما سعد بن قیس از سرداران بزرگ سپاه امام، یک شرط دیگر را برای بیعت اضافه میکند و آن جنگ با معاویه است. بیعت با امام با این شرط انجام میشود اما از این بیعت تا صلح حضرت حدود ۵ ماه طول میکشد. ۴۰ هزار نفر با حضرت بیعت میکنند.
اما چطور شد که امام در این چهارماه و در هنگام تجهیز سپاه تغییر خط مشی میدهد؟
برای جواب این پرسش باید از دید مکتب نهادگرایی مسئله را تحلیل و به این موضوع نگاه کرد. بر اساس این مکتب اتفاق امروز، در فردا تأثیر میگذارد و نهادها بر کنشها و عملکردهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تأثیر میگذارند. نهادهای دیروز بر تصمیم امروز تأثیر میگذارند.
اتفاقهایی که در زمان حضرت امیر المومنین افتاد بر صلح امام حسن تأثیر گذاشت و نقطه تعیین کننده صلح همینجا است. چطور میشود که مردم جنگ با معاویه را شرط بیعت میدانند؟ حضرت علی ع سال ۳۵ هجری و پس از کشته شدن عثمان با انتخاب مستقیم صحابه در مدینه به خلافت رسید و این خلافت حدود ۵ سال طول کشید که در این مدت حضرت یک روز هم روز خوش نداشت. چون او هم وارث یک جامعهای بود که در گذشته شکل گرفته بود. در ۲۳ سال قبل از حکومت حضرت، روابط اجتماعی به گونهای سامان داده شد که نهایتاً به شورش و انقلاب منجر شد. ثمره این انقلاب حکومت حضرت است. نسلی که در این ۲۳ سال شکل گرفته، نسلی زیادی خواه، امتیاز طلب، رانتخوار و ثروت طلب است. چرا که در این ۲۳ سال ثروت زیادی از طریق فتح ایران و مصر و شام به صحابه رسیده است. در زمان خلفاء هرکدام از صحابه از امتیازات ویژه و ثروت عظیم برخوردار شدند؛ بیشترین یارانه به عایشه همسر پیامبر و بعد به حضرت علی میرسید. اینقدر این ثروت زیاد شد که وقتی عبدالرحمان بن عوف، از دنیا رفت میخواستند طلاهای او را بین وارثانش تقسیم کنند با تبر طلاها را تقسیم کردند. نسلی که در این ثروت تربیت شده زیر بار علی ع نمیرود. لذا حضرت دچار جنگ سه گانه شد. اول جنگ جمل به حضرت تحمیل شد. در طرف مقابل حضرت، همسر پیامبر و طلبحه و زبیر از صحابه برجسته ایستادهاند. زبیر پسرعمه حضرت است. هنوز غبار این جنگ نخوابیده که چنگ صفین تحمیل میشود و جمعیت عظیمی درآن کشته میشود. و بعد هم جنگ نهران را داریم. در سال ۳۸ که نبرد صفین تمام میشود و سخن از مذاکره بین طرفین میشود، اما معاویه کار را رها نمیکند و شورش و غارت سراسری را شروع میکند. به مکه، مدینه، یمن حمله میکند و بصره را هم میگیرد. علی ع فقط حاکم کوفه است. حضرت بارها از یاران خود مینالد. چون کسی دیگر حاضر به همراهی نیست. هزاران نفر کشته شدهاند. چندین هزار نفر که سرپرست ندارند، روی دست حکومت مانده است. حالا امام حسن وارث این شرایط است. مردم کوفه تحت یک شرایط احساساتی با امام بیعت میکنند. بعد از این اتفاق باید برای نبرد با معاویه آماده میشدند. امام حسن وارث یک حکومت از هم پاشیده است. پدر او یک روز خوش نداشته است. معاویه تا نزدیک کوفه آمده و هیچ کسی دیگر حاضر به همراهی برای ایستادن در مقابل معاویه نیست. این نشانهها نشان میدهد که این جامعه یک جامعه خسته است و بیش از این توان ندارد.
طبیعتاً باید در طرف مقابل هم با یک جامعه خسته روبهرو باشیم و این تأثیر باید در مردم شام هم وجود داشته باشد.
شام دچار درگیری داخلی نشد و جنگ هیچ وقت به درون شام نرسید. لشکر بیرون از شهر میجنگیده و بر میگشته است. اما معاویه جنگ را به دروازههای کوفه کشانده است. بصره و مدینه و مکه و یمن را فتح کرده است. از طرفی فرهنگ شام با کوفه متفاوت است. مردم شام تحت تأثیر یونانیان و رومیان بودند. اما آنها مردم آرامیاند که زبانشان عربی است و 20 سال معاویه بر آن شهر حاکم بوده و هرطور که خواسته ذهنیت آنها را شکل داده است. اسلام آنها با تفسیراسلام معاویه است. اما در جامعه کوفه تشتت قومی و نژادی وجود دارد. این شهر بافت قومی و قبیلهای متفاوت دارد. ۴۰۰۰ ایرانی آنجا هست. از یمن، مدینه مکه ساکن هستند. شهری است پادگانی و شهر جنگویان و سرداران، پیشینه تاریخی چندانی ندارد و مدیریت این شهر خیلی مشکل است.
یعنی شما این احتمال را مطرح میکنید که با ادامه منازعات کوفه سقوط میکرد؟
اصلاً کوفه در زمان امام حسن علیه السلام از دست رفته بود. این احتمال وجود داشت که حتی در زمان حضرت امیر علیه السلام حکومت کوفه از دست برود. در کوفه یک بی تفاوتی عمومی شکل گرفته بود و اصلاً مردم حاضر به کمک نبودند. بافت ارتش هم قبیلهای بود. قبیله مردمش را برای جنگ جمع میکردند. وقتی جنگ شکل میگرفت تولید و اقتصاد میخوابید. کشته شدگان و مجروحان پشتبانی نداشتند. ثروت جامعه اسلامی هم در زمان گذشته به باد رفته بود. اثری از ثروت و غنائم نبود.
از طرفی معاویه با یک برنامه ریزی شیطانی جاسوسان زیادی را وارد کوفه و لشکر امام کرده است. زر سرخ داشت که هر کسی را فریب میداد. خزانه کوفه در طول جنگها خالی شده اما خزانه معاویه سرشار از ثروت است.
امام حسن از کوفه حرکت میکند که به برای تجهیز نیروها به مدائن برود. پدر مختار حاکم مدائن بوده است. حضرت میخواهد نیروهای مدائن را با خود همراه کند و به طرف شام بروند. از اینجا که حرکت میکنند. ابتدا قیس بن سعد فرمانده لشکر میشود. حضرت به این جمع بندی میرسد که عبیدالله بن عباس برادر ابن عباس فرمانده جنگ بشود. او فرمانده لشکر ۱۲ هزار نفری میشود. معاویه با تک تک سران قبائل فرماندهان رابطه برقرار کرده بود. برای آنها پول میفرستد و اطلاعات را میگیرد. پول زیادی را برای عبیدالله بن عباس می ارسال کرده. عبیدالله از لشکر امام با چند هزار نیرو فرار میکند و به لشکر معاویه میپیوندد.
امام که این اوضاع را می بیند، سخنرانی میکند که « من نمیخواهم چیزی را که شما دوست ندارید بر شما تحمیل میکنم » لذا صلاح در این است که نبردی از سال ۳۵ شروع شده، امروز ترک بشود. همانجا به امام حمله میکنند. امام جزء صلح چه کاری میتواند بکند؟ ما فکر میکنیم جنگ قهرمانی است، صلح سختترین انتخاب است. لذا رهبری نام اثری از صلح امام حسن (ع) را ترجمه کرده است آن را «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» میگذارد.
آنگاه که امام حسن صلح را مطرح میکرد، مؤمنین ترین یاران او در مقابلش ایستادند و تعابیر بسیار زشتی را نثار او میکنند. صلح یک انتخاب تلخ و بسیار سخت برای به دست آوردن مصالح بزرگتر است. اگر جنگ ادامه پیدا میکرد، همین چند شیعیان باقی مانده و اندک هم از بین میرفتند. دیگر اینجا مقاوت معنا نداشت. امام اهل ترس نبود. امام میدانست که اگر اینجا صلح را انتخاب نکند و همه آن تلخ کامیها را تحمل نکند، نسل آینده تشیع از بین میرود و جامعه مسلمین دچار اضمحلال میشود. در پشت دروازههای شام رومیان برای حمله به جهان اسلام صف آرایی کرده بودند. در این شرایط وظیفه امام مسلمین نگاه به منافع و مصالح حال و آینده است.
آثار اجتماعی و اقتصادی جنگ فاجعه بار بود. لذا امام حسن به دنبال انجام وظیفه الهی است.
امام میتوانست حکومت را واگذار کند اما بیعت نکند.
وقتی امام حسن صلح را پذیرفته یعنی از حق خود به خاطر مصالح مسلمین واگذاشته و حاکمیت معاویه را پذیرفته است. چون مصالح عمومی از منظر او مهمتر از شماتت دوستان است. امام حسن شخصیتی نیست که بگوید من صلح نمیکنم حتی اگر به نابودی یک امت کشیده شود.
امام حسین ع هم از مکه و مدینه خارج شد تا به مردم آسیب نرسد. امام حسن هم «حقنا لدماء المسلمین» اما چرا بیعت؟
بیعت یک امر طبیعی است و نمیتوانی منکر آن شوی. اینجا یک بحث کلامی پیش میآید که به آن ورود نمیکنم.
پس به نظر شما راهکار اولیه امام در برابر معاویه صلح نیست.
نه؛ اصل بر صلح نبود. امام تسلیم مصالح جامعه اسلامی شده است و دین و دنیای مردم را در نظر دارد.
وقتی برای مباحث تاریخی، می خواهیم توجیه کلامی بیاوریم کار بسیار دشواری است و دچار تناقض می شویم. امام حسن با صلح حرکتی قهرمانانه کرد تا سرنوشت جامعه و امت مسلمان به نابودی و انحطاط منتهی نشود.
گروهی معتقدند صلح امام فریبکارانه بوده و اگر امام قدرتی به دست میآورد دوباره علیه معاویه قیام میکرد.
صلح در جنگ یا برای این است که در اوج قدرت، شرایط را برای خود تثبیت و امتیاز بیشتری بگیرید، یا در شرایط ضعف صورت می گیرد، یا برای این است که شما در موضع ضعف هستی و صلح را به عنوان تاکتیک انتخاب میکنی تا خود و جامعه را حفظ کند. امام راهکاری بهتر از صلح نداشت. امام در مسیر قواعد حاکم بر جهان حرکت میکند. این نیست که امام نیروی قابلی نداشته باشد و بدون داشتن امکانت ها با امداد غیبی پیروز شود. امام حسن چون شرایط را خوب نمیبیند صلح را میپذیرد و حکومت را واگذار میکند.
پس آن شرایطی که به امام علی تحمیل کردند، امام حسن مجبور به صلح شد و امام حسن برای جلوگیری از اضمحلال جامعه تن به صلح میدهد. این تصمیم را امام را در طول چهارماه یعنی از بیعت تا رسیدن به مدائن میگیرد.
محمدعلی خرمی: صلح امام حسن علیه السلام یکی از بحث برانگیزترین وقایع تاریخ اسلام است؛ به ویژه اینکه این صلح پیش از واقعاً عاشورا و نبرد خونین فرزند دیگر علی بن ابی طالب علیه السلام با فرزند معاویه و جانشین او رخ میدهد. عدهای از اهل سنت این دو رویکرد متفاوت از دو فرزند امام علی علیه السلام را به ویژگیهای شخصیتی آنان گره میزنند اما شیعه معتقد است اگر امام حسین علیه السلام هم به جای امام حسن علیه السلام بود دقیقاً همان اقدام را انجام میداد و بالعکس. اما چرا امام حسن علیه السلام صلح را پذیرفت و چه شد که او با معاویه صلح کرد؟ همزمان با ۲۶ ربیع، سال روز صلح امام حسن علیه السلام با معاویه با «رضا احمدی» کارشناس تاریخ و از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم. استاد دانشگاه معتقد است باید صلح امام حسن را بر اساس مکتب «نهادگرایی» تحلیل کرد.
تحلیل شما از علل صلح امام حسن با معاویه چیست؟
در صلح امام حسن با سه گروه روبرو هستیم، امام حسن علیه السلام، معاویه و یاران امام؛ نگاه معاویه یک نگاه نژادی و قومی است که بحث را به دعوای دویست ساله تاریخی بین بنی هاشم و بنی امیه میبرد تا از پس آن بتواند به منافع شخصی قومی خود برسد. در طرف دیگر این ماجرا بعضی از یاران امام حسن هستند که آنان هم نگاه منطقهای دارند. در جامعه اسلامی صدر اسلام یک امارت در کوفه و امارت دیگر در شام داریم. یاران امام حسن از این منظر به موضوع نگاه میکردند که سلطه شامیان را نپذیرند. اما نگاه امام حسن با نگاه هر دوی این گروه متفاوت بود. حضرت نگاه وظیفه محور و مسئولیت دینی و اجتماعی به این موضوع داشت.
در این صلح چالش این سه گروه است.
در سال ۴۱ که مردم با امام حسن بیعت کردند، مبنای آنها در بیعت کتاب خدا و سنت رسول بود. اما سعد بن قیس از سرداران بزرگ سپاه امام، یک شرط دیگر را برای بیعت اضافه میکند و آن جنگ با معاویه است. بیعت با امام با این شرط انجام میشود اما از این بیعت تا صلح حضرت حدود ۵ ماه طول میکشد. ۴۰ هزار نفر با حضرت بیعت میکنند.
اما چطور شد که امام در این چهارماه و در هنگام تجهیز سپاه تغییر خط مشی میدهد؟
برای جواب این پرسش باید از دید مکتب نهادگرایی مسئله را تحلیل و به این موضوع نگاه کرد. بر اساس این مکتب اتفاق امروز، در فردا تأثیر میگذارد و نهادها بر کنشها و عملکردهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تأثیر میگذارند. نهادهای دیروز بر تصمیم امروز تأثیر میگذارند.
اتفاقهایی که در زمان حضرت امیر المومنین افتاد بر صلح امام حسن تأثیر گذاشت و نقطه تعیین کننده صلح همینجا است. چطور میشود که مردم جنگ با معاویه را شرط بیعت میدانند؟ حضرت علی ع سال ۳۵ هجری و پس از کشته شدن عثمان با انتخاب مستقیم صحابه در مدینه به خلافت رسید و این خلافت حدود ۵ سال طول کشید که در این مدت حضرت یک روز هم روز خوش نداشت. چون او هم وارث یک جامعهای بود که در گذشته شکل گرفته بود. در ۲۳ سال قبل از حکومت حضرت، روابط اجتماعی به گونهای سامان داده شد که نهایتاً به شورش و انقلاب منجر شد. ثمره این انقلاب حکومت حضرت است. نسلی که در این ۲۳ سال شکل گرفته، نسلی زیادی خواه، امتیاز طلب، رانتخوار و ثروت طلب است. چرا که در این ۲۳ سال ثروت زیادی از طریق فتح ایران و مصر و شام به صحابه رسیده است. در زمان خلفاء هرکدام از صحابه از امتیازات ویژه و ثروت عظیم برخوردار شدند؛ بیشترین یارانه به عایشه همسر پیامبر و بعد به حضرت علی میرسید. اینقدر این ثروت زیاد شد که وقتی عبدالرحمان بن عوف، از دنیا رفت میخواستند طلاهای او را بین وارثانش تقسیم کنند با تبر طلاها را تقسیم کردند. نسلی که در این ثروت تربیت شده زیر بار علی ع نمیرود. لذا حضرت دچار جنگ سه گانه شد. اول جنگ جمل به حضرت تحمیل شد. در طرف مقابل حضرت، همسر پیامبر و طلبحه و زبیر از صحابه برجسته ایستادهاند. زبیر پسرعمه حضرت است. هنوز غبار این جنگ نخوابیده که چنگ صفین تحمیل میشود و جمعیت عظیمی درآن کشته میشود. و بعد هم جنگ نهران را داریم. در سال ۳۸ که نبرد صفین تمام میشود و سخن از مذاکره بین طرفین میشود، اما معاویه کار را رها نمیکند و شورش و غارت سراسری را شروع میکند. به مکه، مدینه، یمن حمله میکند و بصره را هم میگیرد. علی ع فقط حاکم کوفه است. حضرت بارها از یاران خود مینالد. چون کسی دیگر حاضر به همراهی نیست. هزاران نفر کشته شدهاند. چندین هزار نفر که سرپرست ندارند، روی دست حکومت مانده است. حالا امام حسن وارث این شرایط است. مردم کوفه تحت یک شرایط احساساتی با امام بیعت میکنند. بعد از این اتفاق باید برای نبرد با معاویه آماده میشدند. امام حسن وارث یک حکومت از هم پاشیده است. پدر او یک روز خوش نداشته است. معاویه تا نزدیک کوفه آمده و هیچ کسی دیگر حاضر به همراهی برای ایستادن در مقابل معاویه نیست. این نشانهها نشان میدهد که این جامعه یک جامعه خسته است و بیش از این توان ندارد.
طبیعتاً باید در طرف مقابل هم با یک جامعه خسته روبهرو باشیم و این تأثیر باید در مردم شام هم وجود داشته باشد.
شام دچار درگیری داخلی نشد و جنگ هیچ وقت به درون شام نرسید. لشکر بیرون از شهر میجنگیده و بر میگشته است. اما معاویه جنگ را به دروازههای کوفه کشانده است. بصره و مدینه و مکه و یمن را فتح کرده است. از طرفی فرهنگ شام با کوفه متفاوت است. مردم شام تحت تأثیر یونانیان و رومیان بودند. اما آنها مردم آرامیاند که زبانشان عربی است و 20 سال معاویه بر آن شهر حاکم بوده و هرطور که خواسته ذهنیت آنها را شکل داده است. اسلام آنها با تفسیراسلام معاویه است. اما در جامعه کوفه تشتت قومی و نژادی وجود دارد. این شهر بافت قومی و قبیلهای متفاوت دارد. ۴۰۰۰ ایرانی آنجا هست. از یمن، مدینه مکه ساکن هستند. شهری است پادگانی و شهر جنگویان و سرداران، پیشینه تاریخی چندانی ندارد و مدیریت این شهر خیلی مشکل است.
یعنی شما این احتمال را مطرح میکنید که با ادامه منازعات کوفه سقوط میکرد؟
اصلاً کوفه در زمان امام حسن علیه السلام از دست رفته بود. این احتمال وجود داشت که حتی در زمان حضرت امیر علیه السلام حکومت کوفه از دست برود. در کوفه یک بی تفاوتی عمومی شکل گرفته بود و اصلاً مردم حاضر به کمک نبودند. بافت ارتش هم قبیلهای بود. قبیله مردمش را برای جنگ جمع میکردند. وقتی جنگ شکل میگرفت تولید و اقتصاد میخوابید. کشته شدگان و مجروحان پشتبانی نداشتند. ثروت جامعه اسلامی هم در زمان گذشته به باد رفته بود. اثری از ثروت و غنائم نبود.
از طرفی معاویه با یک برنامه ریزی شیطانی جاسوسان زیادی را وارد کوفه و لشکر امام کرده است. زر سرخ داشت که هر کسی را فریب میداد. خزانه کوفه در طول جنگها خالی شده اما خزانه معاویه سرشار از ثروت است.
امام حسن از کوفه حرکت میکند که به برای تجهیز نیروها به مدائن برود. پدر مختار حاکم مدائن بوده است. حضرت میخواهد نیروهای مدائن را با خود همراه کند و به طرف شام بروند. از اینجا که حرکت میکنند. ابتدا قیس بن سعد فرمانده لشکر میشود. حضرت به این جمع بندی میرسد که عبیدالله بن عباس برادر ابن عباس فرمانده جنگ بشود. او فرمانده لشکر ۱۲ هزار نفری میشود. معاویه با تک تک سران قبائل فرماندهان رابطه برقرار کرده بود. برای آنها پول میفرستد و اطلاعات را میگیرد. پول زیادی را برای عبیدالله بن عباس می ارسال کرده. عبیدالله از لشکر امام با چند هزار نیرو فرار میکند و به لشکر معاویه میپیوندد.
امام که این اوضاع را می بیند، سخنرانی میکند که « من نمیخواهم چیزی را که شما دوست ندارید بر شما تحمیل میکنم » لذا صلاح در این است که نبردی از سال ۳۵ شروع شده، امروز ترک بشود. همانجا به امام حمله میکنند. امام جزء صلح چه کاری میتواند بکند؟ ما فکر میکنیم جنگ قهرمانی است، صلح سختترین انتخاب است. لذا رهبری نام اثری از صلح امام حسن (ع) را ترجمه کرده است آن را «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» میگذارد.
آنگاه که امام حسن صلح را مطرح میکرد، مؤمنین ترین یاران او در مقابلش ایستادند و تعابیر بسیار زشتی را نثار او میکنند. صلح یک انتخاب تلخ و بسیار سخت برای به دست آوردن مصالح بزرگتر است. اگر جنگ ادامه پیدا میکرد، همین چند شیعیان باقی مانده و اندک هم از بین میرفتند. دیگر اینجا مقاوت معنا نداشت. امام اهل ترس نبود. امام میدانست که اگر اینجا صلح را انتخاب نکند و همه آن تلخ کامیها را تحمل نکند، نسل آینده تشیع از بین میرود و جامعه مسلمین دچار اضمحلال میشود. در پشت دروازههای شام رومیان برای حمله به جهان اسلام صف آرایی کرده بودند. در این شرایط وظیفه امام مسلمین نگاه به منافع و مصالح حال و آینده است.
آثار اجتماعی و اقتصادی جنگ فاجعه بار بود. لذا امام حسن به دنبال انجام وظیفه الهی است.
امام میتوانست حکومت را واگذار کند اما بیعت نکند.
وقتی امام حسن صلح را پذیرفته یعنی از حق خود به خاطر مصالح مسلمین واگذاشته و حاکمیت معاویه را پذیرفته است. چون مصالح عمومی از منظر او مهمتر از شماتت دوستان است. امام حسن شخصیتی نیست که بگوید من صلح نمیکنم حتی اگر به نابودی یک امت کشیده شود.
امام حسین ع هم از مکه و مدینه خارج شد تا به مردم آسیب نرسد. امام حسن هم «حقنا لدماء المسلمین» اما چرا بیعت؟
بیعت یک امر طبیعی است و نمیتوانی منکر آن شوی. اینجا یک بحث کلامی پیش میآید که به آن ورود نمیکنم.
پس به نظر شما راهکار اولیه امام در برابر معاویه صلح نیست.
نه؛ اصل بر صلح نبود. امام تسلیم مصالح جامعه اسلامی شده است و دین و دنیای مردم را در نظر دارد.
وقتی برای مباحث تاریخی، می خواهیم توجیه کلامی بیاوریم کار بسیار دشواری است و دچار تناقض می شویم. امام حسن با صلح حرکتی قهرمانانه کرد تا سرنوشت جامعه و امت مسلمان به نابودی و انحطاط منتهی نشود.
گروهی معتقدند صلح امام فریبکارانه بوده و اگر امام قدرتی به دست میآورد دوباره علیه معاویه قیام میکرد.
صلح در جنگ یا برای این است که در اوج قدرت، شرایط را برای خود تثبیت و امتیاز بیشتری بگیرید، یا در شرایط ضعف صورت می گیرد، یا برای این است که شما در موضع ضعف هستی و صلح را به عنوان تاکتیک انتخاب میکنی تا خود و جامعه را حفظ کند. امام راهکاری بهتر از صلح نداشت. امام در مسیر قواعد حاکم بر جهان حرکت میکند. این نیست که امام نیروی قابلی نداشته باشد و بدون داشتن امکانت ها با امداد غیبی پیروز شود. امام حسن چون شرایط را خوب نمیبیند صلح را میپذیرد و حکومت را واگذار میکند.
پس آن شرایطی که به امام علی تحمیل کردند، امام حسن مجبور به صلح شد و امام حسن برای جلوگیری از اضمحلال جامعه تن به صلح میدهد. این تصمیم را امام را در طول چهارماه یعنی از بیعت تا رسیدن به مدائن میگیرد.
منتشر شده در
گفتار
برچسب ها
نباید در حوزه خصوصی افراد وارد شویم
نوشته شده توسط Super Userآیت الله ایازی در گفت وگو با ایلنا:رها کردن مسائل اصلی و تکیه به فروع به انحطاط اجتماعی میانجامد/ همه علما مثل هم فکر نمیکنند. روحانیت ما امروز هم گروهی تحت عنوان نو اندیشان دارد، هم گروهی تحت عنوان سنتی ها و هم افرادی که معتقدند هر چه حکومت اسلامی صلاح دید باید عمل کرد؛ بیان این مطالب یعنی بدانیم روحانیت فقط آن چیزهایی نیست که از دستگاه های رسمی تبلیغ و ترویج می شوند.
آیت الله ایازی سید محمدعلی ایازی از محققان قرآنی و عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به بازتاب گسترده سخنان امام جمعه مشهد در رسانه ها و انتقاد از این که زنان و شوهران در خانه یکدیگر را به اسم کوچک صدا می زنند، اظهار داشت: البته که صدا زدن زن و شوهر به اسم کوچک، نه اشکال دارد و نه مبنایی دارد؛ البته شاید منظور امام جمعه مشهد این بوده که افرادی که در خانه هستند و به ویژه زن و شوهر، با احترام همدیگر را صدا بزنند تا وقتی صحبت می شود این صحبت کردن، سبک و خالی از احترام نباشد اما این حرف آقای علم الهدی، دو اشکال دارد.
وی افزود: اشکال اول سخن آقای امام جمعه مشهد این است که ما نباید هر روز در حوزه خصوصی افراد حرفی بزنیم و چیزی بگوییم؛ چون جامعه ما این همه مسائل مهم دارد و مثلا کشور در برخی مسائل ناکارآمدیهای خود را دارد که باید برای اصلاح آن موارد به ارائه نظرات در آن مورد پرداخت و حالا تکیه به این مسائل جزئی نادرست است؛ به تعبیر امیرمؤمنان امام علی(ع)، برخی افراد هستند که اصول و مسائل اصلی را رها می کنند و بعد به فروع و مسائل فرعی تکیه می کنند؛ این خودش یک انحطاط اجتماعی است که تضییع اصول شود و از سوی دیگر تمسک به فروع شود.
این محقق قرآنی در مورد اشکال دوم به سخنان امام جمعه مشهد، اضافه کرد: البته کسانی که دارند در خانه باهم صحبت می کنند و مثلا زن و شوهری که باهم صحبت می کنند، اگر صحبت کردن شان از باب تحقیر باشد بله اشکال دارد و خوب نیست، چرا که هر انسانی کرامت دارد و کرامتش اقتضا می کند که انسان با او به درستی و ادب صحبت کند ولی امروز در خانواده ها وقتی اسم کوچک برده می شود، نه به معنای کوچک کردن طرف مقابل، بلکه به معنای صمیمیت است؛ جایگاه این نوع صحبت کردن در خانواده و حتی برخی برنامههایی که گاهی در تلویزیون و رسانه ها می بینیم یک کارمندی بجای این که نام فامیل همکارش را ببرد اسم کوچک آن را بکار می برد، این به معنای تحقیر کردن نیست؛ یعنی ما با تو خیلی خودمانی هستیم؛ یعنی جدای از بحث اول که پرداختن به مسائل فرعی جامعه است، بحث دوم هم از این نظر که توجه نکنیم به این که صدا زدن نام کوچک به معنای بی احترامی نیست، اشکال دارد.
ایازی خاطرنشان کرد: البته به نظرم کمی رسانه ها هم خودشان هم مشکل دارند؛ حالا فرض کنید کسی حرفی زد که اصلا فرض کنیم این حرف ناسنجیده بود، اما این که حالا همه ذهن های جامعه را درگیر با یک بحث این چنینی کردن و در رسانهها برجسته کردن، آیا این هم درست است؟ کشوری که این قدر مشکلات اجتماعی دارد، رسانه ها نباید به یک حرف فرعی این قدر اهمیت دهند؛ من خواستم راجع به این موضوع مصاحبه کنم و در کنار گفتن ایرادات سخن امام جمعه مشهد، اشکال رسانه ها را هم متذکر شوم؛ واقعا چرا باید نزدیک دو روز یا بیشتر تیتر تمام رسانهها، این سخنان خاص باشد، در حالی که ما امروز با چالش های بزرگی برای کشور و مردم روبرو هستیم و رسانه ها هم باید بیشتر به آن ها توجه کنند تا اشکالات رفع شود.
وی گفت: یک آقایی حالا یک موضوعی را به نادرستی مطرح می کند و چه بسا اصلا فرض بگیریم آن طرف هم دوست دارد با طرح این چنین موضوعاتی در رسانه ها مطرح باشد و ما هم بی آن که توجه کنیم، در راستای مطرح کردن او به هر شکل ممکن حرکت می کنیم، در حالی که تدبیر این است که این وقت ها این چیزهای کم اهمیت را دیدیم عبور کنیم و نگوییم و بجای آن اگر سخن با اهمیتی بیان شد مطرح کنیم؛ در سخنان بزرگان تاریخ هم داریم که اگر حرف لغوی گفته می شود باید از آن عبور کرد.
این محقق قرآنی در پاسخ به این نکته که سؤال و مصاحبه از شما مورد این سخنان به این جهت بود که برخی افراد جامعه سخنان امام جمعه مشهد را نگاه کلی دین به موضوع نحوه صدا کردن افراد درون خانواده قلمداد کردهاند، گفت: باید بدانیم که در درون نهاد روحانیت، جریانهای مختلفی وجود دارد؛ از همان قدیم الایام، برخی علما تأکید داشتند که وقتی می خواهید اسامی را بگویید، اسم ها را کامل بگویید؛ مثلا اگر می خواهید بگویید فاطمه، همان فاطمه صدا کنید یا اگر می خواهید زهرا بگویید، همان زهرا خطاب کنید؛ اما می بینیم در کنار نظر این دسته از علما، مرحوم امام خمینی دربرخی نامه های شان نوشتند فاطی، که مثلا فاطی این طور گفت؛ یا آقای دیگری در نامه اش می نویسد زری این طور گفت و منظورش همان زهرا است و زری را اختصار زهرا گرفته است؛ غرض بنده از بیان این مثال های جزئی این بود که نگرش و دیدگاه علما در موضوعات مختلف است و نمی توان یک نظر را نظر کلی دین اسلام دانست.
وی افزود: همچنین در میان عالمان ما، افرادی بودند که موسیقی را می شنیدند و گاهی حتی به بزرگی یاد میکردند و آن را یک هنر می دانستند و مسئله غنا را غیر از موسیقی می دانستند؛ و کسانی هم بوده و هستند که یک آهنگ ریتم ساده ای را حرام می دانستند؛ یا مثلا بوعلی سینا در کتاب شفا، بحثی راجع به علم موسیقی دارد و این که چه خصوصیاتی دارد؛ عالمانی هم داشتیم که در حوزه های مختلف فنون کار می کردند و اطلاعات داشتند و خودشان علاقه داشتند و نسبت به موسیقی دانان تجلیل می کردند. ولی یک عده ای هم این طور نبودند.
ایازی ادامه داد: همانطور که در افراد مختلف دیدگاههای مختلف وجود دارد و مثلا همه کاسبها یک شیوه و یک تفکر ندارند، یا مثلا همه اساتید دانشگاه یک شیوه و یک تفکر ندارند، در میان روحانیت هم همین طور است و همه یک جور فکر نمی کنند.
وی با بیان این که بخشی از سخنان آقای علم الهدی امام جمعه مشهد مربوط به دین نیست و مربوط به نظرات شخصی، خصوصیات فردی و روانشناسی ایشان است، گفت: برای مثال کسانی را در روحانیت داریم که دوست دارند همسران شان علاوه بر حجاب چادر، پوشیه بزنند و مبرقع باشند و کسانی هم داریم که می گویند نیازی به این کار نیست؛ حتی شهید مطهری در کتاب حجاب خود برای این نوشته که بگوید حجاب زن، لزوما چادر نیست؛ و از آن طرف یکی از علما که قبل از انقلاب به دیدن من آمده بود، می گفت که آقای مطهری با این کتاب خود، خیانت و جنایت کرده است و امثال این عبارات را عدهای می بردند.
این استاد دانشگاه گفت: غرض از بیان این تفاوت ها این است که روحانیت یک چیزی نیست فقط در یک قالب باشد؛ روحانیت ما امروز هم گروهی تحت عنوان نو اندیشان دارد، هم گروهی تحت عنوان سنتی ها و هم افرادی که معتقدند هر چه حکومت اسلامی صلاح دید باید عمل کرد؛ بیان این مطالب یعنی بدانیم روحانیت فقط آن چیزهایی نیست که از دستگاه های رسمی تبلیغ و ترویج می شوند.
آیت الله ایازی سید محمدعلی ایازی از محققان قرآنی و عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به بازتاب گسترده سخنان امام جمعه مشهد در رسانه ها و انتقاد از این که زنان و شوهران در خانه یکدیگر را به اسم کوچک صدا می زنند، اظهار داشت: البته که صدا زدن زن و شوهر به اسم کوچک، نه اشکال دارد و نه مبنایی دارد؛ البته شاید منظور امام جمعه مشهد این بوده که افرادی که در خانه هستند و به ویژه زن و شوهر، با احترام همدیگر را صدا بزنند تا وقتی صحبت می شود این صحبت کردن، سبک و خالی از احترام نباشد اما این حرف آقای علم الهدی، دو اشکال دارد.
وی افزود: اشکال اول سخن آقای امام جمعه مشهد این است که ما نباید هر روز در حوزه خصوصی افراد حرفی بزنیم و چیزی بگوییم؛ چون جامعه ما این همه مسائل مهم دارد و مثلا کشور در برخی مسائل ناکارآمدیهای خود را دارد که باید برای اصلاح آن موارد به ارائه نظرات در آن مورد پرداخت و حالا تکیه به این مسائل جزئی نادرست است؛ به تعبیر امیرمؤمنان امام علی(ع)، برخی افراد هستند که اصول و مسائل اصلی را رها می کنند و بعد به فروع و مسائل فرعی تکیه می کنند؛ این خودش یک انحطاط اجتماعی است که تضییع اصول شود و از سوی دیگر تمسک به فروع شود.
این محقق قرآنی در مورد اشکال دوم به سخنان امام جمعه مشهد، اضافه کرد: البته کسانی که دارند در خانه باهم صحبت می کنند و مثلا زن و شوهری که باهم صحبت می کنند، اگر صحبت کردن شان از باب تحقیر باشد بله اشکال دارد و خوب نیست، چرا که هر انسانی کرامت دارد و کرامتش اقتضا می کند که انسان با او به درستی و ادب صحبت کند ولی امروز در خانواده ها وقتی اسم کوچک برده می شود، نه به معنای کوچک کردن طرف مقابل، بلکه به معنای صمیمیت است؛ جایگاه این نوع صحبت کردن در خانواده و حتی برخی برنامههایی که گاهی در تلویزیون و رسانه ها می بینیم یک کارمندی بجای این که نام فامیل همکارش را ببرد اسم کوچک آن را بکار می برد، این به معنای تحقیر کردن نیست؛ یعنی ما با تو خیلی خودمانی هستیم؛ یعنی جدای از بحث اول که پرداختن به مسائل فرعی جامعه است، بحث دوم هم از این نظر که توجه نکنیم به این که صدا زدن نام کوچک به معنای بی احترامی نیست، اشکال دارد.
ایازی خاطرنشان کرد: البته به نظرم کمی رسانه ها هم خودشان هم مشکل دارند؛ حالا فرض کنید کسی حرفی زد که اصلا فرض کنیم این حرف ناسنجیده بود، اما این که حالا همه ذهن های جامعه را درگیر با یک بحث این چنینی کردن و در رسانهها برجسته کردن، آیا این هم درست است؟ کشوری که این قدر مشکلات اجتماعی دارد، رسانه ها نباید به یک حرف فرعی این قدر اهمیت دهند؛ من خواستم راجع به این موضوع مصاحبه کنم و در کنار گفتن ایرادات سخن امام جمعه مشهد، اشکال رسانه ها را هم متذکر شوم؛ واقعا چرا باید نزدیک دو روز یا بیشتر تیتر تمام رسانهها، این سخنان خاص باشد، در حالی که ما امروز با چالش های بزرگی برای کشور و مردم روبرو هستیم و رسانه ها هم باید بیشتر به آن ها توجه کنند تا اشکالات رفع شود.
وی گفت: یک آقایی حالا یک موضوعی را به نادرستی مطرح می کند و چه بسا اصلا فرض بگیریم آن طرف هم دوست دارد با طرح این چنین موضوعاتی در رسانه ها مطرح باشد و ما هم بی آن که توجه کنیم، در راستای مطرح کردن او به هر شکل ممکن حرکت می کنیم، در حالی که تدبیر این است که این وقت ها این چیزهای کم اهمیت را دیدیم عبور کنیم و نگوییم و بجای آن اگر سخن با اهمیتی بیان شد مطرح کنیم؛ در سخنان بزرگان تاریخ هم داریم که اگر حرف لغوی گفته می شود باید از آن عبور کرد.
این محقق قرآنی در پاسخ به این نکته که سؤال و مصاحبه از شما مورد این سخنان به این جهت بود که برخی افراد جامعه سخنان امام جمعه مشهد را نگاه کلی دین به موضوع نحوه صدا کردن افراد درون خانواده قلمداد کردهاند، گفت: باید بدانیم که در درون نهاد روحانیت، جریانهای مختلفی وجود دارد؛ از همان قدیم الایام، برخی علما تأکید داشتند که وقتی می خواهید اسامی را بگویید، اسم ها را کامل بگویید؛ مثلا اگر می خواهید بگویید فاطمه، همان فاطمه صدا کنید یا اگر می خواهید زهرا بگویید، همان زهرا خطاب کنید؛ اما می بینیم در کنار نظر این دسته از علما، مرحوم امام خمینی دربرخی نامه های شان نوشتند فاطی، که مثلا فاطی این طور گفت؛ یا آقای دیگری در نامه اش می نویسد زری این طور گفت و منظورش همان زهرا است و زری را اختصار زهرا گرفته است؛ غرض بنده از بیان این مثال های جزئی این بود که نگرش و دیدگاه علما در موضوعات مختلف است و نمی توان یک نظر را نظر کلی دین اسلام دانست.
وی افزود: همچنین در میان عالمان ما، افرادی بودند که موسیقی را می شنیدند و گاهی حتی به بزرگی یاد میکردند و آن را یک هنر می دانستند و مسئله غنا را غیر از موسیقی می دانستند؛ و کسانی هم بوده و هستند که یک آهنگ ریتم ساده ای را حرام می دانستند؛ یا مثلا بوعلی سینا در کتاب شفا، بحثی راجع به علم موسیقی دارد و این که چه خصوصیاتی دارد؛ عالمانی هم داشتیم که در حوزه های مختلف فنون کار می کردند و اطلاعات داشتند و خودشان علاقه داشتند و نسبت به موسیقی دانان تجلیل می کردند. ولی یک عده ای هم این طور نبودند.
ایازی ادامه داد: همانطور که در افراد مختلف دیدگاههای مختلف وجود دارد و مثلا همه کاسبها یک شیوه و یک تفکر ندارند، یا مثلا همه اساتید دانشگاه یک شیوه و یک تفکر ندارند، در میان روحانیت هم همین طور است و همه یک جور فکر نمی کنند.
وی با بیان این که بخشی از سخنان آقای علم الهدی امام جمعه مشهد مربوط به دین نیست و مربوط به نظرات شخصی، خصوصیات فردی و روانشناسی ایشان است، گفت: برای مثال کسانی را در روحانیت داریم که دوست دارند همسران شان علاوه بر حجاب چادر، پوشیه بزنند و مبرقع باشند و کسانی هم داریم که می گویند نیازی به این کار نیست؛ حتی شهید مطهری در کتاب حجاب خود برای این نوشته که بگوید حجاب زن، لزوما چادر نیست؛ و از آن طرف یکی از علما که قبل از انقلاب به دیدن من آمده بود، می گفت که آقای مطهری با این کتاب خود، خیانت و جنایت کرده است و امثال این عبارات را عدهای می بردند.
این استاد دانشگاه گفت: غرض از بیان این تفاوت ها این است که روحانیت یک چیزی نیست فقط در یک قالب باشد؛ روحانیت ما امروز هم گروهی تحت عنوان نو اندیشان دارد، هم گروهی تحت عنوان سنتی ها و هم افرادی که معتقدند هر چه حکومت اسلامی صلاح دید باید عمل کرد؛ بیان این مطالب یعنی بدانیم روحانیت فقط آن چیزهایی نیست که از دستگاه های رسمی تبلیغ و ترویج می شوند.
منتشر شده در
گفتار
برچسب ها
به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد
نوشته شده توسط Super Userهادی سروش
نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. . اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسانهایی که به خداوند متصل هستند میتوانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهمترین جلوههای به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.
یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسانها در رنج هستند و زندگیها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمیتوانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.
انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختیها و ناکامیها یا کامیابیهاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس میکند به آنچه میخواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه میخواهند برسند. انسان است و مجموعهای از تلخیها و شیرینیهای زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.
دو قطب فطرت و طبیعت
انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، او را به سمت معنویت دعوت میکند و طبیعتش، او را به سوی بیحوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت میکند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، یعنی از روح خودم بر شما انسانها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر میشویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»، انسان بیطاقت و بیصبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بیشکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.
چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی میکنیم و همه نسلهای قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتنداری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگیهای دیگران شویم و متن زندگیهای خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختیهایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبتها و درگذشت عزیزان و این بیماریها که گاهی جانمان را به لب میرساند و این سختیهای درمان که انسان از این میلرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئلهای گریزناپذیر است.
اینها سختیهای زندگی است و این سختیها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزمالامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمیشود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس میکنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمیبیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از اینرو است که باید گفت، نمیشود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز سادهای نیست و به قول استاد حسنزاده آملی، کار میبرد و مراقبت میخواهد، اما شدنی است.
سه درجه صبر
افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عدهای تَصَبُّر دارند، عدهای صابرند و عدهای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدمها گاهی هم گله دارند، اما تلاش میکنند خود را به صبر نشان دهند.
از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، میتواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا میزنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ میفرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه میکرد. او رشته وجودیاش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و میگفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمیکنم. به تعبیر بنده میگفت کسی را به رنج نمیاندازم. رنجهایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.
درس همگانی یعقوب
یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی میدهد و میگوید ناله دارم، اما به دیگران نمیگویم، بلکه به خدا میگویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف میزنم. چون اوست که میداند آنچه دیگران نمیدانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر میزنند و تظاهر میکنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل میکنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را میدهد.
حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل میکنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، میفرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدمهای صابر نزد خداوند حسابشان بیپایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل میکنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامیدارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرتزده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.
آفات بازی با صبر مردم
همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج میگوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر میکنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی میکنند، خدا اجر اینها را ضایع نمیکنند. این دو گروه، همواره موفق میشوند.
نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. . اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسانهایی که به خداوند متصل هستند میتوانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهمترین جلوههای به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.
یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسانها در رنج هستند و زندگیها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمیتوانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.
انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختیها و ناکامیها یا کامیابیهاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس میکند به آنچه میخواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه میخواهند برسند. انسان است و مجموعهای از تلخیها و شیرینیهای زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.
دو قطب فطرت و طبیعت
انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، او را به سمت معنویت دعوت میکند و طبیعتش، او را به سوی بیحوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت میکند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، یعنی از روح خودم بر شما انسانها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر میشویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»، انسان بیطاقت و بیصبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بیشکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.
چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی میکنیم و همه نسلهای قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتنداری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگیهای دیگران شویم و متن زندگیهای خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختیهایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبتها و درگذشت عزیزان و این بیماریها که گاهی جانمان را به لب میرساند و این سختیهای درمان که انسان از این میلرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئلهای گریزناپذیر است.
اینها سختیهای زندگی است و این سختیها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزمالامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمیشود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس میکنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمیبیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از اینرو است که باید گفت، نمیشود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز سادهای نیست و به قول استاد حسنزاده آملی، کار میبرد و مراقبت میخواهد، اما شدنی است.
سه درجه صبر
افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عدهای تَصَبُّر دارند، عدهای صابرند و عدهای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدمها گاهی هم گله دارند، اما تلاش میکنند خود را به صبر نشان دهند.
از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، میتواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا میزنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ میفرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه میکرد. او رشته وجودیاش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و میگفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمیکنم. به تعبیر بنده میگفت کسی را به رنج نمیاندازم. رنجهایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.
درس همگانی یعقوب
یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی میدهد و میگوید ناله دارم، اما به دیگران نمیگویم، بلکه به خدا میگویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف میزنم. چون اوست که میداند آنچه دیگران نمیدانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر میزنند و تظاهر میکنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل میکنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را میدهد.
حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل میکنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، میفرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدمهای صابر نزد خداوند حسابشان بیپایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل میکنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامیدارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرتزده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.
آفات بازی با صبر مردم
همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج میگوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر میکنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی میکنند، خدا اجر اینها را ضایع نمیکنند. این دو گروه، همواره موفق میشوند.
نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم میبینند با صبرشان بازی میشود شکست میخورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست میدهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشهای از قوای سهگانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.
منتشر شده در
یادداشت
برچسب ها
پساکرونا دوران ارائه تفسیرهای عقلانی از دین است
نوشته شده توسط Super Userاستاد سیدمحمدعلی ایازی با اشاره به اینکه کرونا بستری برای ارائه تفسیرهای غیرعقلانی از دین بوده است، بیان کرد: یکی از مهمترین چیزهایی که باید به آن توجه کنیم، این جهت است که باید یک تفسیر عقلانی از مسئله دین داشته باشیم و یکی از آن جهاتش نیز این مسئله است که ما دیگران را به رسمیت بشناسیم و بدانیم، برنامه خدا است که عالم به این صورت باشد.
به گزارش ایکنا، هفتمین هماندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باززایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات را میخوانید که با موضوع «ضرورت بازاندیشی در مبانی دینداری در عصر پساکرونا» ایراد شده است؛
بحثی که میخواهم در این زمینه مطرح کنم، از چند جهت قابل توجه است؛ یکی این است که وقتی در مورد پساکرونا سخن میگوییم، این سوال مطرح میشود که کرونا در دینداری چه اتفاقاتی را ایجاد کرده که باعث شده ما بخواهیم یک بازبینی در حوزه مطالعات قرآنی انجام دهیم و این مسئله اول است. مسئله دوم اینکه، اگر چنین اتفاقاتی هست، با چه شرایطی از دینداری مواجه هستیم و بعد هم اینکه چالشهای این قصه چیست. لذا باید به چند مسئله اشاره کنم؛ اولین نکته اینکه کرونا یک دسته از کارهای تعلیمی و تربیتی را به صورت ظاهری به تعطیلی کشاند و فعالیتهای دینی که در آن، اجتماعات بودند و مردم جمع میشدند و پرسش میکردند، همه تعطیل شدند. بخشهایی از مناسک نیز که به صورت جمعی بودند تعطیل شدند. اماکن مقدسه نیز شکل قبلی را نداشت و قهراً وضعیتی که میتوانست بخشی از مسائل روحی و روانی و مشکلات را التیام بخشد، این مسئله تعطیل کرد.
در این زمینه چند مسئله در حوزه دینداری اتفاق افتاده است؛ یک اینکه عموماً سخنها یکطرفه شده و فاصله هم بیشتر شده است؛ یعنی هرچند که به برکت اینترنت، این فضاها هست، اما آن نوع مواجهه قبل از کرونا رخ نمیدهد و دوم اینکه روش سخن گفتن نیز تغییر یافته است؛ یعنی آنطور که معمولاً در سخنان گفتاری اتفاق میافتد و در آن نوعی صمیمیت هست و یک شکل خصوصی پیدا میکند، یک مقدار رسمیتر شده است. محدودیتهای زمانی در پیشاکرونا نبود و گاهی اوقات یک ساعت یک فرد سخنرانی میکرد و این جلسات ادامه مییافت، اما در کرونا اینها کاهش یافته و ظرفیتها تقلیل یافته است. مسئله دیگر هم این است که زمینههای نگرانی از بدفهمی نیز ایجاد شده است.
یکسری از مسائل دیگر نیز هست که به شرایط کرونا وابسته میکنیم. اگر در یک شرایط عادی باشیم، بحرانهای روحی و روانی نداریم، اما وقتی که بیماری همهگیر میشود، ترس، فشارها و بدتعبیرکردنها، گسترش پیدا میکند. نکته مهم در این زمینه این است که دست را برای تفسیرهای غیرعقلانی باز میگذارد که این دسته از حوادث و اتفاقات را مردم بلا میخوانند، اما ما به لحاظ فلسفی، اینها را بلا نمیدانیم. کرونا نظیر اتفاقهای طبیعی مانند زلزله و سیل است و از جهت علمی اگر کار شود، اینها همه قابل حل هستند. در باب کرونا نیز دارند به سمت واکسن میروند و میتوانند آن را مهار کنند. اما تفسیرهایی که در حوزه دینی مطرح میکنند و میگویند این قبیل مسائل از جنس بلا هستند و در اثر گناه این مسائل به وجود میآید، یک نوع فشار برای افرادی که بیمار شدند و یا مصیبتی بر آنها وارد شده است، وارد میکند.
یک مسئله دیگر اینکه باید دید امروز آن زنجیره شرایط عادی در روال خودش نیست و مردم آن موقعیت اقتصادی که داشتند را ندارند و خیلی از کسبوکارها از رونق افتاده است یا به دلیل یک دسته از مسائل، این مسئله در ایران بیشتر تشدید شده است. نکته دیگری که همیشه در این حوادث پیش میآید، این است که اگر بیماری، ترس، بحران و ... میآید، یک چیزی را نشانه میگیرد و آن امید مردم است. یأس خودش یک مسئله جدی در این زمینه است و قهرا چون این مسئله اینطور اتفاق افتاده است، ما را با یک چالش جدی مواجه کرده است.
حال پرسش این است که در این زمینه، چه مسئلهای باید مطرح شود؟ اولا اعتقاد بنده بر این است که چیزهایی که ما تصور میکنیم بلایا هستند و آنها که تصور میکنیم در اثر گناه به وجود آمدهاند، هیچ کدام قابل قبول نیست و بنده قبول ندارم. اما بخشی که میتوانم مطرح کنم، این است که بگویم این یک فرصت برای توسعه دادن به دین است و باید آن را یک ظرفیت دینی دانست که باید از این قسمت استفاده کنیم. چون اتفاقاً اگر ما بشناسیم چه ظرفیتهایی وجود دارد، خود را آماده میکنیم که پس از کرونا هم از آنها استفاده کنیم.
اولا باید به بازاندیشی در تفکر دینی خود بپردازیم. ما در قرآن کریم یک دسته از آیات را داریم که معنای آنها معنای مشیت میدهد؛ مثلاً میگوید اگر خدا میخواست این کار را نمیکردم و یا اگر خدا بخواهد، مردم را امت واحده میکند و تعبیراتی که از این قبیل داریم. این آیات مشیت، از آن مواردی است که باید در حوزه دینی، مورد بازاندیشی قرار گیرد و به معنایی تفسیر شوند که این اتفاقات را در یک دستگاه منطقی و عقلانی قرار دهیم و بفهمیم که مسئله چیست. در قرآن کریم وقتی که میفرماید خدا از آسمان آب را فرستاد باید دید این را چطور تفسیر میکنیم؟ میگوییم یعنی خدا در بالا ایستاد و آب را به سمت زمین گرفت؟ خیر، میگوییم خدا در یک فرایندی ابرها را فرستاد و تبدیل به باران شد و یا خدا آهن را فرستاد و اینجا که میگوییم آهن را فرستاد، نهاینکه خدا کارخانه ذوبآهن داشته باشد.
حالا وقتی که قرآن میگوید مشیت خدا است که این اتفاقات بیفتد، همه معنا و تفسیر دارند و باید این آیات را بفهمیم که میخواهد چه بگوید. وقتی این را بد تفسیر میکنیم و نگاه و فهم درست را نداریم، قهراً یک عدهای میگویند که عذاب الهی آمده است. لذا اولین چیزی که باید در مورد بازاندیشی روی آن تکیه کنیم، مسئله عقلانیت در تفسیر است.
ما باید بفهمیم وقتی که خدا این نظام اسباب و مسببات را خلق کرده است، یعنی اینکه وقتی میگوید مشیت من این است، یعنی قانون من در نظام طبیعت این است و تدبیری که برای جهان گذاشتم چنین است. لذا مراد از مشیت همین است و وقتی میگوید اگر خدا بخواهد شما را امت واحده قرار میدهد، یعنی اینکه، این یک قانون و قاعده دارد. حال چرا مردم اختلاف میکنند؟ چون مردم خودشان مشکل دارند و اگر خودشان با مردم گفتوگو کنند، اختلافی ندارند. وقتی که خدا بیش از ۲۲۷ بار در آیات مختلف در مورد مشیت سخن میگوید، میخواهد بگوید نظام این عالم یک تدبیری دارد که انسان باید آن را بشناسد. یکی از آن قوانینی که اینجا باید بشناسیم و قرار دهیم، همین چیزی است که در مورد یک جامعه مطرح میشود. ما تصور میکنیم که مومنانه عمل میکنیم و باید همه مردم مثل ما فکر کنند و عقیده ما را داشته باشند، اما خدا میگوید اگر خدا میخواست شما را امت واحده قرار میداد.
لذا نخستین چیزی که باید به آن توجه کنیم این جهت است که باید یک تفسیر عقلانی از مسئله دین داشته باشیم و یکی از آن جهاتش نیز این مسئله است که ما دیگران را به رسمیت بشناسیم و بدانیم، برنامه خدا است که عالم به این صورت باشد. مسئله دیگر که این جهت را دارد، این است که ما در زمینه وضعیت نواندیشی در دوره کرونا، شاهد سخنان سخیف جاهلانه و ناشیانه گروهی بودیم. امروز به برکت شبکههای اجتماعی اگر کسی حرف شاذی بزند، به سرعت منتشر میشود، لذا باید از این سخنان سخیف پرهیز کرد.
به گزارش ایکنا، هفتمین هماندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، با موضوع «باززایی الهیات در عصر پساکرونا»، ششم اسفندماه، به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات را میخوانید که با موضوع «ضرورت بازاندیشی در مبانی دینداری در عصر پساکرونا» ایراد شده است؛
بحثی که میخواهم در این زمینه مطرح کنم، از چند جهت قابل توجه است؛ یکی این است که وقتی در مورد پساکرونا سخن میگوییم، این سوال مطرح میشود که کرونا در دینداری چه اتفاقاتی را ایجاد کرده که باعث شده ما بخواهیم یک بازبینی در حوزه مطالعات قرآنی انجام دهیم و این مسئله اول است. مسئله دوم اینکه، اگر چنین اتفاقاتی هست، با چه شرایطی از دینداری مواجه هستیم و بعد هم اینکه چالشهای این قصه چیست. لذا باید به چند مسئله اشاره کنم؛ اولین نکته اینکه کرونا یک دسته از کارهای تعلیمی و تربیتی را به صورت ظاهری به تعطیلی کشاند و فعالیتهای دینی که در آن، اجتماعات بودند و مردم جمع میشدند و پرسش میکردند، همه تعطیل شدند. بخشهایی از مناسک نیز که به صورت جمعی بودند تعطیل شدند. اماکن مقدسه نیز شکل قبلی را نداشت و قهراً وضعیتی که میتوانست بخشی از مسائل روحی و روانی و مشکلات را التیام بخشد، این مسئله تعطیل کرد.
در این زمینه چند مسئله در حوزه دینداری اتفاق افتاده است؛ یک اینکه عموماً سخنها یکطرفه شده و فاصله هم بیشتر شده است؛ یعنی هرچند که به برکت اینترنت، این فضاها هست، اما آن نوع مواجهه قبل از کرونا رخ نمیدهد و دوم اینکه روش سخن گفتن نیز تغییر یافته است؛ یعنی آنطور که معمولاً در سخنان گفتاری اتفاق میافتد و در آن نوعی صمیمیت هست و یک شکل خصوصی پیدا میکند، یک مقدار رسمیتر شده است. محدودیتهای زمانی در پیشاکرونا نبود و گاهی اوقات یک ساعت یک فرد سخنرانی میکرد و این جلسات ادامه مییافت، اما در کرونا اینها کاهش یافته و ظرفیتها تقلیل یافته است. مسئله دیگر هم این است که زمینههای نگرانی از بدفهمی نیز ایجاد شده است.
یکسری از مسائل دیگر نیز هست که به شرایط کرونا وابسته میکنیم. اگر در یک شرایط عادی باشیم، بحرانهای روحی و روانی نداریم، اما وقتی که بیماری همهگیر میشود، ترس، فشارها و بدتعبیرکردنها، گسترش پیدا میکند. نکته مهم در این زمینه این است که دست را برای تفسیرهای غیرعقلانی باز میگذارد که این دسته از حوادث و اتفاقات را مردم بلا میخوانند، اما ما به لحاظ فلسفی، اینها را بلا نمیدانیم. کرونا نظیر اتفاقهای طبیعی مانند زلزله و سیل است و از جهت علمی اگر کار شود، اینها همه قابل حل هستند. در باب کرونا نیز دارند به سمت واکسن میروند و میتوانند آن را مهار کنند. اما تفسیرهایی که در حوزه دینی مطرح میکنند و میگویند این قبیل مسائل از جنس بلا هستند و در اثر گناه این مسائل به وجود میآید، یک نوع فشار برای افرادی که بیمار شدند و یا مصیبتی بر آنها وارد شده است، وارد میکند.
یک مسئله دیگر اینکه باید دید امروز آن زنجیره شرایط عادی در روال خودش نیست و مردم آن موقعیت اقتصادی که داشتند را ندارند و خیلی از کسبوکارها از رونق افتاده است یا به دلیل یک دسته از مسائل، این مسئله در ایران بیشتر تشدید شده است. نکته دیگری که همیشه در این حوادث پیش میآید، این است که اگر بیماری، ترس، بحران و ... میآید، یک چیزی را نشانه میگیرد و آن امید مردم است. یأس خودش یک مسئله جدی در این زمینه است و قهرا چون این مسئله اینطور اتفاق افتاده است، ما را با یک چالش جدی مواجه کرده است.
حال پرسش این است که در این زمینه، چه مسئلهای باید مطرح شود؟ اولا اعتقاد بنده بر این است که چیزهایی که ما تصور میکنیم بلایا هستند و آنها که تصور میکنیم در اثر گناه به وجود آمدهاند، هیچ کدام قابل قبول نیست و بنده قبول ندارم. اما بخشی که میتوانم مطرح کنم، این است که بگویم این یک فرصت برای توسعه دادن به دین است و باید آن را یک ظرفیت دینی دانست که باید از این قسمت استفاده کنیم. چون اتفاقاً اگر ما بشناسیم چه ظرفیتهایی وجود دارد، خود را آماده میکنیم که پس از کرونا هم از آنها استفاده کنیم.
اولا باید به بازاندیشی در تفکر دینی خود بپردازیم. ما در قرآن کریم یک دسته از آیات را داریم که معنای آنها معنای مشیت میدهد؛ مثلاً میگوید اگر خدا میخواست این کار را نمیکردم و یا اگر خدا بخواهد، مردم را امت واحده میکند و تعبیراتی که از این قبیل داریم. این آیات مشیت، از آن مواردی است که باید در حوزه دینی، مورد بازاندیشی قرار گیرد و به معنایی تفسیر شوند که این اتفاقات را در یک دستگاه منطقی و عقلانی قرار دهیم و بفهمیم که مسئله چیست. در قرآن کریم وقتی که میفرماید خدا از آسمان آب را فرستاد باید دید این را چطور تفسیر میکنیم؟ میگوییم یعنی خدا در بالا ایستاد و آب را به سمت زمین گرفت؟ خیر، میگوییم خدا در یک فرایندی ابرها را فرستاد و تبدیل به باران شد و یا خدا آهن را فرستاد و اینجا که میگوییم آهن را فرستاد، نهاینکه خدا کارخانه ذوبآهن داشته باشد.
حالا وقتی که قرآن میگوید مشیت خدا است که این اتفاقات بیفتد، همه معنا و تفسیر دارند و باید این آیات را بفهمیم که میخواهد چه بگوید. وقتی این را بد تفسیر میکنیم و نگاه و فهم درست را نداریم، قهراً یک عدهای میگویند که عذاب الهی آمده است. لذا اولین چیزی که باید در مورد بازاندیشی روی آن تکیه کنیم، مسئله عقلانیت در تفسیر است.
ما باید بفهمیم وقتی که خدا این نظام اسباب و مسببات را خلق کرده است، یعنی اینکه وقتی میگوید مشیت من این است، یعنی قانون من در نظام طبیعت این است و تدبیری که برای جهان گذاشتم چنین است. لذا مراد از مشیت همین است و وقتی میگوید اگر خدا بخواهد شما را امت واحده قرار میدهد، یعنی اینکه، این یک قانون و قاعده دارد. حال چرا مردم اختلاف میکنند؟ چون مردم خودشان مشکل دارند و اگر خودشان با مردم گفتوگو کنند، اختلافی ندارند. وقتی که خدا بیش از ۲۲۷ بار در آیات مختلف در مورد مشیت سخن میگوید، میخواهد بگوید نظام این عالم یک تدبیری دارد که انسان باید آن را بشناسد. یکی از آن قوانینی که اینجا باید بشناسیم و قرار دهیم، همین چیزی است که در مورد یک جامعه مطرح میشود. ما تصور میکنیم که مومنانه عمل میکنیم و باید همه مردم مثل ما فکر کنند و عقیده ما را داشته باشند، اما خدا میگوید اگر خدا میخواست شما را امت واحده قرار میداد.
لذا نخستین چیزی که باید به آن توجه کنیم این جهت است که باید یک تفسیر عقلانی از مسئله دین داشته باشیم و یکی از آن جهاتش نیز این مسئله است که ما دیگران را به رسمیت بشناسیم و بدانیم، برنامه خدا است که عالم به این صورت باشد. مسئله دیگر که این جهت را دارد، این است که ما در زمینه وضعیت نواندیشی در دوره کرونا، شاهد سخنان سخیف جاهلانه و ناشیانه گروهی بودیم. امروز به برکت شبکههای اجتماعی اگر کسی حرف شاذی بزند، به سرعت منتشر میشود، لذا باید از این سخنان سخیف پرهیز کرد.
منتشر شده در
گفتار
برچسب ها
اینکه نتوانیم روحانیت را در عرصه قدرت مورد نقد قرار دهیم، فاجعه بزرگی است.
نوشته شده توسط Super Userفاضل میبدی: در حوزه ها خبری از افکار مترقی امام نیست. جریان جمود و تحجر طرد شده توسط امام نه تنها در حوزه ها بلکه در کل جریان فرهنگی انقلاب در حال رواج پیدا کردن است. در حقیقت کمرنگ کردن جمهوریت، بی اعتنایی به آرای مردم جزو مواردی هستند که در جامعه ما پیگیری می شود و حتی گاهی از سوی برخی علما نیز مورد تایید قرار می گیرد. عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: جا دارد که حاج حسن آقا جلساتی تشکیل دهد و از روحانیون دنبال کننده نظرات مترقی امام دعوت کند.
پایگاه خبری جماران: حضرت امام خمینی(س) در روز سوم اسفندماه سال 1367 با صدور پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات که منشور روحانیت نام گرفت، استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزههای علمیه را تعیین کردند. یکی از مواردی که امام همواره نسبت به آنها هشدار داده اند جریانات متحجر و مقدس مآبی است که از اهداف روحانیت بی اطلاع هستند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی در گفت و گو با خبرنگار جماران، اظهار کرد: آنچه امام به عنوان جریان تحجر از آن ابراز نگرانی می کردند، امروز در بسیاری از مراکز فرهنگی کشور وجود دارد. برای نمونه در همین صداوسیما، پاره ای از سخنرانی ها که به نام اسلام پخش می شود یا بخشی از غیب گویی ها و کراماتی که مطرح می شوند و هیچ صبغه ای از عقلانیت ندارند موجب طرد جوانان از دین می شود و ریشه اش در برنامه های صداو سیما است.
جریان تحجرگرا هنوز نفس می کشد
وی افزود: جریان تحجرگرا یا به عبارتی دیگر واپس گرا هنوز نفس می کشد و دارای حیات است. لذا اگر کسی سخنی به زبان بیاورد که در راستای عقلانیت و اهدافی باشد که مرحوم امام دنبال می کردند، مانند توجه به جمهوریت و آرای مردم، از او به عنوان طرفدار سکولاریسم یاد می کنند.
این استاد حوزه علمیه قم بیان کرد: اینکه عده ای نگران سکولاریسم در حوزه ها هستند باید گفت که این اصطلاح در حوزه ها به معنای اروپایی اش نیست. بلکه سکولار به معنای عقلانیت و توجه به آرای مردم و جمهوری خواهی است. مشابه همان مواردی که مورد تاکید امام نیز هستند. یکی دیگر از این موارد توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد است که مورد تاکید امام نیز بوده است.
چرا مبانی فقهی امام در حوزه ها مطرح نمی شود؟
وی اظهار کرد: امام مساله مهمی را مطرح کردند. اشاره ایشان به تاثیر زمان و مکان در اجتهاد یکی از مترقی ترین سخنانی بود که تا آن زمان در میان فقها مطرح شده بود. ولی متأسفانه در این باره تنها یک سمینار برگزار شده است. در حالی که می بینیم به عنوان مثال امام سخنی درباره آمریکا مطرح کرده اند و همه جا به آن اشاره می شود و از ایشان مایه می گذارند و حتی گاهی از این سخنان سوءاستفاده می کنند.
فاضل میبدی گفت: چطور می شود درباره بحث توجه به عنصر زمان و مکان در فقه که امام مطرح می کنند حرفی به میان نمی آورند. یا چرا درباره مسائلی که امام درخصوص سیره عقلا در کتاب های اصولی خود مطرح کرده اند، در حوزه ها سخنی به زبان نمی آورند؟ چرا مبانی فقهی امام در حوزه ها مطرح نمی شود؟
تا صدایی متفاوت از درون حوزه بلند می شود به سکولار بودن متهم می شود
وی بیان کرد: معتقدم جریان جمود و تحجر طرد شده توسط امام، نه تنها در حوزه ها بلکه در کل جریان فرهنگی انقلاب در حال رواج پیدا کردن است. در حقیقت کمرنگ کردن جمهوریت، بی اعتنایی به آراء مردم جزو مواردی هستند که در جامعه ما پیگیری می شود و حتی گاهی از سوی برخی علما نیز مورد تایید قرار می گیرد. متاسفانه تا صدایی متفاوت از درون حوزه بلند می شود، معترضان را به سکولار بودن متهم می کنند. در حالی که به هیچ عنوان در حوزه ها موضوعی به نام «سکولاریسم» که در غرب مطرح است، وجود ندارد.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: اگر کسی هم نظر متفاوتی دارد می تواند نظر خود را مطرح کند و نباید او را تخطئه کرد. امام نیز برای عقیده افراد احترام قائل بودند و به آزادی عقیده باور داشتند. متاسفانه امروز حمله به عقاید و افکاری که برخلاف جریان غالب هستند، زیاد شده است.
در حوزه ها خبری از افکار مترقی امام نیست
وی بیان کرد: باید ابراز تاسف کنم که بعد از مرحوم امام، انگار افکار ایشان نیز به خاک سپرده شده و در حوزه ها چندان خبری از افکار مترقی امام نیست. متاسفانه کفه ترازوی بودجه های فرهنگی متعلق به جریانات مقابل نظر امام سنگین تر است. از این رو، ده ها موسسه و مراکز فرهنگی به نام های عجیب و غریب ایجاد شده که خروجی آنها هیچ فکر مترقی نیست.
فاضل میبدی اظهار داشت: افکار مغایر با جریان حاکم نه بودجه ای دارد و نه حتی می توانند گردهم آیی یا تجمعی داشته باشد. لذا امروز کفه ترازوی جریان مغایر با افکار مترقی امام هم از نظر اعتبارات اجتماعی، هم اعتبارات مالی سنگین تر است. به نظرم حاج حسن آقای خمینی و موسسه تنظیم و نشر اگر چند تن از نزدیکان فکری نواندیشی امام را در این خصوص در نشستی دور هم جمع کرده و یا سمیناری برگزار کنند بسیار مفید خواهد بود.
نباید بگذاریم مبانی مترقی نگاه امام به محاق برده شود
وی بیان کرد: اگر موسسه تنظیم و نشر آثار امام از کسانی که در حوزه ها طور دیگری می اندیشند دعوت به عمل آورد و به همین عنصر زمان و مکان در فقه از نگاه امام بپردازد بسیار کار ارزنده ای خواهد بود. این کار را باید بیت امام انجام دهد و نگذارد این وجوه از شخصیت امام کمرنگ شود.
میبدی گفت: خدا رحمت کند آقای صانعی را، ایشان یکی از مراجعی بود که شاگرد حضرت امام بود و امام نیز بسیار به ایشان علاقه داشت و می دیدیم که تا حدودی مواضع امام را دنبال می کرد و از آنجا که فرصت زیادی هم در اختیار داشت درباره حقوق زنان، مردان و مسائل مهم دیگر تحقیقاتی انجام می داد. حالا که ایشان از دنیا رفته، جا دارد که حاج حسن آقا جلساتی تشکیل دهد و از روحانیون دنبال کننده نظرات مترقی امام دعوت کند. می خواهم بگویم که خود ایشان می تواند با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد، محوریت این جلسات را بر عهده گیرد. نباید بگذاریم مبانی مترقی نگاه امام به محاق برده شود.
اینکه نتوانیم روحانیت را در عرصه قدرت مورد نقد قرار دهیم، فاجعه بزرگی است
وی ادامه داد: 40 سال است که روحانیت قدرت زیادی در سیستم حکومتی کشور دارد و اغلب مواقع در سه قوه حاکم بر کشور نیز نقشی اساسی داشته است. از سوی دیگر، روحانیت در بسیاری از مراکز، نهادها و دانشگاه ها هم حضور داشته و دارد. لذا در سالروز منشور روحانیت می خواهم حضور روحانیون را در راس امور اجرایی طی سی چهل سال اخیر نقد کرده و این سوال را مطرح کنم که آیا واقعا حضور روحانیون در این مدت در راس کارها به نفع اسلام بوده است؟ اینکه نتوانیم روحانیت را در عرصه قدرت مورد نقد قرار دهیم، فاجعه بزرگی است.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: نمی توان گفت هرکاری که روحانیت انجام داده تاکنون درست و یا صرفا غلط بوده است. متاسفانه غالب مردم نسبت به عملکردی که تاکنون وجود داشته، خشنود نیستند و این مساله را به پای امام می گذارند. در حالی که مبنای اصلی امام این بود که روحانیت حضور حداقلی در اداره امور داشته باشند. ولی می بینیم که امروز حداکثر حضور را در تمامی مراکز و نهادها دارند.
پایگاه خبری جماران: حضرت امام خمینی(س) در روز سوم اسفندماه سال 1367 با صدور پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات که منشور روحانیت نام گرفت، استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزههای علمیه را تعیین کردند. یکی از مواردی که امام همواره نسبت به آنها هشدار داده اند جریانات متحجر و مقدس مآبی است که از اهداف روحانیت بی اطلاع هستند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی در گفت و گو با خبرنگار جماران، اظهار کرد: آنچه امام به عنوان جریان تحجر از آن ابراز نگرانی می کردند، امروز در بسیاری از مراکز فرهنگی کشور وجود دارد. برای نمونه در همین صداوسیما، پاره ای از سخنرانی ها که به نام اسلام پخش می شود یا بخشی از غیب گویی ها و کراماتی که مطرح می شوند و هیچ صبغه ای از عقلانیت ندارند موجب طرد جوانان از دین می شود و ریشه اش در برنامه های صداو سیما است.
جریان تحجرگرا هنوز نفس می کشد
وی افزود: جریان تحجرگرا یا به عبارتی دیگر واپس گرا هنوز نفس می کشد و دارای حیات است. لذا اگر کسی سخنی به زبان بیاورد که در راستای عقلانیت و اهدافی باشد که مرحوم امام دنبال می کردند، مانند توجه به جمهوریت و آرای مردم، از او به عنوان طرفدار سکولاریسم یاد می کنند.
این استاد حوزه علمیه قم بیان کرد: اینکه عده ای نگران سکولاریسم در حوزه ها هستند باید گفت که این اصطلاح در حوزه ها به معنای اروپایی اش نیست. بلکه سکولار به معنای عقلانیت و توجه به آرای مردم و جمهوری خواهی است. مشابه همان مواردی که مورد تاکید امام نیز هستند. یکی دیگر از این موارد توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد است که مورد تاکید امام نیز بوده است.
چرا مبانی فقهی امام در حوزه ها مطرح نمی شود؟
وی اظهار کرد: امام مساله مهمی را مطرح کردند. اشاره ایشان به تاثیر زمان و مکان در اجتهاد یکی از مترقی ترین سخنانی بود که تا آن زمان در میان فقها مطرح شده بود. ولی متأسفانه در این باره تنها یک سمینار برگزار شده است. در حالی که می بینیم به عنوان مثال امام سخنی درباره آمریکا مطرح کرده اند و همه جا به آن اشاره می شود و از ایشان مایه می گذارند و حتی گاهی از این سخنان سوءاستفاده می کنند.
فاضل میبدی گفت: چطور می شود درباره بحث توجه به عنصر زمان و مکان در فقه که امام مطرح می کنند حرفی به میان نمی آورند. یا چرا درباره مسائلی که امام درخصوص سیره عقلا در کتاب های اصولی خود مطرح کرده اند، در حوزه ها سخنی به زبان نمی آورند؟ چرا مبانی فقهی امام در حوزه ها مطرح نمی شود؟
تا صدایی متفاوت از درون حوزه بلند می شود به سکولار بودن متهم می شود
وی بیان کرد: معتقدم جریان جمود و تحجر طرد شده توسط امام، نه تنها در حوزه ها بلکه در کل جریان فرهنگی انقلاب در حال رواج پیدا کردن است. در حقیقت کمرنگ کردن جمهوریت، بی اعتنایی به آراء مردم جزو مواردی هستند که در جامعه ما پیگیری می شود و حتی گاهی از سوی برخی علما نیز مورد تایید قرار می گیرد. متاسفانه تا صدایی متفاوت از درون حوزه بلند می شود، معترضان را به سکولار بودن متهم می کنند. در حالی که به هیچ عنوان در حوزه ها موضوعی به نام «سکولاریسم» که در غرب مطرح است، وجود ندارد.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: اگر کسی هم نظر متفاوتی دارد می تواند نظر خود را مطرح کند و نباید او را تخطئه کرد. امام نیز برای عقیده افراد احترام قائل بودند و به آزادی عقیده باور داشتند. متاسفانه امروز حمله به عقاید و افکاری که برخلاف جریان غالب هستند، زیاد شده است.
در حوزه ها خبری از افکار مترقی امام نیست
وی بیان کرد: باید ابراز تاسف کنم که بعد از مرحوم امام، انگار افکار ایشان نیز به خاک سپرده شده و در حوزه ها چندان خبری از افکار مترقی امام نیست. متاسفانه کفه ترازوی بودجه های فرهنگی متعلق به جریانات مقابل نظر امام سنگین تر است. از این رو، ده ها موسسه و مراکز فرهنگی به نام های عجیب و غریب ایجاد شده که خروجی آنها هیچ فکر مترقی نیست.
فاضل میبدی اظهار داشت: افکار مغایر با جریان حاکم نه بودجه ای دارد و نه حتی می توانند گردهم آیی یا تجمعی داشته باشد. لذا امروز کفه ترازوی جریان مغایر با افکار مترقی امام هم از نظر اعتبارات اجتماعی، هم اعتبارات مالی سنگین تر است. به نظرم حاج حسن آقای خمینی و موسسه تنظیم و نشر اگر چند تن از نزدیکان فکری نواندیشی امام را در این خصوص در نشستی دور هم جمع کرده و یا سمیناری برگزار کنند بسیار مفید خواهد بود.
نباید بگذاریم مبانی مترقی نگاه امام به محاق برده شود
وی بیان کرد: اگر موسسه تنظیم و نشر آثار امام از کسانی که در حوزه ها طور دیگری می اندیشند دعوت به عمل آورد و به همین عنصر زمان و مکان در فقه از نگاه امام بپردازد بسیار کار ارزنده ای خواهد بود. این کار را باید بیت امام انجام دهد و نگذارد این وجوه از شخصیت امام کمرنگ شود.
میبدی گفت: خدا رحمت کند آقای صانعی را، ایشان یکی از مراجعی بود که شاگرد حضرت امام بود و امام نیز بسیار به ایشان علاقه داشت و می دیدیم که تا حدودی مواضع امام را دنبال می کرد و از آنجا که فرصت زیادی هم در اختیار داشت درباره حقوق زنان، مردان و مسائل مهم دیگر تحقیقاتی انجام می داد. حالا که ایشان از دنیا رفته، جا دارد که حاج حسن آقا جلساتی تشکیل دهد و از روحانیون دنبال کننده نظرات مترقی امام دعوت کند. می خواهم بگویم که خود ایشان می تواند با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد، محوریت این جلسات را بر عهده گیرد. نباید بگذاریم مبانی مترقی نگاه امام به محاق برده شود.
اینکه نتوانیم روحانیت را در عرصه قدرت مورد نقد قرار دهیم، فاجعه بزرگی است
وی ادامه داد: 40 سال است که روحانیت قدرت زیادی در سیستم حکومتی کشور دارد و اغلب مواقع در سه قوه حاکم بر کشور نیز نقشی اساسی داشته است. از سوی دیگر، روحانیت در بسیاری از مراکز، نهادها و دانشگاه ها هم حضور داشته و دارد. لذا در سالروز منشور روحانیت می خواهم حضور روحانیون را در راس امور اجرایی طی سی چهل سال اخیر نقد کرده و این سوال را مطرح کنم که آیا واقعا حضور روحانیون در این مدت در راس کارها به نفع اسلام بوده است؟ اینکه نتوانیم روحانیت را در عرصه قدرت مورد نقد قرار دهیم، فاجعه بزرگی است.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: نمی توان گفت هرکاری که روحانیت انجام داده تاکنون درست و یا صرفا غلط بوده است. متاسفانه غالب مردم نسبت به عملکردی که تاکنون وجود داشته، خشنود نیستند و این مساله را به پای امام می گذارند. در حالی که مبنای اصلی امام این بود که روحانیت حضور حداقلی در اداره امور داشته باشند. ولی می بینیم که امروز حداکثر حضور را در تمامی مراکز و نهادها دارند.
منتشر شده در
گفتار
محمدتقی فاضل میبدی: لازم است مسائل کشور در همه وجوه آزاداندیشانه مورد بازنگری و نقد قرار بگیرد.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه کارشناسان باید آزاداندیشانه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی را مورد بازنگری و نقد قرار دهند، یادآور شد: نفی هر گونه فرهنگی در یک جامعه نابودی آن جامعه را در پی دارد، لذا ما باید بتوانیم عاقلانه و عادلانه نسبت مناسبی بین فرهنگ ایران و اسلام و غرب برقرار کنیم به گونهای که برآورد آنها در توسعه ما مؤثر باشند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حجتالاسلام «محمدتقی فاضل میبدی» عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد دانشکده مفید قم است. همچنین او با مراکز علمی، پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی و دفتر تحقیقات به عنوان محقق همکاری میکند. «تسامح و تساهل، حدیث آزادی و دین چیست؟» ازجمله آثار مکتوب و همچنین «رساله دین شناخت و حدیث عقلانیت» از جمله مقالات مهم این متفکر و پژوهشگر دینی به شمار میآید. وی از جمله روحانیون نواندیشی است که تلاش میکند چهره روشنتر و مدرنتری از اسلام را به جهان ارائه کند، در فرصتی که دست داد در خصوص موضوعاتی ازجمله خصوصیات مدرنیته ایرانی و نسبت ما با امر مدرن و همچنین تحولات قرن جدید با او به گفتگو پرداختیم.
به نظر شما ایران امروز بعد از گذشت ۴۳ سال از انقلاب اساسا چه نسبتی با امر مدرن دارد، یعنی وضعیت امروز ایران در نسبت با مواجهه با تفکر، فرهنگ، هنر و هر آنچه که جهان مدرن ساخته به چه شکلی است و ما امروز پس از ۱۱۵ سال از انقلاب مشروطه در جمیع شئون چه نسبتی با امر مدرن برقرار کردیم؟
به نظر من، ما از این جهت خیلی موفق نبودیم، مدرن بودن و در نسبت با دنیای مدرن قرار گرفتن که فقط از جهت تکنیکی و صنعتی مراد نیست، بلکه آن جنبههای فلسفی، عقلانی و استدلالی و از همه مهمتر اخلاقی و حقوق بشری هم مهم است، درست است که ما در ایران به دین اسلام متکی هستیم و اسلام هم از جهت اخلاق توصیهها و نکات بسیار برجستهای دارد، ولی جامعه ما به ویژه در حوزه سیاست، جامعه اخلاقی نیست، من الان اگر بخواهم مقایسه کنم بین ایران و برخی از کشورهای پیشرفته، گاه در سیاست اخلاقیتر و عقلانیتر عمل کردهاند تا ما در ایران، هنوز که هنوز است برخی از مسؤلان ما ادعای مسلمانی میکنند، نماز میخوانند، ادعای اسلام و تشیع میکنند ولی در عالم سیاست به گونهای با هم برخورد میکنند که گویی اصلا در حوزه سیاست نباید رعایت اخلاق شود، با برخوردهای ناصواب و ناجور. به ویژه در صداوسیمای ما از جهت اخلاق و توسعه اخلاقی و فرهنگی پیشرفت خوبی نداشتیم، من الان برنامههای صداوسیما را که میبینم به ویژه برخی از برنامههای مذهبی آن با حقیقت مذهب مطابقت ندارد، برنامههای فرهنگی هم خیلی با عقلانیت اخلاق عجین نیست، بنابراین در عین اینکه معتقد به نظام جمهوری اسلامی هستم ولی این را هم نباید فراموش کنیم که نقد این مسایل کشور از اوجب واجبات است و اگر بخواهیم نقد بکنیم باید ببینیم دقیقا در کجا مشکل داریم و از جهت توسعه اخلاقی، انسانی و فرهنگی چه قدر پیشرفت کردهایم، این خیلی مهم است که البته من بر این باورم که متأسفانه پیشرفت خوبی نداشتیم.
حالا اگر دلائل آن را هم بخواهم بگویم اول اینکه بخشی از متولیان فرهنگی ما بیشتر خشک و ایدئولوژیک فکر کردند تا استدلالی و آماری و توجه به نتیجه کار، اگر بخواهیم حساب کنیم ما در بودجههای سالانه بودجههای فوقالعاده کلانی برای برنامههای فرهنگی داشتیم، کار فرهنگی که میگویم در آن اخلاق اجتماعی هم هست، ولی متأسفانه با این همه بودجه فرهنگی خروجی ما در حوزه فرهنگ خوب نبوده، از باب مثال میخواهم خدمتتان عرض کنم اگر یک روز صبح بروید در یکی از خیابانهای تهران و یا همین قمی که ما هستیم به نحوه رانندگی مردم نگاه کنید ببینید نحوه رانندگی مردم که همه آدمها با آن برخورد دارند اصلا طبق اصول و قاعده و قانون نیست، ما در بازار اقتصادی هم که برویم همین است به اصول بازار هم که نگاه کنید نرخها سر جایش نیست، مردم میخواهند به هم دروغ بگویند کلاه سر هم بگذارند، اعتمادی بین بخشی از مردم و حاکمیت وجود ندارد، اعتمادی در متن جامعه هم وجود ندارد و در جامعهای که سلب اعتماد شد این جامعه از لحاظ فرهنگی عقب است و اگر یک آمار دیگر بخواهیم بگیریم مسئله راستگویی و دروغگویی است، شما ببینید یک فردی از صبح که بیدار میشود تا شب که بخوابد حالا زن یا مرد، پدر، مادر و فرزند چه قدر از حرفهایی که به هم میزنند از روی صداقت است و چه قدر هم دروغ است و همین طور بیائید در جامعه، اخبار ما گفتارهای آماری ما، این است که صداقت واقعی در فرهنگ جامعه ما خیلی کمرنگ شده است، در هر صورت من بر این باورم که باید اشتباهات را نقد کرد، در این ایام افراد کارشناس بیاورند مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی را بازنگری و نقد کنند تا ببینیم در این ۴۳ سال موفقیتهایمان کجا بوده و ناراستیهای ما کجا بوده؟ این افراد از دسته آدمهای وابسته هم نباشند، بلکه افرادی آزاداندیش از دانشگاهها، اساتید و کارشناسان دعوت شوند و این ۴۳ سال را نقد کنند.
جامعه ایران یک جامعه تاریخدار، با تمدن، با فرهنگ و سرآمدی در بین کشورهای دنیا بوده، اما امروز متأسفانه جایی ایستادهایم که در دنیا در آمارهای جهانی رتبه خوبی نداریم به ویژه در فساد اداری و فساد اقتصادی بسیار رتبه بدی داریم، چرا ایرانی که متکی به فرهنگ کهن است، متکی به فرهنگ اسلام است آمار مفاسد اقتصادیاش در سطح دنیا باید تا این حد بد باشد، به نظر من مدرن یعنی این، یعنی اینکه بشر از لحاظ اخلاقی، فرهنگی، انسانی و سیاسی هم پیشرفت کرده باشد که ما متأسفانه پیشرفت خوبی در این زمینهها نداشتیم.
یک قرن رو به پایان است، به عقیده شما ایران قرن اخیر در نسبت با تاریخ پیش از آن دچار چه تحولاتی شده، آیا امروز ایران در قرن جدید میتواند نسبتی با گذشته خود برقرار کند یا خیر؟
این موضوع بستگی به این دارد که منظور از این گذشته چیست و چه زمانی مد نظر است؟ در گذشته سه فرهنگ در کشور ما حاکم بوده، فرهنگ اسلام، فرهنگ ایران و فرهنگ غرب که ما نتوانستیم در قرن جدید و به ویژه در ۵۰ سال اخیر یک نسبت مناسبی میان این سه فرهنگ برقرار کنیم، بعضی از ما آن قدر اسلامزده هستیم که میگوئیم هر چه از غرب بیاید بد است و باید همه غرب را از بین برد و این نگاههای افراطی را داریم، بعضی از ما آن قدر در فرهنگ غرب غرق میشویم که میگوئیم هر چه از فرهنگ اسلام آمده باید بگذاریم کنار، برخی هم که میگویند نه، فرهنگ ایران همه چیز را در خودش دارد و باید فرهنگ اسلامی و غربی را بگذاریم کنار، در حالی که نفی هر گونه فرهنگی در یک جامعه نابودی آن جامعه را در پی دارد، لذا ما باید بتوانیم عاقلانه و عادلانه نسبت مناسبی بین فرهنگ ایران و اسلام و غرب برقرار کنیم به گونهای که اینها در توسعه ما مؤثر باشند، ما منهای فرهنگ غرب نمیتوانیم پیشرفت کنیم، همان طور که منهای فرهنگ اسلام و ایران نمیتوانیم پیشرفت کنیم، اما اگر اینها هر سه در کنار هم و در نسبت درست با هم قرار بگیرند بله پیشرفت ما را هم در پی خواهد داشت، بنابراین در ۵۰ سال اخیر پیشرفت خوبی از این جهت نداشتیم.
شما جامعه ایرانی را در قرن جدید دچار نوعی از خود بیگانگی مفرط میبینید یا اینکه برای قرن جدید طلیعه بازگشت به برخی از ارزشهای مقتدر و مسلط که باعث تداوم و قوام فرهنگ و جامعه ایرانی بودند، متصور هستید؟
من پیشگو و پیشبین نیستیم، ولی اگر بخواهیم بر همین اساس جلو برویم ما در قرن آینده در فرهنگ خودمان خیلی موفق نیستیم، اگر میخواهیم در تفکر و فرهنگ خود به نوعی از موفقیت و پیشرفت دست پیدا کنیم باید این نگاههای رادیکالیستی و افراطیگری کلا از جامعه ما زدوده شده و از بین برود، با هیچ نگاه افراطی ما موفق نیستم متأسفانه در صدا و سیما و جامعه ما نگاههای افراطی به معنای ایدئولوژیک بسیار گسترش و احاطه پیدا کرده است، اگر این طور باشد نه، ما در قرن آینده هم موفق نخواهیم بود، یعنی حرکتهای رادیکالیستی در هیچ جهتی موفق نخواهد بود چه در جهت سیاسی، چه در جهت فرهنگی، چه در جهتهای دینی و مذهبی، متأسفانه ما در این ۴۰ تا ۵۰ سال اخیر دچار این حرکتهای رادیکالیستی افراطی در جامعه خودمان بودیم، اگر این دیدگاهمان را عوض نکنیم و دنیا را آنطور که هست نبینیم بازهم مشکلات بزرگی پیش رو خواهیم داشت ولی اگر بنشینیم و تجزیه و تحلیل کنیم و دنیا را آن طور که هست ببینیم و با دنیا منطق گفتوگو را حاکم کنیم نه منطق نفی و مرگ و ناسزا بله به جایی خواهیم رسید، ولی اگر بخواهیم با این منطق که باید با دنیا در تضاد باشیم پیش برویم و گروههای مذهبی افراطی را در دنیا به رسمیت بشناسیم، و عقلانیت و اخلاق را جایگزین این رویکرد نکنیم، دچار مشکل خواهیم شد.
سال ۹۹ سالی بود که در سایه کرونا گذشت اساسا چگونه میشود فهمی از رفتار سیاسی و اجتماعی ایرانیان در این سال داشت؟
متأسفانه وقتی اقتصاد یک جامعه به هم بخورد همه چیز آن جامعه هم به هم خواهد خورد و تحت تأثیر قرار خواهد گرفت، ما در این یکی، دو سال اخیر و به ویژه یک سال اخیر وضعیت اقتصادی نرمالی نداشتیم و فشارهای اقتصادی فراوانی روی مردم بود، از طرف دیگر هم که مسئله کرونا به وجود آمد و همه اینها با هم عجین شد و فشار مضاعف بر مردم حاکم کرد، موقعی که ما دچار مشکلات اقتصادی باشیم، گرفتار مشکلات کرونا باشیم طبیعی است که فشار روحی بیشتری بر مردم وارد شده و بالاخره جامعه را ناامید میکند، حالا کشورهای دیگر ممکن است که از جهت اقتصادی ناامید نباشند اما یک جوان ایرانی که صبح از خواب بیدار میشود و امیدوار به آیندهاش نیست آن هم در وضعیت کرونا خوب مشخص است که در روحیهاش اثر منفی میگذارد این است که در سال ۹۹ و سال ۹۸ بر ملت ایران سخت گذشت به ویژه در مسئله تحریمها و با وجود مسائل اقتصادی و فشارهایی که بر شانه مردم بود که با وجود اینها طبیعی است که رفتارهای سیاسی و اجتماعی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه کارشناسان باید آزاداندیشانه مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی را مورد بازنگری و نقد قرار دهند، یادآور شد: نفی هر گونه فرهنگی در یک جامعه نابودی آن جامعه را در پی دارد، لذا ما باید بتوانیم عاقلانه و عادلانه نسبت مناسبی بین فرهنگ ایران و اسلام و غرب برقرار کنیم به گونهای که برآورد آنها در توسعه ما مؤثر باشند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حجتالاسلام «محمدتقی فاضل میبدی» عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه و استاد دانشکده مفید قم است. همچنین او با مراکز علمی، پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی و دفتر تحقیقات به عنوان محقق همکاری میکند. «تسامح و تساهل، حدیث آزادی و دین چیست؟» ازجمله آثار مکتوب و همچنین «رساله دین شناخت و حدیث عقلانیت» از جمله مقالات مهم این متفکر و پژوهشگر دینی به شمار میآید. وی از جمله روحانیون نواندیشی است که تلاش میکند چهره روشنتر و مدرنتری از اسلام را به جهان ارائه کند، در فرصتی که دست داد در خصوص موضوعاتی ازجمله خصوصیات مدرنیته ایرانی و نسبت ما با امر مدرن و همچنین تحولات قرن جدید با او به گفتگو پرداختیم.
به نظر شما ایران امروز بعد از گذشت ۴۳ سال از انقلاب اساسا چه نسبتی با امر مدرن دارد، یعنی وضعیت امروز ایران در نسبت با مواجهه با تفکر، فرهنگ، هنر و هر آنچه که جهان مدرن ساخته به چه شکلی است و ما امروز پس از ۱۱۵ سال از انقلاب مشروطه در جمیع شئون چه نسبتی با امر مدرن برقرار کردیم؟
به نظر من، ما از این جهت خیلی موفق نبودیم، مدرن بودن و در نسبت با دنیای مدرن قرار گرفتن که فقط از جهت تکنیکی و صنعتی مراد نیست، بلکه آن جنبههای فلسفی، عقلانی و استدلالی و از همه مهمتر اخلاقی و حقوق بشری هم مهم است، درست است که ما در ایران به دین اسلام متکی هستیم و اسلام هم از جهت اخلاق توصیهها و نکات بسیار برجستهای دارد، ولی جامعه ما به ویژه در حوزه سیاست، جامعه اخلاقی نیست، من الان اگر بخواهم مقایسه کنم بین ایران و برخی از کشورهای پیشرفته، گاه در سیاست اخلاقیتر و عقلانیتر عمل کردهاند تا ما در ایران، هنوز که هنوز است برخی از مسؤلان ما ادعای مسلمانی میکنند، نماز میخوانند، ادعای اسلام و تشیع میکنند ولی در عالم سیاست به گونهای با هم برخورد میکنند که گویی اصلا در حوزه سیاست نباید رعایت اخلاق شود، با برخوردهای ناصواب و ناجور. به ویژه در صداوسیمای ما از جهت اخلاق و توسعه اخلاقی و فرهنگی پیشرفت خوبی نداشتیم، من الان برنامههای صداوسیما را که میبینم به ویژه برخی از برنامههای مذهبی آن با حقیقت مذهب مطابقت ندارد، برنامههای فرهنگی هم خیلی با عقلانیت اخلاق عجین نیست، بنابراین در عین اینکه معتقد به نظام جمهوری اسلامی هستم ولی این را هم نباید فراموش کنیم که نقد این مسایل کشور از اوجب واجبات است و اگر بخواهیم نقد بکنیم باید ببینیم دقیقا در کجا مشکل داریم و از جهت توسعه اخلاقی، انسانی و فرهنگی چه قدر پیشرفت کردهایم، این خیلی مهم است که البته من بر این باورم که متأسفانه پیشرفت خوبی نداشتیم.
حالا اگر دلائل آن را هم بخواهم بگویم اول اینکه بخشی از متولیان فرهنگی ما بیشتر خشک و ایدئولوژیک فکر کردند تا استدلالی و آماری و توجه به نتیجه کار، اگر بخواهیم حساب کنیم ما در بودجههای سالانه بودجههای فوقالعاده کلانی برای برنامههای فرهنگی داشتیم، کار فرهنگی که میگویم در آن اخلاق اجتماعی هم هست، ولی متأسفانه با این همه بودجه فرهنگی خروجی ما در حوزه فرهنگ خوب نبوده، از باب مثال میخواهم خدمتتان عرض کنم اگر یک روز صبح بروید در یکی از خیابانهای تهران و یا همین قمی که ما هستیم به نحوه رانندگی مردم نگاه کنید ببینید نحوه رانندگی مردم که همه آدمها با آن برخورد دارند اصلا طبق اصول و قاعده و قانون نیست، ما در بازار اقتصادی هم که برویم همین است به اصول بازار هم که نگاه کنید نرخها سر جایش نیست، مردم میخواهند به هم دروغ بگویند کلاه سر هم بگذارند، اعتمادی بین بخشی از مردم و حاکمیت وجود ندارد، اعتمادی در متن جامعه هم وجود ندارد و در جامعهای که سلب اعتماد شد این جامعه از لحاظ فرهنگی عقب است و اگر یک آمار دیگر بخواهیم بگیریم مسئله راستگویی و دروغگویی است، شما ببینید یک فردی از صبح که بیدار میشود تا شب که بخوابد حالا زن یا مرد، پدر، مادر و فرزند چه قدر از حرفهایی که به هم میزنند از روی صداقت است و چه قدر هم دروغ است و همین طور بیائید در جامعه، اخبار ما گفتارهای آماری ما، این است که صداقت واقعی در فرهنگ جامعه ما خیلی کمرنگ شده است، در هر صورت من بر این باورم که باید اشتباهات را نقد کرد، در این ایام افراد کارشناس بیاورند مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی را بازنگری و نقد کنند تا ببینیم در این ۴۳ سال موفقیتهایمان کجا بوده و ناراستیهای ما کجا بوده؟ این افراد از دسته آدمهای وابسته هم نباشند، بلکه افرادی آزاداندیش از دانشگاهها، اساتید و کارشناسان دعوت شوند و این ۴۳ سال را نقد کنند.
جامعه ایران یک جامعه تاریخدار، با تمدن، با فرهنگ و سرآمدی در بین کشورهای دنیا بوده، اما امروز متأسفانه جایی ایستادهایم که در دنیا در آمارهای جهانی رتبه خوبی نداریم به ویژه در فساد اداری و فساد اقتصادی بسیار رتبه بدی داریم، چرا ایرانی که متکی به فرهنگ کهن است، متکی به فرهنگ اسلام است آمار مفاسد اقتصادیاش در سطح دنیا باید تا این حد بد باشد، به نظر من مدرن یعنی این، یعنی اینکه بشر از لحاظ اخلاقی، فرهنگی، انسانی و سیاسی هم پیشرفت کرده باشد که ما متأسفانه پیشرفت خوبی در این زمینهها نداشتیم.
یک قرن رو به پایان است، به عقیده شما ایران قرن اخیر در نسبت با تاریخ پیش از آن دچار چه تحولاتی شده، آیا امروز ایران در قرن جدید میتواند نسبتی با گذشته خود برقرار کند یا خیر؟
این موضوع بستگی به این دارد که منظور از این گذشته چیست و چه زمانی مد نظر است؟ در گذشته سه فرهنگ در کشور ما حاکم بوده، فرهنگ اسلام، فرهنگ ایران و فرهنگ غرب که ما نتوانستیم در قرن جدید و به ویژه در ۵۰ سال اخیر یک نسبت مناسبی میان این سه فرهنگ برقرار کنیم، بعضی از ما آن قدر اسلامزده هستیم که میگوئیم هر چه از غرب بیاید بد است و باید همه غرب را از بین برد و این نگاههای افراطی را داریم، بعضی از ما آن قدر در فرهنگ غرب غرق میشویم که میگوئیم هر چه از فرهنگ اسلام آمده باید بگذاریم کنار، برخی هم که میگویند نه، فرهنگ ایران همه چیز را در خودش دارد و باید فرهنگ اسلامی و غربی را بگذاریم کنار، در حالی که نفی هر گونه فرهنگی در یک جامعه نابودی آن جامعه را در پی دارد، لذا ما باید بتوانیم عاقلانه و عادلانه نسبت مناسبی بین فرهنگ ایران و اسلام و غرب برقرار کنیم به گونهای که اینها در توسعه ما مؤثر باشند، ما منهای فرهنگ غرب نمیتوانیم پیشرفت کنیم، همان طور که منهای فرهنگ اسلام و ایران نمیتوانیم پیشرفت کنیم، اما اگر اینها هر سه در کنار هم و در نسبت درست با هم قرار بگیرند بله پیشرفت ما را هم در پی خواهد داشت، بنابراین در ۵۰ سال اخیر پیشرفت خوبی از این جهت نداشتیم.
شما جامعه ایرانی را در قرن جدید دچار نوعی از خود بیگانگی مفرط میبینید یا اینکه برای قرن جدید طلیعه بازگشت به برخی از ارزشهای مقتدر و مسلط که باعث تداوم و قوام فرهنگ و جامعه ایرانی بودند، متصور هستید؟
من پیشگو و پیشبین نیستیم، ولی اگر بخواهیم بر همین اساس جلو برویم ما در قرن آینده در فرهنگ خودمان خیلی موفق نیستیم، اگر میخواهیم در تفکر و فرهنگ خود به نوعی از موفقیت و پیشرفت دست پیدا کنیم باید این نگاههای رادیکالیستی و افراطیگری کلا از جامعه ما زدوده شده و از بین برود، با هیچ نگاه افراطی ما موفق نیستم متأسفانه در صدا و سیما و جامعه ما نگاههای افراطی به معنای ایدئولوژیک بسیار گسترش و احاطه پیدا کرده است، اگر این طور باشد نه، ما در قرن آینده هم موفق نخواهیم بود، یعنی حرکتهای رادیکالیستی در هیچ جهتی موفق نخواهد بود چه در جهت سیاسی، چه در جهت فرهنگی، چه در جهتهای دینی و مذهبی، متأسفانه ما در این ۴۰ تا ۵۰ سال اخیر دچار این حرکتهای رادیکالیستی افراطی در جامعه خودمان بودیم، اگر این دیدگاهمان را عوض نکنیم و دنیا را آنطور که هست نبینیم بازهم مشکلات بزرگی پیش رو خواهیم داشت ولی اگر بنشینیم و تجزیه و تحلیل کنیم و دنیا را آن طور که هست ببینیم و با دنیا منطق گفتوگو را حاکم کنیم نه منطق نفی و مرگ و ناسزا بله به جایی خواهیم رسید، ولی اگر بخواهیم با این منطق که باید با دنیا در تضاد باشیم پیش برویم و گروههای مذهبی افراطی را در دنیا به رسمیت بشناسیم، و عقلانیت و اخلاق را جایگزین این رویکرد نکنیم، دچار مشکل خواهیم شد.
سال ۹۹ سالی بود که در سایه کرونا گذشت اساسا چگونه میشود فهمی از رفتار سیاسی و اجتماعی ایرانیان در این سال داشت؟
متأسفانه وقتی اقتصاد یک جامعه به هم بخورد همه چیز آن جامعه هم به هم خواهد خورد و تحت تأثیر قرار خواهد گرفت، ما در این یکی، دو سال اخیر و به ویژه یک سال اخیر وضعیت اقتصادی نرمالی نداشتیم و فشارهای اقتصادی فراوانی روی مردم بود، از طرف دیگر هم که مسئله کرونا به وجود آمد و همه اینها با هم عجین شد و فشار مضاعف بر مردم حاکم کرد، موقعی که ما دچار مشکلات اقتصادی باشیم، گرفتار مشکلات کرونا باشیم طبیعی است که فشار روحی بیشتری بر مردم وارد شده و بالاخره جامعه را ناامید میکند، حالا کشورهای دیگر ممکن است که از جهت اقتصادی ناامید نباشند اما یک جوان ایرانی که صبح از خواب بیدار میشود و امیدوار به آیندهاش نیست آن هم در وضعیت کرونا خوب مشخص است که در روحیهاش اثر منفی میگذارد این است که در سال ۹۹ و سال ۹۸ بر ملت ایران سخت گذشت به ویژه در مسئله تحریمها و با وجود مسائل اقتصادی و فشارهایی که بر شانه مردم بود که با وجود اینها طبیعی است که رفتارهای سیاسی و اجتماعی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
منتشر شده در
گفتار
برچسب ها
گرههای سیاسی را باز كنید تا اقتصاد سامان بیابد
نوشته شده توسط Super Userفاضلمیبدی: مشکلات اقتصادی زمانی حل میشود که مسائل سیاسی حل شده باشد، بر ضرورت حل هرچه زودتر موضوع برجام تاکید کرد و از اینکه این موضوع هرچه به تاخیر بیفتد به زیان کشور خواهد بود و ناراحتی مردم را در پی دارد، ابزار نگرانی کرد. .
آرمان ملی- نازنین فرازی: برجام در دوره ترامپ آنقدر زخم کاری خورد که از نفس افتاد و ایران بهتنهایی پیکر آن را بر دوش کشید تا به امروز رسید. حالا اما که میشود روح تازهای به برجام دمید تا زنده شود، مشکل این است که گام اول را ایران بردارد یا آمریکا. آمریکایی که بدعهدی کرد و از برجام خارج شد در مقابل ایران که به گفته رئیسجمهورش جز صلح و مذاکره نمیخواهد، میگوید که راه دیپلماسی باز است اما دست از بازی «اول تو، بعد من» برنمیدارد. دکتر روحانی دیروز با اشاره به اینکه با بازگشت ذرهذره و دو طرف به برجام هم مشکلی نداریم، دست طرف مقابل را در برداشتن قدمهای گامبهگام هم باز گذاشت اما ظاهرا مشکل برداشتن گام اول است که چه کسی پیشقدم شود. با محمدتقی فاضل میبدی در اینباره به گفتوگو نشستیم. استاد و پژوهشگری که با درد مردم غریبه نیست و تکدیگری دختران سر چهارراهها را موجب عزت نمیداند و از آن بهعنوان دردی همگانی نام برد.حاصل گفتوگوی «آرمان ملی» با محمدتقی فاضل میبدی را در ادامه میخوانید
ایــران و آمریکا هر کدام دیگری را موظف به بازگشت تعهدات برجامی میداند، ضمن اینکه دکتر روحانی ایران را کشوری خواهان صلح میداند.
در نهجالبلاغه از علی(ع) جملهای خطاب به مالک اشتر داریم که خیلی قابلتوجه است. امیرمومنان میگوید اگر دشمن تو، تو را دعوت به صلح کرد این دعوت را بپذیر که به نفع ملت و کشورت خواهد بود. آنچه باعث رنج و درد مردم در هر کشوری میشود، جنگهای سردی است که معمولا بین دولتها بهوجود میآید. در سالهایی که با آمریکا رابطه خصمانهای داشتیم، ملتهای ایران و آمریکا میتوانستند روابط خوبی با همدیگر داشته باشند به دلیل اینکه هزاران تحصیلکرده ایرانی در آمریکا هستند و اکنون هم جوانان نخبه ایرانی برای تحصیلات عالی در آمریکا باید با مشقت فراوان به دنبال اخذ ویزا در کشورهای همسایه باشند. از طرفی برای آمریکاییهایی که خواهان بازدید از آثار و تمدن ایرانی هستند نیز کاری سخت و پرهزینه خواهد بود. ایران کشور جذابی از نظر توریستی است ولی متاسفانه نتوانستیم توریستهای کشورهای غربی بهویژه آمریکا را جذب کنیم تا مظاهر تمدن ما را ببینند و از درآمد صنعت توریسم هم محروم ماندیم. بر این باورم بهتر است دولتمردان ما و آمریکا با حسننیت پشت یک میز بهمنظور مذاکرهای جدی برای حل مشکلات، بنشینند. تحریمهایی که آمریکا بر ایران وارد کرد، بسیار شکننده بود و تورم بزرگی را پدید آورد که بهویژه در سالهای اخیر شاهد این مساله بودیم بعد از آنکه ترامپ نقض عهد کرد و برجام را زیر پا گذاشت و برخلاف تعهدات بینالمللی از برجام خارج شد. اکنون که رئیسجمهور جدید آمریکا در کاخ سفید مستقر شده دولتمردان او باید حسننیت داشته و از موضع بالا و عزتمندانه با ایران مذاکره کنند و مساله تحریمها را حل نمایند. اگر واقعا سیاسیون و دولتمردان ما احساس کردند که آمریکا در کار خود صداقت دارد و اگر هم گام اول را ما برداریم و او هم گام دوم را صادقانه برخواهد داشت، بالاخره باید اقدام کرد. حال اینکه از حالا بدبین باشیم که اینها ممکن است صادقانه جلو نیامده و گام برندارند، این موضوع به فهم و هوش و ذکاوت سیاستمداران ایران برمیگردد که پیشنهاد آمریکا را چقدر صادقانه ارزیابی کنند. به نظر میرسد دولت فعلی آمریکا با دولت قبلی فرق دارد و آن حالت خصمانه ترامپ و تیمش که نسبت به ملت ایران داشت، در دولت فعلی به احتمال قوی نیست یــا خیــلی کمتر است.
متاسفانه طی چند سالی که با آمریکا مشکل داشتیم و با کشورهای دیگر منطقه، روابطی هم را که با کشورهای عرب و همسایه داشتیم هم از دست دادیم. روابط تجاری که بین ما و امارات و عراق بوده، ممکن است اگر مساله رابطه ایران و آمریکا حل نشود، کشورهای باقیمانده در منطقه که با ما ارتباط دارند هم ارتباطشان با ما بسیار محدود شود. آمریکا قطعا روی عراق فشار خواهد آورد و این کشور را در تنگنا قرار خواهد داد.
ادامه وضع فعلی تا کجا امکانپذیر است؟ انتخابات 1400 را هم در پیش داریم درحالیکه برخلاف دورههای قبل به نظر میرسد چندان اولویت جامعه نباشد.
به نظر میرسد وضع فعلی قابل ادامه دادن نیست و اینکه با چه سیاستی را بلد نیستم ولی هرچه زودتر باید از این وضع خلاص شد و آنچه را به صلاح کشور و ملت است، انجام داد. در کوچه و بازار بخش زیادی مردم ناراحتند و اگر همین وضع ادامه یابد و اقتصاد اینطور ملتهب و تورم اینگونه رو به افزایش باشد به نظر نمیرسد که انتخابات پرشوری در حد انتظار در پیش داشته باشیم. در جامعه ما عزت مردم در گروی اقتصاد، معیشت و نان در سفرهشان است. اگر اقتصاد، معیشت و سفره مردم خوب شود، عزت حفظ خواهد شد. اینکه بگوییم فقط عزت، موقعی که افراد از خرید دو کیلو پرتقال هم عاجزند. وقتی دهها دختر جوان در خیابان گدایی میکنند و شاهد دختران جوانی هستیم که باید زندگی باشرافتی داشته باشند، چادر به کمر بسته و در خیابان تکدیگری میکنند و گل و دستمال کاغذی میفروشند، عزت مدنظر دیده نمیشود. اگر در یک جامعه 5میلیونی 50 نفر هم اینطور منش خود را در خیابان بگذارند، عزت همه زیر پا رفته چون بنیآدم اعضای یک پیکرند. لذا دولتمردان باید هرچه زودتر فکری کنند تا یک زندگی عزتمندانه و شایستهتر به مردم برگردد. ارزش پول ملی افزایش یابد و حفظ شود، پاسپورت ما در دنیا به جایگاه اولیه خود برگردد و این سیستم فساد اداری که عمدتا به خاطر تحریمها بهوجود آمده از بین برود تا یک کشور عزتمندانهتری داشته باشیم و همان شعار استقلال، آزادی در جامعه بیشتر تقویت شود و اگر خواسته باشیم این روش را ادامه دهیم که اول تو و بعد من، خیلی مطلوب و صلاح نیست.
سیاست خارجی به سکانداری دکتر ظریف را که اخیرا در مصاحبهای به اینکه برخی مواضع اتخاذشده موضع خودشان نیست چطور ارزیابی میکنید؟
سیاست در دنیا براساس خرد و مصلحت است؛ مصلحت ملت و خردجمعی. آنچه در حکومتداری و شیوه دولتمردان مطرح است، تامین مصالح عمومی است. هر سیاستی که داشته باشید اگر مصالح عمومی و منافع ملت تامین نشود،آن سیاست زیر سوال است. دکتر ظریف در مصاحبهای به اینکه سیاست خارجی خیلی دست ما نیست اشاره میکند درحالیکه وزیر امورخارجه نماینده یک ملت در مسائل خارجی کشور است و باید سیاست را به او با رویکردهای کلانی که در کشور وجود دارد، سپرد. اما اینکه آقای ظریف یک سیاست و دیگرانی هم در مقابل ایشان، سیاست دیگری داشته باشند هیچوقت کشور جلو نمیرود. در 22 بهمن امسال گفتم که اگر خواسته باشیم این روز را بزرگ بشماریم نخستین کاری که باید بکنیم این است که 42 بیست و دو بهمنی که بر ما گذشته را نقد کنیم؛ سیاست خارجی، سیاست داخلی و رابطهمان با کشورهای بزرگ دنیا را. ببینیم واقعا این نوع روابط سیاست خارجی به نفع کشور بوده یا نبوده. در این راستا متفکرانی با اندیشه آزاد میتوانند سیاستهای خارجی را در صداوسیما نقد کنند. اینکه یک گروه سیاست خارجی را در دست خود بگیرد، به نفع کشور نیست. امروز افراد دانشمندی در رشتههای علوم سیاسی، اقتصاد و سایر رشتهها هستند که بر این سیاست خارجی فعلی نقد دارند. به دانشگاهیان داخل کشور فرصت دهیم تا در این ایام نقدهایشان را مطرح کنند و اشکالات را بگویند یا وارد هست یا نیست تا اینکه بفهمیم در سیاست خارجی چکار باید بکنیم. به نظر میرسد سیاست خارجی دولت، مطلوب نیست چون تماما دست دولت نیست و بخشی دست دولت و بخشی دست غیردولت است که موجب ناهمگونی است. نباید اتفاقاتی رخ دهد که دولت بیخبر باشد و همین است که در منطقه در حد مطلوب موفق نبودیم. اینکه سیاست خارجی در منطقه به گونهای تعریف شود که کشورهای همسایه از ما جدا شوند و به اسرائیل بپیوندند جای سوال است. چرا باید اتفاقات ناگواری بیفتد که امارات عربی که در کنار ما بوده و این همه دادوستد مالی داشتیم و ایرانیان زیادی در این کشور کار و زندگی میکنند در کشور ایران مسلمان سفیر نداشته باشد و در اسرائیل که دشمن مسلمانهاست، سفیر دارد! هرچند امارات بیتقصیر نیست ولی رویکرد ما هم مهم است؛ همینطور عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه. در هر صورت سیاست خارجی که در این چند سال داشتیم، سیاست خارجی مطلوب همگان نبوده است.
به معیشت مردم اشاره کردید و به مرحلهای رسیدهایم که جامعه با صبوری منتظر پایان دوره ترامپ بود تا گشایشی حاصل شود.
اساس مطالبات مردم اقتصادی است که در کف کوچه و بازار خودش را نشان میدهد. مردم از هرچه بگذرند از شکم خود نمیتوانند بگذرند. در عمق داستان، مسائل اقتصادی کشور که برای تامین معیشت مردم هست، موقعی حل میشود که مسائل سیاسی هم حل شده باشد. در دنیای امروز مسائل اقتصادی از مسائل سیاسی جدا نیست. اینکه به دولت حمله کنیم چرا گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی هست باید از آن طرف هم به دولت اختیاراتی دهیم تا سیاست خارجی خود را درست کند و دنیا در ایران سرمایهگذاری کند، کارخانهها رونق بگیرد، نیروی کار جذب شود، اقتصاد هم بسامان میشود. شوخی نیست در کشوری مثل ایران درصد سرمایهگذاری کشورهای خارجی ضعیف است. در عراق کنونی که از هر جهت نسبت به کشور ایران عقبماندهتر است و نه تمدن و فرهنگ و ذخایری مانند ما دارد ولی اربیل عراق را ببینید که چه خبر است. چرا چنین سرمایهگذاریای نباید در ایران روی دهد؟ واقعیت این است که تا این مشکلات حل نشود، مطالبات مردم بهویژه در زمینه اقتصاد وجود دارد. امروز برخی تمایل دارند که در کشور سرمایهگذاری کنند ولی جرات نمیکنند. باید امنیت و فضای داخلی ما درست باشد، مجلس و قوه قضائیه با دولت همگامتر شوند و یک فضای امنی ایجاد کنند تا در آن فضای امن، مسائل اقتصادی هم صورت بگیرد و معیشت مردم هم درست شود والا مطالبات مردم به قوت خود باقی است. اگر وضع بر این منوال جلو برود یک خطر و هشدار خواهد بود. فقر بر مردم فشار میآورد. باور کنید انواع و اقسام فسادهایی که هست، ناشی از مسائل اقتصای است و از آن طرف مردم شاهد فسادهای مالی صورتگرفته در کشورند و روزبهروز هم رو شده و مطرح میشود. در کشوری که تحریم بر آن حاکم باشد دو چیز بهوجود میآید: افراد رانتخواری که بهاصطلاح دنبال سوءاستفاده هستند و از سوی دیگر هم انسانهای گرسنه و محروم که ممکن است نسبت به سرمایهدار جامعه بدبین شوند. بنابراین باید سعی کنیم رویکردهای کلان سیاسیمان را درست کنیم تا مسائل اقتصادیمان حل شود. نگرانم هرچه مساله برجام و مذاکره به تاخیر بیفتد به زیان کشور خواهد بود و بر مشکلات مردم افزوده خواهد شد. زودتر باید هرکاری بکنیم تا این مساله حل شود.
آرمان ملی- نازنین فرازی: برجام در دوره ترامپ آنقدر زخم کاری خورد که از نفس افتاد و ایران بهتنهایی پیکر آن را بر دوش کشید تا به امروز رسید. حالا اما که میشود روح تازهای به برجام دمید تا زنده شود، مشکل این است که گام اول را ایران بردارد یا آمریکا. آمریکایی که بدعهدی کرد و از برجام خارج شد در مقابل ایران که به گفته رئیسجمهورش جز صلح و مذاکره نمیخواهد، میگوید که راه دیپلماسی باز است اما دست از بازی «اول تو، بعد من» برنمیدارد. دکتر روحانی دیروز با اشاره به اینکه با بازگشت ذرهذره و دو طرف به برجام هم مشکلی نداریم، دست طرف مقابل را در برداشتن قدمهای گامبهگام هم باز گذاشت اما ظاهرا مشکل برداشتن گام اول است که چه کسی پیشقدم شود. با محمدتقی فاضل میبدی در اینباره به گفتوگو نشستیم. استاد و پژوهشگری که با درد مردم غریبه نیست و تکدیگری دختران سر چهارراهها را موجب عزت نمیداند و از آن بهعنوان دردی همگانی نام برد.حاصل گفتوگوی «آرمان ملی» با محمدتقی فاضل میبدی را در ادامه میخوانید
ایــران و آمریکا هر کدام دیگری را موظف به بازگشت تعهدات برجامی میداند، ضمن اینکه دکتر روحانی ایران را کشوری خواهان صلح میداند.
در نهجالبلاغه از علی(ع) جملهای خطاب به مالک اشتر داریم که خیلی قابلتوجه است. امیرمومنان میگوید اگر دشمن تو، تو را دعوت به صلح کرد این دعوت را بپذیر که به نفع ملت و کشورت خواهد بود. آنچه باعث رنج و درد مردم در هر کشوری میشود، جنگهای سردی است که معمولا بین دولتها بهوجود میآید. در سالهایی که با آمریکا رابطه خصمانهای داشتیم، ملتهای ایران و آمریکا میتوانستند روابط خوبی با همدیگر داشته باشند به دلیل اینکه هزاران تحصیلکرده ایرانی در آمریکا هستند و اکنون هم جوانان نخبه ایرانی برای تحصیلات عالی در آمریکا باید با مشقت فراوان به دنبال اخذ ویزا در کشورهای همسایه باشند. از طرفی برای آمریکاییهایی که خواهان بازدید از آثار و تمدن ایرانی هستند نیز کاری سخت و پرهزینه خواهد بود. ایران کشور جذابی از نظر توریستی است ولی متاسفانه نتوانستیم توریستهای کشورهای غربی بهویژه آمریکا را جذب کنیم تا مظاهر تمدن ما را ببینند و از درآمد صنعت توریسم هم محروم ماندیم. بر این باورم بهتر است دولتمردان ما و آمریکا با حسننیت پشت یک میز بهمنظور مذاکرهای جدی برای حل مشکلات، بنشینند. تحریمهایی که آمریکا بر ایران وارد کرد، بسیار شکننده بود و تورم بزرگی را پدید آورد که بهویژه در سالهای اخیر شاهد این مساله بودیم بعد از آنکه ترامپ نقض عهد کرد و برجام را زیر پا گذاشت و برخلاف تعهدات بینالمللی از برجام خارج شد. اکنون که رئیسجمهور جدید آمریکا در کاخ سفید مستقر شده دولتمردان او باید حسننیت داشته و از موضع بالا و عزتمندانه با ایران مذاکره کنند و مساله تحریمها را حل نمایند. اگر واقعا سیاسیون و دولتمردان ما احساس کردند که آمریکا در کار خود صداقت دارد و اگر هم گام اول را ما برداریم و او هم گام دوم را صادقانه برخواهد داشت، بالاخره باید اقدام کرد. حال اینکه از حالا بدبین باشیم که اینها ممکن است صادقانه جلو نیامده و گام برندارند، این موضوع به فهم و هوش و ذکاوت سیاستمداران ایران برمیگردد که پیشنهاد آمریکا را چقدر صادقانه ارزیابی کنند. به نظر میرسد دولت فعلی آمریکا با دولت قبلی فرق دارد و آن حالت خصمانه ترامپ و تیمش که نسبت به ملت ایران داشت، در دولت فعلی به احتمال قوی نیست یــا خیــلی کمتر است.
متاسفانه طی چند سالی که با آمریکا مشکل داشتیم و با کشورهای دیگر منطقه، روابطی هم را که با کشورهای عرب و همسایه داشتیم هم از دست دادیم. روابط تجاری که بین ما و امارات و عراق بوده، ممکن است اگر مساله رابطه ایران و آمریکا حل نشود، کشورهای باقیمانده در منطقه که با ما ارتباط دارند هم ارتباطشان با ما بسیار محدود شود. آمریکا قطعا روی عراق فشار خواهد آورد و این کشور را در تنگنا قرار خواهد داد.
ادامه وضع فعلی تا کجا امکانپذیر است؟ انتخابات 1400 را هم در پیش داریم درحالیکه برخلاف دورههای قبل به نظر میرسد چندان اولویت جامعه نباشد.
به نظر میرسد وضع فعلی قابل ادامه دادن نیست و اینکه با چه سیاستی را بلد نیستم ولی هرچه زودتر باید از این وضع خلاص شد و آنچه را به صلاح کشور و ملت است، انجام داد. در کوچه و بازار بخش زیادی مردم ناراحتند و اگر همین وضع ادامه یابد و اقتصاد اینطور ملتهب و تورم اینگونه رو به افزایش باشد به نظر نمیرسد که انتخابات پرشوری در حد انتظار در پیش داشته باشیم. در جامعه ما عزت مردم در گروی اقتصاد، معیشت و نان در سفرهشان است. اگر اقتصاد، معیشت و سفره مردم خوب شود، عزت حفظ خواهد شد. اینکه بگوییم فقط عزت، موقعی که افراد از خرید دو کیلو پرتقال هم عاجزند. وقتی دهها دختر جوان در خیابان گدایی میکنند و شاهد دختران جوانی هستیم که باید زندگی باشرافتی داشته باشند، چادر به کمر بسته و در خیابان تکدیگری میکنند و گل و دستمال کاغذی میفروشند، عزت مدنظر دیده نمیشود. اگر در یک جامعه 5میلیونی 50 نفر هم اینطور منش خود را در خیابان بگذارند، عزت همه زیر پا رفته چون بنیآدم اعضای یک پیکرند. لذا دولتمردان باید هرچه زودتر فکری کنند تا یک زندگی عزتمندانه و شایستهتر به مردم برگردد. ارزش پول ملی افزایش یابد و حفظ شود، پاسپورت ما در دنیا به جایگاه اولیه خود برگردد و این سیستم فساد اداری که عمدتا به خاطر تحریمها بهوجود آمده از بین برود تا یک کشور عزتمندانهتری داشته باشیم و همان شعار استقلال، آزادی در جامعه بیشتر تقویت شود و اگر خواسته باشیم این روش را ادامه دهیم که اول تو و بعد من، خیلی مطلوب و صلاح نیست.
سیاست خارجی به سکانداری دکتر ظریف را که اخیرا در مصاحبهای به اینکه برخی مواضع اتخاذشده موضع خودشان نیست چطور ارزیابی میکنید؟
سیاست در دنیا براساس خرد و مصلحت است؛ مصلحت ملت و خردجمعی. آنچه در حکومتداری و شیوه دولتمردان مطرح است، تامین مصالح عمومی است. هر سیاستی که داشته باشید اگر مصالح عمومی و منافع ملت تامین نشود،آن سیاست زیر سوال است. دکتر ظریف در مصاحبهای به اینکه سیاست خارجی خیلی دست ما نیست اشاره میکند درحالیکه وزیر امورخارجه نماینده یک ملت در مسائل خارجی کشور است و باید سیاست را به او با رویکردهای کلانی که در کشور وجود دارد، سپرد. اما اینکه آقای ظریف یک سیاست و دیگرانی هم در مقابل ایشان، سیاست دیگری داشته باشند هیچوقت کشور جلو نمیرود. در 22 بهمن امسال گفتم که اگر خواسته باشیم این روز را بزرگ بشماریم نخستین کاری که باید بکنیم این است که 42 بیست و دو بهمنی که بر ما گذشته را نقد کنیم؛ سیاست خارجی، سیاست داخلی و رابطهمان با کشورهای بزرگ دنیا را. ببینیم واقعا این نوع روابط سیاست خارجی به نفع کشور بوده یا نبوده. در این راستا متفکرانی با اندیشه آزاد میتوانند سیاستهای خارجی را در صداوسیما نقد کنند. اینکه یک گروه سیاست خارجی را در دست خود بگیرد، به نفع کشور نیست. امروز افراد دانشمندی در رشتههای علوم سیاسی، اقتصاد و سایر رشتهها هستند که بر این سیاست خارجی فعلی نقد دارند. به دانشگاهیان داخل کشور فرصت دهیم تا در این ایام نقدهایشان را مطرح کنند و اشکالات را بگویند یا وارد هست یا نیست تا اینکه بفهمیم در سیاست خارجی چکار باید بکنیم. به نظر میرسد سیاست خارجی دولت، مطلوب نیست چون تماما دست دولت نیست و بخشی دست دولت و بخشی دست غیردولت است که موجب ناهمگونی است. نباید اتفاقاتی رخ دهد که دولت بیخبر باشد و همین است که در منطقه در حد مطلوب موفق نبودیم. اینکه سیاست خارجی در منطقه به گونهای تعریف شود که کشورهای همسایه از ما جدا شوند و به اسرائیل بپیوندند جای سوال است. چرا باید اتفاقات ناگواری بیفتد که امارات عربی که در کنار ما بوده و این همه دادوستد مالی داشتیم و ایرانیان زیادی در این کشور کار و زندگی میکنند در کشور ایران مسلمان سفیر نداشته باشد و در اسرائیل که دشمن مسلمانهاست، سفیر دارد! هرچند امارات بیتقصیر نیست ولی رویکرد ما هم مهم است؛ همینطور عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه. در هر صورت سیاست خارجی که در این چند سال داشتیم، سیاست خارجی مطلوب همگان نبوده است.
به معیشت مردم اشاره کردید و به مرحلهای رسیدهایم که جامعه با صبوری منتظر پایان دوره ترامپ بود تا گشایشی حاصل شود.
اساس مطالبات مردم اقتصادی است که در کف کوچه و بازار خودش را نشان میدهد. مردم از هرچه بگذرند از شکم خود نمیتوانند بگذرند. در عمق داستان، مسائل اقتصادی کشور که برای تامین معیشت مردم هست، موقعی حل میشود که مسائل سیاسی هم حل شده باشد. در دنیای امروز مسائل اقتصادی از مسائل سیاسی جدا نیست. اینکه به دولت حمله کنیم چرا گرانی و تورم و مشکلات اقتصادی هست باید از آن طرف هم به دولت اختیاراتی دهیم تا سیاست خارجی خود را درست کند و دنیا در ایران سرمایهگذاری کند، کارخانهها رونق بگیرد، نیروی کار جذب شود، اقتصاد هم بسامان میشود. شوخی نیست در کشوری مثل ایران درصد سرمایهگذاری کشورهای خارجی ضعیف است. در عراق کنونی که از هر جهت نسبت به کشور ایران عقبماندهتر است و نه تمدن و فرهنگ و ذخایری مانند ما دارد ولی اربیل عراق را ببینید که چه خبر است. چرا چنین سرمایهگذاریای نباید در ایران روی دهد؟ واقعیت این است که تا این مشکلات حل نشود، مطالبات مردم بهویژه در زمینه اقتصاد وجود دارد. امروز برخی تمایل دارند که در کشور سرمایهگذاری کنند ولی جرات نمیکنند. باید امنیت و فضای داخلی ما درست باشد، مجلس و قوه قضائیه با دولت همگامتر شوند و یک فضای امنی ایجاد کنند تا در آن فضای امن، مسائل اقتصادی هم صورت بگیرد و معیشت مردم هم درست شود والا مطالبات مردم به قوت خود باقی است. اگر وضع بر این منوال جلو برود یک خطر و هشدار خواهد بود. فقر بر مردم فشار میآورد. باور کنید انواع و اقسام فسادهایی که هست، ناشی از مسائل اقتصای است و از آن طرف مردم شاهد فسادهای مالی صورتگرفته در کشورند و روزبهروز هم رو شده و مطرح میشود. در کشوری که تحریم بر آن حاکم باشد دو چیز بهوجود میآید: افراد رانتخواری که بهاصطلاح دنبال سوءاستفاده هستند و از سوی دیگر هم انسانهای گرسنه و محروم که ممکن است نسبت به سرمایهدار جامعه بدبین شوند. بنابراین باید سعی کنیم رویکردهای کلان سیاسیمان را درست کنیم تا مسائل اقتصادیمان حل شود. نگرانم هرچه مساله برجام و مذاکره به تاخیر بیفتد به زیان کشور خواهد بود و بر مشکلات مردم افزوده خواهد شد. زودتر باید هرکاری بکنیم تا این مساله حل شود.
پیام تسلیت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به مناسبت درگذشت آیت الله آقای حاج سید رضی علوی (ره) پدر گرامی وزیر محترم اطلاعات
نوشته شده توسط Super User
بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
حضرت حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمود علوی وزیرمحترم اطلاعات دامت افاضاته
ضایعه درگذشت پدر بزرگوارتان؛ عالم وارسته، عامل و مومن مرحوم مغفور آیت الله حاج سید رضی علوی رضوان الله تعالی علیه، موجب تاثر و تالم خاطر شد.
درگذشت آن عالم بزرگوار که سالهای متمادی عمر خود را صرف تبیین و ترویج معارف اسلامی کرد، خدمت حضرتعالی و همه بازماندگان تسلیت عرض میکنیم. از خداوند باری تعالی برای آن مرحوم رحمت واسعه و حشر با صالحان و برای بازماندگان صبر و اجر خواستاریم.
توفیق خدمت روزافزون و سلامتی برای جنابعالی آرزومندیم.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱/۱۲/۱۳۹۹
انا لله و انا الیه راجعون
حضرت حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمود علوی وزیرمحترم اطلاعات دامت افاضاته
ضایعه درگذشت پدر بزرگوارتان؛ عالم وارسته، عامل و مومن مرحوم مغفور آیت الله حاج سید رضی علوی رضوان الله تعالی علیه، موجب تاثر و تالم خاطر شد.
درگذشت آن عالم بزرگوار که سالهای متمادی عمر خود را صرف تبیین و ترویج معارف اسلامی کرد، خدمت حضرتعالی و همه بازماندگان تسلیت عرض میکنیم. از خداوند باری تعالی برای آن مرحوم رحمت واسعه و حشر با صالحان و برای بازماندگان صبر و اجر خواستاریم.
توفیق خدمت روزافزون و سلامتی برای جنابعالی آرزومندیم.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
۱/۱۲/۱۳۹۹
منتشر شده در
اخبار
برچسب ها
«تأثیر اقتصاد و معاش بر اخلاق»
نوشته شده توسط Super Userهادی سروش
تاثیر زندگی سخت بر اخلاق
️معاش و بخش مالی زندگی از ضرورات های اجتناب ناگزیر زندگی بشر است و بدون تردید هر گونه حوادث اقتصادی و کمبودهای مالی، براخلاق تاثیر گذار است. بطوریکه وقتی انسان در تنگنای اقتصادی قرار می گیرد، نه تنها زندگی انسان با مشکلاتی مواجه می شود، بلکه اخلاق فردی و جمعی سخت آسیب پذیر می شود.
ارزش️ تلاش در مسیر اقتصاد سالم
روایتی را هم مرحوم کلینی نقل می کند و هم شیخ طوسی نقل کرده که پیامبر(ص)فرمود: «العبادت سبعون جزءافضلها طلب الحلال» عبادت هفتاد جزء دارد مهمترین جزء آن این است که انسان تلاش کند معیشت حلال بدست بیاورد. پس در نگاه پیامبر عزیزمان «تلاش اقتصادی» یک عبادت با فضیــلت است و با فضلیت ترین قسمت عبادت این است که انسان تلاش کند روزی حلال ومثبتی داشته باشد.
روایت دیگرامام صادق(ع) فرمود: «الکادعلی عیاله کالمجـاهد فی سبیله» کسانی که تلاش برای زندگی میکنند این ها مانند مجاهدان فی سبیل الله هستند.
قرآن و مسئله فشار اقتصادی
در رابطه با تاثیر منفی فشار اقتصادی بر ایمان و اخلاق، از قرآن شریف استفاده کنیم؛ قرآن در رابطه با مسائل معاش زندگی ما، مسائل اقتصادی زندگی ما، اصولی را مطرح می فرماید. این اصول کاملاً قابل توجه و قابل دقت است.
اصول مهم قرآنی در بخش معیشت مطرح است که زمینه زندگی راحت و زندگی تـوام با آرامش وزندگی بی دغــدغه از نظر مسائل اقتصادی برای بشر آماده باشد. خدا، دنیا را، زندگی را، انسان را، در شرایـطی خلق نکرده که فقر و بیچارگی و گرسنگی او را از پا در بیاورد و سنت او این نیست که آدمی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد.
اصل اول؛ آماده بودن زمینه ها و امکانات اقتصادی
خدای متعال دومطلب را می فرماید که من برای شما انجام دادم و از بحث در مضارع نیست که انجام می دهم.
آیه دهم سوره اعراف این است:«وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ» آن دو چیزی که خدا قرار داد در بحث اقتصاد و مسائل معاش زنـــدگی ما این است؛ مطلب اول آیه؛ «مکناکم فی الارض»، شما در روی زمین دارای مدیـــریت هستید، کار را به دست شما دادم توانایی را به دست شما دادم. پس این نیست که انسان توانایی نداشته باشد انسان همان طوری که در دانش در علم می تواند بسیار پرواز کند بسیار اوج بگیرید. این دانشمندان که در علوم مختلف انســانی و اســلامی و تجربی و تمام صنعت ها اوج برداشتن درطول تاریخ بشریت. این ها را کسی منـکر نیست. همان طوری که در بخش علم، خداوند متعال زمینه را آماده فرموده هر کسی توانایی دارد و سلیــقه اش در این جا میتواند شکل بگیرد زمینه آماده است.
مطلب دوم آیه؛ «جعلنا لــکم فیـــها معایش»؛ برای انسان معـایش را هم در روی زمین قرار داده، معیشت های مختلف راه های مختلف، سلیقه های مختــلف که می تواند یک انسان یا انسـان هایی داشــته باشند در روی زمین، زمیــنه استفاده از این ها آماده است و معیشت ها و استفاده بهینه از این منابع خدادادی وجود دارد.
به قول فیلسوفان هم فاعلیت را تمام کرده هم قابلیت را. پس خدای متعال به همه ما توانایــی لازم را داده تا بتوانیم به آنچه که در مورد اقتصاد دوست داریم تلاش کنیم و برسیم.
اصل دوم؛ عقلانیت و️ دوری از سفاهت
درس مهم قرآن شریف در سوره مبارکه فرقان این است که باید انسان در معاش و زندگی خود، حتما براساس معیارهای دقیق عقـــلانی برنامه ریزی کند. در عقلانیت نقطه مهمی که باید درست ارزیابی شود و در غیر اینصورت زندگی و اقتصاد آدمی؛ نه تنها در سختی قرار می گیرد، بلکه به یک «اقتصاد سفیهانه» تبدیل می شود «عقلانیت» است.
در این دو آیه بسیار گویا داریم که یکی درس عقلانیت در اقتصاد می دهد و دیگری درس اعتدال. اما درس عقلانیت و دوری از هر حرکت و یا تصمیم غیر عقلانی آیه ۵ نساء است: «ولا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما؛ و اموالی را که خدا قوام زندگانی شما را به آن مقرر داشته به سفیهان مدهید.» در نتیجه هرگونه رفتاری که بر اندیشه درست در اقتصاد و معاش زندگی استوار نباشد حرکت سفیهانه است.
دومین آیه قران که از یک معیار عقلانی دیگری پرده برداری می کند این است که در هزینه های زندگی و مصرف؛ نه افراط باشد و نه تفریط، تا بتواند یک زندگی درستی به پیش ببرد. خداوند متعال در قرآن فرموده: وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَٰلِکَ قَوَامًا … وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً «فرقان /۶۷» = کسانىاند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مىکنند و نه تنگ مىگیرند، و میان این دو [روش] حد وسط را برمىگزینند. پس مهم تعادل و اعتدال در بخش اقتصاد است.
گرچه آیه در رابطه با انفاق است، اما می تواند معنایی وسیعی داشته باشد می تواند معنای وسیع این شکلی باشد، کسانی که وقتی وارد عرصه هزینــه کردن می شوند چه جور هزینه می کنند. هزینه کردنشان به این شکل می شود؛ نه در بخش هزینه ها زیــاده روی می کنند و نه کم می گذارند. یک حد تعادل، متعادل معقولی را در بحث معاش خودشان رعایت می کنند. بین زیاده روی و بین کم گذاشتن. بین افراط، بین تفریط. این افراد عاقل «قـوام» را انتخاب میکنند. «قــوام» یعنی تعادل، یعنی موفقیت در زیاد هزینه نکردن و در کم هزینه کردن ها موفقیـــتی وجود دارد و آنچه موفقیت وجود دارد در حالت قوام یعنی در عقلانیت است و همین است که انسان می تواند موفق کند.
پس آنچه به عنوان آموزه قرآن مطرح است این امور است؛ ما در بخش اقتصاد توانایی داریم و از سوی دیگر زمینه معیشت صحیح هم آماده است و ما میتوانیم بهره برداری کنــیم. در بخش دوم دستور فرمود مراقب اموال مان باشیم که تحت مدیریت های نادرست قرار نگیرد و در بخش سوم دستور به اعتدال در مصرف داد که مواظب باشید که نه عقب بمانید نه به صورت افراطی عمل کنید حالت قوام را درزندگی خودتون رعایت کنید و پایه گذاری کنــید.
ضرورت تدبیر در اقتصاد امروز
اقتصاد و اداره زندگی امروزه یک مسئله عادی نیست و حتما باید برای ورود و خروج ها، تامل کرد، فکر کرد، مشورت کرد وتجربه کرد چون اقتصاد امروز بسیار پیچیده است، خیلی باید استاد بود تا بتوان پول حلال به دست آورد، دیروز هم که اقتصاد پیچیده نبوده با درهم و دینار کسب و کار می کردند، همان روز هم اهلبیت (ع) سفارش کردند که شیعیان، مومنین، حتما حتما حسابگر باشید، تعقل داشته باشید و فکر کنید.
طبق نقل کلینی در کافی امام هشتم (ع) می فرماید: «الکمال کل الکمال … التقدیر فی المعیشه» بالاتــرین نقطه های کمال برای انسان سه چیزاست که یکی از آنها «التقدیرفی المعیشه» است که در بحث زندگی و معاش و اقتصاد حسابگر بودن و پر دقت بودن است.
اقتصاد این قدر پیچیده شده واقعـا به کارشناسان و حتی فوق کارشناس لازم است انسان را راهنمایی کند چرا ما یک مرتبه وارد یک صحنه ی بشویم و آن چه که زحمت کشــیدیم جمع کردیم از بین ببــریم و مورد حادثه قرار بدهیم بعد پشیمان و ناراحت و خدای ناخواسته ایمانمان در معرض آسیب قرار بگیرد. به ما فرمودند «تدبیر» کنید.
اصل سوم؛ توجه به نقش الهیات و غیب در اقتصاد و زندگی
قرآن به عنوان والاترین مرکز الهیات و غیب، بعد توجه انسان به تلاش و توجه به استعدادها و عقلانیت، به توجه به غیب و امداد الهی سوق می دهد. اگر شما از سوی دیگری و از زاویه دیگری غیر از زاویه های اقتصادی صفر بتوانید با خــدای متعال با معــنویات و با آن چه که از چهارچوب عالــم ماده و حسابهای دو دوتا چهار تای دنیا بیرون است.
ارتباط با آن سوی عالم داشته باشید قطعا نتایجی که می گیرید بیش از نتایج عادی خواهد بود. این خیلی مهم است. ممکن است کسی از ۱۰ میلیون تومان سرمایه ای که دارد در آن زاویه ای که دارد هزیـنه می کند خوب بهر برداری کند و یک کسی با همان پول و همان مقـدار در زاویه ای دیگری هزینه می کند اما بهره برداری بیشتری می کند. چرا؟ چون از جای دیگری دارد تقویت می شود و آن سوی دیگری از عالـم خلقت است. آیه ۹۶ سوره اعراف در این راستا مهم است؛ «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض»؛ اگر مردمان شهرها از ایمان و تقوا بهرمند باشند، برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده می شود. این آیه از مهمترین آیات قرآن شریف است. از آیاتی است که بسیار انسان را دلگرم می کند بسیار به انسان انرژی مثبت در معاش و در زندگی می دهد.
امتحان کنید و ببینید وقتی ارتباط با معنویات این عالــم باشد، یک گشایشی و روزنه ای در زندگی انسان اتفاق میافتد که انسان را در حیرت قرار می دهد. اگر یک شهری، یک روستایی اگر یک مجموعه ای اگر یک خانواده ای اهل ایمان و اهل تقوای الهی باشند خدا می فرماید: هم برکات آسمانی نصیبشان می شود هم برکات زمینی نصیبشان می شود. یعنی آن مقدار بهره برداری که از یک سرمایه گذاری یک انسان با تقوا می کند قطعا آن مقدار بهره برداری از دیگری بیشتر خواهد شد.
شاید شما بگویید بهره بـری از یک میلیون تومان، بین مومن و غیرمومن تفاوتی نمیکند. هر دو مثلا بیست درصد سود می برند و استفاده میکنند. نه مقصود این آیه چیز دیـگری است که می توان از عبارت «لفتحنا برکات والسماء و الارض» استفاده نمود.
معنایی متفاوت از برکت در زندگی
بله، در تفاسیر «برکات آسمانی و زمینی» را به باران تفسیر کرده اند و پر آب شدن قنات ها و افزایش محصولات کشاورزی، این درست است و جای خود را دارد. اما این را هم می توان گفت که یک انسان با تقوا و مومن می تواند همان چیزی را که هزینه می کند و بهره برداری می کند بهره برداری ماندگارتری داشته باشد بهره برداری پرمنفعت تری داشته باشد که به تعبیر ساده ای که می گوییم؛ فـــلانی اموالش برکت دارد. برکت یعنی همین.
فرض کنید؛ شخصی فرزندش تحصیل کرده به رتبــه های علمی خــوبی رسیده، خانه ای که تهــیه کرده خانه پر برکــتی شده، مقصود از برکات، برکاتی است که از ناحیـــه آسمان و زمین می توانـد انســان را میهمان خودش بکند.
پس انسان باید روزنه ای به عالـــم غیـب هم داشته باشد. آنهایی که به یک جایی رسیدند پولشـان برکت پیدا کرد. بچه های خوبی تربیت کردند. مالشان مانــدگار شد. برکت هایی عجیبی رقم خورد. این ها یک روزنه ای معنوی داشته، دعــــای پدر و مادر یک روزنه معنوی است این که قدیمی ها که می گفتــند: دست به خاک بــزنی طلا بشود. این دعاست و نیز دعای مشتری موثراست. یا یک کارگری یا یک صنعت گری وارد می شود کاری را خوب انجام می دهد و مزدش را هم می گیرد و آن کسی که مزد می دهد دعــا می کند که خدا خیرت بدهد و برکت از این پول ببینی. اینها همه موثر است و نباید درجامعه کم رنگ بشود.
از سوی دیگر؛ پرداخت حق خدا کا به عنوان خمس، صدقات، احسان و نیـــکوکاری تعریف می شود، باعث برکت زندگی است.
در کتاب اصول کافی آمده امام رضا (ع )فرمود: خودتون را از دعای ما در مورد مسائل مالی محروم نکنــید. سئوال شد چگونه خودمان را از دعای شما محروم نکنیم؟ امام هشتم (ع) فرمــود: خمس مالتان را بدهید، خمس مال باعث دعای امام زمان است. در نتیجه دعای والدین، دعای مردم، دعای مشتری تا می رسیم به دعای امام عصر(عج)، این ها؛ همان روزنه ای است که می تواند در زندگی گشایش ایجاد کند و برکت آورد و شرایط زنـدگی انسان و شرایط اقتصادی را برای انسان را ماندگار کند.
نفی دکّان های معنویت و ادعاهای زهد فروشی
در بخش توجه به امدادهای الهی در اقتصاد و معاش باید مراقب دکان ها و ادعاهای دروغین و زهد فروشی ها هم باشیم. ما موظف به نفی عرفان بازی و زهد فروشی در فرهنگ اقتصادی دینی هستیم. ببینید این بازی های که بعضی ها دارند مطرود است، این زهد فروشی ها مردود است. اینکه کسی که خودش دستش به هر شکلی می خواهد به دهنش برسد و بعد به مردم محروم و زجر کشیده توصیه زهد و قناعت و «اشکنه خوری» دهد، از آن عرفان بازی ها و زهد فروشی های خطرناک است.
نفی تن پروری و پخته خوری
️به علاوه نگاه عقلانی، در نگاه دینی؛ تنبلی و پخته خوری مردود است. یک جوانی آمده به محضر پیغمبر(ص) رسید و پیامبر او پرسیدند: به چه کاری مشغول هسـتی؟ عرض کرد بیکارم. [نه این که می خواهد کارکند زمینه کار نباشد. آن مســئله اش جداست. زمینه کارهست این آقا نمی خواهد کارکند.] پیغمبر(ص) فرمود: از چشم من افتادی! این ها چیزی های است که در اسلام ممنوع است
مرحوم کلینی روایتی را نقل کرده که پیغمبر(ص)سئوال کردند: فلانی را نمیبینم! کجاست چه می کند آیا ناراحتی و بیماری دارد؟ گفتند: در مسجد الحرام معتکف شده و آن جا خلاصه دارد عبادت می کند. پیامبر(ص) سئوال فرمودند: زندگی اش از کجا اداره میشود؟ گفتند: من عند بعض اقوامه، بعضی از نزدیکان زندگی زن و بچه اش را اداره می کنند. پیامبر(ص) فرمود: به خدا قسم آنهایی که زندگی او را اداره میکنند، عبادت و مراتب عبــادتشان از ایشان که در مسجد پیوسته عبادت می کند، بیشتراست.
تعطیل کردن اقتصاد بخاطر معنویت!
درروایت دیگری آمده، امام صادق (ع)سوال کرد که فلان شخص را نمی بینیم! کجاست؟ گفتند: فلانی درخانه مشغول عبادت است. امام صادق فرمود: این یکی از آن سه گروهی است که خدا دعایش را مستجاب نخواهد کرد. سه گروه دعاهایشان مستجاب نمی شود؛ یکی عاق والدین، یکی هم کسی که زندگی ومعاش را تعطیل کند بنشیند در خانه عبادت کند.
چرایی توجه دین به معاش و اقتصاد
آن چه که مهم است این است که اسلام و قرآن و روایات ما و سنت پیامبـر(ص) روی مسئله اقتصاد و معاش، تلاش برای زندگی راحت تر، زندگی بهتر، حساسیت نشان داده و نقطه های مقابل را که عرض کردم سه چیــز بود. راحت طلـــبی، زهد فروشی، عرفان بازی، این ها را رد کرده. چرا؟ میدانی سرش چیست؟
اولا؛ اســلام می خواهد مسلمان آبرومند زندگی کند. ما اگر در دنیــای بشریت کشورهای اسلامی فقیرباشند این افت برای اسلام است. این افت برای نبی اکرم (ص) است. اگر درمیان یک شهری چهرهای مذهبی در زمیـنه معاش زندگی مشکل داشته باشند هرروز ازاین صندوق قرض الحسنه به آن بانک. از این قسط به آن قسط، این افت برای اسلام است. این را پیامبر(ص) و اهلبیت نمی پسندند.
و ثانیا؛ اگر اقتصاد و معاش مردم ضعیف شود، دین و ایمان و اخلاق آنان آسیب میبیند و اگر ضربات اقتصادی بیشتر شود، دین و اخلاق را نابود می کند.
مرحوم کلینی نقل می کند. یکی از دعاهای پیامبر(ص) است. «اللـــهم بارک لنا فی الخبز؛ خدایا دراین لقمه نانی که ما می خوریم برکت قرار بده». (کافی ج ۵ ص ۷۳) پیــامبری که به مقام «دنی و فتدلی وقاب قوسین اوادنا» رسید یعنی به بالاتـــرین نقطه تقرب الهی رسید و پیــامبری که «نفس رحمانی» است و پیــامبری که خلقت اول بر او بکاررفته و پیـــامبری که اشرف همه انسانها و ســـیدالمرسلمین وخاتم الانبــــیاست؛ این پیـــامبرحرف از نان می زند و می گوید: خدایا درنان ما برکت بده. چرا؟ چون؛ خدایا تومی دانی اگر نان درسرسفره ای نباشد. از نماز دیگر خبری نیست از روزه خبری نیست و دیگر واجبـــات الهی انجام نمی شود.
استقلال ما مهم است؟ بله. آزادی ما مهم است؟ بله. دین ما مهم است؟ بله. اما چیز دیگری هم هست که مهم است که آقایان نمیگویند و آن «نان» این ملت است که باید تامین بشود. اگرنان و اقتصاد یک شهری یک کشوری یک خانوادهای و یا فردی آسیب ببیند. این آسیب روی ایمان و اخلاق می رود.
سرمایه ، ممدوح است و یا مذموم؟ این سوال بسیار اساسی است. در قرآن آیاتی آمده که سرمایه زیاد را مورد مذمت قرار داده است: تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا (فجر/۲۰) و یا در نهج البلاغه آمده که سرمایه داران آنچنانی، مورد لطف خدا نیستند؛“فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ” ( خ /۱۶۰) اما با نگاه دقیق میشود فهمید که سرمایه داشتن مذمت نشده بلکه غفلت از خدا و دلبستگی به مال و انجام ندادن وظیفه است که سرمایه را هم آلوده میکند و مورد مذمت قرار می دهد.
نشانه این سخن آیاتی که قبل از آیه بیستم سوره فجر آمده است مذمت بی اعتنایی به ایتام و دوری جستن از فقراء و پرخوری ذکر شده؛ «کَلَّا بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا»(فجر/ ۱۷ تا ۲۰)
یک سخنی استاد مطهری دارد که از سخنان خیـلی جالب و پرقیمت ایشان است، می فرماید: اسلام نه تنها خواسته شما مشکل اقتصادی نداشته باشید بلکه خواسته اینقدر داشته باشید که کارهای بزرگ بکنید. یعنی در مسائل زندگی ومعاش میخواهیم زندگی مان اداره شود که باید اداره شود و می خواهیم زندگی مان آبرو مندانه اداره بشود که باید بشود. بلکه باید جوری درمسائل اقتصادی تلاش کنیم و از خـــدای متعال هم کمک بگیریم که بتوانیم کارهای بزرگ بکنید که مانــدگار باشد.
اهمیت مراقبت های شرعی️ در اقتصاد
مراقبت های دینی و توجه به دستورات شرعی یک اصل مهم هر مسلمانی باید باشد یعنی باید مواظب باشیم در معاش ما، درزندگی ما، در اقتصاد ما در معاملات ما، و خلاصه در تمام مناسبات مالی ما؛ ذره ای حرام الهی وارد نشود.
این جمله نهج البلاغه از مهم ترین جملات نهج البلاغه است که بسیاربسیار ذهن من را به خـــودش جلب کرده و من اولیــن بار این جمله را از اســـتادمان آیت الله آقای جوادی آملی شنیدم و بعد هم در نهج البلاغه در کلمات قصار نهج البلاغه کلمه شماره ۲۴۰ دیدیم که امیرالمومنین (ع) فرمود: «الحجر الغصیب فی الدار رهن علی خرابها؛ وجود سنگ غصبی در خانه، ضامن ویرانی آن خانه است». به تعبیرامروز؛ یک هزارتومان و یا یک خشت؛ مال کسی دراقتــصاد ما، در اقتصاد خانواده ما، در مغازه ما، در ویـلای ما، غصبی باشد تا تمام اموال خراب نکند ما را رها نمی کند.
همان دینی که فرمود: تلاش کنید، زمینهها آماده است، زمین وآسمان آمده به کمک شما، تاشما خوب زندگی کنید، همان دین می فرماید: اگر از ذره ای از حرام چشم پوشی نکنید! بگوئید حقوق نجومی بگیرها، دارند می گیرند! من برای این ۵۰ هزارتومان خودم رامعطل کنم؟! همین ۵۰ هزارتومان انسان را بیچاره می کند! نگوییم آنهایی که اختلاس می کنند راحت زندگی می کنند و پیش رفتند!! اولا: آنها پیش نرفتند. نه دنیایی دارند نه آخرتی خیلی برای ما روشن است. برفرض این که کسی هم از نظر ظاهری یک موفقیت هایی هم داشته باشد باید صبر کرد آینده و فرزندانشان و بدبختی هایشان را دید.
تاثیر اقتصاد کلان کشور در اقتصاد و اخلاق افرادجامعه
حق وانصاف این است که بسیاری ازمسائل اقتصادی شاید مربوط به شخص ما نمی شود ما دریک مجـــموعه ای زندگی می کنیم دریک کشوری زندگی می کنیم، که اقتصاد به شکل فراگیرتری مطرح است. وقتی شرایط یک جامعه، شرایط افراد به هم می خورد ومشکلاتی پیدا می شود من قبول دارم و مثل شما فکرمی کنم.
این مشکلاتی که در جامعه اسلامی ما ازنظر اقتصادی هست که نباید باشد متاسفانه هست. هشت سالش درگیر جنگ بودیم ۳۰ سال بعدش چه می شود و چه توجیهی دارد؟ کجای کارما مختل است؟ آیاشکاف داخلی این مصیبت ها را برای ما رقم زده که بعضی چنین نظریه ای دارند ونظریه پردازی می کنند ؟ آیا مشکلات و روابط بین الملل ما مشکلساز شده که بعضی از اقتصادیون این چنین نـظر دارند؟ آیا رحم بین خـــود ما کم شده؟
همه این ها درزندگی من وشما دخالت دارد. شغل جوان ها، مسکن شان، ازدواجشان را تحت شعاع قرار داده همه را قبول داریم. اما سخن من این است که با همه مشکلاتی که وجود دارد باید تلاش کنیم روزنه به عالم معنویت را حفظ کنیم و مهم این است که ایمان و اخلاق خودمان را در این مباحث حفظ کنیم. روزگارمی گردد ومی چرخد و می گذرد باید مواظب بود ایمان و اخلاق آسیب نبیند. گله ها سرجای خودش، سوء تدبیرهاسرجای خودش، ندانم کاری ها سرجای خودش ، این ها سرجای خودش. منصافانه با شما همراهم. اما ما باید به صورت فردی و خانوادگی شدیدا مواظب ایمانمان باشیم. انشـالله
تاثیر زندگی سخت بر اخلاق
️معاش و بخش مالی زندگی از ضرورات های اجتناب ناگزیر زندگی بشر است و بدون تردید هر گونه حوادث اقتصادی و کمبودهای مالی، براخلاق تاثیر گذار است. بطوریکه وقتی انسان در تنگنای اقتصادی قرار می گیرد، نه تنها زندگی انسان با مشکلاتی مواجه می شود، بلکه اخلاق فردی و جمعی سخت آسیب پذیر می شود.
ارزش️ تلاش در مسیر اقتصاد سالم
روایتی را هم مرحوم کلینی نقل می کند و هم شیخ طوسی نقل کرده که پیامبر(ص)فرمود: «العبادت سبعون جزءافضلها طلب الحلال» عبادت هفتاد جزء دارد مهمترین جزء آن این است که انسان تلاش کند معیشت حلال بدست بیاورد. پس در نگاه پیامبر عزیزمان «تلاش اقتصادی» یک عبادت با فضیــلت است و با فضلیت ترین قسمت عبادت این است که انسان تلاش کند روزی حلال ومثبتی داشته باشد.
روایت دیگرامام صادق(ع) فرمود: «الکادعلی عیاله کالمجـاهد فی سبیله» کسانی که تلاش برای زندگی میکنند این ها مانند مجاهدان فی سبیل الله هستند.
قرآن و مسئله فشار اقتصادی
در رابطه با تاثیر منفی فشار اقتصادی بر ایمان و اخلاق، از قرآن شریف استفاده کنیم؛ قرآن در رابطه با مسائل معاش زندگی ما، مسائل اقتصادی زندگی ما، اصولی را مطرح می فرماید. این اصول کاملاً قابل توجه و قابل دقت است.
اصول مهم قرآنی در بخش معیشت مطرح است که زمینه زندگی راحت و زندگی تـوام با آرامش وزندگی بی دغــدغه از نظر مسائل اقتصادی برای بشر آماده باشد. خدا، دنیا را، زندگی را، انسان را، در شرایـطی خلق نکرده که فقر و بیچارگی و گرسنگی او را از پا در بیاورد و سنت او این نیست که آدمی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد.
اصل اول؛ آماده بودن زمینه ها و امکانات اقتصادی
خدای متعال دومطلب را می فرماید که من برای شما انجام دادم و از بحث در مضارع نیست که انجام می دهم.
آیه دهم سوره اعراف این است:«وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ» آن دو چیزی که خدا قرار داد در بحث اقتصاد و مسائل معاش زنـــدگی ما این است؛ مطلب اول آیه؛ «مکناکم فی الارض»، شما در روی زمین دارای مدیـــریت هستید، کار را به دست شما دادم توانایی را به دست شما دادم. پس این نیست که انسان توانایی نداشته باشد انسان همان طوری که در دانش در علم می تواند بسیار پرواز کند بسیار اوج بگیرید. این دانشمندان که در علوم مختلف انســانی و اســلامی و تجربی و تمام صنعت ها اوج برداشتن درطول تاریخ بشریت. این ها را کسی منـکر نیست. همان طوری که در بخش علم، خداوند متعال زمینه را آماده فرموده هر کسی توانایی دارد و سلیــقه اش در این جا میتواند شکل بگیرد زمینه آماده است.
مطلب دوم آیه؛ «جعلنا لــکم فیـــها معایش»؛ برای انسان معـایش را هم در روی زمین قرار داده، معیشت های مختلف راه های مختلف، سلیقه های مختــلف که می تواند یک انسان یا انسـان هایی داشــته باشند در روی زمین، زمیــنه استفاده از این ها آماده است و معیشت ها و استفاده بهینه از این منابع خدادادی وجود دارد.
به قول فیلسوفان هم فاعلیت را تمام کرده هم قابلیت را. پس خدای متعال به همه ما توانایــی لازم را داده تا بتوانیم به آنچه که در مورد اقتصاد دوست داریم تلاش کنیم و برسیم.
اصل دوم؛ عقلانیت و️ دوری از سفاهت
درس مهم قرآن شریف در سوره مبارکه فرقان این است که باید انسان در معاش و زندگی خود، حتما براساس معیارهای دقیق عقـــلانی برنامه ریزی کند. در عقلانیت نقطه مهمی که باید درست ارزیابی شود و در غیر اینصورت زندگی و اقتصاد آدمی؛ نه تنها در سختی قرار می گیرد، بلکه به یک «اقتصاد سفیهانه» تبدیل می شود «عقلانیت» است.
در این دو آیه بسیار گویا داریم که یکی درس عقلانیت در اقتصاد می دهد و دیگری درس اعتدال. اما درس عقلانیت و دوری از هر حرکت و یا تصمیم غیر عقلانی آیه ۵ نساء است: «ولا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما؛ و اموالی را که خدا قوام زندگانی شما را به آن مقرر داشته به سفیهان مدهید.» در نتیجه هرگونه رفتاری که بر اندیشه درست در اقتصاد و معاش زندگی استوار نباشد حرکت سفیهانه است.
دومین آیه قران که از یک معیار عقلانی دیگری پرده برداری می کند این است که در هزینه های زندگی و مصرف؛ نه افراط باشد و نه تفریط، تا بتواند یک زندگی درستی به پیش ببرد. خداوند متعال در قرآن فرموده: وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَٰلِکَ قَوَامًا … وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً «فرقان /۶۷» = کسانىاند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مىکنند و نه تنگ مىگیرند، و میان این دو [روش] حد وسط را برمىگزینند. پس مهم تعادل و اعتدال در بخش اقتصاد است.
گرچه آیه در رابطه با انفاق است، اما می تواند معنایی وسیعی داشته باشد می تواند معنای وسیع این شکلی باشد، کسانی که وقتی وارد عرصه هزینــه کردن می شوند چه جور هزینه می کنند. هزینه کردنشان به این شکل می شود؛ نه در بخش هزینه ها زیــاده روی می کنند و نه کم می گذارند. یک حد تعادل، متعادل معقولی را در بحث معاش خودشان رعایت می کنند. بین زیاده روی و بین کم گذاشتن. بین افراط، بین تفریط. این افراد عاقل «قـوام» را انتخاب میکنند. «قــوام» یعنی تعادل، یعنی موفقیت در زیاد هزینه نکردن و در کم هزینه کردن ها موفقیـــتی وجود دارد و آنچه موفقیت وجود دارد در حالت قوام یعنی در عقلانیت است و همین است که انسان می تواند موفق کند.
پس آنچه به عنوان آموزه قرآن مطرح است این امور است؛ ما در بخش اقتصاد توانایی داریم و از سوی دیگر زمینه معیشت صحیح هم آماده است و ما میتوانیم بهره برداری کنــیم. در بخش دوم دستور فرمود مراقب اموال مان باشیم که تحت مدیریت های نادرست قرار نگیرد و در بخش سوم دستور به اعتدال در مصرف داد که مواظب باشید که نه عقب بمانید نه به صورت افراطی عمل کنید حالت قوام را درزندگی خودتون رعایت کنید و پایه گذاری کنــید.
ضرورت تدبیر در اقتصاد امروز
اقتصاد و اداره زندگی امروزه یک مسئله عادی نیست و حتما باید برای ورود و خروج ها، تامل کرد، فکر کرد، مشورت کرد وتجربه کرد چون اقتصاد امروز بسیار پیچیده است، خیلی باید استاد بود تا بتوان پول حلال به دست آورد، دیروز هم که اقتصاد پیچیده نبوده با درهم و دینار کسب و کار می کردند، همان روز هم اهلبیت (ع) سفارش کردند که شیعیان، مومنین، حتما حتما حسابگر باشید، تعقل داشته باشید و فکر کنید.
طبق نقل کلینی در کافی امام هشتم (ع) می فرماید: «الکمال کل الکمال … التقدیر فی المعیشه» بالاتــرین نقطه های کمال برای انسان سه چیزاست که یکی از آنها «التقدیرفی المعیشه» است که در بحث زندگی و معاش و اقتصاد حسابگر بودن و پر دقت بودن است.
اقتصاد این قدر پیچیده شده واقعـا به کارشناسان و حتی فوق کارشناس لازم است انسان را راهنمایی کند چرا ما یک مرتبه وارد یک صحنه ی بشویم و آن چه که زحمت کشــیدیم جمع کردیم از بین ببــریم و مورد حادثه قرار بدهیم بعد پشیمان و ناراحت و خدای ناخواسته ایمانمان در معرض آسیب قرار بگیرد. به ما فرمودند «تدبیر» کنید.
اصل سوم؛ توجه به نقش الهیات و غیب در اقتصاد و زندگی
قرآن به عنوان والاترین مرکز الهیات و غیب، بعد توجه انسان به تلاش و توجه به استعدادها و عقلانیت، به توجه به غیب و امداد الهی سوق می دهد. اگر شما از سوی دیگری و از زاویه دیگری غیر از زاویه های اقتصادی صفر بتوانید با خــدای متعال با معــنویات و با آن چه که از چهارچوب عالــم ماده و حسابهای دو دوتا چهار تای دنیا بیرون است.
ارتباط با آن سوی عالم داشته باشید قطعا نتایجی که می گیرید بیش از نتایج عادی خواهد بود. این خیلی مهم است. ممکن است کسی از ۱۰ میلیون تومان سرمایه ای که دارد در آن زاویه ای که دارد هزیـنه می کند خوب بهر برداری کند و یک کسی با همان پول و همان مقـدار در زاویه ای دیگری هزینه می کند اما بهره برداری بیشتری می کند. چرا؟ چون از جای دیگری دارد تقویت می شود و آن سوی دیگری از عالـم خلقت است. آیه ۹۶ سوره اعراف در این راستا مهم است؛ «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض»؛ اگر مردمان شهرها از ایمان و تقوا بهرمند باشند، برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده می شود. این آیه از مهمترین آیات قرآن شریف است. از آیاتی است که بسیار انسان را دلگرم می کند بسیار به انسان انرژی مثبت در معاش و در زندگی می دهد.
امتحان کنید و ببینید وقتی ارتباط با معنویات این عالــم باشد، یک گشایشی و روزنه ای در زندگی انسان اتفاق میافتد که انسان را در حیرت قرار می دهد. اگر یک شهری، یک روستایی اگر یک مجموعه ای اگر یک خانواده ای اهل ایمان و اهل تقوای الهی باشند خدا می فرماید: هم برکات آسمانی نصیبشان می شود هم برکات زمینی نصیبشان می شود. یعنی آن مقدار بهره برداری که از یک سرمایه گذاری یک انسان با تقوا می کند قطعا آن مقدار بهره برداری از دیگری بیشتر خواهد شد.
شاید شما بگویید بهره بـری از یک میلیون تومان، بین مومن و غیرمومن تفاوتی نمیکند. هر دو مثلا بیست درصد سود می برند و استفاده میکنند. نه مقصود این آیه چیز دیـگری است که می توان از عبارت «لفتحنا برکات والسماء و الارض» استفاده نمود.
معنایی متفاوت از برکت در زندگی
بله، در تفاسیر «برکات آسمانی و زمینی» را به باران تفسیر کرده اند و پر آب شدن قنات ها و افزایش محصولات کشاورزی، این درست است و جای خود را دارد. اما این را هم می توان گفت که یک انسان با تقوا و مومن می تواند همان چیزی را که هزینه می کند و بهره برداری می کند بهره برداری ماندگارتری داشته باشد بهره برداری پرمنفعت تری داشته باشد که به تعبیر ساده ای که می گوییم؛ فـــلانی اموالش برکت دارد. برکت یعنی همین.
فرض کنید؛ شخصی فرزندش تحصیل کرده به رتبــه های علمی خــوبی رسیده، خانه ای که تهــیه کرده خانه پر برکــتی شده، مقصود از برکات، برکاتی است که از ناحیـــه آسمان و زمین می توانـد انســان را میهمان خودش بکند.
پس انسان باید روزنه ای به عالـــم غیـب هم داشته باشد. آنهایی که به یک جایی رسیدند پولشـان برکت پیدا کرد. بچه های خوبی تربیت کردند. مالشان مانــدگار شد. برکت هایی عجیبی رقم خورد. این ها یک روزنه ای معنوی داشته، دعــــای پدر و مادر یک روزنه معنوی است این که قدیمی ها که می گفتــند: دست به خاک بــزنی طلا بشود. این دعاست و نیز دعای مشتری موثراست. یا یک کارگری یا یک صنعت گری وارد می شود کاری را خوب انجام می دهد و مزدش را هم می گیرد و آن کسی که مزد می دهد دعــا می کند که خدا خیرت بدهد و برکت از این پول ببینی. اینها همه موثر است و نباید درجامعه کم رنگ بشود.
از سوی دیگر؛ پرداخت حق خدا کا به عنوان خمس، صدقات، احسان و نیـــکوکاری تعریف می شود، باعث برکت زندگی است.
در کتاب اصول کافی آمده امام رضا (ع )فرمود: خودتون را از دعای ما در مورد مسائل مالی محروم نکنــید. سئوال شد چگونه خودمان را از دعای شما محروم نکنیم؟ امام هشتم (ع) فرمــود: خمس مالتان را بدهید، خمس مال باعث دعای امام زمان است. در نتیجه دعای والدین، دعای مردم، دعای مشتری تا می رسیم به دعای امام عصر(عج)، این ها؛ همان روزنه ای است که می تواند در زندگی گشایش ایجاد کند و برکت آورد و شرایط زنـدگی انسان و شرایط اقتصادی را برای انسان را ماندگار کند.
نفی دکّان های معنویت و ادعاهای زهد فروشی
در بخش توجه به امدادهای الهی در اقتصاد و معاش باید مراقب دکان ها و ادعاهای دروغین و زهد فروشی ها هم باشیم. ما موظف به نفی عرفان بازی و زهد فروشی در فرهنگ اقتصادی دینی هستیم. ببینید این بازی های که بعضی ها دارند مطرود است، این زهد فروشی ها مردود است. اینکه کسی که خودش دستش به هر شکلی می خواهد به دهنش برسد و بعد به مردم محروم و زجر کشیده توصیه زهد و قناعت و «اشکنه خوری» دهد، از آن عرفان بازی ها و زهد فروشی های خطرناک است.
نفی تن پروری و پخته خوری
️به علاوه نگاه عقلانی، در نگاه دینی؛ تنبلی و پخته خوری مردود است. یک جوانی آمده به محضر پیغمبر(ص) رسید و پیامبر او پرسیدند: به چه کاری مشغول هسـتی؟ عرض کرد بیکارم. [نه این که می خواهد کارکند زمینه کار نباشد. آن مســئله اش جداست. زمینه کارهست این آقا نمی خواهد کارکند.] پیغمبر(ص) فرمود: از چشم من افتادی! این ها چیزی های است که در اسلام ممنوع است
مرحوم کلینی روایتی را نقل کرده که پیغمبر(ص)سئوال کردند: فلانی را نمیبینم! کجاست چه می کند آیا ناراحتی و بیماری دارد؟ گفتند: در مسجد الحرام معتکف شده و آن جا خلاصه دارد عبادت می کند. پیامبر(ص) سئوال فرمودند: زندگی اش از کجا اداره میشود؟ گفتند: من عند بعض اقوامه، بعضی از نزدیکان زندگی زن و بچه اش را اداره می کنند. پیامبر(ص) فرمود: به خدا قسم آنهایی که زندگی او را اداره میکنند، عبادت و مراتب عبــادتشان از ایشان که در مسجد پیوسته عبادت می کند، بیشتراست.
تعطیل کردن اقتصاد بخاطر معنویت!
درروایت دیگری آمده، امام صادق (ع)سوال کرد که فلان شخص را نمی بینیم! کجاست؟ گفتند: فلانی درخانه مشغول عبادت است. امام صادق فرمود: این یکی از آن سه گروهی است که خدا دعایش را مستجاب نخواهد کرد. سه گروه دعاهایشان مستجاب نمی شود؛ یکی عاق والدین، یکی هم کسی که زندگی ومعاش را تعطیل کند بنشیند در خانه عبادت کند.
چرایی توجه دین به معاش و اقتصاد
آن چه که مهم است این است که اسلام و قرآن و روایات ما و سنت پیامبـر(ص) روی مسئله اقتصاد و معاش، تلاش برای زندگی راحت تر، زندگی بهتر، حساسیت نشان داده و نقطه های مقابل را که عرض کردم سه چیــز بود. راحت طلـــبی، زهد فروشی، عرفان بازی، این ها را رد کرده. چرا؟ میدانی سرش چیست؟
اولا؛ اســلام می خواهد مسلمان آبرومند زندگی کند. ما اگر در دنیــای بشریت کشورهای اسلامی فقیرباشند این افت برای اسلام است. این افت برای نبی اکرم (ص) است. اگر درمیان یک شهری چهرهای مذهبی در زمیـنه معاش زندگی مشکل داشته باشند هرروز ازاین صندوق قرض الحسنه به آن بانک. از این قسط به آن قسط، این افت برای اسلام است. این را پیامبر(ص) و اهلبیت نمی پسندند.
و ثانیا؛ اگر اقتصاد و معاش مردم ضعیف شود، دین و ایمان و اخلاق آنان آسیب میبیند و اگر ضربات اقتصادی بیشتر شود، دین و اخلاق را نابود می کند.
مرحوم کلینی نقل می کند. یکی از دعاهای پیامبر(ص) است. «اللـــهم بارک لنا فی الخبز؛ خدایا دراین لقمه نانی که ما می خوریم برکت قرار بده». (کافی ج ۵ ص ۷۳) پیــامبری که به مقام «دنی و فتدلی وقاب قوسین اوادنا» رسید یعنی به بالاتـــرین نقطه تقرب الهی رسید و پیــامبری که «نفس رحمانی» است و پیــامبری که خلقت اول بر او بکاررفته و پیـــامبری که اشرف همه انسانها و ســـیدالمرسلمین وخاتم الانبــــیاست؛ این پیـــامبرحرف از نان می زند و می گوید: خدایا درنان ما برکت بده. چرا؟ چون؛ خدایا تومی دانی اگر نان درسرسفره ای نباشد. از نماز دیگر خبری نیست از روزه خبری نیست و دیگر واجبـــات الهی انجام نمی شود.
استقلال ما مهم است؟ بله. آزادی ما مهم است؟ بله. دین ما مهم است؟ بله. اما چیز دیگری هم هست که مهم است که آقایان نمیگویند و آن «نان» این ملت است که باید تامین بشود. اگرنان و اقتصاد یک شهری یک کشوری یک خانوادهای و یا فردی آسیب ببیند. این آسیب روی ایمان و اخلاق می رود.
سرمایه ، ممدوح است و یا مذموم؟ این سوال بسیار اساسی است. در قرآن آیاتی آمده که سرمایه زیاد را مورد مذمت قرار داده است: تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا (فجر/۲۰) و یا در نهج البلاغه آمده که سرمایه داران آنچنانی، مورد لطف خدا نیستند؛“فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ” ( خ /۱۶۰) اما با نگاه دقیق میشود فهمید که سرمایه داشتن مذمت نشده بلکه غفلت از خدا و دلبستگی به مال و انجام ندادن وظیفه است که سرمایه را هم آلوده میکند و مورد مذمت قرار می دهد.
نشانه این سخن آیاتی که قبل از آیه بیستم سوره فجر آمده است مذمت بی اعتنایی به ایتام و دوری جستن از فقراء و پرخوری ذکر شده؛ «کَلَّا بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا»(فجر/ ۱۷ تا ۲۰)
یک سخنی استاد مطهری دارد که از سخنان خیـلی جالب و پرقیمت ایشان است، می فرماید: اسلام نه تنها خواسته شما مشکل اقتصادی نداشته باشید بلکه خواسته اینقدر داشته باشید که کارهای بزرگ بکنید. یعنی در مسائل زندگی ومعاش میخواهیم زندگی مان اداره شود که باید اداره شود و می خواهیم زندگی مان آبرو مندانه اداره بشود که باید بشود. بلکه باید جوری درمسائل اقتصادی تلاش کنیم و از خـــدای متعال هم کمک بگیریم که بتوانیم کارهای بزرگ بکنید که مانــدگار باشد.
اهمیت مراقبت های شرعی️ در اقتصاد
مراقبت های دینی و توجه به دستورات شرعی یک اصل مهم هر مسلمانی باید باشد یعنی باید مواظب باشیم در معاش ما، درزندگی ما، در اقتصاد ما در معاملات ما، و خلاصه در تمام مناسبات مالی ما؛ ذره ای حرام الهی وارد نشود.
این جمله نهج البلاغه از مهم ترین جملات نهج البلاغه است که بسیاربسیار ذهن من را به خـــودش جلب کرده و من اولیــن بار این جمله را از اســـتادمان آیت الله آقای جوادی آملی شنیدم و بعد هم در نهج البلاغه در کلمات قصار نهج البلاغه کلمه شماره ۲۴۰ دیدیم که امیرالمومنین (ع) فرمود: «الحجر الغصیب فی الدار رهن علی خرابها؛ وجود سنگ غصبی در خانه، ضامن ویرانی آن خانه است». به تعبیرامروز؛ یک هزارتومان و یا یک خشت؛ مال کسی دراقتــصاد ما، در اقتصاد خانواده ما، در مغازه ما، در ویـلای ما، غصبی باشد تا تمام اموال خراب نکند ما را رها نمی کند.
همان دینی که فرمود: تلاش کنید، زمینهها آماده است، زمین وآسمان آمده به کمک شما، تاشما خوب زندگی کنید، همان دین می فرماید: اگر از ذره ای از حرام چشم پوشی نکنید! بگوئید حقوق نجومی بگیرها، دارند می گیرند! من برای این ۵۰ هزارتومان خودم رامعطل کنم؟! همین ۵۰ هزارتومان انسان را بیچاره می کند! نگوییم آنهایی که اختلاس می کنند راحت زندگی می کنند و پیش رفتند!! اولا: آنها پیش نرفتند. نه دنیایی دارند نه آخرتی خیلی برای ما روشن است. برفرض این که کسی هم از نظر ظاهری یک موفقیت هایی هم داشته باشد باید صبر کرد آینده و فرزندانشان و بدبختی هایشان را دید.
تاثیر اقتصاد کلان کشور در اقتصاد و اخلاق افرادجامعه
حق وانصاف این است که بسیاری ازمسائل اقتصادی شاید مربوط به شخص ما نمی شود ما دریک مجـــموعه ای زندگی می کنیم دریک کشوری زندگی می کنیم، که اقتصاد به شکل فراگیرتری مطرح است. وقتی شرایط یک جامعه، شرایط افراد به هم می خورد ومشکلاتی پیدا می شود من قبول دارم و مثل شما فکرمی کنم.
این مشکلاتی که در جامعه اسلامی ما ازنظر اقتصادی هست که نباید باشد متاسفانه هست. هشت سالش درگیر جنگ بودیم ۳۰ سال بعدش چه می شود و چه توجیهی دارد؟ کجای کارما مختل است؟ آیاشکاف داخلی این مصیبت ها را برای ما رقم زده که بعضی چنین نظریه ای دارند ونظریه پردازی می کنند ؟ آیا مشکلات و روابط بین الملل ما مشکلساز شده که بعضی از اقتصادیون این چنین نـظر دارند؟ آیا رحم بین خـــود ما کم شده؟
همه این ها درزندگی من وشما دخالت دارد. شغل جوان ها، مسکن شان، ازدواجشان را تحت شعاع قرار داده همه را قبول داریم. اما سخن من این است که با همه مشکلاتی که وجود دارد باید تلاش کنیم روزنه به عالم معنویت را حفظ کنیم و مهم این است که ایمان و اخلاق خودمان را در این مباحث حفظ کنیم. روزگارمی گردد ومی چرخد و می گذرد باید مواظب بود ایمان و اخلاق آسیب نبیند. گله ها سرجای خودش، سوء تدبیرهاسرجای خودش، ندانم کاری ها سرجای خودش ، این ها سرجای خودش. منصافانه با شما همراهم. اما ما باید به صورت فردی و خانوادگی شدیدا مواظب ایمانمان باشیم. انشـالله
بیشتر...
آیت الله موسوی تبریزی با تأکید بر اینکه حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن کار نفوذی ها است، خواستار ورود دادستانی و رسیدگی به این موضوع شد. دادستان اسبق کل کشور با اشاره به نقش نفوذی ها در حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: به نظر من مسأله حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن کار نفوذی ها است و شروع به زدن ریشه اعتقادات مردم کرده اند. از طرف مقام معظم رهبری باید دستور بسیار شدیدی داده شود که دادستانی به این مسأله رسیدگی کند و ریشه یابی کنند.
آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی در گفت و گو با خبرنگار جماران در واکنش به حذف نام «امام خمینی(س)» از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن، اظهار داشت: کسانی که این کار را کرده اند و یا تحریک کرده اند انقدر نادان هستند که نمی دانند با این کارها ریشه خودشان را می کنند. امروزه با توجه به کسری ها و مشکلاتی که داریم و گلایه هایی مردم دارند مسأله این است که سرمایه بزرگ آزادی و بقای این کشور، وجود با برکت، معنویت، تقوا و پاکدامنی ایشان بوده است.
دادستان اسبق کل کشور افزود: چند بار در تبریز دیدم و یک بار هم با آیت الله مدنی دیدیم مادری دو پسرش شهید شده بودند و یکی را قبلا و یکی را آن روز که ما بودیم دفن کردند. به شهید مدنی می گفت دعا کنید من فرزند سوم را هم در راه دین و سیدالشهدا بدهم. به خاطر ابهت، عظمت، پاکدامنی، تقوا و هدایت صحیح حضرت امام بود که در همه خانه ها این معنویت رفته بود و اگر اینها نبود محال بود که ما بتوانیم در جنگ پیروز شویم و صدام این قدر ذلیلانه از بین برود.
وی یادآور شد: یک روز بعد از شهادت مرحوم فخری زاده مصاحبه کردم و گفتم این مسأله جز با کمک نفوذی ها امکان ندارد و نفوذی ها این کار را انجام می دهند. ما تمام بزرگانمان را با نفوذی ها از دست دادیم. آیت الله بهشتی، آیت الله قدوسی، آیت الله مدنی، آیت الله صدوقی و دیگر بزرگانی که از دست دادیم را به وسیله نفوذی ها و عدم توجه به واقعیت ها از دست دادیم. حتی در رابطه با شهید حاج قاسم سلیمانی هم من تقریبا اطمینان دارم که کار نفوذی ها بوده است.
حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن کار نفوذی ها است
آیت الله موسوی تبریزی گفت: به نظر من مسأله حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن هم کار نفوذی ها است و شروع به زدن ریشه اعتقادات مردم کرده اند و یک مشت جوانان احساساتی هم ممکن است تحریک شوند. مسلم است که از طرف مقام معظم رهبری باید دستور بسیار شدیدی داده شود که دادستانی به این مسأله رسیدگی و ریشه یابی کند. چون این قضیه چیزی است که اگر ریشه یابی نشود بعدا نمی توان جلوی آن را گرفت.
وی با اشاره به توهین را رئیس جمهور در راهپیمایی 22 بهمن امسال، تأکید کرد: این هم عین همان است. در روز 22 بهمن به جای مرگ بر آمریکا، مرگ بر رئیس جمهور گفتن یعنی اینکه ما باید اینها را ریشه کن کنیم؛ حالا به آمریکا و یا هرکس دیگری که گفته اند.
آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی در گفت و گو با خبرنگار جماران در واکنش به حذف نام «امام خمینی(س)» از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن، اظهار داشت: کسانی که این کار را کرده اند و یا تحریک کرده اند انقدر نادان هستند که نمی دانند با این کارها ریشه خودشان را می کنند. امروزه با توجه به کسری ها و مشکلاتی که داریم و گلایه هایی مردم دارند مسأله این است که سرمایه بزرگ آزادی و بقای این کشور، وجود با برکت، معنویت، تقوا و پاکدامنی ایشان بوده است.
دادستان اسبق کل کشور افزود: چند بار در تبریز دیدم و یک بار هم با آیت الله مدنی دیدیم مادری دو پسرش شهید شده بودند و یکی را قبلا و یکی را آن روز که ما بودیم دفن کردند. به شهید مدنی می گفت دعا کنید من فرزند سوم را هم در راه دین و سیدالشهدا بدهم. به خاطر ابهت، عظمت، پاکدامنی، تقوا و هدایت صحیح حضرت امام بود که در همه خانه ها این معنویت رفته بود و اگر اینها نبود محال بود که ما بتوانیم در جنگ پیروز شویم و صدام این قدر ذلیلانه از بین برود.
وی یادآور شد: یک روز بعد از شهادت مرحوم فخری زاده مصاحبه کردم و گفتم این مسأله جز با کمک نفوذی ها امکان ندارد و نفوذی ها این کار را انجام می دهند. ما تمام بزرگانمان را با نفوذی ها از دست دادیم. آیت الله بهشتی، آیت الله قدوسی، آیت الله مدنی، آیت الله صدوقی و دیگر بزرگانی که از دست دادیم را به وسیله نفوذی ها و عدم توجه به واقعیت ها از دست دادیم. حتی در رابطه با شهید حاج قاسم سلیمانی هم من تقریبا اطمینان دارم که کار نفوذی ها بوده است.
حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن کار نفوذی ها است
آیت الله موسوی تبریزی گفت: به نظر من مسأله حذف نام امام خمینی(س) از قطعنامه راهپیمایی 22 بهمن هم کار نفوذی ها است و شروع به زدن ریشه اعتقادات مردم کرده اند و یک مشت جوانان احساساتی هم ممکن است تحریک شوند. مسلم است که از طرف مقام معظم رهبری باید دستور بسیار شدیدی داده شود که دادستانی به این مسأله رسیدگی و ریشه یابی کند. چون این قضیه چیزی است که اگر ریشه یابی نشود بعدا نمی توان جلوی آن را گرفت.
وی با اشاره به توهین را رئیس جمهور در راهپیمایی 22 بهمن امسال، تأکید کرد: این هم عین همان است. در روز 22 بهمن به جای مرگ بر آمریکا، مرگ بر رئیس جمهور گفتن یعنی اینکه ما باید اینها را ریشه کن کنیم؛ حالا به آمریکا و یا هرکس دیگری که گفته اند.
منتشر شده در
گفتار
بیانیه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به مناسبت چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
نوشته شده توسط Super Userبسم الله الرحمن الرحیم
وَلَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَمَنْهَكَةٌ لِلدِّینِ وَتَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیر (نهج البلاغه، نامه 53).
امام علی (ع) به مالک اشتر فرمود: «مگو من مقامى مسلّطم، فرمان مىدهم و باید فرمان مرا ببرند؛ كه پدید آمدن این حالت در حاكم، سبب فاسد شدن دل، سست شدن دین و قرار گرفتن در آستانه سقوط و زوال است».
ایده حاكمیت مردم بر سرنوشت خویش و نظامِ اسلامی مبتنی بر جمهوریت و آرای مردم از اهداف اولیه و مهم انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۵۷ و بنیانگذاران آن بود. رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، همواره سعی داشت حاكمیت فردی كه از آنِ شاه بود به حاكمیت جمعی به معنای جمهوریت تبدیل شود و نظام مبتنی بر آرای مردم جای نظام مبتنی بر آرای فردی را بگیرد. تمام نهادهای حكومتی در رژیم گذشته به شخص شاه و نظر او وابسته بود. مجلس شورا كه مردمیترین نهاد ملی بود، قیام و قعودش با دستور و اشاره شاه بود و هر چه او میخواست و میگفت باید تصویب میشد. از این رو انقلاب بهمن 57 انقلاب علیه نظام فرد¬محور بود و نظام جمهوری اسلامی كه جای آن را گرفت، نظامی بود كه باید آزادی، استقلال و عدالت را به جای استبداد، وابستگی و ستم می¬نشاند. یکی از عوامل مهم سقوط سلطنت پیشین، نظام ناسالم اقتصادی و فسادی بود كه موجب شکاف طبقاتی در جامعه شده بود. وابستگان و مقربان آستان شاه به جای این که به انتقاد دلسوزان ترتیب اثری دهند، فقط به ثناگویی میپرداختند و توهم، بزرگبینی و دروازه تمدن بزرگ را در ذهن شاه میپروراندند. حرف شاه حکم و قانون بود و کسی در برابر سخنان و منویات او حق هیچ اظهار نظری جز تأیید و تملق نداشت. دستگاه امنیتی و اجرایی هیچگونه ارادهای از خود نداشت و احزاب مستقل و آزاد سرکوب میشدند. در این دوران، شاه زمانی پیام نهضت ملت را شنید که همه فرصت های تجدید نظر و اصلاح از میان رفته بود.
نسل امروز ایران حق دارد عملكرد چهار دهه نظام را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و نقاط قوت و ضعف در عملكردها را بیابد و پاسخ این پرسشها را بگیرد كه شعارها و اهداف انقلاب چقدر محقق شده و عوامل پیشرفت و موانع تحقق آن کدامند.
امروز در آستانه چهل دومین سالگرد انقلاب قرار داریم. در طی این مدت هیچ زمانی چون امسال بر ملت ایران سخت نگذشت. مردم در زیر سنگ آسیای کرونا و تحریمهای ظالمانه قرا گرفتهاند و روزگار سختی را می گذرانند که باید هرچه زودتر با تصمیمات صحیح به موقع بلای تحریم را از سر ملت کوتاه کرد و نگذاشت همه سرمایههای ملت در این میان از دست برود.
در چند ماه آینده با انتخابات ریاست جمهوری مواجهیم. در این انتخابات، اگر رد یا تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات همانند سالهای گذشته باشد، گذشته از اینکه دلسوزان نظام را از گردونه خدمت به ملت محروم میکند، باز هم موجب دلسردی و کاهش مشارکت مردم در انتخابات خواهد شد. نظارت استصوابی و مصوبات مجلس جدید عرصه را بیش از پیش بر حضور نیروهای کارآمد و دلسوز سد میکند و رد صلاحیتهای استصوابی موجب شکاف بیشتر بین مردم و حاکمیت خواهد شد. انتظار این است حاکمیت، حق انتخاب شدن را برای همه اقشار دلسوز جمهوری اسلامی و ایران به رسمیت بشناسد و درک کند که جامعه تك صدایی در تاریخ پایدار و موفق نخواهد بود.
در سالهای اخیر فسادهای گسترده در بدنه حاكمیت وجود داشته است. اگر جامعه تك صدایی نبود و رسانهها منافع ملی را بر منافع گروهی و جناحی مقدم میداشتند، شاهد این فسادهای گسترده نمیبودیم. اگر مجلس جایگاه یك جناح باشد و تضارب آرایی در كار نباشد و صدای ملت از آن شنیده نشود، یقیناً شاهد فسادهای بیشتری در عرصههای اقتصادی و سیاسی خواهیم بود. امیدواریم تدبیری اندیشیده شود تا در سال پیشِ رو گامی به جلو برداشته شود و زمینه شورشها كه عمدتا در مسایل اقتصادی و نادیده گرفتن خواست مردم است، از بین برود.
برای ایجاد وفاق و همدلی باید به حصر و حبسهای سیاسی و امنیتی پایان داده شود و سلیقهها و افكار احزاب مختلف به رسمیت شناخته شوند؛ به جمهوریت نظام در كنار اسلامی بودن آن بها داده شود؛ بار دیگر شعارهای انقلاب بازبینی و به وعدههای اول انقلاب عمل شود. بدانیم که شكست در رسیدن به اهداف انقلاب، تنها شكست انقلاب نیست؛ بلكه شكست اسلام و فرهنگ دینی در عرصه حاكمیت است.
مجمع مدرسین و محققین ضمن گرامیداشت چهل و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران و گرامیداشت یاد و خاطره بنیانگذار انقلاب و شهدای آن، از مسئولان كشور میخواهد با تدبیر بیشتر، ضعفهای موجود، به ویژه در مسائل اقتصادی و فاجعه بیارزش شدن پول و داراییهای مردم را از بین ببرند و معشیت مردم را گروگان سیاستهای جناحی نکنند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
21/11/ 1399
وَلَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَمَنْهَكَةٌ لِلدِّینِ وَتَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیر (نهج البلاغه، نامه 53).
امام علی (ع) به مالک اشتر فرمود: «مگو من مقامى مسلّطم، فرمان مىدهم و باید فرمان مرا ببرند؛ كه پدید آمدن این حالت در حاكم، سبب فاسد شدن دل، سست شدن دین و قرار گرفتن در آستانه سقوط و زوال است».
ایده حاكمیت مردم بر سرنوشت خویش و نظامِ اسلامی مبتنی بر جمهوریت و آرای مردم از اهداف اولیه و مهم انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۵۷ و بنیانگذاران آن بود. رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، همواره سعی داشت حاكمیت فردی كه از آنِ شاه بود به حاكمیت جمعی به معنای جمهوریت تبدیل شود و نظام مبتنی بر آرای مردم جای نظام مبتنی بر آرای فردی را بگیرد. تمام نهادهای حكومتی در رژیم گذشته به شخص شاه و نظر او وابسته بود. مجلس شورا كه مردمیترین نهاد ملی بود، قیام و قعودش با دستور و اشاره شاه بود و هر چه او میخواست و میگفت باید تصویب میشد. از این رو انقلاب بهمن 57 انقلاب علیه نظام فرد¬محور بود و نظام جمهوری اسلامی كه جای آن را گرفت، نظامی بود كه باید آزادی، استقلال و عدالت را به جای استبداد، وابستگی و ستم می¬نشاند. یکی از عوامل مهم سقوط سلطنت پیشین، نظام ناسالم اقتصادی و فسادی بود كه موجب شکاف طبقاتی در جامعه شده بود. وابستگان و مقربان آستان شاه به جای این که به انتقاد دلسوزان ترتیب اثری دهند، فقط به ثناگویی میپرداختند و توهم، بزرگبینی و دروازه تمدن بزرگ را در ذهن شاه میپروراندند. حرف شاه حکم و قانون بود و کسی در برابر سخنان و منویات او حق هیچ اظهار نظری جز تأیید و تملق نداشت. دستگاه امنیتی و اجرایی هیچگونه ارادهای از خود نداشت و احزاب مستقل و آزاد سرکوب میشدند. در این دوران، شاه زمانی پیام نهضت ملت را شنید که همه فرصت های تجدید نظر و اصلاح از میان رفته بود.
نسل امروز ایران حق دارد عملكرد چهار دهه نظام را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و نقاط قوت و ضعف در عملكردها را بیابد و پاسخ این پرسشها را بگیرد كه شعارها و اهداف انقلاب چقدر محقق شده و عوامل پیشرفت و موانع تحقق آن کدامند.
امروز در آستانه چهل دومین سالگرد انقلاب قرار داریم. در طی این مدت هیچ زمانی چون امسال بر ملت ایران سخت نگذشت. مردم در زیر سنگ آسیای کرونا و تحریمهای ظالمانه قرا گرفتهاند و روزگار سختی را می گذرانند که باید هرچه زودتر با تصمیمات صحیح به موقع بلای تحریم را از سر ملت کوتاه کرد و نگذاشت همه سرمایههای ملت در این میان از دست برود.
در چند ماه آینده با انتخابات ریاست جمهوری مواجهیم. در این انتخابات، اگر رد یا تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات همانند سالهای گذشته باشد، گذشته از اینکه دلسوزان نظام را از گردونه خدمت به ملت محروم میکند، باز هم موجب دلسردی و کاهش مشارکت مردم در انتخابات خواهد شد. نظارت استصوابی و مصوبات مجلس جدید عرصه را بیش از پیش بر حضور نیروهای کارآمد و دلسوز سد میکند و رد صلاحیتهای استصوابی موجب شکاف بیشتر بین مردم و حاکمیت خواهد شد. انتظار این است حاکمیت، حق انتخاب شدن را برای همه اقشار دلسوز جمهوری اسلامی و ایران به رسمیت بشناسد و درک کند که جامعه تك صدایی در تاریخ پایدار و موفق نخواهد بود.
در سالهای اخیر فسادهای گسترده در بدنه حاكمیت وجود داشته است. اگر جامعه تك صدایی نبود و رسانهها منافع ملی را بر منافع گروهی و جناحی مقدم میداشتند، شاهد این فسادهای گسترده نمیبودیم. اگر مجلس جایگاه یك جناح باشد و تضارب آرایی در كار نباشد و صدای ملت از آن شنیده نشود، یقیناً شاهد فسادهای بیشتری در عرصههای اقتصادی و سیاسی خواهیم بود. امیدواریم تدبیری اندیشیده شود تا در سال پیشِ رو گامی به جلو برداشته شود و زمینه شورشها كه عمدتا در مسایل اقتصادی و نادیده گرفتن خواست مردم است، از بین برود.
برای ایجاد وفاق و همدلی باید به حصر و حبسهای سیاسی و امنیتی پایان داده شود و سلیقهها و افكار احزاب مختلف به رسمیت شناخته شوند؛ به جمهوریت نظام در كنار اسلامی بودن آن بها داده شود؛ بار دیگر شعارهای انقلاب بازبینی و به وعدههای اول انقلاب عمل شود. بدانیم که شكست در رسیدن به اهداف انقلاب، تنها شكست انقلاب نیست؛ بلكه شكست اسلام و فرهنگ دینی در عرصه حاكمیت است.
مجمع مدرسین و محققین ضمن گرامیداشت چهل و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران و گرامیداشت یاد و خاطره بنیانگذار انقلاب و شهدای آن، از مسئولان كشور میخواهد با تدبیر بیشتر، ضعفهای موجود، به ویژه در مسائل اقتصادی و فاجعه بیارزش شدن پول و داراییهای مردم را از بین ببرند و معشیت مردم را گروگان سیاستهای جناحی نکنند.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
21/11/ 1399
منتشر شده در
یادداشت
دلایل بیاعتنایی به مشارکت در انتخابات
نوشته شده توسط Super Userآیتا... سید حسین موسویتبریزی
ابراز نگرانی وزیر کشور از فضای سرد انتخابات بجاست. اصل موضوع براساس اطلاعات بهدرستی بیان شده و شاید کم هم گفته باشد. گاهی آمار غیررسمی حکایت از بیاعتنا شدن 30 تا 40 درصد بیشتر مردم به انتخابات دارد؛ امری که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ نخست اینکه هنوز بازار انتخابات داغ نشده و رقابتها آنطور که باید شکل نگرفته. دوم اینکه بعضا از انتخاباتهای گذشته سرخورده شدهاند؛ بهویژه در انتخابات اخیر که در شهرستانها و تهران عدهای از افراد یا بهخاطر اینکه میدانستند ردصلاحیت میشوند، کاندیدا نشدند یا اگر هم شدند، ردصلاحیت شدند و مردم نتوانستند کاندیدای مورداعتمادی پیدا کنند و رای دهند. همه این مسائل با کرونا و مسائل اقتصادی توام شده و از آنجا که الحمدا... سالهاست در میان مردم کوچه و بازار در جریان مسائل معیشتی قرار دارم، حقوقبگیرانی که رقم مشخصی دریافت میکردند، اکنون با گرانیهای روزافزون دستوپنجه نرم میکنند و کسانی هم کسب و کارشان کساد یا کلا تعطیل شده از دیگر عوامل دخیل در ماجراست و عموم مردم را به اینکه به فکر نان باشند، وامیدارد و مابقی به اندازه خربزه هم فعلا برایشان مهم نیست، چون اصل کار زنده ماندن ولو با کمترین میزان معاش است.
از اینرو، یقین دارم حدود 50 درصد مردم با مشکلات عدیده و با کمترین شرایط زندگی میکنند و در این میان خداوند باید به داد مستاجران که مشکل مضاعف دارند، برسد. این درحالی است که نگرانی در میان سیاسیونی که غالبا در انتخابات شرکت میکردند و از چند ماه قبل آماده میشدند نیز وجود دارد. افراد متدینی که به انقلاب و نظام علاقهمندند، وابسته نیستند و میخواهند آزادانه در انتخابات شرکت کنند و کاندیدا شوند. دلشان از اینکه بیدلیل ردصلاحیت نمیشوند، راحت باشد و رایدهندگانی که میخواهند به دلخواهشان رای دهند و چون نباشند، دلخور میشوند همانطور که انتخابات اخیر مجلس از این جهت برخی را دلمرده و نارحت کرد و امیدشان را از اینکه نظام جمهوری اسلامی اجازه دهد افراد باسواد، شایسته، متدین، دلسوز و قدرتمندی که بتوانند، کار کنند وارد میدان رقابت شوند، از دست دادهاند و مسئولان کشور و در راس رهبری باید در اینباره تصمیم بگیرند. مساله انتخابات هم از حیث نگرش دنیا به آن مهم است و هم از حیث نیازهای مادی و معنوی خودمان به آن وابسته است. مردم و حتی انقلابیون هم از مشاهده باندبازیها، رقابتبازیها و پرداختن به مسائل جزئی درحالیکه اصل مشکل فراموش میشود، مایوس شدهاند. مسائل سیاسی، قراردادهای بین کشورها و مسائل امنیتی کشور به جای خود که مردم فقط از مشکلات آن آگاهند و از اینکه پشت پرده چگونه عمل میشود، بیخبرند.
ابراز نگرانی وزیر کشور از فضای سرد انتخابات بجاست. اصل موضوع براساس اطلاعات بهدرستی بیان شده و شاید کم هم گفته باشد. گاهی آمار غیررسمی حکایت از بیاعتنا شدن 30 تا 40 درصد بیشتر مردم به انتخابات دارد؛ امری که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ نخست اینکه هنوز بازار انتخابات داغ نشده و رقابتها آنطور که باید شکل نگرفته. دوم اینکه بعضا از انتخاباتهای گذشته سرخورده شدهاند؛ بهویژه در انتخابات اخیر که در شهرستانها و تهران عدهای از افراد یا بهخاطر اینکه میدانستند ردصلاحیت میشوند، کاندیدا نشدند یا اگر هم شدند، ردصلاحیت شدند و مردم نتوانستند کاندیدای مورداعتمادی پیدا کنند و رای دهند. همه این مسائل با کرونا و مسائل اقتصادی توام شده و از آنجا که الحمدا... سالهاست در میان مردم کوچه و بازار در جریان مسائل معیشتی قرار دارم، حقوقبگیرانی که رقم مشخصی دریافت میکردند، اکنون با گرانیهای روزافزون دستوپنجه نرم میکنند و کسانی هم کسب و کارشان کساد یا کلا تعطیل شده از دیگر عوامل دخیل در ماجراست و عموم مردم را به اینکه به فکر نان باشند، وامیدارد و مابقی به اندازه خربزه هم فعلا برایشان مهم نیست، چون اصل کار زنده ماندن ولو با کمترین میزان معاش است.
از اینرو، یقین دارم حدود 50 درصد مردم با مشکلات عدیده و با کمترین شرایط زندگی میکنند و در این میان خداوند باید به داد مستاجران که مشکل مضاعف دارند، برسد. این درحالی است که نگرانی در میان سیاسیونی که غالبا در انتخابات شرکت میکردند و از چند ماه قبل آماده میشدند نیز وجود دارد. افراد متدینی که به انقلاب و نظام علاقهمندند، وابسته نیستند و میخواهند آزادانه در انتخابات شرکت کنند و کاندیدا شوند. دلشان از اینکه بیدلیل ردصلاحیت نمیشوند، راحت باشد و رایدهندگانی که میخواهند به دلخواهشان رای دهند و چون نباشند، دلخور میشوند همانطور که انتخابات اخیر مجلس از این جهت برخی را دلمرده و نارحت کرد و امیدشان را از اینکه نظام جمهوری اسلامی اجازه دهد افراد باسواد، شایسته، متدین، دلسوز و قدرتمندی که بتوانند، کار کنند وارد میدان رقابت شوند، از دست دادهاند و مسئولان کشور و در راس رهبری باید در اینباره تصمیم بگیرند. مساله انتخابات هم از حیث نگرش دنیا به آن مهم است و هم از حیث نیازهای مادی و معنوی خودمان به آن وابسته است. مردم و حتی انقلابیون هم از مشاهده باندبازیها، رقابتبازیها و پرداختن به مسائل جزئی درحالیکه اصل مشکل فراموش میشود، مایوس شدهاند. مسائل سیاسی، قراردادهای بین کشورها و مسائل امنیتی کشور به جای خود که مردم فقط از مشکلات آن آگاهند و از اینکه پشت پرده چگونه عمل میشود، بیخبرند.
منتشر شده در
یادداشت
جمود بر مسائل متغیر دینی نادرست است / انتقاد از محوریت مداحان در عزاداریها
نوشته شده توسط Super User
محمدرضا یوسفی استاد دانشگاه مفید گفت: گاهی شاهد ترویج برخی عزاداریها در صدا و سیما هستیم که عمدتاً تکیه آن بر مداحی صرف با محتوای اندک و حتی گاهی محتوای نادرست است؛ در این فضا، بازاری درست میشود که مداحان بر صدر مینشینند و محور عزاداری میشوند.
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، استاد دانشگاه مفید، در ادامه مباحث تشریح خطبههای نهجالبلاغه با اشاره به خطبه ۱۰۳، گفت: امام(ع) در این خطبه فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ. أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ؛ اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است، ريخته مىشود. اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است، اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: در جريان نوح، نشانههايى است و ما مردم را مىآزماييم»؛ ای مردم به زودی زمانی میرسد که اسلام همانند ظرف وارونهای به صورت واژگون ارائه میشود یا مانند انسانی معرفی میشود که جای سر و پای او را عوض کرده باشید و از اسلام فقط یکسری ظواهری باقی خواهد ماند.
یوسفی با بیان اینکه وقتی سخن از اسلام میآوریم، مراد ما نصوص دینی مانند قرآن و روایات قطعی است، تصریح کرد: مثلاً وقتی از حجاب سخن میگوییم، اصل آن از دین گرفته شده، اما مایههای فرهنگی هر جامعه ضمیمه آن میشود، لذا نوع حجاب در ایران با کشورهای اسلامی دیگر متفاوت میشود، بنابراین مراد از حکم حجاب، اصل این مقوله شرعی است و نه زوائد و نواقصی که ممکن است متناسب با هر فرهنگی به آن افزوده یا کم شده باشد.
استاد دانشگاه مفید با بیان اینکه در طول زمان، انحرافهایی پیرامون احکام دینی شکل گرفته و میگیرد، افزود: وقتی ما در مورد مسیحیت سخن میگوییم، حضرت عیسی(ع) این دین را از خداوند گرفته است، اما با انحرافاتی که در طول زمان از سوی روحانیت مسیحی صورت گرفت، امروز میبینیم دین فعلی آنها متفاوت از اصل دین مسیحیت عیسی(ع) است. قرآن کریم هم از روحانیت مسیحیت به عنوان «قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَانًا» نام برده است.
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: یک اسلام داریم که از سوی پیامبر و امام علی(ع) معرفی شده است و اسلامی هم هست که انحرافی و اموی است و ظواهری از آن باقی مانده است. امام در این خطبه هشدار دادهاند که مبادا از قرآن هم صرفاً مجالس و محافل ظاهری باقی بماند؛ در این صورت، گروهی به عنوان قاری، قرآن میخوانند و بقیه لذت هم میبرند، اما آموزههای قرآن نقشی در زندگی انسانها ندارد.
وی با بیان اینکه احکام دین متناسب با زمان و مکان تشریع شده است، اظهار کرد: گاهی ما تصور میکنیم چون اسلام دین جاودانه تا روز قیامت است، تمامی جزئیات فرهنگ دینی هم لزوماً برای همه اعصار و قرون معتبر است؛ مانند تأکید بر تیراندازی و اسبسواری که در برخی روایات هم بیان شده است. این در حالی است که امروز طبیعتاً ابزارهای نظامی نوین جای این موارد را گرفته است و اسبسواری و تیراندازی محمل امنیتی ندارند که تصور کنیم مورد تأکید شرع هستند.
پرهیز از جمود در متغیرات دینی
یوسفی با تأکید بر اینکه نباید جمود بر برخی مسائل دینی متغیر داشته باشیم، تصریح کرد: با ورود دین جدید به یک جامعه، رسوبات دین و فرهنگ قبلی در بین مردم باقی است؛ مثلاً یهودیان تصوری جسمانی از خداوند بر اساس تورات انحرافی دارند، زیرا در تورات آمده که حتی میتوان با این خدا کُشتی هم گرفت؛ اینها وقتی مسلمان شدند، در مواجهه با برخی آیات قرآن مانند «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ ...»، تفسیر جسمانی از آن داشتند و عرش را مادی تصور کردند. در حالی که خدا جسم ندارد و آیه حکایت از قدرت خدا دارد. البته برخی از مسیحیان و یهودیان عامداً در پی تخریب دین اسلام بودند، اما برخی افراد واقعاً تحت تأثیر فرهنگ دینی گذشته خود از روی جهل، چنین تصوراتی داشتند.
استاد دانشگاه مفید با اشاره به نقش حکومتها در انحراف دین، اظهار کرد: امویان وقتی قدرت یافتند، برای توجیه کارهایشان تفسیر انحرافی از قرآن ارائه دادند و سعی کردند بگویند خداوند خواسته که ما قدرت داشته باشیم و از تعابیری مانند؛ «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ» و تئوری جبرگرایی استفاده کردند. در داستان کربلا هم گفتند که امام حسین(ع) را خدا کشت.
یوسفی اضافه کرد: در طول تاریخ، حکومتها به علت اینکه جامعه، دینی بوده، نیاز به یکسری علمای دینی درباری داشتند تا بتوانند برای رفتارهای ناشایاست خود توجیه دینی بتراشند، و از طرفی خود این عالمان وابسته هم دنبال کسب دنیا برای خود بودند تا در پرتو آن به نان و نوایی برسند. حتی دخالت حکومتها در ولادت و وفات بزرگان هم وجود دارد، مثلاً ممکن است شاهی در تاریخی ولادت یافته، اما مصادف با شهادت یکی از ائمه است، لذا در تاریخ شهادت امام دست میبرند و کم کم در ذهن مردم این موضوع نهادینه میشود.
انتقاد از محوریت مداحی در عزاداری
وی افزود: این مسئله در ارتباط با عزاداریهای امروزین هم وجود دارد، زیرا گاهی شاهد ترویج برخی عزاداریها در صدا و سیما هستیم که عمدتاً تکیه آن بر مداحی صرف با محتوای اندک و حتی گاهی محتوای نادرست است؛ در این فضا، بازاری درست میشود که مداحان بر صدر مینشینند و محور عزاداری میشوند.
یوسفی بیان کرد: گاهی اوقات ما از اسلام، کاریکاتوری معرفی میکنیم؛ درست مانند فرد موهن و ملعونی که برای پیامبر کاریکاتور میکشد؛ ما هم این بلا را بر سر اسلام آوردهایم، بدون اینکه واقعاً در خیلی از موارد هم بخواهیم و به همین دلیل دین جذابیت خود را از دست میدهد. البته ظرفیتهای فکری متفاوت هم موجب برداشت متفاوت از دین میشود؛ مثلاً اخباریها چون عمدتاً جمود بر نصوص و ظاهر نص دارند، یک برداشت دارند که از برداشت غیراخباریها متفاوت است.
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، استاد دانشگاه مفید، در ادامه مباحث تشریح خطبههای نهجالبلاغه با اشاره به خطبه ۱۰۳، گفت: امام(ع) در این خطبه فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ. أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ؛ اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است، ريخته مىشود. اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است، اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: در جريان نوح، نشانههايى است و ما مردم را مىآزماييم»؛ ای مردم به زودی زمانی میرسد که اسلام همانند ظرف وارونهای به صورت واژگون ارائه میشود یا مانند انسانی معرفی میشود که جای سر و پای او را عوض کرده باشید و از اسلام فقط یکسری ظواهری باقی خواهد ماند.
یوسفی با بیان اینکه وقتی سخن از اسلام میآوریم، مراد ما نصوص دینی مانند قرآن و روایات قطعی است، تصریح کرد: مثلاً وقتی از حجاب سخن میگوییم، اصل آن از دین گرفته شده، اما مایههای فرهنگی هر جامعه ضمیمه آن میشود، لذا نوع حجاب در ایران با کشورهای اسلامی دیگر متفاوت میشود، بنابراین مراد از حکم حجاب، اصل این مقوله شرعی است و نه زوائد و نواقصی که ممکن است متناسب با هر فرهنگی به آن افزوده یا کم شده باشد.
استاد دانشگاه مفید با بیان اینکه در طول زمان، انحرافهایی پیرامون احکام دینی شکل گرفته و میگیرد، افزود: وقتی ما در مورد مسیحیت سخن میگوییم، حضرت عیسی(ع) این دین را از خداوند گرفته است، اما با انحرافاتی که در طول زمان از سوی روحانیت مسیحی صورت گرفت، امروز میبینیم دین فعلی آنها متفاوت از اصل دین مسیحیت عیسی(ع) است. قرآن کریم هم از روحانیت مسیحیت به عنوان «قِسِّيسِينَ وَ رُهْبَانًا» نام برده است.
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: یک اسلام داریم که از سوی پیامبر و امام علی(ع) معرفی شده است و اسلامی هم هست که انحرافی و اموی است و ظواهری از آن باقی مانده است. امام در این خطبه هشدار دادهاند که مبادا از قرآن هم صرفاً مجالس و محافل ظاهری باقی بماند؛ در این صورت، گروهی به عنوان قاری، قرآن میخوانند و بقیه لذت هم میبرند، اما آموزههای قرآن نقشی در زندگی انسانها ندارد.
وی با بیان اینکه احکام دین متناسب با زمان و مکان تشریع شده است، اظهار کرد: گاهی ما تصور میکنیم چون اسلام دین جاودانه تا روز قیامت است، تمامی جزئیات فرهنگ دینی هم لزوماً برای همه اعصار و قرون معتبر است؛ مانند تأکید بر تیراندازی و اسبسواری که در برخی روایات هم بیان شده است. این در حالی است که امروز طبیعتاً ابزارهای نظامی نوین جای این موارد را گرفته است و اسبسواری و تیراندازی محمل امنیتی ندارند که تصور کنیم مورد تأکید شرع هستند.
پرهیز از جمود در متغیرات دینی
یوسفی با تأکید بر اینکه نباید جمود بر برخی مسائل دینی متغیر داشته باشیم، تصریح کرد: با ورود دین جدید به یک جامعه، رسوبات دین و فرهنگ قبلی در بین مردم باقی است؛ مثلاً یهودیان تصوری جسمانی از خداوند بر اساس تورات انحرافی دارند، زیرا در تورات آمده که حتی میتوان با این خدا کُشتی هم گرفت؛ اینها وقتی مسلمان شدند، در مواجهه با برخی آیات قرآن مانند «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ ...»، تفسیر جسمانی از آن داشتند و عرش را مادی تصور کردند. در حالی که خدا جسم ندارد و آیه حکایت از قدرت خدا دارد. البته برخی از مسیحیان و یهودیان عامداً در پی تخریب دین اسلام بودند، اما برخی افراد واقعاً تحت تأثیر فرهنگ دینی گذشته خود از روی جهل، چنین تصوراتی داشتند.
استاد دانشگاه مفید با اشاره به نقش حکومتها در انحراف دین، اظهار کرد: امویان وقتی قدرت یافتند، برای توجیه کارهایشان تفسیر انحرافی از قرآن ارائه دادند و سعی کردند بگویند خداوند خواسته که ما قدرت داشته باشیم و از تعابیری مانند؛ «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ» و تئوری جبرگرایی استفاده کردند. در داستان کربلا هم گفتند که امام حسین(ع) را خدا کشت.
یوسفی اضافه کرد: در طول تاریخ، حکومتها به علت اینکه جامعه، دینی بوده، نیاز به یکسری علمای دینی درباری داشتند تا بتوانند برای رفتارهای ناشایاست خود توجیه دینی بتراشند، و از طرفی خود این عالمان وابسته هم دنبال کسب دنیا برای خود بودند تا در پرتو آن به نان و نوایی برسند. حتی دخالت حکومتها در ولادت و وفات بزرگان هم وجود دارد، مثلاً ممکن است شاهی در تاریخی ولادت یافته، اما مصادف با شهادت یکی از ائمه است، لذا در تاریخ شهادت امام دست میبرند و کم کم در ذهن مردم این موضوع نهادینه میشود.
انتقاد از محوریت مداحی در عزاداری
وی افزود: این مسئله در ارتباط با عزاداریهای امروزین هم وجود دارد، زیرا گاهی شاهد ترویج برخی عزاداریها در صدا و سیما هستیم که عمدتاً تکیه آن بر مداحی صرف با محتوای اندک و حتی گاهی محتوای نادرست است؛ در این فضا، بازاری درست میشود که مداحان بر صدر مینشینند و محور عزاداری میشوند.
یوسفی بیان کرد: گاهی اوقات ما از اسلام، کاریکاتوری معرفی میکنیم؛ درست مانند فرد موهن و ملعونی که برای پیامبر کاریکاتور میکشد؛ ما هم این بلا را بر سر اسلام آوردهایم، بدون اینکه واقعاً در خیلی از موارد هم بخواهیم و به همین دلیل دین جذابیت خود را از دست میدهد. البته ظرفیتهای فکری متفاوت هم موجب برداشت متفاوت از دین میشود؛ مثلاً اخباریها چون عمدتاً جمود بر نصوص و ظاهر نص دارند، یک برداشت دارند که از برداشت غیراخباریها متفاوت است.
منتشر شده در
گفتار
برچسب ها